این دانشنامه در حال تصحیح و تکمیل می باشد. از این رو محتوای آن قابل ارجاع نیست. پیشنهاد عناوین - ارتباط با ما
محمدرضا شکیب اصفهانی
این نوشتار نیازمند جعبهٔ اطلاعات است. ممکن است بخواهید با افزودن یک جعبهٔ اطلاعات، به استانداردسازی نمایش موضوع کمک کنید. |
محمّد رضا متخلّص به «شکیب» (1284ش-1361ش)، فرزند محمّد حسین شمشیری، متخلص به « شکیب اصفهانی»، شاعر و ادیب عارف، در اصفهان متولّد شده است.[۱]
معرفی
ولادت
محمدرضا شکیب،در سال 1284ش در اصفهان متولد شد.
تحصیلات
از جزئیات زندگی او، تقریباً، چیزی جز اطلاعات کلی و پراکنده، در افواه دوستان و ارادتمندانش، در دست نیست و با وجود دو یادداشت بر دیوانش، یکی از جلال الدین همایی و دیگری از سید احمد مهدویون، متخلص به « صبا»، چیز چندانی به دست نمی آید و هر دو تقریظ؛ به کلی گویی و ستایش های رایج بسنده کرده اند.
این سراینده با ذوق و خوش توفیق، تا سن بیست و سه سالگی، ضمن اشتغال، ظاهراً از علوم قدیمه بهره ای یافت و سطوح اولیه دانش های مرسوم حوزه ها را مانند ادبیات، منطق و کلام، به درس فرا گرفت.وی در 27 سالگی به عرفان روی آورده و مُرید ذوالرّیاستین شیرازی شد در شعر و ادب از محضر سینا کرونی بهره برده و در انجمن ادبی شیدا نیز از اساتید ادب کسب فیض کرد.
اساتید
- سینای کرونی که به سبب مصاحبتش در انجمن شیدا، شکیب به وی علاقة فراوان پیدا کرد و در فوتش ماده تاریخی سرود.
- رجبعلی گلزار است که شکیب در اوان زندگی اش و شاگردی او در پیشه قلمزنی اشتغال داشت و تا آخر عمر، نیز بدین کار مشغول بود.
- محمدحسین صغیر اصفهانی(1312-1390ق) است که شکیب رفاقتش با وی در اواخر زندگی اش اتفاق افتاد.
آثار و فعالیت ها
آثار
شکیب دارای دیوانی است که در دیوان او، حدود دویست قصیده و چند مسمط و رباعی و مثنوی و قطعه و نیز بیش از پانصد غزل به سبک و سیاق شعرای بازگشت وجود دارد. موضوع قصاید او عموما اعیاد و زاد روز ائمة اطهار و اولیای دین است و مناسبات شاد دینی و مذهبی، انگیزه سرایش آنهاست و کمتر از انگشتان دو دست، مرثیه در بین آنها دیده می شود. دیوان اشعارش چندین بار به چاپ رسیده است.
اشعار او
این ابیات از شکیب اصفهانی است:
هر که زد اندر ازل جامی ز مینای محبّت | تا ابد در سر هوای خانه خمّار دارد | |
آب و رنگ لاله روی تو ای سرو خرامان | باغ و بستان را به چشمم خوارتر از خار دارد[۲] |
فعالیت ها
ارادت شکیب به خاندان رسالت و ولایت و گرایش او به معرفت، باعث شد که از بیست و هشت سالگی دست تولّا به ذوالریاستین شیرازی ملقب به مونسعلی شاه نعمت اللهی دهد و همین نکته حضور او را در محافل ذکر عرفانی مستمر ساخت.
شکیب تا آخر عمر، عیسی وش، نقد تجرد را از کف ننهاد و با خواهرش در منزل شخصی خود، واقع در خیابان مدرّس اصفهانی زیست. او در پاره ای از عمر که دورة افول صنایع دستی بود و رونق پیش را نداشت- مانند دیگر اهل هنر- به عسرت زیست. گاهی نشانه هایی از این فقر مادی و تنگنای معیشت در شعرش بازتاب یافته است.
وی در انجمن های ادبی اصفهان همچون انجمن کمال حضور یافت. او به شغل قلمزنی امرار معاش می کرد و به مشایخ نعمت اللهی پاقلعه اصفهان ارادت می ورزید.
سیره اخلاقی
شکیب، به تصدیق معاشران و ارادتمندانش؛ صریح اللهجه و تند زبان، منیع الطبع، خوش پوش، عارف منش و خوش حافظه بود. او در حالی که چند سال آخر عمر را از تحولات ایام و دگرگونی های روزگار، تلخ کام بود و بویژه از آزار زبان برخی حاسدان و ساعیان، رنجش خاطر یافته بود؛ در عزلت و غریبی، سر به تیره تراب نهاد. [۳]
وفات
وی سرانجام در دوم ذیحجّه 1402ق وبه نقلی 1403ه.ق مطابق با 28 شهریور 1361ش وفات یافته و در صحن تکیه آغاباشی واقع در تخت فولاد اصفهان مدفون شد.
مادّه تاریخ وفاتش را شاعر توانا و ادیب دانشمند آقای میرزا فضل اللّه خان اعتمادی خوئی متخلّص به «برنا» گوید:
به شمسی خاصه بُرنا وفات او بنوشت: | «اجل گرفت قلم از کف شکیب ادیب»[۴] |
پانویس
منابع
- مهدوی، مصلح الدین، اعلام اصفهان، اصفهان: سازمان فرهنگی تفريحی شهرداری اصفهان، ۱۳۸۶.
- مجموعه فرهنگی و مذهبی تخت فولاد،زيرنظر اصغر منتظرالقائم، دانشنامه تخت فولاد اصفهان، ج2، اصفهان: سازمان فرهنگی تفريحی شهرداری اصفهان، چاپ اول، 1389.
- لطفی، علیرضا، (حامد اصفهانی)، تذکره شعرای مدفون در تخت فولاد اصفهان، اصفهان، سازمان فرهنگی تفریحی شهرداری اصفهان، 1390.