این دانشنامه در حال تصحیح و تکمیل می باشد. از این رو محتوای آن قابل ارجاع نیست. پیشنهاد عناوین - ارتباط با ما
سید حسن بن محمد سلطان الواعظین کاشانی
این نوشتار نیازمند جعبهٔ اطلاعات است. ممکن است بخواهید با افزودن یک جعبهٔ اطلاعات، به استانداردسازی نمایش موضوع کمک کنید. |
سید محمدحسن واعظ( قبل از 1250ق-1320ق)معروف به سید حسن واعظ کاشى و ملقب به «سلطان الواعظین»، از دانشمندان و اعلام اواخر قرن سیزدهم و اوایل قرن چهاردهم هجرى به شمار مى رود.
زندگی نامه
ولادت
وى پیش از سال 1250ق در کاشان دیده به جهان گشود. نام پدر او سید محمد موسوى کاشانى بوده و آگاهى دیگرى درباره ى پدر و نیاکانش در دست نیست.
فرزندان
از نام و خاندان همسرِ سید حسن کاشى، آگاهى نداریم. اما چندین فرزند عالم، فاضل و صاحب اثر و تألیف داشته است که لقب و نام خانوادگى شان «مطهرى» بوده است. به نظر مى رسد که سبب تغییر نام خانوادگى فرزندان سید، بدنامى او در جریان حادثه تکفیر بوده است. در هر حال، فرزندان سید که سادات جلیل القدرى بوده اند، تا این اواخر در قید حیات بوده و داراى وعظ و منبر و خطابه بوده و با کمال احترام مى زیسته اند. نام فرزندان بلاواسطه سید کاشى عبارت است از:
1- آقا سید اسدالله ثقة الواعظین مطهرى
3- حاج میرزا محمدعلى واعظ صالح محدث کامل، که تاریخ وفاتش معلوم نیست و نزد پدر و دو برادر دیگر دفن شده است.
4- دکتر سید جواد مطهرى متوفى14 تیرماه سال 1313ش و مدفون در تکیه ابوالمعالى.
تحصیلات
وی در کاشان و اصفهان نزد اساتید تلمذ نموده و در اغلب علوم از جمله فقه، حدیث، تاریخ و کلام صاحب نظر گردید و سپس سالها مردم را به مواعظ شافیه ارشاد و هدایت نمود. از اساتید او تنها از فقیه اصولى و عالم رجالى، محدث و مفسر نامى، علامه میرزا ابوالمعالى کلباسى، نام برده شده است. حاج سید حسن کاشى، از اساتید علوم عقلى و نقلى در اصفهان استفاده بسیارى نمود و خود، در علوم و دانش هاى مختلف مانند فقه، تاریخ و کلام، صاحب نظر گردید.
جایگاه
جایگاه اجتماعی
او در قدرت بیان و فصاحت کلام، کم نظیر بوده و از مشاهیر گویندگان و خطبا و رؤساى اهل منبر اصفهان به شمار مى رفته است. نقل شده از همان دوران کودکى و نوجوانى به وعظ و خطابه علاقمند بوده است به طورى که از سن پانزده سالگى به سخنرانى و ارشاد مردم، همت گماشته است. [۱]او سالیان متمادى، از طریق وعظ و خطابه، به هدایت و ارشاد مؤمنین اشتغال داشته و به مدح فضایل و ذکر مصائب اهل بیت(علیهم السلام) مى پرداخته است. حاج آقا رحیم ارباب اصفهانى که خود، پاى منبر حاج سید حسن واعظ بوده و از مواعظ و خطابه هاى او استفاده مى برده است، نقل مى نماید که کاشى در منبرهاى خود به ذکر مصائب اهل بیت مى پرداخت و گریه و زارى شدید و نالههاى اندوهناکى سر میداد.[۲] تبحر حاج سید حسن در وعظ و تسلط کم نظیرش بر خطابه باعث شد که واژه ى واعظ جزء لقب او قرار گرفته و رئیس گویندگان و امیر سخنوران شناخته شود.
ماجراى تکفیر یا تفسیق حاج سید حسن کاشى و سبب آن
او در سال 1295ق به دستور ظل السلطان حاکم جابر اصفهان کتابی در تفسیر آیه «اولی الامر» موسوم به کتاب «مواعظ حسنه» را نوشته و به سرمایه ظل السلطان به چاپ رسانید و در آن کتاب، شاه و حاکم را «اولی الامر» و «واجب الاطاعه» دانست.
انتشار کتاب در بین علماء و مجتهدین سر و صدایی راه انداخته و موجب شد که چند نفر از مجتهدین بزرگ مانند میرزا محمدحسن نجفی، حاج سید علیاکبر فال اسیری شیرازی و آقا میرزا محمدباقر چهارسوقی (صاحب روضات) حکم کفر او را صادر کردند[۳] و او از ترس عواقب آن در سال 1305ق به عتبات مهاجرت کرده و در آنجا و تهران از جمعی از علماء نامه ای در برائت خود گرفته و گفتند: مقصودش، لزوم اطاعت سلطان نبوده بلکه مى خواسته مطلب صحیحى را بیان کند ولى عبارات او نارسا بوده که باعث چنین توهمى شده است. سید کاشى پس از دریافت گواهى ها و نامه هاى متعدد از علما و فقها، به اَشکال مختلف، آن ها را تکثیر و نشر داد که صورت تمامى آن ها در خاتمه رساله او« امر به معروف و نهى از منکر» آمده است. در رساله جداگانه اى نیز که چاپ هم شده است نوشته هاى گروهى از علماى اصفهان و کاشان و غیره در تبرئه سید کاشى، ذکر شده است. نام چند نفر از عالمان و فقیهانى که سید را تأئید و تبرئه کرده اند، عبارت است از حضراتِ آیات: حاج ملا على کنى، آقا میرزا محمدتقى، میرزا ابوالقاسم مدرس، حاج میرزا فخرالدین، آقا شیخ محمدتقى، حاج میرزا ابوالقاسم بن حجت الاسلام، میرزا ابوالقاسم بن محمد نراقى، محمد و ملا حبیب الله کاشانى.
وی پس از دو سال به اصفهان برگشته اما دیگر آن عنوان و شخصیت اولیه را نداشت.[۴]
آثار
از آثارى که از سلطان الواعظین در زمینه هاى متنوع فقه، کلام، تاریخ، اخلاق و تفسیر باقى مانده، به خوبى مى توان به فضل، تبحر، تتبع و گستردگى معلوماتش پى برد.
از او چندین اثر به شرح ذیل باقى مانده است:
1-« ینابیع الحیاة فى موارد الآیات»؛ در این کتاب، آیه هاى قرآن کریم در موضوع هاى مختلف، دسته بندى شده و همچنین راجع به آیات ناسخ و منسوخ و ترجمه بعضى از لغات مشکل به فارسى و پاره اى مطالب قرآنى دیگر، مطالبی گردآورى شده است. مؤلف در این اثر، آیات اعتقادى و اخلاقى را در دوازده باب به روش موضوعى براى واعظان و سخنگویان تنظیم کرده و این کتاب را در سن 55 سالگى پس از کتاب دیگرش، منهج الواعظین و مسلک الراشدین تألیف نموده است.[۵]
2- « مواعظ حسنه»؛ در این کتاب، مطالبى پیرامون لزوم اطاعت امر سلطان وقت ناصرالدین شاه قاجار و ظل السلطان نوشته بوده و نشر آن رساله سبب تکفیر وى شده است. این کتاب در سال 1295ق به سرمایه ظل السلطان حاکم وقت اصفهان، چاپ و منتشر گردید.
3- « رساله در امر به معروف و نهى از منکر»؛ در این کتاب درباره امر به معروف و نهى از منکر و نکوهش کذب و غیبت و نمامى و تهمت و شمه اى از مناقب و فضل علماى دین نوشته شده است. این رساله داراى یک مقدمه، چهار مقاله و یک خاتمه است و مؤلف آن را به منظور دفع تهمت تکفیر از خود نگاشته است.
4- « منهج الواعظین و مسلک الراشدین»؛ مؤلف، این کتاب را پیش از « ینابیع الحیاة» نوشته و ظاهراً نخستین کتابى باشد که نگاشته است. وى در رساله « امر به معروف و نهى از منکر» از کتاب « منهج الواعظین» و آثار دیگرش یاد مى کند.
5- « رساله اى از حاج سید حسن کاشى در جواب نامه حاج ملا على کنى».[۶]
6- «روح الارواح و بهجة الاشباح»؛ ترتیب موضوعی است از اشعار «مثنوی معنوی» مولوی، که مؤلف ابتدا برای سهولت دسترسی به اشعار مثنوی پیرامون موضوعات گوناگون، اشعار آن را در 8 جلد به ترتیب حروف تهجی عنوان موضوعات، جمع آوری و آن را « منهج الواعظین» نامید و چون آن کتاب مفصل بوده در کتاب حاضر آن را خلاصه نموده است. مؤلف موضوعات را به ترتیب الفبائی و هر حرف را در یک کتاب و هر کتاب را در چند باب تنظیم نموده است. [۷]
7-« احادیث نبوی»؛ مؤلف در این رسالهی کوتاه، اشعاری که پیرامون احادیث حضرت پیامبر (ص) وارد شده را جمع آوری و مرتب نموده است.
وفات
سلطان الواعظین سرانجام در اول ربیع الثانى 1320ق جان به جان آفرین تسلیم کرد و در تخت فولاد اصفهان، تکیه استادش میرزا ابوالمعالى کلباسی در اطاقى مخصوص(حجره دست راست) دفن شد.[۸] این حجره با دفن فرزند و اعقاب سید در آن، بعدها به مقبره خانوادگى ایشان مشهور شد. گفتنى است که جنس سنگ قبر آقا سید حسن کاشى از کاشى سبز رنگ بوده و از میان رفته است.
پانویس
- ↑ حسینی، فهرست مرعشی، ج1، ص257.
- ↑ روضاتی، مقدمه النهریه، سلسله مخطوطات، ص38.
- ↑ جناب اصفهانی، رجال و مشاهیر اصفهان، ص595.
- ↑ مجموعه فرهنگی و مذهبی تخت فولاد، دانشنامه تخت فولاد، ج3، صص492-488.
- ↑ جناب اصفهانی، رجال و مشاهیر اصفهان، صص 596-594؛ مهدوی، سیری در تاریخ تخت فولاد، ص62؛ مهدوی، رجال اصفهان، ص44؛ مهدوی، دانشمندان و بزرگان اصفهان، ج1، صص 476 - 475؛ جابری انصاری، تاریخ اصفهان، صص259- 173؛ حسینی، فهرست مرعشی، ج12، ص113؛ استادی، فهرست گلپایگانی، ج2، ص124؛ ج1، ص35.
- ↑ استادی، فهرست مرعشی، ج2، ص265.
- ↑ صدرایی خویی، فهرست نسخه های خطی مجلس شورای اسلامی، ج26، صص397-396.
- ↑ مهدوی، اعلام اصفهان، ج2، صص545-544.
منابع
- مهدوی، سیدمصلح الدین، اعلام اصفهان، اصفهان: سازمان فرهنگی تفریحی شهرداری اصفهان، ۱۳۸۶.
- مجموعه فرهنگی و مذهبی تخت فولاد: زيرنظر اصغر منتظرالقائم، دانشنامه تخت فولاد اصفهان، ج3، اصفهان: سازمان فرهنگی تفريحی شهرداری اصفهان، چاپ اول، 1392.