این دانشنامه در حال تصحیح و تکمیل می باشد. از این رو محتوای آن قابل ارجاع نیست. پیشنهاد عناوین - ارتباط با ما

تفاوت میان نسخه‌های «سید محمدابراهیم شفیعیان موسوی سدهی»

از دانشنامه حوزه علمیه اصفهان
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(اضافه کردن اطلاعات و منبع)
(ویرایش صفحه)
سطر ۱: سطر ۱:
'''سیّد محمدابراهیم شفیعیان موسوی سدهی'''، عالم زاهد و پارسا، امام جماعت و مدرس [[مدرسه علمیه شفیعیه|مدرسه شفیعیه]] اصفهان بود.
'''سیّد محمدابراهیم شفیعیان موسوی سدهی'''، عالم زاهد و پارسا، امام جماعت و مدرس [[مدرسه علمیه شفیعیه|مدرسه شفیعیه]] اصفهان بود.در جوانی از سده لنجان به اصفهان آمد و در [[مدرسه علمیه نیم آورد|مدرسه نیم آورد]] ساکن شد.


==زندگی نامه==
==زندگی نامه==
در جوانی از سده لنجان به اصفهان آمد و در [[مدرسه علمیه نیم آورد|مدرسه نیم آورد]] ساکن شد و از محضر علمایی همچون آخوند ملا [[محمدحسین فشارکی اصفهانی|محمدحسین فشارکى]] و [[میرزا علی آقا شیرازی]] استفاده کرد. این عالم صالح در زهد و تقوا مشهور بود.
سید محمدابراهیم  به عالمی صالح ،در زهد و تقوا ،مشهور بود.
وقتى رضاخان به اصفهان آمد و به منزل آخوند فشارکى رفت، در بیت ایشان میر شفیعیان را دید که معمم است. رضاخان با تندى گفت: او چرا عمامه بر سر دارد؟ آخوند ملا محمدحسین فشارکى آهسته به او مى گوید: ایشان از اولیاء خداست و همانجا اجازه عمامه ایشان را از رضاخان مى گیرد.<ref>قاسمی، مصاحبه با خانواده میر شفیعیان.</ref>
 
فرزندش فاضل متقى سید محمدعلى میرشفیعیان از شاگردان پدرش و [[عطاءالله درب امامی|سید عطاءالله درب امامى]]، شیخ [[محمدحسن عالم نجف آبادی|محمدحسن عالم نجف آبادى]] و حاج [[سید علی نجف آبادی|سید على مدرس نجف آبادى]] در 20 ربیع الاول1390ق وفات یافته و در کنار پدر بزرگوارش مدفون گردید.<ref>مجموعه فرهنگی و مذهبی تخت فولاد، دانشنامه تخت فولاد، ج4، ص 413-414.</ref>


از وقایعى که ایشان یک مرتبه در عمرشان فرموده و دیگر اظهار ننمود، تشرف ایشان خدمت حضرت بقیة الله الاعظم (عج) است که در سفر مشهد مقدس حاصل شده است. شبى ایشان براى نماز شب بیدار مى شود و هرچه جستجو مى کند، کبریت را نمى یابد. از حجره مدرسه که همجوار صحن حضرت بوده، بیرون آمده و مبلغى اندک در جیب قبا داشته، لب حوض پایش لغزیده و پولها به درون حوض مى افتد. او وضو گرفته که کسى در مدرسه را به صدا در مى آورد و او را به نام سید ابراهیم صدا مى زند. در را باز مى کند، کسى پشت در مى گوید: حاج سید ابراهیم این پول را بگیر و کیسه پولت را لب طاقچه اطاق گذاشتم، کبریت هم فلان جا است. ایشان در مدرسه را بسته و بر مى گردد و ناگهان به خود مى آید که این وقت شب که بود؟ و چه شد؟
=== اساتید ===
او  از محضر علمایی همچون آخوند ملا [[محمدحسین فشارکی اصفهانی|محمدحسین فشارکى]] و [[میرزا علی آقا شیرازی]] استفاده کرد.  


===شاگردان===
=== شاگردان ===
وی امام جماعت و مدرس مدرسه شفیعیه اصفهان بوده و جمعی از علما و طلاب اصفهان از محضر وی استفاده نمودند از جمله شاگردانش:
وی امام جماعت و مدرس مدرسه شفیعیه اصفهان بوده و جمعی از علما و طلاب اصفهان از محضر وی استفاده نمودند از جمله شاگردانش:


1. سید ابوالفضل جزایری
* سید ابوالفضل جزایری
* شیخ حیدرعلی محقق
* .شیخ [[محمدتقی فهامی]].<ref>میرشفیعیان، شرح حال سید محمدابراهیم میرشفیعیان، مخلوط.</ref>


2.شیخ حیدرعلی محقق
== حکایت ها ==
وقتى رضاخان به اصفهان آمد و به منزل آخوند فشارکى رفت، در بیت ایشان میر شفیعیان را دید که معمم است. رضاخان با تندى گفت: او چرا عمامه بر سر دارد؟ آخوند ملا محمدحسین فشارکى آهسته به او مى گوید: ایشان از اولیاء خداست و همانجا اجازه عمامه ایشان را از رضاخان مى گیرد.<ref>قاسمی، مصاحبه با خانواده میر شفیعیان.</ref>


3.شیخ [[محمدتقی فهامی]].<ref>میرشفیعیان، شرح حال سید محمدابراهیم میرشفیعیان، مخلوط.</ref>
از وقایعى که ایشان یک مرتبه در عمرشان فرموده و دیگر اظهار ننمود، تشرف ایشان خدمت حضرت بقیة الله الاعظم (عج) است که در سفر مشهد مقدس حاصل شده است. شبى ایشان براى نماز شب بیدار مى شود و هرچه جستجو مى کند، کبریت را نمى یابد. از حجره مدرسه که همجوار صحن حضرت بوده، بیرون آمده و مبلغى اندک در جیب قبا داشته، لب حوض پایش لغزیده و پولها به درون حوض مى افتد. او وضو گرفته که کسى در مدرسه را به صدا در مى آورد و او را به نام سید ابراهیم صدا مى زند. در را باز مى کند، کسى پشت در مى گوید: حاج سید ابراهیم این پول را بگیر و کیسه پولت را لب طاقچه اطاق گذاشتم، کبریت هم فلان جا است. ایشان در مدرسه را بسته و بر مى گردد و ناگهان به خود مى آید که این وقت شب که بود؟ و چه شد؟
 
===فرزند===
فرزندش فاضل متقى سید محمدعلى میرشفیعیان از شاگردان پدرش و [[عطاءالله درب امامی|سید عطاءالله درب امامى]]، شیخ [[محمدحسن عالم نجف آبادی|محمدحسن عالم نجف آبادى]] و حاج [[سید علی نجف آبادی|سید على مدرس نجف آبادى]] در 20 ربیع الاول1390ق وفات یافته و در کنار پدر بزرگوارش مدفون گردید.<ref>مجموعه فرهنگی و مذهبی تخت فولاد، دانشنامه تخت فولاد، ج4، ص 413-414.</ref>


==وفات==
== وفات ==
سید محمدابراهیم در 21 ربیع الاول در سال 1370ق وفات نمود و در [[تکیه آقا باقر دردشتی]] واقع در [[تخت فولاد]] مدفون گردید.<ref>مهدوی، اعلام اصفهان، ج 1 ، ص  116.</ref> <ref>قاسمی، جلوه افلاکیان، مخطوط.</ref>  <br />حاج [[رحیم ارباب|آقا رحیم ارباب]] پس از اطلاع از فوت ایشان فرموده بود: سلمان فارسى اصفهان از دنیا رفت.
سید محمدابراهیم در 21 ربیع الاول در سال 1370ق وفات نمود و در [[تکیه آقا باقر دردشتی]] واقع در [[تخت فولاد]] مدفون گردید.<ref>مهدوی، اعلام اصفهان، ج 1 ، ص  116.</ref> <ref>قاسمی، جلوه افلاکیان، مخطوط.</ref>  <br />حاج [[رحیم ارباب|آقا رحیم ارباب]] پس از اطلاع از فوت ایشان فرموده بود: سلمان فارسى اصفهان از دنیا رفت.


سطر ۳۵: سطر ۳۷:
[[رده:ائمه جماعت]]
[[رده:ائمه جماعت]]
[[رده:مدرسین]]
[[رده:مدرسین]]
[[رده:علمای قرن 14]]

نسخهٔ ‏۱۳ دی ۱۴۰۱، ساعت ۲۰:۵۶

سیّد محمدابراهیم شفیعیان موسوی سدهی، عالم زاهد و پارسا، امام جماعت و مدرس مدرسه شفیعیه اصفهان بود.در جوانی از سده لنجان به اصفهان آمد و در مدرسه نیم آورد ساکن شد.

زندگی نامه

سید محمدابراهیم به عالمی صالح ،در زهد و تقوا ،مشهور بود.

فرزندش فاضل متقى سید محمدعلى میرشفیعیان از شاگردان پدرش و سید عطاءالله درب امامى، شیخ محمدحسن عالم نجف آبادى و حاج سید على مدرس نجف آبادى در 20 ربیع الاول1390ق وفات یافته و در کنار پدر بزرگوارش مدفون گردید.[۱]

اساتید

او از محضر علمایی همچون آخوند ملا محمدحسین فشارکى و میرزا علی آقا شیرازی استفاده کرد.

شاگردان

وی امام جماعت و مدرس مدرسه شفیعیه اصفهان بوده و جمعی از علما و طلاب اصفهان از محضر وی استفاده نمودند از جمله شاگردانش:

حکایت ها

وقتى رضاخان به اصفهان آمد و به منزل آخوند فشارکى رفت، در بیت ایشان میر شفیعیان را دید که معمم است. رضاخان با تندى گفت: او چرا عمامه بر سر دارد؟ آخوند ملا محمدحسین فشارکى آهسته به او مى گوید: ایشان از اولیاء خداست و همانجا اجازه عمامه ایشان را از رضاخان مى گیرد.[۳]

از وقایعى که ایشان یک مرتبه در عمرشان فرموده و دیگر اظهار ننمود، تشرف ایشان خدمت حضرت بقیة الله الاعظم (عج) است که در سفر مشهد مقدس حاصل شده است. شبى ایشان براى نماز شب بیدار مى شود و هرچه جستجو مى کند، کبریت را نمى یابد. از حجره مدرسه که همجوار صحن حضرت بوده، بیرون آمده و مبلغى اندک در جیب قبا داشته، لب حوض پایش لغزیده و پولها به درون حوض مى افتد. او وضو گرفته که کسى در مدرسه را به صدا در مى آورد و او را به نام سید ابراهیم صدا مى زند. در را باز مى کند، کسى پشت در مى گوید: حاج سید ابراهیم این پول را بگیر و کیسه پولت را لب طاقچه اطاق گذاشتم، کبریت هم فلان جا است. ایشان در مدرسه را بسته و بر مى گردد و ناگهان به خود مى آید که این وقت شب که بود؟ و چه شد؟

وفات

سید محمدابراهیم در 21 ربیع الاول در سال 1370ق وفات نمود و در تکیه آقا باقر دردشتی واقع در تخت فولاد مدفون گردید.[۴] [۵]
حاج آقا رحیم ارباب پس از اطلاع از فوت ایشان فرموده بود: سلمان فارسى اصفهان از دنیا رفت.

پانویس

  1. مجموعه فرهنگی و مذهبی تخت فولاد، دانشنامه تخت فولاد، ج4، ص 413-414.
  2. میرشفیعیان، شرح حال سید محمدابراهیم میرشفیعیان، مخلوط.
  3. قاسمی، مصاحبه با خانواده میر شفیعیان.
  4. مهدوی، اعلام اصفهان، ج 1 ، ص 116.
  5. قاسمی، جلوه افلاکیان، مخطوط.

منابع

  • مهدوی، سید مصلح الدین، اعلام اصفهان، ج1، اصفهان: سازمان فرهنگی تفريحی شهرداری اصفهان، ۱۳۸۶.
  • مجموعه فرهنگی و مذهبی تخت فولاد: زيرنظر اصغر منتظرالقائم، دانشنامه تخت فولاد اصفهان، ج4، اصفهان: سازمان فرهنگی تفريحی شهرداری اصفهان، چاپ اول، 1394.