این دانشنامه در حال تصحیح و تکمیل می باشد. از این رو محتوای آن قابل ارجاع نیست. پیشنهاد عناوین - ارتباط با ما

احمد بیان الواعظین

از دانشنامه حوزه علمیه اصفهان
پرش به ناوبری پرش به جستجو
A-BIDABADI.jpg
اطلاعات فردی و علمی
نام کاملاحمد بیان الواعظین
زادروز۱۳۱۴ قمری
تاریخ وفات۱۳۷۱قمری
مدفنتخت فولاد، تکیه بروجردی
اساتیدملا ابوالقاسم زفره ای، میرزا یحیی مدرس بیدآبادی، سید محمد آقاجان نوربخش، و...
اجازه روایت ازآیت الله شیخ احمد مجتهد بیدآبادی
آثاراصل الکلام، دیوان اشعار، النّوادر و المتفرقات
فعالیت‌های اجتماعی-سیاسی
اجتماعینویسنده، واعظ، شاعر، و...


حاج ملاّاحمد بیان الواعظین (1314ق-1371ق) فرزند حاج ملاّ محمدحسن ادهم واعظ اصفهانی و از نوادگان آقا محمّدرضی قزوينی است. وی شاعر متخلص به «بیان» و از منبری‌های شایسته اصفهان بوده است.

زندگی‌نامه

ولادت

ملا احمد بیان الواعظین در سوم صفر سال 1314 قمری در محلّه بیدآباد اصـفهان به دنيا آمد.[۱]

خاندان

وی فرزند ملا محمد حسن فرزند آقا محمّدجواد بن آقا محمّدهادی بن احمد بن ملاّ ادهم بن آقا محمّدرضی قزوینی است که همگی ازخاندان علمی و بزرگان قزوین و اصفهان بودند.[۲]

از نام آورترین اجداد ملااحمد یا شیخ احمد بیان اصفهانی، محمد بن حسن، معروف به آقا رضی قزوینی، از دانشمندان اواخر دوره صفوی بوده است.[۳]

فرزند آقا رضی مشهور به ادهم نیز فاضلی محقق بوده كه به مناسبت نام او، نوادگانش از جمله شیخ احمد، فامیل ادهمی را انتخاب  كرده‌اند.

تحصیلات

احمد (بیان اصفهانی) از همان ابتدای کودکی با استعداد قابل توجهی که داشت و نیز کوشش‏‌های بی ‏دریغ پدرش توانست در فراگیری و تحصیل علم، قدم بردارد. وی تحت سرپرستی و راهنمایی ‏های پدرش تا سن چهارده سالگی به فراگیری علوم فارسی و عربی پرداخته و علوم مقدماتی از جمله علم تجوید را به‏ خوبی فراگرفت.[۴]

اساتید

  • وی نزدیک به شش سال نزد حاج ملا ابوالقاسم زفراه ای كه از دانشمندان ادبی و بلاغی، بویژه علوم ادب عربی در اصفهان بود، استفاده وافر برد و دانشهایی مانند صرف، نحو و منطق را فراگرفت و در تحصیل این گونه علوم، دقت كافی را مبذول داشت.
  • از جمله دانشمندان بزرگ و وارسته اصفهان در آن زمان كه از جهت مرتبه علمی و سیره عملی موقعیت بارزی داشت، آیت الله شیخ احمد مجتهد بیدآبادی بود[۵] كه مدتها از حیث كسب دانشها و معانی از وی بهره برد، بویژه این كه علاوه بر فراگرفتن مقداری از فقه نزداو به تاریخ 14 رجب 1347ق از وی موفق به كسب اجازه روایت حدیث گردید.
  • در آن زمان، با توجه به موقعیت و نفوذ خاندان نجفی مسجد شاهی و مجالس و محافل كه در مدارس واقع در مسجد جامع عباسی (مسجد امام) بر قرار می شد، وارد آن حوزه گردید و به نوشته خودش، در عرض پنج، شش سال غالب سطوح فقه و اصول را به خوبی مباحثه كرد و در این اثنا، از جلسات درس آیت الله شیخ محمد تقی نجفی معروف به آقانجفی بهره مند شد.[۶]
  • همچنین مرحوم بیان از استاد دیگر خود به نام عالم فاضل مرحوم سیدآقا جان نوربخش كه مطول را نزد وی فرا گرفت، یاد می كند.[۸]

سیره اخلاقی

وی از صدایی رسا و قدرت بیان فوق العاده بهره‌مند بود و بیانی ملیح داشت و جهت ارشاد و هدایت مردم منبر رفته و با مواعظ خود شنوندگان را مستفیض می نمود. بدین جهت به ملیحی بیان نیز معروف بود، ضمن این كه منبرش جالب، متقن و همراه با مستندات تاریخی بود. الحق، واعظی شیرین بیان و طلیق اللّسان بود.[۹]

خود می ‏نویسد که:

«بهر حال از سال ۱۳۳۷ ﻫ.ق تا حال (۱۳۶۷ ﻫ.ق) سی سال تمام است این بنده منبر می‏ روم ولله الحمد و له الشکر که در عرض این مدت متمادی مورد تنقید احدی نبوده بلکه از بزرگان علمای اصفهان و بعضی شهرستان‏های دیگر برای تحدیث احادیث و روایت اخبار آل اطهار علیهم صلوات الله مجاز گردیده.»[۱۰]

شیخ احمد بیان، از لحاظ رفتار اجتماعی مردمدار و در بین مردم و نیز در خانواده خوش اخلاق و رفتاری مطلوب و پسندیده داشته است.   

شیخ احمد از اوان جوانی به مطالعه و تحقیق عشق می ورزید. بنابراین به مطالعه و تحقیق و تألیف کتاب روی آورد و در آن ایام اوقات زیادی را به خواندن كتاب و رسائل اختصاص می داد. همین باعث جمع آوری كتاب و ایجاد كتابخانه ارزشمند شخصی وی شد.

نفاست كتابخانه او بیشتر به دلیل آشنایی وی با كتابهایی گرانسنگ و منابع بود كه سبب گردید از بهترین و نفیس ترین كتابخانه های شخصی محسوب شود.[۱۱] متأسفانه پس از فـوت او بــه غــارت مـی رود.[۱۲]

با توجه به پشتوانه های مادی و معنوی كه با وجود شیخ محمدتقی برای طلاب اصفهان بویژه طالبان علم در حوزه درسی ایشان فراهم آمده بود، پس از فوت آقانجفی، مشكلات و مسائلی در اصفهان بروز كرد؛ بویژه گرانی و كمبودهایی كه در سال 1335ق در اصفهان به وجود آمد، نابسامانی و خللی در امور مادی مردم حاصل کرد و این موضوع رنجش بسیاری از مردم از جمله اهل علم را در برداشت؛ به طوری كه تعداد بسیاری از طلاب و جویندگان دانش از فعالیتهای خود دست كشیدند، اما برخی چون شیخ احمد بیان، با تمام مشقت و سختیها به كار خود ادامه دادند و این مسایل باعث از  رونق افتادن حوزه علمیه اصفهان و ركود قابل ملاحظه در آن جا گردید.[۱۳]

صاحب عنوان در قسمتی از شرح حال خود گله‌مندی را متوجه كسانی می كند كه در آن زمان، متولی املاک و مستغلات موقوفه بوده و به جای این كه منافع آن را صرف امور محصلان و فراگیران علوم دینی و احداث و مرمت مدارس نمایند، در جهت سودجویی خود و اطرافیانشان كوشیده اند.

شیخ احمد بیان الواعظین بارها به دلیل گرفتاریها بویژه قروض خود به این صاحب منصبان و متولیان مراجعه می نماید، ولی همواره جز جواب منفی پاسخ دیگری نشنیده است.[۱۴]

آثار

در سال 1351ق بویژه پس از فوت پدرش و با توجه به برخی ناملایمات كه بخصوص نسبت به اهل علم می دید، از وعظ و خطابه دست كشیده و بیشتر در منزل به مطالعه، تحقیق و تألیف پرداخت. او در همین خصوص نوشته است: رشته علاقه را از خلق گسیخته و با كتاب و مطالعه مأنوس گردیده و افسردگیهای خاطر به سیر، سِیَر و تواریخ  زدوده.[۱۵]

Ketabe khold barin.jpg

تلاشها و زحمات وی، ثمراتی را در برداشت كه از جمله تألیفات و تقریرات شیخ احمد بیان بود كه به دو زبان عربی و فارسی نگاشته شده و عبارتند از :

  1. اصل الکلام، در کلام
  2. جوهر مقصود در اثبات رجعت موعود
  3. خلد برین، در احوال خطباء و واعظین، در ده مجلّد که جلد اوّل آن به طبع رسیده است.
  4. دیوان اشعار
  5. ران ملخ، دو جلد، در تاریخ احوال خمسه طیبّه(ع)
  6. ضیاء النّحو، در امّهات مسائل نحویّه (تقریرات درس مرحوم زفره ای)
  7. النّوادر و المتفرقات

از بین كتابها و رسایل نامبرده، تنها جلد اول كتاب خلدبرین در سال 1367ق چاپ شده كه انصافاً از نظر محتوا و نگارش ارزشمند است. این اثر علاوه بر این كه تذكره ای محققانه برای شناخت وعاظ جهان اسلام از شیعه و سنی، از قرون اولیه هجری تا دوره معاصر محسوب می شود، در اهمیت سخن و خطابه و تأثیرات آن مطالبی ارزشمند در بر دارد.

عشق بیان الواعظین به شعر و ادبیات فارسی باعث شد اشعاری بسراید. او در اشعارش، "بیان" تخلص می‏ کرده و در این زمینه دیوان شعری داشته است. از نمونه‏‌ی اشعارش، شعری می‏‌باشد که در وفات پدرش سروده و بر روی سنگ مزار پدرش حک شده است. [۱۶]

همچنین ابیات زیر نیز از اشعار اوست:

ماتی ماتم تو مات گل من رویتمستی مستم تو مست مل من مویت
دادی دادم تو عشوه و من به تو دلدیدی دیدم تو ماه و من ابرویت[۱۷]

وفات

وی سرانجام در شب یک شنبه 21 ربیع الاوّل 1371ق وفات یافت و جنب مزار پدرش در صحن تکیه بروجردی در تخت فولاد مدفون شد.[۱۸]
بر سنگ مزار وی اشعاری در مرثیه و ماده تاریخ وفاتش حک شده كه آورده می شود:

آه كز جور و جفای چرخ دونشد دل اهل صفاهان غرق خون
رفت از كف واعظی شیرین سخنهم خطیبی اوستادی ذو فنون
****
سال فوتش را برای  دوستانگشت چون طبع صفایی رهنمون
زد صدا در جمع و تاریخش سرود« نزد حق شد رتبه احمد فزون »[۱۹]

پانویس

  1. بیان اصفهانی، خلد برین یا تاریخ گویندگان اسلام، ج1، ص230.
  2. لطفی، تذكره شعرای تخت فولاد اصفهان، ص132.
  3. مدرس تبریزی، ریحانةالادب، ج1، ص55.
  4. بهشتی‌نژاد، شعرای حوزه علمیه اصفهان، ص113.
  5. بیان، خلد برین، ج1، ص136.
  6. بیان، خلد برین، ج1، صص231-230.
  7. بیان، خلد برین، ج1، ص188.
  8. بیان، خلد برین، ج1، ص280.
  9. مهدوی، اعلام اصفهان، ج4، ص402.
  10. بهشتی نژاد، شعرای روحانی حوزه علمیه اصفهان، ص113.
  11. خليليان، بوستان فضيلت، ص139.
  12. لطفی، تذکره شعرای تخت فولاد، ص132.
  13. بیان، خلد برین، ج1، صص231-230.
  14. مجموعه فرهنگی و مذهبی تخت فولاد، دانشنامه تخت فولاد، ج1، صص 333-331.
  15. بیان، خلد برین، ج1، ص232.
  16. خليليان، بوستان فضيلت، صص 138-137.
  17. بهشتی‌نژاد، شعرای حوزه علمیه اصفهان، ص113؛مهدوی، تذکره القبور، ص 120 .
  18. مهدوی، دانشمندان و بزرگان اصفهان، ج1، صص242- 241؛ مهدوی، سیری در تاریخ تخت فولاد، ص86.
  19. خلیلیان، بوستان فضیلت، ص146.

منابع

  • لطفی، عليرضا (حامد اصفهانی)، تذكره شعرای تخت فولاد اصفهان: معرفی شعرای مدفون در تخت فولاد اصفهان، اصفهان: سازمان فرهنگی تفريحی شهرداری اصفهان، 1390.
  • بهشتی نژاد، محمدعلی، شعرای حوزه علمیه اصفهان (از صدر اسلام تا کنون)، اصفهان: پویان مهر، ۱۳۹۱.
  • مجموعه فرهنگی و مذهبی تخت فولاد: زيرنظر اصغر منتظرالقائم، دانشنامه تخت فولاد اصفهان، ج1، اصفهان: سازمان فرهنگی تفريحی شهرداری اصفهان، چاپ اول، 1389.