این دانشنامه در حال تصحیح و تکمیل می باشد. از این رو محتوای آن قابل ارجاع نیست. پیشنهاد عناوین - ارتباط با ما
عباسعلی ادیب حبیب آبادی
این نوشتار نیازمند جعبهٔ اطلاعات است. ممکن است بخواهید با افزودن یک جعبهٔ اطلاعات، به استانداردسازی نمایش موضوع کمک کنید. |
این نوشتار نیازمند ویرایش فنی یا ادبی می باشد. |
این مقاله ممکن است در رده اشتباه قرار گرفته باشد یا متعلق به ردههای اضافی است. |
آیةالله شیخ عباسعلی ادیب حبیبآبادی شاعر متخلص به نادم و ادیب فقیه، ریاضیدان، عالم فاضل و[۱] مجتهد ذوفنون و یکی از علمای مبرّز اصفهان و مدرّسین مشهور حوزه علمیّه بود که به دعوت مرحوم آیةالله خراسانی عهدهدار تدریس «رسائل» و «مکاسب» در مدرسه چهارباغ اصفهان شد.[۲]
ولادت و تحصیلات
عالم بزرگوار آیةالله شیخ عباسعلی ادیب در سوم ماه جمادیالاولی سال ۱۳۱۵ قمری در حبیبآباد برخوار اصفهان[۳]، چشم به جهان گشود.
وی تحصیلات ابتدایی، مقدمات و ادبیات عرب را در زادگاه خویش فراگرفت؛ از مهمترین اساتید ایشان در این مرحله میتوان از دانشمند معظّم مرحوم میرزا محمّدعلی معلّم حبیبآبادی صاحب کتاب ارزشمند «مکارم الآثار» نام برد.
آیةالله ادیب در سن بیستودوسالگی جهت تکمیل تحصیلات و کسب معارف اهلالبیت علیهمالسلام وارد حوزه علمیّه اصفهان شد و با تلاش پی گیر، استعداد خدادادی و استفاده از محضر اساتید مختلف، بهزودی پلههای ترقی را طی نمود و به مدارج عالی علمی و اخلاقی رسید.
حضرات آیات سیّد محمّد نجفآبادی و شیخ محمّدرضا نجفی اصفهانی در حدود سن چهلسالگی مرحوم آیةالله ادیب، تصریح به مقام اجتهاد ایشان نمودند؛ سپس این دو اجازه، به تأیید آیةالله العظمی سیّد ابوالحسن اصفهانی نیز رسید.[۴]
استادان
برخی از اساتید ایشان در اصفهان، عبارتند از آیات و حجج :
1ـ سیّد احمد اصفهانی؛
2ـ شیخ محمّدرضا نجفی اصفهانی؛
3ـ شیخ علی یزدی؛
4ـ شیخ محمّد حکیم خراسانی؛
5ـ سیّد محمّد نجفآبادی؛
6ـ سیّد مهدی درچه ای.
شاگردان
آیةالله ادیب در مدارس مختلف اصفهان مانند «مدرسه امام صادق علیه السلام»، «مدرسه نیم آور»، «مدرسه صدر» و «مدرسه جدّه بزرگ» به تدریس اشتغال داشت.
شاگردان بسیاری از محضر این عالم بزرگوار بهره بردند که برخی از آنان، عبارتند از یات و حجج:
۱ـ مرحوم سیّد ابوالحسن بدری (م ۱۳۹۱ ش).[۵]
۲ـ شیخ ابوالفضل اکبری خورزوقی مدّظلّه العالی.[۶]
۳ـ شیخ احمد روحانی (شیخالاسلام).[۷]
۴ـ مرحوم شیخ اسماعیل اکبری خورزوقی (۱۳۰۳ ـ ۱۳۹۲ ش).[۸]
۵ـ شیخ محمّدباقر آصفی نجف آبادی مدّظلّه العالی.[۹]
۶ـ مرحوم سیّد محمّدتقی مدنی چهارسوقی (۱۳۰۸ ـ ۱۳۹۲ ش)؛
۷ـ سیّد جواد ابطحی سدهی دامظلّه العالی.[۱۰]
۸ـ شیخ جعفر الهی نجفآبادی.[۱۱]
۹ـ استاد حبیب الله فضائلی سمیرمی (۱۳۰۱ ـ ۱۳۷۶ ش).[۱۲]
۱۰ـ سیّد حسن فقیه امامی اصفهانی (۱۳۵۴ ـ ۱۴۳۲ ق)؛[۱۳]
۱۱ـ سیّد حسین مهاجر دامظلّه العالی.[۱۴]
۱۲ـ شیخ عباسعلی معینی کربکندی دولت آبادی؛[۱۵]
۱۳- میرزا عنایةالله نجفی (م ۱۳۸۱ ش).[۱۶]
۱۴ـ مرحوم شیخ کرمعلی صالحی خمینیشهری (م ۱۳۷۷ ش).[۱۷]
۱۵ـ شیخ محمّدعلی اعتزازیان (م ۱۳۵۰ ش).[۱۸]
۱۶ـ شیخ محمّدعلی شریعتی نصرآبادی (۱۳۱۹ ـ ۱۴۰۷ ق).[۱۹]
۱۷ـ شیخ محمّد محزونیه (۱۲۷۵ ـ ۱۳۸۷ ش)؛[۲۰]
۱۸ـ سیّد مرتضی هاشمی طالخونچه ای دامظلّه العالی. [۲۱]
۱۹ـ شیخ نصرالله قضائی نجفآبادی (۱۲۷۹ ـ ۱۳۶۴ ش).[۲۲]
آثار مکتوب
برخی از آثار وی عبارت است از:
۱- ارث الشیعه؛
۲- وظایف الشیعه در شرح دعای ندبه؛
۳- مناسک الشیعه؛
۴- هدیةالعباد در شرححال صاحب بن عباد؛
۵- ملحقات قضاوتهای امیرالمؤمنین علیهالسلام؛
۶- رساله قطبیه.
ابیات زیر از اشعار اوست:
خم ابروی خمینی خم خمخانه شکست | پی پیمانه حق جرعه و پیمانه شکست | |
خاک ایران همه چون صفحه شطرنجی بود | مات شد شاه و همه تخته شاهانه شکست | |
دشمن ار گرگ صفت کرد به ما دندان تیز | سنگ دندان شکنش یکسره دندانه شکست | |
خبر از عاقبت ظلم دهد شعر ادیب | سنگ پاداش سر ظالم دیوانه شکست[۲۳] |
حالات فردی – اخلاقی
آیة الله ادیب در خطابه و منبر نیز تسلّط داشت. با آنهمه علم و موقعیت اجتماعی در مقابل کوچکترین فرد طلبه خاضع بود و تواضع و فروتنیاش زبانزد خاص و عام بود.
زاهد و بیاعتنا به دنیا و عناوین مادی بود. تا آخر عمر در همان خانه قدیمی و مخروبه و نمناک خود زندگی می کرد.
پشتکار و جدیت او در امر تحصیل و تدریس نمونه و یک پارچه اخلاص بود.
سخن و قلم و قدمش فقط برای خدا و تحصیل رضای او بود و از هیچ کس ملاحظه نداشت. برای علما و طلّاب احترام زایدالوصفی قائل بود. طلّاب و فضلا را تشویق میکرد و حقیقتاً طلبه پرور بود. نسبت به سادات بسیار محبّت و احترام می کرد.
به اهلبیت عصمت و طهارت علیهمالسلام تا سرحد عشق دلبستگی داشت. اشعار زیادی در وصف امام زمان عجّل الله تعالی فرجه الشریف سروده بود. به هنگام ذکر مصائب اهلبیت علیهم السلام اشک از محاسن سفیدش جاری میشد.
از ویژگیهای او علاقه شدید نسبت به امام خمینی رضوان الله علیه بود. کمتر مجلسی بود که از عظمت و شخصیت امام سخنی به میان نیاورد و از اهداف امام و انقلاب حمایت نکند.[۲۴]
وفات و مدفن
مرحوم آیةالله ادیب پس از افزون بر نود سال عمر پربرکت و سراسر خدمت به اهلبیت علیهم السلام و نشر معارف الهی، در روز پنجشنبه دوم ذیحجه ۱۴۱۲ قمری مصادف با چهاردهم خرداد ۱۳۷۱ شمسی در اصفهان چشم از جهان فروبست و جسمش در جوار بقعه صاحب بن عبّاد در محله طوقچی اصفهان در دل خاک آرام گرفت.[۲۵]
در محضر استاد ادیب
خاطرات دوران تحصیل آیةالله ادیب برای طلّاب جوان، سرشار از نکات و آموزههای اخلاقی است. در اینجا برخی از مشقّت و سختیهایی را که بزرگان حوزه در جهت حفظ این میراث کهن سلف صالح و تحویل آن به نسل بعد، متحمّل شدهاند را در بیان آیةالله ادیب می آوریم. ایشان در مصاحبه خویش با مجلّه حوزه قسمتی از خاطرات مربوط به دوران تحصیل خود را چنین بیان نموده است:
زندگی سراسر خاطره است، خاطرات تلخ و شیرین، به خصوص زندگانی محصّل. تحصیل، ویژگیهای خاص خودش را دارد که زندگی محصّل را مقرون به خاطرات بیشتر میکند.
۱)- طلبه بودن و مشکلات
اولین ویژگی که کاملاً طبیعی هم هست، مشکلات فراوانی است که با درس خواندن قرین است، چرا که انسان وقتی امکانات مالی نداشت و نتوانست خرج کند، برایش مشکل پیش میآید. ناراحتیها هم طبیعی است. حتی گاهی انسان، خیلی سختی هم میبیند. در این موقعیت، انسان باید صبر کند و در صراط مستقیم گام بردارد. در این درگیریها و مشکلات، انسان نباید بلغزد، چرا که اگر لغزید بهطور حتم سقوط میکند و حداقل خسارتی که میکند این است که از حقیقت علم و معنویت آن، دور میماند و خیلی تلاش بکند به ظواهری میرسد. حقیقت علم، بهگونهای است که جز با زحمت مقرون با خلوص نیت و پاکی طینت به دست نمیآید.
بله در سختیها باید استقامت کرد و اتفاقاً علیرغم تصوّرش این کار خیلی مشکل هم نیست.
من چندین سال بود که نمیتوانستم یک عبا بخرم. یک عبای کهنه داشتم با همان میساختم. در احوالات بعضی از بزرگان دارد که حتی چراغ برای مطالعه نداشتهاند، به همین خاطر مجبور میشدند در مکانهای عمومی از نور چراغ برای مطالعه استفاده کنند.
۲)- خاطره ای از ایام تحصیل
امّا خاطرات شخصی من در زمان طلبگی: روزی شش درس میگرفتم و چند درس هم میگفتم. شب که میشد میبایست تمام این دروس را مطالعه بکنم، به همین خاطر هیچگاه اوایل شب شام نمیخوردم که خوابم نگیرد. بعد از مقداری مطالعه که خسته میشدم شام میخوردم و بعد برای اینکه خوابم نبرد، چراغ لامپا را روی طاقچه میگذاشتم و پای چراغ میایستادم و ایستاده مطالعه میکردم که خوابم نگیرد. بعد از مطالعه چندساعتی استراحت میکردم و در روز بعد قبل از طلوع آفتاب درس و بحث را شروع میکردم.
۳)- عوامل پویایی حوزه اصفهان
دو عامل در رونق و رواج حوزه اصفهان، بسیار مؤثر بود:
یک مدیریت حوزه که پیش از روی کار آمدن رضاخان، مرحوم حاجآقا نورالله و آقایان مسجدشاهی، ریاست اداره و مدیریت حوزه را به عهده داشتند. در آن زمان به حوزه سروسامان و نظمی داده بودند.
عامل دوم در رونق حوزه اصفهان، اساتید پرمایه و حوزههای درسی خوبی بود که تشکیل میشد، استادان بزرگی که در فنون مختلف ذیفنون بودند. برای هرکدام از علوم، فقه و اصول و حکمت و طب و ریاضیات، استاد وجود داشت. مرحوم آخوند کاشی و جهانگیرخان و [حاجآقا رحیم] ارباب و دیگرانی که قبل از زمان ما بودند هر یک استوانهای کمنظیر بهحساب میآمدند. زمانی هم که آقا سیّد محمّدباقر درچه¬ای، مرحوم شیخ محمّد حکیم و دیگران بودند که رونق درسی حوزه از اینان بود.
۴)- حوزه اصفهان در عصر رضا خان
با روی کار آمدن رضاخان، کلّاً درسها تعطیل شد. من خودم آن زمان یازده جلسه درس داشتم و مدتی بود که سیزده جلسه شده بود.
آن زمان، در مسجد امام، جلسه درس داشتم. در تمام رشتههای طلبگی وارد بودم و اغلب آنها را درس میگفتم. رضاخان، با آقایان مسجدشاهی و [بالأخص] حاجآقا نورالله ـ که ریاست حوزه را داشتند ـ طرف شد و درسها را تعطیل کرد. تمام درسها تعطیل شد؛ و طلبهها پراکنده شدند. من هم مدت چندین سال بود که کنار نشستم و درس و بحثی نداشتم. در این قضایا بعضی از بزرگان از غصّه دق کردند و مردند. اینکه بعد از سالیانی، دومرتبه درس و بحثها شروع شد. ولی دیگر حال حوزه اصفهان، به حالت قبل برنگشت».[۲۶]
۵)- توجه به نیاز روز
از بایستهها برای اصحاب قلم، توجّه به نیاز روز و مخاطب شناسی است.
شهید مطهری، آیةالله طیّب و آیةالله ادیب ازجمله عالمان راحل معاصرند که به «نیاز عصر» و «بهروز نوشتن» اهتمامی ویژه داشتند.آیةالله ادیب نیز در تألیفات خو به همین نکته توجه داشتند. سخنان ایشان درباره هدف از تألیفات خود را نقل می کنیم:
ارث الشیعه
«اولین تألیف من، کتاب "ارث الشیعه" بود. من دیدم طلاب، در باب ارث و فهم مطالب پیچیده این باب، مشکلاتی دارند. بر این اساس، تصمیم گرفتم بحث ارث را بر اساس موازین شیعه، به زبانی ساده بیان کنم که تا حدی رفع این مشکل بشود. این کتاب، در میان طلبهها با استقبال روبرو شد و چندین چاپ متوالی خورد.
مناسک الشیعه
در آن اوایل که حجاج، حج میرفتند مناسک نبود و به این خاطر افراد بهزحمت میافتادند. در آن موقع، من "مناسک الشیعه " را تألیف کردم. این مناسک بهگونهای بود که علاوه بر مسائل و احکام شرعی، خصوصیات محلی مکانهای مختلف را داشت، مثلاً مشخص کرده بود حرم تا کجاست. حریم و حدود آن را تعیین کرده بود. همچنین بقیه مکانها را نیز که خیلی هم مفصّل شده بود.
وظایف الشیعه
کتاب شرح دعای ندبه، به نام "وظائف الشیعه "، یکی دیگر از تألیفات من است.
زمانی یک عده، بر رد دعای ندبه حرف میزدند و چیز مینوشتند که این دعا سند ندارد، مدرک ندارد و عبارتهایش درست نیست. در عبارتهای دعا هم خدشه میکردند. من در جهت ارائه سند و درست بودن جهات دیگر دعا، این کتاب را نوشتم.
احسن التقویم
کتاب دیگر، "احسن التقویم" است که در آن اوقات شرعی اصفهان را مشخص کردم. البته بعد اوقات شرعی مکه و مدینه و تهران را هم نوشتم.
در کتاب احسن التقویم، اوقات شرعی اصفهان را در طول سال مشخص کردم؛ انگیزه تحریر کتاب احسن التقویم، این بود که اذانی که از گلدسته، پخش میشد، با وقت شرعی مطابقت نمیکرد. وقتی من میرفتم نماز، میدیدم عدهای دارند از نماز برمیگردند. میگفتم: هنوز ظهر نشده. میگفتند: چرا اذان گفتند. حدود هیجده دقیقه اذان را زودتر میگفتند؛ من این کتاب را تألیف کردم تا وقت شرعی در ایام سال مشخص گردد.
هدیةالعباد
کتابی در شرح احوالات مرحوم صاحب بن عبّاد نوشتم؛ چون بعضی به من گفتند آن مرحوم، سنی مذهب بوده است. من دیدم، این نارواست، چرا که مرحوم صاحب بن عبّاد، از مروّجین شیعه و از پایهگذاران مذهب تشیع، در ایران به شمار میرود. این بود که کتابی در شرح احوالات آن جناب نوشتم و شهادت چندین نفر از فقهای بزرگ را بر شیعه بودن ایشان در آنجا آوردم.
الرسالة القطبیة
رفیق مهندسی داشتم به نام آقانجفی، یک روز ایشان به من گفت: من در انگلستان، به یک کنفرانسی دعوت بودم که در آنجا گوینده اظهار میداشت: این ادّعای مسلمانان که اسلام دین جامع و کاملی است درست نیست، بلکه اسلام دین ناقصی است. دلیل میآورد که در روی زمین، مناطقی هست که بین طلوع و غروب خورشید در آنجا، چندین ماه، فاصله است و مسلمانها راجع به چگونگی اعمال عبادی، در آن مناطق، هیچ حکمی در میان احکام فقهی خود ندارند. بعد حکایت طنزآمیزی را نیز، نقل کرده بود که: یک نفر مسافر روزهدار، به قطب شمال سفرکرده و در آنجا برای افطار، منتظر غروب خورشید مانده است و چون خورشید در وقت معمول غروب نکرده است مسافر بیچاره، از گرسنگی فوت کرده است.
این جریان، انگیزه تألیف کتاب "الرسالة القطبیة" در من شد. در این کتاب، من اوقات شرعی را در قطب شمال، مشخص کردم.
البته در مقدمه آوردهام که گوینده داستان مسافر روزهدار، در ساختن آن داستان، غفلت کرده است که شخص مسافر، ازنظر اسلام، نمیتواند روزه بگیرد.
و همچنین آوردهام که گر چه فقهای ما این بحث را به خاطر عدم ابتلا مطرح نکردند، امّا زمینه استخراج این حکم، در منابع اسلامی هست و باید استخراج شود؛ چنانکه من این کار را کردم، یعنی حکم عبادتهای آنجا را از قرآن و حدیث، استخراج کردم و اوقات صلاة وصوم را در مناطق شمال، مشخص کردم».[۲۷]
پانویس
- ↑ برگرفته از کتاب سیمای صالحان، ص ۱۸۹-۱۷۹.
- ↑ گلزار فضیلت، ص ۲۷۶.
- ↑ «حبیبآباد» از روستاهای برخوار اصفهان است که در سال های اخیر با عنوان شهر حبیبآباد شناخته میشود.
- ↑ سیمای صالحان، ص ۱۸۰.
- ↑ گلزار مقدّس، ص ۲۳۵.
- ↑ مصاحبه تلفنی نگارنده با ایشان در نیمه دوم شهریورماه ۱۳۹۳ ش.
- ↑ ر.ک: بزم معرفت، ص ۲۴۶.
- ↑ مصاحبه با حجّةالاسلام شیخ ابوالفضل اکبری خورزوقی در نیمه دوم شهریورماه ۱۳۹۳ ش.
- ↑ مصاحبه با ایشان در نیمه اول دی ماه ۱۳۹۳ ش، مدرسه صدر بازار.
- ↑ اعلام اصفهان، ج ۲، ص ۳۹۷.
- ↑ ر.ک:بزم معرفت، ص ۲۲۰.
- ↑ اعلام اصفهان، ج ۲، ص ۴۲۱.
- ↑ اختران فضیلت، ج ۲، ص ۵۱۴.
- ↑ شرح حال خودنوشت (مخطوط).
- ↑ مصاحبه با ایشان در بهمن ۱۳۹۸ اصفهان.
- ↑ ر.ک: گلزار مقدّس، ص ۱۳۶.
- ↑ این عالم فاضل خدوم و درعینحال گمنام در مدرسه جدّه¬بزرگ حجره داشت و او را حقّی عظیم بر این نویسنده است. در آغازین سالهای طلبگی و عصرهای گرم تابستان قسمتی از ادبیّات را بهصورت خصوصی ـ با طلبهای فلاورجانی ـ در نزد وی فراگرفتهام؛ برای آشنایی بیشتر با این عالم صالح، ر.ک: کتاب «خمینیشهر شهری که از نو باید شناخت»، ص ۱۶۷.
- ↑ ر.ک: شرح مجموعه گل، ص ۳۹.
- ↑ به نقل «عالم عامل» (شرح حال مرحوم حجةالاسلام والمسلمین شیخ محمّدعلی شریعتی نصرآبادی) به قلم احمدرضا نصر (مخطوط).
- ↑ مرحوم آیةالله محزونیه ـ با مراتب علمی بالایی که داشتند ـ در یکی از ماههای رمضان دهه شصت شمسی برای تبلیغ به زادگاه این نویسنده ـ روستای سیان جرقویه ـ مشرّف شده بودند و این مطلب بعدها باعث اولین نقطه آشنایی نویسنده با ایشان شد. مرحوم آیةالله محزونیه شبها در ایوان بیرونی مدرس مدرسه صدر بازار اقامه جماعت مینمودند و نویسنده نیز بهاتفاق هم حجره خویش فاضل گرامی حضرت حجّةالاسلام والمسلمین شیخ حیدر بهرمن ـ که امروز در شمار فضلای حوزه علمیّه قم هستند ـ در نماز جماعت وی شرکت مینمودم.
- ↑ مصاحبه با آیةالله سیّد مرتضی هاشمی طالخونچه ای سی و یکم شهریورماه ۱۳۹۳ ش.
- ↑ ر.ک: شرح مجموعه گل، ص ۲۹۶.
- ↑ بهشتینژاد، شعرای حوزه علمیه اصفهان، ص114؛تذکره شعذای معاصر اصفهان ، ص 29 .
- ↑ با استفاده از وفیات علمای اصفهان، رحیم قاسمی، ص ۸ ،(مخطوط)، با تلخیص و تصرّف.
- ↑ سیمای صالحان، ص ۱۸۵.
- ↑ آئینه داران حقیقت، ج ۱، ص ۳۶۵ ـ ۳۶۶.
- ↑ آئینه داران حقیقت، ص ۳۶۸ ـ ۳۷۰.