این دانشنامه در حال تصحیح و تکمیل می باشد. از این رو محتوای آن قابل ارجاع نیست. پیشنهاد عناوین - ارتباط با ما

تفاوت میان نسخه‌های «محمدرضا حسام الواعظین»

از دانشنامه حوزه علمیه اصفهان
پرش به ناوبری پرش به جستجو
سطر ۱۱: سطر ۱۱:
به نوشته جناب حجه الاسلام و المسلمین آقای سیّد حسین مدرّس نجف آبادی:<blockquote>»میرزا محمد علی از ابتدای جوانی صاحب قریحه و استعدادی سر شار در وعظ و خطابه بود. مقدّمات علوم اسلامی و زبان عربی را در سطوح مختلف در نزد مدرسین عصر خود فرا گرفته و سپس در درس خارج فقه و اصول آیت اللّه سیّد محمّد نجف آبادی سال ها حضور یافت تا به مقام اجتهاد ارتقأ یافت و بسیاری از مسائل اختلافی را به اجتهاد خود عمل می کرد»<ref>مدرس، زندگی نامه حسام الواعظین ، مخطوط.</ref>
به نوشته جناب حجه الاسلام و المسلمین آقای سیّد حسین مدرّس نجف آبادی:<blockquote>»میرزا محمد علی از ابتدای جوانی صاحب قریحه و استعدادی سر شار در وعظ و خطابه بود. مقدّمات علوم اسلامی و زبان عربی را در سطوح مختلف در نزد مدرسین عصر خود فرا گرفته و سپس در درس خارج فقه و اصول آیت اللّه سیّد محمّد نجف آبادی سال ها حضور یافت تا به مقام اجتهاد ارتقأ یافت و بسیاری از مسائل اختلافی را به اجتهاد خود عمل می کرد»<ref>مدرس، زندگی نامه حسام الواعظین ، مخطوط.</ref>


حاج محمّد علی در سال (1325ق) در سنّ پنجاه و هفت سالگی درگذشت و در قبرستان مقابل [[تکیه آباده ای|تکیه  آباده ‏اى]] مدفون شد. وی یازده فرزند (پنج پسر و شش دختر) از خود باقی گذاشت. از میان اولاد ذکور او، شیخ محمّدرضا حسام الواعظین، دومین فرزند، و شیخ مهدى واعظ، چهارمین فرزند، و آقا میرزا علینقى، هفتمین فرزند او، هر کدام افرادی شاخص بودند و خط خوش داشتند.
حاج محمّد علی در سال (1325ق) در سنّ پنجاه و هفت سالگی درگذشت و در قبرستان مقابل [[تکیه آباده ای|تکیه  آباده ‏اى]] مدفون شد. <ref>همایی، تاریخ اصفهان (فصل تکایا و مقابر)، ص282.</ref>وی یازده فرزند (پنج پسر و شش دختر) از خود باقی گذاشت. از میان اولاد ذکور او، شیخ محمّدرضا حسام الواعظین، دومین فرزند، و شیخ مهدى واعظ، چهارمین فرزند، و آقا میرزا علینقى، هفتمین فرزند او، هر کدام افرادی شاخص بودند و خط خوش داشتند.<ref>حقوقی، زندگی نامه حسام الواعظین، مخلوط.</ref>


حسام الواعظین از محترمین اهل منبر اصفهان بود که سال ها در شهر  پاقلعه به وعظ و ارشاد و هدایت مردم مشغول بود. او يكى از واعظان جليل و فاضـل و محدّث خبير و اديب و شاعر و خطاط است كه از خطباى طـراز اوّل اصـفهان بلكـه ايران به شمار مى آمد.  
حسام الواعظین از محترمین اهل منبر اصفهان بود که سال ها در شهر  پاقلعه به وعظ و ارشاد و هدایت مردم مشغول بود. او يكى از واعظان جليل و فاضـل و محدّث خبير و اديب و شاعر و خطاط است كه از خطباى طـراز اوّل اصـفهان بلكـه ايران به شمار مى آمد.  
سطر ۱۹: سطر ۱۹:
وی در جود و سخا و انفاق و دستگیری از مستمندان و صله ارحام و تفقّد از حال آنان کم نظیر و نمونه بود. توکّلی عجیب به پروردگار عالم داشت و افتخار خدمت به آستان مقدس حسینی سلام اللّه علیه را بزرگ ترین افتخار برای خود می دانست. مرحوم حسام از محبّان و شیعیان واقعی اهل بیت عصمت و طهارت و دارای ملکات نفسانی بسیار ارزشمندی بود. </blockquote><br />
وی در جود و سخا و انفاق و دستگیری از مستمندان و صله ارحام و تفقّد از حال آنان کم نظیر و نمونه بود. توکّلی عجیب به پروردگار عالم داشت و افتخار خدمت به آستان مقدس حسینی سلام اللّه علیه را بزرگ ترین افتخار برای خود می دانست. مرحوم حسام از محبّان و شیعیان واقعی اهل بیت عصمت و طهارت و دارای ملکات نفسانی بسیار ارزشمندی بود. </blockquote><br />
==تحصیلات==
==تحصیلات==
مرحوم حسام الواعظین تحصیلات خود را از مکتب خانه میرزا عبدالغفّار پاقلعه ای آغاز کرد و با مقدّمات صرف و نحو آشنا شد و سپس ادبیات عرب را نزد اساتیدی از جمله [[سید محمود کلیشادی|سیّد محمود کلیشادی]]، استاد معروف «مغنی اللبیب» آموخت. وی طبّ قدیم (قانونچه، شرح اسباب و شرح نفیسی) را نیز به همراه جمعی از فضلأ از جمله آیت اللّه میرزا محمّد طبیب زاده در نزد مرحوم میرزا ابوالقاسم گوگردی (ناصر حکمت) فراگرفت.<ref>حور مقصورات، ص 152.</ref>
مرحوم حسام الواعظین تحصیلات خود را از مکتب خانه میرزا عبدالغفّار پاقلعه ای آغاز کرد<ref>مهدوی، اعلام اصفهان، ج3، ص141.</ref> و با مقدّمات صرف و نحو آشنا شد و سپس ادبیات عرب را نزد اساتیدی از جمله [[سید محمود کلیشادی|سیّد محمود کلیشادی]]، استاد معروف «مغنی اللبیب» آموخت. همچنین در زمینه طب قدیم دستی داشته است و خطی خوش داشته است. مرحـوم [[سید مصلح الدین مهدوی|مهـدوى]] او را در وعـظ و ارشــاد واعظى شـيرين بيـان و محـدّثى طليـق اللسـان معرفى مى كند.وى گويد:<blockquote>


او در این زمینه از مرحوم سیّد مصطفی مؤیدالاطبأ نیز استفاده می کرد.<ref>مصاحبه نگارنده با جناب آقای محمّد حقوقی</ref>  
خوب شعر مى سروده است و خـط نسـتعليق را در نهايـت استادى مى نوشت در شـعر '''«حسـام »''' تخلّـص مـى كـرد.</blockquote>


<br />مرحـوم [[سید مصلح الدین مهدوی|مهـدوى]] او را در وعـظ و ارشــاد واعظى شـيرين بيـان و محـدّثى طليـق اللسـان معرفى مى كند.وى گويد:<blockquote>
==اساتید==
 
از اساتید درس فقه و اصول او نیز حضرات آیات ذیل را می شناسیم:<ref>مهدوی، دانشمندان و بزرگان اصفهان، ج 2، ص 629، و اطلاعات متفرقه.</ref>
خوب شعر مى سروده است و خـط نسـتعليق را در نهايـت استادى مى نوشت در شـعر '''«حسـام »''' تخلّـص مـى كـرد .</blockquote><br />
===اساتید===
از اساتید درس فقه و اصول او نیز حضرات آیات ذیل را می شناسیم:<ref>دانشمندان و بزرگان اصفهان، ج 2، ص 629، و اطلاعات متفرقه.</ref>


1.آقا سيّد محمود كليشادى  
1.آقا سيّد محمود كليشادى  
سطر ۳۹: سطر ۳۶:
5.[[سید محمد نجف آبادی|سیّد محمّد نجف آبادی]]
5.[[سید محمد نجف آبادی|سیّد محمّد نجف آبادی]]


وی طبّ قدیم (قانونچه، شرح اسباب و شرح نفیسی) را نیز به همراه جمعی از فضلأ از جمله آیت اللّه میرزا محمّد طبیب زاده در نزد مرحوم میرزا ابوالقاسم گوگردی (ناصر حکمت) فراگرفت.<ref>حور مقصورات، ص 152.</ref>
او در این زمینه از مرحوم سیّد مصطفی مؤیدالاطبأ نیز استفاده می کرد.<ref>مصاحبه نگارنده با جناب آقای محمّد حقوقی</ref>


مرحوم حسام الواعظین هنر خوشنویسی را نزد آقا [[محمد شمس الکتاب|محمّد شمس الکتّاب]] <ref>حاج میرزا محمّد خوشنویس، معروف به شمس الکتّاب خواجویی در حدود سال 1293ق در اصفهان متولد شد و در دوم رجب 1367ق وفات یافت و در تخت فولاد نزدیک مزار منوّر علاّمه ملاّاسماعیل خواجویی مدفون شد. ر.ک: جلوه قرآن در خاک تابان، ص 150 – 148.</ref> از خوشنویسان معروف نسخ و ثلث و رقاع فرا گرفت.
مرحوم حسام الواعظین هنر خوشنویسی را نزد آقا [[محمد شمس الکتاب|محمّد شمس الکتّاب]] <ref>حاج میرزا محمّد خوشنویس، معروف به شمس الکتّاب خواجویی در حدود سال 1293ق در اصفهان متولد شد و در دوم رجب 1367ق وفات یافت و در تخت فولاد نزدیک مزار منوّر علاّمه ملاّاسماعیل خواجویی مدفون شد. ر.ک: جلوه قرآن در خاک تابان، ص 150 – 148.</ref> از خوشنویسان معروف نسخ و ثلث و رقاع فرا گرفت.


==جایگاه==
==جایگاه==
مرحوم حسام الواعظین به علت قریحه ذاتی و موروثی خود ضمن ادامه تحصیل، از خطابه و منبر هم غفلت نداشت و اندک زمانی نگذشت که مهارت وی در این فن مورد توجه خاصّ و عام قرار گرفت و پس از ازدواج، در اصفهان در مجالس مهم به منبر و خطابه پرداخت.  
مرحوم حسام الواعظین به علت قریحه ذاتی و موروثی خود ضمن ادامه تحصیل، از خطابه و منبر هم غفلت نداشت و اندک زمانی نگذشت که مهارت وی در این فن مورد توجه خاصّ و عام قرار گرفت و پس از ازدواج، در اصفهان در مجالس مهم به منبر و خطابه پرداخت. شهرت وی در خطابه به طوری بالا گرفت که از تهران از وی دعوت به عمل آمد و او چند سالی در آنجا در مجالس تعزیه  به منبر رفت و پس از حدود پنج سال به اصفهان بازگشت.<ref>مهدوی، دانشمندان و بزرگان اصفهان، ج2، ص630.</ref>
شهرت وی در خطابه به طوری بالا گرفت که از تهران از وی دعوت به عمل آمد و او چند سالی در آنجا در مجالس تعزیه  به منبر رفت و پس از حدود پنج سال به اصفهان بازگشت.  
===جایگاه علمی===   
===جایگاه علمی===   
به نوشته حجّه الاسلام والمسلمین سیّد حسین مدرّس نجف آبادی (داماد او):
به نوشته حجّه الاسلام والمسلمین سیّد حسین مدرّس نجف آبادی (داماد او):
سطر ۸۲: سطر ۸۱:
4. دوره های ماهانه که منزل آقا میرزا زین العابدین نعمه اللهی پاقلعه ای برقرار می گشت و اعضای اصلی آن: مرحوم حسام، آقا شیخ مهدی (حقوقی)، حاج آقا مصطفی و حاج آقا مهدی سیّد العراقین، آقا محسن نعمت اللهی، حاج آقا حسین مدرّس زاده ، حاج آقا رحیم و حاج آقا کریم میر عمادی و استاد شکراللّه صنیع زاده و دیگر صنعت کاران هنرمند اصفهانی (نقاش، مینیاتور ، میناکار، منبّت کار) و خاصّه شاعران مدّاح و مرید اهل فقر همچون: صغیر اصفهانی و [[محمدرضا شکیب اصفهانی|شکیب اصفهانی]] ، و تابستان ها با حضور استاد جلال الدین همایی و میهمانان عام و عارف آشنا یا ناآشنایی که بیشتر از دو شهر کرمان و کرمانشاه می آمدند، تشکیل می دادند. و این دوره ای بود که با دوره های دیگر از هر لحاظ، به ویژه از نظر شور و حال و قول و مقال تفاوت داشت. و چنین بود که اهالی اصفهان همواره وجود او را مغتنم می شمردند. مردی که در منزلش برای هر کس واز هرجا همیشه باز بود. او که با هر کس و هر گروه به گونه ای رفتار می کرد که گویی خود یکی از همان ها است نه کمتر ونه بیشتر. مگر در برابر یک انسان یگانه، که سالی یک بار از روی لطف به منزل او پای می گذاشت. روزی که حسام از قبل خود را آماده کرده بود و در انتظار به سر می برد. تا وقتی که خبر میدادند «آقا» دارند تشریف می آورند. و او که تا آستان در به پیشواز می رفت و پس از سلام و عرض خیر مقدم، کنار ایشان اما یک گام عقب تر به راه می افتاد تا «آقا» درست در پائین اطاق کنار در می نشست و حسام که از این بابت هر بار سخت ناراحت می شد و هر چه تمنا می کرد که بفرمایید بالا، مورد قبول واقع نمی شد. آن گاه خود در کنار ایشان دو زانو و به حالت احترام، قرار می گرفت. دیداری که شاید بیش از نیم ساعت به طول نمی انجامید. تا هنگام مراجعت که باز تا سر کوی، ایشان را بدرقه می کرد.
4. دوره های ماهانه که منزل آقا میرزا زین العابدین نعمه اللهی پاقلعه ای برقرار می گشت و اعضای اصلی آن: مرحوم حسام، آقا شیخ مهدی (حقوقی)، حاج آقا مصطفی و حاج آقا مهدی سیّد العراقین، آقا محسن نعمت اللهی، حاج آقا حسین مدرّس زاده ، حاج آقا رحیم و حاج آقا کریم میر عمادی و استاد شکراللّه صنیع زاده و دیگر صنعت کاران هنرمند اصفهانی (نقاش، مینیاتور ، میناکار، منبّت کار) و خاصّه شاعران مدّاح و مرید اهل فقر همچون: صغیر اصفهانی و [[محمدرضا شکیب اصفهانی|شکیب اصفهانی]] ، و تابستان ها با حضور استاد جلال الدین همایی و میهمانان عام و عارف آشنا یا ناآشنایی که بیشتر از دو شهر کرمان و کرمانشاه می آمدند، تشکیل می دادند. و این دوره ای بود که با دوره های دیگر از هر لحاظ، به ویژه از نظر شور و حال و قول و مقال تفاوت داشت. و چنین بود که اهالی اصفهان همواره وجود او را مغتنم می شمردند. مردی که در منزلش برای هر کس واز هرجا همیشه باز بود. او که با هر کس و هر گروه به گونه ای رفتار می کرد که گویی خود یکی از همان ها است نه کمتر ونه بیشتر. مگر در برابر یک انسان یگانه، که سالی یک بار از روی لطف به منزل او پای می گذاشت. روزی که حسام از قبل خود را آماده کرده بود و در انتظار به سر می برد. تا وقتی که خبر میدادند «آقا» دارند تشریف می آورند. و او که تا آستان در به پیشواز می رفت و پس از سلام و عرض خیر مقدم، کنار ایشان اما یک گام عقب تر به راه می افتاد تا «آقا» درست در پائین اطاق کنار در می نشست و حسام که از این بابت هر بار سخت ناراحت می شد و هر چه تمنا می کرد که بفرمایید بالا، مورد قبول واقع نمی شد. آن گاه خود در کنار ایشان دو زانو و به حالت احترام، قرار می گرفت. دیداری که شاید بیش از نیم ساعت به طول نمی انجامید. تا هنگام مراجعت که باز تا سر کوی، ایشان را بدرقه می کرد.


بزرگ مردی محترم با نام حاج آقا [[رحیم ارباب]]، فقیه و حکیم متهجّد و متألّه، جامع علوم معقول ومنقول، که همچون وحید عصر و فرید دهر میرزا [[جهانگیر خان قشقایی|جهانگیرخان قشقایی]] استاد خود، تا پایان عمر طولانی خویش جز با کلاه پوستی سرنکرد و هیچ گاه عمامه بر سر ننهاد. استاد یگانه و مایه افتخار و مباهات همه شاگردان و کسانی که از محضر او به نحوی از انحأ برخوردار شده بودند؛ از جمله استاد همایی که هر سال به مجرد ورود به اصفهان به دیدار ایشان می شتافت و بعد هم در طول اقامت چند ماهه خود همراه با حسام، هیچ جلسه ای به پایان نمی رسید که از درجه علم و میزان تقوای «آقا» سخنی به میان نمی آوردند»<ref>زندگی نامه حسام الواعظین، از محمّد حقوقی، مخطوط</ref><blockquote></blockquote>
بزرگ مردی محترم با نام حاج آقا [[رحیم ارباب]]، فقیه و حکیم متهجّد و متألّه، جامع علوم معقول ومنقول، که همچون وحید عصر و فرید دهر میرزا [[جهانگیر خان قشقایی|جهانگیرخان قشقایی]] استاد خود، تا پایان عمر طولانی خویش جز با کلاه پوستی سرنکرد و هیچ گاه عمامه بر سر ننهاد. استاد یگانه و مایه افتخار و مباهات همه شاگردان و کسانی که از محضر او به نحوی از انحأ برخوردار شده بودند؛ از جمله استاد همایی که هر سال به مجرد ورود به اصفهان به دیدار ایشان می شتافت و بعد هم در طول اقامت چند ماهه خود همراه با حسام، هیچ جلسه ای به پایان نمی رسید که از درجه علم و میزان تقوای «آقا» سخنی به میان نمی آوردند»<ref>زندگی نامه حسام الواعظین، از محمّد حقوقی، مخطوط</ref>
 
==وفات==
==وفات==
مرحوم حسام الواعظین پس از عمری خدمت به خلق وتلاش در راه ارشاد و هدایت آنان  در شـب جمعـه 13 ربيـع الاول سـال 1381ق دار فانی را وداع گفت و با تشییعی شایسته  در [[تکیه سیدالعراقین|تكيـه ى سيدالعراقين]] [[تخت فولاد]] مدفون گرديد. در وفات وى شعراى اصفهان از جمله شكيب اصفهانى، [[سید فخرالدین روضاتی|سيد فخرالدين روضاتى]]، استاد فض اللّه اعتمادى «برنا» و محمـد حقـوقى مرثيه و ماده تاريخ سروده اند.
مرحوم حسام الواعظین پس از عمری خدمت به خلق وتلاش در راه ارشاد و هدایت آنان  در شـب جمعـه 13 ربيـع الاول سـال 1381ق دار فانی را وداع گفت و با تشییعی شایسته  در [[تکیه سیدالعراقین|تكيـه ى سيدالعراقين]] [[تخت فولاد]] مدفون گرديد. در وفات وى شعراى اصفهان از جمله شكيب اصفهانى، [[سید فخرالدین روضاتی|سيد فخرالدين روضاتى]]، استاد فض اللّه اعتمادى «برنا» و محمـد حقـوقى مرثيه و ماده تاريخ سروده اند.  
 
استاد محمّد حقوقی این خاطره را از روز تشییع او به یاد دارد:
 
«آن روز شهریور 1340، جنازه «حسام» بر سر دست مردم اصفهان ، انبوه جمعیت را می شکافت و پیش می رفت و استاد جلال الدین همایی که در صف اول مشیّعان قدم بر می داشت ومن در کنار ایشان می دیدم که گاه سر بر می افراشت و به جنازه می نگریست و باز سر به زیر می افکند و می شنیدم که هر بار این شعر معروف «نظامی» را زمزمه می کرد:
{{شعر}}
{{ب|همی گفتم که خاقانی دریغا گوی من باشد|دریغا من شدم آخر دریغا گوی خاقانی}}
{{پایان شعر}}


جنازه حسام در اطاقی که خود ساخته بود بنا بر وصیت او در کنار برادر و بر روی قبر پدر به خاک سپرده شد. اطاقی درضلع شرقی تکیه سیّدالعراقین که با افتتاح گورستان جدید [[باغ رضوان]] همچون همه تکیه ها مورد تخریب، و در برنامه بازسازی شهرداری، قبور معاریف شهر، همه در فضای باز قرار گرفت».
جنازه حسام در اطاقی که خود ساخته بود بنا بر وصیت او در کنار برادر و بر روی قبر پدر به خاک سپرده شد. اطاقی درضلع شرقی تکیه سیّدالعراقین که با افتتاح گورستان جدید [[باغ رضوان]] همچون همه تکیه ها مورد تخریب، و در برنامه بازسازی شهرداری، قبور معاریف شهر، همه در فضای باز قرار گرفت».


از جمله اشعار او در مرثيه ى برادرش شيخ مهدى و ماده تـاريخ وفـات او چنـين سروده است:
<br />
{{شعر}}
 
{{ب|هـيچ جـز مـدح اهـلبيـت نگفـت |دســت در بهتــرين وســايل كــرد}}
{{ب|زين سرا چون كه رخت بيرون كـرد |غــم او كــار صــبر مشــكل كــرد}}
{{ب|سال فوتش حسام چون مىخواست| بــا حســاب جمــل مقابــل كــرد}}
{{ب|يكى آمد به جمـع و آنگـه گفـت|«مهدى اندر بهشت منزل كـرد »<ref>مهدوى، دانشمندان و بزرگان اصفهان، ص334</ref> }}
{{پایان شعر}}
 
سنگ نوشته<ref>به گفته جناب آقای محمّد حقوقی: متن سنگ نوشته از استاد جلال الدین همایی و خطّ آن از مرحوم شیخ حبیب اللّه فضائلی و مادّه تاریخ آن از مرحوم سیّد مجتبی کیوان است.</ref>مزار او چنین است:
سنگ نوشته<ref>به گفته جناب آقای محمّد حقوقی: متن سنگ نوشته از استاد جلال الدین همایی و خطّ آن از مرحوم شیخ حبیب اللّه فضائلی و مادّه تاریخ آن از مرحوم سیّد مجتبی کیوان است.</ref>مزار او چنین است:


سطر ۱۱۳: سطر ۹۹:
{{پایان شعر}}
{{پایان شعر}}
   
   
=='''پانویس'''==
==پانویس==
{{پانویس}}
{{پانویس}}



نسخهٔ ‏۲۱ آبان ۱۴۰۱، ساعت ۱۰:۲۷

شیخ محمّدرضا حسام الواعظین

شيخ محمّدرضا حسام الواعظين(1301ق-1381ق) از واعظان مشهور قرن چهاردهم در شهر اصفهان است. در سال 1300ق/1261ش در محلّه پاقلعه اصفهان چشم به جهان گشود. پدرش حاج میرزا محمّدعلى علاقه‏ بند فرزند ملاّ اسماعیل بن على بن جعفر بن حسن اصفهانى از محترمان اهل منبر اصفهان بود. حسام الواعظین علاوه بر درس حوزوی، در تاریخ و علم انساب و هنر خوشنویسی از اساتید ممتاز شمرده می شود.

زندگی نامه

خاندان

محمدرضا حسام الواعظین درسال 1301قمری در محلّه پاقلعه اصفهان متولّد شد. وی فرزند حاج ميـرزا محمّدعلى علاقه بنـد فرزند ملاّ اسماعیل بن علی بن جعفر بن حسن اصفهانی است.

به نوشته جناب حجه الاسلام و المسلمین آقای سیّد حسین مدرّس نجف آبادی:

»میرزا محمد علی از ابتدای جوانی صاحب قریحه و استعدادی سر شار در وعظ و خطابه بود. مقدّمات علوم اسلامی و زبان عربی را در سطوح مختلف در نزد مدرسین عصر خود فرا گرفته و سپس در درس خارج فقه و اصول آیت اللّه سیّد محمّد نجف آبادی سال ها حضور یافت تا به مقام اجتهاد ارتقأ یافت و بسیاری از مسائل اختلافی را به اجتهاد خود عمل می کرد»[۱]

حاج محمّد علی در سال (1325ق) در سنّ پنجاه و هفت سالگی درگذشت و در قبرستان مقابل تکیه آباده ‏اى مدفون شد. [۲]وی یازده فرزند (پنج پسر و شش دختر) از خود باقی گذاشت. از میان اولاد ذکور او، شیخ محمّدرضا حسام الواعظین، دومین فرزند، و شیخ مهدى واعظ، چهارمین فرزند، و آقا میرزا علینقى، هفتمین فرزند او، هر کدام افرادی شاخص بودند و خط خوش داشتند.[۳]

حسام الواعظین از محترمین اهل منبر اصفهان بود که سال ها در شهر پاقلعه به وعظ و ارشاد و هدایت مردم مشغول بود. او يكى از واعظان جليل و فاضـل و محدّث خبير و اديب و شاعر و خطاط است كه از خطباى طـراز اوّل اصـفهان بلكـه ايران به شمار مى آمد.

از مرحوم حسام دو دختر باقی ماند که یکی همسر حجّه الاسلام والمسلمین سید حسین مدرّس نجف آبادی است و دیگری همسر شاعر فقید مرحوم سیّد مجتبی کیوان است.[۴] پدران وی نیز همه اهل علم و منبر بوده و در این شهر می زیسته اند.

وی در جود و سخا و انفاق و دستگیری از مستمندان و صله ارحام و تفقّد از حال آنان کم نظیر و نمونه بود. توکّلی عجیب به پروردگار عالم داشت و افتخار خدمت به آستان مقدس حسینی سلام اللّه علیه را بزرگ ترین افتخار برای خود می دانست. مرحوم حسام از محبّان و شیعیان واقعی اهل بیت عصمت و طهارت و دارای ملکات نفسانی بسیار ارزشمندی بود.


تحصیلات

مرحوم حسام الواعظین تحصیلات خود را از مکتب خانه میرزا عبدالغفّار پاقلعه ای آغاز کرد[۵] و با مقدّمات صرف و نحو آشنا شد و سپس ادبیات عرب را نزد اساتیدی از جمله سیّد محمود کلیشادی، استاد معروف «مغنی اللبیب» آموخت. همچنین در زمینه طب قدیم دستی داشته است و خطی خوش داشته است. مرحـوم مهـدوى او را در وعـظ و ارشــاد واعظى شـيرين بيـان و محـدّثى طليـق اللسـان معرفى مى كند.وى گويد:

خوب شعر مى سروده است و خـط نسـتعليق را در نهايـت استادى مى نوشت در شـعر «حسـام » تخلّـص مـى كـرد.

اساتید

از اساتید درس فقه و اصول او نیز حضرات آیات ذیل را می شناسیم:[۶]

1.آقا سيّد محمود كليشادى

2. ملّـا محمّدحسـين كرمـانى

3. سـيّد محمّد باقر درچـه اى

4.شیخ محمّد تقی آقا نجفی اصفهانی

5.سیّد محمّد نجف آبادی

وی طبّ قدیم (قانونچه، شرح اسباب و شرح نفیسی) را نیز به همراه جمعی از فضلأ از جمله آیت اللّه میرزا محمّد طبیب زاده در نزد مرحوم میرزا ابوالقاسم گوگردی (ناصر حکمت) فراگرفت.[۷]

او در این زمینه از مرحوم سیّد مصطفی مؤیدالاطبأ نیز استفاده می کرد.[۸]

مرحوم حسام الواعظین هنر خوشنویسی را نزد آقا محمّد شمس الکتّاب [۹] از خوشنویسان معروف نسخ و ثلث و رقاع فرا گرفت.

جایگاه

مرحوم حسام الواعظین به علت قریحه ذاتی و موروثی خود ضمن ادامه تحصیل، از خطابه و منبر هم غفلت نداشت و اندک زمانی نگذشت که مهارت وی در این فن مورد توجه خاصّ و عام قرار گرفت و پس از ازدواج، در اصفهان در مجالس مهم به منبر و خطابه پرداخت. شهرت وی در خطابه به طوری بالا گرفت که از تهران از وی دعوت به عمل آمد و او چند سالی در آنجا در مجالس تعزیه به منبر رفت و پس از حدود پنج سال به اصفهان بازگشت.[۱۰]

جایگاه علمی

به نوشته حجّه الاسلام والمسلمین سیّد حسین مدرّس نجف آبادی (داماد او):

«مرحوم حسام الواعظین علاوه بر تسلّط در علوم فقه و اصول، در سه رشته دیگر سرآمد بود:

اول: در مسأله ولایت و تمسّک به عترت طاهره نهایت اهتمام را داشت و نظر به شرایط زمان و تسلّط طاغوت و تبلیغات ضدّ دینی آنان، به نظر می رسد که آن مرحوم رسالت داشت که مودّت اهل بیت و ولایت ائمه طاهرین را که تا حدّی در قلوب شیعیان کم رنگ شده بود احیا نماید، و با همین هدف بود که اکثر مطالب منبرهای او حول و حوش ولایت و مودّت اهل بیت (علیهم السلام ) دور می زد.

دوّم: علم تاریخ که علاوه بر تاریخ صدر اسلام و احوالات ائمه طاهرین و خلفای معاصر آنان، در زمینه تاریخ دوران صفویه و قاجار نیز تسلّط کامل داشت و در منبر از وقایعی سخن می گفت که در کتاب های مدوّن تاریخ، ذکری از آنها نیست و او با کنجکاوی آنها را از لابلای کتب دیگر به دست آورده بود.

سوّم: آگاهی از علم انساب که در آن به طرز شگفت آوری مهارت داشت و خاندان های دو شهر اصفهان و تهران را با تمام ویژگی های هریک می شناخت و گاهی از خصوصیاتی درباره برخی از فامیل ها خبر می داد که حتی بزرگان و سران آن خانوداه از آن بی خبر بودند و موجب شگفتی آنان می شد»[۱۱]

آقای محمّد حقوقی نیز در این باره می نویسد:

«اغلب در مجالس ترحیم مشاهیر و سادات بود که فرزندان با نام پدران خود آشنا می شدند. مجالسی که جز این که بسیاری از طالبان وعظ و جوانانی را که قصد داشتند، در آینده اهل منبر شوند، جلب می کرد و به تند نویسی وا میداشت، دیگر مستمعان و گاه صاحب مجلس ختم را هم به شگفتی می انداخت. از جمله در مجلسی که بر اثر درگذشت پدر شادروان دکتر مسیح جلوه( از متخصصان معروف قلب در اصفهان) برگزار شده بود، دکتر جلوه خود به زبان آورد که برای نخستین بار است که با شجره نامه خویش آشنا می شود و سخت شادمان از این که پدر او از نوادگان حکیم و طبیب متأله، مرحوم میرزا ابوالحسن جلوه ، از مشاهیر علمای حکیم عهد ناصری و از سادات طباطبائی است که شاخه های شجره نامه او به ریشه حسن مثنی فرزند امام حسن مجتبی (علیه السلام) می رسید و این مجالس ختم تنها یکی از انواع منبرهای حسام بود.

جایگاه اجتماعی

اهالی اصفهان همواره وجود او را مغتنم می شمردند. مردی که در منزلش برای هر کس واز هرجا همیشه باز بود. او که با هر کس و هر گروه به گونه ای رفتار می کرد که گویی خود یکی از همان ها است نه کمتر ونه بیشتر. مگر در برابر یک انسان یگانه، که سالی یک بار از روی لطف به منزل او پای می گذاشت. روزی که حسام از قبل خود را آماده کرده بود و در انتظار به سر می برد. تا وقتی که خبر میدادند «آقا» دارند تشریف می آورند. و او که تا آستان در به پیشواز می رفت و پس از سلام و عرض خیر مقدم، کنار ایشان اما یک گام عقب تر به راه می افتاد تا «آقا» درست در پائین اطاق کنار در می نشست و حسام که از این بابت هر بار سخت ناراحت می شد و هر چه تمنا می کرد که بفرمایید بالا، مورد قبول واقع نمی شد. آن گاه خود در کنار ایشان دو زانو و به حالت احترام، قرار می گرفت. دیداری که شاید بیش از نیم ساعت به طول نمی انجامید. تا هنگام مراجعت که باز تا سر کوی، ایشان را بدرقه می کرد.

بزرگ مردی محترم با نام حاج آقا رحیم ارباب، فقیه و حکیم متهجّد و متألّه، جامع علوم معقول ومنقول، که همچون وحید عصر و فرید دهر میرزا جهانگیرخان قشقایی استاد خود، تا پایان عمر طولانی خویش جز با کلاه پوستی سرنکرد و هیچ گاه عمامه بر سر ننهاد. استاد یگانه و مایه افتخار و مباهات همه شاگردان و کسانی که از محضر او به نحوی از انحأ برخوردار شده بودند؛ از جمله استاد همایی که هر سال به مجرد ورود به اصفهان به دیدار ایشان می شتافت و بعد هم در طول اقامت چند ماهه خود همراه با حسام، هیچ جلسه ای به پایان نمی رسید که از درجه علم و میزان تقوای «آقا» سخنی به میان نمی آوردند»[۱۲]

فعالیت ها

وی واعظی بود که سی سال آخر عمرش از 1310 تا 1340ش (سال وفات او) جامع ترین خطیب شهر اصفهان محسوب می شد و جاذب ترین منبرها را داشت، به طوری که نه تنها عامه مردم که خواص را نیز به شرکت در مجالس وعظ خود مشتاق می کرد، به خصوص که همیشه به مقتضی و مقام مجلس سخن می گفت و به عنوان یک رجالیِ تاریخ دان، و یک خطیب ادیب، از درآمد کلام تا پایان، همراه با حسن ختام جز بر خطّ اصلی موضوع منبر خود به پیش نمی رفت و منبر را به پایان نمی رساند.

منبرهای او از لحاظ موضوع به چهار نوع مهم و متناسب منحصر می شد:

.منابر مجالس ختم، که پیش از این به چگونگی برگزاری آنها اشاره رفت.

2. منبرهای دهه اول ماه محرم و دهه آخر ماه صفر که لاجرم همه منبرهای ایشان

به وقایع آن دو ماه به خصوص عزاداری سیّد الشهدأ (ع) و بیان سرنوشت دردناک اولاد و اصحاب او اختصاص داشت.

3. منبرهای ویژه ماه رمضان، که یک دوره تاریخ صدر اسلام و خاصه تاریخ زندگی حضرت علی(ع) را از آغاز تا پایان، از ولادت و در خانه کعبه تا شرح غزوات و جنگ ها و اتفاق غدیر وتأکید پیامبر(ص) بر ولایت او وچهار سال خلافت و بعد امامت آن حضرت از جهات مختلف وبا توجه به صفات و ابعاد گوناگون وجود او به عنوان یک انسان کامل باز می گفت. آن هم هر روز با سه منبر یک ساعت و نیمه، از بعد ظهر تا ساعت دو در مسجد شاه، و از ساعت دو و نیم تا چهار در مسجد حکیم، و از ساعت چهار و نیم تا شش در مدرسه چهار باغ، منبرهایی که در بیست سال آخر حیات ایشان همواره در همین سه مسجد برقرار بود، ولی با توجه به جنبه ها و نکته های تازه و شیوه های بیانی نو، هیچ وقت نیز حالت حرف های مکرّر به خود نمی گرفت.

4. منبرهای دیگر که با آن نوع منبر فرق داشت و در مواقع مختلف غیر از ایّام عاشورا و ماه رمضان و مجالس ختم، هر بار به مناسبتی خاص، خاصّه در دو ماه رجب و شعبان( ماه های اعیاد اسلامی) برگزار می شد و به ویژه در این مجالس بود که با یک نگاه در جمعیت حاضر، حدّ منبر خود را در می یافت، و با توجه به این که مجلس به هر کدام از اقشار، بیشتر وابسته بود، و لاجرم چهره های افراد آن بیشتر به نظر می آمدند، (مثلاً اهل علم یا اهل ادب و هنر یا رجال سیاسی یا تاجران و یا عموم مردم عادی) مطابق ذوق و فهم و تخصص هر قشر سخن می گفت حدّ همه را می شناخت وچون مردی جامع و سازگار بود برخی از اقشار خواص، محضر و مجلس وی را خوش می داشتند و صحبت با او را مغتنم می شمردند و به صورت دوره های هفتگی یا دو هفته یکبار یا ماهانه با او مجالست مدام داشتند. دوره هایی که جز در سه ماه رمضان و محرم وصفر، در طول سال برقرار بود و هر دوره به گروهی خاصّ با توجه به سنخیّت آنان اختصاص داشت.

1.دوره های ماهانه با فقهای اصفهان: حضرات آیت اللّه خادمی، آیت اللّه اردکانی، آیت اللّه طیّب و...

2. دوره های هفتگی، همراه با برادر خود آقا شیخ مهدی با اهل منبر اصفهان از جمله: حاج آقا مصطفی رئیس الواعظین، حاج سیّد مرتضی ابطحی، آقا میرزا علینقی سجّاد و حاج آقا فضل اللّه سجّاد الواعظین، آقا حسن صدر، رضا صدر الحسنی و چند نفر دیگر، که چون همه از صدایی خوش برخوردار بودند، ساعتی در مجلس را به هم آوایی و هم خوانی  و به اصطلاح «دم گرفتن» می گذراندند. هم خوانی که صبح های شنبه هر هفته در منزل شخص «حسام» برقراربود. روضه خصوصی، مخصوص اهل منبر، که هرکدام به قصدهمین هم خوانی در مجلس حضور می یافتند و معمولاً به مناسبت روز یا ماهی که در آن بودند، با هم دم می گرفتند. مثلاً سوم شعبان سال روز ولادت حضرت سیّد الشهدأ(ع) که به یاد دارم ترجیع بندی را می خواندند که واسطه العقد آن، این بیت بود:

اِنّ فی الجنه نهراً مِن لَبَن لِعلیًّ و حسینً و حسن

3. دوره های تابستانی با علما و ادبا که بیشتر در مدّت اقامت سه چهار ماهه استاد علاّمه جلال الدین همایی در اصفهان تشکیل می شد. از جمله کسانی که در این دوره، خاصّه به مناسبت حضور استاد، شرکت کردند، می توان از آقا سیّد مجتبی روضاتی، حاج آقا جمال صهری، آقا حسن صدر، حاج میرزا علی آقا شیرازی و... نام برد. مجلسی که گاه نیز به میزبانی استاد آقا وهاب کلانتری و شاعر ادیب سیّد مجتبی کیوان و گاه نیز با حضور علما و ادبای شهرهای دیگر که هر ساله، فصل تابستان به اصفهان می آمدند، تشکیل می شد.

4. دوره های ماهانه که منزل آقا میرزا زین العابدین نعمه اللهی پاقلعه ای برقرار می گشت و اعضای اصلی آن: مرحوم حسام، آقا شیخ مهدی (حقوقی)، حاج آقا مصطفی و حاج آقا مهدی سیّد العراقین، آقا محسن نعمت اللهی، حاج آقا حسین مدرّس زاده ، حاج آقا رحیم و حاج آقا کریم میر عمادی و استاد شکراللّه صنیع زاده و دیگر صنعت کاران هنرمند اصفهانی (نقاش، مینیاتور ، میناکار، منبّت کار) و خاصّه شاعران مدّاح و مرید اهل فقر همچون: صغیر اصفهانی و شکیب اصفهانی ، و تابستان ها با حضور استاد جلال الدین همایی و میهمانان عام و عارف آشنا یا ناآشنایی که بیشتر از دو شهر کرمان و کرمانشاه می آمدند، تشکیل می دادند. و این دوره ای بود که با دوره های دیگر از هر لحاظ، به ویژه از نظر شور و حال و قول و مقال تفاوت داشت. و چنین بود که اهالی اصفهان همواره وجود او را مغتنم می شمردند. مردی که در منزلش برای هر کس واز هرجا همیشه باز بود. او که با هر کس و هر گروه به گونه ای رفتار می کرد که گویی خود یکی از همان ها است نه کمتر ونه بیشتر. مگر در برابر یک انسان یگانه، که سالی یک بار از روی لطف به منزل او پای می گذاشت. روزی که حسام از قبل خود را آماده کرده بود و در انتظار به سر می برد. تا وقتی که خبر میدادند «آقا» دارند تشریف می آورند. و او که تا آستان در به پیشواز می رفت و پس از سلام و عرض خیر مقدم، کنار ایشان اما یک گام عقب تر به راه می افتاد تا «آقا» درست در پائین اطاق کنار در می نشست و حسام که از این بابت هر بار سخت ناراحت می شد و هر چه تمنا می کرد که بفرمایید بالا، مورد قبول واقع نمی شد. آن گاه خود در کنار ایشان دو زانو و به حالت احترام، قرار می گرفت. دیداری که شاید بیش از نیم ساعت به طول نمی انجامید. تا هنگام مراجعت که باز تا سر کوی، ایشان را بدرقه می کرد.

بزرگ مردی محترم با نام حاج آقا رحیم ارباب، فقیه و حکیم متهجّد و متألّه، جامع علوم معقول ومنقول، که همچون وحید عصر و فرید دهر میرزا جهانگیرخان قشقایی استاد خود، تا پایان عمر طولانی خویش جز با کلاه پوستی سرنکرد و هیچ گاه عمامه بر سر ننهاد. استاد یگانه و مایه افتخار و مباهات همه شاگردان و کسانی که از محضر او به نحوی از انحأ برخوردار شده بودند؛ از جمله استاد همایی که هر سال به مجرد ورود به اصفهان به دیدار ایشان می شتافت و بعد هم در طول اقامت چند ماهه خود همراه با حسام، هیچ جلسه ای به پایان نمی رسید که از درجه علم و میزان تقوای «آقا» سخنی به میان نمی آوردند»[۱۳]

وفات

مرحوم حسام الواعظین پس از عمری خدمت به خلق وتلاش در راه ارشاد و هدایت آنان در شـب جمعـه 13 ربيـع الاول سـال 1381ق دار فانی را وداع گفت و با تشییعی شایسته در تكيـه ى سيدالعراقين تخت فولاد مدفون گرديد. در وفات وى شعراى اصفهان از جمله شكيب اصفهانى، سيد فخرالدين روضاتى، استاد فض اللّه اعتمادى «برنا» و محمـد حقـوقى مرثيه و ماده تاريخ سروده اند.


جنازه حسام در اطاقی که خود ساخته بود بنا بر وصیت او در کنار برادر و بر روی قبر پدر به خاک سپرده شد. اطاقی درضلع شرقی تکیه سیّدالعراقین که با افتتاح گورستان جدید باغ رضوان همچون همه تکیه ها مورد تخریب، و در برنامه بازسازی شهرداری، قبور معاریف شهر، همه در فضای باز قرار گرفت».


سنگ نوشته[۱۴]مزار او چنین است:


بسمه تعالی ن والقلم و ما یسطرون. هذا مرقد الشیخ الفاضل العالم العامل الخطیب المصقع و الادیب الالمع، اسوه الفقهأ و المتکلمین، هادی الامه، سمیّ ثامن الائمه، الشیخ محمّد رضا حسام الواعظین نور اللّه مضجعه، و کانت وفاته فی یوم الجمعه ثالث عشر من شهر ربیع الاول سنه 1381.

بود ذکر سال او در جمع ماما پریشان روزگاران حزین
شد یکی از جمع ما بیرون و گفت:«جامع کامل حسام الواعظین»

پانویس

  1. مدرس، زندگی نامه حسام الواعظین ، مخطوط.
  2. همایی، تاریخ اصفهان (فصل تکایا و مقابر)، ص282.
  3. حقوقی، زندگی نامه حسام الواعظین، مخلوط.
  4. مهدوی، مزارات اصفهان، ص 134.
  5. مهدوی، اعلام اصفهان، ج3، ص141.
  6. مهدوی، دانشمندان و بزرگان اصفهان، ج 2، ص 629، و اطلاعات متفرقه.
  7. حور مقصورات، ص 152.
  8. مصاحبه نگارنده با جناب آقای محمّد حقوقی
  9. حاج میرزا محمّد خوشنویس، معروف به شمس الکتّاب خواجویی در حدود سال 1293ق در اصفهان متولد شد و در دوم رجب 1367ق وفات یافت و در تخت فولاد نزدیک مزار منوّر علاّمه ملاّاسماعیل خواجویی مدفون شد. ر.ک: جلوه قرآن در خاک تابان، ص 150 – 148.
  10. مهدوی، دانشمندان و بزرگان اصفهان، ج2، ص630.
  11. زندگی نامه حسام الواعظین، حجه الاسلام والمسلمین سیّد حسین مدرس، مخطوط.
  12. زندگی نامه حسام الواعظین، از محمّد حقوقی، مخطوط
  13. زندگی نامه حسام الواعظین، از محمّد حقوقی، مخطوط
  14. به گفته جناب آقای محمّد حقوقی: متن سنگ نوشته از استاد جلال الدین همایی و خطّ آن از مرحوم شیخ حبیب اللّه فضائلی و مادّه تاریخ آن از مرحوم سیّد مجتبی کیوان است.

منابع

برگرفته از کتاب : شرح مجموع گل، رحیم قاسمی، انتشارات کانون پژوهش، چاپ دوم، زمستان 1390.

برگرفته از: مهدوی، مصلح الدین، اعلام اصفهان، اصفهان: سازمان فرهنگی تفريحی شهرداری اصفهان، ۱۳۸۶.

برگرفته از: کتاب تذكره شعرای تخت فولاد اصفهان: معرفی شعرای مدفون در تخت فولاد اصفهان، عليرضا لطفی (حامد اصفهانی)، اصفهان: سازمان فرهنگی تفريحی شهرداری اصفهان، 1390. ص199