این دانشنامه در حال تصحیح و تکمیل می باشد. از این رو محتوای آن قابل ارجاع نیست. پیشنهاد عناوین - ارتباط با ما

مدرسه عمر

از دانشنامه حوزه علمیه اصفهان
پرش به ناوبری پرش به جستجو
ویژگی های ذکر شده اثر توسط مرحوم مهدوی
سال ساخت قرن هشتم هجری قمری
آدرس جنب مسجد جامع اصفهان
وضعیت: تخریب شده است.
علّت نام گذاری: به نام بانی آن
کد مؤلف AUTHORCODE00453AUTHORCODE

تحقیق مرحوم مصلح الدین مهدوی

مرحوم سید مصلح الدین مهدوی در کتاب اصفهان دارالعلم شرق اینگونه ذکر کرده اند: [مهدوی:] در قسمت شمال شرقی مسجد جمعه اصفهان، مسجد کوچکی متصل به آن مسجد قرار دارد که به مسجد عمر و یا صفّه ی عمر معروف است. نویسندگان کتب گاهی از آن به نام مدرسه یاد می نمایند.

در وسط ضلع شرقی مسجد جمعه ایوانی است که یک کتیبه کاشی کاری از زمان شاه سلیمان صفوی دارد و می رساند که در آن زمان تعمیراتی در ایوان به عمل آمده است.

در شمال این ایوان مدخل صفه و مدرسه عمر قرار دارد. بانی آن عمر بن عبد العزیز عجلی از خاندان «ابی دلف» که والی همدان و اصفهان بود (281 هجری) انجام یافته و ضمیمه مسجد گردیده است.

در تاریخ مدارس ایران به نقل از «تاریخ ایران، پطروشفسکی» آمده است.

در قرن هشتم مدرسه ای در جنب مسجد جمعه اصفهان ساخته شد. البته باید توجه داشت که آنچه در قرن هشتم در ایام سلطنت سلطان محمود آل مظفر انجام شده، ساختمان مجدّد همان قسمتی است که به وسیله عمر بن عبد العزیز عجلی انجام گرفته بود.

مسجد جامع علاوه بر آن که کتابخانه معظم و مفصّلی داشته دارای حجرات و خزانه ی کتاب نیز بوده است.[۱]

مثلا در کتاب «از سلاجقه تا صفویه» تألیف آقای نصرت اللّه مشکوتی (صفحه 223) می نویسد:

ابنیه ی دیگری در مسجد جامع به نظر می رسد که انتساب آنان به سلسله ی آل مظفر

به شرحی که خواهم نوشت قطعی است. از مهمترین بناهای این دوره صفّه یا مدرسه ی معروف به عمر بن عبد العزیز می باشد که دارای چهل ستون و گنبد خاکی و ایوان شمالی و جنوب شرقی است که کلّیه ی این ساختمانها از دوره ی آل مظفر و زمان قطب الدین شاه محمود می باشد.

تاریخی که برای ساخت این صفه قطعی به نظر می رسد، محرم سال 768 ه. ق. می باشد و بانی ساختمان آن مرتضی بن المحسن العباس می باشد.

نویسنده کتیبه ی خود را «عزیز التقی الحافظ» معرفی می کند. در کتیبه صراحت دارد که بانی نام برده این قسمت را به مسجد اضافه نموده است.

علّت شهرت این قسمت از مسجد به عمر (در زبان عوام آن را صفّه ی عمریها می خوانند) به نظر نگارنده چنین است که چون در زمان حکومت افغانها در اصفهان بوسیله آنان در این قسمت از مسجد تعمیراتی انجام یافته و نام خلفای راشدین را در کتیبه ذکر نموده اند و مردم شیعه مذهب اصفهان آنان را عمری خطاب می کردند، این صفه به نام صفّه ی عمریها معروف شد. همچنانکه هنوز هم بدین نام در بین عوام اشتهاردارد.

بعدها که نویسندگان در کتب خویش نام آنجا را ذکر کردند. به نام عمر بن العزیز عجلی حکمران اصفهان بدون توجه به تاریخ بنا و بیان صریح این عبارت که «اضافه الی البناء»، این قسمت را منسوب بدو دانسته اند.

در کتاب آثار ملی اصفهان «صفحه 44» گوید: مدرسه عمر بن عبد العزیز: این مدرسه را قطب الدین محمود شاه آل مظفر «767- 778 ه. ق.» در محل مسجد جامع شهر اصفهان بنا کرده است.

پس گوید:

به نظر نگارنده مدرسه از بناهای عمر بن عبد العزیز بوده و به همت قطب الدین محمود تعمیر شده است. با توجه به مطالب ذکر شده معلوم می گردد اولا صفّه ی عمریها مربوط به عمر بن عبد العزیز نیست.

ثانیا سلطان محمود آن را ساخته و با این که در زمان سلطنت او، دیگری آن را بنا نموده است. مرحوم انصاری درباره این صفّه گوید: چون این صفّه به نام عمر مشهور بوده است، در دوره ی صفویه به تعمیر آن توجهی نمی شد و اشرف افغان- علیرغم دشمنی با شیعه- به تعمیر آن پرداخته است (تاریخ اصفهان و ری صفحه 198) با توجه به نوشته ی مرحوم انصاری و اذعان به اینکه مشار الیه یکی از محقّقین بوده اند به نظر می رسید که صفه قبل از تعمیرات اشرف افغان نیز به «صفّه ی عمریها» شهرت داشته و مربوط به اهل تسنّن بوده است و اما تاریخ تأسیس و یا تعمیر مدرسه، این قسمت از هیچیک از کتیبه ها معلوم نمی شود و ممکن است که آنجا مدرس برخی از فضلا بوده باشد و مدرسه تعمیر این زمان نبوده بلکه مدرس اسم مکان باشد و در آنجا مدرسین به افاده و افاضه مشغول بوده اند.

در انتهای کوچه رشتی ها منشعب از چهارباغ پائین (چهارباغ پهلوی) در محل سه راه بازارچه ای بود که تا چهل و پنج سال پیش آثار آبادی در آن ظاهر بود و بعدا طاقهای بلند و زیبای آن خراب شده و بدین ترتیب جزو دکانها قرار گرفت.

این بازارچه به نام بازارچه های عمریها معروف بود و نشانه ی این بود که در این محل عده ای از اهل تسنّن سکونت داشته اند.[۲]

پانویس

  1. اصفهان دار العلم شرق، مهدوی، ص: 312
  2. اصفهان دار العلم شرق، مهدوی، ص: 207