این دانشنامه در حال تصحیح و تکمیل می باشد. از این رو محتوای آن قابل ارجاع نیست. پیشنهاد عناوین - ارتباط با ما
تفاوت میان نسخههای «جلالالدین همایی»
Kh1.ghasemi (بحث | مشارکتها) |
Kh1.ghasemi (بحث | مشارکتها) (←آثار) |
||
سطر ۵۱: | سطر ۵۱: | ||
8 ـ همايى نامه | 8 ـ همايى نامه | ||
9 ـ [[شعوبيه]] | 9 ـ [[کتاب شعوبيه|شعوبيه]] | ||
10 ـ ديوان سه شاعر | 10 ـ ديوان سه شاعر | ||
11 ـ مقدمه ديوان طرب كه حاوى مطالب بسيار ارزشمند است. | 11 ـ مقدمه ديوان طرب كه حاوى مطالب بسيار ارزشمند است. | ||
==پانویس== | ==پانویس== |
نسخهٔ ۶ مرداد ۱۴۰۱، ساعت ۱۲:۵۶
استاد علامه جلال الدين همايى شيرازى اصفهانى متخلّص بـه سـنا فرزنـد ميـرزا ابوالقاسم محمدنصير متخلّص به طـرب می باشد. (١٢٧٨_١٣٥٩ ه.ش)
زندگی نامه
در سحر چهارشنبه غـره رمضـان المبـارك سـنه 1317 قمرى مطابق با 19 دى ماه 1278 شمسى در خانه ى مـوروثى جـد خـويش همـاى شيرازى در جلو خان حاج هادى در محله ى پاقلعه ى اصفهان ديده به جهان گشود. تحصيلات خود را از 5 سالگى در نزد پدر و مادر آغاز نمود و در سال هاى 1326 و 1327 به ترتيب در مدارس حقايق و قدسيه كسب علم نمود. در دوازدهم فروردين ماه سال 1330 شمسى پدر خويش را از دست داد و تحت سرپرستى عموى خويش ميرزا محيى الدين محمد متخلّص به سها تحصيلات خويش را در علوم قديمه از جمله مباحث دينى و طلبگى كه از سال 1328 در مدرسه ى نيم آورد آغاز نموده بود ادامه داد. در سال 1331 حجره نشين مدرسه ى نيم آورد شد و از محضر آيةاللّه العظمى سيدمحمدباقر درچه اى بهره مند گرديد. از ديگر اساتيد او بايد به شيخ على مدرس يزدى و حاج سيد محمدكاظم كروندى و آخوند ملا عبدالكريم گزى و حاج ميرزا على آقاواعظ و ميرزا ابوالقاسم ناصرحكمت و حاج آقا رحيم ارباب اشاره نمود. وى در سال 1347 قمرى مطابق با 1308 شمسى به خـدمت رسـمى دولـت در وزارت معارف وارد شد و در دبيرستان و دانشكده ادبيات به تدريس علـوم ادبـى و فقه... مشغول گرديد. از مقامات علمى او مى توان به اجازه ى روايتـى از آيـة اللّـه آقـا شـيخ مرتضـى آشتيانى ، شيخ محمدحسـين فشـاركى و آقـا سـيد محمـد نجـف آبـادى و مرحـوم سيدالعراقين اشاره كرد.[۱]
سراسر زندگى او به تدريس و تأليف گذشـت و از پسـت و مناصـب پيشـنهادى دستگاه حاكمه ى طاغوت اعراض مى نمود. [۲]
سرانجام اين استاد فرزانه در ششم رمضان المبارك 1400 قمرى مطابق با بيسـت و هفتم تيرماه 1359 شمسى ديده از جهان فرو بست و در تكيه ی لسان الارض ضلع شرقى مقبره يوشع نبى تخت فولاد مدفون گرديد.[۳]
از آخرين اشعار او مى توان به ابیات زیر که از مثنوی ها و غزلیات سروده ی وی است اشاره نمود:
پايــان شــب ســخنســرايى | مىگفـت ز سـوزِ دل همـايى | |
جز وهم محـال پـرورم نيسـت | مىميرم و مرگ باورم نيسـت | |
در خوابگــه عــدم بَرَنــدم | لب تا ابد از سخن ببنـدم ...[۴] | |
**** | ||
عمــرى بــه عبــث در ره مقصــود دويــديم | يـك عمـر دويـديم و بـه مقصـد نرسـيديم | |
چـــون طـــاير آواره ى تشـــويش گرفتـــه | هر لحظه از ايـن شـاخ بـدان شـاخ پريـديم | |
گيتى اسـت «سـنا» گلشـنى آراسـته لـيكن | ما جـز علـف هـرزه از ايـن بـاغ نچيـديم [۵] |
آثار
از وى آثار و مقالات متعددى به رشته ى تحرير درآمده است كه از آن جمله میتوان به موارد زیر اشاره نمود:
1 ـ تاريخ ادبيات فارسى در پنج مجلّد
2 ـ تاريخ اصـفهان در ده مجلّـد كـه دو جلد آن تاكنون به چاپ رسـيده اســـت.
3 ــ دو رســاله در فلـسفه ى اســلامى
4 ـ غزالى نامه
5 ـ مولوى نامه فنون بلاغت و صـناعت ادبـى
7 ــ ديـوان اشـعار
8 ـ همايى نامه
9 ـ شعوبيه
10 ـ ديوان سه شاعر
11 ـ مقدمه ديوان طرب كه حاوى مطالب بسيار ارزشمند است.
پانویس
منبع
برگرفته از کتاب تذکره شعرای تخت فولاد اصفهان: معرفی شعرای مدفون در تخت فولاد اصفهان، پژوهش و تألیف علیرضا لطفی(حامد اصفهانی)،اصفهان:سازمان فرهنگی تفريحی شهرداری اصفهان، 1390. ص 307