این دانشنامه در حال تصحیح و تکمیل می باشد. از این رو محتوای آن قابل ارجاع نیست. پیشنهاد عناوین - ارتباط با ما

اسماعیل بروجردی

از دانشنامه حوزه علمیه اصفهان
پرش به ناوبری پرش به جستجو
اسماعیل منیری بروجردی اصفهانی

حاج شیخ اسماعیل بروجردی (1319ق -۱۳۵۲) فرزند حاج آقا منیرالدّین بروجردی، فقیه آگاه، عالم محقق بصیر و فاضل اندیشمند از علمای اصفهان در قرن چهاردهم هجری بود.

زندگی نامه

اسماعیل در اصفهان دیده به جهان گشود و در مهد علم و اجتهاد، در خاندانی که از یکسو به میرزا ابوالقاسم محقق قمی، صاحب قوانین می رسید، و از سوی دیگر نسبتی با حاج میرزا آقاسی وزیر معروف محمدشاه داشت، تربیت شد.[۱]

حاج شیخ اسماعیل با بهیه خانم دختر سید حبیب الله مصطفوی روضاتی (پسر هدایت الله پسر صاحب روضات) ازدواج می کند و از او دارای پنج دختر می شود. با درگذشت نابهنگام شیخ اسماعیل و یتیم شدن کودکانش سرپرستی آنان به عهده پدر مادرشان سید حبیب الله می افتد. نام این پنج دختر و شوهرانشان عبارت است از:

عصمت خانم همسر حاج محمدحسین زرگر

بتول خانم همسر حاج آقا رضا کرونی مظاهری

عزت خانم همسر میرزا علی آقا صادقی احمدآبادی

اقدس خانم همسر حاج مهدی لسانی هرندی

نیره خانم همسر میرزا حسن نجفی[۲]                         

دو تن از دامادان شیخ اسماعیل از دانشمندان و واعظان  اصفهان به شمار می آمدند، حاج آقا رضا مظاهری و حاج آقا میر سید علی صادقی.

خاندان

حاج آقا اسماعیل فرزند فقیه اصولی و مجتهد نام آور و مفتی شیعه در زمان خود حاج آقا منیرالدین بروجردی اصفهانی بود. حاج آقا منیر پسر آقا جمال بروجردی اصفهانی- که توسط پسر به اتهام مسلک بهایی تکفیر شد- و آقا جمال پسر حاج ملا علی از مجتهدان بزرگ معاصر محمدشاه قاجار بود.

تحصیلات

در این زمان که اوایل قرن چهاردهم هجری بود، ادیبان، فقیهان، حکیمان، محدثان و متکلمان نامداری در حوزه اصفهان حضور داشتند و نشاط علمی در شهر به خوبی نمایان بود؛ از این رو اسماعیل توانست تمام دوره تحصیلات خود را در زادگاهش به پایان رساند.

حاج شیخ اسماعیل از علمای محقق و فضلای برجسته اصفهان به شمار می رفت که افزون بر علوم مرسوم حوزوی، مطالعات و آگاهی های فراوان در زمینه های تاریخ، رجال، پزشکی، نجوم و طبیعیات داشت.

اساتید

دروس فقه و اصول و سایر علوم نقلی را از محضر آیات عظام و مدرسان بنام بهره برد . از جمله:

  • پدرش آقا منیرالدین

شیخ اسماعیل همچنین موفق شد از سوی استادش میر سید محمد نجف آبادی در سال1347ق، که نزدیک به 28 سال بیشتر نداشت، به اخذ اجازه اجتهاد نایل گردد.[۵]

سیره اخلاقی

حاج اسماعیل از جنبه های اخلاقی نیز شخصیتی ممتاز و برجسته داشت. شخصی زاهد و پرهیزگار و دارای حسن خلق بود و نیکوکاری، سخاوت و بزرگ منشی، ذاتی او شده بود.

یکی از امتیازات حاج شیخ اسماعیل منیری، برخورداری از کتابخانه ای نفیس و بزرگ بود که از پدر به ارث برده بود. درباره کتابخانه حاج آقا منیرالدین نوشته اند:

«مرحوم حاج آقا منیر عشقی به جز درجمع کتب نداشت، بطوری که در عصر او کتابخانه او منحصر بود. از هر کشور و هر شهری و در هر علمی کتابی نوشته شده، اکثر آن را جمع آوری نموده بود».[۶] کتابخانه حاج شیخ اسماعیل از بهترین و جامع ترین کتابخانه های زمان خود به شمار می رفته و دارای هفت هزار جلد کتاب بودکه اکثر آن نفیس، ممتاز و منحصر به فرد بوده است.[۷]این کتابخانه نیز مانند بیشتر کتابخانه های این شهر، سرنوشتی اندوهناک داشت و بدرستی روشن نیست که این تعداد آثار و کتب ارزشمند، چه سرانجامی یافت! این اندازه معلوم است که شماری از این کتب مطابق با سهم ارث میان دامادهای شیخ اسماعیل تقسیم شد که هم چنان نزد بازماندگانشان موجود است.»

میرزا حسین عمادزاده که حاج آقا منیرالدین بروجردی را ملاقات کرده و با پسرش نیز همراه و ازکتابخانه او بهره می برده است. در «دائرة المعارف رجال اسلام»، در شرح احوال حاج آقا منیرالدین بروجردی می نویسد:

«.. او [حاج آقا منیرالدین] دارای سطح افکار بسیار بلند و همت بلند و نظر بلند در امور معیشتی بود و از دار دنیا جز یک کتابخانه و خانه چیزی باقی نگذاشت. پسر ارجمند فاضل او نیز پس از هشت سال به پدر پیوست و او نیز از نوابغ بود. در سن33 سالگی بدرود حیات کرد و بوسیله او نگارنده از آن کتابخانة نفیس بهره ها بردم و اکثر یادداشت های این کتاب و کتاب آثار ادبیات و سایر آثار نگارنده از آنجا گرفته شده است». همین نویسنده عنوانی را نیز به عالم معاصرش شیخ اسماعیل اختصاص داده و درباره او می نویسد: «میرزا اسماعیل منیری، فرزند مرحوم حاجی آقا منیرالدین بروجردی اصفهانی از افاضل دانشمندان معاصر بود[...] این فقیه فاضل ارجمند از علمای روحانی و منورالفکرهای این طایفه بود[...] جامع منقول و منقول بود، به اضافه اطلاعات تاریخی و ریاضی و نجومی و طبیعی که داشت و بعلاوه جنبه اخلاقی او که بیشتر از هر جهت موجب علاقه دوستان و آشنایان او بود. کتابخانه مرحوم حاج آقا منیرالدین که از بهترین ونفیس ترین کتابخانه های آن عصر بود در اصفهان موردعنایت مخصوص و روح بلند و فکر باز او بوده است. با نگارنده کمال مؤالفت و مؤانست دربین بود و اکثر اوقات فراغت از تحصیل در خدمت ایشان در کتابخانه به مطالعه کتب متنوعه پرداخته می شدو او علاوه بر همه این کتب و اطلاعات از طب بی اطلاع نبود و علاقه به خواندن جراید و مجلات داشت و می توان گفت که در حقیقت یکی از ضایعات این شهر بشمار می رفت و اگر جام حیاتش پر نشده بود از نوابغ عالم می گشت. در طول 33 سال زندگانی با مشکلاتی که در امور معیشت مواجه می شد، فکر بزرگ او همواره در اطراف نشر و ادب کار می کرد و منبر فاضلانه پرمنفعتی داشت و در مسجد ایلچی که پدرش نماز جماعت می خواند در محله احمدآباد نماز جماعت می گذارد و در سن 33 سالگی رحلت کرد و دوستان خود را برای همیشه متأثر ساخت. از آثار آن مرحوم چند مقالة فاضلانه باقی است که ناقص بود و نگارنده در ضمن کتاب عاشوراچه روزی است مندرج ساخت و چاپ شد».[۸]

نگارنده با مطالعه مقدمه «عاشورا چه روزی است» به خط مؤلف آن، با نام یا مطلبی مواجه نشد که نشانی از نوشتجات و افکار مرحوم شیخ اسماعیل منیری در آن باشد. تا اینکه به نسخه چاپی این کتاب مراجعه کردم و مشخص شد که نویسنده محترم درپایان مقدمه چاپ اول کتاب در این باره چنین نوشته است:

«... در این اوراق برآن هستیم که فلسفه قیام و علت اصلی نهضت را برای دوستان نقل کنم و ناگفته نگذارم که این سطور مجموعه ای است از یادداشت های نگارنده و چند یادداشت فاضلانه از دوست فقید خود مرحوم میرزا اسماعیل منیری اصفهانی فرزند مرحوم حاج آقا منیرالدین، دانشمند معروف معاصر که در این راه افکار بکری مبذول و مطالعات بیشماری نموده بود و همواره در صحبت های خویش آرزوی نگارش چنین کتابی را داشت. ولی روزگار چندان مهلتش نداد که تمام نموده انتشار دهد. اینک به پاس دوستی با آن فقید فاضل و با آنکه بسیاری از سطور مقالاتش ازبین رفته و فعلاً بی تناسب است در موارد خود آثار آن فقید را برای مطالعه خوانندگان ضمن بیان وقایع درج می کنیم».[۹]

با این حال در متن کتاب مشخص نیست که مطالب کدامیک از سطور مربوط به منیری و بیانگر افکار و آرای اوست!

وفات

شیخ اسماعیل منیری، که در فضل و دانش و دین و اخلاق از نوادر روزگار بود و آینده ای بس درخشان پیش رو داشت، مردم اصفهان و حوزه و علمای این شهر را غافلگیر نمود و در سنین جوانی در تاریخ 3شعبان1352ق در 33 سالگی در اثر بیماری سرطان معده دارفانی را وداع گفت [۱۰] و در تکیه ملک در تخت فولاد، جنب مزار پدر دانشمند خود مدفون گردید.[۱۱] [۱۲]

پانویس

  1. مبارکه ای، دانشوران اصفهان، ج۳، مخطوطو.
  2. الفت، دفتر نسب نامه، مخطوط.
  3. عمادزاده، عاشورا چه روزی است، مخطوط.
  4. عمادزاده، عاشورا چه روزی است، مخطوط.
  5. مجموعه فرهنگی و مذهبی تخت فولاد، دانشنامه تخت فولاد، ج4، ص3۶۲.
  6. مبارکه ای، دانشوران اصفهان، ج۳، مخطوط.
  7. عماد زاده، عاشورا چه روزی است، مخطوط.
  8. عمادزاده، عاشورا چه روزی است، مخطوط.
  9. عمادزاده، عاشورا چه روزی است، صص۳۸-۳۹.
  10. مجموعه فرهنگی و مذهبی تخت فولاد، دانشنامه تخت فولاد، ج4، صص۳۶۲-۳۶۳.
  11. مهدوی، دانشمندان و بزرگان اصفهان، ج1، ص288؛ مهدوی، سیری در تاریخ تخت فولاد، ص202.
  12. مهدوی، اعلام اصفهان، ج1، ص 583.

منابع

  • مجموعه فرهنگی و مذهبی تخت فولاد: زيرنظر اصغر منتظرالقائم، دانشنامه تخت فولاد اصفهان، ج4، اصفهان: سازمان فرهنگی تفريحی شهرداری اصفهان، چاپ اول، 1394.