این دانشنامه در حال تصحیح و تکمیل می باشد. از این رو محتوای آن قابل ارجاع نیست. پیشنهاد عناوین - ارتباط با ما

ابوالقاسم میر فندرسکی

از دانشنامه حوزه علمیه اصفهان
پرش به ناوبری پرش به جستجو
A-mirfendereskiii.jpg

مير ابوالقاسم بن ميرزا بيک بن مير صدرالدين حسينى موسوى که از اساطیر حکمت بود، حدود سال 970 هجرى قمرى در فندرسک از توابع استرآباد ديده به جهان گشود.

زندگی نامه

جزوات كم‌حجم و تعليقه گونه‌اى كه از وى به دست رسيده همگى نشانگر ادراک فوق‌العاده مير و تبحر در تقريه مباحث حكمى است نثـرى روان و شـيوا دارد و بـه شدت از تصنع و تكلف گريزان است و متكلفين را فرومايه مى‌داند.

ميرفندرسكى ساليانى را در هندوستان به سير آفـاقى و انفسـى سـير مـى كـرد و سخت از عرفان هندى متأثر گشته بود شرح او بر كتاب «جوک باسشت» يادگار آن ايام است. وى در طول حيات خود مورد تكريم و تعظيم شاهان صـفوى و سـلاطين هندوستان بود ولى هرگز روح بزرگش مسخر اعتباريات نگرديد و در كمـال اسـتغنا عمر شريفش را بسر برد.

او عالم عارف و اديب شـاعر، حكـيم فيلسـوف و از مفـاخر علمـى وادبـى و از بزرگان مشاهير و عرفاى عهد صفوى به شمار مـى آيـد و از جملـه شـعراى بـزرگ مدفون در تخت‌فولاد است.

وفات وى در سال 1050 هجرى قمرى روى داده و بدين ترتيب حـدود هشـتاد سال عمر كرده است.

در ماده‌تاريخ وفاتش چنين سروده‌اند:

«صد حيف از آفتاب اوج دانش»

در كتاب رياض‌العلما و حياض‌الفضلا جلد پـنجم نوشـته ميـرزا عبداللّـه افنـدى اصفهانى به شرح احوال او پرداخته شده است و تذكرةالشعراى نصرآبادى و در مقدمه شرح رساله المشاعر ملاصدرا نوشته محمدجعفر لاهيجـى توسـط علامـه همـايى و بسيارى از كتب فلسفى عهد صفوى و بعد از آن به اين عالم وارسته اشاره نموده‌اند.

از اساتيد او مى‌تـوان بـه علامـه كمــــال‌الــــدين چلبــــى‌بيــــک تبريــزى(م1041ق.) و ميــر برهــان‌الــدين اشــراق اســترآبادى و ميــرمحمدباقر داماد اشاره نمود.

مير فندرسكى خود از اسـاتيد و حكماى بزرگ مكتـب اصـفهان بـه شــمار مــى‌آيــد و از شــاگردان او ميتوان به آقا حسين بن جمال‌الدين محمد خوانسارى، ابوالقاسم مشهدى، عطاءاللّه رودسرى گيلانـى نگارنـده حواشـى بـر شـرح مطـالع و شـرح حكمةالعين و ابوجعفر كـافى مؤلـف التسهيل، محمدباقر خراسانى و ملا محمدباقر سبزوارى، ملا محمدصادق اردسـتانى و ميرزا رفيعا و... اشاره نمود.

او تحصيلات خود را در ايران و عراق و سپس در هندوستان كسب نمود.

نكته‌ى بسيار قابل تأمل پيرامون اين عارف بزرگ حكايات و كراماتى است كه به او نسبت مى‌دهند و مشهورترين آن اكسير بودن بدن اوسـت كه ايـن اعتقـاد سـبب گرديده است سنگ مقبره‌ى او بزرگترين و سنگين‌ترين قبور تخت‌فولاد به شمار آيد چنانكه مى‌گويند تمام بدنش اكسير بوده و هر فلزى كه مماس بدنش مـى شـده طـلا ‌مى‌گرديده به همين دليل شاه عباس دور قبرش سرب گداخته ريخته تا كسى به قبر او نقب نزند و استخوانش را نبرند.

از اينگونه حكايات هنوز در بين مردم متداول و رايج است از جمله اينكـه نقـل مى‌كنند فلان مهندس يا بازرگان جناب ميـر را در خـواب ديـده كـه بـه او فرمـان مى‌دهد:

«قبر مرا محكم كن تا كسى به استخوان‌هاى من دستبرد نزند».

علامه عبدالكريم گزى در تذكرةالقبور اين نظريـه را بـا ترديـد نگريسـته اسـت. [۱](براى اطلاع بيشـتر پيرامـون ايـن نظريـه بـه كتـاب راهنمـاى پـژوهش دربـاره ى ميرفندرسكى و پژوهش و نگارش محمدرضا زادهوش مراجعه كنید). [۲]

آثار

در مورد آثار و نگارش‌هاى او فاصله‌ى آرا و عقايد و گزارش‌هـا بسـيار اسـت . برخى او را از شمار كم‌نويسان و برخى آثار او را فراوان دانسته‌اند. اما بر اساس نظر آنان كه او را كم‌نويس مى‌دانند دست كم بيش از سـى اثـر را بـه او نسـبت داده‌انـد . شايان ذكر است كه برخى از آثار نوه‌ى او يعنى سيد ابوطالب بن جلال‌الـدين ميـرزا بيک بن ميرفندرسكى را به نام او ذكر كرده و برخى نگارش‌هاى مشهور او را به نـام سيد ابوطالب ضبط كرده‌اند مانند كتاب الصناعيه از آثار مشهور ميـر اسـت . بـا ايـن اوصاف مى‌توان به آثار زير اشاره نمود:

1 ـ بندى در صفت حل در كيميا(فارسى)

2 ـ پرسش و پاسخ(پرسش‌هايى از مظفر حسين كاشى) درباره‌ى ذات و تشكيک و عدم تشكيک

3 ـ تاريخ صفويه

4 ـ تحقيق الزله

5 ـ مخمريه

6 ـ رساله‌ى صناعيه(فارسى)

7 ـ شرح كتاب المهابارة معروف به شرح جوک(از كتب هندى به فارسى)

8 ـ ديوان اشعار

9 ـ كشف‌اللغات....

هرچند به ديوان اشعار او اشاره گرديده است اما تنها اثر نظم و شعر او كه بسـيار اشتهار دارد قصيده‌ى يائيه او با استقبال از قصيده‌اى از ناصرخسرو سـروده اسـت و الحق كه از عهده برآمده است و مضامين بلند و فلسفى و عرفانى او به حدى است كه شرح‌هاى متعددى بر آن نگاشته شده كه از جمله مى‌توان به كتاب تحفـة المـراد كـه حكيم عباس شريف دارابى در آن به شرح اين قصيده پرداخته است اشاره نمود.

قصیده یائیه معروف میرفندرسکی :

صــورت زيــرين اگــر بــا نردبــان معرفــت بــر رود بــالا همــان بــا اصــل خــود يكتاســتی
هركــه فــانى شــد در او يابــد حيــات جــاودان ور به خـود افتـاد كـارش بـى شـک از موتاسـتى
نفــــس را ايــــن آرزو در بنــــد دارد دائمــــاً تـــا ببينـــد آرزويـــى بنـــد انـــدر پاســـتى
خواهشى اندر جهان هر خواهشى را در پى اسـت خواهشى بايد، كـه بعـد از وى نباشـد خواسـتى[۳]

پانویس

  1. تحفةالمراد، شرح قصيده ميرفندرسكى، عباس شريف دارايـى بـه ضـميمه شـرح خلخـالى و گيلانـى، محمدحسين اكبرى ساوى، انتشارات الزهرا، 1372.
  2. زادهوش، محمدرضا، راهنماى پژوهش درباره‌ى ميرفندرسكى، ص39.
  3. تحفةالمراد، شرح قصيده ميرفندرسكى، عباس شريف دارابى، صص 5 ـ 21.

منبع

برگرفته از کتاب تذکره شعرای تخت فولاد اصفهان: معرفی شعرای مدفون در تخت فولاد اصفهان، پژوهش و تألیف علیرضا لطفی(حامد اصفهانی)،اصفهان:سازمان فرهنگی تفريحی شهرداری اصفهان، 1390. ص 631