این دانشنامه در حال تصحیح و تکمیل می باشد. از این رو محتوای آن قابل ارجاع نیست. پیشنهاد عناوین - ارتباط با ما
محمدرضا حکیم صهبا قمشهای
حکیم آقا محمّد رضا قمشه ای (1241ق-1306ق ) متخلص به «صهبا» فرزند ابوالقاسم، عالم و فیلسوف و ادیب و شاعر قرن سیزدهم هجری در اصفهان است. وی یکی از مدرسین معروف فلسفه و حکمت در عصر خویش بوده است.
زندگینامه
محمّد رضا در حدود سال 1241ق در قمشه [شهرضای کنونی] متولّد شد و در جوانی برای تحصیل به اصفهان مهاجرت كرد. در اصفهان نزد جمعی از حکماء و علماء به تحصیل پرداخت و سپس به تدریس مشغول شد.او سالها در اصفهان عهدهدار تدریس فنون حكمت بود.
وی در تدریس فنون فلسفی اشراقی و صدرایی تسلّط و مهارت زیادی داشت و «فصوص الحکم»، «تمهید القواعد»، «شفا»، «اشارات»، «مصباح الانس»، «فتوحات مکیّه» و غیره را با بیانی گرم و پرشور تدریس می کرد.
آقا محمّدرضا ، که دوستانش نام او را بهصورت مخفف (آمرضا) تلفظ میکردند ، حدود ده سال پایان عمر خود را در تهران به سر برد و در حجره مدرسه صدر مسكن گزید و فضلا از محضر پرفیضش استفاده كردند؛ پرشورترین دوره زندگانی حكیم قمشهای، ده سال آخر است .
قسمتی از کلام استاد مطهری و مرحوم مهدوی درباره حکیم صهبای قمشهای با اندکی تصرّف چنین است:
«آقا محمّدرضا حکیم قمشهای: او نیز از اعاظم حکما و اساطیر عرفای قرون اخیره است.»
حالات فردی ـ اجتماعی حکیم صهبا
وی مردی به تمام معنی وارسته و عارف مشرب بود؛ با خلوت و تنهایی مأنوس و از جمع تا حدودی گریزان بود. در جوانی ثروتمند بود؛ در واقعه قحطی و گرانی و خشکسالی 1288قمری تمام مایملك منقول و غیرمنقول خود را صرف نیازمندان كرد و آنها را از گرسنگی و مرگ نجات داد و تا پایان عمر درویشانه زیست.
او در حدود سالهای 1294 یا 1295 به خاطر شکایت از صاحبان قدرت که املاک او را تصرّف کرده بودند به تهران رفته و به تقاضای طلّاب و فضلای آنجا در مدرسه صدر واقع در جلوخان مسجد سلطانی (مسجد شاه) به تدریس پرداخت.
حكیم قمشهای در اوج شهرت آقا علی حكیم مدرّس زنوزی و میرزا ابوالحسن جلوه به تهران آمد و باآنکه مشرب اصلیاش صدرایی بود، كتب بوعلی را تدریس كرد؛ با ورود و تدریس او به تهران، شاگردان دروس فلسفی میرزا ابوالحسن جلوه، جذب درس آقا محمّد رضا شدند و بازار میرزای جلوه را كه تخصصش در فلسفه بوعلی بود، شكست؛ بهطوریکه معروف شد: "جلوه از جلوه افتاد".
او باآنکه فردی متمکّن و صاحبملک و سرمایه بود امّا زندگی زاهدانه و همراه با قناعت خود را ترک ننمود و به لباس روستایی خود قناعت کرده و عمر را به عبادت گذراند. اغلب، روزه میگرفت و در خوراک و خواب به اندکی بسنده میکرد.
وی در مراعات آداب و سنن شرع و ادای واجبات و مستحبات و ترک مکروهات و مواظبت بر نوامیس دین، چنان محکم و استوار بود که گویی "سلمان عصر" و "ابوذر زمان" بود.[۱]
حکیم صهبا و جهانگیرخان قشقایی
مرحوم جهانگیرخان قشقایی كه سالها شاگرد او بوده است، نقل كرده كه به شوق استفاده از محضر حكیم قمشهای به تهران رفتم. همان شب اول، خود را به محضر او رساندم. وضع لباسهای او علمایی نبود، به کرباسفروشهای سده میمانست. حاجت خود را بدو گفتم. گفت: میعاد من و تو فردا در "خرابات" [ خرابات، محلی بود در خارج خندق (قدیم) تهران و در آنجا قهوهخانهای بود كه درویشی آن را اداره میکرد.] روز بعد اسفار ملّا صدرا را با خود بردم. او را در خلوتگاهی دیدم كه بر حصیری نشسته بود. اسفار را گشودم. او آن را از بر میخواند. سپس به تحقیق مطلب پرداخت. مرا آنچنان به وجد آورد كه از خود بیخود شدم، میخواستم دیوانه شوم. حكیم حالت مرا دریافت، گفت: آری، "قوّت می بشكند ابریق را"
حكیم قمشهای از ذوق شعری عالی برخوردار بود و به "صهبا" تخلّص میکرده است.
این بیت از اوست:[۲]
ساغر ز خون ماست به اندازه نوش کن | این جام باده نیست که لبریز می کنی |
اساتید
برخی اساتید وی عبارتند از:
شاگردان
حكیم قمشهای شاگردان بسیاری تربیت كرد که برخی از آنان ـ به ترتیب حروف الفبا ـ عبارتند از:
- میرزا ابوالفضل كلانتر تهرانی
- میرزا محمّدباقر حكیم و مجتهد اصطهباناتی نجفی( مقتول در مشروطیت و مدفون در اصطهبانات)
- جهانگیرخان قشقایی
- آقا میرزا حسن كرمانشاهی
- میرزا سیّد حسین رضوی قمی
- حكیم صفای اصفهانی (شاعر و عارف معروف)
- شیخ حیدر خان نهاوندی قاجار
- آقا میرزا شهاب نیریزی
- شیخ عبدالله رشتی ریاضی
- میرزا علیاکبر یزدی
- شیخ علی نوری (مدرّس مدرسه مروی و معروف به "شیخ علی شوارق")
- شیخ محمود بروجردی
- میرزا محمود قمی
- آخوند ملّا محمّد كاشی اصفهانی
- آقا میرزا هاشم اشكوری[۳]
آثار
برخی از آثار مکتوب وی عبارت است از:
- «تعلیقات اسفار» [غیر مدوّن موجود نزد میرزا محمود قمی (شاگردش)]
- «شرح حدیث زندیق»
- «الولایه»
- «تعلیقات مفتاح الغیب»
- «تعلیقات شواهد الرّبوبیّه»
- «رساله در تحقیق معنای جوهر و عرض در لسان اهل اللّه»
- «رساله فی الرّد علی الاعتراض علی دلیل امتناع انتزاع مفهوم واحد من الحقائق المختلفه»
- «شرح فرازی از دعای سحر: اللهم انّی اَسئلُکَ مِن بَهائک بِاَبهاهُ و کُلُّ بَهائِکَ بِهی»
- «الخلافة الکبری»
- «حاشیة الأسفار الأربعة»
- «حاشیه بر شرح قیصری بر فصوص الحکم»
- «رساله در وحدت وجود بل الموجود»
- «رساله در فرق بین اسماء ذات و صفات»
- «رساله در موضوع علم » مطبوع
- «حاشیه تمهید القواعد» [که قسمتی از آن به ضمیمه متن «تمهید» به طبع رسیده است.]
- «دیوان اشعار»(غیرمدون که در حاشیه برخی کتابها موجود است و استاد منوچهر صدوقی صهبا آنچه را به دست آمده در «تحریر ثانی تاریخ حکماء و عرفاء» ثبت نموده است.)[۴]
وفات
او در سال 1303 قمری دوباره به قمشه بازگشت و در یکی از حجرههای بقعه شاه رضا با وضع درویشی و وارستگی منزل کرد. چندی بعد به تهران رفت و[۵] در غرّه صفر سال 1306 قمری و یا به روایتی در شب پنج شنبه 27 محرم در سن هفتاد و دوسالگی در كنج حجره مدرسه، در تنهایی و خلوت و سكوتی عارفانه، از دنیا رفت؛ قضا را آن روز مصادف بود با فوت مفتی بزرگ شهر مرحوم حاج ملّا علی كنی و در شهر غوغایی برپا بود و همگان در مراسم تشییع او حضور داشتند. لذا دوستان و ارادتمندان صهبا ساعتها پس از فوت او از درگذشتش آگاه شدندو پیکر وی در میان جمع اندکی از علماء و شاگردانش تشییع شدو آن گروه معدود، او را در سر قبر آقا به خاك سپردند.
حكیم قمشهای آنچنان مرد، كه زیست و آنچنان زیست، كه خود در بیتی از یك غزل سروده و آرزو كرده بود:[۶]
کاخ زرین به شهان خوش که من دیوانه | گوشه ای خواهم وویرانه به عالم کم نیست |
مادّه تاریخ وفات او را میرزا اسماعیل دبیر چنین سروده است:[۷]
سال فوت ورا چو می جستم شد سروش مرا چنین ناقل | که دبیرا بگو بتاریخش پاک آمد رضا بحق و اصل |
پانویس
- ↑ بین دو قلاب، از أعلام اصفهان، (ج 2، ص 358) افزوده شده است.
- ↑ جغرافیای اصفهان (تحویلدار)، ص69؛ چهل سال تاریخ ایران یا المآثر و الآثار، ج 1، ص 222؛ طرائق الحقائق، ج3، صص 508 و 509؛ اصفهان: کتاب جوانان، صص 227 و 228؛ شمس التواریخ، ص33؛ مجلّه یادگار، سال سوم، شماره اوّل، شهریور 1325، صص 74-79؛ نقباءالبشر، ج2، صص 732-734؛ دانشمندان و بزرگان اصفهان، ج2، صص 618 و 619؛ ریحانه الادب، ج4، ص496؛ سالنامه شهرضا، ص25؛ جغرافیای تاریخی شهرستان شهرضا، صص 36-43؛ تحریر ثانی تاریخ حکماء و شعراء، صص 261-319؛ الذریعه، ج7، ص238؛ خدمات متقابل اسلام و ایران، صص 606-608؛ شواهد الربوبیه: مقدمه، ص127؛ منتخب معجم الحکماء، صص 95 و 96.
- ↑ خدمات متقابل اسلام و ایران، ص 523 ـ 524 (با تلخیص و تصرّف).
- ↑ دانشمندان و بزرگان اصفهان، ج 1، ص 256.
- ↑ ـبین دو قلاب با استفاده از کتاب بزم قدسیان (ص 36) افزوده شد.
- ↑ خدمات متقابل اسلام و ایران، ص 524، (با اندکی تلخیص و تصرّف).
- ↑ مهدوی، اعلام اصفهان، ج3، صص84-82.
منبع
- مهدوی، مصلح الدین، اعلام اصفهان ، اصفهان: سازمان فرهنگی تفریحی شهرداری اصفهان، 1386.