این دانشنامه در حال تصحیح و تکمیل می باشد. از این رو محتوای آن قابل ارجاع نیست. پیشنهاد عناوین - ارتباط با ما

سید زین العابدین طباطبائی ابرقوئی

از دانشنامه حوزه علمیه اصفهان
پرش به ناوبری پرش به جستجو
سید زین العابدین طباطبائی ابرقوئی

سیّد زین العابدین طباطبائی ابرقوئی(متوفی 1372ق) فرزند سیّد حسین، عالم زاهد، فاضل متّقی، محدّث خبیر، فقیه اهل بیت(ع)،عارف وارسته و ادیب شاعر در ابرقوی یزد متولد شد و در اصفهان در نزد بسیاری از بزرگان تلمّذ نمود و به مقامات بلندی از علم و معرفت دست یافت.[۱]

زندگی‌نامه

تحصیلات

چند بهار از عمر او نگذشته بود که پدر و مادرش را از دست داد و علی رغم وجود دارایی و املاک کشاورزی پدر، در نوجوانی برای تحصیل علوم دینی به اصفهان هجرت می نماید.او در اصفهان در مدرسه های عربان، جدّه و صدر در محضر علمای آن زمان به تحصیل پرداخت. سپس در حجره ای در طبقه دوم مسجد امام ساکن شد. وی در سنین جوانی فوق العاده مهذّب و صاحب نور ولایتی بود و جدیّت در ریاضت و تزکیه ی نفس و خودسازی و عبادت و تهجّد داشت و مراتب کمال را به سرعت طی نمود و مورد توجه اهل بصیرت قرار گرفت. سید زین العابدین طباطبایی در اصفهان در محضر علمای آن زمان به تحصیل پرداخت و بعد نیز شاگردان متعددی از محضر وی کسب فیض نمودند.

اساتید

برخی از اساتید علوم دینی وی عبارتند از حضرات آیات:

شاگردان

برخی از شاگردان محضر این عارف فرزانه عبارتند از:

  1. آیت اللّه ملّا حسینعلی صدیقین
  2. عالم ربانی ملّا محمّد هرتمنی
  3. عالم ربانی سیّد علی اکبر هاشمی
  4. آیت اللّه سیّد اسماعیل هاشمی
  5. عالم زاهد سیّد محمّد صادق کتابی
  6. شیخ محمّد رضا کلباسی (فرزند شیخ محمّد علی کلباسی)
  7. شیخ ابوطالب شیخ الاسلام
  8. شیخ اسداللّه فاضل بیدآبادی

از افرادی که در مَدرَس وی واقع در مدرسه اسماعیلیه ( روبروی حمام قصر منشی دروازه حسن آباد) و یا در حجره ی مسجد امام و یا در امامزاده احمد( بر سر مزار شیخ عبدالحسین نجفی) از محضر آیت الله طباطبائی بهره می بردند؛ می توان به حاج علی محمّد بصیری ابرقویی، سیّد نورالدین مهدوی، سیّد اسماعیل هاشمی، شهید حاج حبیب الله موحدیان، استاد حسن مؤمن (ملقب به سلمانی)، استاد حسین نجار، حاج شیخ حسین موحدیان (ساعت ساز)، میرزا جعفر موحدیان عطار، کربلا ابراهیم یاوری، سیّد جواد مطهری، احمد مصطفوی ابرقویی و محمّدرضا قیومی اشاره کرد.

معاصران

با توجه به معاشرت بسیار محدود آن عالم ربانی، اسامی دوستان و هم درسان دوران طلبگی که ارتباط صمیمی آن ها تا آخر ادامه پیدا کرد مانند حاج آقا رحیم ارباب، شیخ محمّدحسن عالم نجف آبادی، حاج میرزا علی آقا شیرازی، حاج شیخ حسن علی نخودکی را می توان نام برد. [۲]

کسانی که انس معنوی و دارای نور ولایتی و بعضاً از اصحاب سرّ وی بودند، امثال سیّد عبدالحسین میرلوحی، سیّد محمّدحسن میرجهانی، حاج شیخ عبدالرسول قائمی، سیّد محمّد لطیف خواجویی، حاج سیّد علی اکبر هاشمی، شیخ احمد فیاض، شیخ عباسعلی ادیب، شیخ مهدی فقیه اقلیدی، حاج شیخ احمد مصطفوی اقلیدی، حاج سیّد محمّد مهدوی ابرقوئی، صغیر اصفهانی، حاج درویش خوراسگانی، شیخ مهدی آل حرّ، شیخ عبدالحسین متخلص به غمخوار، حاج حسن کوشکی، شیخ عباس ابرقویی، حاج میرزا محمّد مداح، استاد علی پینه دوز و حاج حسن مدرّس بودند.[۳]

سیره اخلاقی

وی با دختر یکی از تجّار بازار، مرحوم حاج غلامرضا موحدیان عطار با شرایطی، از قبیل قبول نکردن کمک مالی و ادامه زندگی طلبگی ازدواج می کند. در امور خاندان نیز در حد متعارف به خانواده توجه داشته و در خانه داری از پخت و پز و بچه داری تا آنجا که فرصت اجازه می داد، کمک می کرد. نسبت به همسر و خانواده بسیار مهربان بود و فرصتی را برای سوادآموزی و تعلیم قرآن به همسر و فرزندان اختصاص می داد و در امور دینی و اعتقادی فرزندانشان مراقبت داشت و در عین حال مانع تفریح و بازی آن ها نمی شد.وی مردی خلیق و مهربان و از جمله کسانی بود که عملاً درس دین و اخلاق به مردم می آموخت. با مردم اهل مماشات بود و بسیار حلیم و بردبار و دارای سعۀ صدر زیاد، علو طبع و استغنای روح بود و در نظر مردم جلالت و ابهت خاصی داشت.بسیار فروتن، بی پیرایه و بی آلایش بود. همچنین فردی رقیق‌القلب و دلسوز و سنگ صبور دیگران و در عین حال صریح اللهجه بود و با صداقت و صراحت کامل آنچه لازم بود، تذکر می داد. به هنگام بیان مسائل با زبان ساده و شیرین سخن می گفت. در معاشرت نه منزوی بود و نه مخالطت زیاد از حد ضرورت داشت و در عین حال بسیار خوش مشرب و مزّاح و مطایباتی آموزنده به لسان موعظه می فرمود. حتی کتابی تحت عنوان «تفریح الحزین» با مضامین مذکور به رشته تحریر درآورده اند و می فرمود:

« با اهل دنیا از روی تقیه و مجاز و بردباری معاشرت نمائید و توصیه می نمود..».


برنامه زندگی وی غالباً تحقیق و مطالعه و تدریس و رسیدگی به مسائل و مشکلات فامیل و دوستان و سرکشی و احسان نسبت به کسانی که زیر نظر داشتند بود. در منزل او جلسات معنوی خاصی به مناسبت مدح یا مصیبت اهل بیت (ع) برگزار می شد. در اعیاد غدیر نیز هر ساله وجود وی مأوای صاحب دلان بود. البته گاهی در این ایام بدون اطلاع قبلی به ابرقو می رفتند تا شائبه شهرت پیش نیاید. تفریح او مطالعات متفرقه، سرودن اشعار، نشست و برخاست در محافل انس با اهل ولایت و مکاتبات با دوستان اهل دل بود. مسافرتهایی به اقلید، ابرقو، درچه و پیاده روی، هر هفته با دوستان به تخت فولاد و بعضاً کوه صفه و مسافرتهای کربلا و مشهد نیز از جمله برنامه های وی بود. صحّت و سلامتی وی را باید مرهون پیاده روی زیاد و عمل به آداب و ادعیه و دستور العمل‌های دینی برای صحت روح و جسم دانست، به طوری که رساله ای نیز تحت عنوان حفظ الصحّه تنظیم کرده و به دوستان خود جهت استنساخ و عمل به آن توصیه می نمودند: [۴]

« که اگر کسی عمل کند به این کتاب طب از همه امراض محفوظ و همیشه در خوشی و صحت و فربهی و مالداری به سر می‌برد انشاء الله»

سیره عبادی

احتیاط های او زبانزد بود، طوری که علمای وقت اذعان می‌نمودند کسی نمی‌تواند پا به پای او بیاید؛ من جمله در رعایت بیت المال، خوراک و پوشاک، رفت و آمد و بطور کلی دوری از محرمات و انجام مستحبات. وی مستحبّی از مستحبّات را ترک نمی کرد و مکروهات را عملاً جزو محرّمات می دانست.[۵]تقوی و پرهیزگاری در حد اعلا و عمل به روایات اهل بیت(ع) و سلوک عارفانه از خصلت های آن عالم عامل بود.به خلوص نیت در اعمال بسیار اهمیت می دادند، بطوری که خلوص در رفتار و گفتارشان موج می زد.

از خصوصیات دیگرش که خواص از دوستان را به خود جلب نموده بود، احتیاطات فوق العاده و تقوای وی در تمام حرکات، از لباس و خوراک و رفت و آمده بوده است. وی دارای حالات و کرامات و مکاشفات و توانائی های روحی عجیبی بود، مانند پیشگوئی ها و اخبار و مطالبی که از قبل می دانستند. شفا دادن مریض ها از طریق توسل به ائمه اطهار (ع) و مرخص کردن مریض هایی که به ذکر او زنده بودند و کراماتی که در جهت توسعه ی رزق و روزی افراد حاجتمند و قدرت تصرف در انسان ها و اشیاء در حوادث پیش آمده در سفرها داشتند و مستجاب الدعوه بود.

از دیگر خصوصیتهای وی عشق و محبت وافر به ائمه اطهار (ع) بود که به تعبیر بزرگان، وی با دو بال تأمل در روایات اهل بیت (ع) و عمل به آنها به هر کجا که می‌خواست می رفت. چنانچه بخواهیم مختصراً به دیدگاهها و افکار و عقاید وی اشاره کنیم و به نور ولایتی و محبت شدید او به خانواده عصمت و طهارت (ع) پی ببریم، بهترین معرف، کتاب «ولایت ائمه هدی (ع)» او در دفاع از ولایت کلیه و تشریح فضائل و شئونات ائمه اطهار (ع) است. یکی از دیدگاه های مهم وی توجه به تبعیت از ائمه اطهار( ع) در همه امور بود، به طوری که می فرماید:

« کسانی که در قبال ائمه اطهار (ع) عرض اندام نموده اند و خود را مستقل دانسته اند و در عرض و قبال آن ها دکان علم و احکام شرع باز کردند.چنین اشخاصی هرچه بگویند و آنچه عمل نمایند و در هر منصبی از مناصب شرعیه که وارد شوند و تصرف نمایند سراسر باطل و عاطل است و غاصب و خائن و ظالمند؛ زیرا که در قبال حق عرض اندام نموده اند و اما آن اشخاص که در طول ائمه( ع) می باشند و همیشه در ظل فرامین آن ها حرکت می کنند و در احکام الهیه دست اوهام عقول خود را بسته و چشم خودبینی و دوبینی را کور نموده اند و گوش حق شنو خود را به فرامین آن ها داده و چشم حق بین را به دستورات و اعمال و اقوال آن ها دوخته و دائماً به اوامر و نواهی آن ها مطیع و منقادند، این ها با این اوصاف مذکوره علمای حقه و فدویان و شیعیان ائمه هدی( ع) می باشند. پس همه اشخاص تمام اقوال و اعمالشان حق و صواب است و در تمام امورات شرعیه از حکم و فتوی و سایر تصرفات مثاب و مأجورند و در لغزش ها و خطاها و اشتباهات معفو و مغفورند انشاءالله»


به نوشته مرحوم سیّد مصلح الدین مهدوی:

«سید زین العابدین از اتقیای ازکیا بود. قول و فعلش مطابق اوامر خداوند، و همیشه به ذکر حق مشغول بود».[۶]

در کتاب "مفاخر یزد" آمده:

« آیت اللّه طباطبائی دانشمندی پارسا و عارفی پرهیزکار و صاحب کرامت بود. او باطنی با صفا و ضمیری قدسی داشت و توفیق تشرف به محضر حضرت ولی عصر( ع) را یافته بود. پیش گویی ها و رؤیاهای صادقه ای نیز از او نقل گردیده است. احتیاط بسیار در مسائل شرعی، عشق وافر به اهل بیت (ع)، مداومت بر تهجّد و زیارت عاشورا از خصوصیات بارز وی به شمار می رفت» .[۷]

فرزند وی جناب حاج سیّد صادق طباطبائی در مقدمه کتاب "ولایه المتقین"شرح حال جامعی از پدر خود نگاشته اند که خلاصه ای از آن نقل می شود:

« او از اول جوانی به ریاضت و عبادت و تزکیه نفس و خود سازی مشغول و در کمال فقر و تنگدستی، اما قانع روزگار را به سر می برد. از قبل از ازدواج، شب ها تا به صبح به ریاضت و شب زنده داری و عبادت و توسّل به ائمه اطهار (ع) و درخواست شرح صدر و رسیدن به مرتبه کمال انسانیّت و روزها به درس و بحث و درک حضور علما و تحصیل علوم مشغول بود».[۸]

جایگاه

جایگاه علمی

مشرب فکری و فلسفی سیّد زین العابدین طباطبایی ابرقویی، با گرایشی دل باخته نسبت به اهل بیت عصمت و طهارت (ع) بود. او فقیهی بود که به جنبه های عقلی و استدلال‌های روایتی توأمان توجه داشت و با در نظر گرفتن اجماع فقها زمان ائمه اطهار (ع) به طور موشکافانه در روایات غور و بررسی می نمود و مانند روش زندگی، در افتاء و اظهار نظر فقهی بسیار دقیق و محتاط بود. در سراسر کتب و آثار فقهی وی این روش مشهود است. از جمله با اشاره به کتاب صلوة الجمعه نوشته اند:

« احدی در این باب ندیده ام این مسئله را تحت تفضیل و برهان کشیده باشد، غیر از این نویسنده که به عنوان لغت و عرف و فقه تحریر نموده که مافوقش کلامی نیست».

مشی او تأمل و تعمق و تفکر در آیات و روایات بوده و می فرماید:

« اگر کسی در این مرحله حمیده و این خصلت پسندیده مشرف گردید، حلاوت انسانیت و شیرینی علم و تقوی را خواهد چشید».

جایگاه سیاسی

وی شاه وعمّال او را یزید و یزیدی می دانست و هر که با او نشستی داشت، متوجه این معنی می شد. وی هرگز به اداره های دولتی قدم نگذاشت، حتی درموقع ضروری و می گفت: « من پای میز یزیدان نمی روم واین یک ذلّت است، وهیهات منّا الذّله». هرگز در خانه یک شخص اداری نمی رفت و یا اگر کسی از دوستان که اداری بود از وی دعوت می کرد، به این شرط می رفتند که چیزی در منزل او نخورند. حتی در زمان پهلوی اول نیز که سکوت و خفقان مرگبار وجود داشت، همیشه برخلاف آن ها عمل می کرد و هرگز عمامه از سر برنداشت و در همان شرایط سخت، با لباس روحانی در کوچه و بازار عبور می کرد.

در زمان آزادی لباس و روضه خوانی اگر می فهمیدند یک روحانی در منبر خود به نوعی تعریف یا دعا به خاندان پهلوی می کند و یا به خانه کسانی که وابسته به دربار و یا اشراف هستند رفت وآمد می کند مثلاً برای روضه خوانی وغیره، یا در مجلس دعا به شاه حاضر می شود، به نوعی مخالفت وانتقاد خود را اظهار می کردند. در آن زمان که سکوت و خفقان و وحشت دستگاه حاکمه همه جا را فراگرفته بود، او در برخوردها و مجالست ها به هر شکلی مخالفت و انزجار خود را با رژیم اظهار می نمودند و هر وقت خبر جدیدی از رژیم یا شاه می شنیدند، می گفتند: لعنت اللّه علیهم، و بعضی وقت ها می گفتند: کجاست آن شیر بچه اصفهانی کسروی کش؟ (شهید سید مجتبی نوّاب صفوی).

همچنین در مورد وضعیت بد اقتصادی و گرانی شدید و خوف و وحشت مردم از هر جهت بارها مطالبی اظهار می نمودند و اوضاع نابسامان حمله به عزاداری ها و بیان حق و بطلان ناحق را گوشزد می نمودند.


آثار

ولایت المتقین
رساله درحالات عرفا
  • آثار موجود وی ازجمله کتب اخلاقی، عرفانی، فلسفی و کلامی عبارتند از :
  1. تقوی یا ابواب معرفت به توحید حق؛ تحت عنوان "ولایه المتقین" اثر معروف وی که ابتدا با مقدمه آیت اللّه هاشمی و مرحوم سیّد ابوالفضل میرلوحی چاپ شده و سپس با مقدمه فرزند وی و تحقیق حجت الاسلام شیخ منصور لقائی تجدید چاپ شده است.
  2. تفریح الحزین
  3. حالات عرفا
  4. مجموعه اشعار
  5. دستور العمل های اخلاقی
  6. رساله جبر و تفویض که فعلاً اثری از آن نیست.
  7. «ولایت ائمه هدی» علیهم السلام
  8. مطالب نافعه
  9. حفظ الصحه
    رساله در نمازجمعه
  10. فی المضحکات
  11. دیکته‌های کوتاه
  12. راه سعادت
  13. لوح دل یا زلال محبت
  • کتب فقهی وی عبارتند از:
  1. صلوة الجمعه
  2. سهم امام
  3. احکام حج
  4. رسالة عقد و تزویج
  5. دعا و اوراد جیّده
  6. مسئله فی احکام
  7. فتاوای لازمه علما
  8. متفرقات( نفع عظیم)[۹]

اشعار او بیانگر ذوق سرشار و تسلط کامل وی به ادبیات فارسی و عرب است.آشنایی و مؤانست با صغیر اصفهانی و داغ فراغ فرزند ارشد خود، باقر، بر تلطیف روحیه و قریحه ی شعرسرایی او می افزود.در حدود چهارصد بیت شعر از او موجود است که به مدح و منقبت و مدیحه سرائی دربارۀ ائمه اطهار (ع) اختصاص دارد و در اکثر تألیفات خود شاهدمثال هایی از اشعار صغیر اصفهانی آورده اند و همچنین بیش از 90 بیت در فراغ و هجر فرزند خود باقر سرودند و در اشعار «عابد» یا «عابدین» تخلّص می نمود. این ابیات از اشعار اوست:

جز صبر از هجوم بلا نیست چاره ایغیر از رضا به سرّ قضا نیست چاره ای
خواهی اگر نجات ز امواج حادثاتجز التجا به آل عبا نیست چاره ای

وفات

سنگ مزار سید زین العابدین طباطبایی ابرقویی

وی در هشتم صفر 1372ق مطابق با 1330ش در حالی که از قبل مقدمات سفر را مهیّا کرده بود، دعوت حق را لبیک گفت و پیکر مطهرش را علمای بزرگ از منزل خود در محله خواجو با آئین خاصی تشییع کردند و در تکیه فاضل هندی واقع در تخت فولاد به خاک سپردند. سالهاست که مشتاقان و ره یافتگان برای عرض حاجت و رفع گرفتاریها بر مزار نورانی او سر تعظیم فرود می آورند و با توسل و زیارت عاشورا به حوائج خود می‌رسند.[۱۰]

استاد محمّدحسین صغیر اصفهانی در حال غسل و کفن آن عالم ربانی در مجلس پر از سوز و گداز پس از سخنرانی سیّد محمّدحسن میرجهانی که فرمودند امروز اصفهان یتیم شده، چنین سرود:


گلی از گلستان مصطفی رفتبه جنّت سوی جدّش مرتضی رفت
نبود این دارفانی لایق اوسوی نزهت گه داربقا رفت
بسی عشق شهید کربلا داشتبه پای جان به سوی کربلا رفت[۱۱]



پانویس

  1. مهدوی، اعلام اصفهان، ج3، ص266.
  2. قاسمی، گلزار فضیلت، ج1، صص 211-208.
  3. مداح، شرح زندگی و اوصاف آیت الله طباطبایی ابرقویی، مخطوط، صص ١٨ - ٣٦؛ خاطرات فرزندان آیت الله ابرقویی؛ خاطرات حاج سید نورالدين مهدوی؛ خاطرات حاج کاظم بصیری.
  4. طباطبایی، حفظ الصحه، صص ۹۰-۹۸؛ طباطبایی، لوح دل، ص ٧٦.
  5. مهدوی، دانشمندان و بزرگان اصفهان ، ج 2 ، ص 658.
  6. مهدوی، تاریخ علمی و اجتماعی اصفهان، ج 2 ، ص 319.
  7. مدرسی یزدی، مفاخر یزد، ج 1 ، ص 405.
  8. قاسمی، گلزار فضیلت، ج1، صص229-223.
  9. مجموعه فرهنگی و مذهبی تخت فولاد، دانشنامه تخت فولاد، ج3، صص 145-152.
  10. طباطبایی، جلوه محبت، مخطوط، ص۱۹.
  11. قاسمی، گلزار فضیلت، ج1، ص236.

منابع

  • قاسمی، رحیم، گلزار فضیلت: مشاهیر تخت فولاد اصفهان (تکیه فاضل هندی)، اصفهان، کانون پژوهش، چاپ اول، 1388.
  • مهدوی، سید مصلح الدین، اعلام اصفهان، اصفهان، سازمان فرهنگی تفريحی شهرداری اصفهان، ۱۳۸۶.
  • مجموعه فرهنگی و مذهبی تخت فولاد: زيرنظر اصغر منتظرالقائم، دانشنامه تخت فولاد اصفهان، ج3، اصفهان: سازمان فرهنگی تفريحی شهرداری اصفهان، چاپ اول، ۱۳۸۹.