این دانشنامه در حال تصحیح و تکمیل می باشد. از این رو محتوای آن قابل ارجاع نیست. پیشنهاد عناوین - ارتباط با ما
خاندان خوانساری
این مقاله در هیچ ردهٔ محتوایی قرار نگرفته است. لطفاً با افزودن چند رده کمک کنید تا این مقاله
در کنار سایر مقالههای مشابه فهرست شود. |
خاندان خوانساری، از خاندانهای علمی شیعی هستند.
نسب شناسی
نسب این خاندان مشهور به عبداللّه، فرزند امام موسیکاظم علیهالسلام، میرسد. در سلسله نسب این خاندان، عالمان و زاهدانی بودند که مدفن آنها مورد توجه مردم و دارای گنبد و بارگاه بود، از جمله سیدعیسیبن حسن، مدفون در لرستان و سیدصالح قَصیربن محمد، مدفون در خوانسار. خاندان خوانساری همگی احفاد مُحِبُّاللّهبن قاسم هستند که نسب او با هفت واسطه به صالح قصیر میرسد. عالمانِ بیشمار این خاندان غالبا در ایران بهویژه در خوانسار، گلپایگان و اصفهان و برخی در عراق و هند سکونت داشتند [۱]
سر سلسله خاندان
حسینبن قاسم، نوه محباللّه، در اصفهان اقامت داشت. او از عالمان دینی بود که دختر ملاحسن جیلانی لُنبانی (مدرّس حکمت و فلسفه در اصفهان، متوفی1094) را به همسری برگزید. وی خطی زیبا داشت و کتاب مطول سعدالدین تفتازانی را استنساخ کرد که ایننسخه تاکنون باقیاست.[۲] وی به هند مهاجرت کرد و در همانجا درگذشت.
پسر او ابوالقاسم جعفر مشهور به میرِکبیر، از �عالمان دینیِ بنام و سرسلسله خاندان خوانساری است. او در 1090 در اصفهان متولد شد. در ابتدای جوانی در حلقه درس محمدباقر مجلسی حضور یافت و نزد وی و آقاجمالالدین خوانساری تلمذ کرد؛ اما عمده دروس را از دایی خود، ملاحسین جیلانی لنبانی (از عالمان مشهور دوره صفوی، متوفی 1129) فراگرفت و به درجه اجتهاد رسید. او از محمدباقر مجلسی، ملاحسین جیلانی لنبانی، ملامحمدصادقبن محمد سراب تنکابنی و ملامحمدطاهربن مقصود علی اصفهانی اجازه روایت داشت و عباسبن حسن بلاغی نجفی از شاگردانش بود
میرکبیر در جریان هجوم محمود افغان به اصفهان و سقوط شهر در سال 1135، از اصفهان خارج شد و به خوانسار رفت و به درخواست مردم آنجا به تدریس علوم دینی، افتا، قضاوت و اقامه نماز جمعه و جماعت پرداخت؛ اما در پی رفت و آمد زیاد میان خوانسار و گلپایگان ــکه به درخواست مردم گلپایگان صورت میگرفت ، پس از مدتی در قودَجان (روستایی بین خوانسار و گلپایگان) اقامت گزید و تصدی امور دینی مردم گلپایگان و خوانسار را برعهده گرفت. ابوالقاسم، از آنرو که اجداد مادریش گلپایگانی بودهاند در برخی آثارش تصریح کرده که اصل او گلپایگانی است.
ابوالقاسم جعفر، مجتهدی مبرِّز بود که بر علم کلام، ادبیات و ملل و نِحَل نیز تسلط داشت و با عالمان ادیان دیگر مناظره میکرد. او خطی زیبا داشت و کتابهای زیادی را استنساخ کرد. میرکبیر در 1157 یا 1158 درگذشت و در قودجان، در کناره جاده گلپایگان ـ خوانسار، به خاک سپرده شد. مردم، بر مزارش بقعهای بنا کردند. [۳]
برخی آثار میرکبیر عبارتاند از:
1-مناسک حج، کتابی مبسوط درباره زکات؛ تتمیمالافصاح فی ترتیب الایضاح، که در آن کتابِ ایضاحالاشتباه علامه حلّی را مرتب کرده است؛ المصباح، در باب ادعیه مجرّب؛ رسالهای درباره اثبات وجوب عینی نماز جمعه در زمان غیبت امام معصوم علیهالسلام که در ردّ رساله استادش آقاجمال خوانساری است.
2-رسالهای در شرح خطبه حضرت فاطمه سلاماللّهعلیها؛ حاشیههایی بر چند کتاب فقهی، از جمله:
- الذخیرة اثر ملامحمدباقر سبزواری
- مناهجالمعارف، کتابی به فارسی در شرح عقاید شیعه در اصول دین که با مقدمه بسیار مبسوط سیداحمد روضاتی (درباره عالمان خاندان خوانساری) در 1351ش چاپ شده است.
- منظومه میمیّهای بدون الف و همزه به زبان عربی مشتمل بر حدود سه هزار بیت که در آن آداب شرعی و بعضی احکام فقهی بیان شده و حاکی از تسلط بسیار وی بر ادبیات عرب است.
محمدهاشم خوانساری این منظومه را در کتاب مبانیالاصول خود، مجمعالفوائدآوردهاست.[۴]
از پنج پسر میرکبیر، علی و حسین عالم دینی بودند. حسین به خوانسار رفت و علی در قودجان ماند. از نسل او عالمان زیادی برخاستهاند. سه پسر دیگر میرکبیر، حسن، محمد و محمدتقی، در گلپایگان سکونت گزیدند. احفاد محمد منصب امامت جمعه گلپایگان را برعهده گرفتند.
حسین خوانساری، پسر ابوالقاسم جعفر، نزد پدرش درس خواند. او از پدرش و محمدصادقبن محمدسراب تنکابنی اجازه روایت داشت. کسانی چون ابوالقاسم قمی معروف به میرزای قمی ،مؤلف قوانینالاصول، محمدمهدیبن مرتضی بحرالعلوم و آقامحمدعلی بهبهانی و پسرش، ابوالقاسم جعفر مشهور به میرصغیر ، نزد او درس خواندهاند یا از وی اجازه روایت داشتهاند. میرزای قمی پس از ترک خوانسار با سیدحسین مکاتبات زیادی داشت و وی را بسیار تکریم میکرد. او خواهر حسین را به همسری گرفت.[۵]
سیدحسین در خوانسار به تدریس، تألیف و اقامه نماز جمعه و جماعت پرداخت و بسیار مورد توجه و اعتماد آقامحمدباقر بهبهانی بود. او خطی زیبا داشت و چندین کتاب استنساخ کرد. زهد و تقوا و مردمداریِ وی را ستودهاند. وی در 1191 در خوانسار درگذشت و در کنار خانه خود، در پشت بازار قدیم خوانسار، به خاک سپرده شد. بر مزار او بقعهای بنا کردند.[۶]
برخی آثارش عبارتاند از:
- حاشیه بر شرح لمعه اثر شهید ثانی
- حاشیه بر ذخیرةالمعاد محمدباقر سبزواری
- اجوبة المسائل النهاوندیة، که پاسخ استدلالی به سؤالات سیدعلی نهاوندی است
- رسالة فی شرح عباراتٍ مُشکلةٍ مِن شرح اللمعة فی بحث صلاة الجنائز که همراه با اثر دیگرش رسالة فی تنجّس ملاقی المتنجّس در 1377با مقدمه سیداحمد روضاتی در اصفهان چاپ شده است
پسران حسین خوانساری، حسن و ابوالقاسم جعفر، مشهور به میرصغیر، از عالمان دینی بودند.
حسن خوانساری، در 1138 در خوانسار به دنیا آمد. علوم دینی را از پدر و جدّ خود فراگرفت. سپس به عتبات رفت و نزد یوسفبن احمد بحرانی درس خواند. وی از دوستان نزدیک ملامحمدمهدی نراقی بود و با او مکاتبه داشت. سیدحسن پس از بازگشت به خوانسار، تصدی امور دینی مردم و اقامه نماز جمعه و جماعت را برعهده گرفت. پسرش، محمدمهدی، از او اجازه روایت داشت. او در 1210 درگذشت. آثار او صَیغُالعُقود و حاشیه بر چند کتاب فقهی است.[۷]
مشاهیر خاندان خوانساری
مشاهیر خاندان خوانساری از نسل حسنبن حسین خوانساری
ابوالقاسم، او از شاگردان پدر و جَدّ خود بود و از آنان و محمدباقر بهبهانی اجازه روایت داشت. ابوالقاسم در خوانسار به تدریس علوم دینی پرداخت و زینالعابدین خوانساری از شاگردانش بود. او در 1212 درگذشت. اثر وی رساله اعتبار رؤیة الهلال قبل الزوال، ردیّهای است بر رساله عدمُ اعتبار رؤیةالهلال قبلالزوال تألیف محمدباقر بهبهانی. نسخ خطی این رساله در قم و کاشان موجود است. حاشیه بر چند کتاب فقهی و اصولی هم از او برجای مانده است .[۸]
علی خوانساری. پسر ابوالقاسم و از عالمان دینی است. علی و عمویش، محمدمهدی، از شاگردان خاص میرزای قمی و بسیار مورد احترام و توجه او بودند و میرزای قمی به اجتهادشان تصریح میکرد. سیدعلی خوانساری در 1231 یا 1238 درگذشت.
اثر او شرحی استدلالی و مبسوط ولی ناتمام، بر منظومه فقهی الدُرَّةالنجفیة از محمدمهدی بحرالعلوم است.[۹]
محمدمهدی خوانساری، پسر سیدحسن خوانساری، در 1182 زاده شد. او که مجتهدی متبحر در رجال، ادبیات و ریاضیات بود، در 1246 درگذشت و در کربلا بهخاک سپرده شد.
برخی آثارش عبارتاند از:
- مناسک حج به فارسی
- شرح ناتمام مبادیالوصول الی علمالاصول علامه حلّی
- رسالهای مفصّل در احوال ابوبصیر (از اصحاب امام باقر و امام صادق علیهماالسلام) که به عدیمةالنظیر فی احوال ابیبصیر معروف است. رسالاتی در فقه، علم حساب و حاشیه بر چند کتاب فقهی هم از او باقی است .[۱۰]
- رساله عدیمةالنظیر فی احوال ابیبصیر اثری گرانسنگ است که بسیار دقیق نگاشته شده و در مقدمه، فصول پنجگانه و خاتمه آن تمام نکات مورد بحث درباره ابوبصیر که موجب اشتراک و اشتباه در سلسلهسند روایت و در نهایت، موجب وثاقت یا ضعف سند میشده، با براهین محکم بیان گردیده است.
و در سالیان اخیر بهاهتمام مهدی هوشمند در دفتر سیزدهم میراث حدیث شیعه (قم 1384ش، ص 286ـ446) به چاپ رسیده است. آیتاللّه سیدموسی شبیری زنجانی (از مراجع تقلید معاصر) بر این اثر محمدمهدی خوانساری، حاشیهای نگاشته که بهاهتمام سیدمحمدجواد شبیری در همین دفتر از میراث حدیث شیعه (ص 447ـ458) چاپ شده است.
پسران محمدمهدی همگی از عالمان دینی بودند.
1- ابوالقاسم جعفر
او در نجف نزد محمدحسن نجفی (مؤلف جواهرالکلام)، شیخِ انصاری، محسن خِنفَر نجفی و محمدقاسمبن محمدنجفی درس خواند و از برخی از آنان اجازه روایت گرفت. او خطی زیبا داشت و کتابهای زیادی استنساخ کرد.
آثارش کتاب المکاسب، کتابی در علم رجال، اعمال شهر رمضان به عربی و کتابی در همین موضوع به فارسی است.[۱۱]
پسران او ابوتراب خوانساری، عالم بنام و صاحب تألیفات فراوان، و محمود خوانساری (متولد 1265) هستند. محمود در حوزههای علمیه اصفهان و خوانسار درس خواند.
ابوالقاسم خوانساری ریاضی، فرزند محمود خوانساری، در 1309 در خوانسار متولد شد. دروس عالی فقه و اصول را در �نجف نزد عمویش ابوتراب خوانساری و ضیاءالدین عراقی خواند و از ابوتراب خوانساری، سیدحسن صدر و سیدابوالحسن اصفهانی اجازه اجتهاد و روایت دریافت کرد. او علاوه بر تبحر در علوم دینی، بر علوم حساب و هندسه و جبر بسیار تسلط داشت و آثار متعددی در این زمینهها نگاشت. سیدمحمدحسین طباطبایی از شاگردان خاص او بود. ابوالقاسم ریاضی به درخواست سیدابوالحسن اصفهانی برای تبلیغ به پاکستان رفت و در آنجا سکونت گزید. او در 1380 در شهر گِلگِت، در شمال پاکستان، درگذشت و در همانجا به خاک سپرده شد. بر مدفن او بقعهای بنا گردید. بوالقاسم ریاضی کتابخانهای با کتابهای نفیس داشت. او بیش از سی اثر تألیف کرد که برخی از آنها عبارتاند از:
- عجاز المهندسین، أو، الهندسة التی لایحتاج الی الفرجار (پرگار)
- رسالة الجبر و المقابلة
- رسالة قابلیة تقسیم الاعداد
- رسالة فی استخراج نهایة خطأالکعب و رسالههای متعدد دیگر در ریاضیات. اعتقادات، یا، تاریخ تمدن؛ سیاحات المتفکرین فی آراء الملحدین و المتدینین، یا، دین بینزاع؛ منظومهای بدون الف به فارسی
- مستدرک الوسائل میرزاحسین نوری و جزواتی در فقه و اصول [۱۲]
2- حسن، مشهور به میرزابابا
وی پسری به نام یوسف داشت. یوسف (متوفی 1312) در حوزه علمیه اصفهان درس خواند و به درجه اجتهاد رسید. او در خوانسار منصب افتا و اقامه نماز جمعه و جماعت را برعهده داشت و آثاری در فقه و اصول تألیف کرد. سیداحمد خوانساری (متوفی 1363ش) فرزند اوست.
دیگر پسر یوسف، محمدحسن (متوفی 1336 یا 1337، مدفون در اراک)، نیز فقیه بود و در ادبیات، علوم غریبه، هیئت و ریاضیات تبحر داشت و رسالههایی در این علوم نگاشت.
تدوین الآثار فی احوال علماء خوانسار از تألیفات اوست .
3-محمدصادق
او در سال 1208 زاده شد. در اصفهان و نجف نزد پدرش، محمدمهدی و عالمان و بزرگان دیگری مانند محمدتقیبن محمدرحیم اصفهانی و برادر وی، محمدحسین اصفهانی معروف به صاحب فصول، محمدمهدیبن ابراهیم کرباسی و شیخ جعفر نجفی، درس خواند و از برخی از آنان اجازه اجتهاد و روایت گرفت.
او پس از پدرش پیشوای خوانسار و امام جمعه آن شهر شد. محمدصادق خوانساری با فتحعلیشاه قاجار و دولتمردان مکاتبه داشت. او در 1254 یا 1255 درگذشت و در کربلا در کنار پدرش به خاک سپرده شد. آثارش افزون بر رساله عملیه (به عربی)، رسالاتی در اصول فقه، رجال و مواعظ و حِکَم است.
پسران او محمد و محمدجواد، از عالمان دین بودند.
محمد خوانساری
فرزند محمدصادق ابتدا در حوزه علمیه اصفهان درس خواند، سپس به نجف رفت و نزد شیخمرتضی انصاری تلمذ کرد. او از عالمانی چون محمدباقر شفتی اصفهانی، زینالعابدین خوانساری (پسرعموی جدّش) و محمدجعفر آبادهای اجازه اجتهاد داشت و پسرعمویش، ابوتراب خوانساری، از او اجازه روایت گرفت. او خواهر ابوتراب را به همسری گرفت و پسرانش محمدصادق (مشهور به آقامجتهد)، محمدحسن و محمدحسین (متوفی 1328)، هم از عالمان دین بودند.
کتابی مبسوط و استدلالی در مبحث حج از محمد خوانساری برجای مانده است .[۱۳]
در برخی منابع شرح حال مغشوشی از محمدحسینبن محمد ارائه شده که برخی مطالب آن با فرد دیگری خلط شده است [۱۴]در کتابخانه آیتاللّه مرعشینجفی در قم، 25 رساله از تألیفات محمدحسین موجود است .
محمدجواد، فرزند دیگر محمدصادق، عالم دین و امام جمعه خوانسار بود. او در 1231 زاده شد. محمدشاه قاجار برای او عصای مرصّع و انگشتر فرستاد و وی را ملقب به «آقازاده» کرد. محمدجواد در 1305 درگذشت. برخی پسران و احفاد او هم از عالمان دین بودند .
جمالالدین
وی امام جمعه خوانسار بود و پیش از سال 1300 درگذشت. از پسران او ابوطالب و محمدمهدی پس از پدر عهدهدار این منصب شدند. جمالالدین و محمدمهدی در بقعه سیدصالح قصیر (جدّ اعلای خاندان خوانساری) مدفوناند .
از شخصی بهنام محمدبن علیبن محمدمهدیبن حسن خوانساری نام برده شده و وی را از عالمان نجف و صاحب کتابخانهای نفیس معرفی کرده است؛ اما احمد روضاتی هنگام برشمردن هشت پسر محمدمهدیبن حسن و اعقاب آنها، از علی نامی نبرده است.[۱۵]
یکی از نوادگان دختریِ محمدمهدیبن حسن خوانساری، بهنام محمدعلیبن محمدصادق خوانساری (متوفی 1286)، عالم دین و استادِ پسر داییاش، ابوتراب خوانساری، بود و آثاری در فقه و اصول نگاشت.
در برخی منابع، نسب او به اشتباه ذکر شده یا با افراد دیگری از خاندان خوانساری خلط شده است .احمد خوانساری، پسر دیگر حسنبن حسین خوانساری است که از نسل وی نیز عالمانی برخاستهاند .[۱۶]
مشاهیر خاندان خوانساری ازنسل ابوالقاسم جعفربن حسین (میرصغیر)
ابوالقاسم پنج پسر به نامهای عبدالمحسن، علینقی، علی، حسین و زینالعابدین داشت که همگی از عالمان دین بودند.
علی از مدرّسان علوم دینی در خوانسار بود. پسر او، میرمحمدتقی، و اعقابش نیز عالم دین بودند.
حسین خوانساری هم عالم دینی بود. محمدتقی خوانساری(از مراجع تقلید، متوفی 1331ش) با دو واسطه از احفاد اوست .
زینالعابدین خوانساری، مشهورترین پسر ابوالقاسم جعفر است. او در 1190 در خوانسار به دنیا آمد و نزد پدرش و عموزادگان خود، ابوالقاسمبن حسن و محمدمهدیبن حسن خوانساری، درس خواند. مدت کوتاهی هم در نجف تحصیل کرد و در 1210 به اصفهان رفت. در آنجا نزد ملاعلی نوری، محمدابراهیمبن محمدحسن کرباسی و علیاکبربن محمدباقر ایجی درس خواند و از آنان و محمدباقر شفتی، میرمحمدحسین بنمیرعبدالباقی خاتونآبادی ، صدرالدین عاملی، محمدمعصوم رضوی مشهدی و محمدباقر بیدآبادی اجازه اجتهاد یا روایت گرفت. دو فرزندش، محمدباقر و محمدهاشم، حسنبن علی اصفهانی (مشهور به مدرّس) و محمد خوانساری هم از او اجازه اجتهاد و روایت داشتند.[۱۷]
زینالعابدین خوانساری پس از درگذشت پدرش در 1240، از خوانسار به اصفهان رفت و در محله چهارسوق، چهارسوی شیرازیها سکونت گزید؛ ازاینرو اعقاب وی به چهارسوقی/ چهارسویی نیز مشهورند. او از مجتهدان مبرِّز و عالمان مشهور اصفهان بود که کتابهای زیادی استنساخ کرد. مردم نیز به او بسیار اعتقاد داشتند. زینالعابدین در 1275 در اصفهان درگذشت و در تخت فولاد در تکیه آقاشیخ محمدتقی (تکیه مادر شاهزاده) به خاک سپرده شد. مدفن او مورد توجه مردم بوده است .
برخی آثار زینالعابدین خوانساری عبارتاند از:
- شرح بر معالمالاصول حسنبن زینالعابدین عاملی
- شرح زبدةالاصول شیخبهائی
- الطلع النضید در اصول فقه
- رسالات متعدد با موضوعاتی چون نیّت، اجماع، تداخل اسباب، احباط و تکفیر و قواعد عربی
- شرح خلاصةالحساب شیخبهائی
- مجموعه کشکول گونه بهجةالناظر و سرورالخاطر
- و حاشیه بر برخی کتابهای فقهی و اصولی[۱۸]
زینالعابدین خوانساری هشت پسر داشت:
محمدجواد، محمد، علی (که در کودکی از دنیا رفت)، محمدباقر ، محمدصادق، محمدکاظم، محمدهاشم خوانساری، و حسن که در جوانی درگذشت.پسران و اعقابِ پرتعداد زینالعابدین غالبا از عالمان دین و صاحب آثار و تألیفاتی بودهاند.
مشهورترین آنها احفاد محمدباقر خوانساری هستند که به روضاتی مشهورند. در میان هشت پسر محمدباقر ؛ محمدمهدی خوانساری، محمدمسیح روضاتی (متوفی 1325) و میرزا احمد (متوفی 1341) شهرت بیشتری دارند.
سیدحسن چهارسوقیِ روضاتی (متوفی 1377)، پسر محمدمسیح روضاتی از فقها و مجتهدان مشهور اصفهان است که در نجف به خاک سپرده شده است. �محمدعلی روضاتی (از عالمان و محققان معاصر) نیز فرزند محمدهاشمبن جلالالدینبن محمدمسیح روضاتی است. زندگانی آیةاللّه (حسن) چهارسوقی، جامعالانساب و فهرست کتب خطی کتابخانههای اصفهان از آثار اوست .
محمدمهدی موسوی اصفهانی، نوه محمدصادق بن زینالعابدین خوانساری، از عالمان دینی بود. پدرش محمد (متوفی 1355) نیز عالم دین بود و در کاظمین سکونت گزید. محمدمهدی از عالمان بزرگ عراق اجازه اجتهاد و روایت داشت و در کاظمین اقامه نماز جماعت میکرد. او بیش از پنجاه اثر تألیف کرد که مشهورترین آنها اَحَسنُالودیعة فی تراجم اَشْهَر مشاهیر مجتهدیالشیعة یا تتمیم روضاتالجنات (بغداد 1348) است. او در 1391 درگذشت و در کاظمین به خاک سپرده شد. سابقه استنساخ و گردآوری کتب، در خاندان خوانساری به میرکبیر و پدر او بازمیگردد. عالمان این خاندان، بهویژه سلسله روضاتی، کتابخانههای نفیسی داشتهاند که کتابخانه سیدحسن چهارسوقی در اصفهان از ممتازترین آنها بوده است .[۱۹]
پانویس
- ↑ موسوی خوانساری،مناهجالمعارف یا فرهنگ عقائد شیعه،مقدمه روضاتی، صص84و90؛ روضاتی، دو گفتار پیرامون گوشههایی از احوال و آثار علماء بزرگ خوانسار مهاجر به اصفهان و سیری در اجازهنامهها، صص 11ـ12، 14.
- ↑ روضاتی، دو گفتار پیرامون گوشههایی از احوال و آثار علماء بزرگ خوانسار مهاجر به اصفهان و سیری در اجازهنامهها، صص 97ـ99.
- ↑ خوانساری، رسالة عدیمة النظیر فی احوال ابیبصیر، ج 2، صص 197ـ198 و 192؛ آقابزرگ طهرانی، طبقات : الکواکب، ص 132.
- ↑ آقابزرگ طهرانی، الذریعة، ج 6، ص 85، 91، ج 15، ص 68ـ69.
- ↑ محمدباقر خوانساری، رسالة عدیمة النظیر فی احوال ابیبصیر، ج 2، ص 367ـ369، ج 5، ص 369.
- ↑ قزوینی، تتمیم املالآمل، ص 132ـ133؛ محمدباقر خوانساری، رسالة عدیمة النظیر فی احوال ابیبصیر، ج 2، ص370؛ موسوی خوانساری، همان مقدمه، ص 178و 181 .
- ↑ آقابزرگ طهرانی، طبقات: الکرام، قسم 1، صص 323؛ حبیبآبادی،مکارم الآثار، ج 2، صص 375ـ376.
- ↑ حبیبآبادی، مکارم الآثار، ج2، صص430ـ 431؛ مختاری-نوروزی، رؤیت هلال، ج 5، صص 3535ـ3536.
- ↑ محمدباقر خوانساری، رسالة عدیمة النظیر فی احوال ابیبصیر، ج 5، ص370؛ موسوی خوانساری، همان مقدمه، صص183-184 .
- ↑ حبیبآبادی، مگارم الآثار، ج 4، صص 1291ـ1292؛ آقابزرگ طهرانی، الذریعة، ج 4، صص 148، ج 22، ص 274.
- ↑ آقابزرگ طهرانی، طبقات: الکرام، قسم 1، صص 66ـ67؛ همو، الذریعة، ج10، صص 104، ج 22، ص 151؛ موسوی اصفهانی، احسنالودیعة فی تراجم اشهر مشاهیر مجتهدی الشیعة، او، تتمیم روضاتالجنات،ج 2، صص 49ـ50.
- ↑ آقابزرگ طهرانی، الذریعة، ج 3، ص 384، ج 5، ص 87، ج 6، ص 33، ج 11، ص 65، ج 17، ص 2، ج 21، صص 391، 399، ج 23، ص 104.
- ↑ حسینی اشکوری، تراجم الرجال، ج 2، صص 722و724 و558و559.
- ↑ آقابزرگ طهرانی، طبقات: الکرام، قسم 3، صص400ـ401.
- ↑ موسوی خوانساری، منهاج المعارف، ص185و 203 .
- ↑ موسوی اصفهانی، احسنالودیعة فی تراجم اشهر مشاهیر مجتهدی الشیعة،ج 2، ص 23ـ24.
- ↑ حبیبآبادی، مکارم الآثار،ج 6، صص 2084ـ2086؛ آقابزرگ طهرانی، طبقات : الکرام، قسم 2، صص590ـ591.
- ↑ آقابزرگ طهرانی، الذریعة، ج 1، ص280، ج 11، ص141، ج 13، ص 230، 300، ج 15، ص 179؛ موسوی خوانساری، منهاج المعارف، مقدمه، صص123و224 .
- ↑ سعیدی، دانشنامه جهان اسلام ، ج16، صص377تا383.
منبع
- جمعی از نویسندگان، دانشنامه جهان اسلام، ج16، به کوشش غلامعلی حداد عادل، تهران: بنیاد دائره المعارف اسلامی، 1391.