این دانشنامه در حال تصحیح و تکمیل می باشد. از این رو محتوای آن قابل ارجاع نیست. پیشنهاد عناوین - ارتباط با ما

حسینعلی سراج

از دانشنامه حوزه علمیه اصفهان
پرش به ناوبری پرش به جستجو

ميرزا حسينعلی سرّاج متخلّص بـه آشـفته ی اصـفهانی شاعر اديب، زادگـاه او بروجن بوده است. از اعضای فعال انجمنهای ادبی اصفهان و بويژه انجمـن ابـوالفقرا بود چنانكه عمان سامانی در قصيده ی انجمنيه از او چنين ياد می كند:

و آن دگر آشفته كز اشعار نغـز دلنشـين می برد آشفتگی بيرون ز طبـع انجمـن[۱]

زندگی نامه

از شرح زندگی ميرزا حسينعلی سرّاج مطلب چندانی در دست نيست، جناب در كتاب الاصفهان او را اينگونه معرّفی می كند:

مردی است آگاه با اصحاب ذوق و عرفان در صـحبت و معاشـرت و همـراز و همراه، اغلب موزونانش در مناقب ائمه ی طاهرين(عليهم السلام)». [۲]

ديوان بيگی نيز در حديقةالشعرا در معرّفی او می نويسد:

اسمش ميرزا حسينعلی و شغلش سراجی بود در سال هزار و سيصد و دو كه در اصفهان بودم، مكرّر تعريف احوال و اخلاق و اشعارش را شـنوده، طالـب صـحبت و شعرش بودم. ولی هم فقير به دردهای بی درمان مبتلا بودم، هم او گرفتار كـار خـود بود. تا در اواسط شوال ميرزا دهقـان گفـت مـريض اسـت بـه عيـادتش مـی روم و اشعارش را می گيرم. روز هفدهم در حالی كه مصمم حركت بودم ديدم افسـوس بـر فوتش می خورد و می گفت به خيال عيادت رفتم منزلش. ديدم مجلس فاتحه منعقـد است و در چهاردهم به رحمت خدا رفته، چون فقير هم مجالی نداشتم همان قدر كـه عاجلانه به ذهن ميرزا دهقان رسيد نوشتم بعد اگر شعر خوبی از او ديده شود نوشـته می شود.» [۳]

از معاصران وی می توان به محمد طاهر شهاب، ميرزا ابراهيم ساغر، ميرزا عبداللّـه سرگشته، ميرزا محمدحسين عنقا، ميرزا محمدعلی مسكين، سيد محمـد بقـا، ميـرزا علیرضا پرتو، ميرزا عبدالرحيم افسر، عمـان سـامانی، الفـت نـوری و محمـدكاظم چاووش اصفهانی اشاره نمود. [۴]

هرچند مؤلف حديقةالشعرا وفات او را چهاردهم شوال ذكـر مـی كنـد امـا ميـرزا محمدحسين عنقا در ماده تاريخی وفات وی را نيمه ی محرّم سروده است.

آشــفته چــو نيمــه ی محــرّم گرديد غريـق بحـر رحمـت
پا هشت برون و گفت عنقـا «آشفته نهـاد پـا بـه جنّـت»

اما مرحوم مهدوی وفات او را پنجم محرّم می نويسد كـه احتمـالا اشـتباه چـاپی است و عدد يك از عدد 15 افتاده است . [۵]

ميرزا حسينعلی سراج(آشفته) در 1302 وفات يافت و در تكيه ی لسـان الارض تخت فولاد مدفون گرديد ولی متأسفانه آثار قبر او از بين رفته است .

مرحوم مهدوی اين دو سطر شعر كه مطلع قصيده ی عمان سـامانی اسـت را از او می داند:

بــه پــرده بــود جمــال جميــل عــزّ و جــلّ بر به خويش خواسـت كنـد جلـوه ای بـه صـبح ازل
چــو خواســت پــرده ز روی جميــل بگشــايد علــی شــد آينــه خيــر و الكــلام قــلّ و دل [۶]

حديقة الشعرا نيز ابيات زير را آشفته نقل كرده است:

هر سبزه كه از تربت محمـود زنـد سـر بر ديده ی دل ترجمه ی خط اياز اسـت
* * *
زاهد ار درك معانی نكند معـذور اسـت خــر دجــال كجــا بــار مســيحا بِبــرد [۷]

پانویس

  1. مهدوی، دانشمندان و بزرگان اصفهان، ج1 ، ص43
  2. جناب، الاصفهان، مخطوط
  3. جناب، ديوان بيگي، حديقةالشعرا، ج1 ، ص38
  4. اوحدی يكتا، مجيد، مقاله تاريخ انجمنهای ادبی اصفهان، مجله وحيد، ش4 ،1345
  5. مهدوي، سيری در تاريخ تخت فولاد اصفهان، ص ۱۸۵
  6. مهدوي، دانشمندان و بزرگان اصفهان، ج1 ،ص43
  7. ديوان بيگي، حديقةالشعرا، ج1 ،ص38

منبع

برگرفته از کتاب تذكره شعراي تخت فولاد اصفهان: معرفي شعراي مدفون در تخت فولاد اصفهان، عليرضا لطفي (حامد اصفهاني)، اصفهان: سازمان فرهنگی تفريحي شهرداري اصفهان، 1390. ص46