|
|
(۲۴ نسخهٔ میانی ویرایششده توسط ۱۲ کاربر نشان داده نشده) |
سطر ۱: |
سطر ۱: |
| آیت اللّه شیخ محمّد رضا جرقویه ای عالم عامل و فقیه کامل، از مدرّسین ارجمند حوزه علمیه اصفهان است. | | {{جعبه اطلاعات عالمان|تصویر=[[پرونده:Mohamadreza jarghooyei.jpg|بندانگشتی|350x350px| وسط]]|نام کامل=محمدرضا جرقویه ای|زادروز=۱۳۰۹قمری|تاریخ وفات=۱۳۳۱شمسی|مدفن=[[تخت فولاد]]،[[تکیه سیدالعراقین]]|اساتید=[[احمداصفهانی|آیت الله میرزا احمد اصفهانی]]، [[محمد کاشی|آیت الله آخوند ملامحمد کاشی]]، [[عبدالکریم گزی|آخوند ملا عبدالکریم گزی]]، و...|شاگردان=[[سید محمدعلی روضاتی]]، [[محمدباقر صدیقین|شیخ محمدباقر صدیقین]]، [[سید جلال الدین شریعتی طباطبائی زفره ای|سید جلال الدین شریعتی زفره ای]]، و...|اجازه اجتهاد از=آخوند ملاحسین فشارکی، میرزا محمد حسین نائینی|آثار=رساله فی القبله، رساله فی الاختلاف بین المتعاقدین، رساله فی حکم المجنب المتیمم المحدث بالحدث الاصغر|اجتماعی=مدرس}} |
| | '''شیخ محمّد رضا جرقویه ای'''(1309ق-1371 ق) از علما و فقها و مدرسین [[حوزه علمیه اصفهان]] در قرن چهاردهم قمری است. او قسمتی از تحصیلات خود را در نجف سپری کرده، سپس به اصفهان بازگشت و به تدریس در حوزه علمیه اصفهان پرداخت. |
|
| |
|
| وی در شب جمعه 26 ذی الحجه الحرام 1309ق در حسین آباد جرقویه متولّد شد.
| | ==زندگینامه== |
|
| |
|
| پدرش: حاج ملاّ علی جرقویه ای فرزند ملاّ محمّد تقی بن حاج علی حسین آبادی، از علمای معروف به زهد و تقوا، و از شاگردان آیت اللّه حاج میرزا بدیع درب امامی و علاّ مه میرزا ابوالمعالی کلباسی بود.<ref>دانشمندان و بزرگان اصفهان، ج 2، ص 628.</ref>
| | ===ولادت=== |
| | وی در شب جمعه 26 ذی الحجه الحرام 1309ق در حسین آباد جرقویه متولّد شد. |
|
| |
|
| فقیه علاّ مه آخوند ملاّ محمّد حسین فشارکی در اجازه خود به حاج شیخ محمّد رضاجرقویه ای، از پدر بزرگوار او این گونه یاد می کند:<blockquote>«العالم الناسک الصالح الجلیل المولی الصفی الوفی الحاج ملاّ علی، اعلی اللّه مقامه و اکمل اکرامه فی حیاته عند ربه المتعال عزّ اسمه»</blockquote>مرحوم حاج ملاّ علی در حدود سال 1325ق وفات یافت و در محلّ سکونت خود، روستای حسین آباد مدفون گردید و پس از سالیانی چند به همراه جنازه همسرش به نجف اشرف منتقل و درآن سرزمین مقدّس به خاک سپرده شد.
| | ===خاندان=== |
| | پدرش حاج ملاّ علی جرقویه ای(متوفی 1325ق ) فرزند ملاّ محمّد تقی بن حاج علی حسین آبادی، از علمای معروف به زهد و تقوا و از شاگردان [[سید محمدبدیع موسوی درب امامی|آیت اللّه میرزا بدیع درب امامی]] و [[ابوالمعالی کلباسی|میرزا ابوالمعالی کلباسی]] بود.<ref>مهدوی، دانشمندان و بزرگان اصفهان، ج 2، ص 628.</ref> |
|
| |
|
| به نوشته مرحوم مهدوی جدّ حاج ملاّ علی، به نام حاج علی در حدود زمان نادرشاه از سیستان به جرقویه آمده و در آن جا سکونت نموده است.<ref>یادداشت های مرحوم سید مصلح الدین مهدوی، مخطوط.</ref>
| | فقیه علّامه [[محمدحسین فشارکی اصفهانی|آخوند ملاّ محمّدحسین فشارکى]] در اجازه خود به حاج شیخ محمّد رضاجرقویه اى، از پدر بزرگوار او این گونه یاد مىکند: |
|
| |
|
| از فضلای این خاندان، حاج ملا محمد تقی بن حاج محمد حسن (برادر حاج ملا علی جرقویه ای) بن ملا محمد تقی است که مردی شریف و با سخاوت و شجاع و جدّ مادری استاد ارجمند جناب حجه الاسلام و المسلمین شیخ محمد رضا حاجیان است.
| | « العالم الناسک الصالح الجلیل المولى الصفى الوفى الحاج ملاّ على، اعلى اللّه مقامه و اکمل اکرامه فى حیاته عند ربّه المتعال عزّ اسمه».<ref>قاسمی، شرح مجموعه گل، ص193.</ref> |
|
| |
|
| مادر مرحوم حاج شیخ محمّد رضا جرقویه ای فرزند حاج ملاّ حسن شاه طوری ابن حاج ملاّ عبدالرزاق شاه طوری <ref>در تکیه جهانگیر خان قشقایی در تخت فولاد، قبر مرحوم ملاّ مهدی شاه طوری فرزند ملاّ عبدالرزاق قرار دارد که از شاگردان سیّد محمّد شهشهانی و حاج شیخ محمّد باقر نجفی بوده است. عبارات سنگ لوح او چنین است:
| | مرحوم حاج ملاّ على در حدود سال 1325ق وفات یافت و در محل سکونت خود، روستاى حسین آباد مدفون گردید و پس از سالیانى چند به همراه جنازه همسرش به نجف اشرف منتقل و در آن سرزمین مقدّس به خاک سپرده شد. |
|
| |
|
| "هذا تربه العالم الجلیل و الفقیه الاصیل سلمان الزمان ملاّ محمّد مهدی شاه طوری سلیل المغفور المبرور التقی المنتخب الوفی المنتجب ابی ذر الدوران ملاّ عبدالرزّاق طاب ثراهما فی 11 ربیع الاوّل 1319"</ref> بود.
| | به نوشته مرحوم [[سید مصلح الدین مهدوی|مهدوی]] جدّ حاج ملاّ علی، به نام حاج علی در حدود زمان نادرشاه از سیستان به جرقویه آمده و در آن جا سکونت نموده است.<ref>یادداشت های مرحوم سید مصلح الدین مهدوی، مخطوط.</ref> |
|
| |
|
| == '''تحصیلات و اساتید''' ==
| | از فضلاى این خاندان، حاج ملا محمد تقى فرزند حاج محمد حسن (برادر حاج ملا على جرقویهاى) فرزند ملا محمد تقى است که مردى شریف و با سخاوت و شجاع بوده است. |
| آیت اللّه جرقویه ای ابتدا در اصفهان تحصیل نمود و با تلاش وافر به درجه اجتهاد و استنباط احکام نایل گردید.
| |
|
| |
|
| اساتید ایشان در اصفهان عبارتند از:<ref>یادداشت های مرحوم مصلح الدین مهدوی، مخطوط.</ref>
| | مادر مرحوم حاج شیخ محمّد رضا جرقویه ای فرزند حاج ملاّ حسن شاه طوری ابن حاج ملاّ عبدالرزاق شاه طوری بود.<ref>قاسمی، شرح مجموعه گل، ص194.</ref> |
|
| |
|
| سیّد محمود کلیشادی، استاد معروف مغنی اللبیب؛
| | گفتنى است که برادر آیت اللّه جرقویهاى، مرحوم حاج عبدالحمید صلصالى (متوفی 6ربیع الثانى 1383ق) که از مردان نیک روزگار و خیّران و نیکوکاران منطقه جرقویه بوده نیز در کنار مزار او مدفون است. |
|
| |
|
| # آیت اللّه میرزا احمداصفهانی، <ref>وی عالمی فاضل و پرهیزکار و از شاگردان فقیه ربانی میرزا محمّد حسن نجفی هزارجریبی بوده و مدت پنجاه سال در مدرسه نیم آورد به تدریس اشتغال داشته و در مسجد نیم آورد با جمعیتی زیاد، امامت می نموده است. وفاتش در 1348ق بوده است و مدفنش در نجف اشرف می باشد.</ref> استاد معروف شرح لمعه ؛
| | نواده دخترى آیت اللّه جرقویهاى، امدادگر شهید احمد صلصالى، فرزند حاج حسین صلصالى، از شهداى پاکباز دوران دفاع مقدس بود که در 4 دىماه 1365 ش در عملیات کربلاى 4 به شهادت رسید. |
| # آیت اللّه حاج ملاّ عبدالجواد آدینه ای؛<ref>به نوشته شاگردش مرحوم جابری: وی مدرس و مجتهد و حکیمی زبردست و بسیار خوش مشرب بوده و امامت مسجد ذوالفقار می نموده و در سال 1339ق وفات یافته است. تاریخ اصفهان ، ص 327.</ref>
| |
| # آیت اللّه آخوند ملاّ محمّد کاشی؛
| |
| # آیت اللّه العظمی سیّد محمّد باقر درچه ای؛
| |
| # آیت اللّه العظمی آخوند ملاّ عبدالکریم گزی؛
| |
| # آیت اللّه العظمی میر محمّد تقی مدرّس .
| |
|
| |
|
| وی در 23 محرم الحرام 1334 ق از آیت اللّه العظمی آخوند ملاّحسین فشارکی اجازه | | ===تحصیلات=== |
| | محمّد رضا جرقویه ای ابتدا در اصفهان تحصیل نمود و با تلاش وافر به درجه اجتهاد و استنباط احکام نایل گردید. وی در 23 محرم الحرام 1334 ق از آیت اللّه العظمی آخوند ملاّحسین فشارکی اجازه اجتهاد دریافت کرد و قوّه اجتهاد و ملکه استنباط او در سنّ 26 سالگی مورد تأیید آن فقیه بزرگ قرار گرفت. او سپس به نجف اشرف مهاجرت نمود و سالیانی نیز در محضر بزرگان علم حوزه نجف تحصیل کرد. وی از ابتدای ورود به نجف اشرف مورد توجّه اساتید خود به ویژه میرزای نائینی قرار گرفت و اجازه اجتهاد وی به وسیله او نیز تأیید شد. این اجازه را آیت اللّه میرزا محمّد حسین نایینی نیز تأیید نموده است. |
|
| |
|
| اجتهاد دریافت کرد و قوّه اجتهاد و ملکه استنباط او در سنّ 26 سالگی مورد تأیید آن فقیه بزرگ قرار گرفت. او سپس به نجف اشرف مهاجرت نمود و سالیانی نیز در محضر بزرگان علم حوزه نجف تحصیل کرد.
| | ===اساتید=== |
| | اساتید وی در اصفهان عبارتند از: |
|
| |
|
| اساتید ایشان در نجف اشرف عبارتند از آیات عظام:
| | #[[سید محمود کلیشادی|سیّد محمود کلیشادی]]، استاد معروف مغنی اللبیب |
| | # |
| | #آیت اللّه میرزا [[احمداصفهانی]]، استاد معروف شرح لمعه |
| | #آیت اللّه حاج ملاّ [[عبدالجواد آدینه ای]] |
| | #آیت اللّه آخوند ملاّ [[آخوند کاشی|محمّد کاشی]] |
| | #آیت اللّه العظمی [[سید محمدباقر درچهای|سیّد محمّد باقر درچه ای]] |
| | #آیت اللّه العظمی آخوند ملاّ [[عبدالکریم گزی]] |
| | #آیت اللّه العظمی [[محمدتقی مدرس میرمحمدصادقی|میر محمّد تقی مدرّس]]<ref>یادداشت های مرحوم مصلح الدین مهدوی، مخطوط.</ref> |
|
| |
|
| # سیّد محمّد کاظم طباطبائی یزدی؛
| | اساتید وی در نجف اشرف عبارتند از آیات عظام: |
| # میرزا محمّد حسین نائینی؛
| |
| # میرزا فتح اللّه شریعت اصفهانی.
| |
|
| |
|
| وی از ابتدای ورود به نجف اشرف مورد توجّه اساتید خود به ویژه علاّ مه نائینی قرار گرفت و اجازه اجتهاد وی به وسیله آن استاد فرزانه نیز تأیید شد.
| | #سیّد محمّد کاظم طباطبائی یزدی |
| | #[[محمدحسین نائینی|میرزا محمّد حسین نائینی]] |
| | #[[شیخ الشریعه اصفهانی|میرزا فتح اللّه شریعت اصفهانی]]<ref>قاسمی، شرح مجموعه گل، صص195-194.</ref> |
|
| |
|
| اجازه اجتهاد آیت اللّه جرقویه ای از آیت اللّه العظمی فشارکی:<ref>آخوند ملاّ محمّد حسین فشارکی "فقیه بارع و عالم متورع و در این اواخر حوزه درسش مشحون از طلاب، و به جلو گیری از منهیات تعلّقی بی حساب داشت اما روزگار بر مراد آن بزرگ دوره خود را نمی گذاشت. رحلتش 1352" تاریخ اصفهان جابری: 338. عالم ربّانی آیت اللّه میرزا محمّد طبیب زاده در اجازه به جناب حجّه الاسلام والمسلمین سیّد محمّد فقیه احمد آبادی از استاد خود مرحوم فشارکی چنین یاد نموده است: "الشیخ الفقیه العالم الربانی و العابد الحبر الصمدانی، افقه فقهأ عصره، استاد المحققین، ناصر المله و الدین، حجّه الاسلام و المسلمین، الحاکم القاضی السدید، مجری الحدود علی الموالی و العبید، مذکّر اهل الیقین بمواعظه و کلماته، الاَّمر بالمعروف و الناهی عن المنکر و القامع للملحدین، الذی صار مرجعا للعلمأ والمتعلمین، و انتهت الیه الریاسه و الاستجازه و القضاوه، علم الاعلام، آیت اللّه الملک العلام، ابوالارامل و الایتام، عزّ العلمأ و الاسلام، حامی شریعه سیّد الانام، مرغم انوف اهل الفسق و الاَّثام، شیخنا و استادنا الاعظم و مولانا المعظم الوفی و مولا محمّد حسین المعروف بالفشارکی" اجازه میرزا محمّد طبیب زاده به حجّه الاسلام حاج سیّد محمّد فقیه احمد آبادی، نسخه خطی.</ref> <blockquote>بسم اللّه الرحمن الرحیم الحمد لله الذی رفع قدر العلمأ و فضّل مدادهم علی دمأ الشهدأ و اوطأ لهم اجنحه ملائکه السمأ و جعلهم ورثه الانبیأ و امنأ علی عباده بعد الحجج و الاوصیأ، و صلّی اللّه علی خازن علم اللّه و معدن حکمه اللّه و حامل سرّ اللّه، صاحب الشرع القویم و هادی الناس الی صراط اللّه المستقیم، المبعوث عل کافه الخلق اجمعین، خاتم الانبیأ و المرسلین محمّد المصطفی الامین، و علی آله الغرّ المیامین، و اصحابه المجاهدین، یوم ینصب فیه الموازین. و بعد، فلا یخفی علی اولی الرشاد و السداد من العباد ان من اعظم مواهب اللّه سبحانه علی الانام فی زمن غیبه الامام علیه السلام وجود العلمأ الاعلام و الفقهأ البرره الکرام و لولاهم لاختلّ النظام و اضمحلّت الاحکام، فان بیدهم ازمه الامور و من میامن انفاسهم یسهل کل معسور و هم المرجع فی الاحکام وبقولهم یعرف الحلال من الحرام فکم لهم من کتب وتصنیف وجمع وتألیف، لاحقاق الحق و ابطال الباطل و ترویج الدین و اطفأ نار الغوائل، و لذلک اشتاقت نفوس الی تحصیل العلم وطلبه مع مافیه من تعبه و کربه، فنفروا عن جمعهم و اوطانهم وتغرّبوا عن مسکنهم و بلدانهم و جدّوا واجتهدوا فی طلبه واکتسابه و التقاط درره من اصداف اربابه حتی تفقّهوا فی الدین وتروّوا عن عیون الفقاهه و الیقین، فشکر اللّه سعیهم الجمیل بثوابه الجزیل. و ممن جدّ واجدّ وکدّ و اکدّ فی تحصیل المطلب و تکمیل الطلب حتی فاز من مراتب العلم اعلاها وحاز فی درجات العمل ارفعها و ازکاها العالم الفاضل الباذل الکامل الناهج مناهج الفضل و الرشاد و الدارج مدارج الرشد و الارشاد السالک مسالک التحقیق و الدارک مدارک التدقیق و التعمیق، المهذب الصفی المولی الوفی،ذوالفهم الکافی والفکر الصافی، البالغ بجدّه الاکید الی منتهی الرشاد، و الصاعد من حضیض التقلید الی اوج الاجتهاد، الموفق بتوفیق خالق الخلق و العباد، اخانا فی اللّه عزّ اسمه الشیخ محمّد رضا الجرقو یه ای الحسین آبادی لازل مؤیداً منصوراً موفقاً مسدداً محفوظاً فی حفظ الملک العلام الحافظ المتعال و بلغه آماله و اعطاه سؤله و اصلح اموره و وفقه لمرضاته و استعمله لبذل جهده فی طلب العلم والعلی کما یحب ویرضی وجعل آتیه خیراً من ماضیه، و شرح صدره و نوّر قلبه و اطلق لسانه لبیان الاحکام و تبیین دلائل الاحکام و اختاره لنصره دینه بمحمد و آله صلی اللّه علیه و علیهم اجمعین، فانّه سلّمه اللّه تعالی قرّه عین لی و لکلّ من یحبّ الدین و اهله من العلمأ العاملین والفقهأ الراشدین اطال اللّه بقائهم، ونعم الولد والخلف للعالم الناسک الصالح الجلیل المولی الصفی الوفی الحاج ملاّ علی، اعلی اله مقامه و اکمل اکرامه فی حیاته عند ربه المتعال عزّ اسمه; فانه سلّمه اللّه بلغ ما هو المراد من العلم والاجتهاد و فاز باسنی مراتب الرشاد و الارشاد و اعلی منازل الصلاح و السداد، و قد اوهب اللّه تعالی له بمنّه القوه الاجتهادیه و الملکه الاستنباطیه فلیشکر اللّه تعالی بما منحه و اولاه و خصّه و ابلاه. و کان حقاً علیّ اظهار ما صحّ وظهر لی من فضله وعلمه وقدسه ووجب علیّ من شکر سعیه و بذل جهده فی هذا الجز من الزمان المختلّ فیه امر العلم والصلاح المندرس فیه آثار حقائق الاسلام، و اسأله التوفیق لاقامه ما یجب علی من حقّه العظیم علیّ و علی کلّ احد من اهل الدین والحق من الترویج والتبجیل والتعظیم والتجلیل بحسن عونه وجمیل نظره وعظیم منّه بجاه محمّد و آله صلی اللّه علیه و علیهم اجمعین.
| | ===شاگردان=== |
| | محمّد رضا جرقویه ای پس از سالیانی اقامت در نجف اشرف به اصفهان بازگشت و به تدریس سطوح فقه و اصول: شرح لمعه، قوانین الاصول، فرائد الاصول (رسائل) و متاجر شیخ انصاری پرداخت. |
|
| |
|
| ثم انه استجاز منی لحسن ظنّ له بی فاجزته تبرکاً للانتظام فی سلک الرواه الاعلام ودعاه الاحکام ان یروی عنّی کلّما صحّت لی روایته وصحّت لی درایته من کتب الاخبار التی علیها المدار فی الاعصار والامصار کالکافی والتهذیب والاستبصار، وما ارویه عن اساتیدی العظام ومشایخی الکرام کصاحب الذخیره للمعاد شیخ العلمأ الابرار و مرجع التقلید فی الاقطار، البحر القمقام والعلم الاعلام، فقیه الدوران، وحید الایام، ملاذ الاسلام، الناسک السالک العابد الزاهد الشیخ الجلیل الشیخ زین العابدین، عن استاده صاحب جواهر الکلام عن استاده العماد السید جواد عن بحر العلوم عن استاده ذی الفضل الباهر الاَّقا محمّد باقر عن الاکمل الافضل محمّد اکمل عن المجلسی ره عن والده التقی النقی مولانا محمّد تقی عن بهأ المله والدین باسناده المزبوره فی الاربعین المتصله بالائمه الطاهرین، و اوصیه بملاحظه التقوی و نهی النفس عن الهوی و مراقبه الوقوف و الاحتیاط عند الشبهات فانه المنجی من المهلکات، و ان لاینسانی من صالح الدعوات عند مظانّ الاجابات و عقیب الصلوات کما لا انساه ان شأ اللّه تعالی بعون اللّه الملک العلام، و هو حسبی و نعم الوکیل فی المبدأ و المآل، و انا العبد الاثیم الجانی محمّد حسین بن محمّد جعفر الفشارکی غفراللّه لی ولوالدی و لجمیع المؤمنین و المؤمنات بمحمد وآله الاطهار. حررته و ختمته و استخرت اللّه فیما کتبه واستعنت به ولا حول ولا قوه الا بالله العلی العظیم فی یوم الجمعه 23 محرّم الحرام 1334.</blockquote>این اجازه را آیت اللّه العظمی میرزا محمّد حسین نایینی نیز تأیید نموده است.
| | جلسه تدریس وی ابتدا در منزل و سپس در [[حوزه علمیه جده بزرگ|مدرسه جدّه بزرگ]] و [[حوزه علمیه صدر بازار اصفهان|مدرسه صدر بازار]] برگزار می شد و عده ای از طلاب فاضل در آن شرکت می کردند. |
|
| |
|
| == '''بازگشت به اصفهان''' ==
| | درس او بسیار عمیق و تحقیقی بود و با این که متون درسی سطح (رسائل و متاجر) را تدریس می کردند ولی محتوای آن فراتر از سطح بود. |
| آیت اللّه جرقویه ای پس از سالیانی اقامت در نجف اشرف به اصفهان بازگشت و به تدریس سطوح فقه و اصول: شرح لمعه، قوانین الاصول، فرائد الاصول (رسائل( و متاجر شیخ انصاری پرداخت.
| |
|
| |
|
| جلسه تدریس ایشان ابتدا در منزل و سپس در مدرسه جدّه بزرگ و مدرسه صدر بازار برگزار می شد و عده ای از طلاب فاضل در آن شرکت می کردند.
| | از جمله شاگردان وی می توان به حضرات آیات و حجج اسلام ذیل اشاره نمود: |
|
| |
|
| درس ایشان بسیار عمیق و تحقیقی بود و با این که متون درسی سطح (رسائل و متاجر) را تدریس می کردند ولی محتوای آن فراتر از سطح بود.
| | #[[ابراهیم حاج امینی نجف آبادی|شیخ ابراهیم امینی نجف آبادی]] |
| | #[[محمدباقر صدیقین|شیخ محمّد باقر صدّیقین]] |
| | #[[محمدتقی مجلسی (مجلسی ثالث)|میرزا محمّد تقی مجلسی]] |
| | #[[سید جلال الدین شریعتی طباطبائی زفره ای|سیّد جلال الدین شریعتی زفره ای]] |
| | #[[سید حسن دیباجی اصفهانی|سیّد حسن دیباجی]] |
| | #[[سید حسن مهاجر|سیّد حسن مهاجر آدرمن آبادی]] |
| | #[[عبدالجواد جبل عاملی|شیخ عبدالجواد جبل عاملی]] |
| | #[[شهید عطاء الله اشرفی اصفهانی|میرزا عطاء اللّه اشرفی اصفهانی]] (شهید محراب) |
| | #[[سید محمد علی صادقی اصفهانی|سیّد محمّد علی صادقی]] |
| | #[[سید محمدعلی روضاتی|سیّد محمّد علی روضاتی]] |
| | #[[محمدعلی غروی|شیخ محمّد علی غروی]] |
| | #شیخ محمد علی فشارکی |
| | #میرزا مهدی نوّاب لاهیجی |
| | #شیخ مهدی فقیه ایمانی<ref>قاسمی، شرح مجموعه گل، صص201-200.</ref> |
|
| |
|
| ایشان همچنین با علمای بزرگی همچون حضرات آیات:
| | وی همچنین با علمای بزرگی همچون حضرات آیات [[سید حسین خادمی|سیّد حسین خادمی]] ، [[سید عبدالحسین طیب|سید عبدالحسین طیّب]] ، سیّد مهدی حجازی فروشانی، [[سید علیاصغر مدرس برزانی|سیّد علی اصغر برزانی]] و [[سید مصطفی مهدوی هرستانی|سیّد مصطفی مهدوی هرستانی]] حوزه بحث اجتهادی داشت که در آن به کاوش و استدلال در مباحث فقهی می پرداختند.<ref>قاسمی، شرح مجموعه گل، صص199.</ref> |
|
| |
|
| سیّد حسین خادمی ، سید عبدالحسین طیّب ، سیّد مهدی حجازی فروشانی ، سیّد علی اصغر برزانی و سیّد مصطفی مهدوی هرستانی حوزه بحث اجتهادی داشت که در آن به کاوش و استدلال در مباحث فقهی می پرداختند.
| | ==سیره اخلاقی== |
| | آیت اللّه جرقویه ای دارای فضائل اخلاقی و صفات حمیده انسانی بود. تواضع و مناعت طبع و عزت نفس و سخاوت و دستگیری از فقرا از آن جمله است. وی عالمی عابد و صالح، متواضع، غیور در امر به معروف و نهی از منکر و حفظ شعائر دینی بود.<ref>مهدوی، اعلام اصفهان، ج3، ص132.</ref> |
|
| |
|
| == '''شاگردان''' ==
| | مرحوم آیت اللّه شیخ عبدالجواد جبل عاملی در خاطرات خود می گوید:<blockquote>«همراه آیت اللّه شهید حاج آقا عطاء اللّه اشرفی اصفهانی درس مکاسب شیخ محمّد رضا جرقو یه ای می رفتیم. مرحوم جرقویه ای در زندگانی خود حالات و کیفیات بسیار خوبی داشتند. ایشان نسبت به دنیا به حدّاقل از ضروریّات اکتفا می کرد و با مرتبه خوبی که از مناعت طبع داشت پاکیزه می زیست».</blockquote>آیت اللّه جرقویه ای عالمی متعبّد و پارسا بود. محبّت وافری به اهل بیت عصمت و طهارت(ع) داشت و مجلس عزای حضرت ابا عبداللّه(ع) را حتّی در زمان خفقان رضاخانی بر پا می داشت و در تعظیم شعائر مذهبی می کوشید. |
| از جمله شاگردان ایشان می توان به حضرات آیات و حجج اسلام ذیل اشاره نمود: | |
|
| |
|
| 1. شیخ ابراهیم امینی نجف آبادی
| | وی در پرتو عشق به اهل بیت(ع) مورد عنایات و الطاف خاصّه آن بزرگواران بود، حکایت ذیل نمونه ای از الطاف موالی گرامی اوست: |
|
| |
|
| 2. شیخ محمّد باقر صدّیقین
| | زمانی وی در مشهد مقدس به بیماری سختی دچار شد که همه از حیات او قطع امید کردند. طبیبی بهایی مسلک، پس از معاینه او می گوید که او تا فردا ظهر میمیرد. او پس از رفتن طبیب به اطرافیان خود می گوید که تخت من را به حرم حضرت رضا(ع) ببرید و آن گاه در آن مکان مقدّس، پس از اندکی درد دل و گریه و اظهار حزن از سخن آن طبیب بهایی، مشمول عنایات حضرت رضا(ع) گشته و سلامتی خود را باز می یابد.<ref>مصاحبه با مرحوم حجّه الاسلام و المسلمین سیّد ناصر مهدوی در دی ماه 1385.</ref> |
|
| |
|
| 3. میرزا محمّد تقی مجلسی
| | وی همچنین بسیار شجاع و غیور و باشهامت بود. گویند: او برای ملاقات با رضا شاه و سؤال از انگیزهاش در تعرّض به لباس مقدّس روحانیت و برداشتن عمامه اهل علم به تهران رفته و با آن شاه بی دین صحبت کرده و جواز عمامه برای خود و چند تن از علمای اصفهان گرفته است. |
|
| |
|
| 4. سیّد جلال الدین شریعتی زفره ای
| | به گفته دخترش حاجیه خانم جرقویه ای رضا شاه در این ملاقات ابتدا اعتنایی به او نکرده و مدّتی با کمال تبختر و غرور به قدم زدن در قصر خود پرداخته، آن گاه رو به او نموده و ضمن تحسین شهامت و شجاعت او، وی را متقاعد می کند که عمامه آقایان امثال او را بر نمی دارند. |
|
| |
|
| 5. سیّد حسن دیباجی(1)
| | وی با عالم مجاهد آیت اللّه سیّد ابوالقاسم کاشانی مرتبط بود و از طریق نامه در جریان اقدامات و مبارزات وی قرار می گرفت.<ref>قاسمی، شرح مجموعه گل، صص204-203.</ref> |
|
| |
|
| 6. سیّد حسن مهاجر آدرمن آبادی(2)
| | ==آثار== |
| | | [[پرونده:Resale felmoaghedain mohammadreza jarghouye.jpg|بندانگشتی|کتاب رساله فی المعامله تالیف محمدرضا جرقویه ای|200x200px]] |
| | | [[پرونده:Resale Taharat.jpg|بندانگشتی|200x200پیکسل|رساله فی الطهارة]] |
| 1- عالم فاضل، در سال 1305ش در فروشان خمینی شهر متولّد شد. در اصفهان از محضر اساتیدی چون حضرات آیات: سیّد علی اصغر برزانی، شیخ محمّد حسن عالم نجف آبادی ، شیخ محمّد رضا جرقویه ای و سیّد حسین خادمی بهره برد. آن گاه به شهر مقدّس قم مهاجرت نمود و در درس آیات عظام: بروجردی، گلپایگانی، میرزا هاشم آملی، محقّق داماد، شیخ مرتضی حائری و سیّد محمّد باقر سلطانی بروجردی شرکت کرد و از خرمن علم آنان خوشه برچید. وی یکی از ائمه جماعت محبوب و مورد توجّه شهر قم بود و بیش از سی سال در مسجد ملاّ جعفر بازار به اقامه جماعت اشتغال داشت. در قم مدرسه ای به نام امام محمّد باقر علیه السلام تأسیس نمود که از مدارس فعّال آن شهر است. وی به واسطه حسن اخلاق و سیره حسنه مورد توجّه علما و مراجع و ارادت و اعتماد مردم بود و در اکثر امور خیریه شهر شرکت فعّال داشت. وی نسبت به طلّاب نیز همچون پدری مهربان رفتار می کرد و گره از کار آنان می گشود. این عالم جلیل در سال 1383 ش در سرزمین مقدس وحی از دنیا رفت و در آن مکان مقدس مدفون گردید. خمینی شهر: 167- 166
| | از آیت اللّه جرقویه ای اخیراً چهار رساله فقهی استدلالی به چاپ رسیده است که عبارتند از: |
| | |
| 2- عالم فاضل جلیل، در سال 1308ش در روستای آدرمن آباد متولد شد. ادبیات عرب را در اصفهان نزد اساتیدی چون شیخ حیدر علی محقق، شیخ محمّد علی عالم حبیب آبادی و... فراگرفت. شرح لمعه را نزد شیخ محمّد حسن عالم نجف آبادی و شیخ محمّد جواد اصولی، شرح تجرید و تفسیر را نزد حاج آقا صدر کوپایی، قوانین الاصول را نزد سیّد علی اصغر برزانی و رسائل و مکاسب را در محضر میرزا محمّد حسین مدرّس کهنگی و شیخ محمّد رضا جرقویه ای، نهج البلاغه را نزد حاج میرزا علی آقا شیرازی و حساب و هیئت و نجوم را نزد مجد العلمأ نجفی آموخت و از محضر پربار حضرات آیات: سیّد حسین خادمی، سیّد عبدالحسین طیّب و شیخ عباسعلی ادیب بهره برد. آن گاه به شهر مقدس قم رفت و سال ها در درس حاج آیات عظام بروجردی و سیّد محمّد حجت شرکت نمود. مدتی نیز در مشهد مقدس از درس کفایه الاصول میرزا احمد کفایی و خارج فقه آیت اللّه العظمی میلانی بهره مند گردید. پس از پایان تحصیلات خود به مدت 28 سال در شهر کازرون ساکن شده و به تبلیغ و ترویج دین و ارشاد و هدایت مردم پرداخت و پس از آن نیز تاکنون 28 سال در اصفهان به تدریس تفسیر در حوزه علمیه و اقامه جماعت و بیان احکام در مسجد قبا اشتغال دارد. مصاحبه نگارنده با ایشان در تیر ماه 1386
| |
| | |
| 7. شیخ عبدالجواد جبل عاملی
| |
| | |
| 8. میرزا عطأ اللّه اشرفی اصفهانی (شهید محراب(
| |
| | |
| 9. سیّد محمّد علی صادقی
| |
| | |
| 10. سیّد محمّد علی روضاتی
| |
| | |
| 11. شیخ محمّد علی غروی(1)
| |
| | |
| 12. حاج شیخ محمّد علی فشارکی(2)
| |
| | |
| 13. میرزا مهدی نوّاب لاهیجی
| |
| | |
| 14 حاج شیخ مهدی فقیه ایمانی
| |
| | |
| | |
| 1- فرزند شیخ الرئیس سدهی (از ملازمان آیت اللّه حاج شیخ مهدی نجفی) فاضل معاصر، از شاگردان شیخ محمود مفید، سیّد عبدالحسین طیب، مرحوم جرقویه ای و شیخ علی قدیری. وی مدتی نیز در قم بوده و از درس علاّ مه طباطبایی بهره برده و سپس در تهران سکونت نموده است. علوم و عقاید: 50
| |
| | |
| 2- عالم فاضل معاصر، فرزند آقا فخرالدین بن میرزا مهدی بن آخوند ملاّ محمّد باقر فشارکی. پدرش از شاگردان آیت اللّه شیخ محمّد تقی آقا نجفی، و جدّش میرزا مهدی داماد علاّمه میرزا محمّد هاشم چهارسوقی بوده اند. وی در اصفهان نزد اساتیدی چون: سیّد حسن مصطفوی، سیّد مصطفی بهشتی نژاد، شیخ محمّد حسن عالم نجف آبادی، سیّد علی اصغر برزانی، شیخ محمّد رضا جرقویه ای، حاج آقا صدر کوپایی، سیّد ابوالحسن شمس آبادی و سیّد عبدالحسین طیّب تحصیل نمود و حدود 27 سال در درس خارج آیت اللّه خادمی شرکت کرد. حدود پنجاه سال در مسجد محله نو به امامت جماعت و ارشاد مردم از طریق منبر، و پس از پیروزی انقلاب به مدت 23 سال به شغل قضاوت اشتغال داشته است. مصاحبه نگارنده با ایشان
| |
| | |
| | |
| خصوصیّات اخلاقی
| |
| | |
| آیت اللّه جرقویه ای دارای فضائل اخلاقی و صفات حمیده انسانی بود. تواضع و مناعت طبع و عزت نفس و سخاوت و دستگیری از فقرا از آن جمله است.
| |
| | |
| مرحوم آیت اللّه شیخ عبدالجواد جبل عاملی در خاطرات خود می گوید:
| |
| | |
| «همراه آیت اللّه شهید حاج آقا عطأ اللّه اشرفی اصفهانی درس مکاسب شیخ محمّد رضا جرقو یه ای می رفتیم. مرحوم جرقویه ای در زندگانی خود حالات و کیفیات بسیار خوبی داشتند. ایشان نسبت به دنیا به حدّاقل از ضروریّات اکتفا می کرد و با مرتبه خوبی که از مناعت طبع داشت پاکیزه می زیست».
| |
| | |
| آیت اللّه جرقویه ای عالمی متعبّد و پارسا بود. محبّت وافری به اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام داشت و مجلس عزای حضرت ابا عبداللّه علیه السلام را حتّی در زمان خفقان رضا خانی بر پا می داشت و در تعظیم شعائر مذهبی می کوشید.
| |
| | |
| وی در پرتو عشق به اهل بیت علیهم السلام مورد عنایات و الطاف خاصّه آنبزرگواران بود، حکایت ذیل نمونه ای از الطاف موالی گرامی اوست:
| |
| | |
| زمانی ایشان در مشهد مقدس به بیماری سختی دچار شد که همه از حیات او قطع امید کردند. طبیبی بهایی مسلک، پس از معاینه او می گوید که او تا فردا ظهر می میرد. ایشان پس از رفتن طبیب به اطرافیان خود می گوید که تخت من را به حرم حضرت رضا علیه السلام ببرید و آن گاه در آن مکان مقدّس، پس از اندکی درد دل و گریه و اظهار حزن از سخن آن طبیب بهایی، مشمول عنایات حضرت رضا علیه السلام گشته و سلامتی خود را باز می یابد.(1)
| |
| | |
| 1- مصاحبه با مرحوم حجّه الاسلام و المسلمین سیّد ناصر مهدوی در دی ماه 1385
| |
| | |
| | |
| وی همچنین بسیار شجاع و غیور و باشهامت بود. گویند: وی برای ملاقات با رضا شاه و سؤال از انگیزه وی در تعرّض به لباس مقدّس روحانیت و برداشتن عمامه اهل علم به تهران رفته و با آن شاه بی دین صحبت کرده و جواز عمامه برای خود و چند تن از علمای اصفهان گرفته است.
| |
| | |
| به گفته دختر ایشان حاجیه خانم جرقویه ای: رضا شاه در این ملاقات ابتدا اعتنایی به ایشان نکرده و مدّتی با کمال تبختر و غرور به قدم زدن در قصر خود پرداخته، آن گاه رو به ایشان نموده و ضمن تحسین شهامت و شجاعت او، وی را متقاعد می کند که عمامه آقایان امثال ایشان را بر نمی دارند.
| |
| | |
| وی با عالم مجاهد آیت اللّه سیّد ابوالقاسم کاشانی مرتبط بود و از طریق نامه در جریان اقدامات و مبارزات وی قرار می گرفت.
| |
| | |
| تألیفات:
| |
| | |
| از آیت اللّه جرقویه ای اخیراً چهار رساله فقهی استدلالی به چاپ رسیده است که عبارتند از: | |
|
| |
|
| 1. رساله فی القبله | | 1. رساله فی القبله |
سطر ۱۳۳: |
سطر ۱۰۱: |
| 4. رساله فی الشبهات المقرونه بالعلم الاجمالی | | 4. رساله فی الشبهات المقرونه بالعلم الاجمالی |
|
| |
|
| وی تقریرات دروس اساتید خود آیات عظام: سیّد محمّد باقر درچه ای و سیّد | | *«رساله مبسوط و استدلالی در معنی غنا و احکام آن»<ref>مهدوی، اعلام اصفهان، ج3، ص132.</ref> |
| | | *وی تقریرات دروس اساتید خود آیات عظام: سیّد محمّد باقر درچه ای و سیّدمحمّد کاظم یزدی را نیز به رشته تحریر درآورده بود<ref>مهدوی، دانشمندان و بزرگان اصفهان، ج 2، ص 628.</ref> که اکنون اثری از آن در دست نیست. |
| محمّد کاظم یزدی را نیز به رشته تحریر درآورده بود(1) که اکنون اثری از آن در دست نیست.
| |
| | |
| 1- دانشمندان و بزرگان اصفهان، ج 2، ص 628.
| |
| | |
| | |
| همچنین در بین آثار باقی مانده از ایشان استنساخ رساله«الروضه الغنأ»علاّمه شیخ محمّد رضا نجفی و نیز استنساخ بخشی از «تقریرات صلاه» علاّ مه میرزا محمّد حسین نایینی از آیت اللّه شیخ موسی خوانساری به چشم می خورد.
| |
| | |
| چند خاطره:
| |
| | |
| اشاره
| |
| | |
| حاجیه خانم جرقویه ای (فرزند آیت اللّه جرقویه ای و مادر شهید احمد صلصالی) برخی از خاطرات خود از پدر بزرگوارش را این گونه بیان نموده اند:
| |
| | |
| خاطره اول
| |
| | |
| یکی از شهامت هایی که من از ایشان دیده ام این بود که من در سنّ پنج سالگی بودم که رضا شاه روضه خوانی را ممنوع کرده بود و کسی جرأت نداشت روضه خوانی حضرت سیّد الشهدأ را برپا کند و اگر کسی روضه خوانی داشت به طور مخفی و بی سر وصدا برگزار می کرد. مرحوم پدرم همان سال که اوج ممنوعیت روضه خوانی بود روضه حضرت سیّد الشهدأ را ده روز بر پا کردند. البته این کار هر سال مرحوم پدرم بود که دهه اول محرم را روضه خوانی بر پا می کردند ولی وقتی این ممنوعیت را دیدند جدی تر شدند. تختی در وسط حیاط گذاشتند و یک منبر هم بر روی آن، چون آن سال ها بلند گو نبود که همه از بلند گو صدا را بشنوند.
| |
| | |
| جمعیت زیاد بود و خانه ما هم دو طبقه بود، در کوچه تخت گنبد واقع در کوچه باقلا فروش ها پشت مسجد شیخ لطف اللّه، صدا هم به خوبی می رفت نظمیه در میدان امام. چندین نفر از علمای طراز اول که اهل منبر بودند را هم دعوت کرده بودند. جمعیت هم بسیار زیاد بود، چون جای دیگری روضه خوانی نبود. هر دوطبقه مملوّ از جمعیت و حتی داخل کوچه ها هم جمعیت بود. صدا به نظمیه رسیده بود.
| |
| | |
| رئیس نظمیه مأموری فرستاده بود که جلوی روضه خوانی را بگیرد و به آیت اللّه جرقویه ای بگوید اگر روضه خوانی را تعطیل نکند او را بازداشت می کند. این مأمور به خانه ما آمد و روی یک ایوان که دم در خانه بود نشست و تا آخر روضه گریه کرد و بعد هم خدا حافظی کرد و رفت.
| |
| | |
| فردا یک مأمور دیگر فرستاد. آن مأمور هم به همان طریق آمد و تا آخر روضه نشست و بعد خدا حافظی کرد و رفت. روز سوم خود رئیس نظمیه آمد. وقتی داخل خانه شد کسانی که چایی می دادند و قلیان ها را آماده می کردند همه متوحّش شدند، رفتند در گوش پدرم گفتند امروز خود رئیس نظمیه آمده است. پدرم فرمود: از اوپذیرایی کنید و بگویید بگذارید روضه تمام شود بعد با هم صحبت می کنیم.
| |
| | |
| او هم نشست و چایی خورد و تا آخر روضه گریه می کرد. بعد از اتمام روضه آمد و جلوی پدرم نشست و گفت: آقا من نمی دانم چه اسراری در این خانه هست، من دو روز مأمورهایم را فرستادم تا از این روضه خوانی جلوگیری کنند و اینها آمدند تا آخر روضه نشستند و گفتند که ما نتوانستیم با آقا صحبت کنیم مثل این که یک کسی قفل به زبان ما زده بود، و من فکر کردم شما به اینها رشوه داده اید. امروز گفتم خودم شخصاً می آیم و جلوگیری می کنم و قصد من هم این بود که شما را ببرم نظمیه. ولی
| |
| | |
| خودم هم که آمدم مثل همان دو مأمور مثل این که قفل به زبانم زده شده باشند نتوانستم حرفی بزنم. بعد هم عذر خواهی کرد و رفت. پدرم به او گفت: حالا که شما آمدید از این روضه جلوگیری کنید من به جای ده روز، سیزده روز مجلس روضه می گیرم.
| |
| | |
| یک بار هم در سن پنج سالگی بودم که بودم که ایل قشقایی دست به غارتگری زده و از پدرم و عمویم هم چندین گوسفند دزدیده بودند. پدرم نامه سرگشاده ای به رضا شاه نوشت و در آن نوشت که اگر نمی توانی جلوی این یاغی ها را بگیری بیست عدد تفنگ به من بده، خودم جلوی تمام این ناامنی ها را می گیرم. این قدر شجاعت و شهامت داشتند.
| |
| | |
| خاطره دوّم
| |
| | |
| مواقعی که در منزل بودند، ما دو خواهر بودیم، همیشه با ما صحبت می کردند و رشد فکری می دادند و تمام وقتشان را که در منزل بودند صرف ما دو خواهر می کردند. می گفتند: این بچه ها باید رشد فکری پیدا کنند تا زمانی که بزرگ می شوند بتوانند در اجتماع زندگی کنند.
| |
| | |
| روزی که فردایش از دنیا رفتند بعد از ظهر بود که به من و خواهر و مادرم گفتند بیاید بنشینید می خواهم یک حدیث از حضرت رضاعلیه السلام برایتان بگویم. ما آمدیم نشستیم، اول وصیت هایشان را کردند، بعد گفتند از حضرت رضا منقول است که وقتی که فردی از خانواده از دنیا می رود گریه و زاری نکنید چون روح آن میت ناراحت می شود. حالا وقتی من از دنیا رفتم شما ناراحتی نکنید که روح من ناراحت بشود که چرا من مردم تا زن فرزندانم این طور ناراحتی بکنند.
| |
| | |
| بعد گفتند: یک حدیث دیگر از حضرت رضا علیه السلام هست که می خواهم برایتان بگویم، محتضر را باید روی سینه اش را سبک کرد. حالا شما نمی دانید کی موقع احتضار من هست ولی خودم می دانم، هر موقع من روی خودم را سبک کردم شما روی من چیزی نیندازید و کاری نکنید که من مجبور بشوم بین دعا صحبت کنم، و مشغول دعا شدند. سوره هل اتی که در مدح حضرت امیر علیه السلامهست. بعد شعر و دعاهای دیگری خواندند. نیم ساعت قبل از رحلت پایشان تا مچ سرد شد. مادرم گفتند حاج آقا سردشان هست پاشیان سرد شده و یک لحاف انداختند روی پدرم. پدرم همان طور که در حال دعا خواندن بودند لحاف را از روی پاشیان کنار کشیدند. باز مادرم لحاف را انداختند روی پایشان، مرتبه سوم پدرم گفتند: حاج خانم من عصر به شما گفتم خودم می دانم الان باید روی من سبک باشد چیزی روی پای من نیندازید و مانع دعا خواندن من هم نشوید که بخواهم بین دعا خواندم حرف بزنم. پنج دقیقه قبل از این که از دنیا بروند یقه لباسشان را باز کردند وپس زدند و متکاها که اطرافشان گذاشته بودند را آن طرف گذاشتند و شهادتین را گفتند و از دنیا رفتند.
| |
| | |
| چهار ماه قبل از فوتشان بود، ایشان عادت نداشتند ماه رمضان را بخوابند، هر شب احیا می گرفتند. من در سن 13 سال و نیم بودم که پدرم از دنیا رفتند. شب نوزدهم ماه رمضان بود، ایشان نشسته بودند و قرآن جلویشان باز بود و می خواندند که خواب سبکی ایشان را فراگرفت. من همانطور ساکت ماندم، چهار پنج دقیقه گذشت که بیدار شدند. گفتند: از اول ماه را احیا گرفتم و حالا که شب احیا است خوابم برد، ولی ارزش داشت. برو مادرت و خواهرت را بگو بیایند تا خوابم را تعریف کنم.
| |
| | |
| من رفتم و مادر و خواهرم را صدا زدم آمدند. پدرم گفتند: من خواب دیدم که مُردم و تمام کارهایی که انجام باید بشود انجام شد و من را در قبر گذاشتند و جواب نکیر و منکر را هم دادم و روز قیامت برپا شد، دو فرشته با حلّه های بهشتی آمدند و گفتند: حاج شیخ محمّد رضا بلند شو. گفتم برای چه؟ گفتند: روز حساب است مگر نمی دانی؟ من را از قبر با احترام تمام بیرون آوردند و بردند در صف محشر. هشتاد صف از پیامبران دیگر بود و بقیه صف ها از حضرت محمّد صلی اللّه علیه وآله بود که امتّشان ایستاده بودند. مرا بردند خدمت حضرت امیر علیه السلام، ایشان مشغول حساب و کتاب مردم بودند، من هم دست به سینه خدمت ایشان ایستاده بودم، حضرت سرشان را بلند کردند و به ملائکه فرمودند ایشان را برای چه اینجا آوردید؟ گفتند: خودتان فرموده بودید که بیاوریدشان، روز حساب است. فرمودند:
| |
| | |
| ایشان حسابی ندارند. و به من فرمودند: برو در آب سلسبیل غسل کن. من رفتم در آب سلسبیل غسل کردم و با دست مبارکشان جامی از آب کوثر پرکردند و فرمودند:
| |
| | |
| بخور تا سیراب شوی. من آب کوثر را که بسیارگوارا بود خوردم.
| |
| | |
| بعد به آن دو ملک فرمودند: شیخ محمّد رضا را ببرید به بهشت. من را با احترام آوردند از پل صراط رد کردند و آوردند در بهشت. من عجله داشتم که وارد بهشت بشوم، از هر دری که می رفتم ملائکه جلوی من را می گرفتند، من خیلی ناراحت شدم و گفتم من را خود حضرت امیر علیه السلام فرستادند که ببرند بهشت، چرا جلو گیری می کنید گفتند: شما باید از درحسینی وارد بشوید و کسی که آب کوثر را از دست حضرت خورده نباید بترسد. زمانی که گفتند باید از در حسین وارد بشوید درها را شمردم دیدم بر در هشتم نوشته: انا باب الحسین.
| |
| | |
| من را از این در وارد بهشت کردند و بردند داخل یک قصر که داخل آن قصر یک حوری هم نشسته بود. من خواستم وارد قصر بشوم آن دو ملک نگذاشتند گفتم چرا نمی گذارید؟ گفتند جای شما عاقبت همین جاست و به همین زودی هم می آیی اینجا ولی اگر حالا بروی توی این قصر نمی خواهی برگردی و هنوز شما عمر دارید و می دانید که این حوری برای چه است؟
| |
| | |
| این ثواب دعایی است که بعد از نماز می خواندی و می گفتی: «اللهمّ اهدنی من عندک و افض علیّ من فضلک وانشر علیّ من رحمتک و انزل علیّ من برکاتک اللهمّ
| |
| | |
| اجرنی من النار و ادخلنی الجنه و زوّجنی من الحور العین برحمتک یا ارحم الراحمین»
| |
| | |
| و من از ناراحتی این که نگذاشتند وارد آن قصر بشوم از خواب پریدم.
| |
| | |
| خاطره سوّم
| |
| | |
| باز شب بیست سوم همان سال مشغول دعا خواندن بودند که خوابشان برد، مدتی نگذشت که از خواب پریدند و گفتند: دوباره امشب خوابم برد ولی ارزش داشت.
| |
| | |
| من گفتم: آقا جان چه خوابی دیدید؟ گفتند: خواب دیدم در ایوان طلای حضرت امیر علیه السلام ایستاده بودم و جمعیت زیادی هم بودند و همه دست راستشان به سمت آسمان بلند بود و هر کسی یک نامه از آسمان می آمد توی دستش. یکی از آن نامه ها هم آمد توی دست من، وقتی نامه را باز کردم دیدم برات آزادی از آتش جهنم است که به خاطر زیارت حضرت سیدالشهدأ به من عطا شده است. و می دانم که زیاد زنده نیستم.
| |
| | |
| خاطره چهارم
| |
| | |
| ایشان بسیار بافراست بود، من کوچک بودم که گفتند فلانی و فلانی را پشت سرشان نماز نخوانید. هرچه سؤال می کردیم می گفتند: شما کاری به این کارها نداشته باشید همین که من گفتم. و بعد در انقلاب اسلامی ایران که بیش از چهل سال از شهادت ایشان می گذشت همان هایی که ایشان گفته بودند پشت سرشان نماز نخوانید همان ها خلع لباس شدند.
| |
| | |
| خاطره پنجم
| |
|
| |
|
| آن شب که ایشان از دنیا رفتند ما آرام آرام گریه و عزاداری می کردیم، یکی از دوستان ایشان که منزلشان دو تا کوچه با ما فاصله داشت آمد دم در منزلمان. تا من آمدم در خانه گفتند دختر آقا! آقا از دنیا رفت؟ گفتم: بله شما از کجا فهمیدید؟ ما که سرو صدا نداشتیم! گفت: من الان خواب دیدم که جمعی از علما آمدند با گل وچراغ و سلام و صلوات، آقا را بردند. من همراه ایشان رفتم تا رسیدیم دم در یک باغ. در باز شد، من خواستم داخل بروم، دست گذاشتند روی سینه من و گفتند: نه نادر خان! شما نیایید، اینجا جای من است. من ناراحت شدم، گفتم: ما که همیشه با شما دوست بودیم الان چرا نمی گذارید من با شما بیایم؟ فرمودند: عاقبت جای شما هم اینجاست ولی امشب نوبت من است، و با آن علما وارد باغ شدند و در باغ بسته شد.
| | *همچنین در بین آثار باقی مانده از وی استنساخ رساله«الروضه الغنأ»علاّمه [[محمدرضا نجفی مسجدشاهی|شیخ محمّد رضا نجفی]] و نیز استنساخ بخشی از «تقریرات صلاه» علاّ مه میرزا محمّد حسین نایینی از آیت اللّه شیخ موسی خوانساری به چشم می خورد. |
|
| |
|
| من از خواب پریدم و آمدم در منزل شما. حتی کفش هم نپوشیده بود، آمده بود ببینید این خواب صحت دارد یا نه؟
| | ==وفات== |
| | در تیر ماه 1331ش در پی کناره گیری دکتر مصدّق از نخست وزیری و روی کار آمدن قوام السلطنه با پشتیبانی آمریکا و انگلیس، آیت اللّه کاشانی اعلام کرد که اگر قوام تا 48 ساعت کنار نرود اعلام جهاد خواهد کرد. از این روی مردم به خیابان ها ریخته و خواستار سرنگونی قوام شدند. |
|
| |
|
| در همان شب دایی ام که در یکی از روستاهای کوهپایه منزل داشتند و داماد عمهام هم که در جرقویه ساکن بودند در همان ساعت این خواب را دیدند. | | آیت اللّه جرقویه ای در روز 28 تیر پیشاپیش تظاهرات مردمی اصفهان در حمایت از مصدّق شرکت نمود. مردم قصد داشتند که با تلگراف زدن به تهران از نخست وزیری مصدّق حمایت کنند که مأموران با مردم درگیر شده و یکی از شرکت کنندگان به ضرب گلوله مأمورین کشته شد. |
|
| |
|
| خود من یک شب خواب ایشان را دیدم، دستشان را گرفتم و گفتم شمارا به علی بن ابی طالب تا جوابم را نداده اید نروید. لبخندی زدند و من خجالت کشیدم سؤال کنم که جایگاه شما کجاست؟ مکثی کردند و با لبخند پرسیدند: می خواهی بدانی جایگاه من کجاست؟ ولی ترا قسمت می دهم به همان علی بن ابیطالب که دیگر از این سؤال ها از من نکن ولی امشب برای این که ناراحت نشوی جوابت را می دهم، من وقتی روح از تنم رفت وارد بهشت شدم. و یک مرتبه از جلوی چشمم محو شدند». | | سرهنگ نادری فرمانده نیروهای شهربانی پس از دستور تیراندازی، خود به جلو آمد و با قنداقه تفنگ به قلب آیت اللّه جرقویه ای ضربه ای وارد کرده که او در اثر آن از پله های تلگراف خانه سقوط نموده و نقش بر زمین شده و در اثر ازدحام جمعیت و فرار مردم، بدن وی دچار صدمات سنگینی شده و یک ماه و اندی در منزل به حال مریضی به سر برد و سرانجام در پی همان صدمات در شب هشتم محرم الحرام 1371ق برابر با شهریور 1331ش چشم از جهان فرو بست و به دیدار حق شتافت.ایشان در [[تکیه سیدالعراقین]] در[[تخت فولاد]] مدفون شدند. |
|
| |
|
| == '''وفات''' ==
| | سنگ نوشته مزار او چنین است: |
| در تیر ماه 1331ش در پی کناره گیری دکتر مصدّق از نخست وزیری و روی کار آمدن قوام السلطنه با پشتیبانی آمریکا و انگلیس، آیت اللّه کاشانی اعلام کرد که اگر قوام تا 48 ساعت کنار نرود اعلام جهاد خواهد کرد. از این روی مردم به خیابان ها ریخته و خواستار سرنگونی قوام شدند. آیت اللّه جرقویه ای در روز 28 تیرپیشاپیش تظاهرات مردمی اصفهان در حمایت از مصدّق شرکت نمود. مردم قصد داشتند که با تلگراف زدن به تهران از نخست وزیری مصدّق حمایت کنند که مأموران با مردم درگیر شده و یکی از شرکت کنندگان به ضرب گلوله مأمورین کشته شد. سرهنگ نادری فرمانده نیروهای شهربانی پس از دستور تیراندازی، خود به جلو آمد و با قنداقه تفنگ به قلب آیت اللّه جرقویه ای ضربه ای وارد کرده که ایشان در اثر آن از پله های تلگراف خانه سقوط نموده و نقش بر زمین شده و در اثر ازدحام جمعیت و فرار مردم، بدن ایشان دچار صدمات سنگینی شده و یک ماه و اندی در منزل به حال مریضی به سر برد و سرانجام در پی همان صدمات در شب هشتم محرم الحرام 1371ق (شهریور 1331ش) چشم از جهان فرو بست و به دیدار حق شتافت.
| |
|
| |
|
| == '''سنگ نوشته''' ==
| |
| هذا مرقد مطهّر خلد آشیان مرحوم آیت اللّه آقای حاج شیخ محمّد رضا جرقویه ای فرزند مرحوم حاج ملاّ علی فوت هشتم محرم الحرام 1371 مطابق شهریور 331شمسی. | | هذا مرقد مطهّر خلد آشیان مرحوم آیت اللّه آقای حاج شیخ محمّد رضا جرقویه ای فرزند مرحوم حاج ملاّ علی فوت هشتم محرم الحرام 1371 مطابق شهریور 331شمسی. |
| | {{شعر}} |
| | {{ب|زینت سجّاده و محراب رفت|از کف ما گوهر نایاب رفت<ref>مجموعه فرهنگی و مذهبی تخت فولاد، دانشنامه تخت فولاد، ج1، صص435-432.</ref>}} |
| | {{پایان شعر}} |
| | ==پانویس== |
| | {{پانویس}} |
|
| |
|
| زینت سجّاده و محراب رفت از کف ما گوهر نایاب رفت
| | ==منابع== |
| | |
| گفتنی است که برادر آیت اللّه جرقویه ای، مرحوم حاج عبدالحمید صلصالی (م: 6ربیع الثانی 1383ق) که از مردان نیک روزگار و خیّرین و نیکوکاران منطقه جرقویه بوده نیز در کنار مزار او مدفون است.
| |
| | |
| شهیدی از تبار آیه الله جرقویه ای
| |
| | |
| نواده دختری آیت اللّه جرقویه ای، امدادگر شهید احمد صلصالی فرزند حاج حسین صلصالی، از شهدای پاکباز و مجذوب دوران دفاع مقدس بود. که در 4دی ماه 1365 ش. در عملیات کربلای 4 به شهادت رسید.
| |
| | |
| در این جا با نقل فرازی از وصیّت نامه او مشام جان را معطّر می کنیم:
| |
| | |
| بله اینچنین است، من به راهی می روم که سال ها امیرالمؤمنین در انتظار آن به سر برد، و آن چیزی نیست جز شهادت در راه هدف و مکتب. همان هدف و مکتبی که امروز در برابر جهان کفر و الحاد قد علم کرده، تا رهگشایی باشد بر انسان های ستم دیده ،همچنانی که دیروز هم همینطور بود و فردا نیز اینچنین است. بله باید رفت و با خون خود سیاهی ها را زدود. باید خون داد تا بتوان ریشه ها را زنده نگاه داشت.
| |
| | |
| آری خدا را شکر می کنم که شربت شهادت به این بنده حقیر و فقیر ارزانی می دارد، و باز هم شکر که این صفت خداپسندانه را به این بنده ذلیل عطا می فرماید. آه که چه زیبا گفته که:
| |
| | |
| مردان رهش زنده به جان دگرندمرغان هوا ز آشیان دگرند
| |
| | |
| منگر تو بدین چشم به ایشان کایشان بیرون ز دو کون و در جهان دگرند چه بگویم؟ چگونه بیان کنم که لذّت مناجات با خداوند متعال چیست؟ واقعا که از توانم خارج است که کلمه ای بنویسم یا که بیان کنم، همین بس که بگویم: اگر لذّت ترک لذّت بدانی دگر لذّت نفس، لذّت نخوانی یا که گویم: به جهان خرّم از آنم که جهان خرّم از اوست عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست
| |
| | |
| شاید به عقل بعضی از خلایق، صحیح نباشد که انسان جان خود را در این جنگ از دست بدهد، ولی این ها همه فکرهای بیهوده است; زیرا که خیلی از مسائل است که با عقل درست از آب درنمی آید، همانند داستان حضرت موسی و حضرت خضر.
| |
|
| |
|
| پای استدلالیان چوبین بودپای چوبین سخت بی تمکین بود آری می دانم که مرگ فرزندان بر پدران و مادران بسیار ناگوار است، امّا نباید فراموش کنیم که همه این فرزندان جز امانتی بیش نیستند; پس باید افتخار کنند پدران و مادران شهدا که امانت دار خوبی بوده اند و هستند، و وای بر ما که گام های مجاهدان در میدان های جهاد حجاب ها را پاره می کند و به خدا می رسد، و وای بر ما ای شهیدان راه خدا اگر صدای قدم های استوارتان پرده های غفلت را از جلو چشمهایمان ندرد و به راهتان وفادار نباشیم.<ref>شرح مجموعه گل، صص 215- 154.</ref>
| | *[[رحیم قاسمی|قاسمی]]، رحیم، شرح مجموعه گل: مشاهير مدفون در تكيه سيدالعراقين تخت فولاد اصفهان، اصفهان: کانون پژوهش، چاپ دوم، ۱۳۹۰. |
| | *[[سید مصلح الدین مهدوی|مهدوی]]، سید مصلح الدین، [[اعلام اصفهان (کتاب)|اعلام اصفهان]]، اصفهان: سازمان فرهنگی تفريحی شهرداری اصفهان، ۱۳۸۶. |
| | *مجموعه فرهنگی و مذهبی تخت فولاد: زيرنظر اصغر منتظرالقائم، [[دانشنامه تخت فولاد اصفهان (کتاب)|دانشنامه تخت فولاد اصفهان]]، ج1، اصفهان: سازمان فرهنگی تفريحی شهرداری اصفهان، چاپ اول، 1389. |
|
| |
|
| == '''پانویس''' ==
| |
| <br />
| |
| [[رده:شرح مجموعه گل]]
| |
| [[رده:تیرماه 1401]] | | [[رده:تیرماه 1401]] |
| [[رده:شعر]] | | [[رده:علمای قرن 14]] |
| | [[رده:اعلام اصفهان، ج3]] |
| | [[رده:نویسندگان]] |
| | [[رده:مجتهدین]] |
| | [[رده:مدرسین]] |
| | [[رده:فعالان سیاسی]] |
| | [[رده:شاگردان آخوند کاشی]] |
| | [[رده:شاگردان عبدالکریم گزی]] |
| | [[رده:شاگردان سید محمدباقر درچه ای]] |
| | [[رده:شاگردان سید ابوالقاسم دهکردی]] |
| | [[رده:مدفونین در تخت فولاد]] |
شیخ محمّد رضا جرقویه ای(1309ق-1371 ق) از علما و فقها و مدرسین حوزه علمیه اصفهان در قرن چهاردهم قمری است. او قسمتی از تحصیلات خود را در نجف سپری کرده، سپس به اصفهان بازگشت و به تدریس در حوزه علمیه اصفهان پرداخت.
زندگینامه
ولادت
وی در شب جمعه 26 ذی الحجه الحرام 1309ق در حسین آباد جرقویه متولّد شد.
خاندان
پدرش حاج ملاّ علی جرقویه ای(متوفی 1325ق ) فرزند ملاّ محمّد تقی بن حاج علی حسین آبادی، از علمای معروف به زهد و تقوا و از شاگردان آیت اللّه میرزا بدیع درب امامی و میرزا ابوالمعالی کلباسی بود.[۱]
فقیه علّامه آخوند ملاّ محمّدحسین فشارکى در اجازه خود به حاج شیخ محمّد رضاجرقویه اى، از پدر بزرگوار او این گونه یاد مىکند:
« العالم الناسک الصالح الجلیل المولى الصفى الوفى الحاج ملاّ على، اعلى اللّه مقامه و اکمل اکرامه فى حیاته عند ربّه المتعال عزّ اسمه».[۲]
مرحوم حاج ملاّ على در حدود سال 1325ق وفات یافت و در محل سکونت خود، روستاى حسین آباد مدفون گردید و پس از سالیانى چند به همراه جنازه همسرش به نجف اشرف منتقل و در آن سرزمین مقدّس به خاک سپرده شد.
به نوشته مرحوم مهدوی جدّ حاج ملاّ علی، به نام حاج علی در حدود زمان نادرشاه از سیستان به جرقویه آمده و در آن جا سکونت نموده است.[۳]
از فضلاى این خاندان، حاج ملا محمد تقى فرزند حاج محمد حسن (برادر حاج ملا على جرقویهاى) فرزند ملا محمد تقى است که مردى شریف و با سخاوت و شجاع بوده است.
مادر مرحوم حاج شیخ محمّد رضا جرقویه ای فرزند حاج ملاّ حسن شاه طوری ابن حاج ملاّ عبدالرزاق شاه طوری بود.[۴]
گفتنى است که برادر آیت اللّه جرقویهاى، مرحوم حاج عبدالحمید صلصالى (متوفی 6ربیع الثانى 1383ق) که از مردان نیک روزگار و خیّران و نیکوکاران منطقه جرقویه بوده نیز در کنار مزار او مدفون است.
نواده دخترى آیت اللّه جرقویهاى، امدادگر شهید احمد صلصالى، فرزند حاج حسین صلصالى، از شهداى پاکباز دوران دفاع مقدس بود که در 4 دىماه 1365 ش در عملیات کربلاى 4 به شهادت رسید.
تحصیلات
محمّد رضا جرقویه ای ابتدا در اصفهان تحصیل نمود و با تلاش وافر به درجه اجتهاد و استنباط احکام نایل گردید. وی در 23 محرم الحرام 1334 ق از آیت اللّه العظمی آخوند ملاّحسین فشارکی اجازه اجتهاد دریافت کرد و قوّه اجتهاد و ملکه استنباط او در سنّ 26 سالگی مورد تأیید آن فقیه بزرگ قرار گرفت. او سپس به نجف اشرف مهاجرت نمود و سالیانی نیز در محضر بزرگان علم حوزه نجف تحصیل کرد. وی از ابتدای ورود به نجف اشرف مورد توجّه اساتید خود به ویژه میرزای نائینی قرار گرفت و اجازه اجتهاد وی به وسیله او نیز تأیید شد. این اجازه را آیت اللّه میرزا محمّد حسین نایینی نیز تأیید نموده است.
اساتید
اساتید وی در اصفهان عبارتند از:
- سیّد محمود کلیشادی، استاد معروف مغنی اللبیب
- آیت اللّه میرزا احمداصفهانی، استاد معروف شرح لمعه
- آیت اللّه حاج ملاّ عبدالجواد آدینه ای
- آیت اللّه آخوند ملاّ محمّد کاشی
- آیت اللّه العظمی سیّد محمّد باقر درچه ای
- آیت اللّه العظمی آخوند ملاّ عبدالکریم گزی
- آیت اللّه العظمی میر محمّد تقی مدرّس[۵]
اساتید وی در نجف اشرف عبارتند از آیات عظام:
- سیّد محمّد کاظم طباطبائی یزدی
- میرزا محمّد حسین نائینی
- میرزا فتح اللّه شریعت اصفهانی[۶]
شاگردان
محمّد رضا جرقویه ای پس از سالیانی اقامت در نجف اشرف به اصفهان بازگشت و به تدریس سطوح فقه و اصول: شرح لمعه، قوانین الاصول، فرائد الاصول (رسائل) و متاجر شیخ انصاری پرداخت.
جلسه تدریس وی ابتدا در منزل و سپس در مدرسه جدّه بزرگ و مدرسه صدر بازار برگزار می شد و عده ای از طلاب فاضل در آن شرکت می کردند.
درس او بسیار عمیق و تحقیقی بود و با این که متون درسی سطح (رسائل و متاجر) را تدریس می کردند ولی محتوای آن فراتر از سطح بود.
از جمله شاگردان وی می توان به حضرات آیات و حجج اسلام ذیل اشاره نمود:
- شیخ ابراهیم امینی نجف آبادی
- شیخ محمّد باقر صدّیقین
- میرزا محمّد تقی مجلسی
- سیّد جلال الدین شریعتی زفره ای
- سیّد حسن دیباجی
- سیّد حسن مهاجر آدرمن آبادی
- شیخ عبدالجواد جبل عاملی
- میرزا عطاء اللّه اشرفی اصفهانی (شهید محراب)
- سیّد محمّد علی صادقی
- سیّد محمّد علی روضاتی
- شیخ محمّد علی غروی
- شیخ محمد علی فشارکی
- میرزا مهدی نوّاب لاهیجی
- شیخ مهدی فقیه ایمانی[۷]
وی همچنین با علمای بزرگی همچون حضرات آیات سیّد حسین خادمی ، سید عبدالحسین طیّب ، سیّد مهدی حجازی فروشانی، سیّد علی اصغر برزانی و سیّد مصطفی مهدوی هرستانی حوزه بحث اجتهادی داشت که در آن به کاوش و استدلال در مباحث فقهی می پرداختند.[۸]
سیره اخلاقی
آیت اللّه جرقویه ای دارای فضائل اخلاقی و صفات حمیده انسانی بود. تواضع و مناعت طبع و عزت نفس و سخاوت و دستگیری از فقرا از آن جمله است. وی عالمی عابد و صالح، متواضع، غیور در امر به معروف و نهی از منکر و حفظ شعائر دینی بود.[۹]
مرحوم آیت اللّه شیخ عبدالجواد جبل عاملی در خاطرات خود می گوید:
«همراه آیت اللّه شهید حاج آقا عطاء اللّه اشرفی اصفهانی درس مکاسب شیخ محمّد رضا جرقو یه ای می رفتیم. مرحوم جرقویه ای در زندگانی خود حالات و کیفیات بسیار خوبی داشتند. ایشان نسبت به دنیا به حدّاقل از ضروریّات اکتفا می کرد و با مرتبه خوبی که از مناعت طبع داشت پاکیزه می زیست».
آیت اللّه جرقویه ای عالمی متعبّد و پارسا بود. محبّت وافری به اهل بیت عصمت و طهارت(ع) داشت و مجلس عزای حضرت ابا عبداللّه(ع) را حتّی در زمان خفقان رضاخانی بر پا می داشت و در تعظیم شعائر مذهبی می کوشید.
وی در پرتو عشق به اهل بیت(ع) مورد عنایات و الطاف خاصّه آن بزرگواران بود، حکایت ذیل نمونه ای از الطاف موالی گرامی اوست:
زمانی وی در مشهد مقدس به بیماری سختی دچار شد که همه از حیات او قطع امید کردند. طبیبی بهایی مسلک، پس از معاینه او می گوید که او تا فردا ظهر میمیرد. او پس از رفتن طبیب به اطرافیان خود می گوید که تخت من را به حرم حضرت رضا(ع) ببرید و آن گاه در آن مکان مقدّس، پس از اندکی درد دل و گریه و اظهار حزن از سخن آن طبیب بهایی، مشمول عنایات حضرت رضا(ع) گشته و سلامتی خود را باز می یابد.[۱۰]
وی همچنین بسیار شجاع و غیور و باشهامت بود. گویند: او برای ملاقات با رضا شاه و سؤال از انگیزهاش در تعرّض به لباس مقدّس روحانیت و برداشتن عمامه اهل علم به تهران رفته و با آن شاه بی دین صحبت کرده و جواز عمامه برای خود و چند تن از علمای اصفهان گرفته است.
به گفته دخترش حاجیه خانم جرقویه ای رضا شاه در این ملاقات ابتدا اعتنایی به او نکرده و مدّتی با کمال تبختر و غرور به قدم زدن در قصر خود پرداخته، آن گاه رو به او نموده و ضمن تحسین شهامت و شجاعت او، وی را متقاعد می کند که عمامه آقایان امثال او را بر نمی دارند.
وی با عالم مجاهد آیت اللّه سیّد ابوالقاسم کاشانی مرتبط بود و از طریق نامه در جریان اقدامات و مبارزات وی قرار می گرفت.[۱۱]
آثار
کتاب رساله فی المعامله تالیف محمدرضا جرقویه ای
از آیت اللّه جرقویه ای اخیراً چهار رساله فقهی استدلالی به چاپ رسیده است که عبارتند از:
1. رساله فی القبله
2. رساله فی حکم المجنب المتیمّم المحدث بالحدث الاصغر
3. رساله فی الاختلاف بین المتعاقدین
4. رساله فی الشبهات المقرونه بالعلم الاجمالی
- «رساله مبسوط و استدلالی در معنی غنا و احکام آن»[۱۲]
- وی تقریرات دروس اساتید خود آیات عظام: سیّد محمّد باقر درچه ای و سیّدمحمّد کاظم یزدی را نیز به رشته تحریر درآورده بود[۱۳] که اکنون اثری از آن در دست نیست.
- همچنین در بین آثار باقی مانده از وی استنساخ رساله«الروضه الغنأ»علاّمه شیخ محمّد رضا نجفی و نیز استنساخ بخشی از «تقریرات صلاه» علاّ مه میرزا محمّد حسین نایینی از آیت اللّه شیخ موسی خوانساری به چشم می خورد.
وفات
در تیر ماه 1331ش در پی کناره گیری دکتر مصدّق از نخست وزیری و روی کار آمدن قوام السلطنه با پشتیبانی آمریکا و انگلیس، آیت اللّه کاشانی اعلام کرد که اگر قوام تا 48 ساعت کنار نرود اعلام جهاد خواهد کرد. از این روی مردم به خیابان ها ریخته و خواستار سرنگونی قوام شدند.
آیت اللّه جرقویه ای در روز 28 تیر پیشاپیش تظاهرات مردمی اصفهان در حمایت از مصدّق شرکت نمود. مردم قصد داشتند که با تلگراف زدن به تهران از نخست وزیری مصدّق حمایت کنند که مأموران با مردم درگیر شده و یکی از شرکت کنندگان به ضرب گلوله مأمورین کشته شد.
سرهنگ نادری فرمانده نیروهای شهربانی پس از دستور تیراندازی، خود به جلو آمد و با قنداقه تفنگ به قلب آیت اللّه جرقویه ای ضربه ای وارد کرده که او در اثر آن از پله های تلگراف خانه سقوط نموده و نقش بر زمین شده و در اثر ازدحام جمعیت و فرار مردم، بدن وی دچار صدمات سنگینی شده و یک ماه و اندی در منزل به حال مریضی به سر برد و سرانجام در پی همان صدمات در شب هشتم محرم الحرام 1371ق برابر با شهریور 1331ش چشم از جهان فرو بست و به دیدار حق شتافت.ایشان در تکیه سیدالعراقین درتخت فولاد مدفون شدند.
سنگ نوشته مزار او چنین است:
هذا مرقد مطهّر خلد آشیان مرحوم آیت اللّه آقای حاج شیخ محمّد رضا جرقویه ای فرزند مرحوم حاج ملاّ علی فوت هشتم محرم الحرام 1371 مطابق شهریور 331شمسی.
زینت سجّاده و محراب رفت | | از کف ما گوهر نایاب رفت[۱۴] |
پانویس
- ↑ مهدوی، دانشمندان و بزرگان اصفهان، ج 2، ص 628.
- ↑ قاسمی، شرح مجموعه گل، ص193.
- ↑ یادداشت های مرحوم سید مصلح الدین مهدوی، مخطوط.
- ↑ قاسمی، شرح مجموعه گل، ص194.
- ↑ یادداشت های مرحوم مصلح الدین مهدوی، مخطوط.
- ↑ قاسمی، شرح مجموعه گل، صص195-194.
- ↑ قاسمی، شرح مجموعه گل، صص201-200.
- ↑ قاسمی، شرح مجموعه گل، صص199.
- ↑ مهدوی، اعلام اصفهان، ج3، ص132.
- ↑ مصاحبه با مرحوم حجّه الاسلام و المسلمین سیّد ناصر مهدوی در دی ماه 1385.
- ↑ قاسمی، شرح مجموعه گل، صص204-203.
- ↑ مهدوی، اعلام اصفهان، ج3، ص132.
- ↑ مهدوی، دانشمندان و بزرگان اصفهان، ج 2، ص 628.
- ↑ مجموعه فرهنگی و مذهبی تخت فولاد، دانشنامه تخت فولاد، ج1، صص435-432.
منابع
- قاسمی، رحیم، شرح مجموعه گل: مشاهير مدفون در تكيه سيدالعراقين تخت فولاد اصفهان، اصفهان: کانون پژوهش، چاپ دوم، ۱۳۹۰.
- مهدوی، سید مصلح الدین، اعلام اصفهان، اصفهان: سازمان فرهنگی تفريحی شهرداری اصفهان، ۱۳۸۶.
- مجموعه فرهنگی و مذهبی تخت فولاد: زيرنظر اصغر منتظرالقائم، دانشنامه تخت فولاد اصفهان، ج1، اصفهان: سازمان فرهنگی تفريحی شهرداری اصفهان، چاپ اول، 1389.