این دانشنامه در حال تصحیح و تکمیل می باشد. از این رو محتوای آن قابل ارجاع نیست. پیشنهاد عناوین - ارتباط با ما

محمدحسین فاضل کوهانی

از دانشنامه حوزه علمیه اصفهان
پرش به ناوبری پرش به جستجو
شیخ محمدحسین فاضل کوهانی

محمد حسین فاضل کوهانی اصفهانی(1277ش - 1403ق )، فرزند ملا تقی عالم فاضل زاهد، از مدرسین حوزه علمیه اصفهان می باشد.

زندگی نامه

وی در سال 1277ش در قریه کوهانستان در حومه اصفهان که اکنون جزء محله های شهر محسوب می شود اصفهان به دنیا آمد. پس از تحصیلات مقدماتی به درس اساتید گران قدر حوزه علمیه اصفهان حاضر شده و به کسب علم پرداخت. رسائل و مکاسب را نزد آقا سید مهدی درچه ای، «کفایه» را نزد سید محمد نجف آبادی و خارج فقه و اصول را نزد شیخ محمدرضا نجفی و میر سید علی نجف آبادی فرا گرفت. سپس به تدریس در مدرسه صدر بازار اصفهان مشغول شد و جمعی از فضلاء از محضر او مستفیض شدند.

به همت وی مسجد شجره در خیابان شاه عباس دوم (خیابان شریف واقفی فعلی) تجدید بنا شد و او در آن مسجد به اقامه نماز جماعت پرداخت.[۱][۲]

یکی دیگر از خصوصیات اخلاقی ایشان اهمیت دادن به امر به معروف و نهی از منکر بود به گونه ای که حتی در مسیر رفتن به مسجد، زن های بی حجاب را نهی از منکر کرده و می فرمود: این کار شما آتش و عذاب الهی را درپی دارد.

مرحوم فاضل عالمی خدوم و مردمی بود. گروهی از مردم کم درآمد برای رفع احتیاجات مالی و تأمین نیازهای خود از جمله تهیه دارو به علما مراجعه می کردند.

آیه اللّه فاضل در بسیاری از موارد برای رفع احتیاجات این گونه افراد به داروخانه نزدیک مدرسه صدر بازار می نوشتند که دارو پرداخت شود و پس از مدتی مبلغ نسخه ها را به داروخانه پرداخت می نمود.

وی در مساعده به طلاب حوزه، از لحاظ مالی تا آن جا که مقدور بود کوتاهی نمی کرد. گاهی برای آن که طلاب به فعالیت بیشتر تشویق شوند با پرسیدن سئوالاتی آسان آن ها را تشویق کرده و کتاب های مورد احتیاجشان را تهیه می نمود.

به طلاب و افرادی که نیاز به قرض داشتند می فرمود: اوّل به من مراجعه کنید و اگر نتوانستم کمکی کنم آن گاه به دیگری مراجعه کنید.

گاهی ما به ایشان عرض می کردیم که فلان طلبه که از نجف به قم آمده، احتیاج مالی دارد و اگر امکان دارد کمکی به او شود، دیگر به ما نمی گفت که طلبه مورد نیاز با ما آشنایی دارد یا نه و مبلغی می پرداخت و می فرمود به او بدهید.

ایشان سال ها در مسجد شجره اقامه جماعت می نمود و به امر ایشان این مسجد بازسازی کامل شد که در آن موقع انجام این گونه کارها به جهت مضیقه مالی، بسیار مشکل بود. مسجد سر پوشیده ای که اکنون مسجد الزهراء نامیده می شود و در بازارچه نو، کوچه حکیم داوود واقع است، نیز به امر ایشان نوسازی گردید.

دوران تحصیل این عالم جلیل، با مشکلات و سختی های فراوانی همراه بوده است. فرزند ایشان حجه الاسلام والمسلمین شیخ مصطفی فاضل، خاطرات پدر از آن دوران را چنین بازگو کرده است:

می فرمودند:

زمانی که در مدرسه ناصریه، جنب مسجد امام، ساکن بودم، بعضی مواقع یک روز یا دو روز چیزی برای خوردن به دست نمی آوردم. یکی از همین ایام آن چنان ضعف بر من غلبه کرده بود که دیگر نمی توانستم روی پای خویش بایستم، دو عصا قرض گرفتم، زیر بغل نهادم و آماده رفتن به سوی محلمان کوهانستان شدم تا چیزی برای خوردن به دست بیاورم. نزدیک دروازده دولت که رسیدم، از شدت ضعف به زمین خوردم و مجبور شدم برگردم. به مسجد امام آمدم و ده شاهی از بقال نزدیک مسجد ترشی و نان قرض کردم و خوردم. با این مشکلات، تحصیلات را ادامه داده و صبر کردیم.

همچنین می فرمودند:

در ایام تحصیل قصد تهیّه یک دوره کتاب "وسائل الشیعه" را داشتم. قیمت دوره سه جلدی آن ده تومان بود. یک تومان آن را پرداختم و کتاب را دریافت نمودم. یک سال گذشت و من نتوانستم باقیمانده آن را بدهم و مجبور شدم کتاب ها را پس بدهم.

به نوشته فرزند ایشان حجه الاسلام والمسلمین حاج شیخ مصطفی فاضل:

وی در کمال زهد و بی آلایشی و درمنزلی محقر و ساده زندگی می نمود. پاسی از شب را به تلاوت قرآن و نماز می پرداخت و در این هنگام چنان توجهی به معانی قرآن داشت که قطرات اشک از چشمانش جاری بود که این صحنه هر بینده ای را متوجه آخرت می نمود. پس از آن شروع به مطالعه می نمود و هنگام طلوع فجر اذان گفته، به سوی مسجد حرکت می کرد.

اول صبح نماز را اقامه کرده به منبر می رفت، چند مسأله فقهی و یک روایت اخلاقی خوانده و چند کلمه ای هم ذکر مصیبت می نمود.

بعد از منبر، به خواندن زیارت عاشورا می پرداخت و صد لعن و صد سلام آن را در طول مسیر، قدم زنان قرائت می کرد.

ساعت هشت در مدرسه صدر بازار حاضر شده و تدریس می نمود. پس از تدریس، مشغول به بحث کمپانی و دست جمعی شده، بحث عمیقی با گروهی از بزرگان حوزه آغاز می کرد.

مرحوم والد همیشه می فرمود که :

دوست دارم جزء روضه خوانان امام حسین علیه السلام محسوب شوم. هیچ گاه روضه امام حسین علیه السلام را ترک نمی کرد، به نحوی که حدود شصت سال است روضه امام حسین علیه السلام در منزل ایشان برپاست. از جمله ویژگی های ایشان این بود که وقتی در جلسه عمومی بود، با بیان حکایت یا روایتی، مانع از این می شد که دیگران مشغول به حرفهای لغو و بیهوده شوند. نسبت به مطالبی که در روایات اهل بیت علیهم السلام آمده است باور و ایمان قلبی داشت و به محقق شدن آنها فوق العاده عقیده مند بود.

فرزندان

اساتید

1. سید مهدی درچه ای

2. سید محمد نجف آبادی

3. علامه سید علی نجف آبادی

4. علامه شیخ محمدرضا نجفی

شاگردان

وی سال ها در مدرسه صدر بازار، به تدریس ادبیات عرب و سطوح فقه و اصول می پرداخت و فضلای زیادی از درس او استفاده نمودند که از آن جمله اند:

1. شهید مظلوم آیه اللّه دکتر سید محمد حسینی بهشتی؛

2. مرحوم حجه الاسلام دکتر سیّد رضا ابوالبرکات؛[۳]

3. آیه الله شیخ مرتضی مقتدایی؛

4. آیه الله شیخ حسین یزدی؛

5. آیه الله شیخ اسداللّه جوادی؛

6. حجه الاسلام والمسلمین شیخ علی اکبر فقیه؛

7. حجه الاسلام شیخ علی اکبر نصر؛

8. مرحوم حجه الاسلام حاج شیخ مهدی غیاث نجفی؛

9. مرحوم حجه الاسلام سید مسیح موسوی؛

10. مرحوم شیخ حسین منصورزاده؛

11. مرحوم شیخ عنایه اللّه نجفی.

چند حکایت

1. حجه الاسلام والمسلمین حاج سید محمدتقی مدنی

می گوید:

آیه اللّه فاضل روایتی در زمینه استجابت دعا دیده بود که مضمون آن این است: خداوند می فرماید کسی که وضویش باطل شود و وضو نگیرد به من جفا کرده است، و کسی که وضو بگیرد و دو رکعت نماز نخواند به من جفا کرده است، و کسی که وضو بگیرد و دو رکعت نماز بخواند و دعا نکند به من جفا کرده و کسی که وضو بگیرد و دو رکعت نماز بخواند و دعا کند و من درخواست وی را در امر دنیایی و یا آخرتی اجابت نکنم، من به او جفا کرده ام و من جفاکار نیستم. ایشان فرموده بود: پس از رؤیت این روایت وضو گرفتم و گفتم خدایا این وضو. و بعد از آن دو رکعت نماز خوانده و دعا کرده و گفتم: خدایا حج خانه خودت را نصیبم کن. فردای آن روز شخصی درب منزل ما آمد و گفت حاج آقا می خواهیم به نیابت از طرف فلانی به حج بروید. آیه اللّه فاضل 18 سفر مشرف به مکه مکرمه شدند و در هر سفر گروهی از مردم همراه ایشان بودند که ایشان با دقت و توجه زیاد به راهنمایی آن ها می پرداخت.

2. آیه اللّه حاج شیخ اسداللّه جوادی

می گوید:

روزی با مرحوم آیه اللّه حاج ملّا هاشم جنتی در بازار به ایشان برخوردیم. وی پس از احوال پرسی فرمود: امروز میهمان من می شوید؟ عرض کردیم بله. فرمود: بروید حجره تا من بیایم. ما به حجره رفته، وضو گرفته و نماز خواندیم. آمدن ایشان مدتی طول کشید. سرانجام ایشان پس از مدتی تأخیر تشریف آوردند و چند دست کباب روی دست گرفته، جلو ما گذارده و فرمودند: شما مشغول باشید من می آیم، و مقداری از آن را برداشته و برای خانواده شان که در پشت مدرسه در منزل ساکن بودند بردند. وقتی آمدند فرمودند: من امروز پول نداشتم. یادم آمد که در حدیثی وارد شده است که هر وقت می خواهید روزی شما زیاد شود میهمان بیاورید. شما را که دیدم گفتم شما میهمان من شوید تا این که از پرتو شما روزی ما هم برسد. چند مرتبه در بازار عبور کردم و خبری نشد تا این که شخصی به من برخورد و پس از سلام و احوال پرسی گفت: مدتی بود که می خواستم شما راببینم و بحمد اللّه الآن دیدم. او با من مصافحه کرد و رفت، دستم را که باز کردم، دیدم پانصد تومان که آن وقت پول زیادی بود در دست من نهاده است.

3. آیه اللّه حاج شیخ اسداللّه جوادی

همچنین می گوید:

ایشان بیماری خارش بدنی پیدا کرده بود. روزی مقدار زیادی انار خریده در پستوی حجره گذارده و به طلبه ها گفت: بروید بخورید تا من خوب شوم. وقتی انارها تمام شد، فرمود: بدن من خوب شد و کسالتم برطرف گردید.

4. آیه اللّه حاج سیّد مهدی حجازی شهرضائی

در کتاب "الوسواس و علاجه" می نویسد:

حدود سن 30 سالگی دچار وسواس شدیدی در طهارت و تعیین وقت نماز بودم که گاهی مدت زیادی از وقت گذشته بود و من هنوز اطمینان به دخول وقت پیدا نکرده بودم. به مرحوم آیه اللّه فاضل مراجعه کرده و عرض حال نمودم. ایشان فرمودند: تو مریض هستی و مثل مردم عادی عمل کن، اگر اعمال عبادی تو باطل بود بر گردن من باشد. کلام این عالم آن چنان در من اثر کرد که دست از وسواس کشیده، مانند مردم عادی عمل می نمودم و هر وقت شک می کردم که آیا اعمال صحیح است یا نه، با خود می گفتم که بر گردن حاج آقا فاضل باشد.

5. آیه اللّه حاج شیخ اسداللّه جوادی

می گوید:

روزی احتیاج به مبلغی داشتم. به ایشان رجوع کردم و گفتم صد تومان قرض می خواهم. ایشان فکری کرد و فرمود: بروید در گنجه حجره، یک جفت گوشواره هست، بردارید و بفروشید و کار خود را راه بیاندازید. گفتم می روم از دیگری قرض می کنم. فرمودند: نخیر، باید بروید همین گوشواره ها را بفروشید و کار خود را راه بیاندازید. من آنها را برداشتم و از حجره بیرون آمدم. در راه به یکی از آشنایان رسیدم، جریان را به او گفتم، او آن مبلغ را به من داد. نزد حاج آقا فاضل برگشتم و جریان را عرض کردم. ایشان ناراحت شده و فرمودند که چون به من گفته بودی دیگر نباید به دیگری می گفتی.

وفات

حاج فاضل سرانجام در 27 صفر سال 1359ش پس از عمری پربار به دیدار حق شتافت و نزدیک مزار مطهر فاضل هندی تکیه فاضلان واقع تخت فولاد مدفون در مدفون گردید.

مرحوم آیه اللّه سیّد مجتبی میر محمد صادقی اشعار زیر را در وفات ایشان سروده است:

سمیّ مولانا حسین بن علیمدرّس الحوزه ذوالقدر الجلی
اردت تاریخا لعام رحلتهلان یکون باقیا فی عترته
فقلت: الحق واحدا بالثانی"قد اسکن الفاضل بالجنان"[۴]

پانویس

  1. وفیات علمای معاصر اصفهان: خطی؛ تاریخ علمی و اجتماعی اصفهان، ج2، ص306.
  2. مهدوی، اعلام اصفهان، ج۲،صص640و641.
  3. وی در سال 1309 ش در خمینی شهر اصفهان متولد شد. در حوزه علمیه اصفهان از محضر حضرت آیات: شیخ محمّد حسن عالم نجف آبادی، شیخ احمد فیّاض و شیخ نور الدین اشنی بهره برد. فلسفه و عرفان را نزد حضرت آیات: سیّد صدر الدین کوپائی و شیخ محمود مفید فراگرفت و از محضر درس اخلاق و نهج البلاغه عالم ربّانی آیه اللّه حاج میرزا علی آقا شیرازی بهرمند گردید. مدتی نیز در درس خارج آیات عظام: حاج آقا رحیم ارباب و میر سیّد علی بهبهانی شرکت نمود. به موازات تحصیل در حوزه، در سال 1337ش در کنکور رشته دکترای معقول و منقول شرکت کرد و دوره مزبور را در سال 1341 با موفقیت به پایان برد. وی در سال 1338 پس از کسب اجازه و استفتاء از مراجع تقلید از جمله حضرت امام خمینی وارد آموزش و پرورش شده و مدت ها در دبیرستان و سپس در دانشگاه تدریس نمود. وی مردی بسیار فعال و پر کار بود و در مدت عمر نسبتاً کوتاه خود خدمات شایان و آثار ارزنده ای بر جای گذاشت. در علوم مختلف اسلامی تبحر داشت. حافظ قرآن کریم و اکثر خطب و نامه های نهج البلاغه و دیوان حافظ و بسیاری از اشعار شعرای فارسی و عرب زبان بود. روحی لطیف و قلبی حساس داشت و نسبت به همه مهربان بود. غمخوارمحرومان و ضعیفان و گره گشای مشکلات آنان بود. به خانواده های معظم شهدا و مفقودین و اسرا سرکشی می کرد و از آنان دلجویی می نمود. آثار خیریه ای از جمله دو باب حمام، بیمارستان اورژانس و آزمایشگاه و انجمن خیریه از خود بر جای نهاد. بسیار متواضع و سخی و بخشنده بود. در مدت عمر مالی بر مالی نیفزود و خشتی بر خشتی ننهاد و وقتی رحلت کرد مبلغ قابل توجهی مقروض بود. هر ظهر و شب بعد از نماز به منبر می رفت و در پایان روضه می خواند و خود نیز گریان می شد. چنانچه بارها گفته بود ذره ای از مرگ بیم نداشت و در این اواخر بیشتر از همیشه مشغول ذکر و تهجد بود وسرانجام روح پاک او در شب دو شنبه 10 شهریور 26 [1365 ذی الحجه 1406 ق] به ملکوت اعلی پیوست.
  4. گلزار فضیلت، صص 307-299.

منابع

  • گلزار فضیلت: مشاهیر تخت فولاد اصفهان (تکیه فاضل هندی)، رحیم قاسمی، اصفهان، ناشر کانون پژوهش، چاپ اول، 1388.
  • مهدوی، مصلح الدین، اعلام اصفهان، اصفهان: سازمان فرهنگی تفريحی شهرداری اصفهان، ۱۳۸۶.