این دانشنامه در حال تصحیح و تکمیل می باشد. از این رو محتوای آن قابل ارجاع نیست. پیشنهاد عناوین - ارتباط با ما

مدرسه سارو تقی

از دانشنامه حوزه علمیه اصفهان
پرش به ناوبری پرش به جستجو
ویژگی های ذکر شده اثر توسط مرحوم مهدوی
سال ساخت در عهد صفوی
آدرس بازارچه ی حسن آباد
وضعیت: پابرجا و دایر است.
علّت نام گذاری: حاج شیخ محمّد علی مدرسه ساروتقی را تجدید بنا کرد.
کد مؤلف AUTHORCODE00453AUTHORCODE

تحقیق مرحوم مصلح الدین مهدوی

مرحوم سید مصلح الدین مهدوی در کتاب اصفهان دارالعلم شرق اینگونه ذکر کرده اند:

[تاریخ فرهنگ اصفهان] ساروتقی صدر اعظم شاه صفی و شاه عباس ثانی بوده، از این شخص مجموعه بناهایی در اصفهان باقی مانده که عبارتند از:

  1. بازار ساروتقی
  2. مسجد بزرگ ساروتقی
  3. کاروانسرای ساروتقی
  4. چهارسوی ساروتقی
  5. مسجد کوچک ساروتقی
  6. مدرسه ساروتقی

که اکنون بنام مدرسه حاج شیخ محمّد علی معروف است.

چنانکه در شرح حال ساروتقی مضبوط است، کاخ و مسجد و مدرسه او متّصل به همدیگر بوده است و ظاهرا این محل جایی است که فعلا به نام مدرسه «حاج شیخ محمّد علی» نامیده می شود و این تغییر نام بدین علّت است که مدرسه ساروتقی بوسیله ایشان کاملا تجدید بنا و تعمیر گردیده است، این مدرسه در بازارچه حسن آباد و جنب مسجد ساروتقی واقع است و تاریخ ساختمان آن باید همان تاریخ باشد که در کتیبه مسجد به خط محمّد رضا امامی (سال 1053) ضبط شده است.

سال اتمام تعمیرات در ضمن دو مادّه ی تاریخی که در جبهه شمالی آن کاشی کاری شده است به تاریخ 1317 هجری آمده است، ساختمان این مدرسه یک طبقه و مشتمل بر حجرات متعدد می باشد و اکنون یکی از مدارس طلبه نشین اصفهان به شمار می رود.

[کتاب حسین سلطان زاده] ساروتقی «مقتول 1055» فرزند نانوایی از اهالی تبریز بود که پدرش وی را به خاطر فقر روانه اصفهان کرد.

او به خدمت نظام وارد شد و پس از چند سال به تدریج به مقامات عالی از جمله مقام صدارت شاه صفی و شاه عباس رسید.

شاردن در وصف او می گوید که از رشوه خواری برکنار بود و در اداره امور لیاقت نشان می داد، چنانکه شاه صفی از وجود چنان وزیری مسرور بوده او در سال 1053 مدرسه را در بازارچه عباس آباد و در جوار مسجد و کاخ خود عمارت می کند.

این مدرسه در سال 1317 بوسیله حاج محمّد علی تعمیر شده و اکنون به مدرسه «حاج شیخ محمّد علی» معروف است. [۱]

پانویس

  1. اصفهان دار العلم شرق، مهدوی، ص: 155