این دانشنامه در حال تصحیح و تکمیل می باشد. از این رو محتوای آن قابل ارجاع نیست. پیشنهاد عناوین - ارتباط با ما

تفاوت میان نسخه‌های «محمدرضا حسام الواعظین»

از دانشنامه حوزه علمیه اصفهان
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(ویرایش تخصصی)
 
(۱۰ نسخه‌ٔ میانی ویرایش‌شده توسط ۷ کاربر نشان داده نشده)
سطر ۱: سطر ۱:
{{ نیازمند جعبه اطلاعات }}
[[پرونده:Mohamad reza hesam vaezin.jpg|بندانگشتی|350x350پیکسل|شیخ محمّدرضا حسام الواعظین]]
[[پرونده:Mohamad reza hesam vaezin.jpg|بندانگشتی|350x350پیکسل|شیخ محمّدرضا حسام الواعظین]]
'''شيخ محمّدرضا حسام الواعظين'''(1301ق-1381ق) از واعظان مشهور قرن چهاردهم در شهر اصفهان است. در سال 1300ق/1261ش در محلّه پاقلعه اصفهان چشم به جهان گشود. پدرش [[محمدعلی علاقه بند|حاج میرزا محمّدعلى علاقه‏ بند]] از محترمان اهل منبر اصفهان بود. حسام الواعظین علاوه بر درس حوزوی، در تاریخ و علم انساب و  هنر خوشنویسی از اساتید ممتاز شمرده می شود.
'''شيخ محمّدرضا حسام الواعظين'''(1300ق-1381ق) عالم فاضل، خطیب ماهر، ادیب شاعر و خطاط، از وعاظ معروف اصفهان در قرن چهاردهم هجری است.<ref>مهدوی، اعلام اصفهان، ج3، ص141.</ref> حسام الواعظین از محترمین اهل منبر اصفهان بود که سال ها در این شهر  به وعظ و ارشاد و هدایت مردم مشغول بود. خـط نسـتعليق را در نهايـت استادى مى نوشت در شـعر '''«حسـام »''' تخلّـص مـى كـرد و به فن مادّه تاریخ گویی مسلّط بود.
{{نیازمند ویرایش}}


==زندگی نامه==
==زندگی نامه==
===ولادت===
محمدرضا حسام الواعظین درسال 1300قمری در محلّه پاقلعه اصفهان متولّد شد.


===خاندان===
===خاندان===
محمدرضا حسام الواعظین درسال 1301قمری در محلّه پاقلعه اصفهان متولّد شد. وی فرزند حاج ميـرزا محمّدعلى علاقه بنـد فرزند ملاّ اسماعیل بن علی بن جعفر بن حسن اصفهانی است.
وی فرزند حاج ميـرزا [[محمدعلی علاقه بند|محمّدعلى علاقه بنـد]] فرزند ملاّ اسماعیل بن علی بن جعفر بن حسن اصفهانی است.پدران وى نیز همه اهل علم و منبر بوده و در این شهر می‌زیسته‏‌اند. حاج میرزا محمّدعلى علاقه‌‏بند از محترمان اهل منبر اصفهان بود و سال‏ها در این شهر به وعظ و ارشاد و هدایت مردم مشغول بود. وی یازده فرزند (پنج پسر و شش دختر) از خود باقى گذاشت.  
   
به نوشته جناب حجه الاسلام و المسلمین آقای سیّد حسین مدرّس نجف آبادی:<blockquote>»میرزا محمد علی از ابتدای جوانی صاحب قریحه و استعدادی سر شار در وعظ و خطابه بود. مقدّمات علوم اسلامی و زبان عربی را در سطوح مختلف در نزد مدرسین عصر خود فرا گرفته و سپس در درس خارج فقه و اصول آیت اللّه سیّد محمّد نجف آبادی سال ها حضور یافت تا به مقام اجتهاد ارتقأ یافت و بسیاری از مسائل اختلافی را به اجتهاد خود عمل می کرد»<ref>مدرس، زندگی نامه حسام الواعظین ، مخطوط.</ref>


حاج محمّد علی در سال (1325ق) در سنّ پنجاه و هفت سالگی درگذشت و در قبرستان مقابل [[تکیه آباده ای|تکیه  آباده ‏اى]] مدفون شد. <ref>همایی، تاریخ اصفهان (فصل تکایا و مقابر)، ص282.</ref>وی یازده فرزند (پنج پسر و شش دختر) از خود باقی گذاشت. از میان اولاد ذکور او، شیخ محمّدرضا حسام الواعظین، دومین فرزند، و شیخ مهدى واعظ، چهارمین فرزند، و آقا میرزا علینقى، هفتمین فرزند او، هر کدام افرادی شاخص بودند و خط خوش داشتند.<ref>حقوقی، زندگی نامه حسام الواعظین، مخلوط.</ref>
از میان اولاد ذکور او، شیخ محمّدرضا حسام الواعظین، دومین فرزند، و شیخ مهدى واعظ، چهارمین فرزند، و آقا میرزا علینقى، هفتمین فرزند او، هر کدام افرادی شاخص بودند و خط خوش داشتند.  


حسام الواعظین از محترمین اهل منبر اصفهان بود که سال ها در شهر  پاقلعه به وعظ و ارشاد و هدایت مردم مشغول بود. او يكى از واعظان جليل و فاضـل و محدّث خبير و اديب و شاعر و خطاط است كه از خطباى طـراز اوّل اصـفهان بلكـه ايران به شمار مى آمد.  
برادر کهتر، آقا میرزا علینقی در عین جوانی در بیست و چند سالگی درگذشت در حالی که در خطّ نستعلیق مهارت بسیار داشت، تا آنجا که با توجه به همین دو سه نمونه خطّ باقی مانده از او میتوان ادّعا کرد که اگر از عمری طبیعی برخوردار می‌شد، خطّ او تا حد خطّ میر عماد بزرگ پیش می رفت.


از مرحوم حسام دو دختر باقی ماند که یکی همسر حجّه الاسلام والمسلمین سید حسین مدرّس نجف آبادی است و دیگری همسر شاعر فقید مرحوم سیّد مجتبی کیوان است.<ref>مهدوی، مزارات اصفهان، ص 134.</ref> پدران وی نیز همه اهل علم و منبر بوده و در این شهر می زیسته اند.
از مرحوم حسام دو دختر باقی ماند که یکی همسر حجّت الاسلام والمسلمین سید حسین مدرّس نجف آبادی و دیگری همسر شاعر فقید مرحوم سیّد مجتبی کیوان است.<ref>مهدوی، مزارات اصفهان، ص 134؛ حقوقی، زندگی نامه حسام الواعظین،مخطوط.</ref>


وی در جود و سخا و انفاق و دستگیری از مستمندان و صله ارحام و تفقّد از حال آنان کم نظیر و نمونه بود. توکّلی عجیب به پروردگار عالم داشت و افتخار خدمت به آستان مقدس حسینی سلام اللّه علیه را بزرگ ترین افتخار برای خود می دانست. مرحوم حسام از محبّان و شیعیان واقعی اهل بیت عصمت و طهارت و دارای ملکات نفسانی بسیار ارزشمندی بود. </blockquote>
===تحصیلات===
==تحصیلات==
مرحوم حسام الواعظین تحصیلات خود را از مکتب خانه آغاز کرد و با مقدّمات صرف و نحو آشنا شد و سپس ادبیات عرب و فقه و اصول را آموخت همچنین در زمینه طب قدیم دستی داشته است.وی علاوه بر درس حوزوی، در تاریخ و علم انساب و هنر خوشنویسی از اساتید ممتاز شمرده می شود.<ref>لطفی، تذکره شعرای تخت فولاد اصفهان، ص 199</ref>
مرحوم حسام الواعظین تحصیلات خود را از مکتب خانه میرزا عبدالغفّار پاقلعه ای آغاز کرد<ref>مهدوی، اعلام اصفهان، ج3، ص141.</ref> و با مقدّمات صرف و نحو آشنا شد و سپس ادبیات عرب را نزد اساتیدی از جمله [[سید محمود کلیشادی|سیّد محمود کلیشادی]]، استاد معروف «مغنی اللبیب» آموختهمچنین در زمینه طب قدیم دستی داشته است و خطی خوش داشته است. مرحـوم [[سید مصلح الدین مهدوی|مهـدوى]] او را در وعـظ و ارشــاد واعظى شـيرين بيـان و محـدّثى طليـق اللسـان معرفى مى كند.وى گويد:<blockquote>


خوب شعر مى سروده است و خـط نسـتعليق را در نهايـت استادى مى نوشت در شـعر '''«حسـام »''' تخلّـص مـى كـرد.</blockquote>
===اساتید===
برخی از اساتید ایشان عبارتند از:


==اساتید==
#میرزا [[عبدالغفار پاقلعه ای|عبدالغفّار پاقلعه ای]](مقدمات)
از اساتید درس فقه و اصول او نیز حضرات آیات ذیل را می شناسیم:<ref>مهدوی، دانشمندان و بزرگان اصفهان، ج 2، ص 629، و اطلاعات متفرقه.</ref>
#آقا سيّد محمود كليشادى(ادبیات عرب)
#[[محمدحسین بن اسدالله کرمانی اصفهانی|ملّـا محمّدحسـين كرمـانى]](فقه و اصول)
#[[سید محمدباقر درچه‌ای|سـيّد محمّد باقر درچـه اى]](فقه و اصول)
#[[محمدتقی آقانجفی اصفهانی|شیخ محمّد تقی آقا نجفی اصفهانی]](فقه و اصول)
#[[سید محمد نجف آبادی|سیّد محمّد نجف آبادی]]<ref>مهدوی، دانشمندان و بزرگان اصفهان، ج 2، ص 629، و اطلاعات متفرقه.</ref>(فقه و اصول)
#میرزا ابوالقاسم گوگردی (ناصر حکمت) (طب)
#سیّد مصطفی مؤیدالاطبأ (طب)
#آقا [[محمد شمس الکتاب|محمّد شمس الکتّاب]] (خوشنویسی) <ref>مهدوی، اعلام اصفهان، ج3، ص141.</ref>


1.آقا سيّد محمود كليشادى
==جایگاه==
مرحوم حسام الواعظین به علت قریحه ذاتی و موروثی خود ضمن ادامه تحصیل، از خطابه و منبر هم غفلت نداشت و اندک زمانی نگذشت که مهارت وی در این فن مورد توجه خاصّ و عام قرار گرفت و پس از ازدواج، در اصفهان در مجالس مهم به منبر و خطابه پرداخت. شهرت وی در خطابه به طوری بالا گرفت که از تهران از وی دعوت به عمل آمد و او چند سالی در آنجا در مجالس تعزیه  به منبر رفت و پس از حدود پنج سال به اصفهان بازگشت.<ref>مهدوی، دانشمندان و بزرگان اصفهان، ج2، ص630.</ref>


2. [[محمدحسین بن اسدالله کرمانی اصفهانی|ملّـا محمّدحسـين كرمـانى]] 
===جایگاه علمی=== 
به نوشته حجّه الاسلام والمسلمین سیّد حسین مدرّس نجف آبادی (داماد او):
«مرحوم حسام الواعظین علاوه بر تسلّط در علوم فقه و اصول، در سه رشته دیگر سرآمد بود:<blockquote><big>اول:</big> در مسأله ولایت و تمسّک به عترت طاهره نهایت اهتمام را داشت و نظر به شرایط زمان و تسلّط طاغوت و تبلیغات ضدّ دینی آنان، به نظر می رسد که آن مرحوم رسالت داشت که مودّت اهل بیت و ولایت ائمه طاهرین را که تا حدّی در قلوب شیعیان کم رنگ شده بود احیا نماید، و با همین هدف بود که اکثر مطالب منبرهای او حول و حوش ولایت و مودّت اهل بیت (علیهم السلام ) دور می زد.


3. [[آقا سید محمدباقر درچه‌ای|سـيّد محمّد باقر درچـه اى]]
<big>دوّم:</big> علم تاریخ که علاوه بر تاریخ صدر اسلام و احوالات ائمه طاهرین و خلفای معاصر آنان، در زمینه تاریخ دوران صفویه و قاجار نیز تسلّط کامل داشت و در منبر از وقایعی سخن می گفت که در کتاب های مدوّن تاریخ، ذکری از آنها نیست و او با کنجکاوی آنها را از لابلای کتب دیگر به دست آورده بود.


4.[[محمدتقی آقانجفی اصفهانی|شیخ محمّد تقی آقا نجفی اصفهانی]]
<big>سوّم:</big> آگاهی از علم انساب که در آن به طرز شگفت آوری مهارت داشت و خاندان های دو شهر اصفهان و تهران را با تمام ویژگی های هریک می شناخت و گاهی از خصوصیاتی درباره برخی از فامیل ها خبر می داد که حتی بزرگان و سران آن خانوداه از آن بی خبر بودند و موجب شگفتی آنان می شد»<ref>حقوقی، زندگی نامه حسام الواعظین، مخطوط.</ref> </blockquote>منبرهاى او از لحاظ موضوع به چهار نوع مهم و متناسب منحصر می‌شد:


5.[[سید محمد نجف آبادی|سیّد محمّد نجف آبادی]]
1. منابر مجالس ختم


وی طبّ قدیم (قانونچه، شرح اسباب و شرح نفیسی) را نیز به همراه جمعی از فضلأ از جمله آیت اللّه میرزا محمّد طبیب زاده در نزد مرحوم میرزا ابوالقاسم گوگردی (ناصر حکمت) فراگرفت.<ref>هاشمی، حور مقصورات، ص 152.</ref>
2. منبرهاى دهه اول ماه محرم و دهة آخر ماه صفر که لاجرم همه منبرهاى ایشان به وقایع آن دو ماه به خصوص عزادارى سیّد الشهداء(ع) و بیان سرنوشت دردناک اولاد و اصحاب او اختصاص داشت.


او در این زمینه از مرحوم سیّد مصطفی مؤیدالاطبأ نیز استفاده می کرد.<ref>مصاحبه نگارنده با جناب آقای محمّد حقوقی</ref>
3. منبرهاى ویژه ماه رمضان، که یک دوره تاریخ صدر اسلام و خاصه تاریخ زندگى حضرت على(ع) را از آغاز تا پایان و با توجه به صفات و ابعاد گوناگون وجودایشان به عنوان یک انسان کامل باز می‌گفت. آن هم هر روز با سه منبر یک ساعت و نیمه، از بعد ظهر تا ساعت دو در مسجد شاه و از ساعت دو و نیم تا چهار در [[مدرسه مسجد حکیم|مسجد حکیم]]، و از ساعت چهار و نیم تا شش در [[حوزه علمیه امام صادق (ع) اصفهان|مدرسه چهار باغ]]، منبرهایى که در بیست سال آخر حیات ایشان همواره در همین سه مسجد برقرار بود، ولى با توجه به جنبه‏ ها و نکته هاى تازه و شیوه‏ هاى بیانى نو، هیچ وقت نیز حالت حرف‏هاى مکرّر به خود نمى‌گرفت.


مرحوم حسام الواعظین هنر خوشنویسی را نزد آقا [[محمد شمس الکتاب|محمّد شمس الکتّاب]] از خوشنویسان معروف نسخ و ثلث و رقاع فرا گرفت.<ref>عقیلی-خلیلیان، جلوه قرآن در خاک تابان، ص 150و 148.</ref>
4. منبرهاى دیگر که با آن نوع منبر فرق داشت و در مواقع مختلف غیر از ایّام عاشورا و ماه رمضان و مجالس ختم، هر بار به مناسبتى خاص، خاصّه در دو ماه رجب و شعبان( ماه‏‌هاى اعیاد اسلامى) برگزار می‌شد و بویژه در این مجالس بود که با یک نگاه در جمعیت حاضر، حدّ منبر خود را در می‌یافت، مطابق ذوق و فهم و تخصص هر قشر سخن می‌گفت.<ref>قاسمی، شرح مجموعه گل، ص252.</ref>  


==جایگاه ==
حسام الواعظین در خطوط نسخ و ثلث و رقاع از جمله استادان مسلّم به شمار می‌رفت.سنگ نوشته مزار [[میر عبدالحسین سیدالعراقین|آیت اللّه سیّد عبدالحسین سیدالعراقین]] و [[مرتضی عبد علی نعمت اللهی|سیّد مرتضى نعمت اللهی]] در مقبره آقا میرزا عباس پاقلعه‏‌اى به خطّ حسام است. وی در نقاشى و ردیف‌‏هاى آوازى موسیقى، و بویژه از استعداد سرایش شعر (به فارسى و عربى) و بالاخص ماده تاریخ سازى بسیار برخوردار بود. معمولاً مصراع‏‌هاى ماده تاریخ‏‌ها را خود می‌‏سرود و بقیه قطعه را به دیگران می‌سپرد.  
مرحوم حسام الواعظین به علت قریحه ذاتی و موروثی خود ضمن ادامه تحصیل، از خطابه و منبر هم غفلت نداشت و اندک زمانی نگذشت که مهارت وی در این فن مورد توجه خاصّ و عام قرار گرفت و پس از ازدواج، در اصفهان در مجالس مهم به منبر و خطابه پرداخت. شهرت وی در خطابه به طوری بالا گرفت که از تهران از وی دعوت به عمل آمد و او چند سالی در آنجا در مجالس تعزیه  به منبر رفت و پس از حدود پنج سال به اصفهان بازگشت.<ref>مهدوی، دانشمندان و بزرگان اصفهان، ج2، ص630.</ref>
===جایگاه علمی=== 
به نوشته حجّه الاسلام والمسلمین سیّد حسین مدرّس نجف آبادی (داماد او):
«مرحوم حسام الواعظین علاوه بر تسلّط در علوم فقه و اصول، در سه رشته دیگر سرآمد بود:<blockquote><big>اول:</big> در مسأله ولایت و تمسّک به عترت طاهره نهایت اهتمام را داشت و نظر به شرایط زمان و تسلّط طاغوت و تبلیغات ضدّ دینی آنان، به نظر می رسد که آن مرحوم رسالت داشت که مودّت اهل بیت و ولایت ائمه طاهرین را که تا حدّی در قلوب شیعیان کم رنگ شده بود احیا نماید، و با همین هدف بود که اکثر مطالب منبرهای او حول و حوش ولایت و مودّت اهل بیت (علیهم السلام ) دور می زد.


<big>دوّم:</big> علم تاریخ که علاوه بر تاریخ صدر اسلام و احوالات ائمه طاهرین و خلفای معاصر آنان، در زمینه تاریخ دوران صفویه و قاجار نیز تسلّط کامل داشت و در منبر از وقایعی سخن می گفت که در کتاب های مدوّن تاریخ، ذکری از آنها نیست و او با کنجکاوی آنها را از لابلای کتب دیگر به دست آورده بود.
از جمله سروده‌‏هاى او نمونه‌‏هاى ذیل در دست است:


<big>سوّم:</big> آگاهی از علم انساب که در آن به طرز شگفت آوری مهارت داشت و خاندان های دو شهر اصفهان و تهران را با تمام ویژگی های هریک می شناخت و گاهی از خصوصیاتی درباره برخی از فامیل ها خبر می داد که حتی بزرگان و سران آن خانوداه از آن بی خبر بودند و موجب شگفتی آنان می شد»<ref>مدرس، زندگی نامه حسام الواعظین، مخطوط.</ref> </blockquote>آقای محمّد حقوقی نیز در این باره می نویسد:<blockquote>«اغلب در مجالس ترحیم مشاهیر و سادات بود که فرزندان با نام پدران خود آشنا می شدند. مجالسی که جز این که بسیاری از طالبان وعظ و جوانانی را که قصد داشتند، در آینده اهل منبر شوند، جلب می کرد و به تند نویسی وا میداشت، دیگر مستمعان و گاه صاحب مجلس ختم را هم به شگفتی می انداخت. از جمله در مجلسی که بر اثر درگذشت پدر شادروان دکتر مسیح جلوه( از متخصصان معروف قلب در اصفهان) برگزار شده بود، دکتر جلوه خود به زبان آورد که برای نخستین بار است که با شجره نامه خویش آشنا می شود و سخت شادمان از این که پدر او از نوادگان حکیم و طبیب متأله، مرحوم میرزا ابوالحسن جلوه ، از مشاهیر علمای حکیم عهد ناصری و از سادات طباطبائی است که شاخه های شجره نامه او به ریشه حسن مثنی فرزند امام حسن مجتبی (علیه السلام) می رسید و  این مجالس ختم تنها یکی از انواع منبرهای حسام بود.</blockquote>
1. مادّه تاریخ وفات پدر ش، میرزا محمّد على علاقه‏‌بند: "محمّد على در ره دوست مرد"


===جایگاه اجتماعی===
2. مصراع مادّه تاریخ سنگ قبر برادرش آقا شیخ مهدى حقوقى:  "مهدى اندر بهشت منزل کرد"
اهالی اصفهان همواره وجود او را مغتنم می شمردند. مردی که در منزلش برای هر کس واز هرجا همیشه باز بود. او که با هر کس و هر گروه به گونه ای رفتار می کرد که گویی خود یکی از همان ها است نه کمتر ونه بیشتر. مگر در برابر یک انسان یگانه، که سالی یک بار از روی لطف به منزل او پای می گذاشت. روزی که حسام از قبل خود را آماده کرده بود و در انتظار به سر می برد. تا وقتی که خبر میدادند «آقا» دارند تشریف می آورند. و او که تا آستان در به پیشواز می رفت و پس از سلام و عرض خیر مقدم، کنار ایشان اما یک گام عقب تر به راه می افتاد تا «آقا» درست در پائین اطاق کنار در می نشست و حسام که از این بابت هر بار سخت ناراحت می شد و هر چه تمنا می کرد که بفرمایید بالا، مورد قبول واقع نمی شد. آن گاه خود در کنار ایشان دو زانو و به حالت احترام، قرار می گرفت. دیداری که شاید بیش از نیم ساعت به طول نمی انجامید. تا هنگام مراجعت که باز تا سر کوی، ایشان را بدرقه می کرد.


بزرگ مردی محترم با نام حاج آقا [[رحیم ارباب]]، فقیه و حکیم متهجّد و متألّه، جامع علوم معقول ومنقول، که همچون وحید عصر و فرید دهر میرزا [[جهانگیر خان قشقایی|جهانگیرخان قشقایی]] استاد خود، تا پایان عمر طولانی خویش جز با کلاه پوستی سرنکرد و هیچ گاه عمامه بر سر ننهاد. استاد یگانه و مایه افتخار و مباهات همه شاگردان و کسانی که از محضر او به نحوی از انحأ برخوردار شده بودند؛ از جمله استاد همایی که هر سال به مجرد ورود به اصفهان به دیدار ایشان می شتافت و بعد هم در طول اقامت چند ماهه خود همراه با حسام، هیچ جلسه ای به پایان نمی رسید که از درجه علم و میزان تقوای «آقا» سخنی به میان نمی آوردند»<ref>حقوقی، زندگی نامه حسام الواعظین ، مخطوط.</ref>
3. مرثیه‏ و ماده تاریخ وفات عالم جلیل میرزا [[اسداللّه پاقلعه ای|اسداللّه خاتون آبادى]] که بر سنگ مزارش واقع در [[تکیه خاتون‌آبادی|تکیه علّامه میر محمّد اسماعیل خاتون آبادى]] در [[تخت فولاد]] 
==فعالیت ها==
وی واعظی بود که سی سال آخر عمرش از 1310 تا 1340ش (سال وفات او) جامع ترین خطیب شهر اصفهان محسوب می شد و جاذب ترین منبرها را داشت، به طوری که نه تنها عامه مردم که خواص را نیز به شرکت در مجالس وعظ خود مشتاق می کرد، به خصوص که همیشه به مقتضی و مقام مجلس سخن می گفت و به عنوان یک رجالیِ تاریخ دان، و یک خطیب ادیب، از درآمد کلام تا پایان، همراه با حسن ختام جز بر خطّ اصلی موضوع منبر خود به پیش نمی رفت و منبر را به پایان نمی رساند.


منبرهای او از لحاظ موضوع به چهار نوع مهم و متناسب منحصر می شد:


.منابر مجالس ختم، که پیش از این به چگونگی برگزاری آنها اشاره رفت.


2. منبرهای دهه اول ماه محرم و دهه آخر ماه صفر که لاجرم همه منبرهای ایشان
بدین شرح آمده است:
{{شعر}}
{{ب|بهر تاریخ وفاتش ز وفا گفت «حسام»:|«شد بهشتى اسد اللّه ز اعطاى على»<ref>قاسمی، شرح مجموعه گل، ص261.</ref>}}
{{پایان شعر}}
 
===جایگاه اجتماعی===
اهالی اصفهان همواره وجود او را مغتنم می شمردند. مردی که در منزلش برای هر کس واز هرجا همیشه باز بود. او که با هر کس و هر گروه به گونه ای رفتار می کرد که گویی خود یکی از همان ها است نه کمتر ونه بیشتر. مگر در برابر حاج آقا [[رحیم ارباب]] که احترام زیادی برای او قائل بود. 


به وقایع آن دو ماه به خصوص عزاداری سیّد الشهدأ (ع) و بیان سرنوشت دردناک اولاد و اصحاب او اختصاص داشت.
واعظى که سى سال آخر عمرش از 1310 تا 1340ش جامع ترین خطیب شهر اصفهان محسوب مى‏شد و جذاب ترین منبرها را داشت، به طورى که نه تنها عامه مردم که خواص را نیز به شرکت در مجالس وعظ خود مشتاق می‌کرد، به خصوص که همیشه به مقتضى و مقام مجلس سخن می‌گفت و به عنوان یک رجالیِ تاریخ دان و یک خطیب ادیب، از درآمد کلام تا پایان، همراه با حُسن ختام جز بر خطّ اصلى موضوع منبر خود به پیش نمى رفت و منبر را به پایان نمى رساند.  


3. منبرهای ویژه ماه رمضان، که یک دوره تاریخ صدر اسلام و خاصه تاریخ زندگی حضرت علی(ع) را از آغاز تا پایان، از ولادت و در خانه کعبه تا شرح غزوات و جنگ ها و اتفاق غدیر وتأکید پیامبر(ص) بر ولایت او وچهار سال خلافت و بعد امامت آن حضرت از جهات مختلف وبا توجه به صفات و ابعاد گوناگون وجود او به عنوان یک انسان کامل باز می گفت. آن هم هر روز با سه منبر یک ساعت و نیمه، از بعد ظهر تا ساعت دو در مسجد شاه، و از ساعت دو و نیم تا چهار در [[مسجد حکیم]]، و از ساعت چهار و نیم تا شش در [[مدرسه چهارباغ|مدرسه چهار باغ]]، منبرهایی که در بیست سال آخر حیات ایشان همواره در همین سه مسجد برقرار بود، ولی با توجه به جنبه ها و نکته های تازه و شیوه های بیانی نو، هیچ وقت نیز حالت حرف های مکرّر به خود نمی گرفت.
حسام الواعظین مردى جامع و سازگار بود، لذا برخى از اقشار خواص، به صورت دوره‏‌هاى هفتگى یا دو هفته یکبار یا ماهانه با او مجالست مدام داشتند:


4. منبرهای دیگر که با آن نوع منبر فرق داشت و در مواقع مختلف غیر از ایّام عاشورا و ماه رمضان و مجالس ختم، هر بار به مناسبتی خاص، خاصّه در دو ماه رجب و شعبان( ماه های اعیاد اسلامی) برگزار می شد و به ویژه در این مجالس بود که با یک نگاه در جمعیت حاضر، حدّ منبر خود را در می یافت، و با توجه به این که مجلس به هر کدام از اقشار، بیشتر وابسته بود، و لاجرم چهره های افراد آن بیشتر به نظر می آمدند، (مثلاً اهل علم یا اهل ادب و هنر یا رجال سیاسی یا تاجران و یا عموم مردم عادی) مطابق ذوق و فهم و تخصص هر قشر سخن می گفت حدّ همه را می شناخت وچون مردی جامع و سازگار بود برخی از اقشار خواص، محضر و مجلس وی را خوش می داشتند و صحبت با او را مغتنم می شمردند و به صورت دوره های هفتگی یا دو هفته یکبار یا ماهانه با او مجالست مدام داشتند. دوره هایی که جز در سه ماه رمضان و محرم وصفر، در طول سال برقرار بود و هر دوره به گروهی خاصّ با توجه به سنخیّت آنان اختصاص داشت.
1.دوره های ماهانه با فقهای اصفهان: حضرات [[سید حسین خادمی|آیت اللّه خادمی]]، آیت اللّه اردکانی، [[سید عبدالحسین طیب|آیت اللّه طیّب]] و...


1.دوره های ماهانه با فقهای اصفهان: حضرات آیت اللّه خادمی، آیت اللّه اردکانی، آیت اللّه طیّب و...
2. دوره های هفتگی، همراه با برادر خود آقا شیخ مهدی با اهل منبر اصفهان از جمله: حاج آقا مصطفی رئیس الواعظین، حاج سیّد مرتضی ابطحی، آقا میرزا [[علی نقی سجاد الواعظین|علینقی سجّاد]] و حاج آقا فضل اللّه سجّاد الواعظین، آقا حسن صدر، [[سیدرضا صدرالحسنی|رضا صدر الحسنی]] و چند نفر دیگر، که چون همه از صدایی خوش برخوردار بودند، ساعتی در مجلس را به هم آوایی و هم خوانی  و به اصطلاح «دم گرفتن» می گذراندند. هم خوانی که صبح های شنبه هر هفته در منزل شخص «حسام» برقراربود. روضه خصوصی، مخصوص اهل منبر، که هرکدام به قصدهمین هم خوانی در مجلس حضور می یافتند و معمولاً به مناسبت روز یا ماهی که در آن بودند، با هم دم می گرفتند.  


2. دوره های هفتگی، همراه با برادر خود آقا شیخ مهدی با اهل منبر اصفهان از جمله: حاج آقا مصطفی رئیس الواعظین، حاج سیّد مرتضی ابطحی، آقا میرزا [[علی نقی سجاد الواعظین|علینقی سجّاد]] و حاج آقا فضل اللّه سجّاد الواعظین، آقا حسن صدر، [[سیدرضا صدرالحسنی|رضا صدر الحسنی]] و چند نفر دیگر، که چون همه از صدایی خوش برخوردار بودند، ساعتی در مجلس را به هم آوایی و هم خوانی  و به اصطلاح «دم گرفتن» می گذراندند. هم خوانی که صبح های شنبه هر هفته در منزل شخص «حسام» برقراربود. روضه خصوصی، مخصوص اهل منبر، که هرکدام به قصدهمین هم خوانی در مجلس حضور می یافتند و معمولاً به مناسبت روز یا ماهی که در آن بودند، با هم دم می گرفتند. مثلاً سوم شعبان سال روز ولادت حضرت سیّد الشهدأ(ع) که به یاد دارم ترجیع بندی را می خواندند که واسطه العقد آن، این بیت بود:
3. دوره های تابستانی با علما و ادبا که بیشتر در مدّت اقامت سه چهار ماهه استاد علاّمه [[جلال الدین همایی]] در اصفهان تشکیل می شد. از جمله کسانی که در این دوره، خاصّه به مناسبت حضور استاد، شرکت کردند، می توان از آقا سیّد مجتبی روضاتی، حاج آقا [[سیدجمال‌الدین بن جعفر صهری میردامادی سدهی اصفهانی|جمال صهری]]، آقا حسن صدر، حاج [[میرزا علی آقا شیرازی]] و... نام برد.


اِنّ فی الجنه نهراً مِن لَبَن لِعلیًّ و حسینً و حسن
4. دوره های ماهانه که منزل آقا میرزا [[زین العابدین بن عباس نعمت اللهی|زین العابدین نعمت اللهی]] پاقلعه ای برقرار می گشت و اعضای اصلی آن: مرحوم حسام، آقا شیخ مهدی (حقوقی)، حاج آقا مصطفی و حاج آقا مهدی سیّد العراقین، آقا محسن نعمت اللهی، حاج آقا حسین مدرّس زاده ، حاج آقا رحیم و حاج آقا کریم میر عمادی و استاد شکراللّه صنیع زاده و دیگر صنعت کاران هنرمند اصفهانی (نقاش، مینیاتور ، میناکار، منبّت کار) و خاصّه شاعران مدّاح و مرید اهل فقر همچون: [[محمدحسین بن اسدالله صغیر اصفهانی|صغیر اصفهانی]] و [[محمدرضا شکیب اصفهانی|شکیب اصفهانی]] ، و تابستان ها با حضور استاد جلال الدین همایی و میهمانان عام و عارف آشنا یا ناآشنایی که بیشتر از دو شهر کرمان و کرمانشاه می آمدند، تشکیل می دادند.  و این دوره  از هر لحاظ، به ویژه از نظر شور و حال و قول و مقال تفاوت داشت.<ref>حقوقی، زندگی نامه حسام الواعظین ، مخطوط، ص 253</ref>


3. دوره های تابستانی با علما و ادبا که بیشتر در مدّت اقامت سه چهار ماهه استاد علاّمه جلال الدین همایی در اصفهان تشکیل می شد. از جمله کسانی که در این دوره، خاصّه به مناسبت حضور استاد، شرکت کردند، می توان از آقا سیّد مجتبی روضاتی، حاج آقا [[سیدجمال‌الدین بن جعفر صهری میردامادی سدهی اصفهانی|جمال صهری]]، آقا حسن صدر، حاج میرزا علی آقا شیرازی و... نام برد. مجلسی که گاه نیز به میزبانی استاد آقا وهاب کلانتری و شاعر ادیب سیّد مجتبی کیوان و گاه نیز با حضور علما و ادبای شهرهای دیگر که هر ساله، فصل تابستان به اصفهان می آمدند، تشکیل می شد.
==سیره اخلاقی==
حسام از محبّان و شیعیان واقعى اهل بیت عصمت و طهارت و داراى ملکات نفسانى بسیار ارزشمندى بود. در جود و سخا و انفاق و دستگیرى از مستمندان و صلة ارحام و تفقّد از حال آنان کم نظیر و نمونه بود.  


4. دوره های ماهانه که منزل آقا میرزا زین العابدین نعمه اللهی پاقلعه ای برقرار می گشت و اعضای اصلی آن: مرحوم حسام، آقا شیخ مهدی (حقوقی)، حاج آقا مصطفی و حاج آقا مهدی سیّد العراقین، آقا محسن نعمت اللهی، حاج آقا حسین مدرّس زاده ، حاج آقا رحیم و حاج آقا کریم میر عمادی و استاد شکراللّه صنیع زاده و دیگر صنعت کاران هنرمند اصفهانی (نقاش، مینیاتور ، میناکار، منبّت کار) و خاصّه شاعران مدّاح و مرید اهل فقر همچون: صغیر اصفهانی و [[محمدرضا شکیب اصفهانی|شکیب اصفهانی]] ، و تابستان ها با حضور استاد جلال الدین همایی و میهمانان عام و عارف آشنا یا ناآشنایی که بیشتر از دو شهر کرمان و کرمانشاه می آمدند، تشکیل می دادند. و این دوره ای بود که با دوره های دیگر از هر لحاظ، به ویژه از نظر شور و حال و قول و مقال تفاوت داشت. و چنین بود که اهالی اصفهان همواره وجود او را مغتنم می شمردند. مردی که در منزلش برای هر کس واز هرجا همیشه باز بود. او که با هر کس و هر گروه به گونه ای رفتار می کرد که گویی خود یکی از همان ها است نه کمتر ونه بیشتر. مگر در برابر یک انسان یگانه، که سالی یک بار از روی لطف به منزل او پای می گذاشت. روزی که حسام از قبل خود را آماده کرده بود و در انتظار به سر می برد. تا وقتی که خبر میدادند «آقا» دارند تشریف می آورند. و او که تا آستان در به پیشواز می رفت و پس از سلام و عرض خیر مقدم، کنار ایشان اما یک گام عقب تر به راه می افتاد تا «آقا» درست در پائین اطاق کنار در می نشست و حسام که از این بابت هر بار سخت ناراحت می شد و هر چه تمنا می کرد که بفرمایید بالا، مورد قبول واقع نمی شد. آن گاه خود در کنار ایشان دو زانو و به حالت احترام، قرار می گرفت. دیداری که شاید بیش از نیم ساعت به طول نمی انجامید. تا هنگام مراجعت که باز تا سر کوی، ایشان را بدرقه می کرد.
وی توکّلى عجیب به پروردگار عالم داشت و افتخار خدمت به آستان مقدس حسینى(س) را بزرگ ترین افتخار براى خود می‌دانست.  


بزرگ مردی محترم با نام حاج آقا [[رحیم ارباب]]، فقیه و حکیم متهجّد و متألّه، جامع علوم معقول ومنقول، که همچون وحید عصر و فرید دهر میرزا [[جهانگیر خان قشقایی|جهانگیرخان قشقایی]] استاد خود، تا پایان عمر طولانی خویش جز با کلاه پوستی سرنکرد و هیچ گاه عمامه بر سر ننهاد. استاد یگانه و مایه افتخار و مباهات همه شاگردان و کسانی که از محضر او به نحوی از انحأ برخوردار شده بودند؛ از جمله استاد همایی که هر سال به مجرد ورود به اصفهان به دیدار ایشان می شتافت و بعد هم در طول اقامت چند ماهه خود همراه با حسام، هیچ جلسه ای به پایان نمی رسید که از درجه علم و میزان تقوای «آقا» سخنی به میان نمی آوردند»<ref>حقوقی، زندگی نامه حسام الواعظین،  مخطوط.</ref>
حسام ارادتى زاید الوصف نسبت به سادات و فرزندان حضرت زهرا (س) داشت و نهایت احترام را نسبت به آنان مبذول می‌داشت.<ref>مجموعه فرهنگی و مذهبی تخت فولاد، دانشنامه تخت فولاد ، ج2، صص81-84.</ref>
==وفات==
==وفات==
مرحوم حسام الواعظین پس از عمری خدمت به خلق وتلاش در راه ارشاد و هدایت آنان  در شـب جمعـه 13 ربيـع الاول سـال 1381ق دار فانی را وداع گفت و با تشییعی شایسته  در [[تکیه سیدالعراقین|تكيـه ى سيدالعراقين]] [[تخت فولاد]] مدفون گرديد. در وفات وى شعراى اصفهان از جمله شكيب اصفهانى، [[سید فخرالدین روضاتی|سيد فخرالدين روضاتى]]، استاد فض اللّه اعتمادى «برنا» و محمـد حقـوقى مرثيه و ماده تاريخ سروده اند.  
مرحوم حسام الواعظین پس از عمری خدمت به خلق وتلاش در راه ارشاد و هدایت آنان  در شـب جمعـه 13 ربيـع الاول سـال 1381ق دار فانی را وداع گفت و با تشییعی شایسته  در اطاقی که خود ساخته بود بنا بر وصیتش در کنار برادر و بر روی قبر پدر درضلع شرقی تكيـه [[تکیه سیدالعراقین|سيدالعراقين]] [[تخت فولاد]] مدفون گرديد. <ref>قاسمی، شرح مجموعه گل، ص274.</ref>
 
در وفات وى شعراى اصفهان از جمله [[محمدرضا شکیب اصفهانی|شكيب اصفهانى]]، [[سید فخرالدین روضاتی|سيد فخرالدين روضاتى]]، استاد فضل اللّه اعتمادى «برنا» و محمـد حقـوقى مرثيه و ماده تاريخ سروده اند.<ref>لطفی، تذکره شعرای تخت فولاد اصفهان، ص 199</ref>
   
   
متن سنگ نوشته حسام از استاد [[جلال الدین همایی]] و خطّ آن از مرحوم [[حبیب الله فضائلی|شیخ حبیب اللّه فضائلی]] و مادّه تاریخ آن از مرحوم سیّد مجتبی کیوان است.


جنازه حسام در اطاقی که خود ساخته بود بنا بر وصیت او در کنار برادر و بر روی قبر پدر به خاک سپرده شد. اطاقی درضلع شرقی تکیه سیّدالعراقین که با افتتاح گورستان جدید [[باغ رضوان]] همچون همه تکیه ها مورد تخریب، و در برنامه بازسازی شهرداری، قبور معاریف شهر، همه در فضای باز قرار گرفت».
==پانویس==
{{پانویس}}


<br />
==منابع==
 
سنگ نوشته<ref>به گفته جناب آقای محمّد حقوقی: متن سنگ نوشته از استاد جلال الدین همایی و خطّ آن از مرحوم شیخ حبیب اللّه فضائلی و مادّه تاریخ آن از مرحوم سیّد مجتبی کیوان است.</ref>مزار او چنین است:


بسمه تعالی ن والقلم و ما یسطرون. هذا مرقد الشیخ الفاضل العالم العامل الخطیب المصقع و الادیب الالمع، اسوه الفقهأ و المتکلمین، هادی الامه، سمیّ ثامن الائمه، الشیخ محمّد رضا حسام الواعظین نور اللّه مضجعه، و کانت وفاته فی یوم الجمعه ثالث عشر من شهر ربیع الاول سنه 1381.
*[[رحیم قاسمی|قاسمی،رحیم]]، شرح مجموع گل، اصفهان، انتشارات کانون پژوهش، چاپ دوم، زمستان 1390.
{{شعر}}
{{ب|بود ذکر سال او در جمع ما|ما پریشان روزگاران حزین}}
{{ب|شد یکی از جمع ما بیرون و گفت:|«جامع کامل حسام الواعظین»}}
{{پایان شعر}}
==پانویس==
{{پانویس}}


=='''منابع'''==
*[[سید مصلح الدین مهدوی|مهدوی]]، مصلح الدین، اعلام اصفهان، اصفهان: سازمان فرهنگی تفريحی شهرداری اصفهان، ۱۳۸۶.
برگرفته از کتاب<span> </span>: شرح مجموع گل، رحیم قاسمی، انتشارات کانون پژوهش، چاپ دوم، زمستان 1390.


برگرفته از: [[سید مصلح الدین مهدوی|مهدوی]]، مصلح الدین، [[اعلام اصفهان]]، اصفهان: سازمان فرهنگی تفريحی شهرداری اصفهان، ۱۳۸۶.
*لطفی، علیرضا(حامد اصفهانی)،تذكره شعرای تخت فولاد اصفهان: معرفی شعرای مدفون در تخت فولاد اصفهان،  اصفهان: سازمان فرهنگی تفريحی شهرداری اصفهان، 1390.
*مجموعه فرهنگی و مذهبی تخت فولاد: زيرنظر اصغر منتظرالقائم، [[دانشنامه تخت فولاد اصفهان (کتاب)|دانشنامه تخت فولاد اصفهان]]، ج2، اصفهان: سازمان فرهنگی تفريحی شهرداری اصفهان، چاپ اول، 1389.


برگرفته از: [[کتاب تذكره شعرای تخت فولاد اصفهان]]: معرفی شعرای مدفون در تخت فولاد اصفهان، عليرضا لطفی (حامد اصفهانی)، اصفهان: سازمان فرهنگی تفريحی شهرداری اصفهان، 1390. ص199
[[رده:تیرماه 1401]]
[[رده:تیرماه 1401]]
[[رده:کتاب تذکره شعرای تخت فولاد اصفهان]]
[[رده:کتاب تذکره شعرای تخت فولاد اصفهان]]
سطر ۱۱۳: سطر ۱۱۵:
[[رده:مدفونین در تخت فولاد]]
[[رده:مدفونین در تخت فولاد]]
[[رده:علمای قرن 14]]
[[رده:علمای قرن 14]]
[[رده:علمای حوز ه علمیه امام صادق (ع)]]
[[رده:خطیبان]]
[[رده:شاگردان محمدتقی آقانجفی]]
[[رده:شاگردان سید محمدباقر درچه ای]]
[[رده:خوشنویسان]]
[[رده:واعظین]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۹ اسفند ۱۴۰۱، ساعت ۲۳:۵۳

شیخ محمّدرضا حسام الواعظین

شيخ محمّدرضا حسام الواعظين(1300ق-1381ق) عالم فاضل، خطیب ماهر، ادیب شاعر و خطاط، از وعاظ معروف اصفهان در قرن چهاردهم هجری است.[۱] حسام الواعظین از محترمین اهل منبر اصفهان بود که سال ها در این شهر به وعظ و ارشاد و هدایت مردم مشغول بود. خـط نسـتعليق را در نهايـت استادى مى نوشت در شـعر «حسـام » تخلّـص مـى كـرد و به فن مادّه تاریخ گویی مسلّط بود.

زندگی نامه

ولادت

محمدرضا حسام الواعظین درسال 1300قمری در محلّه پاقلعه اصفهان متولّد شد.

خاندان

وی فرزند حاج ميـرزا محمّدعلى علاقه بنـد فرزند ملاّ اسماعیل بن علی بن جعفر بن حسن اصفهانی است.پدران وى نیز همه اهل علم و منبر بوده و در این شهر می‌زیسته‏‌اند. حاج میرزا محمّدعلى علاقه‌‏بند از محترمان اهل منبر اصفهان بود و سال‏ها در این شهر به وعظ و ارشاد و هدایت مردم مشغول بود. وی یازده فرزند (پنج پسر و شش دختر) از خود باقى گذاشت.

از میان اولاد ذکور او، شیخ محمّدرضا حسام الواعظین، دومین فرزند، و شیخ مهدى واعظ، چهارمین فرزند، و آقا میرزا علینقى، هفتمین فرزند او، هر کدام افرادی شاخص بودند و خط خوش داشتند.

برادر کهتر، آقا میرزا علینقی در عین جوانی در بیست و چند سالگی درگذشت در حالی که در خطّ نستعلیق مهارت بسیار داشت، تا آنجا که با توجه به همین دو سه نمونه خطّ باقی مانده از او میتوان ادّعا کرد که اگر از عمری طبیعی برخوردار می‌شد، خطّ او تا حد خطّ میر عماد بزرگ پیش می رفت.

از مرحوم حسام دو دختر باقی ماند که یکی همسر حجّت الاسلام والمسلمین سید حسین مدرّس نجف آبادی و دیگری همسر شاعر فقید مرحوم سیّد مجتبی کیوان است.[۲]

تحصیلات

مرحوم حسام الواعظین تحصیلات خود را از مکتب خانه آغاز کرد و با مقدّمات صرف و نحو آشنا شد و سپس ادبیات عرب و فقه و اصول را آموخت همچنین در زمینه طب قدیم دستی داشته است.وی علاوه بر درس حوزوی، در تاریخ و علم انساب و هنر خوشنویسی از اساتید ممتاز شمرده می شود.[۳]

اساتید

برخی از اساتید ایشان عبارتند از:

  1. میرزا عبدالغفّار پاقلعه ای(مقدمات)
  2. آقا سيّد محمود كليشادى(ادبیات عرب)
  3. ملّـا محمّدحسـين كرمـانى(فقه و اصول)
  4. سـيّد محمّد باقر درچـه اى(فقه و اصول)
  5. شیخ محمّد تقی آقا نجفی اصفهانی(فقه و اصول)
  6. سیّد محمّد نجف آبادی[۴](فقه و اصول)
  7. میرزا ابوالقاسم گوگردی (ناصر حکمت) (طب)
  8. سیّد مصطفی مؤیدالاطبأ (طب)
  9. آقا محمّد شمس الکتّاب (خوشنویسی) [۵]

جایگاه

مرحوم حسام الواعظین به علت قریحه ذاتی و موروثی خود ضمن ادامه تحصیل، از خطابه و منبر هم غفلت نداشت و اندک زمانی نگذشت که مهارت وی در این فن مورد توجه خاصّ و عام قرار گرفت و پس از ازدواج، در اصفهان در مجالس مهم به منبر و خطابه پرداخت. شهرت وی در خطابه به طوری بالا گرفت که از تهران از وی دعوت به عمل آمد و او چند سالی در آنجا در مجالس تعزیه به منبر رفت و پس از حدود پنج سال به اصفهان بازگشت.[۶]

جایگاه علمی

به نوشته حجّه الاسلام والمسلمین سیّد حسین مدرّس نجف آبادی (داماد او):

«مرحوم حسام الواعظین علاوه بر تسلّط در علوم فقه و اصول، در سه رشته دیگر سرآمد بود:

اول: در مسأله ولایت و تمسّک به عترت طاهره نهایت اهتمام را داشت و نظر به شرایط زمان و تسلّط طاغوت و تبلیغات ضدّ دینی آنان، به نظر می رسد که آن مرحوم رسالت داشت که مودّت اهل بیت و ولایت ائمه طاهرین را که تا حدّی در قلوب شیعیان کم رنگ شده بود احیا نماید، و با همین هدف بود که اکثر مطالب منبرهای او حول و حوش ولایت و مودّت اهل بیت (علیهم السلام ) دور می زد.

دوّم: علم تاریخ که علاوه بر تاریخ صدر اسلام و احوالات ائمه طاهرین و خلفای معاصر آنان، در زمینه تاریخ دوران صفویه و قاجار نیز تسلّط کامل داشت و در منبر از وقایعی سخن می گفت که در کتاب های مدوّن تاریخ، ذکری از آنها نیست و او با کنجکاوی آنها را از لابلای کتب دیگر به دست آورده بود.

سوّم: آگاهی از علم انساب که در آن به طرز شگفت آوری مهارت داشت و خاندان های دو شهر اصفهان و تهران را با تمام ویژگی های هریک می شناخت و گاهی از خصوصیاتی درباره برخی از فامیل ها خبر می داد که حتی بزرگان و سران آن خانوداه از آن بی خبر بودند و موجب شگفتی آنان می شد»[۷]

منبرهاى او از لحاظ موضوع به چهار نوع مهم و متناسب منحصر می‌شد:

1. منابر مجالس ختم

2. منبرهاى دهه اول ماه محرم و دهة آخر ماه صفر که لاجرم همه منبرهاى ایشان به وقایع آن دو ماه به خصوص عزادارى سیّد الشهداء(ع) و بیان سرنوشت دردناک اولاد و اصحاب او اختصاص داشت.

3. منبرهاى ویژه ماه رمضان، که یک دوره تاریخ صدر اسلام و خاصه تاریخ زندگى حضرت على(ع) را از آغاز تا پایان و با توجه به صفات و ابعاد گوناگون وجودایشان به عنوان یک انسان کامل باز می‌گفت. آن هم هر روز با سه منبر یک ساعت و نیمه، از بعد ظهر تا ساعت دو در مسجد شاه و از ساعت دو و نیم تا چهار در مسجد حکیم، و از ساعت چهار و نیم تا شش در مدرسه چهار باغ، منبرهایى که در بیست سال آخر حیات ایشان همواره در همین سه مسجد برقرار بود، ولى با توجه به جنبه‏ ها و نکته هاى تازه و شیوه‏ هاى بیانى نو، هیچ وقت نیز حالت حرف‏هاى مکرّر به خود نمى‌گرفت.

4. منبرهاى دیگر که با آن نوع منبر فرق داشت و در مواقع مختلف غیر از ایّام عاشورا و ماه رمضان و مجالس ختم، هر بار به مناسبتى خاص، خاصّه در دو ماه رجب و شعبان( ماه‏‌هاى اعیاد اسلامى) برگزار می‌شد و بویژه در این مجالس بود که با یک نگاه در جمعیت حاضر، حدّ منبر خود را در می‌یافت، مطابق ذوق و فهم و تخصص هر قشر سخن می‌گفت.[۸]

حسام الواعظین در خطوط نسخ و ثلث و رقاع از جمله استادان مسلّم به شمار می‌رفت.سنگ نوشته مزار آیت اللّه سیّد عبدالحسین سیدالعراقین و سیّد مرتضى نعمت اللهی در مقبره آقا میرزا عباس پاقلعه‏‌اى به خطّ حسام است. وی در نقاشى و ردیف‌‏هاى آوازى موسیقى، و بویژه از استعداد سرایش شعر (به فارسى و عربى) و بالاخص ماده تاریخ سازى بسیار برخوردار بود. معمولاً مصراع‏‌هاى ماده تاریخ‏‌ها را خود می‌‏سرود و بقیه قطعه را به دیگران می‌سپرد.

از جمله سروده‌‏هاى او نمونه‌‏هاى ذیل در دست است:

1. مادّه تاریخ وفات پدر ش، میرزا محمّد على علاقه‏‌بند: "محمّد على در ره دوست مرد"

2. مصراع مادّه تاریخ سنگ قبر برادرش آقا شیخ مهدى حقوقى: "مهدى اندر بهشت منزل کرد"

3. مرثیه‏ و ماده تاریخ وفات عالم جلیل میرزا اسداللّه خاتون آبادى که بر سنگ مزارش واقع در تکیه علّامه میر محمّد اسماعیل خاتون آبادى در تخت فولاد


بدین شرح آمده است:

بهر تاریخ وفاتش ز وفا گفت «حسام»:«شد بهشتى اسد اللّه ز اعطاى على»[۹]

جایگاه اجتماعی

اهالی اصفهان همواره وجود او را مغتنم می شمردند. مردی که در منزلش برای هر کس واز هرجا همیشه باز بود. او که با هر کس و هر گروه به گونه ای رفتار می کرد که گویی خود یکی از همان ها است نه کمتر ونه بیشتر. مگر در برابر حاج آقا رحیم ارباب که احترام زیادی برای او قائل بود.

واعظى که سى سال آخر عمرش از 1310 تا 1340ش جامع ترین خطیب شهر اصفهان محسوب مى‏شد و جذاب ترین منبرها را داشت، به طورى که نه تنها عامه مردم که خواص را نیز به شرکت در مجالس وعظ خود مشتاق می‌کرد، به خصوص که همیشه به مقتضى و مقام مجلس سخن می‌گفت و به عنوان یک رجالیِ تاریخ دان و یک خطیب ادیب، از درآمد کلام تا پایان، همراه با حُسن ختام جز بر خطّ اصلى موضوع منبر خود به پیش نمى رفت و منبر را به پایان نمى رساند.

حسام الواعظین مردى جامع و سازگار بود، لذا برخى از اقشار خواص، به صورت دوره‏‌هاى هفتگى یا دو هفته یکبار یا ماهانه با او مجالست مدام داشتند:

1.دوره های ماهانه با فقهای اصفهان: حضرات آیت اللّه خادمی، آیت اللّه اردکانی، آیت اللّه طیّب و...

2. دوره های هفتگی، همراه با برادر خود آقا شیخ مهدی با اهل منبر اصفهان از جمله: حاج آقا مصطفی رئیس الواعظین، حاج سیّد مرتضی ابطحی، آقا میرزا علینقی سجّاد و حاج آقا فضل اللّه سجّاد الواعظین، آقا حسن صدر، رضا صدر الحسنی و چند نفر دیگر، که چون همه از صدایی خوش برخوردار بودند، ساعتی در مجلس را به هم آوایی و هم خوانی  و به اصطلاح «دم گرفتن» می گذراندند. هم خوانی که صبح های شنبه هر هفته در منزل شخص «حسام» برقراربود. روضه خصوصی، مخصوص اهل منبر، که هرکدام به قصدهمین هم خوانی در مجلس حضور می یافتند و معمولاً به مناسبت روز یا ماهی که در آن بودند، با هم دم می گرفتند.

3. دوره های تابستانی با علما و ادبا که بیشتر در مدّت اقامت سه چهار ماهه استاد علاّمه جلال الدین همایی در اصفهان تشکیل می شد. از جمله کسانی که در این دوره، خاصّه به مناسبت حضور استاد، شرکت کردند، می توان از آقا سیّد مجتبی روضاتی، حاج آقا جمال صهری، آقا حسن صدر، حاج میرزا علی آقا شیرازی و... نام برد.

4. دوره های ماهانه که منزل آقا میرزا زین العابدین نعمت اللهی پاقلعه ای برقرار می گشت و اعضای اصلی آن: مرحوم حسام، آقا شیخ مهدی (حقوقی)، حاج آقا مصطفی و حاج آقا مهدی سیّد العراقین، آقا محسن نعمت اللهی، حاج آقا حسین مدرّس زاده ، حاج آقا رحیم و حاج آقا کریم میر عمادی و استاد شکراللّه صنیع زاده و دیگر صنعت کاران هنرمند اصفهانی (نقاش، مینیاتور ، میناکار، منبّت کار) و خاصّه شاعران مدّاح و مرید اهل فقر همچون: صغیر اصفهانی و شکیب اصفهانی ، و تابستان ها با حضور استاد جلال الدین همایی و میهمانان عام و عارف آشنا یا ناآشنایی که بیشتر از دو شهر کرمان و کرمانشاه می آمدند، تشکیل می دادند. و این دوره از هر لحاظ، به ویژه از نظر شور و حال و قول و مقال تفاوت داشت.[۱۰]

سیره اخلاقی

حسام از محبّان و شیعیان واقعى اهل بیت عصمت و طهارت و داراى ملکات نفسانى بسیار ارزشمندى بود. در جود و سخا و انفاق و دستگیرى از مستمندان و صلة ارحام و تفقّد از حال آنان کم نظیر و نمونه بود.

وی توکّلى عجیب به پروردگار عالم داشت و افتخار خدمت به آستان مقدس حسینى(س) را بزرگ ترین افتخار براى خود می‌دانست.

حسام ارادتى زاید الوصف نسبت به سادات و فرزندان حضرت زهرا (س) داشت و نهایت احترام را نسبت به آنان مبذول می‌داشت.[۱۱]

وفات

مرحوم حسام الواعظین پس از عمری خدمت به خلق وتلاش در راه ارشاد و هدایت آنان در شـب جمعـه 13 ربيـع الاول سـال 1381ق دار فانی را وداع گفت و با تشییعی شایسته در اطاقی که خود ساخته بود بنا بر وصیتش در کنار برادر و بر روی قبر پدر درضلع شرقی تكيـه سيدالعراقين تخت فولاد مدفون گرديد. [۱۲]

در وفات وى شعراى اصفهان از جمله شكيب اصفهانى، سيد فخرالدين روضاتى، استاد فضل اللّه اعتمادى «برنا» و محمـد حقـوقى مرثيه و ماده تاريخ سروده اند.[۱۳]

متن سنگ نوشته حسام از استاد جلال الدین همایی و خطّ آن از مرحوم شیخ حبیب اللّه فضائلی و مادّه تاریخ آن از مرحوم سیّد مجتبی کیوان است.

پانویس

  1. مهدوی، اعلام اصفهان، ج3، ص141.
  2. مهدوی، مزارات اصفهان، ص 134؛ حقوقی، زندگی نامه حسام الواعظین،مخطوط.
  3. لطفی، تذکره شعرای تخت فولاد اصفهان، ص 199
  4. مهدوی، دانشمندان و بزرگان اصفهان، ج 2، ص 629، و اطلاعات متفرقه.
  5. مهدوی، اعلام اصفهان، ج3، ص141.
  6. مهدوی، دانشمندان و بزرگان اصفهان، ج2، ص630.
  7. حقوقی، زندگی نامه حسام الواعظین، مخطوط.
  8. قاسمی، شرح مجموعه گل، ص252.
  9. قاسمی، شرح مجموعه گل، ص261.
  10. حقوقی، زندگی نامه حسام الواعظین ، مخطوط، ص 253
  11. مجموعه فرهنگی و مذهبی تخت فولاد، دانشنامه تخت فولاد ، ج2، صص81-84.
  12. قاسمی، شرح مجموعه گل، ص274.
  13. لطفی، تذکره شعرای تخت فولاد اصفهان، ص 199

منابع

  • قاسمی،رحیم، شرح مجموع گل، اصفهان، انتشارات کانون پژوهش، چاپ دوم، زمستان 1390.
  • مهدوی، مصلح الدین، اعلام اصفهان، اصفهان: سازمان فرهنگی تفريحی شهرداری اصفهان، ۱۳۸۶.
  • لطفی، علیرضا(حامد اصفهانی)،تذكره شعرای تخت فولاد اصفهان: معرفی شعرای مدفون در تخت فولاد اصفهان، اصفهان: سازمان فرهنگی تفريحی شهرداری اصفهان، 1390.
  • مجموعه فرهنگی و مذهبی تخت فولاد: زيرنظر اصغر منتظرالقائم، دانشنامه تخت فولاد اصفهان، ج2، اصفهان: سازمان فرهنگی تفريحی شهرداری اصفهان، چاپ اول، 1389.