این دانشنامه در حال تصحیح و تکمیل می باشد. از این رو محتوای آن قابل ارجاع نیست. پیشنهاد عناوین - ارتباط با ما

سید محمد فقیه احمدآبادی

از دانشنامه حوزه علمیه اصفهان
پرش به ناوبری پرش به جستجو
سید محمد فقیه احمدآبادی

سیدمحمد فقيه احمدآبادی( ۱۲۹۸ش-1392ش) فرزند محمد تقی، عالم واعظ، محدث خطیب، شاعر ادیب و از علمای معاصر بود .وی از علما و ائمه جماعت اصفهان بود و دیوان شعر دارد.

زندگی‌نامه

ولادت

سید محمد در ربیع الاول سال ۱۳۳۸ق /1298ش، در اصفهان در محله احمدآباد دیده به جهان گشود.

خاندان

پدرش، سید محمدتقی فقیه احمد آبادی، صاحب مكيال المكارم و مادرش حاجيـه خـانـم آقــا، فـرزنـد محمد جعفر بودند. خود او، پسر ارشد خاندان به شمار می رود. حـاج سيد محمد فقیه، ابتدا با دختر عالم فاضل و خطيب واعظ توانا، حاج سید مهدی بدری معروف به سینی (پیش از ۱۳۰۰ - ۱۳۷۷ق) ازدواج می‌کند. حاج مهدی سینی عالمی عامل و دارای حسن خلق و طبع سخی بوده است.

سید محمد درباره پدر همسرش می‌گوید:

«گاهی ایشان بدون عبا و قبا به منزل باز می‌گشت و علت آن را اینگونه بیان می کرد که در راه به فقیری برخوردم که لباس مناسبی نداشت و من نتوانستم او را در آن وضعیت ببینم. وی حتی نسبت به حیوانات هم مهربان بود».[۱]

حاج سید محمـد فـقـيـه از بتول آقا، دختر سینی، صاحب فرزند نمی شود و به سفارش مرحوم سینی، همسر دیگری اختیار و با مونس آقا دختر حاج سید اسماعیل موسوی ازدواج می کند.[۲]

فرزندان

از حاج سید محمد فقیه یک فرزند پسر به نام آقای مهندس على فقیه و چهار فرزند دختر به جای مانده است که از جمله دامادهای وی حجت الاسلام آقای سيد محمدهادی روضاتی بود که در سنین جوانی از دنیا رفت و در تکیه کازرونی مدفون گردید. اکنون فرزندش حجت الاسلام حاج سید محمدمهدی روضـاتی جانشین پدر و نیاکان گرامی و با دو شاخه بزرگ احمد آبادی و روضاتی پیوند دارد.

کودکی و نوجوانی

محمد در سایه پرمهر پدری دانشمند و پرهیزکار و مادری وارسته و شایسته رشد و پرورش یافت. او از همان دوران کودکی با رهنمودهای پدر بزرگوارش تلاش در راه کسب دانش و آراستگی به ارزشهای انسانی را آغاز کرد و پله های ترقی را یکی پس از دیگری پشت سر نهاد.[۳]

سید محمد هرچند این توفیق را یافت که برای مدتی از تربیت معنوی و علمی پدربزرگوارش برخوردار باشد و نزد او علم و ادب بیاموزد، اما این مدت خیلی به درازا نکشید و نزدیک نه سال داشت که خورشید تابناک پدر فقیه و علامه اش، صاحب مکیال، غروب کرد و این گوهر گرانبها را از دست داد. سید محمد فقیه نقل می‌کند:

« در سن ٤-٥ سالگی در یکی از سحرهای ماه (رمضان در کنار پدر نشسته بودم و درهای اطاق به جهت سردی هوا بسته بود. ناگاه دیدم پر از نور شد و مرکز نور حیاط خانه بود و پدرم در یک حالت تضرع و التجاء عجیبی بودند و مدتی آن حالت نور شدید و کامل ادامه داشت و سپس تاریکی شب و حال و هوای طبیعی وقـت سـحـر مجدداً حاکم گردید، ولی با توجه به کمی سن و سال من در آن زمان و از دنیا رفتن پدرم در همان سالها و یتیم شدنم در سنين نوجوانی نتوانستم تفسیر آن شب نورانی را از پدرم جویا شوم و هم اکنون به حسرت و اندوه گرفتارم ..».[۴]

اساتید

  • آیت الله حاج سید مرتضی موحد ابطحی
  • حاجی شیخ میرزا محمد طبیب زاده

سید محمد فقیه از سوی سه تن از علمای نامدار، استادش طبیب زاده و دو فرزند خواهرش، آيات بزرگ حاج سيد محمدباقر موحد ابطحی و حاج سید محمدعلی موحد ابطحی به دریافت اجازه حدیث نیز توفیق یافت.[۵]

حکایات و خاطرات

«در هنگامی که مشغول تأليف كتاب كنز المرام بودم، شبی در عالم رؤیا دیدم که مرحوم پدرم در خانه مسکونی خود در اطاق جنوبی رو به قبله نشسته بودند و جزوات کتاب را بررسی می‌کردند؛ رسیدند به این بخش از مطلب که شرط صحت اعمال و عبادات، داشتن ایمان است؛ اشاره ای فرمودند و به من فهمانیدند که در این مطلب نقصانی هست. فردای آن شب رفتم خدمت دوست صدیق و همراه پدرم مرحوم آیت الله آقا میرزا محمدباقر فقیه ایمانی و مطلب را تصحیح نمودم».[۶]

«حدود بیست سفر به حج و عمره شرفیاب شده ام. یکی از سفرها که فرصت نبود قبل از حج به مدینه مشرف شده و از مسجد شجره محرم شدیم، ما را به جحفه بردند که میقات اهل شام است. بعد از ظهر بود ماشینی که ما را به جحفه می‌برد حرکت کرد و با اینکه راه بسیاری نبود ولی طول کشید تا آنکه شب شد و در تاریکی شب راننده راه را گم کرد و به بیراهه افتاد و مــا متوجه شدیم که ماشین در بیابان روی خارهای مغیلان در حرکت است و راننده اتومبیل چون از پیدا کردن راه مأیوس گردید، توقف نمود. حدود بیست نفر بودیم، همگی پیاده شدیم و به حالت اضطرار به فریادرس عــالم حضرت بقیة الله استغاثه نمودیم و به ذکر « یا اباصالح المهدی ادرکنی» مشغول شدیم. ناگهان شخصی را دیدم با قامتی رسا که لباس سفید رنگی پوشیده بود. به راننده ماشین چیزی گفت و گویا او را راهنمایی کرد و راه را به او نشان داد. راننده رو به ما کرد و گفت: سوار شوید و خودش سوار شد و ماشین را روشن کرد. خیلی نگذشت که به جاده رسیدیم. نمی‌دانم که آن شخص که بود؟ زیرا صورت او را ندیدم و فقط اندام او را ملاحظه کردم و نمی‌دانم به راننده چه گفت؟ ولی می‌دانم که این یکی از الطاف خاص حضرت صاحب الامر( ع) بـه مـا بود».[۷]

« در سفری که پس از بازگشت از مدینه به کربلا رفته بودم، برادر بزرگوارم، جناب حجت الاسلام والمسلمین آقای حاج سید عباس فقیه احمدآبادی و مرحوم آیت الله آقای حاج سید مرتضی موحدابطحی هم اتفاقاً به کربلا آمده بودند. در کربلا خدمت آیت الله العظمی آقای سید ابوالحسن اصفهانی شرفیاب شدیم. چون از من خواستند خودم را معرفی کنم؛ عرض کردم: پسر فلانی هستم و ما را مورد عنایت خویش قرار دارند و توسط آقای میرجهانی مقداری پول عراقی و ایرانی برای من فرستاده و فرموده بودند که اینها را به او بده که کم پول، نباشد؛ خیلی لطف داشتند».[۸]

« گاهی خدمت مرجع بزرگ تشیع آیت الله العظمی حاج آقا حسین قمی می‌رسیدیم. ایشان خیلی بزرگوار بودند و شکوه و عظمتی داشتند. کسی مبلغی از وجوهات را خواسته بود، برای آقای سید ابوالحسن اصفهانی ببرد. وقتی به کربلا رسیده بود و هیمنه آقای قمی را دیده بود، خیال کرده بود ایشان آقای سید ابوالحسن اصفهانی هستند و لذا آن وجوهات را به ایشان داده بود و پس از آن فهمیده بود که اشتباه کرده و چون به مرحوم سید ابوالحسن اصفهانی قصه را گفته بود فرموده بودند: قبول کردم و فرقی ندارد».[۹]

«نجف که بودیم شبها به درس مرحوم آیت الله حاج آقا ضیاءالدین عراقی در مسجد شیخ طوسی که کنار صحن مطهر است می‌رفتیم. در سامرا به مدرسه آقای شیرازی رفتم، در آنجا کتابی را دیدم که مرحوم والد مادر، در رابطه با جواز خواندن زیارت عاشورا به طریق آسان یعنی یک مرتبه لعن و بعد ۹۹ مرتبه «اللهم العن جميعا» و یک مرتبه سلام و بعد ۹۹ مرتبه «السلام على الحسين و على على بن الحسين و على اولاد الحسين و على صحاب الحسین»، مطالبی را پشت کتاب نوشته بودند. در پشت کتاب کامل الزيارات ابن قولویه نیز این مطلب رانوشته بودند..».[۱۰]


صفحه اول از کنزالمرام فی اعمال شهر الصیام
رساله کنزالمرام فی شهر الصیام
رساله مفتاح‌الشرف

آثار

از این دانشمند معظم، آثاری ارزشمند نیز به جای مانده است که عبارتند از:

  • « کنز المرام في اعمال شهر الصيام»: مجموعه ای نفیس پیرامون آداب و اعمال ماه مبارک رمضان که اذکار دعاها و نمازهای مخصوص روزها و شبهای این ماه، به نظم و ترتیب خاصی تنظیم شده و خواننده را از مراجعه به سایر کتب بی نیاز ساخته است.
  • « مفتاح‌الشرف» : مجموعه‌ای در تهذیب اخلاق که به اقتصار تألیف شده است.
  • « دیوان اشعار»: حاج سید محمد فقيه، غزلیات و اشعار زیبای بسیاری در موضوعات گوناگون علمی، دینی، اخلاقی و اجتماعی و بویژه در مدح و ثنا و رثای اهل بیت و حضرت بقية الله اعظم (عج) سروده است.
  • «مقدمه بر کتاب نورالابصار في فضيلة الانتظار»: کتاب «نورالابصار» از آثار صاحب مکیال است و حاج سيد محمد فقیه، مقدمه ای بر آن افزوده که شرح احوال و ذکر آثار پدر را در آن آورده است.
  • «مؤخره كتاب حور مقصورات»: متن کتاب اثر فقيه طبيب و عالم مجتهد محدث نامی، حاج میرزا محمد طبیب زاده، استاد و شیخ اجازه سیّد محمد فقیه است که در واقع ترجمه و شرح اعتقادات شیخ صدوق به شمار می رود. سید محمد فقیه مقاله ای در شرح احوال و آثار استادش نوشته است که در پایان کتاب مذکور چاپ شده است.
  • «مجالس المعصومین»: در بیان فضائل و مناقب و مصائب معصومين (ع).

ابیات زیر از اشعار اوست:[۱۱]

عمر بگذشت و هنوز از پی جاه و هوسیم ترسم آخر به مراد دل خود می نرسیم
دل خود را بنمودیم به دنيا پیوند دور شیرینی دنیا همه همچون مگسیم


ابیات زیر از اشعار سید محمد فقیه است که در سوگ وفات پدر و تأسيس بقعه محل دفن او سروده:

یکدم اگر به تربت پاکان گذر کنی خواب و خیال غیر حق از سر بدر کنی
گر توتیای چشم کنی خاک کویشان بتوان که تا سرادق گردون نظر کنی
وانگه به زیر پای نهی مهر و ماه راوز هرچه هست غیر رضایش حذر کنی
از تنگنای چاه طبیعــت بــــرون درآبا پای دل به طارم اعلی سفر کنی
در قلزم وجود تو هستی که می تواندر کائنات، هـر أثـرى بـی أثـر كنـی
آب حیات، چشمهاش اندر دهان توستدر آب حیات و خضر، چرا قصه سرکنی

از رباعیات اوست:

از فراق روی نیکت رفته از کفها قرار عاشقان مردند از هجر جمالت ای نگار
دور شد از بس ظهورت ای شهنشاه جهانجان ز تن آمد برون از بس کشیدم انتظار


وفات

وی در سن ٩٤ سالگی در روز ۲۹ تیر ۱۳۹۲ش/۱۱ رمضان ١٤٣٤ق، پس از طی ماه ها بیماری و بستری در بیمارستان و منزل و تحمل سختیهای فراوان درگذشت و پیکرش، پس از تشییع از منزل شخصی تا امامزاده اسماعیل و برگزاری مراسم سوگواری، نزدیک ظهر روز ۳۰ تیر/ ۱۲ رمضان در بقعه پدرش، تکیه صاحب مکیال المکارم در تخت فولاد مدفون شد.

مراسم فاتحه او در شب همان روز یکشنبه در حرم امامزاده اسماعیل و نیز در دوشنبه شب، در مسجد خیابان طالقانی و مراسم هفتم نیز در جمعه شب ۱۷ ماه مبارک رمضان در همان امامزاده اسماعیل برگزار گردید.[۱۲]

پانویس

  1. مجموعه فرهنگی و مذهبی تخت فولاد، دانشنامه تخت فولاد، ج ۱، ص۲۹۰.
  2. کرباسی زاده، مصاحبه با دکتر سيّد عبد الوهاب طالقانی؛ کرباسی زاده، مصاحبه با مهندس سید علی فقیه فرزند سید محمد فقيه.
  3. فقیه احمد‌آبادی، مقدمه كنز المرام فی اعمال شهر الصیام، ص ٥.
  4. ابطحی، آشنایی با زندگانی و شخصیت فقیه احمد آبادی، ص۱۰۰.
  5. فقیه احمد‌آبادی، مقدمه كنز المرام فی اعمال شهر الصیام، صص 6و11و17.
  6. ابطحی، آشنایی با زندگانی و شخصیت فقیه احمد آبادی، ص 109.
  7. فقیه احمد‌آبادی، مقدمه كنز المرام فی اعمال شهر الصیام، صص 7-6.
  8. فقیه احمد‌آبادی، مقدمه كنز المرام فی اعمال شهر الصیام، ص 7.
  9. فقیه احمد‌آبادی، مقدمه كنز المرام فی اعمال شهر الصیام، صص 8-7.
  10. فقیه احمد‌آبادی، مقدمه كنز المرام فی اعمال شهر الصیام، ص 8.
  11. بهشتی نژاد، شعرای حوزه علمیه اصفهان، ص419.
  12. مجموعه فرهنگی و مذهبی تخت فولاد، دانشنامه تخت فولاد، ج3،صص 357-353.

منابع

  • بهشتی نژاد، محمد علی، شعرای حوزه علمیه اصفهان (از صدر اسلام تا کنون)، اصفهان: پویان مهر، ۱۳۹۱ش.
  • مجموعه فرهنگی و مذهبی تخت فولاد: زيرنظر اصغر منتظرالقائم، دانشنامه تخت فولاد اصفهان، ج3، اصفهان: سازمان فرهنگی تفريحی شهرداری اصفهان، چاپ اول، 1389.