این دانشنامه در حال تصحیح و تکمیل می باشد. از این رو محتوای آن قابل ارجاع نیست. پیشنهاد عناوین - ارتباط با ما

عبدالمجید طالقانی

از دانشنامه حوزه علمیه اصفهان
پرش به ناوبری پرش به جستجو
درویش عبدالمجید طالقانی

درويش عبدالمجيد طالقانى(1150ق - 1185ق) فرزند عبدالله، خوشنویس، هنرمند، کاتب، عارف و شاعر ایرانى و از جمله اساتيد خط و خوشنويسى بوده است. او ابتدا «خموش» تخلص مى‌کرد و سپس تخلص خود را «مجید» و «درویش» قرار داد.

زندگی‌نامه

ولادت

سال ولادتش به درستى مشخص نيست. برخى به قرينـه، سـنوات 1147 و 1148ق را به حدس و گمان بيان كرده و عده ای تولد او را در حدود سال 1150ق[۱] در روستاى مهران از توابع طالقان می‌دانند.[۲]

در منابع کهن به اصلیت طالقانى او اشاره شده است و تنها روایت‌هاى محلى ما را بر این مى‌دارد که زادگاه او را مهران ثبت کنیم.

مردم مهران این شعر را سینه به سینه نقل مى‌کنند که روى یک مجرى قدیمى حکاکى شده بود:

بنوشته خط به زرورق آسمان نظردرویش طالقانى مهرانى المقر

آناتومى مردم مهران با تنها تصویر منسوب به او، شباهتهایى دارد. دو خانه منسوب به درویش نیز در مهران بوده که اکنون بر جاى نیست.[۳]

تحصیلات

در نوجوانى از طالقان راهى قزوين و شیراز شد[۴] و به كسب علم و دانش و آمـوختن هنـرخط روى آورد. برخى علّت عزيمت او به قزوين را در از دسـت دادن پـدر و مـادر، بعيد ندانسته اند. در جوانى در سلسله ى خاكساريه به كسوت درويشـى و لبـاس فقـر درآمد. پس از چند سال اقامت در قزوين راهى اصفهان شد و چون لباس درویشان بر تن داشت به «درویش» شهرت یافت.[۵] ورود او به اصـفهان بـا دوران پر آشوب زوال صفويه و تسلّط افاغنه همراه بوده است اما با وجـود شكسـت صفويه و آشوبها، اصفهان مركزيت فرهنگى و بسيارى از امور اجتماعى و سياسـى را از دست نداده بود. از اين رو برخى علوم و هنرش را در اصفهان به كمال رسـانيد. زندگى او در اصفهان با توجهات اعيان و اشراف و مشتاقان خط بـا قطعـه نويسـى و كتابت مى گذشت. درویش در حجره سردر مدرسه کاسه‌گران[۶] و مدتى در خانه محمّدرشیدبیک منزل داشت.[۷]

خوشنویسى را از نستعلیق آغاز کرد[۸] و از روى خط میرعماد به تمرین پرداخت.[۹] او نستعلیق را نیکو[۱۰] و شکسته تعلیق را نیز خوش مى‌نوشت.[۱۱]

هیچ یک از متون، استاد شاخص و یا غیر مشهورى که نزد وى تحصیل دانش کرده و یا از او سرمشق گرفته باشد، ثبت نکرده‌‎اند. روایتى محلى مى‌گوید که او تمرینهاى خود را از روزنى پایین مى‌انداخت و آخر ماه آنها را گردآورى و ارزیابى مى‌کرد.[۱۲]

وی سپس روى به شکسته نستعلیق آورد و شکسته را به عنوان خط تخصصى خود برگزید. ابتدا از روى خط میرزا حسن کرمانى مشق مى‌کرد[۱۳] و از مکتب میرزاشفیع حسینى مشهور به میرزا شفیعا الهام مى‌گرفت.[۱۴] تأثیر مکتب شفیعا در آثار برجاى مانده از این دوره از زندگى او به روشنى دیده مى‌شود؛ ولى پس از سال 1179ق قواعد و آداب تازه‌اى براى شکسته در نظر گرفت.

مؤلف تحفةالعالم در خصوص وضعيت معيشتى او چنين نوشته است:

«در حجـره ى سردرب مدرسه كاسه گران منزل داشته، چنانچه مسلک او درويشـى و فقـر بـوده است. امر معاش او هم به پريشانى و فقر مى گذشته چنانكه بسيارى از خطوط او كـه ديده شد، حواله يا قبضى بود به دكّان دارها براى رفع حوايج يوميه كه از آنها معلوم مى شود در كمال سختى مى گذرانده مثل اينكه حواله سه غاز روغن چراغ مى نوشـته و امثال آن».[۱۵]

شاگردان

  • از معروفترین شاگردان درویش می‌توان به افراد زیر اشاره نمود:
  1. فضلعلى بیک دنبلى
  2. خواجه ابوالحسن خوشنویس فسایى
  3. میرزا عبدالوهاب کلانتر
  4. ملاعلى بن جمشید نورى
  5. سیّد ابوالقاسم انجوى شیرازى
  6. محمّدباقر سروش اصفهانى
  7. آقامحمّدرضا کر
  8. محمّدجعفر اصفهانى
  9. محمودقاسم مشهور به میرزا کوچک خواجویى اصفهانى

گویند که محمدرحیم مایل اصفهانى نیز شاگرد درویش بود، هنرش به اوج رسید و با خط درویش پهلو زد، مغرور شد و درویش را در قطعه‌اى هجو کرد. موهبت خوشنویسى از وى گرفته شد؛ به گونه‌اى که اطفال از وى برتر مى‌نوشتند.[۱۶]

  • شاگردان غیر مستقیم درویش، جمع بسیار بزرگى را تشکیل مى‌دهند که از این میان باید به سیّد محمّداسماعیل انجوى شیرازى، محمّدشفیع شیرازى، محمّدباقر یزدى، سیّدعلى بن حسن نیاز شیرازى، سیّداحمد انجوى شیرازى، سیّدعلى‌اکبر گلستانه اصفهانى، حسن تبریزى، عبدالجواد عنقا، عبدالمجید شکسته‌نویس همدانى، میرزارضى آذربایجانى، محمدعلى انصارى، محمدباقر قرطاس، على لواسانى و میرزا غلامرضا اصفهانى اشاره کرد.[۱۷]

گلستانه و میرزا غلامرضا اصفهانى در ارتقاى شیوه درویش کوشیدند و آثارى پدید آوردند که سالها آثار خود درویش پنداشته مى‌شد.[۱۸]

عبدالمجید کرمانى و عبدالمجید میرزا عین‌الدوله خوشنویسان دوره‌هاى بعدى هستند که همنام او بودند و امضاى عبدالمجید هندى نیز یک شوخى است.[۱۹]

جایگاه

جایگاه علمی

او با طراحى نوین هندسه کلمات، به سبک مستقلى رسید و به ظرفیت‌هاى تازه‌اى دست یافت[۲۰] و زیبایى و شیوایى خط شکسته را به بالاترین حد رساند.[۲۱]گفته‌اند که قلم خفى را تا شش دانگ جلى ترقى داد.[۲۲]

درویش همه حروف همانند را وحدت بخشید و کلیتى منسجم داد؛ به گونه‌اى که تا به امروز کمتر چیزى به آن افزوده و یا از آن کاسته شده است.[۲۳]

او براى دوایر «س»، «ن» و «ى» قوسى یکسان در نظر گرفت و براى هریک از حروف، شکلى نو و مستقل از نستعلیق و تعلیق تعیین کرد. تندنویسى و اتصال حروف بر اثر سرعت کتابت، اساس کار او بود. او سیاه مشق شکسته را رایج کرد. ترکیب بندى قطعات شکسته نیز به دست او قاعده‌مند شد، سطرهاى مورب درهم که همه صفحه را مى‌پوشاند. ترکیب بندى مطلوب درویش در قطعات غبار است. در قطعات دفترى یا افقى، واژه‌هاى یک سوم ابتداى سطر را بر کرسى نشاند، یک سوم میانى را در دو ردیف بر روى هم آورد و در پایان سطر، حروف را در سه یا چهار مرتبه روى هم سوار کرد.[۲۴]

خط شکسته‌ی او در لطافت و ملاحت و استوارى به اوج رسید و ترکیباتش بدون رقیب شد. وى را واضع خط شکسته مى‌دانند؛ چراکه کوشش او در تحول و تکامل این خط، کم از ابتکار و اختراع نداشت[۲۵] و این خط پس از او حیاتى تازه و رونق و رواجى روزافزون یافت.[۲۶]خط شکسته و نام درویش تا به امروز با یکدیگر همراهند.[۲۷]

حاجت شیرازى در وصف خط سحرآمیز درویش چنین سرود:

اى گشته مثل به خوشنویسى ز نخستمفتاح خزائن هنر خامه‌ی توست
تا کرده خدا لوح و قلم را ایجادننوشته کسى شکسته را چون تو درست[۲۸]

وى صورت خالص خط شکسته را ترسیم کرد و از این رو هنرمندان بعدى تا به امروز به پیروى از شیوه او برخاستند[۲۹] هرچند که هیچکدام به پایه‌ی او نرسیدند.

درویش عبدالمجید از ارکان چهارگانه خوشنویسان جهان به شمار مى‌رود: میرعماد در نستعلیق، نیریزى در نسخ، یاقوت مستعصمى در ثلث، بایسنقر در رقاع و عبدالمجید در شکسته.[۳۰] اگر کمال خط نستعلیق را به دست میرعماد بدانیم باید بگوییم که خط شکسته را نیز درویش عبدالمجید به حد کمال رساند.[۳۱]

درویش با ابداعات خود توانست توجه هنرمندان را به سوى خط شکسته جلب کند؛ به گونه‌اى که مجالى براى خط تعلیق بر جاى نماند.[۳۲] درویش عبدالمجید مورد توجه ادیبان، دانشمندان و بزرگان بود؛ ولى انزوا را بیشتر مى‌پسندید و هیچگاه ازدواج نکرد.[۳۳]

خط درویش

شهرت درویش در تمام شهرهاى ایران پیچید؛ ولى او اصفهان را پایگاه نشر هنر خود قرار داد. وى شیفتگى خود به این شهر را چنین بیان مى‌کند:

وطن ز یاد تو برد این علاقه‌اى که مجیدبه اصفهان و به یاران اصفهان دارى[۳۴]

حتى در هندوستان نیز خواستارانى داشت ولى به آنجا هم نرفت.[۳۵]

قطعه خط شکسته/ عبدالمجید درویش/ 1179ق/ کتابخانه مجلس
قطعه خط شکسته/ عبدالمجید درویش/ 1182ق/ کتابخانه کاخ گلستان
قطعه خط شکسته/ عبدالمجید درویش/ علی جاماسب/ 1181ق

آثار

درویش، خوشنویس چابک و پرکارى بود چنانکه سفارش هزار بیتى را در یک شب به انجام رساند. خطوط پانزده سال آخر عمر او[۳۶] به صورت کتاب، قطعه و مرقع در کتابخانه‌ها و مجموعه‌هاى خصوصى در ایران و جهان نگاهدارى مى‌شود.

از آثارى که او کتابت کرده است، مى‌توان به موارد زیر اشاره داشت:

  1. «مرقع خجسته»
  2. «دیوان حافظ»(دو نسخه)
  3. «گلچینى از غزلیات مشتاق»
  4. «دیوان» مشتاق اصفهانى
  5. «بوستان» سعدى
  6. ترجیع‌بند هاتف اصفهانى
  7. حواشى «قرآن مجید»
  8. «لیلى و مجنون» مکتبى شیرازى
  9. چند قطعه در موزه میرعماد
  10. «گلشن راز»
  11. نامه به حاجى لطفعلى بیکا
  12. قطعه، دانشگاه الهیات و علوم انسانی دانشگاه فردوسی مشهد شماره 20634.
  13. جنگ اشعار
  14. سفینه غزل
  15. «مرقع کوه نور»
  16. «تحفة درویش»
  17. «کلیات سعدى» که از گران‌بهاترین آثار کتابت درویش است.

او با سوز و شور فراوان، گاه غزلهاى عاشقانه مى‌سرود و رباعى و ماده تاریخ مى‌ساخت. در ابتدا «خموش» تخلص مى‌کرد، کسی خموش را به عمد یا سهو چموش خواند و او تخلص خود را «مجید» و «درویش» قرار داد.[۳۷] وى از اعضاى انجمن ادبى مشتاق به شمار مى‌رفت و پیرو سبک بازگشت بود.[۳۸]

از اشعار اوست:

هرگه كه بينم روى گل ياد آيـدم از روى تـو بى تو خَلَد در ديـدهام از ديـدن گـل خارهـا
بر حسن يوسـف عـالمى اقـرار دارنـد از ازلبــردار برقــع تــا شــود اقرارهــا انكارهــا
بى خود ز چشم مست تو در بزم تو اهل نظرمست از لب ميگون تو در محفلـت هشـيارها

نسخه‌هاى «دیوان» درویش هیچ یک به خط خود او نیست.[۳۹] ديوان او در دو نسخه كـه يكى متعلّق به كتابخانه مركزی دانشگاه تهران همراه با ديوان چند شـاعر معاصـر وى چـون نيازى و صهبا ونسخه ى ديگر به خط خوش در اوايل قرن سـيزدهم توسـط احمـد سهيلى خوانسارى انتشار يافته است.[۴۰]

یادمان درویش در طالقان

وفات

نمای جدید و قدیم از مزار درویش

او مدتها با تب نوبه (مالاریا) دست به گریبان بود و سرانجام بر اثر همین بیمارى به روز چهارشنبه پانزدهم محرم 1185ق در 35 سالگى در اصفهان درگذشت.[۴۱] درویش عبدالمجید را پس از وفات در قبرستان مقابل تکیه میر فندرسکی، تکیه درویش عبدالمجید، در تخت فولاد اصفهان دفن کردند.[۴۲]

سنگ مزار او به سال 1312ش به کوشش جلال‌الدین همایى پیدا شد و پس از تعیین محل دقیق، روى سکویى قرار گرفت.[۴۳]

سنگ مزار او از جنس مرمریت است که روى آن، آبگیر کوچکى به همراه تاریخ درگذشت به خط رقاع و اشعارى به نستعلیق است. این اشعار، هفت بیت از آذر بیگدلى و نه بیت از رفیق اصفهانى است و دو ماده تاریخ را دربرمى‌گیرد:

زد رقم از پی تاریخ وفاتش «آذر»«شده ایوان جنان، منزل درویش مجید»

و دومى از رفیق اصفهانى:

زد رفیق از پى تاریخ رقم:«جعل الجنة مثویه اله»

و در کتاب «دویست سخنور» تألیف شاعر گرانمایه تبریزی آقای علی نظمی این مادّه تاریخ از وی به چاپ رسیده است:

درویش مجید طالقانی آن فاضل خوشدل و وفاکیشآن قدوه اهل دل که در خط آوازه او ز «میر» شد بیش
روزی که گسست دل ز عالم و آسوده از این تلاش و تشویشتاریخ وفات او عیان شد خواندند، چون «رحمتی به درویش»

در 22 شهریور سال 1375ش از چهارتاقى کوچک یادبود او بر فراز تپه‌اى در ورودى روستاى مهران رونمایى شد.[۴۴]

پانویس

  1. سرمدی، دانشنامه هنرمندان ایران و عرب، ص410؛ تهامی، فرهنگ اعلام تاریخ اسلام، ج1، ص1047.
  2. یعقوبی، آشنایی با مشاهیر طالقان، ص140؛ کابلی، سیری در تحول و تطور خوشنویسی ایران و زندگی درویش عبدالمجید طالقانی، ص32.
  3. زادهوش، مصاحبه با مهرانی، 1392/1/30.
  4. بامداد، شرح حال رجال ایران، ج2، ص301؛ کابلی، سیری در تحول و تطور خوشنویسی ایران و زندگی درویش عبدالمجید طالقانی، ، ص32؛ کابلی، کلک خوشنویسی: یادی از استاد درویش عبدالمجید طالقانی، ص131.
  5. همایی، تاریخ اصفهان(مجلد هنر و هنرمندان)، ص131.
  6. جناب، رجال و مشاهیر اصفهان، ص368.
  7. دهخدا، لغت‌نامه، ج7، ص9403.
  8. معین، فرهنگ فارسی، ج5، ص4216؛ سادات ناصری، سرآمدان فرهنگ و تاریخ ایران در دوره اسلامی، ج1، ص354.
  9. کابلی، کلک خوشنویسی: یادی از استاد درویش عبدالمجید طالقانی، ص512.
  10. لسان الملک، تذکره خوشنویسان، ص132.
  11. بیانی، احوال و آثار خوشنویسان، ج2، ص414؛ حقیقت، تاریخ هنرهای ملی و هنرمندان ایرانی، ص928.
  12. مهرانی، مهران و گلهای بوستانش، ص119.
  13. کابلی، سیری در تحول و تطور خوشنویسی ایران و زندگی درویش عبدالمجید طالقانی، ص34.
  14. مشعشعی، سر عشق، ج2، داخل جلد.
  15. آل بحرالعلوم، تحفةالعالم فى شرح خطبةالعالم و نيـز پيـدايش خـط و خطاطـان، ص 179؛ جناب، رجال و مشاهير اصفهان، ص368.
  16. نواب، تذکره دلگشا، ص539؛ فاضل گروسی، تذکره انجمن خاقان، ص625، همایی، تاریخ اصفهان(مجلد هنر و هنرمندان)، ص134، شاه حسینی، یادداشت های استاد علامه جلال‌الدین همایی در حاشیه مجمع الفصحاء هدایت، ص227.
  17. مجموعه فرهنگی و مذهبی تخت فولاد، دانشنامه تخت فولاد، ج3، صص139-134.
  18. مشعشعی، احوال و آثار درویش عبدالمجید طالقانی، صص66-60.
  19. مشعشعی، احوال و آثار درویش عبدالمجید طالقانی، ص20.
  20. مشعشعی، مقدمه مرقع خجسته، ص8؛ کابلی، معرفی گنج پنهان در گنجینه بهارستان، ص88.
  21. معین، فرهنگ فارسی، ج5، ص4216؛ سادات ناصری، سرآمدان فرهنگ و تاریخ ایران در دوره اسلامی، ج1، ص354؛ شیمل، خوشنویسی و فرهنگ اسلامی، ص61.
  22. همایی، تاریخ اصفهان(مجلد هنر و هنرمندان)، ص132.
  23. آغداشلو، آسمانی و زمینی: نگاهی به خوشنویسی ایرانی از گذشته تا امروز، ص136.
  24. صحراگرد، «درویش عبدالمجید طالقانی» دانشنامه جهان اسلام، ص600.
  25. همایی، تاریخ اصفهان(مجلد هنر و هنرمندان)، ص132.
  26. قدسی، خوشنویسی در کتیبه های اصفهان، ص13.
  27. مشعشعی، احوال و آثار درویش عبدالمجید طالقانی، ص65.
  28. آذربیگی، آتشکده آذر، ص350؛ مفتون دنبلی، تجربةالاحرار و تسلیةالابرار، ص449؛ فاضل گروسی، تذکره انجمن خاقان، صص613-612؛ شوشتری، تحفة العالم، ص229؛ قاجار، تذکره محمدشاهی، ص86؛ اختر، تذکره، ص170؛ هدایت، گلزار جاویدان، ص1241؛ غفاری، گلشن مراد، ص444؛ صدر، ص48؛ حقیقت، تاریخ هنرهای ملی و هنرمندان ایرانی، ص328.
  29. فضائلى، اطلس خط، ص610.
  30. همایی، تاریخ اصفهان(مجلد هنر و هنرمندان)، ص131؛ اصفهانی، خط و خطاطان، ص73؛ ایرانی، پیدایش خط و خطاطان، ص179، خراسانی، تذکرةالخطاطین، ص80.
  31. فضائلی، اطلس خط، ص618؛ یعقوبی، آشنایی با مشاهیر طالقان، ص48؛ ناشناس، تذکره خوشنویسان: پیدایش و سیر تحول هنر خط، ص273؛ سپهرم، تاریخ برگزیدگان و عده‌ای از مشاهیر ایران و عرب، ص466.
  32. صحراگرد، مروری بر سیر تحول خط تعلیق و علل رکود آن در اصفهان، ص15.
  33. یعقوبی، آشنایی با مشاهیر طالقان، ص144.
  34. مشعشعی، احوال و آثار درویش عبدالمجید طالقانی، ص19.
  35. مفتون دنبلی، تذکره نگارستان دارا، ج1، ص251؛ مفتون دنبلی، تجربةالاحرار و تسلیة الابرار، ص450.
  36. آقابزرگ تهرانى، الذریعه الی تصانیف الشیعه، ج9، ص304؛ آقابزرگ تهرانی، الکواکب المنتشره، صص473 - 472؛ بیانى، احوال و آثار خوشنویسان، ج4، ص1263؛ گروه نویسندگان، کارنامه بزرگان ایران، ص277.
  37. اختر، تذکره، ص171.
  38. قدسی، مرقع، ص15؛ نفیسی، مقدمه دیوان کامل عاشق اصفهانی، ص 6.
  39. مشعشعی، احوال و آثار درویش عبدالمجید طالقانی، ص25.
  40. درويش، ديوان درويش عبدالمجيد شكسته نويس، مقدمه.
  41. گزی، رجال اصفهان یا تذکرة القبور، صص 110- 105 ؛ مهدوی، دانشمندان و بزرگان اصفهان، ج2، صص 601 - 600؛ مهدوی، سیری در تاریخ تخت فولاد، صص 193 - 192؛ رکن زاده، تذکره روز روشن، ص259؛ گوپامای، تذکره نتایج الافکار، ص669؛ هدایت، تذکره مجمع الفصحاء، ج5، صص 932 - 931؛ فرصت شیرازی، آثار عجم، ص545؛ راهجیری، تذکره خوشنویسان، ص132؛ مدرس تبریزی، ریحانة الادب، ج2، صص 219 - 218؛ کرمانی نژاد، خوشنویسی در ایران، صص 83-80؛ رفیعی، خط و خطاطان، ص156.
  42. مهدوی، اعلام اصفهان، ج 4 ، صص 372- 371.
  43. لطفی، تذکره شعرای تخت فولاد اصفهان، ص۵۰۴.
  44. کابلی، کلک خوشنویسی: یادی از استاد درویش عبدالمجید طالقانی، ص515؛ محمدبیگی، طالقان در باستان، ص213.

منابع

  • مهدوی، سید مصلح الدین، اعلام اصفهان، اصفهان: سازمان فرهنگي تفريحي شهرداري اصفهان، ۱۳۸۶.
  • لطفی، عليرضا (حامد اصفهانی)، تذكره شعرای تخت فولاد اصفهان: معرفی شعرای مدفون در تخت فولاد اصفهان، اصفهان، سازمان فرهنگی تفريحی شهرداری اصفهان، ۱۳۹۰.
  • مجموعه فرهنگی و مذهبی تخت فولاد: زيرنظر اصغر منتظرالقائم، دانشنامه تخت فولاد اصفهان، ج3، اصفهان: سازمان فرهنگی تفريحی شهرداری اصفهان، چاپ اول، 1392.