این دانشنامه در حال تصحیح و تکمیل می باشد. از این رو محتوای آن قابل ارجاع نیست. پیشنهاد عناوین - ارتباط با ما
میرزا علی آقا شیرازی
میرزاعلی آقا شیرازى(۱۲۹۴ق -۱۳۷۵ق/ ۱۳۳۴ش) ،فرزند حاج علی اکبر بن حاج قاسم، عالم فاضل زاهد عابد، ادیب کامل، و طبیب ماهر، از نوادر زمان، و مفاخر علمی و عملی اصفهان به شمار می رفت و در زهد و تقوا وحید و یگانه بود. وی فقیه معروف حوزه علمیه اصفهان در قرن سیزدهم شمسی بود و به دعوت مرحوم آیت الله سیّد محمّدرضا خراسانی در مدرسه چهارباغ برای جمعی از فضلا و طلاب، کتاب نهجالبلاغه را تدریس میکرد.[۱]
این نوشتار نیازمند ویرایش فنی یا ادبی می باشد. |
این نوشتار نیازمند جعبهٔ اطلاعات است. ممکن است بخواهید با افزودن یک جعبهٔ اطلاعات، به استانداردسازی نمایش موضوع کمک کنید. |
این مقاله ممکن است در رده اشتباه قرار گرفته باشد یا متعلق به ردههای اضافی است. |
زندگینامه
ولادت
وی در شعبان سال 1294ق ، چشم به جهان گشود.
خاندان
جد وی، محمد قاسم شيرازی چهره شناخته شده و تاجر معتبر شيراز به شمار مي رفت[۲]. بعد از وفات او حاج علی اكبر، پدر بزرگوار مرحوم ميرزا علی آقای شيراز ی شغل پدر را پي گرفت، اما مدتي بعد اشتياق به تحصيل او را به نجف اشرف رساند. البته در نجف نيز فعاليت های تجاری را ادامه داد. كشش دروني و همنشيني با اهل دانش سبب شد تا حاج علی اكبر سعادت حضور در مكتب دانشورانی گرانمايه، چون علامه مولا حسين بن محمد اسماعيل اردكانی، معروف به فاضل اردكاني (1235 - 1305 ه.ق) راه يابد.
حاج علی اكبر پس از فراغت از تحصيل، پژوهشي را در روايات و احاديث انجام داد و كتاب معروف «شرح الاربعين حديثا في فضيلة الصلوة علي النبي و آله صلي الله عليهم اجمعين» را نوشت. اين كتاب ضمن تأييد كمالات علمي اين بازرگان اهل فضل، گوياي علاقه وي به خاندان عصمت و طهارت (عليهم السلام) نيز هست.[۳]
تحصیلات
وی در نجف اشرف از درس فقه و اصول سیّد محمّدکاظم یزدی و آخوند خراسانی و در اصفهان از درس سیّد محمّدباقر درچهای و آخوند کاشی ، حاج میرزا محمّد باقر حکیم باشی بهره گرفت . با طب قدیم نیز آشنا بود. [۴]
حاج ميرزا علی آقا در سال 1316ق، راهی اصفهان شد و بخشی از تحصيلاتش را در مدرسه نيم آورد ، واقع در انتهای بازار بزرگ اصفهان گذراند.
اساتید
شيخ عبدالحسين محلاتی (1270 - 1312 ه.ق)[7] در مدرسه صدر اصفهان که دروس خارج را تدريس مي نمود، يكي از اساتيد حاجي ميرزا علي آقا بود.[۵]
آيت الله العظمي حاج آقا حسين بروجردي (1292 - 1381 ه.ق) مرجع عظيم الشأن قرن اخير دراصفهان، به دليل تسلط بر منابع، تشريح مباني فقه و اصول با زباني رسا و قابل فهم، حوزه درسي گرم و پر رونقي داشت و يك صد نفر در آن حضور مي يافتند. حاج ميرزا علي آقا شيرازي علاوه بر آنكه از شاگردان برجسته آيت الله بروجردي محسوب مي شد، رابطه اي تنگاتنگ با آن فقيه داشت و استادش از همت عالي، علو طبع و حالات اخلاقي وي بر خويشتن مي باليد.
حاج ميرزا علي آقا از شيخ اسدالله قمشه اي (1297 - 1334 ه.ق) مدت کوتاهی استفاده برد.
مباحثی ، چون فقه، اصول، رجال و درايه را نزد حاج آقا ميرزا كمال الدين ابوالهدي كرباسي (متوفي 1356 ه.ق) كه عالمي فقيه و زاهدي مجتهد بود، فرا گرفت.
شاگردان
مرحوم حاج میرزاعلی آقا شیرازی در فقه، فلسفه، اخلاق و دیگر علوم اسلامی و نیز طب، استاد بود و در اصفهان و قم، شاگردان بسیاری از محضر وی بهرهمند شدند؛ بزرگانی چون حضرات آیات و حججاسلام:
- شیخ ابراهیم امینی نجفآبادی
- شیخ ابوالفضل نجفی خوانساری (۱۳۳۴ ـ ۱۴۲۲ ق)[۶]
- ـ سیّد ابوالقاسم موسوی خوئی (۱۳۱۷ ـ ۱۴۱۳ ق)[۷]
- شیخ محمّدباقر شریعتی دهاقانی (۱۳۲۲ ـ ۱۴۰۶ ق).[۸]
- شیخ محمّدتقی نجفی مسجدشاهی (۱۲۹۵ ـ ۱۳۵۷ ش)
- سیّد حسن میربد قمشهای (م ۱۳۵۷ ش)[۹]
- شیخ رمضان علی املائی (۱۲۹۰ ـ ۱۳۸۵ ش
- شیخ عبدالجواد جبل عاملی سدهی (۱۲۸۳ ـ ۱۳۶۸ ش)
- سیّد محمّدعلی موحّد ابطحی اصفهانی (۱۳۴۹ ـ ۱۴۲۳ ق)
- شیخ کاظم کلباسی
- سیّد مرتضی ظهیرالاسلام[۱۰]
- شهید مرتضی مطهری
- سیّد مرتضی موحّد ابطحی اصفهانی (۱۳۲۰ ـ ۱۴۱۳ ق)
- دکتر محمّدباقر کتابی[۱۱]
- مرحوم آيت الله بروجردي
- شهيد مدرس
جایگاه
جایگاه علمی
استاد مطهری میرزاعلی آقا شیرازی را مصداق واقعی «عالم ربّانی» برشمرده و شاگردی در محضر او را از ذخایر گرانبهای عمر خود میداند و در مقدمه کتاب «سیری در نهجالبلاغه» دراینباره چنین مینویسد:
«... دریغ است از آن بزرگواری كه مرا اولین بار با نهجالبلاغه آشنا ساخت و درک محضر او را همواره یكی از "ذخایر" گرانبهای عمر خودم- كه حاضر نیستم با هیچچیز معاوضه كنم- میشمارم و شب و روزی نیست كه خاطرهاش در نظرم مجسم نگردد، یادی نكنم و نامی نبرم و ذكر خیر ننمایم. به خود جرأت میدهم و میگویم او به حقیقت، یک عالم ربّانی بود؛ امّا چنین جرأتی ندارم كه بگویم من "متعلّّم علی سبیل نجاة" بودم. ... او هم فقیه بود و هم حكیم و هم ادیب و هم طبیب. فقه و فلسفه و ادبیات عربی و فارسی و طب قدیم را كاملاً میشناخت و در برخی، متخصص درجه اول به شمار میرفت. قانون بوعلی را ـ كه اكنون مدرّس ندارد ـ او بهخوبی تدریس میکرد و فضلا در حوزه درسش شركت میکردند، امّا هرگز نمیشد او را دربند یک تدریس مقید ساخت. قیدوبند به هر شكل با روح او ناسازگار بود. یگانه تدریسی كه با علاقه مینشست، نهجالبلاغه بود. نهجالبلاغه به او حال میداد و روی بالوپر خود مینشاند و در عوالمی كه ما نمیتوانستیم درست درک كنیم، سیر میداد."
جایگاه اجتماعی
مرتضی مطهری می نویسد:
... تا آنجا كه من اطلاع دارم مردم اصفهان عموماً او را میشناختند و به او ارادت میورزیدند، همچنانکه حوزه علمیّه قم به او ارادت میورزید. هنگام ورودش به قم، علمای قم با اشتیاق به زیارتش میشتافتند. ولی او از قید "مریدی" و "مرادی" مانند قیود دیگر آزاد بود؛ رحمةالله علیه رحمةواسعة و حشره¬الله مع أولیائه».[۱۲]
سیره اخلاقی
دکتر محمدباقر کتابی می نویسد:
" ازنظر فضیلت اخلاقی، بسیار کمنظیر بود، قیافه متبسّم و در عین حال با ابهت داشت. پیوسته از ریاست و تشریفات دنیا بهدور بود. مال نمیاندوخت و در کمال قناعت زندگی میکرد، بااینکه مرجع بسیاری از وجوهات بود ولی خود دیناری نداشت و همه را در اسرع وقت به مستحقین میرساند. بازیچههای دنیوی و مال و متاع آن او را نمیفریفت. به محراب و القاب علمی، دلخوش نکرده بود. وجود مبارکش در اصفهان منبع خیرات و برکات، و سیمای او مصداق حدیث (من یذکّرکم الله رؤیته) بود، بیان او در کمال شیوایی و فقط درراه دین و فضیلت بهکار میرفت.
روزها در مدرسه صدر اصفهان علوم بوعلی سینا، همچنین درس فقه و اخلاق و ادب را تدریس میکرد و معمولاً یکی از درسهای او تحلیل و شرح نهجالبلاغه بود، خطب نهجالبلاغه را به بهترین وجهی تشریح مینمود و به مناسبت اشعار و روایات و آیات میآورد. در ادب عربی و فارسی در بین متأخرین بینظیر بود و توجه او از معارف اسلامی بیشتر به اخلاق مصروف میگشت و در فقه و حدیث و رجال و کلام نیز استادی مسلّم، و نیز عارفی وارسته و زاهد و دانشمندی بزرگوار بود هیچگونه تکبر علمی ، که معمولاً دانشمندان و اهل هنر را عارض میشود ـ در او دیده نمیشد. با همگان از وضیع و شریف یکسان معاملت مینمود. افعال و اطوار او واقعاً نمونه یک انسان را تداعی میکرد. من کسی را چون او ندیدم که همگان از هر صنف چه از اهل دانش و بینش و چه از اهل ریاست و مال و هنر در مقابل او خاضع و خاشع باشند. گاهی به منبر میرفت و سیمای ملکوتی او، بیانات گرم و آتشین او که از دل باصفای او برمیخاست، اشکهای او که بر محاسن سپیدش سرازیر میگردید، شوری که از روح گرم و پر از یقین او جوش میزد، قلق و اضطراب را از بین میبرد و شک و ناامیدی را میسوزاند و فروغی از اطمینان به مستمعین میبخشید که تا مدتها از آن شور و احساس گرم بودند و همه را با خود به دریای نور میبرد آنجا که از پلیدیها، طمعها، حسدها، خبری نیست همهجا امید و فروغ تابناک انسانی تجلی میکند.
در میان این دنیای مادی و این لجنزار غربزدگی و این آبشخور آلوده و این جهنم سوزان زندگی قرن بیستم که همهجا، فکر ثروت و مقام رسوخ کرده و ظاهر فریبای زندگی همه را شیفته ساخته و درست در عالیترین مجامع مترقی و آزاد ملتها لهیب سوزان جنگ و آدمکشی زبانه کشیده و فکر تجاوز به حقوق همهجا سرایت کرده است، در این زمان، وجود مردی که ایمان او در جان او ریشه دارد، از روح پر از یقین او بیرون میآید، ذرهای ریب و ریا و شکّ در عقلیت او راه ندارد، به انسانها مهر میورزد، ارشاد میکند؛ آنهم نه از روی مطامع دنیوی و از پشت دکان زرق و ریا، بسیار مغتنم است."[۱۳]
همچنین آیت الله امینی می نویسد:
"...ساده میزیست و اسیر تجملات زندگی نبود. لباسی ساده و گیوه میپوشید. خوشاخلاق و متواضع بود. از قبول منصب رسمی امام جماعت امتناع داشت ولی گاهی که در مدرسه صدر یا جای دیگر به نماز میایستاد، ارادتمندان به وی اقتدا میکردند.هنگامی که لب به سخن میگشود گویا حقایق را در جهان دیگری مشاهده میکند و از آن جهان خبر میدهد. سخنان او بر دل مینشست و در عمق جان نفوذ میکرد. "[۱۴]
سیره عبادی
استاد مطهری می نویسد:
"او با نهجالبلاغه میزیست، با نهجالبلاغه تنفّس میکرد، روح او با این كتاب همدم بود، نبض او با این كتاب میزد و قلبش با این كتاب میتپید. جملههای این كتاب، ورد زبانش بود و به آنها استشهاد مینمود. غالباً جریان كلمات نهجالبلاغه بر زبانش با جریان سرشک از چشمانش بر محاسن سپیدش همراه بود.
برای ما درگیری او با نهجالبلاغه، كه از ما و هر چه در اطرافش بود میبرید و غافل میشد، منظرهای تماشایی و لذتبخش و آموزنده بود. سخن دل را از صاحب دلی شنیدن، تأثیر و جاذبه و كشش دیگری دارد. او نمونهای عینی از سلف صالح بود. سخن علی علیهالسلام دربارهاش صادق مینمود:"ولولا الأجل الذی كتب لهم لم¬تستقرّ أرواحهم فی أجسادهم طرفة عین، شوقاً إلی الثواب و خوفاً من العقاب، عظم الخالق فی أنفسهم فصغر ما دونه فی أعینهم".[۱۵]
ادیب محقّق، حكیم متألّه، فقیه بزرگوار، طبیب عالیقدر، عالم ربّانی مرحوم آقای حاج میرزا علی آقا شیرازی اصفهانی قدّس¬سرّه راستی مرد حق و حقیقت بود. از خود و خودی رسته و بهحق پیوسته بود. با همه مقامات علمی و شخصیت اجتماعی، احساس وظیفه نسبت به ارشاد و هدایت جامعه و عشق سوزان به حضرت اباعبدالله الحسین علیهالسلام موجب شده بود كه منبر برود و موعظه كند. مواعظ و اندرزهایش چون از جان برون میآمد، لاجرم بر دل مینشست. هر وقت به قم میآمد، علمای طراز اول قم با اصرار از او میخواستند كه منبر برود و موعظه نماید. منبرش بیش از آنکه "قال" باشد "حال" بود."[۱۶]
آثار و فعالیت ها
آثار
از آثارش تصحیح و مقابله قسمتی از تفسیر «تبیان» شیخ طوسی و الذریعه راغب اصفهانی است که به طبع رسیده است.
فعالیت ها
یکی از تلاشهایی که در جهت زنده نگاهداشتن نهج البلاغه، صورت گرفته، تدریس آن بود و دو تن از شخصیتهایی بزرگی که در حوزه علمیّه اصفهان در این جهت کوشیدهاند، یکی مرحوم سیّد محمّدرضا خراسانی است که با قرار دادن آن در شمار درسهای رسمی مدرسه امام صادق علیهالسلام و دیگری مرحوم حاج میرزاعلی آقا شیرازی با تدریس آن در دو مدرسه صدر بازار و نیز امام صادق اصفهان. آیةالله حاج میرزاعلی آقا شیرازی به دعوت مرحوم آیةالله سیّد محمّدرضا خراسانی تدریس نهجالبلاغه و نیز بیان اخلاق را در مدرسه امام صادق علیهالسلام شروع مینماید.
وفات
سرانجام وی در شب بیست و چهارم ماه جمادیالاولی سال ۱۳۷۵ قمری در اصفهان، چشم از جهان فروبست و طبق وصیت او، جسم مطهرش با احترامات لازم به قم منتقل و در قبرستان شیخان در دل خاک آرام گرفت.[۱۷]
پانویس
- ↑ رحیمی، گلزار فضیلت، ص ۲۷۵.
- ↑ تهرانی، الذريعه، ج 13 ص 70؛ گزی تذكرة القبور، ص 436.
- ↑ بامداد، شرح حال رجال ايران، ج 3، ص 302.
- ↑ امینی نجف آبادی،خاطرات آیة الله ابراهیم امینی، ص۷۲ .
- ↑ مهدوی، تاريخ شهر سامراء، و شمه اي از زندگي آيت الله بروجردي، ص 112.
- ↑ انصاری قمی، اختران فضیلت، ج ۱، ص ۳۴۹.
- ↑ انصاری قمی، اختران فقاهت، ج ۲، ص ۱۰۲۴.
- ↑ مهدوی،أعلام اصفهان، ج ۲، ص ۸۹.
- ↑ قاسمی، بزم قدسیان، ص ۱۲۳.
- ↑ قاسمی، گلزار مقدّس، ص ۱۲۳.
- ↑ افادات شفاهی دکتر کتابی.
- ↑ مطهری، سیری درنهج البلاغه، مقدمه، صفحه 9و12.
- ↑ کتابی، رجال اصفهان، ج1، ص222 و 225.
- ↑ امینی نجف آبادی، خاطرات آیة الله ابراهیم امینی، ص71.
- ↑ نهج البلاغه، ص ۹۵، خطبه ۱۹۳.
- ↑ مطهری، سیری درنهج البلاغه، مقدمه، صفحه 9و12.
- ↑ مهدوی، دانشمندان و بزرگان اصفهان، ج ۲، ص 823.
منابع
- رحیمی، قاسم، گلزار فضیلت، مشاهیر مدفون تخت فولاد اصفهان( تکیه فاضل هندوی)، اصفهان، کانون پژوهش، چاپ اول،1388.
- مهدوی، سید مصلح الدین، دانشمندان و بزرگان اصفهان، ح2، اصفهان: گلدسته ، 1383 - 1384.