این دانشنامه در حال تصحیح و تکمیل می باشد. از این رو محتوای آن قابل ارجاع نیست. پیشنهاد عناوین - ارتباط با ما

تفاوت میان نسخه‌های «محمدکاظم غمگین اصفهانی»

از دانشنامه حوزه علمیه اصفهان
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(ویرایش)
(ویرایش جزیی)
 
(۱۸ نسخه‌ٔ میانی ویرایش‌شده توسط ۵ کاربر نشان داده نشده)
سطر ۱: سطر ۱:
شاعر قصیده سرای توانا.
{{نیازمند جعبه اطلاعات}}[[پرونده:Ghamgin.jpg|بندانگشتی|میرزا محمد کاظم غمگین]]'''ميرزا محمدكاظم غمگين اصفهانی'''( ۱۲۸۳ق-1355ق)  فرزند عباس، شاعر قصیده سرای توانا، استادی قادر و خطاطی زبردست بود.


وی در سال 1286ق در اصفهان متولّد شد.<ref>تذکره شعرای معاصر اصفهان ، ص 338.</ref> در نزد عموی گران قدرش میرزا ابراهیم ساغر شاعر معروف تربیت شد و به شاعری نامبردار گشت.
==زندگی‌نامه==


"غمگین" شاعری توانا و استادی قادر و خطاطی زبردست بود. در اوایل عمر چیت سازی می کرد. بعدا به تجارت اشتغال جست و در اواخر عمر در کمپانی مسعودیه و بعدا کمپانی لینچ به عنوان منشی و حسابدار کار می کرد.<ref>همان، ص 339.</ref>
===ولادت===
وی در حدود سال ۱۲۸۳ق در اصفهان به دنیا آمد. همــايى تولّــد او را در 1285 قمرى در اصفهان نوشته اسـت.  


=='''اوصاف'''==
===خاندان===
"غمگین" در انواع فنون سخن استاد بود امّا طبع او بیشتر به قصیده سرایی راغب بود؛ بر عکس برادرش "ذوقی" که غزل سرا بود. قصاید متقدّمین را بسیار استقبال می کرد و گاهی چکامه های چند صد بیتی می پرداخت.
محمدکاظم بن عباس(متوفى 1303) بن محمداسماعیل در خانواده‌ای اهل ادب و هنرمند متولد شد.  


به نوشته استاد جلال الدین همایی:
میرزا اسماعیل اصفهانی را دو پسر بود که بزرگتر آنها، میرزا محمدابراهیم ساغر اصفهانی است. وی از شعرای نامی اصفهان و محفل او مرجع فضلا و ادبا عهد بود و با اغلب بزرگان اهل ادب و کمال معاشرت می نمود.فرزند دیگر وی، آقا عباس، مردی پاک طینت و نیکوفطرت و از اهل ذوق بود. وی چهار پسر داشت که ارشد آنها میرزا ابوالحسن بود که در فن حساب، مخصوصاً سیاق کتابت و انشاء انواع خط بویژه شکسته و تحریر، ماهر و در حسن سلیقه در انتخاب الفاظ و عبارات در میان منشیان و کاتبان زمان معروف بود. فرزند دوم، میرزا ابوالقاسم، متخلص به ذوقی، از غزل سرایان معروف بــود کـه دیوانش به همت و سرمایه برادرش غمگین در اصفهان به طبع رسید. فرزند سوم، حاج محمد كاظم، متخلص به «غمگین» بود. چهارمین فرزند او، آقا محمد کریم، پدر عبدالمجيد اوحدى يكتا است. آقا محمد کریم، از استادان اهل قلم بود که انواع خط را به بهترین شیوه می نوشت و در علم حساب و فن دفترداری به سبک قدیم ماهر بود.<ref>اوحدی یکتا، شرح حال غمگین، مخطوط، ص 4.</ref>


وی مردی پخته و هموار و نیک فطرت و خوش رفتار بود. بد هیچ کس را نمی خواست و از بدگویی و غیبت و تهمت پرهیز می کرد.  
مـادر غمگین، دختـر مرحـوم آقـا غلامعلـى خوشنويس (غلامعلى خطاط نسخ نويس معروف قرن سيزدهم هجرى) بـود .


طمّاع و حریص و آزمند نبود. در حسن خلق و سلامت نفس و صفای ضمیر و خلوص عقیدت و پاکی نیت و درست گفتاری و نیک رفتاری و تقوا و دین داری، مابین همگنان امتیاز داشت.  
بـرادرش [[ابوالقاسم ذوقی|ميرزا ابوالقاسم ذوقى]] متوفى 1336 قمرى است.<ref>لطفی، تذکره شعرای تخت فولاد اصفهان، ص 426.</ref> 


ایمانی راسخ و پابرجا و اعتقادی ساده و بی روی و ریا داشت. نسبت به ائمه طاهرین علیهم السلام اعتقادی بسزا داشت و در معضلات حوادث و قضای حاجات مستمسک به حبل ولای خمسه طیبه و خاندان عصمت و طهارت می گردید.


قسمت عمده اشعارش قصاید مشتمل بر مدح و منقبت حضرت رسول و امیر المومنین و سایر ائمه طاهرین است. وی همه ساله به مناسبت جشن های بزرگ و اعیاد متبرکه چکامه های شیوا و قصاید غرا می ساخت و در انجمن های ادبی و مجامع ملی با آهنگی مخصوص می خواند.


بهترین اشعارش قصایدی است که به تتبع اسلوب کمال الدین اسماعیل ساخته و به پیروی از وی گاهی با ردیف های مشکل چکامه های غرّا و دلپسند پرداخته است.  
[[جلال‌الدین همایی|مرحوم همايى]] در مقدمه ى ديوان طرب مى نويسد:<blockquote>« از آقا غلامعلى(خوشنويس) فقط يك پسر باقى ماند. مسمى جدش محمد رحيم..  چهار دختر هم داشت كه يكى از آنها زوجه ى ميرزا ابراهيم ساغر، شاعر معروف قرن سيزدهم (وفات 1302)  و ديگر زوجه ى آقا عباس علاف (متوفى 1303 قمرى) كـه مرحوم حاج محمدكاظم غمگـين و برادرش ميـرزا ابوالقاسـم ذوقـى از اولاد او بودند». </blockquote>


وی در شاعری پیرو سبک عراقی و شاگرد مکتب جدید اصفهانی بود که با پیشوایی سیّد علی مشتاق شروع شد. چندان گرد مدایح حکام و امرا و سلاطین وقت نمی گشت و در پیشگاه آنان اصلا راه نداشت.  
===کودکی و نوجوانی===
محمد کاظم در نزد عموی گران قدرش، [[ابراهیم ساغر|میرزا ابراهیم ساغر]]، شاعر معروف، تربیت شد و به شاعری، نامبردار گشت.<ref>مهدوی، تذکره شعرای معاصر اصفهان ، ص 338.</ref>


مردی بسیار مؤدّب و آرام بود. سبکسری و سبکساری در وی وجود نداشت. در گفتار بسیار سنجیده و بطی ء بود و شمرده و هموار سخن می گفت.  
او در سن ۲۰ سالگی بود که عمویش را از دست داد ولی او دنباله تحصیل را رها نکرد و در کسب فنون و علوم متداول کوشید. غمگین از همان دوران کودکی گاهی اشعاری می‌سرود و بیشتر اوقات خود را به مطالعه کتب ادبی می‌گذراند.<ref>اوحدی یکتا، شرح حال غمگین، مخطوط، ص 5.</ref>
[[پرونده:Moaserin.jpg|بندانگشتی]]
'''معاصران وی در ایام جوانی او عبارتند از:'''


علاوه بر شاعری از حسن خط تحریری شکسته نستعلیق و فن دفتر داری و منشئات تجارتی بهره مند بود و شعر و شاعری را به هیچ وجه وسیله کسب معاش قرار نمی داد.
ابوالفتح خان دهقان سامانی
<br />
 
=='''آثار'''==
دیوان "غمگین" بالغ بر پنجاه هزار بیت یا افزون تر بوده که قسمتی از آن در زمان حیاتش مفقود شده و قسمتی را خود قابل ثبت ندانسته و دیوان مرتبش که در تملک مرحوم مجید اوحدی بوده در حدود بیست هزار بیت را دربر داشته است.
 
دومین اثر وی مثنوی "سرّ الاسرار" است، حاوی چند هزار بیت در مصائب خاندان عصمت، به پیروی از "زبده الاسرار" صفی علی شاه و "گنجینه اسرار" عمّان که نسخه آن به خط شاعر نزد مرحوم اوحدی بوده است.
<br />
 
=='''وفات و مراثی'''==
"غمگین" تا دو سال به پایان عمرش در کمپانی لینچ شغل دفتر داری و ضبط محاسبات فارسی را به عهده داشت و پس از 75 سال زندگی در روز شنبه 12 شوال 1355 درگذشت و در نزدیک برادران خود به خاک رفت.
 
در وفات وی مراثی قابل توجّهی سروده شده است که عبارتند از:
 
==='''1. مرثیه آقا میرزا عباس فایض<ref>عالم فاضل و ادیب شاعر، از علمای محترم اصفهان. در سال 1308ق متولّد شد. نزد اساتیدی همچون آیه اللّه سیّد محمّد باقر درچه ای، آیه اللّه سیّد مهدی درچه ای، جهانگیرخان قشقائی و آیه اللّه نجف آبادی تحصیل نمود. وی امام جماعت و مرجع شرعیّات محلّه شمس آباد تیران و آهنگران بود و بسیاری از شعرا و علاقه مندان فنون ادبی از محضر او استفاده می نمودند، چنانچه آیه اللّه سیّد علی علّامه فانی اشعار خود را از نجف اشرف برای ایشان ارسال می نمود تا مورد بازبینی و تصحیح او قرار گیرد. وی عالمی وارسته و متواضع بود و با وجود اصرار فضلایی چون استاد همائی مبنی بر چاپ اشعارش از این امر امتناع می نمود. مرحوم میرزا محمّد علی عارفچه که ایشان را از اساتید خود می شمارد نمونه ای از اشعار او را در تذکره الشعرای خویش آورده است. دیوان اشعارش اخیرا به چاپ رسیده است.</ref>'''===
جهانا همی از تو اندر شگفتم
 
که با رادمردم چرا باشدت کین؟
 
چو خود سفله ای سفلگان را نوازی
 
تو تا بوده ای عادتت بوده است این
 
گلی برد اجل از گلستان دانش
 
که دل ها زسوگش چو لاله است غمگین
 
ادیب یگانه، وحید زمانه
 
مسمّی به کاظم، ملقّب به "غمگین"
 
که ابکار اشعار نغزش ز خوبی
 
جهانی بگیرند هر یک به کابین
 
به علم و عمل پیرو آل طه
 
به نظم و سخن مادح آل یاسین
 
چو زد ارجعی پیک حقش که اینک
 
شمار سنین تو گردیده سبعین
 
تو از عندلیبان گلزار خلدی
 
دگر اندر این وحشت آباد منشین
 
غرض، منخسف گشت چون ماه و ما را
 
فرو ریزد از مرگش از دیده پروین
 
طلب کردم از طبع سال وفاتش
 
به تاریخ او زد رقم کلک مشکین
 
که جای دریغ است "فایض" که: "دیگر
 
بدنیا نبینی ادیبی چو غمگین"
<br />
 
==='''2. مرثیه میرزا اسماعیل خان ثاقب'''===
فغان از جور چرخ دیر بنیاد
 
سپهر زشت آئین جفا جوی
 
دو صد فریاد از این زال کهن سال
 
که هرگز نیست او را مهر با شوی


بدو ناکرده روی از هیچ سویی
میرزا ابوالقاسم طرب


به آزارت هجوم آرد ز شش سوی
[[محیی الدین محمد سُها|میرزا محمد سها]]


ربود از انجمن غمگین ما را
'''شعرایی که اواخر حیاتش با وی معاصر بودند:'''


اجل چوگان شد و غمگین ما گوی
[[عبدالکریم سودائی دستگردی|حاجی میرزا عبدالکریم دستجردی]] متخلص به «سودائی»


سمی میر هفتم آن که چون وی
[[عبدالوهاب گلشن ایران پور|میرزا عبدالوهاب خان]] متخلص به گلشن


نیارد مادر گیتی سخن گوی
[[مصطفی قلی سینا کرونی|مصطفی قلی خان کرونی]]


اگرچه بود غمگین لیک می گشت
میرزا حسن آتش و [[عباس فایض شمس آبادی|میرزا عباسعلی فایض اصفهانی]] از دوستان صمیمی او به شمار می رفتند. 


جهانی شادمان از گفته اوی
==سیره اخلاقی==
وی مردی بسیار مؤدّب و آرام بود. سبکسری و سبکساری در وی وجود نداشت. در گفتار بسیار سنجیده و بطی ء بود و شمرده و هموار سخن می گفت.


نسوزد عود تا خود را در آتش
او ایمانی راسخ و پابرجا و اعتقادی ساده و بی روی و ریا داشت. نسبت به ائمه طاهرین (ع) اعتقادی بسزا داشت و در معضلات حوادث و قضای حاجات، مستمسک به حبل ولای خمسه طیبه و خاندان عصمت و طهارت می گردید.


دماغ جان نخواهد ساخت خوش بوی
==جایگاه==


هزار افسوس کان درّ گران بار
===جایگاه علمی===
غمگین انواع شعر را از غزل و قصیده، قطعه و مثنوی، نیکو می سرود و برای پیشرفت در این مقصود بهترین قصاید و غزلیات را از اساتید سخن استقبال می کرد. او در ردیف سخن سرایان درجه اول محسوب می‌شد و غزلهای طرحی ایراد می‌نمود و گاهی به مناسبت اعیاد مذهبی، قصیده های غرایی می سرود.<ref>اوحدی یکتا، شرح حال غمگین، مخطوط، صص 11-10.</ref>


به کف ناید چو آب رفته در جوی
وی در انواع فنون سخن، استاد بود امّا طبع او بیشتر به قصیده سرایی راغب بود؛ بر عکس برادرش "ذوقی" که غزل سرا بود. قصاید متقدّمین را بسیار استقبال می کرد و گاهی چکامه های چند صد بیتی می پرداخت. او در قصیده، بیشتر به سبک شعرای ترکستانی مایل بود؛ ولی قصاید معروف را از استاد سخن، خلاق المعانی، کمال الدین اسماعیل اصفهانی پیروی می کرد. وی در غزل بهترین سبک غزل را از سعدی شیرازی اختیار کرد.


چو رفت از این جهان در سوک او گشت
در طرز مثنوی، تازه ترین سبک را که از صفی علی شاه به شمار می رفت، پیروی می‌کرده و کتابی بر همان شیوه به رشته نظم کشیده و سرالاسرار» نام نهاده است.<ref>اوحدی یکتا، شرح حال غمگین، مخطوط، ص 8.</ref>


زمین از سیل اشکم رود آموی
===جایگاه اجتماعی===
به نوشته استاد جلال الدین همایی<span> </span>: <blockquote>« وی مردی پخته و هموار و نیک فطرت و خوش رفتار بود. بد هیچ کس را نمی خواست و از بدگویی و غیبت و تهمت پرهیز می کرد. طمّاع و حریص و آزمند نبود. در حسن خلق و سلامت نفس و صفای ضمیر و خلوص عقیدت و پاکی نیت و درست گفتاری و نیک رفتاری و تقوا و دین داری، مابین همگان امتیاز داشت». </blockquote>عبدالمجيد اوحدی یکتا که از نزدیک با او آشنا بوده، در توصیف او چنین می نویسد:  <blockquote>«محمد کاظم غمگین مردی کامل سلیم النفس بود و برخلاف تخلصش همیشه اوقات دارای چهره گشاده و فوق العاده بشاش و شاعرانه داشت. در معاشرت بسیار نرم و با وقار و در عمل متین و استوار بود در دوستی ثابت قدم و با خویشان به حسن سلوک رفتار میکرد در گفتار به قدری آهسته و با طمأنینه بود که غالباً با لکنت زبان اشتباه می شد، نسبت به خاندان عصمت و طهارت به حسن عقیده، پاکی نیت موصوف و مخصوصاً ارادت و اخلاص زایدالوصف به خامس آل عبا و شهداء کربلا داشت. چنانچه از اشعارش این معنی آشکار است و کتاب «سر الاسرار» شاهدی متین و استوار است». </blockquote>همایی می‌نویسد:


به تاریخ وفاتش گفت "ثاقب":
« وی همه ساله به مناسبت جشن های بزرگ و اعیاد متبرکه چکامه های شیوا و قصاید غرا می ساخت و در انجمن های ادبی و مجامع ملی با آهنگی مخصوص می خواند. وی چندان گرد مدایح حکام و امرا و سلاطین وقت نمی گشت و در پیشگاه آنان اصلا راه نداشت».<ref>غمگین، دیوان غمگین، مقدمه.</ref>


"بود ماوای غمگین بزم مینوی"
<br />
<br />


==='''3. مرثیه میر سیّد علی خان نوربخش'''===
==آثار و فعالیت ها==
محمّد کاظم آن فرزانه استاد
 
که در شعرش تخلص بود غمگین


چو دریا بود طبع او گهر زا
===آثار===
آثار وی، شامل قصيده، غزل، ترکبیات و سایر اقسـام شـعـر اسـت.<ref>اوحدی یکتا، شرح حال غمگین، مخطوط، ص 19.</ref>


چو شکر شعر او می بود شیرین
*ديوان اشعار با نام « دیوان غمگین"<span> </span>: این دیوان،بالغ بر پنجاه هزار بیت یا افزون تر بوده که قسمتی از آن در زمان حیاتش مفقود شده و قسمتی را خود قابل ثبت ندانسته و دیوان مرتبش که در تملک مرحوم مجید اوحدی بوده در حدود بیست هزار بیت را دربر داشته است و به سعى و اهتمام مرحوم مجيد اوحدى يكتا بـا مقدمـه استاد همايى چاپ شده است.  


عقود گفته اش بر چرخ دانش
*مثنوی "سرّ الاسرار"<span> </span>: حاوی چند هزار بیت در مصائب خاندان عصمت، به پیروی از "زبده الاسرار" صفی علی شاه و "گنجینه اسرار" عمّان، که نسخه آن، به خط شاعر، نزد مرحوم اوحدی بوده است.


فروزان چون ز اوج چرخ پروین
قسمت عمده اشعارش قصاید مشتمل بر مدح و منقبت حضرت رسول و امیر المومنین و سایر ائمه طاهرین است.


چو خاقانی همه نغزش معانی
بهترین اشعارش، قصایدی است که به تتبع اسلوب [[خلاق‌المعانی کمال‌الدین اسماعیل بن عبدالرزاق اصفهانی|کمال الدین اسماعیل]] ساخته و به پیروی از وی گاهی با ردیف های مشکل چکامه های غرّا و دلپسند پرداخته است.


چو قاآنی همه بکرش مضامین
وی در شاعری پیرو سبک عراقی و شاگرد مکتب جدید اصفهانی بود که با پیشوایی [[سید علی مشتاق اصفهانی|سیّد علی مشتاق]] شروع شد.


به معیار سخن طبعش گهرسنج
از اشعار اوست: <ref>مهدوى، تذكره شعراى معاصر اصفهان، ص338.</ref>
{{شعر}}
{{ب|كـن دور ز دل حسـرت و آمـال و هـوس را|اين خلوت يار اسـت مـده ره همـه كـس را }}
{{ب|با عشق مكـن همسـرى اى عقـل كـه هرگـز|ره نيســت بــه ســرمنزل ســيمرغ مگــس را}}
{{پایان شعر}}


به نقد شعر فکرش مصلحت بین


همیشه بد به دوران حامی شرع


هماره بد به عالم پیرو دین
از اشعار اوست:<ref>غمگین، دیوان غمگین، ص 190.</ref>
{{شعر}}
{{ب|در خواب بدیدم که لب مـن بـه لبــی بـود|تعبیر شد امروز و نصیبم رطبی بود}}
{{ب|دیشب به سر زلف تو این گمشده دل را| گشتیم و نجستیم که تاریـک شـبـی بـود}}
{{ب|دیدم به رخش حلقه زده زلف سیاهش|          مار عجبی سر گنج عجبی بود    }}
{{ب|خون دل ما آنکه به شمشیر جفا ریخت|  گل چهر و سمن پیکر و یاقوت لبی بود }}
{{ب|می سوختیش ای صنم آیا به چنین سوز؟| این دل نه گرفتم که به دستت حطبی بود}}
{{ب|پیش رخش ای ماه مکن جلوه که گویند | این بی سر و پا کیست عجب بی ادبی بود}}
{{پایان شعر}}


هم از جان دوستدار آل طه
===فعالیت ها===
وی در اوایل عمر چیت سازی می کرد. بعدا به تجارت اشتغال جست و در اواخر عمر در کمپانی مسعودیه و بعدا کمپانی لینچ به عنوان منشی و حسابدار کار می کرد.<ref>مهدوی، تذکره شعرای معاصر اصفهان، ص ۳۳۹.</ref>


هم از دل مدح خوان نسل یاسین
همایی او را از مؤسسين انجمن ادبى مرحـوم شــيدا و از اســاتيد و رؤســاى آن انجمـن معرفی می‌كند.


ندای ارجعی از جانب حق
مرحـوم [[سید مصلح الدین مهدوی|مهدوى]] بر اسـاس مقدمـه ى اسـتاد همايى به انجمنهايى كه غمگين در آن شــركت داشــته اســت اشــاره مى كند:


به نفس مطمئنه اش شد چو تلقین
1 ـ انجمن [[محمدباقر ابوالفقراء گزی اصفهانی|ملا محمدباقر ابوالفقراء]]،  البته مرحوم مهدوى اين نكته را اشتباه مرحوم همايى مى داند، زيرا وفات ابوالفقرا،1286ق، يعنى با سال تولّد غمگين يكسان است.


نهاد از جان و از دل با دو صد شوق
2 ـ انجمن [[محمدحسین عنقا|ملك الشعرا عنقا]]


به ایجابش سر تسلیم و تمکین
3 ـ انجمن طرب


ز دوران رفت و قلب دوستان را
4 ـ انجمن ميرزا سيد على نقى خان


نمود از داغ مرگ خویش خونین
5 ـ انجمن حقايق


هماره رحمت حق بر روانش
6 ـ انجمن شيدا


هم از بهر کسی کو گوید آمین
7 ـ انجمن اديب 


نوشت از بهر فوتش کلک "آزاد":
او علاوه بر شاعری از حسن خط تحریری شکسته نستعلیق و فن دفتر داری و منشئات تجارتی بهره مند بود و شعر و شاعری را به هیچ وجه وسیله کسب معاش قرار نمی داد. 


"جنان بادا مکان حاج غمگین"
<br />
<br />
==وفات==


==='''4. مرثیه آقا محمّد حسین صغیر اصفهانی'''===
وى در روز 12 شوال سال 1355ق وفـات يافـت و پيكـرش را در [[تکیه ملا اسماعیل خواجویی|تكيـه خواجويى]] به خاك سپردند.<ref>لطفی، تذکره شعرای تخت فولاد اصفهان، ص 427.</ref>
اوستاد سخن سرا غمگین
 
آن که داد سخن سرایی داد
 
نوّر اللّه مضجعه عمری
 
زیست چون سرو در جهان آزاد


پای بند عجوز دهر نشد
در وفات وى شعرايى همچون میرزا عباسعلی فايض اصفهانى،  میرزا اسماعیل خان ثاقب، [[سید علی خان نوربخش|میر سيد علی نوربخش]]، [[محمدحسین بن اسدالله صغیر اصفهانی|محمدحسین صغير اصفهانى]] و اوحدى يكتا مرثيه و ماده تاريخ سروده اند.  <ref>مجموعه فرهنگی و مذهبی تخت فولاد، دانشنامه تخت فولاد، ج3،صص 273-271.</ref>


گرچه سنّش فزود از هفتاد


بی فریب عروس شب تا صبح


انزوا حجله بود و او داماد
مرثیه آقا محمّد حسین صغیر اصفهانی در وفات غمگین:
{{شعر}}
{{ب| اوستاد سخن سرا غمگین| آن که داد سخن سرایی داد}}
{{ب | نوّر اللّه مضجعه عمری|  زیست چون سرو در جهان آزاد}}
{{پایان شعر}}


الغرض چون به جنه المأوی
{{م| *****}}ماده تاریخ عبدالمجید اوحدی یکتا در وفات غمگین:{{شعر}}
{{ب| دل کرد طلب از من چون سال وفاتش را| طبعم ز پی پاسخ شد واله و سرگردان}}
{{ب | ناگاه سروشی خواند در گوش دل "یکتا"|  این نغمه که: "زد غمگین باده زکف جانان}}
{{پایان شعر}}


کرد مأوی از این خراب آباد
رحلتش را "صغیر" جست از ذوق
تا که هر لحظه زان نماید یاد
عارفی سر ز جمع بیرون کرد
بهر تاریخ گفت: "غمگین شاد"
<br />
<br />


==='''5. مرثیه عبدالحمید اوحدی شهدی'''===
==پانویس==
تا بر سر ما سایه فکن "غمگین" بود
<references />
 
گردون همه با ما به سر تمکین بود
 
ما شاد به غمگین و علیرغم فلک
 
پیوسته ز دلشادی ما غمگین بود
 
کوشید و ربودش از کف ما آخر
 
گویی همه آرزوش در دل این بود...
 
هردم ز نی کلک شکر افشانش
 
کام همه جهانیان شیرین بود
 
تا بشنود ارجعی ز جانان هردم
 
گوش دل او به سوی علیین بود
 
"شهدی" به سخن آمد و چون گوش فرا
 
دادم دیدم زبان حالش این بود
 
کم ناله کن و بگو به تاریخ وفات:
 
"آئینه حق نما دل غمگین بود"
<br />
 
==='''6. ماده تاریخ عبدالمجید اوحدی یکتا'''===
دل کرد طلب از من چون سال وفاتش را
 
طبعم ز پی پاسخ شد واله و سرگردان
 
ناگاه سروشی خواند در گوش دل "یکتا"
 
این نغمه که: "زد غمگین باده زکف جانان"
<br />
 
=='''نمونه اشعار'''==
دیوان غمگین به سعی و اهتمام مرحوم مجید اوحدی در صفحه با مقدمه استاد همایی چاپ شده است. در پایان دیوان مراثی ارزشمندی از ایشان آمده که برخی از آن ها چنین است:
 
==='''1. مرثیه و ماده تاریخ وفات ملّا احمد خوانساری<ref>عالم جلیل، از شاگردان آخوند خراسانی، شیخ محمّد حسن مامقانی و میرزا محمّد هاشم چهار سوقی و از خطبای دانشمند اصفهان که کتابی به نام "لسان الصدق" در مواعظ از او به چاپ رسیده است. وی پدر آیه اللّه شیخ ابوالفضل خوانساری از فقهای بزرگ معاصر بود.</ref>'''===
آوخ از کید سپهر بی باک
 
که تنی نیست کز آن نیست هلاک
 
شیخ ما احمد کاندر همه عمر
 
به خدا آنی نامد شکاک
 
گرچه بحری بد پر گوهر، لیک
 
به جهان نامد چون او مفلاک
 
پی ارشاد خلایق شب و روز
 
نعره اش بد ز سمک تا به سماک
 
بود چون حامی دین بود از آن
 
خاک او سرمه چشم افلاک
 
ارجعی باری از حق چو شنید
 
به سوی عرش روان شد چالاک
 
گفت "غمگین" ز پی تاریخش
 
که "بر افلاک شد احمد از خاک"
 
1345
 
==='''2. مرثیه و ماده تاریخ وفات آیه اللّه شیخ محمّد علی یزدی<ref>عالم فاضل و فقیه جلیل، از علمای اعلام و فضلای والامقام اصفهان، در سال 1273ق در یزد متولّد شده، و در نزد سیّد علی مدرّس یزدی و سیّد مرتضی یزدی ملقّب به شیخ مرتضی درس خوانده، و در سنه 1311ق به همراه استاد خود سید علی به مشهد مقدس رفته و پس از وفات او در سال 1312ق به اصفهان مهاجرت نموده و در نزد اساتیدی چون: حاج آقا منیرالدین بروجردی و آقا میرزا محمّد حسن نجفی تحصیل نموده و پس از وفات استادش میرزا محمّد حسن نجفی در سال 1317ق به تدریس پرداخت. در سال 1323 به مناظره با یکی از ارامنه جلفا پرداخت که مدت دو سال طول کشید و آخر بر آن مبلغ غلبه نمود که کیفیت آن مناظرات را خود در رساله ای مخصوص نوشته است. وی در سال 1350ق وفات نمود و در تکیه ملک دفن شد.</ref>'''===
به دنیای دون هر کسی کو نهد دل
 
نخوانند اهل دلش مرد عاقل
 
محمّد علی خضر راه هدایت
 
که اسرار حق را دلش بود حامل
 
چو شد مایلش دل به حق نیز از حق
 
بر او آیه ارجعی گشت نازل
 
اگر رفتنش در جنان بود آسان
 
ولی فرقتش بهر ما هست مشکل
 
دلم چون درا ناله ها کرد "غمگین"
 
سوی عرشیان چون که بربست محمل
 
مرا سینه شد تنگ از فرط فکرت
 
پی سال تاریخ آن شیخ کامل
 
دل از سینه سر کرد بیرون و گفتا:
 
"محمّد علی را جنان گشت منزل"
 
1350
 
==='''3. مرثیه و ماده تاریخ وفات شیخ غلامحسین شوشتری'''<ref>عالم فاضل زاهد، از تلامذه آیه اللّه العظمی شیخ جعفر شوشتری، که در منزل خویش تدریس فقه می نموده و شاگردان مخصوصی داشته است و خود بیشتر به انزوا می گذرانیده است. به نوشته بلاغی: حاج ملّا حسین علی صدیقین از شاگردان او بوده است. مدفنش در ملتقای جاده سابق اصفهان به شیراز و راه تکیه کازرونی واقع بوده است. رجال اصفهان مهدوی ص 223. فرزندش شیخ علی محمّد تستری از علمای اخیار و شاگردان حاج شیخ محمّد باقر نجفی بوده که در 8 شوّال 1336 وفات یافته، و در جنب لسان الارض مدفون گردیده است.</ref>===
داد از کید چرخ کج رفتار
 
وز ستم های مهر و اختر مه
 
نه فقیر ایمن است از او نه غنی
 
نه گدا فارغ است از او و نه شه
 
هر کجا یوسفی بود ز حسد
 
سرنگونش درافکند در چه
 
همچو شیخ یگانه آن که ز فضل
 
برفراز سپهر زد خرگه
 
در طریق ولی و شرع نبی
 
همچو او کس ندیده سالک ره
 
در فن علم و حلم و زهد چو او
 
ما ندیدیم اشهد بالله
 
بود آن آینه دلش که در آن
 
هر کس از ذات حق شدی آگه
 
صبح گاه دوشنبه در شوال
 
بیست با پنج رفت چون که ز مه
 
ارجعی آمدش به گوش و سپس
 
ساخت در جنب لطف حق بنگه
 
کلک "غمگین" به لوح دل بنوشت
 
پی تاریخ او: "واغفر له"
 
1322
 
==='''4. مرثیه و ماده تاریخ وفات میرزا علی فخرالذاکرین'''<ref>به نوشته مرحوم اوحدی: میرزا علی فخرالذاکرین از دوستان غمگین بوده و به ذکر مصائب اهل بیت علیهم السلام اشتغال داشته و عاقبت در سال 1353ق در حالی که مشغول ذکر مصیبت بود از منبر به زمین افتاده و در دم جان سپرد.</ref>===
فخر وعّاظ و زبده اخیار
 
علی آن جان نثار کوی حسین
 
هوشیاری که در تمامی عمر
 
مست بود از می سبوی حسین
 
آن سخن گستری که تا جان داد
 
سخنش بود گفتگوی حسین
 
بر زبانش نبود حرفی جز
 
از لب خشک راستگوی حسین
 
آرزویی نبودش اندر دل
 
همچو من غیر آرزوی حسین
 
گویی اندر ازل سرشتندی
 
گل او را از آب جوی حسین
 
بود دیوانه ای که سلسله ها
 
داشت بر پای دل ز موی حسین
 
همچو مجنون که از پی لیلی
 
بد به هر کو به جستجوی حسین
 
جان او زنده از ولای علی
 
دل او دشمن عدوی حسین
 
غسل در آب چشم خود می کرد
 
یاد می کرد چون وضوی حسین
 
جان به پایش فکنده در دم مرگ
 
دید او چون رخ نکوی حسین
 
مرده بود او ز جور دور فلک
 
این زمان زنده شد ز بوی حسین
 
داد اینسان که آبرو بر خلق
 
بخشدش حق به آبروی حسین
 
دوش وقت سحر به گوش دلش
 
ارجعی آمد از گلوی حسین
 
مرغ روحش به باغ خلد شتافت
 
داشت بس آرزوی روی حسین
 
خواست "غمگین" ز حوریان جنان
 
سال آن مست خلق وخوی حسین
 
ص:283
 
شد ز جنّت یکی برون و بگفت:
 
"فخر بنهاد رو بسوی حسین"
 
1353
 
==='''5. مرثیه و ماده تاریخ وفات سیّد محمّد علی مدرّس'''<ref>متأسفانه اطلاعاتی از این شخص نیافتیم.</ref>===
در حذر باش ای دل از دستان زال آسمان
 
کو نمی گردد خطا تیرش بدین قد کمان...
 
ظلم هایی کز تو بر آل پیمبر رفته است
 
تا قیامت از هزاران یک نتان سازم بیان
 
همچو بر آن پیشوای اهل علم و اهل فضل
 
کز محمّد وز علی هم نام بودش هم نشان
 
آن که احکام نبی را کرد فعلش آشکار
 
آن که اقوال نبی را بود لفظش ترجمان
 
آن که دادی بر فقیران گر بُدش یک کهنه دلق
 
آن که دادی بر یتیمان گر بُدش یک قرص نان
 
مدرسش بُد بر فقیهان مجلس علم و عمل
 
درگهش بُد بر فقیران منزل امن و امان
 
بود در فنّ فقاهت همچو بحری موج خیز
 
بود هنگام تکلّم همچو ابری در فشان
 
از جریر و اعشی و ذبیانی و حسّان که دید
 
آن فصاحت، آن بلاغت، آن طلاقت، آن زبان
 
چشم اختر می نبیند همچو او یک نکته سنج
 
دور گردون می نیارد همچو او یک نکته دان
 
بی چراغ دانشش گمراه کردی اهل فضل
 
بی ضیاء عارضش تاریک کردی اصفهان
 
بی وجودش آفتاب علم شد اندر کسوف
 
بی جمالش گلستان فضل را آمد خزان
 
الغرض چون ارجعی آمد به گوش هوش او
 
شد به سوی ارجعی گو با لب خندان روان
 
از مکان بربست رخت آن خسرو اقلیم علم
 
همچو آباء کرامش خیمه زد در لامکان
 
آسمانا او چو اندر دور تو کامی ندید
 
حالیا از دیدن اجداد خود شد کامران
 
تنگ تر شد از قفس دنیا چو بر او لاجرم
 
مرغ روحش بر نهال سدره بگرفت آشیان
 
بر ریاض باغ رضوان شد چو از این کهنه دیر
 
بر فراز عرش اعلی شد چو از این خاکدان
 
خواست"غمگین" سال تاریخش ز پیرعقل گفت:
 
"مسند افکند از پی تدریس گو او در جنان"
 
1344
 
==='''6. مرثیه در وفات حاج میرزا عبدالکریم سودایی (م:1352ق)'''===
بارها گفتمت دلا که مدار
 
از دنی هیچ دیده احسان
 
هست دنیا دنی و چون پست است
 
غیر تزویر و حیله نیست در آن
 
........
 
کس نماند در آن و هست گواه
 
آیه "کلّ من علیها فان"
 
همچو سودایی آن یگانه دهر
 
کاسمان همچو او نداد نشان
 
آن که در صدق ثانی بوذر
 
آن که از زهد تالی سلمان
 
دانش او چو دانش ادریس
 
حکمت او چو حکمت لقمان
 
ادبا در عبارتش واله
 
بلغا در فصاحتش حیران
 
نطق او کارنامه احظل
 
شعر او بارنامه حسّان
 
بوسعیدش رفیق در حکمت
 
بایزیدش حریف در عرفان
 
در دبستان دانشش برجیس
 
بود طفلی که باشد ابجد خوان
 
صوت فضلش رسیده تا افلاک
 
صیت شعرش گذشته از کیوان
 
قلمش بر بیان من شاهد
 
سخنش بر حدیث من برهان
 
اوستادان علم و دانش و فضل
 
همه شاگردش از بن دندان
 
ملکی بر به صورت آدم
 
ملکی در به جامه خلقان
 
شد چو خورشید در حجاب افق
 
شد چو مهتاب در محاق نهان
<br />
 
==='''7. تاریخ فوت شیخ حسن شیخ العراقین (یکی از متموّلین وقت)'''===
ایمن مشو از کید فلک ای دل غافل
 
کاین زال ز دستان کله از فرق کی افکند
 
از برج جهان هر که عیان گشت چو خورشید
 
بر خاک سیه دست سپهرش چو نی افکند
 
چون شیخ عراقین که گر عزم نمودی
 
بر خاک از این کنگره قطب و جدی افکند
 
از خاک عرب بود ولی از سر قدرت
 
در ملک عجم دست تصرّف به جی افکند
 
تا مقبره ها کرد تصرّف ز سر حرص
 
یاللعجب او دست به موتی و حی افکند
 
بر پشت فلک خواست زند کوس جلالت
 
کز بام به یک لحظه قضا طشت وی افکند
 
بس کاخ بنا کرد و ندانست کز آن ها
 
معمار قضا طرح جداییش کی افکند
 
باری فلک آن را که به او داد سپس خواست
 
یک عمر خورانیدش و یک دم به قی افکند


چون نهصد و هشت از پس یک الف ز میلاد
==منابع==


بگذشت اجلش از پا در ماه می افکند
*[[رحیم قاسمی|قاسمی]]، رحیم، بزم معرفت: مشاهیر تخت فولاد اصفهان (تکیه محقق خواجویی)، اصفهان: کانون پژوهش، چاپ اول، ۱۳۸۸.
 
*
"غمگین" ز پی سال وفاتش به فغان خواست
*لطفی، عليرضا (حامد اصفهانی)، تذكره شعرای تخت فولاد اصفهان: معرفی شعرای مدفون در تخت فولاد اصفهان، اصفهان، سازمان فرهنگی تفريحی شهرداری اصفهان، ۱۳۹۰.
 
*مجموعه فرهنگی و مذهبی تخت فولاد: زيرنظر اصغر منتظرالقائم، [[دانشنامه تخت فولاد اصفهان (کتاب)|دانشنامه تخت فولاد اصفهان]]، ج3، اصفهان: سازمان فرهنگی تفريحی شهرداری اصفهان، چاپ اول، 1389.
او را چو سپهر از سر اورنگ شی افکند
*
 
گفت از پی تاریخ یکی طایر روحش
 
زد بال بدانکو که عرب رفت و نی افکند
 
1325 <ref>بزم معرفت، صص287-271.</ref>
 
=='''پانویس'''==
 
[[رده:بزم معرفت]]
[[رده:تیرماه 1401]]
<references />


== '''منبع''' ==
[[رده:کتاب بزم معرفت]]
برگرفته از کتاب : بزم معرفت، مشاهیر تخت فولاد اصفهان، تکیه محقق خواجویی، رحیم قاسمی، ناشر: کانون پژوهش، چاپ اول، 1388.
[[رده:کتاب تذکره شعرای تخت فولاد اصفهان]]
[[رده:شعرای روحانی حوزه علمیه اصفهان]]
[[رده:شعرا]]
[[رده:خوشنویسان]]
[[رده:خطاطان]]
[[رده:مدفونین در تخت فولاد]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۱ بهمن ۱۴۰۱، ساعت ۰۲:۵۷

میرزا محمد کاظم غمگین

ميرزا محمدكاظم غمگين اصفهانی( ۱۲۸۳ق-1355ق) فرزند عباس، شاعر قصیده سرای توانا، استادی قادر و خطاطی زبردست بود.

زندگی‌نامه

ولادت

وی در حدود سال ۱۲۸۳ق در اصفهان به دنیا آمد. همــايى تولّــد او را در 1285 قمرى در اصفهان نوشته اسـت.

خاندان

محمدکاظم بن عباس(متوفى 1303) بن محمداسماعیل در خانواده‌ای اهل ادب و هنرمند متولد شد.

میرزا اسماعیل اصفهانی را دو پسر بود که بزرگتر آنها، میرزا محمدابراهیم ساغر اصفهانی است. وی از شعرای نامی اصفهان و محفل او مرجع فضلا و ادبا عهد بود و با اغلب بزرگان اهل ادب و کمال معاشرت می نمود.فرزند دیگر وی، آقا عباس، مردی پاک طینت و نیکوفطرت و از اهل ذوق بود. وی چهار پسر داشت که ارشد آنها میرزا ابوالحسن بود که در فن حساب، مخصوصاً سیاق کتابت و انشاء انواع خط بویژه شکسته و تحریر، ماهر و در حسن سلیقه در انتخاب الفاظ و عبارات در میان منشیان و کاتبان زمان معروف بود. فرزند دوم، میرزا ابوالقاسم، متخلص به ذوقی، از غزل سرایان معروف بــود کـه دیوانش به همت و سرمایه برادرش غمگین در اصفهان به طبع رسید. فرزند سوم، حاج محمد كاظم، متخلص به «غمگین» بود. چهارمین فرزند او، آقا محمد کریم، پدر عبدالمجيد اوحدى يكتا است. آقا محمد کریم، از استادان اهل قلم بود که انواع خط را به بهترین شیوه می نوشت و در علم حساب و فن دفترداری به سبک قدیم ماهر بود.[۱]

مـادر غمگین، دختـر مرحـوم آقـا غلامعلـى خوشنويس (غلامعلى خطاط نسخ نويس معروف قرن سيزدهم هجرى) بـود .

بـرادرش ميرزا ابوالقاسم ذوقى متوفى 1336 قمرى است.[۲]


مرحوم همايى در مقدمه ى ديوان طرب مى نويسد:

« از آقا غلامعلى(خوشنويس) فقط يك پسر باقى ماند. مسمى جدش محمد رحيم..  چهار دختر هم داشت كه يكى از آنها زوجه ى ميرزا ابراهيم ساغر، شاعر معروف قرن سيزدهم (وفات 1302) و ديگر زوجه ى آقا عباس علاف (متوفى 1303 قمرى) كـه مرحوم حاج محمدكاظم غمگـين و برادرش ميـرزا ابوالقاسـم ذوقـى از اولاد او بودند».

کودکی و نوجوانی

محمد کاظم در نزد عموی گران قدرش، میرزا ابراهیم ساغر، شاعر معروف، تربیت شد و به شاعری، نامبردار گشت.[۳]

او در سن ۲۰ سالگی بود که عمویش را از دست داد ولی او دنباله تحصیل را رها نکرد و در کسب فنون و علوم متداول کوشید. غمگین از همان دوران کودکی گاهی اشعاری می‌سرود و بیشتر اوقات خود را به مطالعه کتب ادبی می‌گذراند.[۴]

Moaserin.jpg

معاصران وی در ایام جوانی او عبارتند از:

ابوالفتح خان دهقان سامانی

میرزا ابوالقاسم طرب

میرزا محمد سها

شعرایی که اواخر حیاتش با وی معاصر بودند:

حاجی میرزا عبدالکریم دستجردی متخلص به «سودائی»

میرزا عبدالوهاب خان متخلص به گلشن

مصطفی قلی خان کرونی

میرزا حسن آتش و میرزا عباسعلی فایض اصفهانی از دوستان صمیمی او به شمار می رفتند.

سیره اخلاقی

وی مردی بسیار مؤدّب و آرام بود. سبکسری و سبکساری در وی وجود نداشت. در گفتار بسیار سنجیده و بطی ء بود و شمرده و هموار سخن می گفت.

او ایمانی راسخ و پابرجا و اعتقادی ساده و بی روی و ریا داشت. نسبت به ائمه طاهرین (ع) اعتقادی بسزا داشت و در معضلات حوادث و قضای حاجات، مستمسک به حبل ولای خمسه طیبه و خاندان عصمت و طهارت می گردید.

جایگاه

جایگاه علمی

غمگین انواع شعر را از غزل و قصیده، قطعه و مثنوی، نیکو می سرود و برای پیشرفت در این مقصود بهترین قصاید و غزلیات را از اساتید سخن استقبال می کرد. او در ردیف سخن سرایان درجه اول محسوب می‌شد و غزلهای طرحی ایراد می‌نمود و گاهی به مناسبت اعیاد مذهبی، قصیده های غرایی می سرود.[۵]

وی در انواع فنون سخن، استاد بود امّا طبع او بیشتر به قصیده سرایی راغب بود؛ بر عکس برادرش "ذوقی" که غزل سرا بود. قصاید متقدّمین را بسیار استقبال می کرد و گاهی چکامه های چند صد بیتی می پرداخت. او در قصیده، بیشتر به سبک شعرای ترکستانی مایل بود؛ ولی قصاید معروف را از استاد سخن، خلاق المعانی، کمال الدین اسماعیل اصفهانی پیروی می کرد. وی در غزل بهترین سبک غزل را از سعدی شیرازی اختیار کرد.

در طرز مثنوی، تازه ترین سبک را که از صفی علی شاه به شمار می رفت، پیروی می‌کرده و کتابی بر همان شیوه به رشته نظم کشیده و سرالاسرار» نام نهاده است.[۶]

جایگاه اجتماعی

به نوشته استاد جلال الدین همایی :

« وی مردی پخته و هموار و نیک فطرت و خوش رفتار بود. بد هیچ کس را نمی خواست و از بدگویی و غیبت و تهمت پرهیز می کرد. طمّاع و حریص و آزمند نبود. در حسن خلق و سلامت نفس و صفای ضمیر و خلوص عقیدت و پاکی نیت و درست گفتاری و نیک رفتاری و تقوا و دین داری، مابین همگان امتیاز داشت».

عبدالمجيد اوحدی یکتا که از نزدیک با او آشنا بوده، در توصیف او چنین می نویسد:

«محمد کاظم غمگین مردی کامل سلیم النفس بود و برخلاف تخلصش همیشه اوقات دارای چهره گشاده و فوق العاده بشاش و شاعرانه داشت. در معاشرت بسیار نرم و با وقار و در عمل متین و استوار بود در دوستی ثابت قدم و با خویشان به حسن سلوک رفتار میکرد در گفتار به قدری آهسته و با طمأنینه بود که غالباً با لکنت زبان اشتباه می شد، نسبت به خاندان عصمت و طهارت به حسن عقیده، پاکی نیت موصوف و مخصوصاً ارادت و اخلاص زایدالوصف به خامس آل عبا و شهداء کربلا داشت. چنانچه از اشعارش این معنی آشکار است و کتاب «سر الاسرار» شاهدی متین و استوار است».

همایی می‌نویسد:

« وی همه ساله به مناسبت جشن های بزرگ و اعیاد متبرکه چکامه های شیوا و قصاید غرا می ساخت و در انجمن های ادبی و مجامع ملی با آهنگی مخصوص می خواند. وی چندان گرد مدایح حکام و امرا و سلاطین وقت نمی گشت و در پیشگاه آنان اصلا راه نداشت».[۷]


آثار و فعالیت ها

آثار

آثار وی، شامل قصيده، غزل، ترکبیات و سایر اقسـام شـعـر اسـت.[۸]

  • ديوان اشعار با نام « دیوان غمگین" : این دیوان،بالغ بر پنجاه هزار بیت یا افزون تر بوده که قسمتی از آن در زمان حیاتش مفقود شده و قسمتی را خود قابل ثبت ندانسته و دیوان مرتبش که در تملک مرحوم مجید اوحدی بوده در حدود بیست هزار بیت را دربر داشته است و به سعى و اهتمام مرحوم مجيد اوحدى يكتا بـا مقدمـه استاد همايى چاپ شده است.  
  • مثنوی "سرّ الاسرار" : حاوی چند هزار بیت در مصائب خاندان عصمت، به پیروی از "زبده الاسرار" صفی علی شاه و "گنجینه اسرار" عمّان، که نسخه آن، به خط شاعر، نزد مرحوم اوحدی بوده است.

قسمت عمده اشعارش قصاید مشتمل بر مدح و منقبت حضرت رسول و امیر المومنین و سایر ائمه طاهرین است.

بهترین اشعارش، قصایدی است که به تتبع اسلوب کمال الدین اسماعیل ساخته و به پیروی از وی گاهی با ردیف های مشکل چکامه های غرّا و دلپسند پرداخته است.

وی در شاعری پیرو سبک عراقی و شاگرد مکتب جدید اصفهانی بود که با پیشوایی سیّد علی مشتاق شروع شد.

از اشعار اوست: [۹]

كـن دور ز دل حسـرت و آمـال و هـوس رااين خلوت يار اسـت مـده ره همـه كـس را
با عشق مكـن همسـرى اى عقـل كـه هرگـزره نيســت بــه ســرمنزل ســيمرغ مگــس را


از اشعار اوست:[۱۰]

در خواب بدیدم که لب مـن بـه لبــی بـودتعبیر شد امروز و نصیبم رطبی بود
دیشب به سر زلف تو این گمشده دل را گشتیم و نجستیم که تاریـک شـبـی بـود
دیدم به رخش حلقه زده زلف سیاهش مار عجبی سر گنج عجبی بود
خون دل ما آنکه به شمشیر جفا ریخت گل چهر و سمن پیکر و یاقوت لبی بود
می سوختیش ای صنم آیا به چنین سوز؟ این دل نه گرفتم که به دستت حطبی بود
پیش رخش ای ماه مکن جلوه که گویند این بی سر و پا کیست عجب بی ادبی بود

فعالیت ها

وی در اوایل عمر چیت سازی می کرد. بعدا به تجارت اشتغال جست و در اواخر عمر در کمپانی مسعودیه و بعدا کمپانی لینچ به عنوان منشی و حسابدار کار می کرد.[۱۱]

همایی او را از مؤسسين انجمن ادبى مرحـوم شــيدا و از اســاتيد و رؤســاى آن انجمـن معرفی می‌كند.

مرحـوم مهدوى بر اسـاس مقدمـه ى اسـتاد همايى به انجمنهايى كه غمگين در آن شــركت داشــته اســت اشــاره مى كند:

1 ـ انجمن ملا محمدباقر ابوالفقراء، البته مرحوم مهدوى اين نكته را اشتباه مرحوم همايى مى داند، زيرا وفات ابوالفقرا،1286ق، يعنى با سال تولّد غمگين يكسان است.

2 ـ انجمن ملك الشعرا عنقا

3 ـ انجمن طرب

4 ـ انجمن ميرزا سيد على نقى خان

5 ـ انجمن حقايق

6 ـ انجمن شيدا

7 ـ انجمن اديب

او علاوه بر شاعری از حسن خط تحریری شکسته نستعلیق و فن دفتر داری و منشئات تجارتی بهره مند بود و شعر و شاعری را به هیچ وجه وسیله کسب معاش قرار نمی داد.


وفات

وى در روز 12 شوال سال 1355ق وفـات يافـت و پيكـرش را در تكيـه خواجويى به خاك سپردند.[۱۲]

در وفات وى شعرايى همچون میرزا عباسعلی فايض اصفهانى، میرزا اسماعیل خان ثاقب، میر سيد علی نوربخش، محمدحسین صغير اصفهانى و اوحدى يكتا مرثيه و ماده تاريخ سروده اند.  [۱۳]


مرثیه آقا محمّد حسین صغیر اصفهانی در وفات غمگین:

اوستاد سخن سرا غمگین آن که داد سخن سرایی داد
نوّر اللّه مضجعه عمری  زیست چون سرو در جهان آزاد
*****

ماده تاریخ عبدالمجید اوحدی یکتا در وفات غمگین:

دل کرد طلب از من چون سال وفاتش را طبعم ز پی پاسخ شد واله و سرگردان
ناگاه سروشی خواند در گوش دل "یکتا"  این نغمه که: "زد غمگین باده زکف جانان


پانویس

  1. اوحدی یکتا، شرح حال غمگین، مخطوط، ص 4.
  2. لطفی، تذکره شعرای تخت فولاد اصفهان، ص 426.
  3. مهدوی، تذکره شعرای معاصر اصفهان ، ص 338.
  4. اوحدی یکتا، شرح حال غمگین، مخطوط، ص 5.
  5. اوحدی یکتا، شرح حال غمگین، مخطوط، صص 11-10.
  6. اوحدی یکتا، شرح حال غمگین، مخطوط، ص 8.
  7. غمگین، دیوان غمگین، مقدمه.
  8. اوحدی یکتا، شرح حال غمگین، مخطوط، ص 19.
  9. مهدوى، تذكره شعراى معاصر اصفهان، ص338.
  10. غمگین، دیوان غمگین، ص 190.
  11. مهدوی، تذکره شعرای معاصر اصفهان، ص ۳۳۹.
  12. لطفی، تذکره شعرای تخت فولاد اصفهان، ص 427.
  13. مجموعه فرهنگی و مذهبی تخت فولاد، دانشنامه تخت فولاد، ج3،صص 273-271.

منابع

  • قاسمی، رحیم، بزم معرفت: مشاهیر تخت فولاد اصفهان (تکیه محقق خواجویی)، اصفهان: کانون پژوهش، چاپ اول، ۱۳۸۸.
  • لطفی، عليرضا (حامد اصفهانی)، تذكره شعرای تخت فولاد اصفهان: معرفی شعرای مدفون در تخت فولاد اصفهان، اصفهان، سازمان فرهنگی تفريحی شهرداری اصفهان، ۱۳۹۰.
  • مجموعه فرهنگی و مذهبی تخت فولاد: زيرنظر اصغر منتظرالقائم، دانشنامه تخت فولاد اصفهان، ج3، اصفهان: سازمان فرهنگی تفريحی شهرداری اصفهان، چاپ اول، 1389.