این دانشنامه در حال تصحیح و تکمیل می باشد. از این رو محتوای آن قابل ارجاع نیست. پیشنهاد عناوین - ارتباط با ما

عبدالوهاب گلشن ایران پور

از دانشنامه حوزه علمیه اصفهان
پرش به ناوبری پرش به جستجو
میرزا عبدالوهاب گلشن ایرانپور

میرزا عبدالوهاب گلشن ایرانپور( 1296ق-1356ق) فرزند حاج محمّدحسین، متخلّص به «گلشن» و مشهور به« اختر مسعود»، شاعر، ادیب فاضل، نویسنده و روزنامه نگار مشروطه خواه در قرن چهاردهم هجری بود. وی عمر خود را در تهیدستی و فقر سپری کرد و قناعت و صبر را پیشه خود ساخت.

زندگی‌نامه

ولادت

او در ماه رجب 1296ق در اردکان یزد متولّد شد.

خاندان

میرزا عبدالوهاب ایران‌پور فرزند حاج محمد حسین بن حاج محمد علی اردکانی بود. پدر وی، حاج محمدحسین از متمولین اردکان و نوه دختری نظر علی خان مرندی تبریزی و مادر او اهل یزد و از نواده های میرزا مهدی مستوفی اشتری بوده است. پدر گلشن در زمان حکومت ابراهیم خلیل خان، ناظر و حاکم رستاق یزد بود و بعد از انفصال وی از حکمرانی یزد، زمانی که گلشن هشت ساله بود به اصفهان آمد و در ۱۲۹۲ش در آنجا وفات کرده است. مادر گلشن، گاهی به نظم اشعار مرثيه مبادرت می جسته است.[۱]

تحصیلات

گلشن از طفولیت نزد پدر و مادر و استادان خانگی شاگردی نمود. او تحصیلات اساسی خود از جمله تحصیلات ابتدایی، مقدمات عربی، خلاصة الحساب، مطول، عروض و فنون اولیه را در اصفهان آغاز نمود.[۲] وی مقدمات عربی را در مدرسه سرخی اصفهان، فارسی و هیئت و حساب را در مدرسه چهارباغ و مطول را با شرح شمسیه در مدرسه صدر تحصیل نمود.[۳] او چون از هوش و ذکاوت خوبی برخوردار بود؛ هم زمان از محضر استادان بزرگ در شعر، ادب و خط نیز استفاده ها نمود و فیض برد.

اساتید

اساتید گلشن در تحصیلات اساسی و خط عبارتند از:

جایگاه

جایگاه علمی

او به وسیله میرزا عبدالرحیم افسر به انجمن شعراء راه یافت و با دهقان و عمان سامانی و دیگر شعراء آشنا شد. دهقان سامانی که از استعداد و طبع خوش او مطلع شد تربیت او را برعهده گرفت و وی را به ادامه نظم شعر ترغیب و تشویق می‌نماید و شاگرد و استاد با یکدیگر مناظره و مشاعره نموده و یک سلسله قصاید و غزلیات آبدار به اقتفای یکدیگر به قالب نظم می ریزند.[۵] وی در انجمنهای ادبی، مخصوصاً انجمن ادبی شیدا که« عباس خان شیدا» آن را اداره می کرد، شرکت می‌نمود و رونق شایانی به شعر و ادب در اصفهان داد و خالق آثار منظوم بی نظیری می‌شود که نشان از توانایی ها و قدرت ادبی اوست. بی شک او از شاعران نامور زبردست، دارای قدرت طبع و از اساتید مسلم شعر و ادب در عصر خویش بود.

عمادزاده در مورد گلشن ایرانپور می‌نویسد:

« تحصیلاتش جامع و اطلاعاتش کافی بود. مضامین بکر در نظم و نثر از او دیده می‌شود. روحاً دانشمند اجتماعی بود. دارای فضایل اخلاقی و بیان شیوایی بود».[۶]

جایگاه سیاسی

پدر وی چون در خدمت تشکیلات دیوانی ظل السلطان بود، دیگر قبول این شغل ننمود و خانه نشینی را بر سایر امورات دیوانی ترجیح داد؛[۷] لذا جای او را فرزندش گلشن گرفت و پس از فوت پدرش در خدمت ظل السلطان، به منشی گری نزد حاجی عبدالله خان آغاباشی پرداخت. امّا آزادگی و استغناء او باعث شد نتواند استبداد و خودرأیی ظل السّلطان را تحمل کند و هنگامی که زمزمه آزادی خواهی در گوشه و کنار کشور بلند شد، وی از آن شغل کناره گرفت و به صف آزادیخواهان هوادار مشروطه پیوست. او در مبارزات جنبش مشروطیت حضوری فعال داشت و از جمله در مبارزه با استبداد محمّدعلی شاه و حمله بختیاری ها برای فتح تهران همراه دیگر مشروطه خواهان شرکت نمود. امّا حوادث بعد از آن، او را از مشروطیت دلسرد کرد.

وی هفده سال از سلطنت ناصر الدین شاه قاجار( ۱۳۱۳ق-١٢٦٤ق) را درک کرد و با شیوع افکار تازه و بی سابقه و ظهور رجال انقلابی و روشنفکر آشنا شد و تا شروع انقلاب مشروطیت که دوره رشد و ظهور کمالات علمی و ادبی و دوره شباب او بود، با متجددان همراه و همدل شد. با آغاز مشروطیت، ایرانپور گرچه از اموری که در پرده سیاست پنهان بود و حوادث تلخ که کم و بیش لازمه هر انقلابی است، آگاهی نداشت، با ایمان راسخ به آن گروید و در نیل به آن مقصود، فداکاری های فراوان و مال و جان خود را معطوف به آن نمود.

در زمان حاکمیت اقبال الدوله بر اصفهان، ایرانپور به سهم خود خدمات شایانی از جمله دیپلماسی ها و رایزنی هایی بین سران مجاهدین و بختیاری و تحریک و آماده کردن مردم برای مقابله با عناصر استبدادی از جمله اقبال الدوله انجام داد. با فتح اصفهان چون محمد علی شاه خودسریها و مقابله با آزادی خواهان را همچنان ادامه می داد، او به همراه دیگر مبارزان آماده حرکت به سوی تهران شدند و با فتح تهران به حاکمیت مستبدانه اش خاتمه دادند؛ لیکن حوادث و اتفاقاتی که در این بین رخ داد ایرانپور را چنان به تفکر واداشت که نه تنها او را از کرده خود پشیمان ساخت، بلکه برای همیشه از قایلهٔ سیاست و همراهی با آن کنار کشید.

آثار و فعالیت ها

آثار

وی مقالات ادبی و سیاسی ارزشمند و تأثیر گذاری در نشریات معروف آن زمان اصفهان مانند« پروانه»، « انجمن اصفهان»، « مفتش ایران»، « کاشف اسرار»، « زاینده رود»، « مجله حقیقت»، « عرفان» و « اخگر» به چاپ رساند. همچنین او چنان در کار خطاطی موفق شد و زیبا می‌نوشت که کتابت دیوان های شعرای بسیاری را بدو سپردند.[۸]

غیر از مجموعه مقالات و روزنامه، از ایرانپور آثار دیگری نیز بر جای مانده است که عبارتند از:[۹]

  • « انوار سهیلی»: از جمله شاهکارهای گلشن در فن شعر، نظم کتاب« انوار سهیلی» بود که جامع ترین و معروفترین اثر منظوم وی به حساب می آید. پدر گلشن که قریحه شاعری وی را دید، از او خواست تا کتاب «انوار سهیلی» را منظوم سازد.[۱۰] این اثر که از سن بیست و پنج سالگی او آغاز شد، به علت سخت و مشکل بودن بیست و پنج سال طول کشید تا تمام شد.[۱۱]
  • « یادداشت وقایع بیست ساله مشروطیت ایران»: از آثار منثور وی کتاب «یادداشت وقایع بیست ساله مشروطیت ایران از اهمیت بیشتری برخوردار است. این اثر که در جمادی الثانی ١٣٣٥ ثبت و ضبط و تدوین شده شامل حوادث مشروطیت از ابتدا تا تاریخ شروع کتاب به صورت خلاصه وار است. کتاب حوادث جنگ جهانی اول مخصوصاً حوادث اصفهان و دیگر کشورها که درگیر جنگ بودند و دیگر اتفاقات کشور تا شروع سلسله پهلوی در سال ١٣٠٤ش را دربر می گیرد. این رساله به شماره ۸۰۲۵ در کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی نگهداری می شود.[۱۲]
  • « آلمان نامه»
  • « بهرام نامه»
  • « دلکش و پریوش»: نسخه خطی این رساله به شماره ١٨٤٧١ در کتابخانه مجلس شورای اسلامی نگهداری می شود.[۱۳]
    رساله دلکش و پریوش
    « دیوان اشعار» قریب به شش هزار بیت
  • « عقل و جنون»: که در سال 1325ق به طبع رسیده است.
  • « منتخبات اشعار» که در بمبئی به طبع رسیده است.[۱۴]
رساله عقل و جنون
  • « مشروطه نامه»
  • « نخجیرنامه»
  • « کلیله و دمنه»
  • « جنگ بین الملل»
  • « سفر پنج روزه»
  • « مناظره الکل و تریاک»
  • « مناظره مرگ و زندگانی»
  • « چمنستان»
  • « بزرگ زاده»
  • « گلشن آرا»

این شعر از اوست:

خسرو حسنی و شکر لب و شیرین دهنیلاله رخسار و سمن پیکر و گلگون بدنی
نیست پیدا دهنت هیچ و در این حیرانمکه تو با هیچ سخن گوئی و شیرین دهنی
روزنامه اختر مسعود به خط محمدحسین ناسخیان

فعالیت ها

ایرانپور پس از فتح تهران، خسته و رنجور به دنبال شغلی بدون دغدغه سیاسی بود که پیشنهاد منشی گری اداره اوقاف اصفهان را که به او شده بود، پذیرفت و 8 سال در این اداره به خدمت پرداخت.[۱۵] او در اواخر عمر کارمند اداره ثبت اسناد بود.[۱۶]

وی بهترین وسیله خدمت کردن به معارف را انتشار روزنامه می دانست و برای همین دست به برجسته ترین و مهمترین کار فرهنگی خود یعنی انتشار روزنامه «اختر مسعود» زد. او در سال 1298ش روزنامه «اختر مسعود» را منتشر کرد که فعالیت آن تا سال 1313ش ادامه داشت. این روزنامه حاوی مطالب علمی، ادبی، اخلاقی، تاریخی، سیاسی و اقتصادی در چهار صفحه بود. مندرجات آن، اخبار شهر اصفهان و حوادث و وقایع تهران و دیگر بلاد و بعضاً اخبار دیگر کشورها و مطالب گوناگون دیگر و اشعاری از خود سردبیر روزنامه بود. اختر مسعود در سال اول هفته ای دوبار، ولی از سال دوم به صورت هفتگی و بعضاً به طور غیر منظم، پانزده روز و گاهی ماهی یک شماره منتشر می شد. تا زمانی که تمامی امور روزنامه به عهده خود ایرانپور بود، روزنامه ای جدی و یکی از روزنامه های خوب و آبرومند اصفهان بود و بواسطه مقالات گوناگون از اوضاع اجتماعی و اقتصادی که در آن درج می شد و مخصوصاً چون مشتمل بر تمام اخبار شهری و محلی بود، مورد توجه و علاقه عموم واقع شده بود. ولی از سال هفتم به بعد که مدیر داخلی آن به میرزا محمد علی دانش خوارسکانی واگذار شد، علاوه بر اینکه در مندرجات روزنامه تغییراتی حاصل شد از صورت جدی به صورت فکاهی نیز در آمد.[۱۷] در سالهای بعد هر چند امتیاز آن با ایرانپور بود، ولی زیر نظر یک هئیت مدیره مرکب از احمد عرفان، دانش خور اسکانی و ادیب فرهمند اداره و منتشر می‌شد. اختر مسعود غیر از مطالب مفیدی که داشت، در نشر و توسعه فرهنگ و بالا بردن سطح معلومات عموم مردم بسیار موثر بود، دارای قلمی شیوا و سبک ادیبانه و جذابی نیز بود.

وفات

گلشن در اواخر عمر در اثر سکته ای که کرده بود به بیماری های مختلفی گرفتار شد و مزاجاً علیل و روحاً بسیار پریشان و متأثر بود. وی نسبت به دنیا بدبین شد، هیچ چیز او را نمی توانست شاد گرداند و نسبت به دوستان بی وفایی که او را در آن حال فراموش کرده بودند، با نظر بی اعتنایی آمیخته به تعجب می نگریست.[۱۸] وی پس از یک عمر ناکامی و مشقّت در 27 رجب 1356ق/ 14 مرداد 1316ش در اصفهان وفات یافت[۱۹] و در تکیه میرزا محمّدباقر چهارسوقی (صاحب روضات) در تخت فولاد مدفون شد.[۲۰][۲۱]

پانویس

  1. سعادت نوری، گلشن ایرانپور، مجله ارمغان، ش۴، سال۱۸، صص ٢٧٤-٢٧٣؛ گلشن ایرانپور، دیوان اشعار، چاپ سپنتا، مقدمه؛ دینشاه ایرانی، سخنوران دوران پهلوی، ص ٥٤٩.
  2. ایزد گشسب، نامه سخنوران اصفهان، ص 131.
  3. سعادت نوری، گلشن ایرانپور، مجله ارمغان، ش۴، سال۱۸، ص 274.
  4. سعادت نوری، گلشن ایرانپور، مجله ارمغان، ش۴، سال ۱۸، ص ۲۷۵؛ برقعی، سخنوران نامی معاصر ایران، ج ۵، ص ۳۰٦٥؛ مهدوی، دانشمندان و بزرگان اصفهان، ج ۲، ص ۷۹۹.
  5. سعادت نوری، گلشن ایرانپور، مجله ارمغان، ش۴، سال۱۸، صص 276-275.
  6. عماد زاده، گویندگان معاصر، نسخه خطی، ص 44.
  7. گلشن ایرانپور، دیوان اشعار، چاپ سپنتا، مقدمه.
  8. همایی، دیوان طرب، مقدمه، ص٢٤٩ .
  9. مهدوی، دانشمندان و بزرگان اصفهان، ج ۲، ص ۷۹۷؛ روزنامه اصفهان، سال ٦، ش ٤٦٩.
  10. ایزد گشسب، نامه سخنوران اصفهان، ص 131.
  11. ایزد گشسب، نامه سخنوران اصفهان، ص 131.
  12. حسینی، فهرست نسخه های خطی کتابخانه عمومی آیت الله مرعشی نجفی، ج ۲۱ ، ص 38.
  13. درایتی، فهرستواره دست نوشته های ایران، ج4، ص 1243.
  14. سعادت نوری، گلشن ایرانپور، مجله ارمغان، ش۴، سال۱۸، ص 278.
  15. گلشن ایرانپور، دیوان اشعار، چاپ سپنتا، مقدمه؛ سعادت نوری، گلشن ایرانپور، مجله ارمغان، ش۴،سال۱۸، ص 276.
  16. اوحدی یکتا، تاریخ انجمنهای ادبی اصفهان، مجله وحید، سال ٤، ش٤.
  17. صدر هاشمی، تاریخ جراید و مجلات ایران، ج1، ص 66.
  18. گلشن ایرانپور، دیوان اشعار، چاپ سپنتا، مقدمه.
  19. مهدوی، رجال اصفهان یا تذکرة القبور، ص100؛ مهدوی، دانشمندان و بزرگان اصفهان، ج2، صص 799-800؛ مهدوی، تذکره شعرای معاصر اصفهان، صص 402-404؛ صدر‌هاشمی، تاریخ جراید و مجلات ایران، ج1، صص 66-71؛ مهدوی، سیری در تاریخ تخت فولاد، ص80؛ احمدی، گل های سعادت، ص43؛ ایزدگشسب، نامه سخنوران، ص131؛ برقعی، سخنوران نامی معاصر ایران، ج5، صص 3064-3065؛ آیتی، تاریخ یزد یا آتشکده یزدان، ص326؛ فتوحی یزدی، تذکره شعرای یزد، ویرایش دوم، صص 212-213؛ همایی، دیوان طرب، صص 249 -250؛ اخضری، مشاهیر مطبوعاتی اصفهان، صص150-167؛ عقیلی، نگرشی بر مشروطیت اصفهان، صص 201-204.
  20. مهدوی، اعلام اصفهان، ج 4 ، صص 401-398.
  21. مجموعه فرهنگی و مذهبی تخت فولاد، دانشنامه تخت فولاد، ج۳، صص 645-641.

منابع

  • مهدوی، سید مصلح الدین، اعلام اصفهان، اصفهان: سازمان فرهنگی تفريحی شهرداری اصفهان، ۱۳92.
  • مجموعه فرهنگی و مذهبی تخت فولاد: زيرنظر اصغر منتظرالقائم، دانشنامه تخت فولاد اصفهان، ج۳، اصفهان: سازمان فرهنگی تفريحی شهرداری اصفهان، چاپ اول، 1392.