این دانشنامه در حال تصحیح و تکمیل می باشد. از این رو محتوای آن قابل ارجاع نیست. پیشنهاد عناوین - ارتباط با ما
تفاوت میان نسخههای «سيد نصرالله درچهای»
Kh1.naghavi (بحث | مشارکتها) (ايجاد صفحه) |
(ویرایش) |
||
سطر ۱: | سطر ۱: | ||
'''سید نصر الله در چه ای'''، فرزند [[سید | '''سید نصر الله در چه ای'''، فرزند [[سید محمدحسین درچهای|سید محمدحسین در چه ای]] و داماد و برادرزاده [[سید محمدباقر درچهای|آقا سید محمد باقر درچه ای]] از علمای معاصر است. | ||
==زندگينامه== | ==زندگينامه== | ||
حدود سال ۱۲۷۵ ش در درچه و در خانواده ای علمی و معنوی متولد شد و دوران کودکی را در زادگاهش سپری کرد. در سن هفت سالگی راهی مکتب خانه گردید و در آنجا قرآن خواندن و نوشتن کتب فارسی ریاضیات سياق، تعلیم خط در انواع آن و حساب و هندسه را فراگرفت. | حدود سال ۱۲۷۵ ش در درچه و در خانواده ای علمی و معنوی متولد شد و دوران کودکی را در زادگاهش سپری کرد. در سن هفت سالگی راهی مکتب خانه گردید و در آنجا قرآن خواندن و نوشتن کتب فارسی ریاضیات سياق، تعلیم خط در انواع آن و حساب و هندسه را فراگرفت. | ||
'''تحصيلات | === '''تحصيلات''' === | ||
سيد نصرالله جهت فراگیری علوم حوزوی به اصفهان وارد شد و در [[مدرسه علمیه نیم آورد]] سکونت گزید. وی پس از کسب دانش در رشته ،ادبیات وارد فقه و اصول و سایر رشته های علوم حوزوی شد و در این شهر سالها از محضر بزرگان آن زمان، از جمله [[رحیم ارباب|حاج آقا رحیم ارباب]] ، شیخ علی عاشق آبادی، [[جلال الدین همایی|استاد جلال الدین همایی]] و برخی از دیگر دانشمندان مبرز زمان خود کسب فیض کرد. | |||
وی از بزرگانی که در ذیل خواهد آمد اجازه دریافت کرد که عباراند از: | |||
* [[سید ابوالحسن اصفهانی]] | |||
* حجت کوه کمری | |||
* آقا محمدتقی آقا خوانساری | |||
* [[سید حسین طباطبایی بروجردی|حاج حسین بروجردی]] | |||
* [[رحیم ارباب|حاج آقا رحيم ارباب]] .<ref>ریاحی،روضه رضوان اصفهان، مصاحبه با سید تقی درچه ای</ref> | |||
=== اساتید === | |||
و در این شهر سالها از محضر بزرگان آن زمان، از جمله : | |||
* [[رحیم ارباب|حاج آقا رحیم ارباب]] | |||
* شیخ علی عاشق آبادی | |||
* [[جلال الدین همایی|استاد جلال الدین همایی]] و برخی از دیگر دانشمندان مبرز زمان خود کسب فیض کرد. | |||
==ویژگی های اخلاقی== | |||
برکت وجود و سخن او نافذ بود. اگرچه اهل خطابه و سخنرانی به معنی مصطلح آن نبود ولی در مسجد، جلسات عمومی و خصوصی گوینده ای قوی و پرجاذبه بود، آن هم نه به شکلی که خطابه بخواند بلکه خیلی آرام و با طمأنینه سخن می گفت. | |||
وقتی حدیث و آیه ای می خواند، شنونده جذب او میشد و به گفتارش گوش دل می سپرد و منقلب میگشت وی عالمی پرهیزگار و فروتن بود. ساده زیستن و دوری از تجملات و زرق و برق دنیا را شیوه زندگی خود قرار داده و با نهایت قناعت و سادگی و بی اعتنایی به امور دنیوی می زیست در مقابل کارهای خلاف که بویی از حرام می داد شجاعانه و صریح می ایستاد و بدون ملاحظه سود و زیان ،خود خلاف و خلافکار را سرزنش میکرد.<ref>درچه ای ،قصه های خواندنی از چهره های ماندنی تهران، ص۲۱۱ </ref> | |||
==آثار و فعاليت ها== | ==آثار و فعاليت ها== | ||
وی پس از تحصیل به امر تدریس فقه، اصول و ادبیات و بویژه شرح لمعه در فقه پرداخت. | وی پس از تحصیل به امر تدریس فقه، اصول و ادبیات و بویژه شرح لمعه در فقه پرداخت. ضمن تدریس و تربیت طلاب، به ارشاد و تبلیغ مردم نیز می پرداخت. او در جهت تربیت و پرورش طلاب و اهل فضل سخت میکوشید و آنچنان در تشویق و ترغیب جوانان به آموزش علوم حوزوی و دینی و فراگیری علوم اسلامی اصرار می ورزید که اشتیاق فوق العاده اش زبانزد روحانیون و مردم اصفهان شده بود. | ||
او | زیرا او قلع و قمع روحانیون و تعطیلی مدارس علوم دینیه و مسدود کردن درهای مساجد و هجوم به سایر مراکز دینی را از طرف حکومت ستم شاهی دیده و لمس کرده بود. بنابراین ایشان بر خلاف اکثر علما که از تشویق و گرایش فرزندان خود به طلبگی و سلک روحانیت وحشت داشتند همه پنج پسرش را به طلبگی و فراگیری دروس حوزوی متمایل کرد.<ref>ریاحی،روضه رضوان اصفهان، مصاحبه با سید تقی درچه ای</ref> | ||
او عقیده داشت که مبارزه با طاغوت و ظلم ستیزی و در نهایت ،زندان زجر و تبعید و شهادت راه بزرگان اسلام و سیره ائمه اطهار (عليهم السلام) است و یک مبارز حقیقی باید در قدم اول به آنان اقتدا کند. وی از همسری ،فاضله عالمه و با تقوا برخوردار بود و با کمک همسرش دختر [[سید محمدباقر درچهای|سید محمد باقر درچه ای]] نگذاشت که فرزندان و نزدیکانش در مقابل طاغوت و ظالم زمان ساکت و بی اعتنا باشند. | |||
یکی از فرزندان ،ایشان سید تقی درچه ای در این مورد آورده است :<blockquote>تا پدرم زنده بود او و سپس مادرم بهترین مشوق من برای ادامه مبارزه بودند، چرا که هر وقت از زندان آزاد میشدم مرا به ادامه مبارزه تشویق می کردند. آن هم درست زمانی که اکثر روحانیون فرزندان خود را از دخالت در مبارزه و ورود آنان به سیاست منع می کردند. او (پدرم) با نصایح و اندرزهای خود قوت و شهامت و روحيه ما را بالا می برد و مرتب سفارش به مقاومت و سرعت بخشیدن به مبارزه علیه شاه می کرد. فراموش نمیکنم وقتی پس از گذراندن حدود یک سال زندان و تحمّل زجرهای سخت جسمی و روحی و التزام و تعهدی که به عدم خروج از حوزه تهران داده بودم مخفیانه برای دیدار پدر به اصفهان رفتم. او مرا به مسجدش فراخواند و پس از اقامه جماعت به من دستور سخنرانی داد. قبل از سخنرانی ،هم، اعلامیه و دستورات جدید را که از [[سید روح الله موسوی خمینی|حضرت امام]] برایش فرستاده بودند، به من داد و گفت به رغم نظر دشمنان اسلام و با این که باید وجودت در اینجا مخفی بماند و اکثر مستمعین نیز احتمالاً در وحشت خواهند افتاد این پیام را روی منبر قرائت کن پدرم با این کار یک بار دیگر شهامت، شجاعت و دلسوزی خود را نسبت به اسلام عملا به اثبات رساند بنده پس از دیدار اقوام و آشنایان باید هرچه سریعتر به محل اقامت اجباری خود (تهران) باز می گشتم که پدرم هنگام خداحافظی به جای توصیه به احتیاط و خویشتن داری به من گفت تقی در مبارزه و فعالیتهای مبارزاتی طبق دستورات [[سید روح الله موسوی خمینی|امام خمینی]] هیچ کوتاه نیا و نترس و به راهت ادامه بده، ولى سعى كن حتى الامكان دستگیر نشوی و برو به سلامت .<ref>در چه ای، ستاره ای از شرق تهران، ص ۸۰۴</ref></blockquote> | |||
==وفات== | ==وفات== | ||
سرانجام آقا سید نصر الله موسوی درچه ای پس از سالها تلاش در جهت تربیت طلاب و هدایت مسلمانان در شامگاه نیمه خردادماه سال ۱۳۴۷ش/ هشتم ربیع الاول ۱۳۸۸ق پس از یک بیماری کوتاه در منزل شخصی اش در در چه ندای حق را لبیک گفت و به لقاءالله | سرانجام آقا سید نصر الله موسوی درچه ای پس از سالها تلاش در جهت تربیت طلاب و هدایت مسلمانان در شامگاه نیمه خردادماه سال ۱۳۴۷ش/ هشتم ربیع الاول ۱۳۸۸ق پس از یک بیماری کوتاه در منزل شخصی اش در در چه ندای حق را لبیک گفت و به لقاءالله پیوستو | ||
پیکر او را در [[تکیه کازرونی]] به خاک سپردند. علما و آیات عظام [[سيد محمدرضا گلپایگانی|گلپایگانی]]، [[سيد شهابالدين نجفی مرعشی|نجفی مرعشی]]، آقا سید شهاب الدین علامه طباطبایی این فقدان را تسلیت گفتند و مجالسی در بزرگداشت وی در قم و اصفهان برگزار گردید. <ref>درچه ای، ستاره ای از شرق تهران، ص ۸۰۷</ref><ref>مجموعه فرهنگی و مذهبی تخت فولاد، دانشنامه تخت فولاد، ج2،ص277-275.</ref> | |||
==پانویس== | ==پانویس== | ||
<references /> | <references /> | ||
سطر ۲۹: | سطر ۴۹: | ||
[[رده:مدفونین در تخت فولاد]] | [[رده:مدفونین در تخت فولاد]] | ||
[[رده:فقیهان]] | |||
[[رده:مدرسین]] | |||
[[رده:مجتهدین]] | |||
[[رده:نیازمند درج تصویر]] |
نسخهٔ ۲۰ آذر ۱۴۰۱، ساعت ۲۱:۱۷
سید نصر الله در چه ای، فرزند سید محمدحسین در چه ای و داماد و برادرزاده آقا سید محمد باقر درچه ای از علمای معاصر است.
زندگينامه
حدود سال ۱۲۷۵ ش در درچه و در خانواده ای علمی و معنوی متولد شد و دوران کودکی را در زادگاهش سپری کرد. در سن هفت سالگی راهی مکتب خانه گردید و در آنجا قرآن خواندن و نوشتن کتب فارسی ریاضیات سياق، تعلیم خط در انواع آن و حساب و هندسه را فراگرفت.
تحصيلات
سيد نصرالله جهت فراگیری علوم حوزوی به اصفهان وارد شد و در مدرسه علمیه نیم آورد سکونت گزید. وی پس از کسب دانش در رشته ،ادبیات وارد فقه و اصول و سایر رشته های علوم حوزوی شد و در این شهر سالها از محضر بزرگان آن زمان، از جمله حاج آقا رحیم ارباب ، شیخ علی عاشق آبادی، استاد جلال الدین همایی و برخی از دیگر دانشمندان مبرز زمان خود کسب فیض کرد.
وی از بزرگانی که در ذیل خواهد آمد اجازه دریافت کرد که عباراند از:
- سید ابوالحسن اصفهانی
- حجت کوه کمری
- آقا محمدتقی آقا خوانساری
- حاج حسین بروجردی
- حاج آقا رحيم ارباب .[۱]
اساتید
و در این شهر سالها از محضر بزرگان آن زمان، از جمله :
- حاج آقا رحیم ارباب
- شیخ علی عاشق آبادی
- استاد جلال الدین همایی و برخی از دیگر دانشمندان مبرز زمان خود کسب فیض کرد.
ویژگی های اخلاقی
برکت وجود و سخن او نافذ بود. اگرچه اهل خطابه و سخنرانی به معنی مصطلح آن نبود ولی در مسجد، جلسات عمومی و خصوصی گوینده ای قوی و پرجاذبه بود، آن هم نه به شکلی که خطابه بخواند بلکه خیلی آرام و با طمأنینه سخن می گفت.
وقتی حدیث و آیه ای می خواند، شنونده جذب او میشد و به گفتارش گوش دل می سپرد و منقلب میگشت وی عالمی پرهیزگار و فروتن بود. ساده زیستن و دوری از تجملات و زرق و برق دنیا را شیوه زندگی خود قرار داده و با نهایت قناعت و سادگی و بی اعتنایی به امور دنیوی می زیست در مقابل کارهای خلاف که بویی از حرام می داد شجاعانه و صریح می ایستاد و بدون ملاحظه سود و زیان ،خود خلاف و خلافکار را سرزنش میکرد.[۲]
آثار و فعاليت ها
وی پس از تحصیل به امر تدریس فقه، اصول و ادبیات و بویژه شرح لمعه در فقه پرداخت. ضمن تدریس و تربیت طلاب، به ارشاد و تبلیغ مردم نیز می پرداخت. او در جهت تربیت و پرورش طلاب و اهل فضل سخت میکوشید و آنچنان در تشویق و ترغیب جوانان به آموزش علوم حوزوی و دینی و فراگیری علوم اسلامی اصرار می ورزید که اشتیاق فوق العاده اش زبانزد روحانیون و مردم اصفهان شده بود.
زیرا او قلع و قمع روحانیون و تعطیلی مدارس علوم دینیه و مسدود کردن درهای مساجد و هجوم به سایر مراکز دینی را از طرف حکومت ستم شاهی دیده و لمس کرده بود. بنابراین ایشان بر خلاف اکثر علما که از تشویق و گرایش فرزندان خود به طلبگی و سلک روحانیت وحشت داشتند همه پنج پسرش را به طلبگی و فراگیری دروس حوزوی متمایل کرد.[۳]
او عقیده داشت که مبارزه با طاغوت و ظلم ستیزی و در نهایت ،زندان زجر و تبعید و شهادت راه بزرگان اسلام و سیره ائمه اطهار (عليهم السلام) است و یک مبارز حقیقی باید در قدم اول به آنان اقتدا کند. وی از همسری ،فاضله عالمه و با تقوا برخوردار بود و با کمک همسرش دختر سید محمد باقر درچه ای نگذاشت که فرزندان و نزدیکانش در مقابل طاغوت و ظالم زمان ساکت و بی اعتنا باشند.
یکی از فرزندان ،ایشان سید تقی درچه ای در این مورد آورده است :
تا پدرم زنده بود او و سپس مادرم بهترین مشوق من برای ادامه مبارزه بودند، چرا که هر وقت از زندان آزاد میشدم مرا به ادامه مبارزه تشویق می کردند. آن هم درست زمانی که اکثر روحانیون فرزندان خود را از دخالت در مبارزه و ورود آنان به سیاست منع می کردند. او (پدرم) با نصایح و اندرزهای خود قوت و شهامت و روحيه ما را بالا می برد و مرتب سفارش به مقاومت و سرعت بخشیدن به مبارزه علیه شاه می کرد. فراموش نمیکنم وقتی پس از گذراندن حدود یک سال زندان و تحمّل زجرهای سخت جسمی و روحی و التزام و تعهدی که به عدم خروج از حوزه تهران داده بودم مخفیانه برای دیدار پدر به اصفهان رفتم. او مرا به مسجدش فراخواند و پس از اقامه جماعت به من دستور سخنرانی داد. قبل از سخنرانی ،هم، اعلامیه و دستورات جدید را که از حضرت امام برایش فرستاده بودند، به من داد و گفت به رغم نظر دشمنان اسلام و با این که باید وجودت در اینجا مخفی بماند و اکثر مستمعین نیز احتمالاً در وحشت خواهند افتاد این پیام را روی منبر قرائت کن پدرم با این کار یک بار دیگر شهامت، شجاعت و دلسوزی خود را نسبت به اسلام عملا به اثبات رساند بنده پس از دیدار اقوام و آشنایان باید هرچه سریعتر به محل اقامت اجباری خود (تهران) باز می گشتم که پدرم هنگام خداحافظی به جای توصیه به احتیاط و خویشتن داری به من گفت تقی در مبارزه و فعالیتهای مبارزاتی طبق دستورات امام خمینی هیچ کوتاه نیا و نترس و به راهت ادامه بده، ولى سعى كن حتى الامكان دستگیر نشوی و برو به سلامت .[۴]
وفات
سرانجام آقا سید نصر الله موسوی درچه ای پس از سالها تلاش در جهت تربیت طلاب و هدایت مسلمانان در شامگاه نیمه خردادماه سال ۱۳۴۷ش/ هشتم ربیع الاول ۱۳۸۸ق پس از یک بیماری کوتاه در منزل شخصی اش در در چه ندای حق را لبیک گفت و به لقاءالله پیوستو
پیکر او را در تکیه کازرونی به خاک سپردند. علما و آیات عظام گلپایگانی، نجفی مرعشی، آقا سید شهاب الدین علامه طباطبایی این فقدان را تسلیت گفتند و مجالسی در بزرگداشت وی در قم و اصفهان برگزار گردید. [۵][۶]
پانویس
- ↑ ریاحی،روضه رضوان اصفهان، مصاحبه با سید تقی درچه ای
- ↑ درچه ای ،قصه های خواندنی از چهره های ماندنی تهران، ص۲۱۱
- ↑ ریاحی،روضه رضوان اصفهان، مصاحبه با سید تقی درچه ای
- ↑ در چه ای، ستاره ای از شرق تهران، ص ۸۰۴
- ↑ درچه ای، ستاره ای از شرق تهران، ص ۸۰۷
- ↑ مجموعه فرهنگی و مذهبی تخت فولاد، دانشنامه تخت فولاد، ج2،ص277-275.
منابع
- مجموعه فرهنگی و مذهبی تخت فولاد: زيرنظر اصغر منتظرالقائم، دانشنامه تخت فولاد اصفهان، ج2، اصفهان: سازمان فرهنگی تفريحی شهرداری اصفهان، چاپ اول، 1389.