این دانشنامه در حال تصحیح و تکمیل می باشد. از این رو محتوای آن قابل ارجاع نیست. پیشنهاد عناوین - ارتباط با ما

تفاوت میان نسخه‌های «عبدالحسین فیض علی شاه اول»

از دانشنامه حوزه علمیه اصفهان
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(درج قاب)
 
(۷ نسخه‌ٔ میانی ویرایش‌شده توسط ۵ کاربر نشان داده نشده)
سطر ۱: سطر ۱:
'''میرزا عبدالحسین فیض علی شاه اوّل'''، از عرفا و متصوفه نامدار سلسله نعمت اللهی در قرن دوازدهم بوده است.<ref>مجموعه فرهنگی و مذهبی تخت فولاد، دانشنامه تخت فولاد، ج۳، ص۴۲۲.</ref>
{{نیازمند جعبه اطلاعات}}
 
[[پرونده:O)epv...jpg|بندانگشتی|عبدالحسین فیض علی شاه اول]]
==زندگی نامه==
'''میرزا عبدالحسین فیض علی شاه اوّل'''( متوفی 1194ق) فرزند محمدعلی خراسانی، از عرفا و متصوفه نامدار سلسله نعمت اللهی در قرن دوازدهم بوده است. گروهی مولد او را اصفهان نوشته اند و برخی اصفهان را مقصد جوانی او جهت تکمیل علوم و دروس معمول دانسته انـد کـه سرانجام منجر به توطن و تأهل وی در این شهر شد.<ref>مصاحبی نائینی، مدینة‌الادب، ج۳، ص ۳۰۰؛ معلم حبیب آبادی، مکارم‌الآثار، ج ۲، ص ٤٤٤.</ref>  در برخی از منابع كهن لقب ميرزا عبدالحسین گاه به صورت« '''فیاض علی'''»<ref>ملکم، تاریخ کامل ایران، ج ۲، ص ۷۲۰.</ref> و یا« '''فیاض شاه'''» <ref>قراگوزلو، ابحاث عشره، ص ١١٤.</ref> آمده است. وی به پیش نمازی و اشتغال به علوم رسمی روزگار می گذراند.
==زندگی‌نامه==
===خاندان===
===خاندان===
اصل ایشان از تون و طبس بوده و در خاندانی از اهل علم و تقوا چشم به جهان گشوده است. پدر او [[محمدعلی خراسانی|ملا محمد علی خراسانی]] از اهل قریه «رقه» از توابع طبس کیلکی بوده.<ref>معلم حبیب آبادی، ج ۲، ص ٤٤٥.</ref>
اصل میرزا عبدالحسین از تون و طبس بوده و در خاندانی از اهل علم و تقوا چشم به جهان گشوده است. پدر او ملا محمد علی خراسانی از اهل قریه«رقه» از توابع طبس کیلکی بوده است.<ref>معلم حبیب آبادی، مکارم‌الآثار، ج ۲، ص ٤٤٥.</ref> وی امامت جمعه طبس <ref>شیرازی، طرائق الحقايق، ج۳، ص۱۸۷.</ref> و به روایتی امامت جمعه اصفهان را بر عهده داشته است.<ref>سنگ مزار فیض علیشاه اول؛ قراگوزلو، ابحاث عشره، ص ١١٦.</ref>  


وی امامت جمعه طبس <ref>شیرازی، معصوم علی، طرائق الحقايق، ج۳، ص۱۸۷.</ref> و به روایتی امامت جمعه اصفهان را بر عهده داشته است.<ref>سنگ مزار فیض علیشاه اول؛ قراگزلو ، ص ١١٦.</ref> گروهی مولد او را اصفهان نوشته اند و برخی اصفهان را مقصد جوانی او جهت تکمیل علوم و دورس معمول دانسته انـد کـه سرانجام منجر به توطن و تأهل وی در این شهر شد.<ref>مصاحبی نائینی، ج۳، ص . ۳۰۰؛ معلم حبیب آبادی، ج ۲، ص ٤٤٤.</ref>
==سیره عبادی==
وی روزی در کتابخانه پدر ش و در پشت یکی از کتب او، وصیت معنوی پدر را به خود مبنی بر تحقیق در دین و یافتن راهنمای باطنی ملاحظه می نماید که شرح آن در «جنات الوصال»<ref>علیشاه، جنات‌‌الوصال، ص 645.</ref> مذکور است. پس از این واقعه به سیر و سیاحت و سفر در بلاد مختلف پرداخت و در هر ولایت با علما و عرفای آن شهر دیدار می کرد، از آن جمله در شیراز با بزرگان سلاسل نوربخشیه و ذهبیه ملاقات و گفتگو داشت؛ <ref>هدایت، تصحيح اصول شانزدهم و هفدهم اصول الفصول فی حصول الوصول، ص۱۰۲.</ref> ولی مطلوب او حاصل نیامد. سرانجام در ملاقات با سید معصوم علی شاه دکنـی کـه در آن روزگار به تازگی از هند به ایران آمده و به ترویج طریقه نعمت اللهی مشغول بود؛ مقصود خود را یافت و بـه همـراه فرزندش محمد علی، طریق ارادت و سرسپردگی سید معصوم دکنی را پیش گرفتند و پس از تهذیب و مجاهدات و تحمل ریاضات به درجه ارشاد و دستگیری نائل آمدند. پـدر بـه «فیض علی شاه» و پسر به «نور علی شاه» ملقب گردیدند.


==زندگی نامه==
در تاریخ کامل ایران که یکی از قدیمی ترین منابع موجود دربارۀ تصوف قاجار محسوب می شود؛ آمده است:
پس از درگذشت پدر به پیش نمازی و اشتغال به علوم رسمی روزگار می گذاشت تا آن که روزی در کتابخانه پدر و در پشت یکی از کتب وی، وصیت معنوی پدر را به خود مبنی بر تحقیق در دین و یافتن راهنمای باطنی ملاحظه می نماید که شرح آن در «جنات الوصال» (ص ٦٤٥) مذکور است. پس از این واقعه به سیر و سیاحت و سفر در بلاد مختلف پرداخت و در هر ولایت با علما و عرفای آن شهر دیدار می کرد از آن جمله در شیراز با بزرگان سلاسل نوربخشیه و ذهبیه ملاقات و گفتگو داشت؛ <ref>هدایت، رضاقلی خان، تصحيح اصول شانزدهم و هفدهم اصول الفصول فی حصول الوصول ص۱۰۲.</ref> ولی مطلوب او حاصل نیامد.


سرانجام در ملاقات با [[سید معصوم علی شاه دکنـی]] کـه در آن روزگار به تازگی از هند به ایران آمده و به ترویج طریقه نعمت اللهی مشغول بود؛ مقصود خود را یافت و بـه همـراه فرزندش محمد علی طریق ارادت و سرسپردگی سید معصوم دکنی را پیش گرفتند و پس از تهذیب و مجاهدات و تحمل ریاضات به درجه ارشاد و دستگیری نائل آمدند، پـدر بـه «فیض علی شاه» و پسر به «نور علی شاه» ملقب گردیدند.
« یکی از مؤلفان احوال متأخرين صوفیه ایران می‌نویسد که: فیاض علی از سلسله نوربخشیه است که سلسله ارشاد از معروف کرخی می گیرند و در اوایل حال خود مدعی ارشاد بود تا اینکه میر معصوم از هندوستان آمد؛ چون او را دید، دست ارادت به وی داد و در جرگه خلفای او منتظم شد».<ref>ملکم، تاریخ کامل ایران، ج ۲، ص ۷۲۰.</ref>


گفتنی است در برخی از منابع كهن لقب ميرزا عبدالحسین گاه به صورت «فیاض علی»، <ref>همانجا</ref> و یا «فیاض شاه» <ref>قراگوزلو،محمد خان، ابحاث عشره، ص ١١٤.</ref>ضبط شده است کتب تراجم به تسلط و تبحر فیض علیشاه بـر علـوم غريبـه از قبیل تسخیر، احضار جفر و اعداد متفق انــد.<ref>هدایت، رضاقلی خان، تصحيح اصول شانزدهم و هفدهم اصول الفصول فی حصول الوصول ص ۱۰۲؛ شیرازی، معصوم علی، طرائق الحقايق، ج۳، ص ۱۸۷.</ref> که البته پس از ورود به طریقه عرفان و تصوف از علوم غریبـه کـه داشتند کـه باعث اقبال و میل عوام و خواص بود، تائب و تـارک گردیدند»<ref>قراگوزلو،محمد خان، ابحاث عشره، ص ١١٤.</ref>
==جایگاه==


پس از یک دو سال توقف در شیراز به جهت همهمه عوام و از جمله فتنه انگیزی هندویی «جانی» نام که طمع تعلیم کیمیا از سید معصوم دکنی داشت و ناکام مانـده بود، کریم خان زند عذر دروایش را از شیراز خواست و فیض علی شاه و فرزندش و سید معصوم علی شاه دکنی و تعدادی دیگر از شیراز اخراج و به سمت اصفهان رهسپار شدند.<ref>شیروانی، ج ۱، ص۶۶۱.</ref>
===جایگاه علمی===
کتب تراجم به تسلط و تبحر فیض علیشاه بـر علـوم غريبـه از قبیل تسخیر، احضار، جفر و اعداد متفق انــد<ref>هدایت، تصحيح اصول شانزدهم و هفدهم اصول الفصول فی حصول الوصول، ص ۱۰۲؛ شیرازی، طرائق الحقايق، ج۳، ص ۱۸۷.</ref> که البته پس از ورود به طریقه عرفان و تصوف از علوم غریبـه کـه داشتند کـه باعث اقبال و میل عوام و خواص بود، تائب و تـارک گردیدند.<ref>قراگوزلو، ابحاث عشره، ص ١١٤.</ref> <blockquote>«چون جناب فیض علی شاه در علم اعداد مهارت تمام داشت، بـه خـواهش علی مرادخان پردۀ علمی ساخته، اشکال عددی که برای فتح و نصرت بر اعادی مفید و مؤثر باشد، در آن بـه کـار برد و مزید استرضای خاطر او گردید. بعد از ایـــن ایــام، روز به روز اعلام اقبال و دولت او استقامت یافت و بـر اعادی فیروزی جسته و به سلطنت عراق، فارس، آذربایجان و توابع آن بلاد رسیده بود».<ref>هدایت، تصحيح اصول شانزدهم و هفدهم اصول الفصول فی حصول الوصول، ص۱۰۳.</ref></blockquote>تا آنجا که می‌دانیم، اثر مکتوبی از فیض علــی شــاه اصفهانی به جا نمانده است و این که در «الذریعه»<ref>آقا بزرگ تهرانی، الذریعه، ج۹، ص ۸۵۳.</ref> دیوان شعری به او نسبت داده اند، با مستندات تاریخی سازگار نمی آید.


علی مرادخان از ورود این گروه به اصفهان استقبال کرد و جهت رفاه حال آنان تکیه ای به نام [[تکیه فیض|فیض]] بنا کرد و در اختیار دراویش نهـاد.<ref>شیرازی، معصوم علی، طرائق الحقايق، ج ۳،ص۱۸۷؛ قراگوزلو،محمد خان، ابحاث عشره، ص ١١٥.</ref> علاوه بر آن مقرری روزانه برای آنان تعیین کرد که تا ده هزار دینار نوشته شده است. <ref>هدایت، رضاقلی خان، تصحيح اصول شانزدهم و هفدهم اصول الفصول فی حصول الوصول، ص۱۰۳.</ref> «چون جناب فیض علی شاه در علم اعداد مهارت تمام داشته، بـه خـواهش علی مرادخان پردۀ علمی ،ساخته اشکال عددی که برای فتح و نصرت بر اعادی مفید و مؤثر باشد، در آن بـه کـار برده، مزید استرضای خاطر او گردیده و بعد از ایـــن ایــام روز به روز اعلام اقبال و دولت او استقامت یافتـه بـر اعادی فیروزی جسته به سلطنت عراق و فارس و آذربایجان و توابع آن بلاد رسیده» <ref>هدایت، رضاقلی خان، تصحيح اصول شانزدهم و هفدهم اصول الفصول فی حصول الوصول، ص۱۰۳.</ref>
===جایگاه اجتماعی===
پس از یکی دو سال توقف در شیراز به جهت همهمه عوام و از جمله فتنه انگیزی هندویی «جانی» نام که طمع تعلیم کیمیا از سید معصوم دکنی داشت و ناکام مانـده بود، کریم خان زند عذر دروایش را از شیراز خواست و فیض علی شاه و فرزندش و سید معصوم علی شاه دکنی و تعدادی دیگر از شیراز اخراج و به سمت اصفهان رهسپار شدند. علی مرادخان از ورود این گروه به اصفهان استقبال کرد و جهت رفاه حال آنان تکیه ای به نام فیض بنا کرد و در اختیار دراویش نهـاد.<ref>شیرازی، طرائق الحقايق، ج ۳، ص۱۸۷؛ قراگوزلو، ابحاث عشره، ص ١١٥.</ref> علاوه بر آن مقرری روزانه برای آنان تعیین کرد که تا ده هزار دینار نوشته شده است.<ref>هدایت، تصحيح اصول شانزدهم و هفدهم اصول الفصول فی حصول الوصول، ص۱۰۳.</ref>  


اگرچه علی مرادخان زند از شرب خمر و ارتکاب نواهی در نزد فیض علی شاه توبه کرده بود ولی اندک اندک غرور شاهی و دنیاطلبی مجدد او را به لهو و لعـب و عیش و طرب مشغول کرد. فیض علی شاه در هـر ملاقات به زبان نصیحت و پند او را از اشتغال به چنین اعمال نهی می کرد تا سرانجام «چون ترک و عـود مکرر شد و افعال ناشایست از او بروز کرد، [فیض] صرف نظر از او فرمودند تا دولتش به زوال رسید» <ref>دیوان بیگی، احمـد، حديقه الشعرا، ج ۲، ص ١٠٤۰.</ref>در این اوان نیز فیض على شاه دار فانی را وداع گفت و در همان [[تکیه فیض]] مدفون گردید.
گذشته از مقام عرفانی و تصـوفـی فـيـض علــى شــاه اصفهانی، دو عامل دیگر موجب اهمیت و شهرت هرچه بیشتر وی شده است:


مزار فیض به صورت چهار طاقی تقریباً مقابل مقبره [[فاضل هندی]] واقع شده است.<ref>همایی، جلال الدین، تاریخ اصفهان، ص ٣٤٧.</ref> اگر چه این مکان به عنوان مزار فیض مشهور وشناخته شده است ولی نکته ای در این باب قابل ذکر است.در سمت غربی [[تکیه میر فندرسکی|تکیه میرفندرسکی]] حجره ای است که در سه طرف آن نیم متر پایین تر از طاق ده بیت از این غزل مشهور حافظ به مطلع زیر نگاشته شده است:
1. فرزند او، ميرزا محمدعلی ملقب به نورعلی شاه اصفهانی که در تجدید حیات و گسترش عرفان شیعی و مشخصاً تصوف نعمت اللهی در ایران نقشی به سزا داشته و « تاریخ تصوف ایران را در یک دوره شور و هیجان تازه وارد می‌کند که تجدید عهدی با تصوف حلاج و شبلی است در محيط تشیّع».<ref>زرین کوب، دنباله جستجو در تصوف ایران، ص ۳۳۱.</ref>نورعلی شاه در عمـر نزدیک به چهل سال خود اگرچه همواره با تکفیر و تبعید همراه بود، چندین اثر نظم و نثر از خود به یادگار گذارده است. استاد زرین کوب درباره شعر او معتقد اسـت کـه قریحه هنری و شور و هیجان شاعرانه نور علی شاه بیشتر در غزلیاتش جلوه دارد. شور و هیجان کلام او در اینجا آهنگ غزلیات دیوان شمس را به خاطر می آورد که در بعضی غزلهای وی نیز طنین الفاظ و افکار وی پیداست. اما این اشعار که آنقدر به شیوه مولانا نزدیک است، چنان طبیعی با اصالت و مالامال از شور و حال شخصی است که به هیچ وجه آنها را نمی‌توان تقلیدی از سبک مولانا شمرد. حداکثر می‌توان گفت تجدید عهدی است با همان عوالم و اذواق به وسیله یک عارف دیگر که قرنها بعد از مولانا، اما در همان جو روحی می زیست. <ref>زرین کوب، دنباله جستجو در تصوف ایران، ص۳۳۱.</ref>[[جلال‌الدین همایی|علامه همایی]] دربارهٔ نثر او می‌نویسد:<blockquote>« نوشته های او بخصوص اجازاتی که به مشایخ وقت و جانشینان خود داده، بهترین نمونه های انشاء فارسی عرفانی پرمغز آن زمان است»<ref>همایی، تاریخ اصفهان(مجلد ابنیه و عمارات)، ص ٣٤۹.</ref></blockquote>2.عامل دیگر شهرت فیض علیشاه اول، مرید نامدار او ميرزا محمد تربتی ملقب به مشتاق علی شــاه اسـت کـه اگرچه امی و درس ناخوانده بود، عالم مبرز آن روزگار ملا محمد تقی کرمانی شیفته و مفتون او شد و در کتب تراجم به واسطهٔ تشابه بسیار، آن دو را به شمس تبریزی و مولانا مانند کرده است. ملا محمدتقی کرمانی ملقب به مظفر علی شاه، به یاد محبوب خود مشتاق علیشاه اصفهانی دیـوانـی بـه نام «مشتاقیه» دارد که در ابیاتی از بزرگی و جلالت قدر فیض علی شاه یاد کرده است. ابیات زیر از دیوان مشتاقیه است:
{{شعر}}
{{ب|روضه خلد برین خلوت درویشان است|مایه محتشمی خدمت درویشان است}}
{{پایان شعر}}
مشهور است که به خط چشم نواز این غزل از میرعماد قزوینی است درگذشت میرعماد بیش از بیست و شش سال پیش از رحلت میرفندرسکی و صد وهفتاد سال قبل از وفات فیض علی شاه بوده است. دربـاره چگونگی راهیابی خط میر عماد به حجره تکیه میـر بـه کتاب «تاریخ اصفهان (ص ٢٦١ )مراجعه کنید. نکته قابل ذکر و ارتباط این حجره و خط میر عماد با فیض علیشاه آن است که سه بیت در جانب غربی این حجره و خط عماد با فیض علیشاه آن است که سه بیت در جانب غربی این حجره مابین خط عماد سقف
که عکس آن در ذیل آورده شد.
 
مصحح دانشمند «تاریخ اصفهان» در تعلیقات خـود آورده: «از این قطعه که ماده تاریخی را نیز شامل است، بر می آید که به تاریخ ١١٩٤ درویشی که فیض على لقــب داشته و لابد از معاریف صوفیه روزگار خویش بوده، در این مکان به خلوت نشینی آغاز کرده است. از مشاهیر صاحبان این لقب در این ،زمان میرزا عبدالحسين بن ملا محمد على طبسی از مریدان و خلفـــــای ســـــــید معصوم علی شاه دکنی را میشناسیم که پدر نورعلی شاه معروف است.
 
چنان که خواهیم دید درگذشت فیض سال ١١٩٤ است ماده و تاریخ قطعه فوق نیز همین تاریخ را تصریح میکند ضمن ایـن کـه چنین اشعاری غالباً ناظر بر در گذشت افراد اسـت تـا بـه مناسبت خلوت نشستن و اقامت شخصی در مکانی سروده شده باشد. دلیل دیگر بر این موضوع را می توان در مجلد هنــر و هنرمندان«تاریخ اصفهان مطالعه کرد، <blockquote>استاد همایی ذیل شرح احوال مير عماد می نویسد: «از آثار بسیار ممتاز خط میر در اصفهان کتابۀ گچ بری است دور حجـره سـمت غربی تکیه میرفندرسکی که مقبره فیض علـی شــاه و معروف به تکیه فیض میباشد و غزل خواجه را بالتمام با امضای صریح نوشته است: روضه خلد برین خلوت درویشان است... الخ </blockquote><ref>همو، ۱۳۷۵، ص ٢٠٩.</ref> اگرچه استاد همایی چنانکه پیشتر نقل شد در مجلد(ابنـيـه و عمارت مکان فعلی و مشهور مزار فیض را مقابل فاضل هندی دانسته است ولی در کتاب اخیر با استناد به این ابیات خاکجـای فیض را در تکیه میر گمان برده اند.
تا آنجا که میدانیم، اثر مکتوبی از فیض علــی شــاه اصفهانی به جا نمانده است و این که در «الذریعه» (ج۹، ص ۸۵۳)دیوان شعی، به او نسبت داده اند، با مستندات تاریخی سازگار نمی آید.
 
گذشته از مقام عرفانی و تصـوفـی فـيـض علــى شــاه اصفهانی، دو عامل دیگر موجب اهمیت و شهرت هرچه بیشتر وی شده است یکی، فرزند او ميرزا محمدعلی ملقب به «نورعلی شاه اصفهانی است که در تجدید حیات و گسترش عرفان شیعی و مشخصاً تصوف نعمت اللهی در ایران نقشی به سزا داشته و «تاریخ تصوف ایران را در یک دوره شور و هیجان تازه وارد میکند که تجدید عهدی با تصوف حلاج و شبلی است در محيط تشیّع  <ref>زرین کوب، عبد الحسین، دنباله جستجو در تصوف ایران، ص ۳۳۱.</ref>. نورعلی شاه در عمـر نزدیک به چهل سال خود اگرچه همواره با تکفیر و تبعید همراه بود، چندین اثر نظم و نثر از خود به یادگار گذارده است. استاد زرین کوب درباره شعر او معتقد اسـت کـه قریحه هنری و شور و هیجان شاعرانه نور علی شاه بیشتر در غزلیاتش جلوه دارد [...] شور و هیجان کلام او در اینجا آهنگ غزلیات دیوان شمس را به خاطر می آورد که در بعضی غزلهای وی نیز طنین الفاظ و افکار وی پیداست. اما این اشعار که آنقدر به شیوه مولانا نزدیک است چنان طبیعی با اصالت و مالامال از شور و حال
شخصی است که به هیچ وجه آنها را نمیتوان تقلیدی از سبک مولانا شمرد حداکثر میتوان گفت تجدید عهدی است با همان عوالم و اذواق به وسیله یک عارف دیگر که قرنها بعد از ،مولانا اما در همان جو روحی، می زیست <ref>زرین کوب، عبد الحسین، دنباله جستجو در تصوف ایران، ص۳۳۱.</ref>و <blockquote>علامه همایی دربارهٔ نثر او مینویسد: «نوشته های او بخصوص اجازاتی که به مشایخ وقت و جانشینان خود ،داده، بهترین نمونه های انشاء فارسی عرفانی پرمغز آن زمان است»</blockquote> <ref>همایی جلال الدین، تاریخ اصفهان (مجلد ابنیه و عمارات، ص ٣٤۹.</ref>
عامل دیگر شهرت فیض علیشاه اول، مرید نامدار او ميرزا محمد تربتی ملقب به مشتاق علی شــاه اسـت کـه اگرچه امی و درس ناخوانده بود، عالم مبرز آن روزگار ملا محمد تقی کرمانی شیفته و مفتون او شد و در کتب تراجم به واسطهٔ تشابه بسیار آن دو را به شمس تبریزی و مولانا مانند کرده است برای شرح حال آن دو و قتل سوزناک مشتاق علیشاه<span> </span>:رک <ref>باستانی پاریزی، محمد ابراهيم ، با درد کشان هر که در افتاد ٣٦٠- ٤١٨ ؛ همو، مقاله با دردکشان هر که در افتاد»، مجله یغما، ٣٦٤ - ٧١ و ٤٩٨ - ٥٠٦؛ مقصود، جواد، مقاله «مروری بر آثار مولوی کرمانی مظفر علیشاه»، ٣٥٣ - ٣٥٨.</ref> ملا محمدتقی کرمانی مذکور ملقب به مظفر علی شاه به یاد محبوب خود مشتاق علیشاه اصفهانی دیـوانـی بـه نام «مشتاقیه» دارد که در ابیاتی از بزرگی و جلالت قدر فیض علی شاه یاد کرده است حسن ختام ابیاتی از آن دیوان یاد می شود:
{{شعر}}
{{شعر}}
{{ب|گوهر راز چیست فیض علی|دل مشتاق بحـر گوهر راز}}
{{ب|گوهر راز چیست فیض علی|دل مشتاق بحـر گوهر راز}}
سطر ۴۰: سطر ۲۹:


==وفات==
==وفات==
دربارهٔ تاریخ وفات فیض على شـاه تـواريخ مختلف ذکر شده است، بر اساس سنگ مزارش وفات او سال ١١٩٤ق است. اشعار زیر بر سنگ مزارش حک شده است:
[[پرونده:Nama Dakhel Feiz.png|بندانگشتی|نمای داخلی بقعه فیض]]
اگرچه علی مرادخان زند از شرب خمر و ارتکاب نواهی در نزد فیض علی شاه توبه کرده بود ولی اندک اندک غرور شاهی و دنیاطلبی مجدد او را به لهو و لعـب و عیش و طرب مشغول کرد. فیض علی شاه در هـر ملاقات به زبان نصیحت و پند او را از اشتغال به چنین اعمالی نهی می کرد تا سرانجام چون ترک و عـود مکرر شد و افعال ناشایست از او بروز کرد، فیض صرف نظر از او فرمودند تا دولتش به زوال رسید.<ref>دیوان بیگی، حديقه الشعرا، ج ۲، ص ١٠٤۰.</ref>در این اوان نیز فیض على شاه دار فانی را وداع گفت و در همان [[تکیه فیض]] مدفون گردید. دربارهٔ تاریخ وفات فیض على شـاه تـواريخ مختلف ذکر شده است. بر اساس سنگ مزارش وفات او سال ١١٩٤ ق است. اشعار زیر بر سنگ مزارش حک شده است:
{{شعر}}
{{شعر}}
{{ب|ای از رخ نورانی تو پیدا فیض|جاری است از این علم تو در ماها فیض}}
{{ب|ای از رخ نورانی تو پیدا فیض|جاری است از این علم تو در ماها فیض}}
سطر ۴۶: سطر ۳۶:
{{پایان شعر}}
{{پایان شعر}}


'''مدفن فیض علی‌شاه'''
مزار فیض به صورت چهار طاقی تقریباً مقابل [[تکیه فاضل هندی|مقبره فاضل هندی]] واقع شده است.<ref>همایی، جلال الدین، تاریخ اصفهان، ص ٣٤٧.</ref> اگر چه این مکان به عنوان مزار فیض مشهور و شناخته شده است، ولی نکته ای در این باب قابل ذکر است؛ در سمت غربی [[تکیه میر فندرسکی|تکیه میرفندرسکی]] حجره ای است که در سه طرف آن نیم متر پایین تر از طاق، ده بیت از این غزل مشهور حافظ به مطلع زیر نگاشته شده است:
{{شعر}}
{{ب|روضه خلد برین خلوت درویشان است|مایه محتشمی خدمت درویشان است}}
{{پایان شعر}}
[[پرونده:Sheer.png|بندانگشتی|250x250پیکسل|ابیاتی که در  جانب غربی تکیه میر مابین خط میرعماد و سقف درج شده است.]]
مشهور است که این غزل به خط چشم نواز میرعماد قزوینی است. درگذشت میرعماد بیش از بیست و شش سال پیش از رحلت [[ابوالقاسم میر فندرسکی|میرفندرسکی]] و صد وهفتاد سال قبل از وفات فیض علی شاه بوده است. دربـاره چگونگی راهیابی خط میر عماد به حجره تکیه میـر بـه کتاب تاریخ اصفهان<ref>همایی، تاریخ اصفهان، ص ٢٦١ .</ref> مراجعه کنید. نکته قابل ذکر و ارتباط این حجره و خط میر عماد با فیض علیشاه آن است که سه بیت در جانب غربی این حجره مابین خط میرعماد و سقف درج شده است که مصحح دانشمند« تاریخ اصفهان» در تعلیقات خـود آورده:<blockquote>«از این قطعه که ماده تاریخی را نیز شامل است، بر می آید که به تاریخ ١١٩٤، درویشی که فیض على لقــب داشته و لابد از معاریف صوفیه روزگار خویش بوده، در این مکان خلوت نشینی آغاز کرده است. از مشاهیر صاحبان این لقب در این زمان میرزا عبدالحسين بن ملا محمد على طبسی، از مریدان و خلفـــــای ســـــــید معصوم علی شاه دکنی را می‌شناسیم که پدر نورعلی شاه معروف است».<ref>همایی، تاریخ اصفهان، ص ٢٦١ .</ref></blockquote>
ماده و تاریخ قطعه فوق نیز تاریخ 1194ق را تصریح می‌کند؛ ضمن ایـن کـه چنین اشعاری غالباً ناظر بر در گذشت افراد اسـت تـا بـه مناسبت خلوت نشستن و اقامت شخصی در مکانی سروده شده باشد. دلیل دیگر بر این موضوع را می توان در مجلد هنــر و هنرمندان تاریخ اصفهان مطالعه کرد، استاد همایی ذیل شرح احوال مير عماد می نویسد:  <blockquote>
«از آثار بسیار ممتاز خط میر در اصفهان کتابۀ گچ بری است دور حجـره سـمت غربی تکیه میرفندرسکی که مقبره فیض علـی شــاه و معروف به تکیه فیض می‌باشد و غزل خواجه را بالتمام با امضای صریح نوشته است: روضه خلد برین خلوت درویشان است..».<ref>همایی، تاریخ اصفهان، ص ٢٠٩.</ref> </blockquote>اگرچه استاد همایی چنانکه پیشتر نقل شد در مجلد ابنـيـه و عمارت، مکان فعلی و مشهور مزار فیض را مقابل [[فاضل هندی]] دانسته است ولی در کتاب اخیر با استناد به این ابیات، خاکجـای فیض را در تکیه میر گمان برده اند.<ref>مجموعه فرهنگی و مذهبی تخت فولاد، دانشنامه تخت فولاد، ج۳، صص 425-422.</ref>
==پانویس==
==پانویس==
{{پانویس}}
{{پانویس}}
سطر ۵۱: سطر ۵۳:
==منبع==
==منبع==


*مجموعه فرهنگی و مذهبی تخت فولاد: زيرنظر اصغر منتظرالقائم، [[دانشنامه تخت فولاد اصفهان (کتاب)|دانشنامه تخت فولاد اصفهان]]، ج۳، اصفهان: سازمان فرهنگی تفريحی شهرداری اصفهان، چاپ اول،1391.
*مجموعه فرهنگی و مذهبی تخت فولاد: زيرنظر اصغر منتظرالقائم، [[دانشنامه تخت فولاد اصفهان (کتاب)|دانشنامه تخت فولاد اصفهان]]، ج۳، اصفهان: سازمان فرهنگی تفريحی شهرداری اصفهان، چاپ اول،1392.


[[رده:مدفونین در تخت فولاد]]
[[رده:ائمه جماعت]]
[[رده:ائمه جماعت]]
[[رده:نیازمند درج تصویر]]
[[رده:نیازمند درج الگو اطلاعات عالم]]
[[رده:عرفا]]
[[رده:عرفا]]
[[رده:علمای قرن 12]]
[[رده:علمای قرن 12]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۴ خرداد ۱۴۰۲، ساعت ۲۳:۰۹

عبدالحسین فیض علی شاه اول

میرزا عبدالحسین فیض علی شاه اوّل( متوفی 1194ق) فرزند محمدعلی خراسانی، از عرفا و متصوفه نامدار سلسله نعمت اللهی در قرن دوازدهم بوده است. گروهی مولد او را اصفهان نوشته اند و برخی اصفهان را مقصد جوانی او جهت تکمیل علوم و دروس معمول دانسته انـد کـه سرانجام منجر به توطن و تأهل وی در این شهر شد.[۱] در برخی از منابع كهن لقب ميرزا عبدالحسین گاه به صورت« فیاض علی»[۲] و یا« فیاض شاه» [۳] آمده است. وی به پیش نمازی و اشتغال به علوم رسمی روزگار می گذراند.

زندگی‌نامه

خاندان

اصل میرزا عبدالحسین از تون و طبس بوده و در خاندانی از اهل علم و تقوا چشم به جهان گشوده است. پدر او ملا محمد علی خراسانی از اهل قریه«رقه» از توابع طبس کیلکی بوده است.[۴] وی امامت جمعه طبس [۵] و به روایتی امامت جمعه اصفهان را بر عهده داشته است.[۶]

سیره عبادی

وی روزی در کتابخانه پدر ش و در پشت یکی از کتب او، وصیت معنوی پدر را به خود مبنی بر تحقیق در دین و یافتن راهنمای باطنی ملاحظه می نماید که شرح آن در «جنات الوصال»[۷] مذکور است. پس از این واقعه به سیر و سیاحت و سفر در بلاد مختلف پرداخت و در هر ولایت با علما و عرفای آن شهر دیدار می کرد، از آن جمله در شیراز با بزرگان سلاسل نوربخشیه و ذهبیه ملاقات و گفتگو داشت؛ [۸] ولی مطلوب او حاصل نیامد. سرانجام در ملاقات با سید معصوم علی شاه دکنـی کـه در آن روزگار به تازگی از هند به ایران آمده و به ترویج طریقه نعمت اللهی مشغول بود؛ مقصود خود را یافت و بـه همـراه فرزندش محمد علی، طریق ارادت و سرسپردگی سید معصوم دکنی را پیش گرفتند و پس از تهذیب و مجاهدات و تحمل ریاضات به درجه ارشاد و دستگیری نائل آمدند. پـدر بـه «فیض علی شاه» و پسر به «نور علی شاه» ملقب گردیدند.

در تاریخ کامل ایران که یکی از قدیمی ترین منابع موجود دربارۀ تصوف قاجار محسوب می شود؛ آمده است:

« یکی از مؤلفان احوال متأخرين صوفیه ایران می‌نویسد که: فیاض علی از سلسله نوربخشیه است که سلسله ارشاد از معروف کرخی می گیرند و در اوایل حال خود مدعی ارشاد بود تا اینکه میر معصوم از هندوستان آمد؛ چون او را دید، دست ارادت به وی داد و در جرگه خلفای او منتظم شد».[۹]

جایگاه

جایگاه علمی

کتب تراجم به تسلط و تبحر فیض علیشاه بـر علـوم غريبـه از قبیل تسخیر، احضار، جفر و اعداد متفق انــد[۱۰] که البته پس از ورود به طریقه عرفان و تصوف از علوم غریبـه کـه داشتند کـه باعث اقبال و میل عوام و خواص بود، تائب و تـارک گردیدند.[۱۱]

«چون جناب فیض علی شاه در علم اعداد مهارت تمام داشت، بـه خـواهش علی مرادخان پردۀ علمی ساخته، اشکال عددی که برای فتح و نصرت بر اعادی مفید و مؤثر باشد، در آن بـه کـار برد و مزید استرضای خاطر او گردید. بعد از ایـــن ایــام، روز به روز اعلام اقبال و دولت او استقامت یافت و بـر اعادی فیروزی جسته و به سلطنت عراق، فارس، آذربایجان و توابع آن بلاد رسیده بود».[۱۲]

تا آنجا که می‌دانیم، اثر مکتوبی از فیض علــی شــاه اصفهانی به جا نمانده است و این که در «الذریعه»[۱۳] دیوان شعری به او نسبت داده اند، با مستندات تاریخی سازگار نمی آید.

جایگاه اجتماعی

پس از یکی دو سال توقف در شیراز به جهت همهمه عوام و از جمله فتنه انگیزی هندویی «جانی» نام که طمع تعلیم کیمیا از سید معصوم دکنی داشت و ناکام مانـده بود، کریم خان زند عذر دروایش را از شیراز خواست و فیض علی شاه و فرزندش و سید معصوم علی شاه دکنی و تعدادی دیگر از شیراز اخراج و به سمت اصفهان رهسپار شدند. علی مرادخان از ورود این گروه به اصفهان استقبال کرد و جهت رفاه حال آنان تکیه ای به نام فیض بنا کرد و در اختیار دراویش نهـاد.[۱۴] علاوه بر آن مقرری روزانه برای آنان تعیین کرد که تا ده هزار دینار نوشته شده است.[۱۵]

گذشته از مقام عرفانی و تصـوفـی فـيـض علــى شــاه اصفهانی، دو عامل دیگر موجب اهمیت و شهرت هرچه بیشتر وی شده است:

1. فرزند او، ميرزا محمدعلی ملقب به نورعلی شاه اصفهانی که در تجدید حیات و گسترش عرفان شیعی و مشخصاً تصوف نعمت اللهی در ایران نقشی به سزا داشته و « تاریخ تصوف ایران را در یک دوره شور و هیجان تازه وارد می‌کند که تجدید عهدی با تصوف حلاج و شبلی است در محيط تشیّع».[۱۶]نورعلی شاه در عمـر نزدیک به چهل سال خود اگرچه همواره با تکفیر و تبعید همراه بود، چندین اثر نظم و نثر از خود به یادگار گذارده است. استاد زرین کوب درباره شعر او معتقد اسـت کـه قریحه هنری و شور و هیجان شاعرانه نور علی شاه بیشتر در غزلیاتش جلوه دارد. شور و هیجان کلام او در اینجا آهنگ غزلیات دیوان شمس را به خاطر می آورد که در بعضی غزلهای وی نیز طنین الفاظ و افکار وی پیداست. اما این اشعار که آنقدر به شیوه مولانا نزدیک است، چنان طبیعی با اصالت و مالامال از شور و حال شخصی است که به هیچ وجه آنها را نمی‌توان تقلیدی از سبک مولانا شمرد. حداکثر می‌توان گفت تجدید عهدی است با همان عوالم و اذواق به وسیله یک عارف دیگر که قرنها بعد از مولانا، اما در همان جو روحی می زیست. [۱۷]علامه همایی دربارهٔ نثر او می‌نویسد:

« نوشته های او بخصوص اجازاتی که به مشایخ وقت و جانشینان خود داده، بهترین نمونه های انشاء فارسی عرفانی پرمغز آن زمان است»[۱۸]

2.عامل دیگر شهرت فیض علیشاه اول، مرید نامدار او ميرزا محمد تربتی ملقب به مشتاق علی شــاه اسـت کـه اگرچه امی و درس ناخوانده بود، عالم مبرز آن روزگار ملا محمد تقی کرمانی شیفته و مفتون او شد و در کتب تراجم به واسطهٔ تشابه بسیار، آن دو را به شمس تبریزی و مولانا مانند کرده است. ملا محمدتقی کرمانی ملقب به مظفر علی شاه، به یاد محبوب خود مشتاق علیشاه اصفهانی دیـوانـی بـه نام «مشتاقیه» دارد که در ابیاتی از بزرگی و جلالت قدر فیض علی شاه یاد کرده است. ابیات زیر از دیوان مشتاقیه است:

گوهر راز چیست فیض علیدل مشتاق بحـر گوهر راز

وفات

نمای داخلی بقعه فیض

اگرچه علی مرادخان زند از شرب خمر و ارتکاب نواهی در نزد فیض علی شاه توبه کرده بود ولی اندک اندک غرور شاهی و دنیاطلبی مجدد او را به لهو و لعـب و عیش و طرب مشغول کرد. فیض علی شاه در هـر ملاقات به زبان نصیحت و پند او را از اشتغال به چنین اعمالی نهی می کرد تا سرانجام چون ترک و عـود مکرر شد و افعال ناشایست از او بروز کرد، فیض صرف نظر از او فرمودند تا دولتش به زوال رسید.[۱۹]در این اوان نیز فیض على شاه دار فانی را وداع گفت و در همان تکیه فیض مدفون گردید. دربارهٔ تاریخ وفات فیض على شـاه تـواريخ مختلف ذکر شده است. بر اساس سنگ مزارش وفات او سال ١١٩٤ ق است. اشعار زیر بر سنگ مزارش حک شده است:

ای از رخ نورانی تو پیدا فیضجاری است از این علم تو در ماها فیض
فیاض ازل که قسمت فیض نمـودحقا که تو را نمود سر تا پا فیض

مدفن فیض علی‌شاه

مزار فیض به صورت چهار طاقی تقریباً مقابل مقبره فاضل هندی واقع شده است.[۲۰] اگر چه این مکان به عنوان مزار فیض مشهور و شناخته شده است، ولی نکته ای در این باب قابل ذکر است؛ در سمت غربی تکیه میرفندرسکی حجره ای است که در سه طرف آن نیم متر پایین تر از طاق، ده بیت از این غزل مشهور حافظ به مطلع زیر نگاشته شده است:

روضه خلد برین خلوت درویشان استمایه محتشمی خدمت درویشان است
ابیاتی که در  جانب غربی تکیه میر مابین خط میرعماد و سقف درج شده است.

مشهور است که این غزل به خط چشم نواز میرعماد قزوینی است. درگذشت میرعماد بیش از بیست و شش سال پیش از رحلت میرفندرسکی و صد وهفتاد سال قبل از وفات فیض علی شاه بوده است. دربـاره چگونگی راهیابی خط میر عماد به حجره تکیه میـر بـه کتاب تاریخ اصفهان[۲۱] مراجعه کنید. نکته قابل ذکر و ارتباط این حجره و خط میر عماد با فیض علیشاه آن است که سه بیت در جانب غربی این حجره مابین خط میرعماد و سقف درج شده است که مصحح دانشمند« تاریخ اصفهان» در تعلیقات خـود آورده:

«از این قطعه که ماده تاریخی را نیز شامل است، بر می آید که به تاریخ ١١٩٤، درویشی که فیض على لقــب داشته و لابد از معاریف صوفیه روزگار خویش بوده، در این مکان خلوت نشینی آغاز کرده است. از مشاهیر صاحبان این لقب در این زمان میرزا عبدالحسين بن ملا محمد على طبسی، از مریدان و خلفـــــای ســـــــید معصوم علی شاه دکنی را می‌شناسیم که پدر نورعلی شاه معروف است».[۲۲]

ماده و تاریخ قطعه فوق نیز تاریخ 1194ق را تصریح می‌کند؛ ضمن ایـن کـه چنین اشعاری غالباً ناظر بر در گذشت افراد اسـت تـا بـه مناسبت خلوت نشستن و اقامت شخصی در مکانی سروده شده باشد. دلیل دیگر بر این موضوع را می توان در مجلد هنــر و هنرمندان تاریخ اصفهان مطالعه کرد، استاد همایی ذیل شرح احوال مير عماد می نویسد:

«از آثار بسیار ممتاز خط میر در اصفهان کتابۀ گچ بری است دور حجـره سـمت غربی تکیه میرفندرسکی که مقبره فیض علـی شــاه و معروف به تکیه فیض می‌باشد و غزل خواجه را بالتمام با امضای صریح نوشته است: روضه خلد برین خلوت درویشان است..».[۲۳]

اگرچه استاد همایی چنانکه پیشتر نقل شد در مجلد ابنـيـه و عمارت، مکان فعلی و مشهور مزار فیض را مقابل فاضل هندی دانسته است ولی در کتاب اخیر با استناد به این ابیات، خاکجـای فیض را در تکیه میر گمان برده اند.[۲۴]

پانویس

  1. مصاحبی نائینی، مدینة‌الادب، ج۳، ص ۳۰۰؛ معلم حبیب آبادی، مکارم‌الآثار، ج ۲، ص ٤٤٤.
  2. ملکم، تاریخ کامل ایران، ج ۲، ص ۷۲۰.
  3. قراگوزلو، ابحاث عشره، ص ١١٤.
  4. معلم حبیب آبادی، مکارم‌الآثار، ج ۲، ص ٤٤٥.
  5. شیرازی، طرائق الحقايق، ج۳، ص۱۸۷.
  6. سنگ مزار فیض علیشاه اول؛ قراگوزلو، ابحاث عشره، ص ١١٦.
  7. علیشاه، جنات‌‌الوصال، ص 645.
  8. هدایت، تصحيح اصول شانزدهم و هفدهم اصول الفصول فی حصول الوصول، ص۱۰۲.
  9. ملکم، تاریخ کامل ایران، ج ۲، ص ۷۲۰.
  10. هدایت، تصحيح اصول شانزدهم و هفدهم اصول الفصول فی حصول الوصول، ص ۱۰۲؛ شیرازی، طرائق الحقايق، ج۳، ص ۱۸۷.
  11. قراگوزلو، ابحاث عشره، ص ١١٤.
  12. هدایت، تصحيح اصول شانزدهم و هفدهم اصول الفصول فی حصول الوصول، ص۱۰۳.
  13. آقا بزرگ تهرانی، الذریعه، ج۹، ص ۸۵۳.
  14. شیرازی، طرائق الحقايق، ج ۳، ص۱۸۷؛ قراگوزلو، ابحاث عشره، ص ١١٥.
  15. هدایت، تصحيح اصول شانزدهم و هفدهم اصول الفصول فی حصول الوصول، ص۱۰۳.
  16. زرین کوب، دنباله جستجو در تصوف ایران، ص ۳۳۱.
  17. زرین کوب، دنباله جستجو در تصوف ایران، ص۳۳۱.
  18. همایی، تاریخ اصفهان(مجلد ابنیه و عمارات)، ص ٣٤۹.
  19. دیوان بیگی، حديقه الشعرا، ج ۲، ص ١٠٤۰.
  20. همایی، جلال الدین، تاریخ اصفهان، ص ٣٤٧.
  21. همایی، تاریخ اصفهان، ص ٢٦١ .
  22. همایی، تاریخ اصفهان، ص ٢٦١ .
  23. همایی، تاریخ اصفهان، ص ٢٠٩.
  24. مجموعه فرهنگی و مذهبی تخت فولاد، دانشنامه تخت فولاد، ج۳، صص 425-422.

منبع

  • مجموعه فرهنگی و مذهبی تخت فولاد: زيرنظر اصغر منتظرالقائم، دانشنامه تخت فولاد اصفهان، ج۳، اصفهان: سازمان فرهنگی تفريحی شهرداری اصفهان، چاپ اول،1392.