این دانشنامه در حال تصحیح و تکمیل می باشد. از این رو محتوای آن قابل ارجاع نیست. پیشنهاد عناوین - ارتباط با ما

محمدحسن خاکیا

از دانشنامه حوزه علمیه اصفهان
پرش به ناوبری پرش به جستجو

ميرزا محمد حسن خاكيا (۱۲۷۷ش-۱۳۵۵ش) فرزند محمـدعلى از اسـاتيد فـن شـعر و ادب در محله ميدان كهنه اصفهان متولّـد شـد .

محمدحسن خاکیا

معرفی

خاکیا در سال 1277ش در اصفهان متولد شد. خاکیا در کودکی همراه صغیر اصفهانی به مکتب خانه رفت ، در آغاز نوجوانی پدرش را از دست داد و در بازار اصفهان به کار مشغول شد. ابتدا در کاروانسرای دالان دوز در بازار و سپس در بازار بزرگ چنار سوخته به کار پرداخت. او از نوجوانی طبع شعر داشت و شعر می سرود.[۱] مدتی نيز در تهران ساكن بود و از ارادتمندان ميرزا عبدالحسين ذوالرياستين شيرازی به شمار میرفت. پس از آن به اصفهان بازگشت و از محضر عارف شهير، ميرزا عباس پاقلعه ای استفاده كرد.[۲]

فعالیت ها

وی شاعری قوی و خطاطی ماهر بود. اشعارش را در نشريات و روزنامه ها به چاپ میرساند، اما ديوان اشعارش هنوز به چاپ نرسیده است.

کم کم در بین ادباء و شعراء شهرت یافت و علاوه بر سخنوران اصفهان، از تهران نیز گاهی شاعران به این انجمن می آمدند. انجمن در سال های 1324 تا 1340ش به فعالیت ادامه داد و پس از تأسیس انجمن ادبی کمال در مدرسه چهارباغ، تعطیل شد. خاکیا در این انجمن و سپس در انجمن ادبی صائب شرکت می کرد.[۳]

اشعار او در بسیاری روزنامه ها و نشریات چون توفیق، صدای اصفهان و اصفهان به چاپ می رسید. خاکیا مردی عارف مسلک و درویش منش بود سفری به تهران رفته و به خدمت ذوالرّیاستین رسیده و مرید او شد.سپس به اصفهان آمد و مرید میرزا عبّاس پاقلعه ای شد.[۴]

مهدوی در تـذكره شعرای معاصر می نويسد:

«پس از آنكه مرحوم شيدا به دليـل ضـعف مـزاج و سـاير علل، انجمن ادبى را تعطيل نمود ايشان(خاكيا) همت نموده و چنـدين سـال انجمـن ادبى اصفهان را در منزل خود داير نمود و شعرا و اسـاتيد و از آن جملـه خـود مرحوم شيدا در آن شركت می فرمود. از اساتيد فن شـعر و ادب در اصـفهان بـه شمار می رود و اكنون گاهى در انجمـن ادبى كمال شركت می نمايد.»[۵]


جناب آقاى خاكيا فرزند آن مرحوم در مورد پدرش می گويد :

در حلقه ميرزا عبــاس خــان شــيدا دســت ارادت بــه زين العابدين داده بود.شغل ايشان رزازى بود و محصولات حبوبات كشاورزان را می خريد و در مغـازه خود در كاروان سراى خاكيا به دكان داران می فروخت. خاكيا اشـعار نغـز و دلنشـينى دارد. بارها مرحوم برادرم از مرحوم پدرم درخواست نمود كه اشعارش را بـه چـاپ برساند ليكن ايشان می فرمود: هنوز وقت آن فرا نرسيده است، هر وقت زمـانش فـرا برسد اسبابش فراهم می شود و به چاپ مى رسد. با اين حـال مجموعـه اى از اشـعارايشان كه پراكنده بود را گردآورى نمود و با خط خود نوشت .دفتـر برخى از اشعارش را بر سنگ قبور آشنايان و دوستان حك كـرده انـد كه از جمله شعرى است كه در رثاى فردى به نام مرحوم حسین شـاهى سـروده و سنگ مزار او اكنون در تكيه سید العراقین روبروى موزه جراید واقع است.[۶]

دیوان او نزد فرزند ایشان عباس خاکیا موجود است.[۷]استاد محمدعلى صاعد در خصوص آن مرحوم چنين مى گويد:

ايشان در انجمـن ادبى كمال شركت می نمود و در شعر طنز و انتقادى مهارت خاصى داشـت .

این اشعار از اوست:

از بعد مرگ خاك مـرا هركـه بـو كنـد يا خشت خُم بسازد از آن يا سـبو كنـد
شاد آن روان مست كه بعد از حيـات اومست دگر كه باده خورد يـاد از او كنـد
در وقت مرگ ديـد تـوان روى او بلـىروزى كه مرگ مىرسد اقبـال رو كنـد

وفات

وى سرانجام در بيستم خردادماه 1355 چشـم از جهـان فـرو بسـت و در تكيـه سيدالعراقين تخت فولاد به خاك سپرده شد .[۸] شکیب اصفهانی از اساتید شعر و ادب اصفهان و از دوستان قدیمی او مادّه تاریخ فوتش را چنین سروده است:

خواست مؤمنی «شکیب» از من سال تاریخ فوت او غافل
عارفی دوش سر زد و گفت «خاکیا» بود شاعری قابل

پانویس

  1. مهدوی، اعلام اصفهان،ج2،ص522
  2. نصر اللهی، تخت فولادسرزمین جاویدان، خطی.
  3. لطفی، تذكره شعرای تخت فولاد، ص222.
  4. مهدوی، اعلام اصفهان،ج2،ص522
  5. مهدوى، تذكره شعراى معاصر اصفهان، ص171
  6. مهدوى، تذكره شعراى معاصر اصفهان، ص171
  7. مهدوی، اعلام اصفهان،ج2،ص523
  8. مجموعه فرهنگی و مذهبی تخت فولاد، دانشنامه تخت فولاد، ج2، صص160-161.

منابع

  • مجموعه فرهنگی و مذهبی تخت فولاد: زيرنظر اصغر منتظرالقائم، دانشنامه تخت فولاد اصفهان، ج2، اصفهان: سازمان فرهنگی تفريحی شهرداری اصفهان، چاپ اول، 1389.
  • لطفی، عليرضا، (حامد اصفهاني)، کتاب تذكره شعرای تخت فولاداصفهان : معرفي شعراي مدفون در تخت فولاد اصفهان، اصفهان: سازمان فرهنگی تفريحي شهرداري اصفهان، 1390.
  • مهدوی، مصلح الدین، اعلام اصفهان، اصفهان: سازمان فرهنگی تفريحی شهرداری اصفهان، ۱۳۸۶.