این دانشنامه در حال تصحیح و تکمیل می باشد. از این رو محتوای آن قابل ارجاع نیست. پیشنهاد عناوین - ارتباط با ما

تفاوت میان نسخه‌های «سید زین العابدین طباطبائی ابرقوئی»

از دانشنامه حوزه علمیه اصفهان
پرش به ناوبری پرش به جستجو
جز (Kh1.Abedi صفحهٔ زین العابدین طباطبائی ابرقوئی را بدون برجای‌گذاشتن تغییرمسیر به سید زین العابدین طباطبائی ابرقوئی منتقل کرد)
جز
سطر ۲: سطر ۲:


==زندگی‌نامه==
==زندگی‌نامه==
وی فرزند سیّد حسین در ابرقوی یزد متولد شد. چند بهار از عمر او نگذشته بود که پدر و مادرش را از دست داد و علی رغم وجود دارایی و املاک کشاورزی پدر، در نوجوانی برای تحصیل علوم دینی به اصفهان هجرت می نماید. او در اصفهان در مدرسه های [[مدرسه علمیه عربان|عربان]]، جدّه و [[حوزه علمیه صدر بازار اصفهان|صدر]] در محضر علمای آن زمان به تحصیل پرداخت. سپس در حجره ای در طبقة دوم مسجد امام ساکن شد. وی در سنین جوانی فوق العاده مهذّب و صاحب نور ولایتی بود و جدیّت در ریاضت و تزکیۀ نفس و خودسازی و عبادت و تهجّد داشته، مراتب کمال را به سرعت طی نموده و مورد توجه اهل بصیرت قرار می گیرد. وی با دختر یکی از تجّار بازار، مرحوم حاج غلامرضا موحدیان عطار با شرایطی، از قبیل قبول نکردن کمک مالی و ادامه زندگی طلبگی ازدواج می کند. در امور خاندان نیز در حد متعارف به خانواده توجه داشته و در خانه داری از پخت و پز و بچه داری تا آنجا که فرصت اجازه می داد، کمک می کرد. نسبت به همسر و خانواده بسیار مهربان بوده و فرصتی را برای سوادآموزی و تعلیم قرآن به همسر و فرزندان اختصاص می داد و در امور دینی و اعتقادی فرزندانشان مراقبت داشت و در عین حال مانع تفریح و بازی آنها نمی شد.
وی فرزند سیّد حسین است و در ابرقوی یزد متولد شد. چند بهار از عمر او نگذشته بود که پدر و مادرش را از دست داد و علی رغم وجود دارایی و املاک کشاورزی پدر، در نوجوانی برای تحصیل علوم دینی به اصفهان هجرت می نماید.
 
او در اصفهان در مدرسه های [[مدرسه علمیه عربان|عربان]]، جدّه و [[حوزه علمیه صدر بازار اصفهان|صدر]] در محضر علمای آن زمان به تحصیل پرداخت. سپس در حجره ای در طبقة دوم [[مسجد امام]] ساکن شد. وی در سنین جوانی فوق العاده مهذّب و صاحب نور ولایتی بود و جدیّت در ریاضت و تزکیۀ نفس و خودسازی و عبادت و تهجّد داشته، مراتب کمال را به سرعت طی نموده و مورد توجه اهل بصیرت قرار می گیرد.  
 
وی با دختر یکی از تجّار بازار، مرحوم حاج غلامرضا موحدیان عطار با شرایطی، از قبیل قبول نکردن کمک مالی و ادامه زندگی طلبگی ازدواج می کند. در امور خاندان نیز در حد متعارف به خانواده توجه داشته و در خانه داری از پخت و پز و بچه داری تا آنجا که فرصت اجازه می داد، کمک می کرد. نسبت به همسر و خانواده بسیار مهربان بوده و فرصتی را برای سوادآموزی و تعلیم قرآن به همسر و فرزندان اختصاص می داد و در امور دینی و اعتقادی فرزندانشان مراقبت داشت و در عین حال مانع تفریح و بازی آنها نمی شد.


برنامه زندگی ایشان غالباً تحقیق و مطالعه و تدریس و رسیدگی به مسائل و مشکلات فامیل و دوستان و سرکشی و احسان نسبت به کسانی که زیر نظر داشتند بود. در منزل ایشان جلسات معنوی خاصی به مناسبت مدح یا مصیبت اهل بیت (علیه السلام) برگزار می شد در اعیاد غدیر نیز هر ساله وجود ایشان مأوای صاحب دلان بود. البته گاهی در این ایام بدون اطلاع قبلی به ابرقو می رفتند تا شائبه شهرت پیش نیاید.  
برنامه زندگی ایشان غالباً تحقیق و مطالعه و تدریس و رسیدگی به مسائل و مشکلات فامیل و دوستان و سرکشی و احسان نسبت به کسانی که زیر نظر داشتند بود. در منزل ایشان جلسات معنوی خاصی به مناسبت مدح یا مصیبت اهل بیت (علیه السلام) برگزار می شد در اعیاد غدیر نیز هر ساله وجود ایشان مأوای صاحب دلان بود. البته گاهی در این ایام بدون اطلاع قبلی به ابرقو می رفتند تا شائبه شهرت پیش نیاید.  
سطر ۸: سطر ۱۲:
صحّت و سلامتی ایشان را باید مرهون پیاده روی زیاد و عمل به آداب و ادعیه و دستور العمل‌های دینی برای صحت روح و جسم دانست، به طوری که رساله ای نیز تحت عنوان حفظ الصحّه تنظیم کرده و به دوستان خود جهت استنساخ و عمل به آن توصیه می نمودند.  
صحّت و سلامتی ایشان را باید مرهون پیاده روی زیاد و عمل به آداب و ادعیه و دستور العمل‌های دینی برای صحت روح و جسم دانست، به طوری که رساله ای نیز تحت عنوان حفظ الصحّه تنظیم کرده و به دوستان خود جهت استنساخ و عمل به آن توصیه می نمودند.  


تفریح ایشان مطالعات متفرقه، سرودن اشعار، نشست و برخاست در محافل انس با اهل ولایت و مکاتبات با دوستان اهل دل بود. آشنایی و مؤانست با [[محمدحسین بن اسدالله صغیر اصفهانی|صغیر اصفهانی]] و داغ فراغ فرزند ارشد خود، باقر، بر تلطیف روحیه و قریحۀ شعرسرایی او می افزود. در حدود چهارصد بیت از ایشان موجود است که به مدح و منقبت و مدیحه سرائی دربارۀ ائمه اطهار (ع) اختصاص دارد و در اکثر تألیفات خود شاهدمثال هایی از اشعار صغیر اصفهانی آورده اند و همچنین بیش از 90 بیت در فراغ و هجر فرزند خود باقر سرودند و در اشعار «'''عابد'''» یا «'''عابدین'''» تخلّص می نمود. از اشعار اوست:
تفریح ایشان مطالعات متفرقه، سرودن اشعار، نشست و برخاست در محافل انس با اهل ولایت و مکاتبات با دوستان اهل دل بود. آشنایی و مؤانست با [[محمدحسین بن اسدالله صغیر اصفهانی|صغیر اصفهانی]] و داغ فراغ فرزند ارشد خود، باقر، بر تلطیف روحیه و قریحۀ شعرسرایی او می افزود.  
 
در حدود چهارصد بیت از ایشان موجود است که به مدح و منقبت و مدیحه سرائی دربارۀ ائمه اطهار (ع) اختصاص دارد و در اکثر تألیفات خود شاهدمثال هایی از اشعار صغیر اصفهانی آورده اند و همچنین بیش از 90 بیت در فراغ و هجر فرزند خود باقر سرودند و در اشعار «'''عابد'''» یا «'''عابدین'''» تخلّص می نمود. این ابیات از اشعار اوست:
{{شعر}}
{{شعر}}
{{ب|جز صبر از هجوم بلا نیست چاره ای|غیر از رضا به سرّ قضا نیست چاره ای}}
{{ب|جز صبر از هجوم بلا نیست چاره ای|غیر از رضا به سرّ قضا نیست چاره ای}}
سطر ۱۵: سطر ۲۱:


==تحصیلات==
==تحصیلات==
سید زین العابدین طباطبایی در اصفهان در محضر علمای آن زمان به تحصیل پرداخت و بعد نیز شاگردان متعددی از محضر  وی کسب فیض نمودند.


===اساتید===
===اساتید===
سطر ۲۷: سطر ۳۴:
*[[سید محمد نجف آبادی|سیّد محمّد نجف آبادی]]
*[[سید محمد نجف آبادی|سیّد محمّد نجف آبادی]]
*حاج [[محمدجواد بن محمدحسین بیدآبادی سرجوئی اصفهانی|محمّدجواد بیدآبادی]] معروف به سرجویی(عرفان)
*حاج [[محمدجواد بن محمدحسین بیدآبادی سرجوئی اصفهانی|محمّدجواد بیدآبادی]] معروف به سرجویی(عرفان)
*حاج [[عبدالحسین نجفی|میرزا عبدالحسین نجفی]]<ref>قاسمی، گلزار فضیلت، ج1، صص 211-208.</ref>
*حاج [[عبدالحسین نجفی|میرزا عبدالحسین نجفی]]
*شیخ [[محمدتقی آقانجفی اصفهانی|محمّدتقی نجفی]] (آقا نجفی)<ref>سایت مجموعه تاریخی فرهنگی مذهبی تخت فولاد اصفهان.</ref>
*شیخ [[محمدتقی آقانجفی اصفهانی|محمّدتقی نجفی]] (آقا نجفی)


با توجه به معاشرت بسیار محدود آن عالم ربانی اسامی دوستان و هم درسان دوران طلبگی که ارتباط صمیمی آنها تا آخر ادامه پیدا کرد مانند؛ حاج آقا [[رحیم ارباب]]، شیخ [[محمدحسن عالم نجف آبادی|محمّدحسن عالم نجف آبادی]]، حاج [[میرزا علی آقا شیرازی]]، حاج شیخ [[حسنعلی نخودکی اصفهانی|حسن علی نخودکی]] را می توان نام برد. کسانی که انس معنوی و دارای نور ولایتی و بعضاً از اصحاب سرّ ایشان بودند. امثال؛ [[سید عبدالحسین میرلوحی|سیّد عبدالحسین میرلوحی]]، [[سید محمدحسن طباطبائی میرجهانی|سیّد محمّدحسن میرجهانی]]، حاج شیخ [[عبدالرسول قائمی]]، سیّد محمّد لطیف خواجویی، حاج [[سید علی اکبر هاشمی طالخونچه ای|سیّد علی اکبر هاشمی]]، شیخ [[احمد فیاض فروشانی سدهی|احمد فیاض]]، شیخ [[عباسعلی ادیب حبیب آبادی|عباسعلی ادیب]]، شیخ مهدی فقیه اقلیدی، حاج شیخ احمد مصطفوی اقلیدی، حاج سیّد محمّد مهدوی ابرقوئی، صغیر اصفهانی، حاج درویش خوراسگانی، شیخ مهدی آل حرّ، شیخ عبدالحسین متخلص به غمخوار، حاج حسن کوشکی، شیخ عباس ابرقویی، حاج میرزا محمّد مداح، استاد علی پینه دوز و حاج حسن مدرّس بودند.<ref>همان.</ref>
با توجه به معاشرت بسیار محدود آن عالم ربانی اسامی دوستان و هم درسان دوران طلبگی که ارتباط صمیمی آنها تا آخر ادامه پیدا کرد مانند؛ حاج آقا [[رحیم ارباب]]، شیخ [[محمدحسن عالم نجف آبادی|محمّدحسن عالم نجف آبادی]]، حاج [[میرزا علی آقا شیرازی]]، حاج شیخ [[حسنعلی نخودکی اصفهانی|حسن علی نخودکی]] را می توان نام برد. <ref>قاسمی، گلزار فضیلت، ج1، صص 211-208.</ref>
 
کسانی که انس معنوی و دارای نور ولایتی و بعضاً از اصحاب سرّ ایشان بودند. امثال؛ [[سید عبدالحسین میرلوحی|سیّد عبدالحسین میرلوحی]]، [[سید محمدحسن طباطبائی میرجهانی|سیّد محمّدحسن میرجهانی]]، حاج شیخ [[عبدالرسول قائمی]]، سیّد محمّد لطیف خواجویی، حاج [[سید علی اکبر هاشمی طالخونچه ای|سیّد علی اکبر هاشمی]]، شیخ [[احمد فیاض فروشانی سدهی|احمد فیاض]]، شیخ [[عباسعلی ادیب حبیب آبادی|عباسعلی ادیب]]، شیخ مهدی فقیه اقلیدی، حاج شیخ احمد مصطفوی اقلیدی، حاج سیّد محمّد مهدوی ابرقوئی، صغیر اصفهانی، حاج درویش خوراسگانی، شیخ مهدی آل حرّ، شیخ عبدالحسین متخلص به غمخوار، حاج حسن کوشکی، شیخ عباس ابرقویی، حاج میرزا محمّد مداح، استاد علی پینه دوز و حاج حسن مدرّس بودند.  


===شاگردان===
===شاگردان===
سطر ۴۲: سطر ۵۱:
#شیخ محمّد رضا کلباسی (فرزند شیخ [[محمدعلی کلباسی|محمّد علی کلباسی]])
#شیخ محمّد رضا کلباسی (فرزند شیخ [[محمدعلی کلباسی|محمّد علی کلباسی]])
#شیخ ابوطالب شیخ الاسلام
#شیخ ابوطالب شیخ الاسلام
#شیخ [[اسدالله بن محمدباقر فاضل بیدآبادی|اسداللّه فاضل بیدآبادی]]<ref>قاسمی، گلزار فضیلت، ج1، ص218.</ref>
#شیخ [[اسدالله بن محمدباقر فاضل بیدآبادی|اسداللّه فاضل بیدآبادی]]


از افرادی که در مَدرَس ایشان واقع در مدرسه اسماعیلیه ( روبروی حمام قصر منشی دروازه حسن آباد) و یا در حجرۀ مسجد امام و یا در امامزاده احمد( بر سر مزار شیخ عبدالحسین نجفی) از محضر آیت الله طباطبائی بهره می بردند می توان به؛ حاج علی محمّد بصیری ابرقویی، سیّد نورالدین مهدوی، [[سید اسماعیل هاشمی|سیّد اسماعیل هاشمی]]، شهید حاج حبیب الله موحدیان، استاد حسن مؤمن (ملقب به سلمانی)، استاد حسین نجار، حاج شیخ حسین موحدیان (ساعت ساز)، میرزا جعفر موحدیان عطار، کربلا ابراهیم یاوری، سیّد جواد مطهری، احمد مصطفوی ابرقویی و محمّدرضا قیومی اشاره کرد.<ref>سایت مجموعه تاریخی فرهنگی مذهبی تخت فولاد اصفهان.</ref>
از افرادی که در مَدرَس ایشان واقع در [[مدرسه اسماعیلیه «محله قصر منشی»|مدرسه اسماعیلیه]] ( روبروی حمام قصر منشی دروازه حسن آباد) و یا در حجرۀ مسجد امام و یا در امامزاده احمد( بر سر مزار شیخ عبدالحسین نجفی) از محضر آیت الله طباطبائی بهره می بردند می توان به؛ حاج علی محمّد بصیری ابرقویی، سیّد نورالدین مهدوی، [[سید اسماعیل هاشمی|سیّد اسماعیل هاشمی]]، شهید حاج حبیب الله موحدیان، استاد حسن مؤمن (ملقب به سلمانی)، استاد حسین نجار، حاج شیخ حسین موحدیان (ساعت ساز)، میرزا جعفر موحدیان عطار، کربلا ابراهیم یاوری، سیّد جواد مطهری، احمد مصطفوی ابرقویی و محمّدرضا قیومی اشاره کرد.


==جایگاه==
==جایگاه==


===جایگاه علمی===
===جایگاه علمی===
مشرب فکری و فلسفی سیّد زین العابدین طباطبایی ابرقویی، با گرایشی دل باخته نسبت به اهل بیت عصمت و طهارت (ع) بوده، ایشان فقیهی بوده که به جنبه های عقلی و استدلال‌های روایتی توأمان توجه داشته و با در نظر گرفتن اجماع فقها زمان ائمه اطهار (ع) به طور موشکافانه در روایات غور و بررسی می نموده و مانند روش زندگی، در افتاء و اظهار نظر فقهی بسیار دقیق و محتاط بوده اند، در سراسر کتب و آثار فقهی ایشان این روش مشهود است. از جمله با اشاره به کتاب صلوة الجمعه نوشته اند: « احدی در این باب ندیده ام این مسئله را تحت تفضیل و برهان کشیده باشد، غیر از این نویسنده که به عنوان لغت و عرف و فقه تحریر نموده که مافوقش کلامی نیست».  
مشرب فکری و فلسفی سیّد زین العابدین طباطبایی ابرقویی، با گرایشی دل باخته نسبت به اهل بیت عصمت و طهارت (ع) بوده، ایشان فقیهی بوده که به جنبه های عقلی و استدلال‌های روایتی توأمان توجه داشته و با در نظر گرفتن اجماع فقها زمان ائمه اطهار (ع) به طور موشکافانه در روایات غور و بررسی می نموده و مانند روش زندگی، در افتاء و اظهار نظر فقهی بسیار دقیق و محتاط بوده اند، در سراسر کتب و آثار فقهی ایشان این روش مشهود است.
 
از جمله با اشاره به کتاب صلوة الجمعه نوشته اند: « احدی در این باب ندیده ام این مسئله را تحت تفضیل و برهان کشیده باشد، غیر از این نویسنده که به عنوان لغت و عرف و فقه تحریر نموده که مافوقش کلامی نیست».  


مشی ایشان تأمل و تعمق و تفکر در آیات و روایات بوده و می فرماید: « اگر کسی در این مرحله حمیده و این خصلت پسندیده مشرف گردید، حلاوت انسانیت و شیرینی علم و تقوی را خواهد چشید.
مشی ایشان تأمل و تعمق و تفکر در آیات و روایات بوده و می فرماید: « اگر کسی در این مرحله حمیده و این خصلت پسندیده مشرف گردید، حلاوت انسانیت و شیرینی علم و تقوی را خواهد چشید.


یکی از دیدگاه های مهم ایشان توجه به تبعیت از ائمه اطهار، علیهم السلام، در همه امور بوده، به طوری که می فرماید:<blockquote>« کسانی که در قبال ائمه اطهار علیهم السلام عرض اندام نموده اند و خود را مستقل دانسته اند و در عرض و قبال آنها دکان علم و احکام شرع باز کردند[...] چنین اشخاصی هرچه بگویند و آنچه عمل نمایند و در هر منصبی از مناصب شرعیه که وارد شوند و تصرف نمایند سراسر باطل و عاطل است و غاصب و خائن و ظالمند [...] زیرا که در قبال حق عرض اندام نموده اند[...] و اما آن اشخاص که در طول ائمه، علیهم السلام، می باشند و همیشه در ظل فرامین آنها حرکت می کنند [...] و در احکام الهیه دست اوهام عقول خود را بسته و چشم خودبینی و دوبینی را کور نموده اند و گوش حق شنو خود را به فرامین آنها داده و چشم حق بین را به دستورات و اعمال و اقوال آنها دوخته و دائماً به اوامر و نواهی آنها مطیع و منقادند، اینها با این اوصاف مذکوره علمای حقه و فدویان و شیعیان ائمه هدی، علیهم السلام، می باشند. پس همه اشخاص تمام اقوال و اعمالشان حق و صواب است و در تمام امورات شرعیه از حکم و فتوی و سایر تصرفات مثاب و مأجورند و در لغزشها و خطاها و اشتباهات معفو و مغفورند انشاءالله» </blockquote>و فرموده: <blockquote>«آنچه از جانب حق، جل شأنه، به سمت خلق افاضه می شود، از علوم و حقایق نور و معارف و عزت و شرافت، صحت و عافیت و رزق و روزی و غیرها من انواع الفیوضات تمام به توسط ائمه، علیهم السلام، می باشد» و در مشرب فکری خود چنین نگاشته: «که این ضعیف حد وسط را اختیار نمودم نه اصولی و نه اخباری محض[...] و مجملاً طریق این ضعیف وسطی است مابین افراط و تفریط».<ref>همان.</ref></blockquote>
یکی از دیدگاه های مهم ایشان توجه به تبعیت از ائمه اطهار، علیهم السلام، در همه امور بوده، به طوری که می فرماید:<blockquote>« کسانی که در قبال ائمه اطهار علیهم السلام عرض اندام نموده اند و خود را مستقل دانسته اند و در عرض و قبال آنها دکان علم و احکام شرع باز کردند[...] چنین اشخاصی هرچه بگویند و آنچه عمل نمایند و در هر منصبی از مناصب شرعیه که وارد شوند و تصرف نمایند سراسر باطل و عاطل است و غاصب و خائن و ظالمند [...] زیرا که در قبال حق عرض اندام نموده اند[...] و اما آن اشخاص که در طول ائمه، علیهم السلام، می باشند و همیشه در ظل فرامین آنها حرکت می کنند [...] و در احکام الهیه دست اوهام عقول خود را بسته و چشم خودبینی و دوبینی را کور نموده اند و گوش حق شنو خود را به فرامین آنها داده و چشم حق بین را به دستورات و اعمال و اقوال آنها دوخته و دائماً به اوامر و نواهی آنها مطیع و منقادند، اینها با این اوصاف مذکوره علمای حقه و فدویان و شیعیان ائمه هدی، علیهم السلام، می باشند. پس همه اشخاص تمام اقوال و اعمالشان حق و صواب است و در تمام امورات شرعیه از حکم و فتوی و سایر تصرفات مثاب و مأجورند و در لغزشها و خطاها و اشتباهات معفو و مغفورند انشاءالله» </blockquote>
===جایگاه سیاسی===
وی شاه وعمّال او را یزید و یزیدی می دانستند و هر که با ایشان نشستی داشت متوجه این معنی می شد. ایشان هرگز به اداره های دولتی قدم نگذاشتند حتی درموقع ضروری، و می گفتند: من پای میز یزیدان نمی روم واین یک ذلّت است، وهیهات منّا الذّله.  


هرگز در خانه یک شخص اداری نمی رفت و یا اگر کسی از دوستان که اداری بود از ایشان دعوت می کرد، به این شرط می رفتند که چیزی در منزل او نخورند. حتی در زمان پهلوی اول نیز که سکوت و خفقان مرگبار وجود داشت همیشه برخلاف آن ها عمل می کردند و هرگز عمامه از سر برنداشتند و در همان شرایط سخت، با لباس روحانی در کوچه و بازار عبور می کردند. 
در زمان آزادی لباس و روضه خوانی اگر می فهمیدند یک روحانی در منبر خود به نوعی تعریف یا دعا به خاندان پهلوی می کند و یا به خانه کسانی که وابسته به دربار  و یا اشزاف هستند رفت وآمد می کند مثلاً برای روضه خوانی وغیره، و یا در مجلس دعا به شاه حاضر می شود، به نوعی مخالفت وانتقاد خود را اظهار می کردند.
در آن زمان که سکوت و خفقان و وحشت دستگاه حاکمه همه جا را فراگرفته بود ایشان در برخوردها و مجالست ها به هر شکلی مخالفت و انزجار خود را با رژیم اظهار می نمودند و هر وقت خبر جدیدی از رژیم یا شاه می شنیدند می گفتند: لعنت اللّه علیهم، و بعضی وقت ها می گفتند: کجاست آن شیر بچه اصفهانی کسروی کش؟ (شهید [[شهید سید مجتبی نواب صفوی (میرلوحی)|سید مجتبی نوّاب صفوی]])
همچنین در مورد وضعیت بد اقتصادی و گرانی شدید و خوف و وحشت مردم از هر جهت بارها مطالبی اظهار می نمودند و اوضاع نابسامان حمله به عزاداری ها و بیان حق و بطلان ناحق را گوشزد می نمودند.
<br />
==سیره اخلاقی==
==سیره اخلاقی==
به نوشته مرحوم سیّد مصلح الدین مهدوی: «سید زین العابدین از اتقیای ازکیا بود. قول و فعلش مطابق اوامر خداوند، و همیشه به ذکر حق مشغول بود».<ref>مهدوی، تاریخ علمی و اجتماعی اصفهان، ج 2 ، ص 319.</ref> وی مردی خلیق و مهربان و از جمله کسانی بود که عملاً درس دین و اخلاق به مردم می آموخت. مستحبّی از مستحبّات را ترک نمی کرد و مکروهات را عملاً جزو محرّمات می دانست.<ref>مهدوی، دانشمندان و بزرگان اصفهان ، ج 2 ، ص 658.</ref>  تقوی و پرهیزگاری در حد اعلا و عمل به روایات اهل بیت، علیهم السلام، و سلوک عارفانه از  خصلت های آن عالم عامل بود.به خلوص نیت در اعمال بسیار اهمیت می دادند، بطوری که خلوص در رفتار و گفتارشان موج می زد. با مردم اهل مماشات بود و بسیار حلیم و بردبار و دارای سعۀ صدر زیاد، علو طبع و استغنای روح بود و در نظر مردم جلالت و ابهت خاصی داشت.  بسیار فروتن، بی پیرایه و بی آلایش بود. همچنین فردی رقیق‌القلب و دلسوز و سنگ صبور دیگران و در عین حال صریح اللهجه بود و با صداقت و صراحت کامل آنچه لازم بود، تذکر می دادند. به هنگام بیان مسائل با زبان ساده و شیرین سخن می گفت، در معاشرت نه منزوی بود و نه مخالطت زیاد از حد ضرورت داشت و در عین حال بسیار خوش مشرب و مزّاح و مطایباتی آموزنده به لسان موعظه می فرمود. حتی کتابی تحت عنوان «تفریح الحزین» با مضامین مذکور به رشته تحریر درآورده اند. می فرمود: با اهل دنیا از روی تقیه و مجاز و بردباری معاشرت نمائید و توصیه می نمود...».
به نوشته مرحوم [[سید مصلح الدین مهدوی|سیّد مصلح الدین مهدوی]]: «سید زین العابدین از اتقیای ازکیا بود. قول و فعلش مطابق اوامر خداوند، و همیشه به ذکر حق مشغول بود».<ref>مهدوی، تاریخ علمی و اجتماعی اصفهان، ج 2 ، ص 319.</ref>  
 
وی مردی خلیق و مهربان و از جمله کسانی بود که عملاً درس دین و اخلاق به مردم می آموخت. مستحبّی از مستحبّات را ترک نمی کرد و مکروهات را عملاً جزو محرّمات می دانست.<ref>مهدوی، دانشمندان و بزرگان اصفهان ، ج 2 ، ص 658.</ref>   
 
تقوی و پرهیزگاری در حد اعلا و عمل به روایات اهل بیت، علیهم السلام، و سلوک عارفانه از  خصلت های آن عالم عامل بود.به خلوص نیت در اعمال بسیار اهمیت می دادند، بطوری که خلوص در رفتار و گفتارشان موج می زد. با مردم اهل مماشات بود و بسیار حلیم و بردبار و دارای سعۀ صدر زیاد، علو طبع و استغنای روح بود و در نظر مردم جلالت و ابهت خاصی داشت.   


در کتاب "مفاخر  یزد" آمده:<blockquote>آیت اللّه طباطبائی دانشمندی پارسا و عارفی پرهیزکار و صاحب کرامت بود. او باطنی با صفا و ضمیری قدسی داشت و توفیق تشرف به محضر حضرت ولی عصر( عجّل الله فرجه الشریف) را یافته بود. پیش گویی ها و رؤیاهای صادقه ای نیز از او نقل گردیده است. احتیاط بسیار در مسائل شرعی، عشق وافر به اهل بیت (علیهم السلام)، مداومت بر تهجّد و زیارت عاشورا از خصوصیات بارز  وی به شمار می رفت... .<ref>مدرسی یزدی، مفاخر یزد، ج 1 ، ص 405.</ref></blockquote>از خصوصیات دیگرش که خواص از دوستان را به خود جلب نموده بود، احتیاطات فوق العاده و تقوای ایشان در تمام حرکات، از لباس و خوراک و رفت و آمده بوده است. وی دارای حالات و کرامات و مکاشفات و توانائی های روحی عجیبی بود مانند پیشگوئی ها و اخبار  و مطالبی که از قبل می دانستند. شفا دادن مریض ها از طریق توسل به ائمه اطهار (ع) و مرخص کردن مریض هایی که به ذکر ایشان زنده بودند و کراماتی که در جهت توسعۀ رزق و روزی افراد حاجتمند و قدرت تصرف در انسانها و اشیاء در حوادث پیش آمده در سفرها و مستجاب الدعوه بود. فرزند ایشان جناب حاج سیّد صادق طباطبائی در مقدمه کتاب "ولایه المتقین"شرح حال جامعی از پدر  خود نگاشته اند که خلاصه ای از آن نقل می شود:<blockquote>او از اول جوانی به ریاضت و عبادت و تزکیه نفس و خود سازی مشغول و در کمال فقر و تنگدستی، اما قانع روزگار را به سر می برد. از قبل از ازدواج، شب ها تا به صبح به ریاضت و شب زنده داری و عبادت و توسّل به ائمه اطهار علیهم السّلام و درخواست شرح صدر و رسیدن به مرتبه کمال انسانیّت و روزها به درس و بحث و درک حضور علما و تحصیل علوم مشغول بود.<ref>قاسمی، گلزار فضیلت، ج1، صص229-223.</ref></blockquote>
بسیار فروتن، بی پیرایه و بی آلایش بود. همچنین فردی رقیق‌القلب و دلسوز و سنگ صبور دیگران و در عین حال صریح اللهجه بود و با صداقت و صراحت کامل آنچه لازم بود، تذکر می دادند. به هنگام بیان مسائل با زبان ساده و شیرین سخن می گفت، در معاشرت نه منزوی بود و نه مخالطت زیاد از حد ضرورت داشت و در عین حال بسیار خوش مشرب و مزّاح و مطایباتی آموزنده به لسان موعظه می فرمود.  


==جایگاه سیاسی==
حتی کتابی تحت عنوان «تفریح الحزین» با مضامین مذکور به رشته تحریر درآورده اند. می فرمود: با اهل دنیا از روی تقیه و مجاز و بردباری معاشرت نمائید و توصیه می نمود...».
وی شاه وعمّال او را یزید و یزیدی می دانستند و هر که با ایشان نشستی داشت متوجه این معنی می شد. ایشان هرگز به اداره های دولتی قدم نگذاشتند حتی درموقع ضروری، و می گفتند: من پای میز یزیدان نمی روم واین یک ذلّت است، وهیهات منّا الذّله. هرگز در خانه یک شخص اداری نمی رفت و یا اگر کسی از دوستان که اداری بود از ایشان دعوت می کرد، به این شرط می رفتند که چیزی در منزل او نخورند. حتی در زمان پهلوی اول نیز که سکوت و خفقان مرگبار وجود داشت همیشه برخلاف آن ها عمل می کردند و هرگز عمامه از سر برنداشتند و در همان شرایط سخت، با لباس روحانی در کوچه و بازار عبور می کردند.


در زمان آزادی لباس و روضه خوانی اگر می فهمیدند یک روحانی در منبر خود به نوعی تعریف یا دعا به خاندان پهلوی می کند و یا به خانه کسانی که وابسته به دربار  و یا اشزاف هستند رفت وآمد می کند مثلاً برای روضه خوانی وغیره، و یا در مجلس دعا به شاه حاضر می شود، به نوعی مخالفت وانتقاد خود را اظهار می کردند.
در کتاب "مفاخر  یزد" آمده:<blockquote>آیت اللّه طباطبائی دانشمندی پارسا و عارفی پرهیزکار و صاحب کرامت بود. او باطنی با صفا و ضمیری قدسی داشت و توفیق تشرف به محضر حضرت ولی عصر( عجّل الله فرجه الشریف) را یافته بود. پیش گویی ها و رؤیاهای صادقه ای نیز از او نقل گردیده است. احتیاط بسیار در مسائل شرعی، عشق وافر به اهل بیت (علیهم السلام)، مداومت بر تهجّد و زیارت عاشورا از خصوصیات بارز  وی به شمار می رفت... .<ref>مدرسی یزدی، مفاخر یزد، ج 1 ، ص 405.</ref></blockquote>از خصوصیات دیگرش که خواص از دوستان را به خود جلب نموده بود، احتیاطات فوق العاده و تقوای ایشان در تمام حرکات، از لباس و خوراک و رفت و آمده بوده است. وی دارای حالات و کرامات و مکاشفات و توانائی های روحی عجیبی بود مانند پیشگوئی ها و اخبار  و مطالبی که از قبل می دانستند.  


در آن زمان که سکوت و خفقان و وحشت دستگاه حاکمه همه جا را فراگرفته بود ایشان در برخوردها و مجالست ها به هر شکلی مخالفت و انزجار خود را با رژیم اظهار می نمودند و هر وقت خبر جدیدی از رژیم یا شاه می شنیدند می گفتند: لعنت اللّه علیهم، و بعضی وقت ها می گفتند: کجاست آن شیر بچه اصفهانی کسروی کش؟ (شهید [[شهید سید مجتبی نواب صفوی (میرلوحی)|سید مجتبی نوّاب صفوی]])
شفا دادن مریض ها از طریق توسل به ائمه اطهار (ع) و مرخص کردن مریض هایی که به ذکر ایشان زنده بودند و کراماتی که در جهت توسعۀ رزق و روزی افراد حاجتمند و قدرت تصرف در انسانها و اشیاء در حوادث پیش آمده در سفرها و مستجاب الدعوه بود.


همچنین در مورد وضعیت بد اقتصادی و گرانی شدید و خوف و وحشت مردم از هر جهت بارها مطالبی اظهار می نمودند و اوضاع نابسامان حمله به عزاداری ها و بیان حق و بطلان ناحق را گوشزد می نمودند.<ref>سایت مجموعه تاریخی فرهنگی مذهبی تخت فولاد اصفهان.</ref>
فرزند ایشان جناب حاج سیّد صادق طباطبائی در مقدمه کتاب "ولایه المتقین"شرح حال جامعی از پدر  خود نگاشته اند که خلاصه ای از آن نقل می شود:<blockquote>او از اول جوانی به ریاضت و عبادت و تزکیه نفس و خود سازی مشغول و در کمال فقر و تنگدستی، اما قانع روزگار را به سر می برد. از قبل از ازدواج، شب ها تا به صبح به ریاضت و شب زنده داری و عبادت و توسّل به ائمه اطهار علیهم السّلام و درخواست شرح صدر و رسیدن به مرتبه کمال انسانیّت و روزها به درس و بحث و درک حضور علما و تحصیل علوم مشغول بود.<ref>قاسمی، گلزار فضیلت، ج1، صص229-223.</ref></blockquote>


==تألیفات==
==آثار==
آثار موجود ایشان عبارتند از<span> :</span>  
آثار موجود ایشان عبارتند از<span> :</span>  
===<small>کتب اخلاقی، عرفانی، فلسفی و کلامی</small>===
===<small>کتب اخلاقی، عرفانی، فلسفی و کلامی</small>===
سطر ۷۸: سطر ۱۰۳:
#مجموعه اشعار
#مجموعه اشعار
#دستور العمل های اخلاقی
#دستور العمل های اخلاقی
#رساله جبر و تفویض که فعلاً اثری از آن نیست.<ref>قاسمی، گلزار فضیلت، ج1، ص237.</ref>
#رساله جبر و تفویض که فعلاً اثری از آن نیست.
#«ولایت ائمه هدی» علیهم السلام
#«ولایت ائمه هدی» علیهم السلام
#مطالب نافعه
#مطالب نافعه
سطر ۹۵: سطر ۱۲۰:
#دعا و اوراد جیّده
#دعا و اوراد جیّده
#مسئله فی احکام
#مسئله فی احکام
#فتاوای لازمه علما
#فتاوای لازمه علما[[پرونده:Sang ghabr zeyn alabedin abarghooee.jpg|بندانگشتی|400x400پیکسل|سنگ مزار سید زین العابدین طباطبایی ابرقویی]]
#متفرقات( نفع عظیم)<ref>سایت مجموعه تاریخی فرهنگی مذهبی تخت فولاد اصفهان.</ref>
#متفرقات( نفع عظیم)<ref>سایت مجموعه تاریخی فرهنگی مذهبی تخت فولاد اصفهان.</ref>


==وفات==
==وفات==
وی در هشتم صفر 1372ق مطابق با 1330ش در حالی که از قبل مقدمات سفر را مهیّا کرده بود، دعوت حق را لبیک گفت و پیکر مطهرش را علمای بزرگ از منزل خود در محلة خواجو با آئین خاصی تشییع کردند و در [[تکیه فاضل هندی]] واقع در [[تخت فولاد]] به خاک سپردند.  
وی در هشتم صفر 1372ق مطابق با 1330ش در حالی که از قبل مقدمات سفر را مهیّا کرده بود، دعوت حق را لبیک گفت و پیکر مطهرش را علمای بزرگ از منزل خود در محله خواجو با آئین خاصی تشییع کردند و در [[تکیه فاضل هندی]] واقع در [[تخت فولاد]] به خاک سپردند.  


استاد محمّدحسین صغیر اصفهانی در حال غسل و کفن آن عالم ربانی در مجلس پر از سوز و گداز پس از سخنرانی سیّد محمّدحسن میرجهانی که فرمودند، امروز اصفهان یتیم شده، چنین سرود:
استاد محمّدحسین صغیر اصفهانی در حال غسل و کفن آن عالم ربانی در مجلس پر از سوز و گداز پس از سخنرانی سیّد محمّدحسن میرجهانی که فرمودند، امروز اصفهان یتیم شده، چنین سرود:
{{شعر}}
{{شعر}}
{{ب|گلی از گلستان مصطفی رفت|به جنّت سوی جدّش مرتضی رفت}}
{{ب|گلی از گلستان مصطفی رفت|به جنّت سوی جدّش مرتضی رفت}}
{{ب|شوید از دیده یاران گوهر افشان|که این گوهر برون از دست ما رفت}}
{{ب|خدا گو و خداجو بود عمری|برید از ماسوی سوی خدا رفت}}
{{ب|نبود این دارفانی لایق او|سوی نزهت گه داربقا رفت}}
{{ب|نبود این دارفانی لایق او|سوی نزهت گه داربقا رفت}}
{{ب|بسی عشق شهید کربلا داشت|به پای جان به سوی کربلا رفت<ref>قاسمی، گلزار فضیلت، ج1، ص236.</ref>}}
{{ب|بسی عشق شهید کربلا داشت|به پای جان به سوی کربلا رفت<ref>قاسمی، گلزار فضیلت، ج1، ص236.</ref>}}
سطر ۱۱۸: سطر ۱۴۲:
==منابع==
==منابع==


*[[رحیم قاسمی|قاسمی، رحیم]]، گلزار فضیلت: مشاهیر تخت فولاد اصفهان (تکیه فاضل هندی)، اصفهان، ناشر کانون پژوهش، چاپ اول، 1388.
*[[رحیم قاسمی|قاسمی، رحیم]]، گلزار فضیلت: مشاهیر تخت فولاد اصفهان (تکیه فاضل هندی)، اصفهان، کانون پژوهش، چاپ اول، 1388.
*[[سید مصلح الدین مهدوی|مهدوی، سید مصلح الدین]]، [[اعلام اصفهان]]، اصفهان، سازمان فرهنگی تفريحی شهرداری اصفهان، ۱۳۸۶.
*[http://takhtefoulad.ir پایگاه اطلاع رسانی تخت فولاد اصفهان]
*[http://takhtefoulad.ir پایگاه اطلاع رسانی تخت فولاد اصفهان]



نسخهٔ ‏۲۲ آبان ۱۴۰۱، ساعت ۱۷:۳۰

سیّد زین العابدین طباطبائی ابرقوئی(متوفی 1372ق)، عالم زاهد، فاضل متّقی، محدّث خبیر، فقیه اهل بیت علیهم السلام،عارف وارسته و ادیب شاعر در ابرقو متولد شد و در اصفهان در نزد بسیاری از بزرگان تلمّذ نموده و به مقامات بلندی از علم و معرفت دست یافت.[۱]

زندگی‌نامه

وی فرزند سیّد حسین است و در ابرقوی یزد متولد شد. چند بهار از عمر او نگذشته بود که پدر و مادرش را از دست داد و علی رغم وجود دارایی و املاک کشاورزی پدر، در نوجوانی برای تحصیل علوم دینی به اصفهان هجرت می نماید.

او در اصفهان در مدرسه های عربان، جدّه و صدر در محضر علمای آن زمان به تحصیل پرداخت. سپس در حجره ای در طبقة دوم مسجد امام ساکن شد. وی در سنین جوانی فوق العاده مهذّب و صاحب نور ولایتی بود و جدیّت در ریاضت و تزکیۀ نفس و خودسازی و عبادت و تهجّد داشته، مراتب کمال را به سرعت طی نموده و مورد توجه اهل بصیرت قرار می گیرد.

وی با دختر یکی از تجّار بازار، مرحوم حاج غلامرضا موحدیان عطار با شرایطی، از قبیل قبول نکردن کمک مالی و ادامه زندگی طلبگی ازدواج می کند. در امور خاندان نیز در حد متعارف به خانواده توجه داشته و در خانه داری از پخت و پز و بچه داری تا آنجا که فرصت اجازه می داد، کمک می کرد. نسبت به همسر و خانواده بسیار مهربان بوده و فرصتی را برای سوادآموزی و تعلیم قرآن به همسر و فرزندان اختصاص می داد و در امور دینی و اعتقادی فرزندانشان مراقبت داشت و در عین حال مانع تفریح و بازی آنها نمی شد.

برنامه زندگی ایشان غالباً تحقیق و مطالعه و تدریس و رسیدگی به مسائل و مشکلات فامیل و دوستان و سرکشی و احسان نسبت به کسانی که زیر نظر داشتند بود. در منزل ایشان جلسات معنوی خاصی به مناسبت مدح یا مصیبت اهل بیت (علیه السلام) برگزار می شد در اعیاد غدیر نیز هر ساله وجود ایشان مأوای صاحب دلان بود. البته گاهی در این ایام بدون اطلاع قبلی به ابرقو می رفتند تا شائبه شهرت پیش نیاید.

صحّت و سلامتی ایشان را باید مرهون پیاده روی زیاد و عمل به آداب و ادعیه و دستور العمل‌های دینی برای صحت روح و جسم دانست، به طوری که رساله ای نیز تحت عنوان حفظ الصحّه تنظیم کرده و به دوستان خود جهت استنساخ و عمل به آن توصیه می نمودند.

تفریح ایشان مطالعات متفرقه، سرودن اشعار، نشست و برخاست در محافل انس با اهل ولایت و مکاتبات با دوستان اهل دل بود. آشنایی و مؤانست با صغیر اصفهانی و داغ فراغ فرزند ارشد خود، باقر، بر تلطیف روحیه و قریحۀ شعرسرایی او می افزود.

در حدود چهارصد بیت از ایشان موجود است که به مدح و منقبت و مدیحه سرائی دربارۀ ائمه اطهار (ع) اختصاص دارد و در اکثر تألیفات خود شاهدمثال هایی از اشعار صغیر اصفهانی آورده اند و همچنین بیش از 90 بیت در فراغ و هجر فرزند خود باقر سرودند و در اشعار «عابد» یا «عابدین» تخلّص می نمود. این ابیات از اشعار اوست:

جز صبر از هجوم بلا نیست چاره ایغیر از رضا به سرّ قضا نیست چاره ای
خواهی اگر نجات ز امواج حادثاتجز التجا به آل عبا نیست چاره ای[۲]

تحصیلات

سید زین العابدین طباطبایی در اصفهان در محضر علمای آن زمان به تحصیل پرداخت و بعد نیز شاگردان متعددی از محضر وی کسب فیض نمودند.

اساتید

برخی از اساتید علوم دینی ایشان عبارتند از حضرات آیات:

با توجه به معاشرت بسیار محدود آن عالم ربانی اسامی دوستان و هم درسان دوران طلبگی که ارتباط صمیمی آنها تا آخر ادامه پیدا کرد مانند؛ حاج آقا رحیم ارباب، شیخ محمّدحسن عالم نجف آبادی، حاج میرزا علی آقا شیرازی، حاج شیخ حسن علی نخودکی را می توان نام برد. [۳]

کسانی که انس معنوی و دارای نور ولایتی و بعضاً از اصحاب سرّ ایشان بودند. امثال؛ سیّد عبدالحسین میرلوحی، سیّد محمّدحسن میرجهانی، حاج شیخ عبدالرسول قائمی، سیّد محمّد لطیف خواجویی، حاج سیّد علی اکبر هاشمی، شیخ احمد فیاض، شیخ عباسعلی ادیب، شیخ مهدی فقیه اقلیدی، حاج شیخ احمد مصطفوی اقلیدی، حاج سیّد محمّد مهدوی ابرقوئی، صغیر اصفهانی، حاج درویش خوراسگانی، شیخ مهدی آل حرّ، شیخ عبدالحسین متخلص به غمخوار، حاج حسن کوشکی، شیخ عباس ابرقویی، حاج میرزا محمّد مداح، استاد علی پینه دوز و حاج حسن مدرّس بودند.

شاگردان

برخی از شاگردان محضر این عارف فرزانه عبارتند از:

  1. آیت اللّه ملّا حسینعلی صدیقین
  2. عالم ربانی ملّا محمّد هرتمنی
  3. عالم ربانی سیّد علی اکبر هاشمی
  4. آیت اللّه سیّد اسماعیل هاشمی
  5. عالم زاهد سیّد محمّد صادق کتابی
  6. شیخ محمّد رضا کلباسی (فرزند شیخ محمّد علی کلباسی)
  7. شیخ ابوطالب شیخ الاسلام
  8. شیخ اسداللّه فاضل بیدآبادی

از افرادی که در مَدرَس ایشان واقع در مدرسه اسماعیلیه ( روبروی حمام قصر منشی دروازه حسن آباد) و یا در حجرۀ مسجد امام و یا در امامزاده احمد( بر سر مزار شیخ عبدالحسین نجفی) از محضر آیت الله طباطبائی بهره می بردند می توان به؛ حاج علی محمّد بصیری ابرقویی، سیّد نورالدین مهدوی، سیّد اسماعیل هاشمی، شهید حاج حبیب الله موحدیان، استاد حسن مؤمن (ملقب به سلمانی)، استاد حسین نجار، حاج شیخ حسین موحدیان (ساعت ساز)، میرزا جعفر موحدیان عطار، کربلا ابراهیم یاوری، سیّد جواد مطهری، احمد مصطفوی ابرقویی و محمّدرضا قیومی اشاره کرد.

جایگاه

جایگاه علمی

مشرب فکری و فلسفی سیّد زین العابدین طباطبایی ابرقویی، با گرایشی دل باخته نسبت به اهل بیت عصمت و طهارت (ع) بوده، ایشان فقیهی بوده که به جنبه های عقلی و استدلال‌های روایتی توأمان توجه داشته و با در نظر گرفتن اجماع فقها زمان ائمه اطهار (ع) به طور موشکافانه در روایات غور و بررسی می نموده و مانند روش زندگی، در افتاء و اظهار نظر فقهی بسیار دقیق و محتاط بوده اند، در سراسر کتب و آثار فقهی ایشان این روش مشهود است.

از جمله با اشاره به کتاب صلوة الجمعه نوشته اند: « احدی در این باب ندیده ام این مسئله را تحت تفضیل و برهان کشیده باشد، غیر از این نویسنده که به عنوان لغت و عرف و فقه تحریر نموده که مافوقش کلامی نیست».

مشی ایشان تأمل و تعمق و تفکر در آیات و روایات بوده و می فرماید: « اگر کسی در این مرحله حمیده و این خصلت پسندیده مشرف گردید، حلاوت انسانیت و شیرینی علم و تقوی را خواهد چشید.

یکی از دیدگاه های مهم ایشان توجه به تبعیت از ائمه اطهار، علیهم السلام، در همه امور بوده، به طوری که می فرماید:

« کسانی که در قبال ائمه اطهار علیهم السلام عرض اندام نموده اند و خود را مستقل دانسته اند و در عرض و قبال آنها دکان علم و احکام شرع باز کردند[...] چنین اشخاصی هرچه بگویند و آنچه عمل نمایند و در هر منصبی از مناصب شرعیه که وارد شوند و تصرف نمایند سراسر باطل و عاطل است و غاصب و خائن و ظالمند [...] زیرا که در قبال حق عرض اندام نموده اند[...] و اما آن اشخاص که در طول ائمه، علیهم السلام، می باشند و همیشه در ظل فرامین آنها حرکت می کنند [...] و در احکام الهیه دست اوهام عقول خود را بسته و چشم خودبینی و دوبینی را کور نموده اند و گوش حق شنو خود را به فرامین آنها داده و چشم حق بین را به دستورات و اعمال و اقوال آنها دوخته و دائماً به اوامر و نواهی آنها مطیع و منقادند، اینها با این اوصاف مذکوره علمای حقه و فدویان و شیعیان ائمه هدی، علیهم السلام، می باشند. پس همه اشخاص تمام اقوال و اعمالشان حق و صواب است و در تمام امورات شرعیه از حکم و فتوی و سایر تصرفات مثاب و مأجورند و در لغزشها و خطاها و اشتباهات معفو و مغفورند انشاءالله»

جایگاه سیاسی

وی شاه وعمّال او را یزید و یزیدی می دانستند و هر که با ایشان نشستی داشت متوجه این معنی می شد. ایشان هرگز به اداره های دولتی قدم نگذاشتند حتی درموقع ضروری، و می گفتند: من پای میز یزیدان نمی روم واین یک ذلّت است، وهیهات منّا الذّله.

هرگز در خانه یک شخص اداری نمی رفت و یا اگر کسی از دوستان که اداری بود از ایشان دعوت می کرد، به این شرط می رفتند که چیزی در منزل او نخورند. حتی در زمان پهلوی اول نیز که سکوت و خفقان مرگبار وجود داشت همیشه برخلاف آن ها عمل می کردند و هرگز عمامه از سر برنداشتند و در همان شرایط سخت، با لباس روحانی در کوچه و بازار عبور می کردند.

در زمان آزادی لباس و روضه خوانی اگر می فهمیدند یک روحانی در منبر خود به نوعی تعریف یا دعا به خاندان پهلوی می کند و یا به خانه کسانی که وابسته به دربار و یا اشزاف هستند رفت وآمد می کند مثلاً برای روضه خوانی وغیره، و یا در مجلس دعا به شاه حاضر می شود، به نوعی مخالفت وانتقاد خود را اظهار می کردند.

در آن زمان که سکوت و خفقان و وحشت دستگاه حاکمه همه جا را فراگرفته بود ایشان در برخوردها و مجالست ها به هر شکلی مخالفت و انزجار خود را با رژیم اظهار می نمودند و هر وقت خبر جدیدی از رژیم یا شاه می شنیدند می گفتند: لعنت اللّه علیهم، و بعضی وقت ها می گفتند: کجاست آن شیر بچه اصفهانی کسروی کش؟ (شهید سید مجتبی نوّاب صفوی)

همچنین در مورد وضعیت بد اقتصادی و گرانی شدید و خوف و وحشت مردم از هر جهت بارها مطالبی اظهار می نمودند و اوضاع نابسامان حمله به عزاداری ها و بیان حق و بطلان ناحق را گوشزد می نمودند.


سیره اخلاقی

به نوشته مرحوم سیّد مصلح الدین مهدوی: «سید زین العابدین از اتقیای ازکیا بود. قول و فعلش مطابق اوامر خداوند، و همیشه به ذکر حق مشغول بود».[۴]

وی مردی خلیق و مهربان و از جمله کسانی بود که عملاً درس دین و اخلاق به مردم می آموخت. مستحبّی از مستحبّات را ترک نمی کرد و مکروهات را عملاً جزو محرّمات می دانست.[۵]

تقوی و پرهیزگاری در حد اعلا و عمل به روایات اهل بیت، علیهم السلام، و سلوک عارفانه از خصلت های آن عالم عامل بود.به خلوص نیت در اعمال بسیار اهمیت می دادند، بطوری که خلوص در رفتار و گفتارشان موج می زد. با مردم اهل مماشات بود و بسیار حلیم و بردبار و دارای سعۀ صدر زیاد، علو طبع و استغنای روح بود و در نظر مردم جلالت و ابهت خاصی داشت.

بسیار فروتن، بی پیرایه و بی آلایش بود. همچنین فردی رقیق‌القلب و دلسوز و سنگ صبور دیگران و در عین حال صریح اللهجه بود و با صداقت و صراحت کامل آنچه لازم بود، تذکر می دادند. به هنگام بیان مسائل با زبان ساده و شیرین سخن می گفت، در معاشرت نه منزوی بود و نه مخالطت زیاد از حد ضرورت داشت و در عین حال بسیار خوش مشرب و مزّاح و مطایباتی آموزنده به لسان موعظه می فرمود.

حتی کتابی تحت عنوان «تفریح الحزین» با مضامین مذکور به رشته تحریر درآورده اند. می فرمود: با اهل دنیا از روی تقیه و مجاز و بردباری معاشرت نمائید و توصیه می نمود...».

در کتاب "مفاخر یزد" آمده:

آیت اللّه طباطبائی دانشمندی پارسا و عارفی پرهیزکار و صاحب کرامت بود. او باطنی با صفا و ضمیری قدسی داشت و توفیق تشرف به محضر حضرت ولی عصر( عجّل الله فرجه الشریف) را یافته بود. پیش گویی ها و رؤیاهای صادقه ای نیز از او نقل گردیده است. احتیاط بسیار در مسائل شرعی، عشق وافر به اهل بیت (علیهم السلام)، مداومت بر تهجّد و زیارت عاشورا از خصوصیات بارز وی به شمار می رفت... .[۶]

از خصوصیات دیگرش که خواص از دوستان را به خود جلب نموده بود، احتیاطات فوق العاده و تقوای ایشان در تمام حرکات، از لباس و خوراک و رفت و آمده بوده است. وی دارای حالات و کرامات و مکاشفات و توانائی های روحی عجیبی بود مانند پیشگوئی ها و اخبار و مطالبی که از قبل می دانستند.

شفا دادن مریض ها از طریق توسل به ائمه اطهار (ع) و مرخص کردن مریض هایی که به ذکر ایشان زنده بودند و کراماتی که در جهت توسعۀ رزق و روزی افراد حاجتمند و قدرت تصرف در انسانها و اشیاء در حوادث پیش آمده در سفرها و مستجاب الدعوه بود.

فرزند ایشان جناب حاج سیّد صادق طباطبائی در مقدمه کتاب "ولایه المتقین"شرح حال جامعی از پدر خود نگاشته اند که خلاصه ای از آن نقل می شود:

او از اول جوانی به ریاضت و عبادت و تزکیه نفس و خود سازی مشغول و در کمال فقر و تنگدستی، اما قانع روزگار را به سر می برد. از قبل از ازدواج، شب ها تا به صبح به ریاضت و شب زنده داری و عبادت و توسّل به ائمه اطهار علیهم السّلام و درخواست شرح صدر و رسیدن به مرتبه کمال انسانیّت و روزها به درس و بحث و درک حضور علما و تحصیل علوم مشغول بود.[۷]

آثار

آثار موجود ایشان عبارتند از :

کتب اخلاقی، عرفانی، فلسفی و کلامی

  1. تقوی یا ابواب معرفت به توحید حق؛ تحت عنوان "ولایه المتقین" اثر معروف وی که ابتدا با مقدمه آیه اللّه هاشمی و مرحوم سیّد ابوالفضل میرلوحی چاپ شده و سپس با مقدمه فرزند ایشان و تحقیق حجه الاسلام شیخ منصور لقائی تجدید چاپ شده است.
  2. تفریح الحزین
  3. حالات عرفا
  4. مجموعه اشعار
  5. دستور العمل های اخلاقی
  6. رساله جبر و تفویض که فعلاً اثری از آن نیست.
  7. «ولایت ائمه هدی» علیهم السلام
  8. مطالب نافعه
  9. حفظ الصحه
  10. فی المضحکات
  11. دیکته‌های کوتاه
  12. راه سعادت
  13. لوح دل یا زلال محبت

کتب فقهی

  1. صلوة الجمعه
  2. سهم امام
  3. احکام حج
  4. رسالة عقد و تزویج
  5. دعا و اوراد جیّده
  6. مسئله فی احکام
  7. فتاوای لازمه علما
    سنگ مزار سید زین العابدین طباطبایی ابرقویی
  8. متفرقات( نفع عظیم)[۸]

وفات

وی در هشتم صفر 1372ق مطابق با 1330ش در حالی که از قبل مقدمات سفر را مهیّا کرده بود، دعوت حق را لبیک گفت و پیکر مطهرش را علمای بزرگ از منزل خود در محله خواجو با آئین خاصی تشییع کردند و در تکیه فاضل هندی واقع در تخت فولاد به خاک سپردند.

استاد محمّدحسین صغیر اصفهانی در حال غسل و کفن آن عالم ربانی در مجلس پر از سوز و گداز پس از سخنرانی سیّد محمّدحسن میرجهانی که فرمودند، امروز اصفهان یتیم شده، چنین سرود:


گلی از گلستان مصطفی رفتبه جنّت سوی جدّش مرتضی رفت
نبود این دارفانی لایق اوسوی نزهت گه داربقا رفت
بسی عشق شهید کربلا داشتبه پای جان به سوی کربلا رفت[۹]

پانویس

  1. مهدوی، اعلام اصفهان، ج3، ص266.
  2. سایت مجموعه تاریخی فرهنگی مذهبی تخت فولاد اصفهان.
  3. قاسمی، گلزار فضیلت، ج1، صص 211-208.
  4. مهدوی، تاریخ علمی و اجتماعی اصفهان، ج 2 ، ص 319.
  5. مهدوی، دانشمندان و بزرگان اصفهان ، ج 2 ، ص 658.
  6. مدرسی یزدی، مفاخر یزد، ج 1 ، ص 405.
  7. قاسمی، گلزار فضیلت، ج1، صص229-223.
  8. سایت مجموعه تاریخی فرهنگی مذهبی تخت فولاد اصفهان.
  9. قاسمی، گلزار فضیلت، ج1، ص236.

منابع