این دانشنامه در حال تصحیح و تکمیل می باشد. از این رو محتوای آن قابل ارجاع نیست. پیشنهاد عناوین - ارتباط با ما

جهانگیر خان قشقایی

از دانشنامه حوزه علمیه اصفهان
نسخهٔ تاریخ ‏۲۲ آبان ۱۴۰۱، ساعت ۱۱:۲۱ توسط Sab00riyan (بحث | مشارکت‌ها) (جایگزینی متن - 'مهدوی، مصلح الدین،' به 'مهدوی، مصلح الدین،')
پرش به ناوبری پرش به جستجو
میرزا جهانگیر قشقایی

میرزا جهانگیرخان قشقایی (۱۲۴۳-۱۳۲۸ق)، حکیم‌ متأله، فیلسوف، فقیه و عارف شیعه قرن سیزدهم قمری از ایل قشقائی طایفه درّه شوری و تیره جانبازلو است.[۱] وی با اینکه در میان‌سالی به کسب علم روی آورد، چندی نگذشت که از مدرّسان علوم عقلی و نقلی گردید.

زندگی‌نامه

جهانگیرخان قشقایی، فرزند محمدخان قشقایی (مردی عالم و صاحب کمال و از خان‌های دره شور، از ایل قشقایی) بودو در سال ۱۲۴۳ق در دهاقان (از شهرهای استان اصفهان کنونی) زاده شد.[۲] مادرش دختر یکی از خوانین سمیرم و از ساکنان دهاقان بود و به همین سبب مردم اصفهان‌، جهانگیرخان را دهاقانی نامیده‌اند.[۳]

بنا به نوشته‌ى سيد احمد ديوان بيگى در حديقةالشعرا: مادرش از خـوانين منطقـه ســميرم اصــفهان و به تبعيـت از مـادر اوايـل عمر را از رحلةالشتاء والصيف(يـيلاق و قشلاق) با ايل ممنوع و در همانجـا بـه مكتب رفته و تحصيل نمود.[۴]

جهانگیرخان خواندن و نوشتن را در زادگاهش فراگرفت‌. وی تا حدود ۴۰ سالگی‌، همانند پدرش‌، به زندگی عشایری و دامداری و کشاورزی مشغول بود. در سواری و تیراندازی مهارتی چشمگیر داشت و به موسیقی علاقه‌مند بود.[۵]

حدوداً ۴۰ ساله بود که روزی برای فروش محصولات و خرید مایحتاج سالانه ایل و تعمیر تار به بازار اصفهان رفت و با مشاهده مدرسه صدر، مجذوب شکوه معنوی مدرسه و علمای آن گشت‌. شخصی با مشاهده علاقه جهانگیرخان به مدرسه صدر او را به تهذیب نفس و تحصیل علم و معرفت دعوت کرد. [۶]

جهانگیرخان‌، تحت تأثیر سخنان او، و با راهنمایی وی حجره‌ای در یکی از مدارس علمیه اصفهان گرفت و تا پایان عمر در آن شهر ماند. با اینکه وی در میان‌سالی به کسب علم روی آورده بود، چندی نگذشت که از مدرّسان علوم عقلی و نقلی گردید.[۷]
در اينكه تا قبل از آمدن به اصـفهان از نظر علمـى جايگـاه ويـژه اى نداشـته است ولى اشتياق به كسب علم او را بـه جدا شدن از ايل و اقامـت بـه اصـفهان مى كشاند شكّى نيست.

اما چگونگى عزيمت او به اصفهان و داستانى كه در رابطـه بـا تعميـر تـارش بـه اصفهان راهى شده جاى ترديد است و متأسفانه داستان سرايى هاى متعـدد صـرفاً بـر اساس يك نقل قول بيش نيست و آن برگرفته از كتاب شعوبيه است كه در برخوردى كه بين هماى شيرازى و حكيم قشقايى پيش مى آيد و حكيم قشقايى از مرحوم همـا نشانى تارساز را جويا مى شود.[۸] [۹]

وی حدود ۴۰ سال در مدرسه صدر اصفهان به تدریس علوم عقلی پرداخت‌. [۱۰]درس حکمت او چنان رایج و مطلوب طلاب بود که درسِ شرح منظومه ملا هادی سبزواری او، به سبب کثرت شاگردان، در خارج از حجره مدرسه صدر و در شبستان مسجد چارچی تشکیل می‌شد.[۱۱]

بسیاری از اندیشمندان درباره مقام علمی و اخلاقی جهانگيرخان قشقايی، اظهار نظر کرده‌ و او را ستوده‌اند. مرتضی مطهری قشقايی را استاد مسلّم فلسفه در اصفهان دانسته و افزوده است: او علاوه بر مقام علمی و فلسفی، در متانت و وقار و انضباط اخلاقی و تقوا نمونه بوده است.او در مدرسه صدر حجره داشت و در آن جا و در شبستان مسجد جارچی تدریس می نمود. او در تدریس ریاضیات، شرح منظومه دروس خارج فقه و نهج البلاغه تبحّر بسیار داشت و صدها شاگرد فاضل و دانشمند از جلسات درس او بهره مند شدند. در آن زمان آخوند ملّا محمّد کاشانی معروف به آخوند کاشی نیز در مدرسه صدر ساکن بوده و به تدریس علوم عقلی و نقلی مشغول بود. جهانگیرخان و آخوند کاشی تا آخر عمر با یکدیگر رفاقت و مصداقت داشتند و نام «خان» و «آخوند» تا سالها وِرد زبان طلّاب و فضلاء بود.[۱۲]

جهانگیرخان زندگی خود را از اجاره بهای سالانه زمینی که داشت می‌گذراند. او تا پایان عمر لباس عشایری پوشید و لباس مرسوم عالمان را بر تن نکرد[۱۳]. [۱۴]او تا آخر عمر در لباس ایلیاتی خود باقی ماند و حاضر به پوشیدن لباس روحانیت نشد. او زندگی زاهدانه ای را پیشه کرده بود و سال‌ها در تجرد و استغنا در حجره مدرسه صدر زندگی کرد و هرگز از وجوهات شرعی استفاده نکرد. بلکه از عواید اجاره زمینی که داشت، گذران زندگی می‌نمود. جهانگیرخان الگوی معنویت و خلوص و مجاهده با نفس بود و در خُلق حُسنه و دلسوزی نسبت به شاگردان و رعایت احتیاط در امر به معروف و نهی از منکر اسوه ای کم نظیر به شمار می رفت.[۱۵]

جهانگیرخان قشقائی در جوانی شعر می سروده ولی از میان آنها تعداد کمی باقی است. این شعر از اوست:

هوای ساحت چین باد صبحدم دارد مگر گذار بر آن زلف خم به خم دارد
بکش بساط به صحرا که باد نوروزی حدیث های خوش از روضه ارم دارد
****
به روزگار شادیم بس است که دل ز عشق روی تو چون لاله داغ غم دارد
به بزم ساقی گل چهره از پی قدحی مراست جان به کف ار دیگری درم دارد[۱۶]

وحيد دستگردى مى گويد:

من از جهانگيرخان با اينكه چنـدين سـال در محضـر درس وى حاضر بودم هيچگاه دعوى شعر و شاعرى نشنيدم و پس از رحلت وى از شاعرى و شعر وى بوسيله ى شيخ محمد حكيم كه به وى محرمترين اشـخاص بود آگاه شدم.[۱۷]

سيداحمدديوان بيگى به طبع شاعرى جهانگيرخان اشاره دارد و مى نويسد:

«امـا در جوانى گاهى چيزى مى گفته‌اند و حالا بكلّى تارك اند بعد از آنكه مكرّر خواستم كه طالبم اسمى از شما در اين اوراق (حديقةالشعرا) برده شود چند شعرى كه از زمـان قديم در خاطرشان مانده بود فرمودند و نوشته شد».

حديقةالشعرا اين ابيات را از جهانگيرخان قشقايى آورده است:

دوش عشقت برد آرام از دل و از چشم خـوابیاد رويــت بــود كــارم تــا برآمــد آفتــاب
دل گرفت از مدرسه ياران كجـا كـوى حبيـبجان فسرد از وسوسه ساقى بـده جـام شـراب[۱۸]
****
شميم سـاحت چـين بـاد صـبحدم داردمگر گذار بر آن زلف خـم بـه خـم دارد
به روزگار همين شاديم بس است كـه دلز عشق روى تو چون لاله داغ غم دارد[۱۹]

اساتید

استادان مشهور وی عبارتند از:

  1. محمد رضا قمشه‌ای در فلسفه و حکمت‌
  2. شیخ محمد حسن و محمد باقر نجفی اصفهانی و حاج ملا حسین‌علی تویسرکانی فقه و اصول و ادبیات عرب
  3. ملا عبدالجواد (طبیب معروف اصفهان) در ‌طب

حکیم قشقایی ریاضی، هیئت و نجوم را از استادان سرشناس آن زمان فراگرفت.[۲۰].[۲۱]وی در اصفهان نزد ملّا حیدرعلی صبّاغ لنجانی، میرزا محمّد حسن نجفی و ملّا اسماعیل حکیم درکوشکی به تحصیل فقه و اصول، ادبیات، منطق، حدیث و فلسفه پرداخت. سپس به تهران رفت و نزد آقا محمّد رضا قمشه ای متخلّص به «صهبا» کسب فیض نمود.[۲۲]

جهانگیرخان، در دورانی که مخالفین فلسفه در حوزه علمیه اصفهان نفوذ زیادی داشتند و مطالعه، تحصیل و تدریس فلسفه کفر تلقّی می شد، کم کم شروع به تدریس فلسفه نمود و آن وحشت از فلسفه را به اُنس تبدیل کرد. در فلسفه از پیروان حکمت متعالیه (حکمت صدرایی) بود.

شاگردان

نکته قابل توجه و بدون تردید، علم و عرفان این مرد بزرگ است که از محضر او اساتید فراوان و مراجع بزرگی چون افراد زیر بهره برده اند:

  1. حاج آقا رحیم ارباب
  2. سید حسین طباطبائی بروجردی‌
  3. شیخ محمد حکیم خراسانی‌
  4. سیدمحمد داعی الاسلام لاریجانی
  5. ضیاءالدین درّی‌
  6. میرزا محمدعلی شاه آبادی اصفهانی
  7. محمدحسین فاضل تونی
  8. سیدجمال‌الدین گلپایگانی‌
  9. حاج میرزا مهدی دولت‌آبادی‌
  10. سید حسن مدرس
  11. شیخ حسنعلی اصفهانی نخودکی
  12. آقا نجفی قوچانی
  13. میرزا حسین نائینی‌
  14. شیخ مرتضی طالقانی
  15. شیخ جواد آدینه ای که پس از درگذشت استاد تدریس حکمت را در اصفهان به‌عهده داشت‌.[۲۳]

آثار

پس از وفات جهانگیرخان، حکیم خراسانی به جمع‌آوری اشعار او همت گمارد.[۲۴] ولی این دیوان اکنون در دست نیست‌.[۲۵]‌ و فقط غزلیاتی از آن به جای مانده است. در برخی منابع شرحی فارسی از نهج‌ البلاغه به او نسبت داده‌اند.[۲۶]

او علاوه بر دروس معمول مدارس دینی، «نهج البلاغه» را نیز تدریس می‌کرد و به خواهش او «شرح نهج البلاغه» تألیف: میرزا محمّد باقر نواب لاهیجی را به چاپ رساندند. برخی گفته و نوشته‌اند که جهانگیرخان شرحی بر نهج‌البلاغه نوشته است. امّا هنوز چنین کتابی یافت نشده و شاید انتساب این اثر به جهانگیرخان ناشی از برداشت اشتباه از دیباچه «شرح نهج البلاغه» مرحوم نواب باشد.[۲۷]

جهانگیرخان عارفی آگاه بود. مثنوی معنوی را برای معدودی از خواصّ اهل حال تدریس می کرد و دقایق و ظرایف آن را یادآور می‌شد.

وفات

وفات اين حكيم در شب13ماه رمضان سـال1328قمـرى در اصـفهان[۲۸] اتّفـاق افتادو در تکیه جهانگیرخان قشقایی تخت فولاد اصفهان مدفون گرديد.[۲۹][۳۰]

پس از اقامه نماز بر پیکر او توسط شیخ محمّدتقی آقانجفی، و دفن در تکیه آقا سیّد محمّد ترک (که بعدها به تکیه جهانگیرخان نیز شهرت یافت) مدفون شد. در سال‌های اخیر مجموعه فرهنگی مذهبی تخت فولاد وابسته به شهرداری اصفهان بقعه ای شکوهمند بر سر مزار او بنا کرده است.

میرزا حسن خان جابری انصاری این مصرع را ماده تاریخ فوت او یافته است: «جهانگیر نزد خدای جهان شد» و «مهجور دهاقانی» در ضمن مرثیه ای که برای او سروده، ماده تاریخ وفات او را چنین یافته است:

مهجور» خواست سال وفاتش ز پیر خردگفتا: «شد آفتاب جهانگیر مُنکَسِف

پانویس

  1. مهدوی، اعلام اصفهان، ج2، ص402-404.
  2. حدیقه‌الشعراء، ج ۱، ص۳۸۷؛ طبقات اعلام الشیعه‌، قسم ۱، ص۳۴۵؛ دانشمندان و سخن ‌سرایان فارس‌، ج ۲، ص۱۶۱
  3. طبقات اعلام الشیعه‌، قسم ۱، ص۳۴۵.
  4. ديوان بيگى، سيد احمد، حديقةالشعرا، ج۱،ص۳۸۸
  5. تذکره مدینه الادب‌، ج ۳، ص۲۴۵؛ طبقات اعلام الشیعه‌، قسم ۱، ص۳۴۵
  6. تذکره مدینه الادب‌، ج ۳، ص؛ اعلام الشیعه‌، قسم ۱، ص۳۴۵؛ دیوان طرب، ص۷۱.
  7. شرح حال رجال ایران در قرن ۱۲ و ۱۳ و ۱۴ هجری‌، ج ۱، ص۲۸۴
  8. استاد همايى، شعوبيه به اهتمام منوچهر قدسى، بزرگمهر اصفهان، ص۱۱۳.
  9. لطفی، تذکره شعرای تخت فولاد اصفهان، ص186
  10. طبقات اعلام الشیعه‌، قسم ۱، ص۳۴۵؛ شمس‌التواریخ، ص۶۰؛ دیوان طرب، ص۷۱.
  11. دیوان طرب، ص۷۰؛ شمس‌التواریخ، ص۶۰.
  12. مهدوی، اعلام اصفهان، ج2، ص403.
  13. فوائد الرضویه‌، ج ۱، ص۸۸؛ تاریخ اصفهان‌، ج ۳، ص۳۲۶؛ تذکرةالقبور، ص۲۴۶؛ تاریخ حکماء و عرفاء متأخر بر صدرالمتألهین‌، ص۸۵.
  14. جناب، همانجا.
  15. مهدوی، اعلام اصفهان، ج2، ص403.
  16. زندگانی حکیم جهانگیرخان قشقائی: اغلب صفحات؛ رجال اصفهان یا تذکره القبور، صص 39 و 40؛ دانشمندان و بزرگان اصفهان، ج1، صص 467 و 468؛ سیری در تاریخ تخت فولاد، صص 104 و 105؛ زندگانی آیت اللَّه چهارسوقی، صص 191-189؛ تاریخ اصفهان ( جابری)، ص326؛ نقباء البشر، ج1، ص344؛ رجال اصفهان (دکتر کتابی)، ج1، صص 399-393؛ الذریعه، ج14، ص122؛ الاصفهان (رجال و مشاهیر)، صص 189 و 190؛ اصفهان: کتاب جوانان، صص 229 و 230؛ تاریخ اصفهان (تکایا و مقابر)، صص 279-256؛ آثار عجم: مقدمه، صص 60 و 61؛ دانشمندان و سخن سرایان فارس، ج2، صص 160 و 161؛ مدرس مجاهدی شکست ناپذیر، صص 161 و 161؛ شمس التواریخ، صص 33 و 34؛ نصف جهان و همه جهان، ص130؛ خدمات متقابل اسلام و ایران، ص610.
  17. قرقانى، مهدى، زندگانى حكيم جهانگيرخان قشقايى، صص۶۶ و ۶۷.
  18. حديقةالشعرا، ج اول، ص۳۸۸.
  19. حدیقه الشعرا، ج اول، ص 388
  20. طبقات اعلام الشیعه‌، قسم ۱، ص۳۴۵؛ تذکره‌القبور، ص۲۴۶؛ اصفهان، ص۲۲۹؛ «جهانگیرخان قشقائی‌»، ص۵۸-۵۹.
  21. جناب، مير سيد على، رجال و مشاهير اصفهان، ص۱۸۹
  22. مهدوی، اعلام اصفهان، ج2، ص403.
  23. ر. ك: قرقانى، مهدى، زندگانى حكيم جهانگيرخان قشقايى.
  24. «شیخ محمد حکیم خراسانی‌»، ص۲۴۰، یادداشت وحید دستگردی‌.
  25. رجوع کنید به: طبقات اعلام الشیعه، قسم ۱، ص۳۴۵؛ الاعلام‌، ج ۲، ص۱۴۱.
  26. رجوع کنید به: طبقات اعلام الشیعه، قسم ۱، ص‌۳۴۵؛ شرح حال رجال ایران در قرن ۱۲ و ۱۳ و ۱۴ هجری‌، ج ۱، ص۲۸۴.
  27. مهدوی، اعلام اصفهان، ج2، ص304.
  28. حائری، روزشمار شمسی، ۱۳۸۶ش، ص۴۳۲.
  29. لطفی، تذکره شعرای تخت فولاد اصفهان، ص188
  30. طبقات اعلام الشیعه‌، قسم ۱، ص۳۴۵؛ دانشمندان و سخن ‌سرایان فارس‌، ج۲، ص۱۶۱

منبع

برگرفته از کتاب تذكره شعرای تخت فولاد اصفهان: معرفی شعرای مدفون در تخت فولاد اصفهان، عليرضا لطفی (حامد اصفهانی)، اصفهان: سازمان فرهنگی تفريحی شهرداری اصفهان، ۱۳۹۰.

برگرفته از: مهدوی، مصلح الدین، اعلام اصفهان، اصفهان: سازمان فرهنگی تفریحی شهرداری اصفهان،1386.