این دانشنامه در حال تصحیح و تکمیل می باشد. از این رو محتوای آن قابل ارجاع نیست. پیشنهاد عناوین - ارتباط با ما
تفاوت میان نسخههای «محمدحسن خاکیا»
Kh1.javani (بحث | مشارکتها) |
(درج الگو) |
||
(۲۰ نسخهٔ میانی ویرایششده توسط ۵ کاربر نشان داده نشده) | |||
سطر ۱: | سطر ۱: | ||
{{نیازمند جعبه اطلاعات}} | |||
{{ | |||
'''ميرزا محمد حسن خاكيا''' (۱۲۷۷ش-۱۳۵۵ش) فرزند محمـدعلى از اسـاتيد فـن شـعر و ادب در محله ميدان كهنه اصفهان متولّـد شـد .[[پرونده:Mohammadhasan khakia.jpg|بندانگشتی|محمدحسن خاکیا]] | |||
==معرفی== | |||
خاکیا در سال 1277ش در اصفهان متولد شد. خاکیا در کودکی همراه [[محمدحسین بن اسدالله صغیر اصفهانی|صغیر اصفهانی]] به مکتب خانه رفت ، در آغاز نوجوانی پدرش را از دست داد و در بازار اصفهان به کار مشغول شد. ابتدا در کاروانسرای دالان دوز در بازار و سپس در بازار بزرگ چنار سوخته به کار پرداخت. او از نوجوانی طبع شعر داشت و شعر می سرود.<ref>مهدوی، اعلام اصفهان،ج2،ص522</ref> مدتی نيز در تهران ساكن بود و از ارادتمندان ميرزا عبدالحسين ذوالرياستين شيرازی به شمار میرفت. پس از آن به اصفهان بازگشت و از محضر عارف شهير، ميرزا عباس پاقلعه ای استفاده كرد.<ref>نصر اللهی، تخت فولادسرزمین جاویدان، خطی.</ref> | |||
==فعالیت ها== | |||
وی شاعری قوی و خطاطی ماهر بود. اشعارش را در نشريات و روزنامه ها به چاپ میرساند، اما ديوان اشعارش هنوز به چاپ نرسیده است. | |||
کم کم در بین ادباء و شعراء شهرت یافت و علاوه بر سخنوران اصفهان، از تهران نیز گاهی شاعران به این انجمن می آمدند. انجمن در سال های 1324 تا 1340ش به فعالیت ادامه داد و پس از تأسیس انجمن ادبی کمال در [[مدرسه چهارباغ]]، تعطیل شد. خاکیا در این انجمن و سپس در انجمن ادبی صائب شرکت می کرد.<ref>لطفی، تذكره شعرای تخت فولاد، ص222.</ref> | |||
اشعار او در بسیاری روزنامه ها و نشریات چون توفیق، صدای اصفهان و اصفهان به چاپ می رسید. خاکیا مردی عارف مسلک و درویش منش بود سفری به تهران رفته و به خدمت ذوالرّیاستین رسیده و مرید او شد.سپس به اصفهان آمد و مرید میرزا عبّاس پاقلعه ای شد.<ref>مهدوی، اعلام اصفهان،ج2،ص522</ref> | |||
[[سید مصلح الدین مهدوی|مهدوی]] در تـذكره شعرای معاصر می نويسد: <blockquote>«پس از آنكه [[عباس خان شیدای دهکردی|مرحوم شيدا]] به دليـل ضـعف مـزاج و سـاير علل، انجمن ادبى را تعطيل نمود ايشان('''خاكيا''') همت نموده و چنـدين سـال انجمـن ادبى اصفهان را در منزل خود داير نمود و شعرا و اسـاتيد و از آن جملـه خـود مرحوم شيدا در آن شركت می فرمود. از اساتيد فن شـعر و ادب در اصـفهان بـه شمار می رود و اكنون گاهى در انجمـن ادبى كمال شركت می نمايد.»<ref>مهدوى، تذكره شعراى معاصر اصفهان، ص171</ref></blockquote> | |||
جناب آقاى خاكيا فرزند آن مرحوم در مورد پدرش می گويد<span> </span>:<blockquote>در حلقه ميرزا عبــاس خــان شــيدا دســت ارادت بــه زين العابدين داده بود.شغل ايشان رزازى بود و محصولات حبوبات كشاورزان را می خريد و در مغـازه خود در كاروان سراى خاكيا به دكان داران می فروخت. خاكيا اشـعار نغـز و دلنشـينى دارد. بارها مرحوم برادرم از مرحوم پدرم درخواست نمود كه اشعارش را بـه چـاپ برساند ليكن ايشان می فرمود: هنوز وقت آن فرا نرسيده است، هر وقت زمـانش فـرا برسد اسبابش فراهم می شود و به چاپ مى رسد. با اين حـال مجموعـه اى از اشـعارايشان كه پراكنده بود را گردآورى نمود و با خط خود نوشت .دفتـر برخى از اشعارش را بر سنگ قبور آشنايان و دوستان حك كـرده انـد كه از جمله شعرى است كه در رثاى فردى به نام مرحوم حسین شـاهى سـروده و سنگ مزار او اكنون در تكيه سید العراقین روبروى موزه جراید واقع است.<ref>مهدوى، تذكره شعراى معاصر اصفهان، ص171</ref></blockquote>دیوان او نزد فرزند ایشان عباس خاکیا موجود است.<ref>مهدوی، اعلام اصفهان،ج2،ص523</ref>استاد محمدعلى صاعد در خصوص آن مرحوم چنين مى گويد: <blockquote>ايشان در انجمـن ادبى كمال شركت می نمود و در شعر طنز و انتقادى مهارت خاصى داشـت .</blockquote> | |||
این اشعار از اوست: | |||
{{شعر}} | |||
{{ب|از بعد مرگ خاك مـرا هركـه بـو كنـد |يا خشت خُم بسازد از آن يا سـبو كنـد}} | |||
{{ب|شاد آن روان مست كه بعد از حيـات او|مست دگر كه باده خورد يـاد از او كنـد}} | |||
{{ب|در وقت مرگ ديـد تـوان روى او بلـى|روزى كه مرگ مىرسد اقبـال رو كنـد}} | |||
{{پایان شعر}} | |||
==وفات== | |||
وى سرانجام در بيستم خردادماه 1355 چشـم از جهـان فـرو بسـت و در [[تکیه سیدالعراقین|تكيـه سيدالعراقين]] [[تخت فولاد]] به خاك سپرده شد .<ref>مجموعه فرهنگی و مذهبی تخت فولاد، دانشنامه تخت فولاد، ج2، صص160-161.</ref> | |||
[[محمدرضا شکیب اصفهانی|شکیب اصفهانی]] از اساتید شعر و ادب اصفهان و از دوستان قدیمی او مادّه تاریخ فوتش را چنین سروده است: | |||
{{شعر}} | |||
{{ب|خواست مؤمنی «شکیب» از من |سال تاریخ فوت او غافل}} | |||
{{ب|عارفی دوش سر زد و گفت |«خاکیا» بود شاعری قابل}} | |||
{{پایان شعر}} | |||
==پانویس== | ==پانویس== | ||
<references /> | <references /> | ||
== | ==منابع== | ||
کتاب | |||
[[رده: | *مجموعه فرهنگی و مذهبی تخت فولاد: زيرنظر اصغر منتظرالقائم، [[دانشنامه تخت فولاد اصفهان (کتاب)|دانشنامه تخت فولاد اصفهان]]، ج2، اصفهان: سازمان فرهنگی تفريحی شهرداری اصفهان، چاپ اول، 1389. | ||
[[رده: | *لطفی، عليرضا، (حامد اصفهاني)، کتاب تذكره شعرای تخت فولاداصفهان<span> </span>: معرفي شعراي مدفون در تخت فولاد اصفهان، اصفهان: سازمان فرهنگی تفريحي شهرداري اصفهان، 1390. | ||
*[[سید مصلح الدین مهدوی|مهدوی]]، مصلح الدین، [[اعلام اصفهان (کتاب)|اعلام اصفهان]]، اصفهان: سازمان فرهنگی تفريحی شهرداری اصفهان، ۱۳۸۶. | |||
[[رده:کتاب تذکره شعرای تخت فولاد اصفهان]] | |||
[[رده:اعلام اصفهان،ج۲]] | |||
[[رده:مدفونین در تخت فولاد]] | |||
[[رده:معاصرین]] | |||
[[رده:شعرا]] | |||
[[رده:خطاطان]] |
نسخهٔ کنونی تا ۲۸ فروردین ۱۴۰۲، ساعت ۰۰:۲۳
این نوشتار نیازمند جعبهٔ اطلاعات است. ممکن است بخواهید با افزودن یک جعبهٔ اطلاعات، به استانداردسازی نمایش موضوع کمک کنید. |
ميرزا محمد حسن خاكيا (۱۲۷۷ش-۱۳۵۵ش) فرزند محمـدعلى از اسـاتيد فـن شـعر و ادب در محله ميدان كهنه اصفهان متولّـد شـد .
معرفی
خاکیا در سال 1277ش در اصفهان متولد شد. خاکیا در کودکی همراه صغیر اصفهانی به مکتب خانه رفت ، در آغاز نوجوانی پدرش را از دست داد و در بازار اصفهان به کار مشغول شد. ابتدا در کاروانسرای دالان دوز در بازار و سپس در بازار بزرگ چنار سوخته به کار پرداخت. او از نوجوانی طبع شعر داشت و شعر می سرود.[۱] مدتی نيز در تهران ساكن بود و از ارادتمندان ميرزا عبدالحسين ذوالرياستين شيرازی به شمار میرفت. پس از آن به اصفهان بازگشت و از محضر عارف شهير، ميرزا عباس پاقلعه ای استفاده كرد.[۲]
فعالیت ها
وی شاعری قوی و خطاطی ماهر بود. اشعارش را در نشريات و روزنامه ها به چاپ میرساند، اما ديوان اشعارش هنوز به چاپ نرسیده است.
کم کم در بین ادباء و شعراء شهرت یافت و علاوه بر سخنوران اصفهان، از تهران نیز گاهی شاعران به این انجمن می آمدند. انجمن در سال های 1324 تا 1340ش به فعالیت ادامه داد و پس از تأسیس انجمن ادبی کمال در مدرسه چهارباغ، تعطیل شد. خاکیا در این انجمن و سپس در انجمن ادبی صائب شرکت می کرد.[۳]
اشعار او در بسیاری روزنامه ها و نشریات چون توفیق، صدای اصفهان و اصفهان به چاپ می رسید. خاکیا مردی عارف مسلک و درویش منش بود سفری به تهران رفته و به خدمت ذوالرّیاستین رسیده و مرید او شد.سپس به اصفهان آمد و مرید میرزا عبّاس پاقلعه ای شد.[۴]
مهدوی در تـذكره شعرای معاصر می نويسد:
«پس از آنكه مرحوم شيدا به دليـل ضـعف مـزاج و سـاير علل، انجمن ادبى را تعطيل نمود ايشان(خاكيا) همت نموده و چنـدين سـال انجمـن ادبى اصفهان را در منزل خود داير نمود و شعرا و اسـاتيد و از آن جملـه خـود مرحوم شيدا در آن شركت می فرمود. از اساتيد فن شـعر و ادب در اصـفهان بـه شمار می رود و اكنون گاهى در انجمـن ادبى كمال شركت می نمايد.»[۵]
جناب آقاى خاكيا فرزند آن مرحوم در مورد پدرش می گويد :
در حلقه ميرزا عبــاس خــان شــيدا دســت ارادت بــه زين العابدين داده بود.شغل ايشان رزازى بود و محصولات حبوبات كشاورزان را می خريد و در مغـازه خود در كاروان سراى خاكيا به دكان داران می فروخت. خاكيا اشـعار نغـز و دلنشـينى دارد. بارها مرحوم برادرم از مرحوم پدرم درخواست نمود كه اشعارش را بـه چـاپ برساند ليكن ايشان می فرمود: هنوز وقت آن فرا نرسيده است، هر وقت زمـانش فـرا برسد اسبابش فراهم می شود و به چاپ مى رسد. با اين حـال مجموعـه اى از اشـعارايشان كه پراكنده بود را گردآورى نمود و با خط خود نوشت .دفتـر برخى از اشعارش را بر سنگ قبور آشنايان و دوستان حك كـرده انـد كه از جمله شعرى است كه در رثاى فردى به نام مرحوم حسین شـاهى سـروده و سنگ مزار او اكنون در تكيه سید العراقین روبروى موزه جراید واقع است.[۶]
دیوان او نزد فرزند ایشان عباس خاکیا موجود است.[۷]استاد محمدعلى صاعد در خصوص آن مرحوم چنين مى گويد:
ايشان در انجمـن ادبى كمال شركت می نمود و در شعر طنز و انتقادى مهارت خاصى داشـت .
این اشعار از اوست:
از بعد مرگ خاك مـرا هركـه بـو كنـد | يا خشت خُم بسازد از آن يا سـبو كنـد | |
شاد آن روان مست كه بعد از حيـات او | مست دگر كه باده خورد يـاد از او كنـد | |
در وقت مرگ ديـد تـوان روى او بلـى | روزى كه مرگ مىرسد اقبـال رو كنـد |
وفات
وى سرانجام در بيستم خردادماه 1355 چشـم از جهـان فـرو بسـت و در تكيـه سيدالعراقين تخت فولاد به خاك سپرده شد .[۸] شکیب اصفهانی از اساتید شعر و ادب اصفهان و از دوستان قدیمی او مادّه تاریخ فوتش را چنین سروده است:
خواست مؤمنی «شکیب» از من | سال تاریخ فوت او غافل | |
عارفی دوش سر زد و گفت | «خاکیا» بود شاعری قابل |
پانویس
- ↑ مهدوی، اعلام اصفهان،ج2،ص522
- ↑ نصر اللهی، تخت فولادسرزمین جاویدان، خطی.
- ↑ لطفی، تذكره شعرای تخت فولاد، ص222.
- ↑ مهدوی، اعلام اصفهان،ج2،ص522
- ↑ مهدوى، تذكره شعراى معاصر اصفهان، ص171
- ↑ مهدوى، تذكره شعراى معاصر اصفهان، ص171
- ↑ مهدوی، اعلام اصفهان،ج2،ص523
- ↑ مجموعه فرهنگی و مذهبی تخت فولاد، دانشنامه تخت فولاد، ج2، صص160-161.
منابع
- مجموعه فرهنگی و مذهبی تخت فولاد: زيرنظر اصغر منتظرالقائم، دانشنامه تخت فولاد اصفهان، ج2، اصفهان: سازمان فرهنگی تفريحی شهرداری اصفهان، چاپ اول، 1389.
- لطفی، عليرضا، (حامد اصفهاني)، کتاب تذكره شعرای تخت فولاداصفهان : معرفي شعراي مدفون در تخت فولاد اصفهان، اصفهان: سازمان فرهنگی تفريحي شهرداري اصفهان، 1390.
- مهدوی، مصلح الدین، اعلام اصفهان، اصفهان: سازمان فرهنگی تفريحی شهرداری اصفهان، ۱۳۸۶.