این دانشنامه در حال تصحیح و تکمیل می باشد. از این رو محتوای آن قابل ارجاع نیست. پیشنهاد عناوین - ارتباط با ما

تفاوت میان نسخه‌های «میرزا علی آقا شیرازی»

از دانشنامه حوزه علمیه اصفهان
پرش به ناوبری پرش به جستجو
جز
 
(۸ نسخه‌ٔ میانی ویرایش‌شده توسط ۴ کاربر نشان داده نشده)
سطر ۱: سطر ۱:
'''میرزاعلی آقا شیرازى'''(۱۲۹۴ق -۱۳۷۵ق/ ۱۳۳۴ش) ،فرزند حاج علی اکبر بن حاج قاسم، عالم فاضل زاهد عابد، ادیب کامل، و طبیب ماهر، از نوادر زمان، و مفاخر علمی و عملی اصفهان به شمار می رفت و در زهد و تقوا وحید و یگانه بود. وی فقیه معروف حوزه علمیه اصفهان در قرن سیزدهم شمسی  بود و به دعوت مرحوم آیت الله [[سید محمدرضا خراسانی|سیّد محمّدرضا خراسانی]] در [[حوزه علمیه امام صادق (ع) اصفهان|مدرسه چهارباغ]] برای جمعی از فضلا و طلاب، کتاب نهج‌البلاغه را تدریس می‌کرد.<ref>رحیمی، گلزار فضیلت، ص ۲۷۵.</ref>{{نیازمند ویرایش}} {{نیازمند جعبه اطلاعات}} {{بررسی رده}}
[[پرونده:علی آقا شیرازی.jpg|بندانگشتی]]
[[پرونده:علی آقا شیرازی.jpg|بندانگشتی]]
میرزاعلی آقا شیرازى(زاده شعبان ۱۲۹۴ق - درگذشته ۱۳۷۵ق/ ۱۳۳۴ش) ادیبِ محقق و فقیه معروف حوزه علمیه اصفهان در قرن سیزدهم شمسی  بود. وی به دعوت مرحوم [[سیّد محمّدرضا خراسانی|آیةالله سیّد محمّدرضا خراسانی]] در [[حوزه علمیه امام صادق علیه السلام اصفهان|مدرسه چهارباغ]] برای جمعی از فضلا و طلاب، کتاب نهج‌البلاغه را تدریس می‌کرد.<ref>ر.ک: گلزار فضیلت، ص ۲۷۵.</ref>
{{نیازمند ویرایش}}
<br />
<br />


==زندگی‌نامه==
==زندگی‌نامه==
جد ايشان «محمد قاسم شيرازي» چهره شناخته شده و تاجر معتبر شيراز به شمار مي رفت<ref>الذريعه، ج 13 ص 70، تذكرة القبور، ص 436</ref>. بعد از وفات او حاج علي اكبر (پدر بزرگوار مرحوم ميرزا علي آقاي شيرازي) شغل پدر را پي گرفت، اما مدتي بعد اشتياق به تحصيل او را به نجف اشرف رساند. البته در نجف نيز فعاليت هاي تجاري را ادامه داد.
===ولادت===
 
وی در شعبان سال 1294ق ، چشم به جهان گشود.
كشش دروني و همنشيني با اهل دانش سبب شد تا حاج علي اكبر سعادت حضور در مكتب دانشوراني گرانمايه، چون علامه مولا حسين بن محمد اسماعيل اردكاني، معروف به فاضل اردكاني (1235 - 1305 ه.ق) راه يابد.
 
حاج علي اكبر پس از فراغت از تحصيل، پژوهشي را در روايات و احاديث انجام داده و كتاب معروف «شرح الاربعين حديثا في فضيلة الصلوة علي النبي و آله صلي الله عليهم اجمعين» را نوشت. اين كتاب ضمن تأييد كمالات علمي اين بازرگان اهل فضل، گوياي علاقه وي به خاندان عصمت و طهارت (عليهم السلام) نيز هست.<ref>شرح حال رجال ايران، مهدي بامداد، ج 3، ص 302</ref>
 
حاج ميرزا علي آقا در سال 1316 ه.ق راهي اصفهان شد و بخشي از تحصيلاتش را در [[مدرسه علمیه نیم آورد|مدرسه نيم آورد]] - واقع در انتهاي بازار بزرگ اصفهان - گذراند.
 
جاذبه معنوي مدرسان اين مدرسه، خصوصا آقا سيد محمد باقر درچه اي، موجب شده بود تا علي به اين مكان روي آورد. مرحوم درچه اي يكي از علما و فقهاي مشهور اصفهان بود. به طوري كه پس از درگذشت آيت الله سيد اسماعيل صدر[2] در كاظمين (1338 ه.ق) اهالي اصفهان و برخي نقاط ايران به ايشان رجوع كردند.
 
و بزرگاني چون مرحوم آيت الله بروجردي و شهيد مدرس نزد وي شاگردي كرده اند.
 
حاج ميرزا علي آقا از شيخ اسدالله قمشه اي (1297 - 1334 ه.ق) مدت کوتاهی استفاده برد.
 
شيخ عبدالحسين محلاتي (1270 - 1312 ه.ق)[7] در [[حوزه علمیه صدر بازار اصفهان|مدرسه صدر اصفهان]] دروس خارج را تدريس مي نمود، يكي ديگر از اساتيد حاجي ميرزا علي آقا بود.<ref>تاريخ شهر سامراء، و شمه اي از زندگي آيت الله بروجردي، سيد مصلح الدين مهدوي ص 112</ref>
 
آيت الله العظمي حاج آقا حسين بروجردي (1292 - 1381 ه.ق) مرجع عظيم الشأن قرن اخير دراصفهان، به دليل تسلط بر منابع، تشريح مباني فقه و اصول با زباني رسا و قابل فهم، حوزه درسي گرم و پر رونقي داشت و يك صد نفر در آن حضور مي يافتند. حاج ميرزا علي آقا شيرازي علاوه بر آنكه از شاگردان برجسته آيت الله بروجردي محسوب مي شد، رابطه اي تنگاتنگ با آن فقيه داشت و استادش از همت عالي، علو طبع و حالات اخلاقي وي بر خويشتن مي باليد.


حاج ميرزا علي آقا شيرازي مباحثي، چون فقه، اصول، رجال و درايه را نزد حاج آقا ميرزا كمال الدين ابوالهدي كرباسي (متوفي 1356 ه.ق) كه عالمي فقيه و زاهدي مجتهد بود، فرا گرفت.
===خاندان===
<br />
جد وی، محمد قاسم شيرازی  چهره شناخته شده و تاجر معتبر شيراز به شمار مي رفت<ref>تهرانی، الذريعه، ج 13 ص 70؛ گزی تذكرة القبور، ص 436.</ref>. بعد از وفات او حاج علی اكبر، پدر بزرگوار مرحوم ميرزا علی آقای شيراز ی شغل پدر را پي گرفت، اما مدتي بعد اشتياق به تحصيل او را به نجف اشرف رساند. البته در نجف نيز فعاليت های تجاری را ادامه داد. كشش دروني و همنشيني با اهل دانش سبب شد تا حاج علی اكبر سعادت حضور در مكتب دانشورانی گرانمايه، چون علامه [[حسین بن اسماعیل اردکانی|مولا حسين بن محمد اسماعيل اردكانی]]، معروف به فاضل اردكاني (1235 - 1305 ه.ق) راه يابد.
==تدریس نهج‌البلاغه در حوزه اصفهان==
یکی از تلاش‌هایی که در جهت زنده نگاه‌داشتن این اثر فاخر و ارزشمند صورت گرفته، تدریس آن بوده و دو تن از شخصیت‌هایی بزرگی که در حوزه علمیّه اصفهان در این جهت کوشیده‌اند، یکی مرحوم سیّد محمّدرضا خراسانی است با قرار دادن آن در شمار درس‌های رسمی مدرسه امام صادق علیه‌السلام و دیگری مرحوم حاج میرزاعلی آقا شیرازی با تدریس آن در دو مدرسه صدر بازار و نیز امام صادق اصفهان. آیةالله حاج میرزاعلی آقا شیرازی به دعوت مرحوم آیةالله سیّد محمّدرضا خراسانی تدریس نهج‌البلاغه و نیز بیان اخلاق را در مدرسه امام صادق علیه‌السلام شروع می‌نماید.


==شهید مدرّس و نهج‌البلاغه==
حاج علی اكبر پس از فراغت از تحصيل، پژوهشي را در روايات و احاديث انجام داد و كتاب معروف «شرح الاربعين حديثا في فضيلة الصلوة علي النبي و آله صلي الله عليهم اجمعين» را نوشت. اين كتاب ضمن تأييد كمالات علمي اين بازرگان اهل فضل، گوياي علاقه وي به خاندان عصمت و طهارت (عليهم السلام) نيز هست.<ref>بامداد،  شرح حال رجال ايران،  ج 3، ص 302.</ref>
در شمار اساتید مرحوم حاج میرزاعلی آقا شیرازی از مجاهد خستگی‌ناپذیر شهید آیةالله سیّد حسن مدرّس نام‌برده‌اند و شاید آن شهید والامقام اولین کسی است که حضور در درس او، شوق انس با نهج‌البلاغه را در دل میرزاعلی آقا شیرازی برانگیخت.  


گفته‌اند:
===تحصیلات===
وی در نجف اشرف از درس فقه و اصول سیّد محمّدکاظم یزدی و آخوند خراسانی و در اصفهان از درس [[سید محمدباقر درچه‌ای|سیّد محمّدباقر درچه‌ای]] و [[آخوند کاشی]] ، [[محمدباقر حکیم باشی مدرس خراسانی|حاج میرزا محمّد باقر حکیم باشی]] بهره گرفت . با طب قدیم نیز آشنا بود.  <ref>امینی نجف آبادی،خاطرات آیة الله ابراهیم امینی، ص۷۲ .</ref>


«شهید مدرّس اولین کسی بود که تدریس نهج‌البلاغه را در حوزه‌های علمیّه رسمی ‌کرد و نخستین مجتهدی بود که این کتاب را جزو متون درسی طلّاب قرار داد. شخصیتی چون حاج میرزاعلی آقا شیرازی و آیةالله العظمی حاج‌آقا حسین بروجردی، نهج‌البلاغه را نزد شهید مدرّس آموختند».<ref>گلشن ابرار، ج ۲، ص ۵۶۵ و نیز ر.ک: الرسائل الفقهیة، شهید مدرّس، ص ۳۳.</ref>
حاج ميرزا علی آقا در سال 1316ق، راهی اصفهان شد و بخشی از تحصيلاتش را در [[مدرسه علمیه نیم آورد|مدرسه نيم آورد]] ،  واقع در انتهای بازار بزرگ اصفهان  گذراند.


<br />  
===اساتید===
[[عبدالحسین محلاتی|شيخ عبدالحسين محلاتی]] (1270 - 1312 ه.ق)[7] در [[حوزه علمیه صدر بازار اصفهان|مدرسه صدر اصفهان]]  که دروس خارج را تدريس مي نمود، يكي  از اساتيد حاجي ميرزا علي آقا بود.<ref>مهدوی، تاريخ شهر سامراء، و شمه اي از زندگي آيت الله بروجردي،  ص 112.</ref>


==شاگردان==
آيت الله العظمي حاج [[سید حسین طباطبایی بروجردی|آقا حسين بروجردي]] (1292 - 1381 ه.ق) مرجع عظيم الشأن قرن اخير دراصفهان، به دليل تسلط بر منابع، تشريح مباني فقه و اصول با زباني رسا و قابل فهم، حوزه درسي گرم و پر رونقي داشت و يك صد نفر در آن حضور مي يافتند. حاج ميرزا علي آقا شيرازي علاوه بر آنكه از شاگردان برجسته آيت الله بروجردي محسوب مي شد، رابطه اي تنگاتنگ با آن فقيه داشت و استادش از همت عالي، علو طبع و حالات اخلاقي وي بر خويشتن مي باليد.
مرحوم حاج میرزاعلی آقا شیرازی در فقه، فلسفه، اخلاق و دیگر علوم اسلامی و نیز طب، استاد بود و در اصفهان و قم، شاگردان بسیاری از محضر وی بهره‌مند شدند؛ بزرگانی چون حضرات آیات و حجج‌اسلام:


ـ شیخ ابراهیم امینی نجف‌آبادی (ره)<ref>ر.ک: خاطرات آیةالله ابراهیم امینی، ص ۶۱.</ref>
حاج ميرزا علي آقا  از شيخ اسدالله قمشه اي (1297 - 1334 ه.ق) مدت کوتاهی استفاده برد.


ـ شیخ ابوالفضل نجفی خوانساری (۱۳۳۴ ـ ۱۴۲۲ ق). <ref>اختران فضیلت، ج ۱، ص ۳۴۹.</ref>
مباحثی ، چون فقه، اصول، رجال و درايه را نزد [[ابوالهدی بن ابوالمعالی کلباسی|حاج آقا ميرزا كمال الدين ابوالهدي كرباسي]] (متوفي 1356 ه.ق) كه عالمي فقيه و زاهدي مجتهد بود، فرا گرفت.


ـ سیّد ابوالقاسم موسوی خوئی (۱۳۱۷ ـ ۱۴۱۳ ق).<ref>اختران فقاهت، ج ۲، ص ۱۰۲۴.</ref>
===شاگردان===
مرحوم حاج میرزاعلی آقا شیرازی در فقه، فلسفه، اخلاق و دیگر علوم اسلامی و نیز طب، استاد بود و در اصفهان و قم، شاگردان بسیاری از محضر وی بهره‌مند شدند؛ بزرگانی چون حضرات آیات و حجج‌اسلام:


ـ شیخ محمّدباقر شریعتی دهاقانی (۱۳۲۲ ـ ۱۴۰۶ ق).<ref>أعلام اصفهان، ج ۲، ص ۸۹.</ref>  
#شیخ ابراهیم امینی نجف‌آبادی
#شیخ ابوالفضل نجفی خوانساری (۱۳۳۴ ـ ۱۴۲۲ ق)<ref>انصاری قمی، اختران فضیلت، ج ۱، ص ۳۴۹.</ref>
#ـ سیّد ابوالقاسم موسوی خوئی (۱۳۱۷ ـ ۱۴۱۳ ق)<ref>انصاری قمی، اختران فقاهت، ج ۲، ص ۱۰۲۴.</ref>
#[[محمدباقر شریعتی دهاقانی|شیخ محمّدباقر شریعتی دهاقانی]] (۱۳۲۲ ـ ۱۴۰۶ ق).<ref>مهدوی،أعلام اصفهان، ج ۲، ص ۸۹.</ref>
#[[محمدتقی آقانجفی اصفهانی|شیخ محمّدتقی نجفی مسجدشاهی]] (۱۲۹۵ ـ ۱۳۵۷ ش)
#سیّد حسن میربد قمشه‌ای (م ۱۳۵۷ ش)<ref>قاسمی، بزم قدسیان، ص ۱۲۳.</ref>
#شیخ رمضان علی املائی (۱۲۹۰ ـ ۱۳۸۵ ش
#[[عبدالجواد جبل عاملی|شیخ عبدالجواد جبل عاملی سدهی]] (۱۲۸۳ ـ ۱۳۶۸ ش)
#[[سید محمدعلی موحد ابطحی|سیّد محمّدعلی موحّد ابطحی اصفهانی]] (۱۳۴۹ ـ ۱۴۲۳ ق)
#شیخ کاظم کلباسی
#سیّد مرتضی ظهیرالاسلام<ref>قاسمی، گلزار مقدّس، ص ۱۲۳.</ref>
#شهید مرتضی مطهری
#[[سید مرتضی موحد ابطحی اصفهانی|سیّد مرتضی موحّد ابطحی اصفهانی]] (۱۳۲۰ ـ ۱۴۱۳ ق)
#دکتر محمّدباقر کتابی<ref>افادات شفاهی دکتر کتابی.</ref>
#مرحوم آيت الله بروجردي
#[[شهید سید حسن مدرس|شهيد مدرس]]  <br />


ـ شیخ محمّدتقی نجفی مسجدشاهی (۱۲۹۵ ـ ۱۳۵۷ ش).<ref>ر.ک: گلزار فضیلت، ص ۲۱۲.</ref>
==جایگاه==
===جایگاه علمی===
استاد مطهری میرزاعلی آقا شیرازی را مصداق واقعی «عالم ربّانی» برشمرده و شاگردی در محضر او را از ذخایر گران‌بهای عمر خود می‌داند و در مقدمه کتاب «سیری در نهج‌البلاغه» دراین‌باره چنین می‌نویسد:<blockquote>«... دریغ است از آن بزرگواری كه مرا اولین بار با نهج‌البلاغه آشنا ساخت و درک محضر او را همواره یكی از "ذخایر" گران‌بهای عمر خودم- كه حاضر نیستم با هیچ‌چیز معاوضه كنم- می‌شمارم و شب و روزی نیست كه خاطره‌اش در نظرم مجسم نگردد، یادی نكنم و نامی نبرم و ذكر خیر ننمایم. به خود جرأت می‌دهم و می‌گویم او به حقیقت، یک عالم ربّانی بود؛ امّا چنین جرأتی ندارم كه بگویم من "متعلّّم علی سبیل نجاة" بودم. ...


ـ سیّد حسن میربد قمشه‌ای (م ۱۳۵۷ ش). <ref>بزم قدسیان، ص ۱۲۳.</ref>  
او هم فقیه بود و هم حكیم و هم ادیب و هم طبیب. فقه و فلسفه و ادبیات عربی و فارسی و طب قدیم را كاملاً می‌شناخت و در برخی، متخصص درجه اول به شمار می‌رفت. قانون بوعلی را ـ كه اكنون مدرّس ندارد ـ او به‌خوبی تدریس می‌کرد و فضلا در حوزه درسش شركت می‌کردند، امّا هرگز نمی‌شد او را دربند یک تدریس مقید ساخت. قیدوبند به هر شكل با روح او ناسازگار بود. یگانه تدریسی كه با علاقه می‌نشست، نهج‌البلاغه بود. نهج‌البلاغه به او حال می‌داد و روی بال‌وپر خود می‌نشاند و در عوالمی كه ما نمی‌توانستیم درست درک كنیم، سیر می‌داد."</blockquote>


ـ شیخ رمضان علی املائی (۱۲۹۰ ـ ۱۳۸۵ ش). <ref>ر.ک: ستارگان درخشان حوزه علمیّه اصفهان، ص ۳۳.</ref>  
===جایگاه اجتماعی===
مرتضی مطهری می نویسد:<blockquote>... تا آنجا كه من اطلاع دارم مردم اصفهان عموماً او را می‌شناختند و به او ارادت می‌ورزیدند، همچنانکه حوزه علمیّه قم به او ارادت می‌ورزید. هنگام ورودش به قم، علمای قم با اشتیاق به زیارتش می‌شتافتند. ولی او از قید "مریدی" و "مرادی" مانند قیود دیگر آزاد بود؛ رحمةالله علیه رحمةواسعة و حشره¬الله مع أولیائه».<ref>مطهری، سیری درنهج البلاغه،  مقدمه، صفحه 9و12.</ref> </blockquote>


ـ شیخ عبدالجواد جبل عاملی سدهی (۱۲۸۳ ـ ۱۳۶۸ ش).<ref>ر.ک: ستارگان درخشان حوزه علمیّه اصفهان، ص ۵۹.</ref>
==سیره اخلاقی==
دکتر محمدباقر کتابی می نویسد:<blockquote>" ازنظر فضیلت اخلاقی، بسیار کم‌نظیر بود، قیافه‌ متبسّم و در عین حال با ابهت داشت. پیوسته از ریاست و تشریفات دنیا به‌دور بود. مال نمی‌اندوخت و در کمال قناعت زندگی می‌کرد، بااینکه مرجع بسیاری از وجوهات بود ولی خود دیناری نداشت و همه را در اسرع وقت به مستحقین می‌رساند. بازیچه‌های دنیوی و مال و متاع آن او را نمی‌فریفت. به محراب و القاب علمی، دل‌خوش نکرده بود. وجود مبارکش در اصفهان منبع خیرات و برکات، و سیمای او مصداق حدیث (من یذکّرکم الله رؤیته) بود، بیان او در کمال شیوایی و فقط درراه دین و فضیلت به‌کار می‌رفت.


ـ سیّد محمّدعلی موحّد ابطحی اصفهانی (۱۳۴۹ ـ ۱۴۲۳ ق). <ref>ر.ک: حیاة المرجع الدینی آیةالله العظمی الموحد الأبطحی، ص ۷.</ref>
روزها در مدرسه‌ صدر اصفهان علوم  بوعلی سینا، همچنین درس فقه و اخلاق و ادب را تدریس میکرد و معمولاً یکی از درس‌های او تحلیل و شرح نهج‌البلاغه بود، خطب نهج‌البلاغه را به بهترین وجهی تشریح می‌نمود و به مناسبت اشعار و روایات و آیات می‌آورد. در ادب عربی و فارسی در بین متأخرین بی‌نظیر بود و توجه او از معارف اسلامی بیشتر به اخلاق مصروف می‌گشت و در فقه و حدیث و رجال و کلام نیز استادی مسلّم، و نیز عارفی وارسته و زاهد و دانشمندی بزرگوار بود هیچ‌گونه تکبر علمی ، که معمولاً دانشمندان و اهل هنر را عارض می‌شود ـ در او دیده نمی‌شد. با همگان از وضیع و شریف یکسان معاملت می‌نمود. افعال و اطوار او واقعاً نمونه‌ یک انسان را تداعی می‌کرد. من کسی را چون او ندیدم که همگان از هر صنف چه از اهل دانش و بینش و چه از اهل ریاست و مال و هنر در مقابل او خاضع و خاشع باشند. گاهی به منبر می‌رفت و سیمای ملکوتی او، بیانات گرم و آتشین او که از دل باصفای او برمی‌خاست، اشک‌های او که بر محاسن سپیدش سرازیر می‌گردید، شوری که از روح گرم و پر از یقین او جوش می‌زد، قلق و اضطراب را از بین می‌برد و شک و ناامیدی را می‌سوزاند و فروغی از اطمینان به مستمعین می‌بخشید که تا مدت‌ها از آن شور و احساس گرم بودند و همه را با خود به دریای نور می‌برد آنجا که از پلیدی‌ها، طمع‌ها، حسدها، خبری نیست همه‌جا امید و فروغ تابناک انسانی تجلی می‌کند.


ـ شیخ کاظم کلباسی. <ref>افادات شفاهی آن مرحوم.</ref>  
در میان این دنیای مادی و این لجن‌زار غرب‌زدگی و این آبشخور آلوده و این جهنم سوزان زندگی قرن بیستم که همه‌جا، فکر ثروت و مقام رسوخ کرده و ظاهر فریبای زندگی همه را شیفته ساخته و درست در عالی‌ترین مجامع مترقی و آزاد ملت‌ها لهیب سوزان جنگ و آدمکشی زبانه کشیده و فکر تجاوز به حقوق همه‌جا سرایت کرده است، در این زمان، وجود مردی که ایمان او در جان او ریشه دارد، از روح پر از یقین او بیرون می‌آید، ذره‌ای ریب و ریا و شکّ در عقلیت او راه ندارد، به انسان‌ها مهر می‌ورزد، ارشاد می‌کند؛ آن‌هم نه از روی مطامع دنیوی و از پشت دکان زرق و ریا، بسیار مغتنم است."<ref>کتابی، رجال اصفهان،  ج1، ص222 و 225.</ref></blockquote>
همچنین آیت الله امینی می نویسد:<blockquote>"...ساده می‌زیست و اسیر تجملات زندگی نبود. لباسی ساده و گیوه می‌پوشید. خوش‌اخلاق و متواضع بود. از قبول منصب رسمی امام جماعت امتناع داشت ولی گاهی که در مدرسه‌ صدر یا جای دیگر به نماز می‌ایستاد، ارادتمندان به وی اقتدا می‌کردند.هنگامی که لب به سخن می‌گشود گویا حقایق را در جهان دیگری مشاهده می‌کند و از آن جهان خبر می‌دهد. سخنان او بر دل می‌نشست و در عمق جان نفوذ می‌کرد. "<ref>امینی نجف آبادی، خاطرات آیة الله ابراهیم امینی، ص71.</ref></blockquote>


ـ سیّد مرتضی ظهیرالاسلام. <ref>گلزار مقدّس، ص ۱۲۳.</ref>
==سیره عبادی==
 
استاد مطهری می نویسد:<blockquote>"او با نهج‌البلاغه می‌زیست، با نهج‌البلاغه تنفّس می‌کرد، روح او با این كتاب همدم بود، نبض او  با این كتاب می‌زد و قلبش با این كتاب می‌تپید. جمله‌های این كتاب، ورد زبانش بود و به آن‌ها استشهاد می‌نمود. غالباً جریان كلمات نهج‌البلاغه بر زبانش با جریان سرشک از چشمانش بر محاسن سپیدش همراه بود.
ـ شهید مرتضی مطهری.
 
ـ سیّد مرتضی موحّد ابطحی اصفهانی (۱۳۲۰ ـ ۱۴۱۳ ق)؛<ref>اختران فضیلت، ج ۱، ص ۸۲۲.</ref>
 
-دکتر محمّدباقر کتابی.<ref>افادات شفاهی دکتر کتابی.</ref>
 
==وفات و مدفن==
سرانجام این عالم بزرگ و فقیه اخلاقی در شب بیست و چهارم ماه جمادی‌الاولی سال ۱۳۷۵ قمری در اصفهان، چشم از جهان فروبست و طبق وصیت او، جسم مطهرش با احترامات لازم به قم منتقل و در قبرستان شیخان در دل خاك آرام گرفت.<ref>دانشمندان و بزرگان اصفهان، ج ۲، ص ۸۱۶ و رجال اصفهان (دکتر کتابی)، ج ۱، ص ۲۲۵.</ref>
 
==استاد در کلام دیگران==
 
===<big>1) سخن شهید مطهری:</big>===
استاد مطهری میرزاعلی آقا شیرازی را مصداق واقعی «عالم ربّانی» برشمرده و شاگردی در محضر او را از «ذخایر گران‌بهای عمر خود» می‌داند و در مقدمه کتاب «سیری در نهج‌البلاغه» دراین‌باره چنین می‌نویسد:
 
«... دریغ است از آن بزرگواری كه مرا اولین بار با نهج‌البلاغه آشنا ساخت و درك محضر او را همواره یكی از "ذخایر" گران‌بهای عمر خودم- كه حاضر نیستم با هیچ‌چیز معاوضه كنم- می‌شمارم و شب و روزی نیست كه خاطره‌اش در نظرم مجسم نگردد، یادی نكنم و نامی نبرم و ذكر خیر ننمایم.
 
به خود جرأت می‌دهم و می‌گویم او به حقیقت، یك "عالم ربّانی" بود؛ امّا چنین جرأتی ندارم كه بگویم من "متعلّّم علی سبیل نجاة" بودم. یادم هست كه در برخورد با او همواره این بیت سعدی در ذهنم جان می‌گرفت:
 
عابد و زاهد و صوفی همه طفلان رهند مرد اگر هست به‌جز عالم ربّانی نیست
 
او هم فقیه بود و هم حكیم و هم ادیب و هم طبیب. فقه و فلسفه و ادبیات عربی و فارسی و طب قدیم را كاملاً می‌شناخت و در برخی، متخصص درجه اول به شمار می‌رفت. قانون بوعلی را ـ كه اكنون مدرّس ندارد ـ او به‌خوبی تدریس می‌کرد و فضلا در حوزه درسش شركت می‌کردند، امّا هرگز نمی‌شد او را دربند یك تدریس مقید ساخت. قیدوبند به هر شكل با روح او ناسازگار بود. یگانه تدریسی كه با علاقه می‌نشست، نهج‌البلاغه بود. نهج‌البلاغه به او حال می‌داد و روی بال‌وپر خود می‌نشاند و در عوالمی كه ما نمی‌توانستیم درست درك كنیم، سیر می‌داد.
 
او با نهج‌البلاغه می‌زیست، با نهج‌البلاغه تنفّس می‌کرد، روحش با این كتاب همدم بود، نبضش با این كتاب می‌زد و قلبش با این كتاب می‌تپید. جمله‌های این كتاب، ورد زبانش بود و به آن‌ها استشهاد می‌نمود. غالباً جریان كلمات نهج‌البلاغه بر زبانش با جریان سرشك از چشمانش بر محاسن سپیدش همراه بود.


برای ما درگیری او با نهج‌البلاغه، كه از ما و هر چه در اطرافش بود می‌برید و غافل می‌شد، منظره‌ای تماشایی و لذت‌بخش و آموزنده بود. سخن دل را از صاحب دلی شنیدن، تأثیر و جاذبه و كشش دیگری دارد. او نمونه‌ای عینی از سلف صالح بود. سخن علی علیه‌السلام درباره‌اش صادق می‌نمود:"ولولا الأجل الذی كتب لهم لم¬تستقرّ أرواحهم فی أجسادهم طرفة عین، شوقاً إلی الثواب و خوفاً من العقاب، عظم الخالق فی أنفسهم فصغر ما دونه فی أعینهم".<ref>نهج البلاغه، ص ۹۵، خطبه ۱۹۳.</ref>
برای ما درگیری او با نهج‌البلاغه، كه از ما و هر چه در اطرافش بود می‌برید و غافل می‌شد، منظره‌ای تماشایی و لذت‌بخش و آموزنده بود. سخن دل را از صاحب دلی شنیدن، تأثیر و جاذبه و كشش دیگری دارد. او نمونه‌ای عینی از سلف صالح بود. سخن علی علیه‌السلام درباره‌اش صادق می‌نمود:"ولولا الأجل الذی كتب لهم لم¬تستقرّ أرواحهم فی أجسادهم طرفة عین، شوقاً إلی الثواب و خوفاً من العقاب، عظم الخالق فی أنفسهم فصغر ما دونه فی أعینهم".<ref>نهج البلاغه، ص ۹۵، خطبه ۱۹۳.</ref>


ادیب محقّق، حكیم متألّه، فقیه بزرگوار، طبیب عالی‌قدر، عالم ربّانی مرحوم آقای حاج میرزا علی آقا شیرازی اصفهانی قدّس¬سرّه راستی مرد حق و حقیقت بود. از خود و خودی رسته و به‌حق پیوسته بود. با همه مقامات علمی و شخصیت اجتماعی، احساس وظیفه نسبت به ارشاد و هدایت جامعه و عشق سوزان به حضرت اباعبدالله الحسین علیه‌السلام موجب شده بود كه منبر برود و موعظه كند. مواعظ و اندرزهایش چون از جان برون می‌آمد، لاجرم بر دل می‌نشست. هر وقت به قم می‌آمد، علمای طراز اول قم با اصرار از او می‌خواستند كه منبر برود و موعظه نماید. منبرش بیش از آن‌که "قال" باشد "حال" بود.
ادیب محقّق، حكیم متألّه، فقیه بزرگوار، طبیب عالی‌قدر، عالم ربّانی مرحوم آقای حاج میرزا علی آقا شیرازی اصفهانی قدّس¬سرّه راستی مرد حق و حقیقت بود. از خود و خودی رسته و به‌حق پیوسته بود. با همه مقامات علمی و شخصیت اجتماعی، احساس وظیفه نسبت به ارشاد و هدایت جامعه و عشق سوزان به حضرت اباعبدالله الحسین علیه‌السلام موجب شده بود كه منبر برود و موعظه كند. مواعظ و اندرزهایش چون از جان برون می‌آمد، لاجرم بر دل می‌نشست. هر وقت به قم می‌آمد، علمای طراز اول قم با اصرار از او می‌خواستند كه منبر برود و موعظه نماید. منبرش بیش از آن‌که "قال" باشد "حال" بود."<ref>مطهری، سیری درنهج البلاغه،  مقدمه، صفحه 9و12.</ref></blockquote>


... تا آنجا كه من اطلاع دارم مردم اصفهان عموماً او را می‌شناختند و به او ارادت می‌ورزیدند، همچنانکه حوزه علمیّه قم به او ارادت می‌ورزید. هنگام ورودش به قم، علمای قم با اشتیاق به زیارتش می‌شتافتند. ولی او از قید "مریدی" و "مرادی" مانند قیود دیگر آزاد بود؛ رحمةالله علیه رحمةواسعة و حشره¬الله مع أولیائه».<ref>سیری درنهج البلاغه، صفحه نه تا دوازده، مقدمه.</ref>
==آثار و فعالیت ها==
===آثار===
از آثارش تصحیح و مقابله قسمتی از تفسیر «تبیان» شیخ طوسی و [[الذریعه الی مکارم الشریعه|الذریعه]] [[راغب اصفهانی]] است که به طبع رسیده است.


===<big>2) آیةالله ابراهیم امینی:</big>===
===فعالیت ها===
آیت الله امینی می گوید:
یکی از تلاش‌هایی که در جهت زنده نگاه‌داشتن نهج البلاغه، صورت گرفته، تدریس آن بود  و دو تن از شخصیت‌هایی بزرگی که در حوزه علمیّه اصفهان در این جهت کوشیده‌اند، یکی مرحوم [[سید محمدرضا خراسانی|سیّد محمّدرضا خراسانی]] است که با قرار دادن آن در شمار درس‌های رسمی مدرسه امام صادق علیه‌السلام و دیگری مرحوم حاج میرزاعلی آقا شیرازی با تدریس آن در دو [[مدرسه صدر بازار اصفهان|مدرسه صدر بازار]] و نیز امام صادق اصفهان. آیةالله حاج میرزاعلی آقا شیرازی به دعوت مرحوم آیةالله سیّد محمّدرضا خراسانی تدریس نهج‌البلاغه و نیز بیان اخلاق را در مدرسه امام صادق علیه‌السلام شروع می‌نماید.


«حاج میرزاعلی¬ آقا شیرازی، مدرّس اخلاق بود. اخلاق را ضمن درس نهج‌البلاغه یا تدریس کتاب ریاض¬السالکین ـ شرح صحیفه سجادیه سیّد علی¬خان ـ بیان می‌کرد. بر نهج‌البلاغه تسلط کامل داشت و حقایق نورانی نهج‌البلاغه با جسم و جانش عجین شده بود. هنگامی که لب به سخن می‌گشود گویا حقایق را در جهان دیگری مشاهده می‌کند و از آن جهان خبر می‌دهد. سخنان او بر دل می‌نشست و در عمق جان نفوذ می‌کرد. ساده می‌زیست و اسیر تجملات زندگی نبود. لباسی ساده و گیوه می‌پوشید. خوش‌اخلاق و متواضع بود. از قبول منصب رسمی امام جماعت امتناع داشت ولی گاهی که در مدرسه‌ صدر یا جای دیگر به نماز می‌ایستاد، ارادتمندان به وی اقتدا می‌کردند.
==وفات==
سرانجام  وی در شب بیست و چهارم ماه جمادی‌الاولی سال ۱۳۷۵ قمری در اصفهان، چشم از جهان فروبست و طبق وصیت او، جسم مطهرش با احترامات لازم به قم منتقل و در قبرستان شیخان در دل خاک  آرام گرفت.<ref>مهدوی، دانشمندان و بزرگان اصفهان، ج ۲، ص 823.</ref>


در نجف اشرف از درس فقه و اصول سیّد محمّدکاظم یزدی و آخوند خراسانی و در اصفهان از درس سیّد محمّدباقر درچه‌ای و آخوند کاشی بهره گرفته بود. با طب قدیم نیز آشنا بود. بعضی طلاب و مردم عادی در معالجه به او مراجعه می‌کردند و بهره‌مند می‌شدند. گاهی به قم می‌آمد و در جمع محدود علاقه‌مندان درس اخلاق می‌گفت که یکی از آن‌ها شیخ مرتضی مطهری بود.<ref>خاطرات آیة الله ابراهیم امینی، ص۷۲-۷۱.</ref>
==پانویس==
 
<references />
===<big>3) دکتر محمّدباقر کتابی:</big>===
«ادیب اریب و فقیه و طبیب عالی‌مقام و عارف زاهد بزرگوار، حاج میرزاعلی -آقا شیرازی یکی از معاریف اهل دانش و زهد و عرفان معاصر بود که در اصفهان، مظهر قدس و تقوی و فضیلت به‌شمار می‌رفت و همگان او را از جان‌ودل می‌ستودند و به ارادتش تبرک می‌جستند.
 
سال‌ها در نجف، خدمت استادان بزرگ به تعلّم پرداخت و آن‌گاه به اصفهان آمد و تا آخر عمر در اصفهان به تعلیم و ارشاد مبادرت نمود.


ازنظر فضیلت اخلاقی، بسیار کم‌نظیر بود، قیافه‌ متبسّم و در عین حال با ابهت داشت. پیوسته از ریاست و تشریفات دنیا به‌دور بود. مال نمی‌اندوخت و در کمال قناعت زندگی می‌کرد، بااینکه مرجع بسیاری از وجوهات بود ولی خود دیناری نداشت و همه را در اسرع وقت به مستحقین می‌رساند. بازیچه‌های دنیوی و مال و متاع آن او را نمی‌فریفت. به محراب و القاب علمی، دل‌خوش نکرده بود. وجود مبارکش در اصفهان منبع خیرات و برکات، و سیمای او مصداق حدیث (من یذکّرکم الله رؤیته) بود، بیان او در کمال شیوایی و فقط درراه دین و فضیلت به‌کار می‌رفت.
==منابع==


روزها در مدرسه‌ صدر اصفهان علوم چندی تدریس می‌فرمود از آن جمله قانون بوعلی سینا، همچنین درس فقه و اخلاق و ادب و معمولاً یکی از درس‌های او تحلیل و شرح نهج‌البلاغه بود، خطب نهج‌البلاغه را به بهترین وجهی تشریح می‌نمود و به مناسبت اشعار و روایات و آیات می‌آورد. در ادب عربی و فارسی در بین متأخرین بی‌نظیر بود و توجه او از معارف اسلامی بیشتر به اخلاق مصروف می‌گشت و در فقه و حدیث و رجال و کلام نیز استادی مسلّم، و نیز عارفی وارسته و زاهد و دانشمندی بزرگوار بود هیچ‌گونه تکبر علمی ـ که معمولاً دانشمندان و اهل هنر را عارض می‌شود ـ در او دیده نمی‌شد. با همگان از وضیع و شریف یکسان معاملت می‌نمود. افعال و اطوار او واقعاً نمونه‌ یک انسان را تداعی می‌کرد. من کسی را چون او ندیدم که همگان از هر صنف چه از اهل دانش و بینش و چه از اهل ریاست و مال و هنر در مقابل او خاضع و خاشع باشند. گاهی به منبر می‌رفت و سیمای ملکوتی او، بیانات گرم و آتشین او که از دل باصفای او برمی‌خاست، اشک‌های او که بر محاسن سپیدش سرازیر می‌گردید، شوری که از روح گرم و پر از یقین او جوش می‌زد، قلق و اضطراب را از بین می‌برد و شک و ناامیدی را می‌سوزاند و فروغی از اطمینان به مستمعین می‌بخشید که تا مدت‌ها از آن شور و احساس گرم بودند و همه را با خود به دریای نور می‌برد آنجا که از پلیدی‌ها، طمع‌ها، حسدها، خبری نیست همه‌جا امید و فروغ تابناک انسانی تجلی می‌کند.
*رحیمی، قاسم، گلزار فضیلت،  مشاهیر مدفون تخت فولاد اصفهان( تکیه فاضل هندوی)، اصفهان، کانون پژوهش، چاپ اول،1388.


من خود در هیچ کلامی از سخنوران نامی این عصر که حتّى متکی به استدلال فلسفی و منطقی باشد، آن نور و گرمی را نیافتم و از هیچ گوینده‌ای چون او گرم نشدم و مطمئن نگشتم، افسوس که سیزده <ref>اين شرح حال در سال ۱۳۴۷ شمسي نگارش يافته است.</ref> سال است که تا او سر در نقاب خاک تیره کشیده و هنوز هیاهوی بیانات او، احساسات پرشور او از یقین و معنویت زبان او در نعت باری‌تعالی، تحلیل کلمات نهج‌البلاغه، زمزمه‌های عاشقانه‌ او، جذبه‌های معنوی و سجایا و صفات عالی انسانی او، در خاطره‌ها مانده و حکایت از ایمان مردی می‌کند که حقیقت دیانت را باز دانسته و از فلسفه‌ رسالت پیامبران و تعالیم آن‌ها مطلع بوده و می‌خواسته مردم را به جوهر دستورهای رسول اکرم صلی الله علیه و آله که تهذیب نفس و آراسته شدن به صفات کمالیه و سجایای عالی انسانی است، هدایت نماید. من که خود، شیفه‌ او بودم چگونه می‌توانم از او دم زنم؛ ولی به قول مولانا جلال‌الدین:
*مهدوی، سید مصلح الدین، دانشمندان و بزرگان اصفهان، ح2،  اصفهان: گلدسته ، 1383 - 1384.


این زمان جان دامنم برتافته¬ست بوی پیراهان یوسف یافته ست
[[رده:علمای قرن 13]]
 
[[رده:مدرسین]]
در میان این دنیای مادی و این لجن‌زار غرب‌زدگی و این آبشخور آلوده و این جهنم سوزان زندگی قرن بیستم که همه‌جا، فکر ثروت و مقام رسوخ کرده و ظاهر فریبای زندگی همه را شیفته ساخته و درست در (به‌اصطلاح) عالی‌ترین مجامع مترقی و آزاد ملت‌ها لهیب سوزان جنگ و آدمکشی زبانه کشیده و فکر تجاوز به حقوق همه‌جا سرایت کرده است، در این زمان، وجود مردی که ایمان او در جان او ریشه دارد، از روح پر از یقین او بیرون می‌آید، ذره‌ای ریب و ریا و شکّ در عقلیت او راه ندارد، به انسان‌ها مهر می‌ورزد، ارشاد می‌کند؛ آن‌هم نه از روی مطامع دنیوی و از پشت دکان زرق و ریا، بسیار مغتنم است.
[[رده:علمای حوز ه علمیه امام صادق (ع)]]
 
[[رده:شاگردان سید ابوالقاسم دهکردی]]
نگارنده سال‌ها گاه‌وبیگاه در خدمت او بودم و از بیانات و احساسات پرشور او مستفیض می‌گشتم با بنده‌اش، بنده‌نوازی‌ها بود.
 
تولدش، هفدهم شعبان ۱۲۹۲ یا ۱۲۹۴ قمری و وفاتش، بیست و سوم جمادی‌الثانی ۱۳۷۵ در اصفهان رخ داد و ماتمی برپا ساخت، جنازه‌ او را برحسب وصیتش به قم حمل نمودند و در مقبره‌ باغ ملی مقابل صحن حضرت معصومه علیها السلام دفن کردند.
 
تقریرات او در شرح نهج‌البلاغه اگر در یکجا جمع شود مسلّماً از بهترین شروح نهج‌البلاغه خواهد بود.از کارهای دیگر او تصحیح و طبع تفسیر تبیان شیخ طوسی و الذریعه راغب اصفهانی است.
 
حجره‌ای در مدرسه‌ صدر اصفهان داشت که معمولاً روزها در همان حجره می‌ماند و تدریس او در کمال بی‌پیرایگی برگزار می‌گشت. گاه در باغچه‌ مدرسه روی خاک‌ها و در مقابل گل‌ها به تدریس مشغول می‌شد. در تعلیم نیز جنبه‌های اخلاقی و تربیتی، بیشتر ملحوظ نظر او بود، از امامت جماعت پرهیز داشت؛ ولی هر وقت و هر گوشه که به نماز می‌ایستاد، جمعی به او اقتدا می‌کردند. سالی در ماه مبارک رمضان با اصرار زیاد او را وادار کردند که در مدرسه صدر اقامه‌ جماعت کند، جمعیت بی‌سابقه‌ای برای اقتداء به او شرکت می‌نمودند ولی بعد از چند روز، جماعت را ترک نمود، چون فهمیده بود جماعت‌های اطراف، خلوت شده است. در اینجا شعر مولانا، تداعی می‌شود که:
 
وقت خشم و وقت شهوت، مرد کو؟ طالب مردی چنینم کو به کو»؟<ref>رجال اصفهان (دکتر کتابی)، ج ۱، ص ۲۲۲ ـ ۲۲۵، سیمای صالحان، ص ۲۲۰-۲۱۱.</ref>
 
==پانویس==
<references />
[[رده:علمای حوز ه علمیه امام صادق علیه السلام]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۲، ساعت ۰۹:۰۱

میرزاعلی آقا شیرازى(۱۲۹۴ق -۱۳۷۵ق/ ۱۳۳۴ش) ،فرزند حاج علی اکبر بن حاج قاسم، عالم فاضل زاهد عابد، ادیب کامل، و طبیب ماهر، از نوادر زمان، و مفاخر علمی و عملی اصفهان به شمار می رفت و در زهد و تقوا وحید و یگانه بود. وی فقیه معروف حوزه علمیه اصفهان در قرن سیزدهم شمسی بود و به دعوت مرحوم آیت الله سیّد محمّدرضا خراسانی در مدرسه چهارباغ برای جمعی از فضلا و طلاب، کتاب نهج‌البلاغه را تدریس می‌کرد.[۱]

علی آقا شیرازی.jpg


زندگی‌نامه

ولادت

وی در شعبان سال 1294ق ، چشم به جهان گشود.

خاندان

جد وی، محمد قاسم شيرازی چهره شناخته شده و تاجر معتبر شيراز به شمار مي رفت[۲]. بعد از وفات او حاج علی اكبر، پدر بزرگوار مرحوم ميرزا علی آقای شيراز ی شغل پدر را پي گرفت، اما مدتي بعد اشتياق به تحصيل او را به نجف اشرف رساند. البته در نجف نيز فعاليت های تجاری را ادامه داد. كشش دروني و همنشيني با اهل دانش سبب شد تا حاج علی اكبر سعادت حضور در مكتب دانشورانی گرانمايه، چون علامه مولا حسين بن محمد اسماعيل اردكانی، معروف به فاضل اردكاني (1235 - 1305 ه.ق) راه يابد.

حاج علی اكبر پس از فراغت از تحصيل، پژوهشي را در روايات و احاديث انجام داد و كتاب معروف «شرح الاربعين حديثا في فضيلة الصلوة علي النبي و آله صلي الله عليهم اجمعين» را نوشت. اين كتاب ضمن تأييد كمالات علمي اين بازرگان اهل فضل، گوياي علاقه وي به خاندان عصمت و طهارت (عليهم السلام) نيز هست.[۳]

تحصیلات

وی در نجف اشرف از درس فقه و اصول سیّد محمّدکاظم یزدی و آخوند خراسانی و در اصفهان از درس سیّد محمّدباقر درچه‌ای و آخوند کاشی ، حاج میرزا محمّد باقر حکیم باشی بهره گرفت . با طب قدیم نیز آشنا بود. [۴]

حاج ميرزا علی آقا در سال 1316ق، راهی اصفهان شد و بخشی از تحصيلاتش را در مدرسه نيم آورد ، واقع در انتهای بازار بزرگ اصفهان گذراند.

اساتید

شيخ عبدالحسين محلاتی (1270 - 1312 ه.ق)[7] در مدرسه صدر اصفهان که دروس خارج را تدريس مي نمود، يكي از اساتيد حاجي ميرزا علي آقا بود.[۵]

آيت الله العظمي حاج آقا حسين بروجردي (1292 - 1381 ه.ق) مرجع عظيم الشأن قرن اخير دراصفهان، به دليل تسلط بر منابع، تشريح مباني فقه و اصول با زباني رسا و قابل فهم، حوزه درسي گرم و پر رونقي داشت و يك صد نفر در آن حضور مي يافتند. حاج ميرزا علي آقا شيرازي علاوه بر آنكه از شاگردان برجسته آيت الله بروجردي محسوب مي شد، رابطه اي تنگاتنگ با آن فقيه داشت و استادش از همت عالي، علو طبع و حالات اخلاقي وي بر خويشتن مي باليد.

حاج ميرزا علي آقا از شيخ اسدالله قمشه اي (1297 - 1334 ه.ق) مدت کوتاهی استفاده برد.

مباحثی ، چون فقه، اصول، رجال و درايه را نزد حاج آقا ميرزا كمال الدين ابوالهدي كرباسي (متوفي 1356 ه.ق) كه عالمي فقيه و زاهدي مجتهد بود، فرا گرفت.

شاگردان

مرحوم حاج میرزاعلی آقا شیرازی در فقه، فلسفه، اخلاق و دیگر علوم اسلامی و نیز طب، استاد بود و در اصفهان و قم، شاگردان بسیاری از محضر وی بهره‌مند شدند؛ بزرگانی چون حضرات آیات و حجج‌اسلام:

  1. شیخ ابراهیم امینی نجف‌آبادی
  2. شیخ ابوالفضل نجفی خوانساری (۱۳۳۴ ـ ۱۴۲۲ ق)[۶]
  3. ـ سیّد ابوالقاسم موسوی خوئی (۱۳۱۷ ـ ۱۴۱۳ ق)[۷]
  4. شیخ محمّدباقر شریعتی دهاقانی (۱۳۲۲ ـ ۱۴۰۶ ق).[۸]
  5. شیخ محمّدتقی نجفی مسجدشاهی (۱۲۹۵ ـ ۱۳۵۷ ش)
  6. سیّد حسن میربد قمشه‌ای (م ۱۳۵۷ ش)[۹]
  7. شیخ رمضان علی املائی (۱۲۹۰ ـ ۱۳۸۵ ش
  8. شیخ عبدالجواد جبل عاملی سدهی (۱۲۸۳ ـ ۱۳۶۸ ش)
  9. سیّد محمّدعلی موحّد ابطحی اصفهانی (۱۳۴۹ ـ ۱۴۲۳ ق)
  10. شیخ کاظم کلباسی
  11. سیّد مرتضی ظهیرالاسلام[۱۰]
  12. شهید مرتضی مطهری
  13. سیّد مرتضی موحّد ابطحی اصفهانی (۱۳۲۰ ـ ۱۴۱۳ ق)
  14. دکتر محمّدباقر کتابی[۱۱]
  15. مرحوم آيت الله بروجردي
  16. شهيد مدرس

جایگاه

جایگاه علمی

استاد مطهری میرزاعلی آقا شیرازی را مصداق واقعی «عالم ربّانی» برشمرده و شاگردی در محضر او را از ذخایر گران‌بهای عمر خود می‌داند و در مقدمه کتاب «سیری در نهج‌البلاغه» دراین‌باره چنین می‌نویسد:

«... دریغ است از آن بزرگواری كه مرا اولین بار با نهج‌البلاغه آشنا ساخت و درک محضر او را همواره یكی از "ذخایر" گران‌بهای عمر خودم- كه حاضر نیستم با هیچ‌چیز معاوضه كنم- می‌شمارم و شب و روزی نیست كه خاطره‌اش در نظرم مجسم نگردد، یادی نكنم و نامی نبرم و ذكر خیر ننمایم. به خود جرأت می‌دهم و می‌گویم او به حقیقت، یک عالم ربّانی بود؛ امّا چنین جرأتی ندارم كه بگویم من "متعلّّم علی سبیل نجاة" بودم. ... او هم فقیه بود و هم حكیم و هم ادیب و هم طبیب. فقه و فلسفه و ادبیات عربی و فارسی و طب قدیم را كاملاً می‌شناخت و در برخی، متخصص درجه اول به شمار می‌رفت. قانون بوعلی را ـ كه اكنون مدرّس ندارد ـ او به‌خوبی تدریس می‌کرد و فضلا در حوزه درسش شركت می‌کردند، امّا هرگز نمی‌شد او را دربند یک تدریس مقید ساخت. قیدوبند به هر شكل با روح او ناسازگار بود. یگانه تدریسی كه با علاقه می‌نشست، نهج‌البلاغه بود. نهج‌البلاغه به او حال می‌داد و روی بال‌وپر خود می‌نشاند و در عوالمی كه ما نمی‌توانستیم درست درک كنیم، سیر می‌داد."

جایگاه اجتماعی

مرتضی مطهری می نویسد:

... تا آنجا كه من اطلاع دارم مردم اصفهان عموماً او را می‌شناختند و به او ارادت می‌ورزیدند، همچنانکه حوزه علمیّه قم به او ارادت می‌ورزید. هنگام ورودش به قم، علمای قم با اشتیاق به زیارتش می‌شتافتند. ولی او از قید "مریدی" و "مرادی" مانند قیود دیگر آزاد بود؛ رحمةالله علیه رحمةواسعة و حشره¬الله مع أولیائه».[۱۲]

سیره اخلاقی

دکتر محمدباقر کتابی می نویسد:

" ازنظر فضیلت اخلاقی، بسیار کم‌نظیر بود، قیافه‌ متبسّم و در عین حال با ابهت داشت. پیوسته از ریاست و تشریفات دنیا به‌دور بود. مال نمی‌اندوخت و در کمال قناعت زندگی می‌کرد، بااینکه مرجع بسیاری از وجوهات بود ولی خود دیناری نداشت و همه را در اسرع وقت به مستحقین می‌رساند. بازیچه‌های دنیوی و مال و متاع آن او را نمی‌فریفت. به محراب و القاب علمی، دل‌خوش نکرده بود. وجود مبارکش در اصفهان منبع خیرات و برکات، و سیمای او مصداق حدیث (من یذکّرکم الله رؤیته) بود، بیان او در کمال شیوایی و فقط درراه دین و فضیلت به‌کار می‌رفت.

روزها در مدرسه‌ صدر اصفهان علوم بوعلی سینا، همچنین درس فقه و اخلاق و ادب را تدریس میکرد و معمولاً یکی از درس‌های او تحلیل و شرح نهج‌البلاغه بود، خطب نهج‌البلاغه را به بهترین وجهی تشریح می‌نمود و به مناسبت اشعار و روایات و آیات می‌آورد. در ادب عربی و فارسی در بین متأخرین بی‌نظیر بود و توجه او از معارف اسلامی بیشتر به اخلاق مصروف می‌گشت و در فقه و حدیث و رجال و کلام نیز استادی مسلّم، و نیز عارفی وارسته و زاهد و دانشمندی بزرگوار بود هیچ‌گونه تکبر علمی ، که معمولاً دانشمندان و اهل هنر را عارض می‌شود ـ در او دیده نمی‌شد. با همگان از وضیع و شریف یکسان معاملت می‌نمود. افعال و اطوار او واقعاً نمونه‌ یک انسان را تداعی می‌کرد. من کسی را چون او ندیدم که همگان از هر صنف چه از اهل دانش و بینش و چه از اهل ریاست و مال و هنر در مقابل او خاضع و خاشع باشند. گاهی به منبر می‌رفت و سیمای ملکوتی او، بیانات گرم و آتشین او که از دل باصفای او برمی‌خاست، اشک‌های او که بر محاسن سپیدش سرازیر می‌گردید، شوری که از روح گرم و پر از یقین او جوش می‌زد، قلق و اضطراب را از بین می‌برد و شک و ناامیدی را می‌سوزاند و فروغی از اطمینان به مستمعین می‌بخشید که تا مدت‌ها از آن شور و احساس گرم بودند و همه را با خود به دریای نور می‌برد آنجا که از پلیدی‌ها، طمع‌ها، حسدها، خبری نیست همه‌جا امید و فروغ تابناک انسانی تجلی می‌کند.

در میان این دنیای مادی و این لجن‌زار غرب‌زدگی و این آبشخور آلوده و این جهنم سوزان زندگی قرن بیستم که همه‌جا، فکر ثروت و مقام رسوخ کرده و ظاهر فریبای زندگی همه را شیفته ساخته و درست در عالی‌ترین مجامع مترقی و آزاد ملت‌ها لهیب سوزان جنگ و آدمکشی زبانه کشیده و فکر تجاوز به حقوق همه‌جا سرایت کرده است، در این زمان، وجود مردی که ایمان او در جان او ریشه دارد، از روح پر از یقین او بیرون می‌آید، ذره‌ای ریب و ریا و شکّ در عقلیت او راه ندارد، به انسان‌ها مهر می‌ورزد، ارشاد می‌کند؛ آن‌هم نه از روی مطامع دنیوی و از پشت دکان زرق و ریا، بسیار مغتنم است."[۱۳]

همچنین آیت الله امینی می نویسد:

"...ساده می‌زیست و اسیر تجملات زندگی نبود. لباسی ساده و گیوه می‌پوشید. خوش‌اخلاق و متواضع بود. از قبول منصب رسمی امام جماعت امتناع داشت ولی گاهی که در مدرسه‌ صدر یا جای دیگر به نماز می‌ایستاد، ارادتمندان به وی اقتدا می‌کردند.هنگامی که لب به سخن می‌گشود گویا حقایق را در جهان دیگری مشاهده می‌کند و از آن جهان خبر می‌دهد. سخنان او بر دل می‌نشست و در عمق جان نفوذ می‌کرد. "[۱۴]

سیره عبادی

استاد مطهری می نویسد:

"او با نهج‌البلاغه می‌زیست، با نهج‌البلاغه تنفّس می‌کرد، روح او با این كتاب همدم بود، نبض او با این كتاب می‌زد و قلبش با این كتاب می‌تپید. جمله‌های این كتاب، ورد زبانش بود و به آن‌ها استشهاد می‌نمود. غالباً جریان كلمات نهج‌البلاغه بر زبانش با جریان سرشک از چشمانش بر محاسن سپیدش همراه بود.

برای ما درگیری او با نهج‌البلاغه، كه از ما و هر چه در اطرافش بود می‌برید و غافل می‌شد، منظره‌ای تماشایی و لذت‌بخش و آموزنده بود. سخن دل را از صاحب دلی شنیدن، تأثیر و جاذبه و كشش دیگری دارد. او نمونه‌ای عینی از سلف صالح بود. سخن علی علیه‌السلام درباره‌اش صادق می‌نمود:"ولولا الأجل الذی كتب لهم لم¬تستقرّ أرواحهم فی أجسادهم طرفة عین، شوقاً إلی الثواب و خوفاً من العقاب، عظم الخالق فی أنفسهم فصغر ما دونه فی أعینهم".[۱۵]

ادیب محقّق، حكیم متألّه، فقیه بزرگوار، طبیب عالی‌قدر، عالم ربّانی مرحوم آقای حاج میرزا علی آقا شیرازی اصفهانی قدّس¬سرّه راستی مرد حق و حقیقت بود. از خود و خودی رسته و به‌حق پیوسته بود. با همه مقامات علمی و شخصیت اجتماعی، احساس وظیفه نسبت به ارشاد و هدایت جامعه و عشق سوزان به حضرت اباعبدالله الحسین علیه‌السلام موجب شده بود كه منبر برود و موعظه كند. مواعظ و اندرزهایش چون از جان برون می‌آمد، لاجرم بر دل می‌نشست. هر وقت به قم می‌آمد، علمای طراز اول قم با اصرار از او می‌خواستند كه منبر برود و موعظه نماید. منبرش بیش از آن‌که "قال" باشد "حال" بود."[۱۶]

آثار و فعالیت ها

آثار

از آثارش تصحیح و مقابله قسمتی از تفسیر «تبیان» شیخ طوسی و الذریعه راغب اصفهانی است که به طبع رسیده است.

فعالیت ها

یکی از تلاش‌هایی که در جهت زنده نگاه‌داشتن نهج البلاغه، صورت گرفته، تدریس آن بود و دو تن از شخصیت‌هایی بزرگی که در حوزه علمیّه اصفهان در این جهت کوشیده‌اند، یکی مرحوم سیّد محمّدرضا خراسانی است که با قرار دادن آن در شمار درس‌های رسمی مدرسه امام صادق علیه‌السلام و دیگری مرحوم حاج میرزاعلی آقا شیرازی با تدریس آن در دو مدرسه صدر بازار و نیز امام صادق اصفهان. آیةالله حاج میرزاعلی آقا شیرازی به دعوت مرحوم آیةالله سیّد محمّدرضا خراسانی تدریس نهج‌البلاغه و نیز بیان اخلاق را در مدرسه امام صادق علیه‌السلام شروع می‌نماید.

وفات

سرانجام وی در شب بیست و چهارم ماه جمادی‌الاولی سال ۱۳۷۵ قمری در اصفهان، چشم از جهان فروبست و طبق وصیت او، جسم مطهرش با احترامات لازم به قم منتقل و در قبرستان شیخان در دل خاک آرام گرفت.[۱۷]

پانویس

  1. رحیمی، گلزار فضیلت، ص ۲۷۵.
  2. تهرانی، الذريعه، ج 13 ص 70؛ گزی تذكرة القبور، ص 436.
  3. بامداد، شرح حال رجال ايران، ج 3، ص 302.
  4. امینی نجف آبادی،خاطرات آیة الله ابراهیم امینی، ص۷۲ .
  5. مهدوی، تاريخ شهر سامراء، و شمه اي از زندگي آيت الله بروجردي، ص 112.
  6. انصاری قمی، اختران فضیلت، ج ۱، ص ۳۴۹.
  7. انصاری قمی، اختران فقاهت، ج ۲، ص ۱۰۲۴.
  8. مهدوی،أعلام اصفهان، ج ۲، ص ۸۹.
  9. قاسمی، بزم قدسیان، ص ۱۲۳.
  10. قاسمی، گلزار مقدّس، ص ۱۲۳.
  11. افادات شفاهی دکتر کتابی.
  12. مطهری، سیری درنهج البلاغه، مقدمه، صفحه 9و12.
  13. کتابی، رجال اصفهان، ج1، ص222 و 225.
  14. امینی نجف آبادی، خاطرات آیة الله ابراهیم امینی، ص71.
  15. نهج البلاغه، ص ۹۵، خطبه ۱۹۳.
  16. مطهری، سیری درنهج البلاغه، مقدمه، صفحه 9و12.
  17. مهدوی، دانشمندان و بزرگان اصفهان، ج ۲، ص 823.

منابع

  • رحیمی، قاسم، گلزار فضیلت، مشاهیر مدفون تخت فولاد اصفهان( تکیه فاضل هندوی)، اصفهان، کانون پژوهش، چاپ اول،1388.
  • مهدوی، سید مصلح الدین، دانشمندان و بزرگان اصفهان، ح2، اصفهان: گلدسته ، 1383 - 1384.