این دانشنامه در حال تصحیح و تکمیل می باشد. از این رو محتوای آن قابل ارجاع نیست. پیشنهاد عناوین - ارتباط با ما

تفاوت میان نسخه‌های «ابوالقاسم میر فندرسکی»

از دانشنامه حوزه علمیه اصفهان
پرش به ناوبری پرش به جستجو
سطر ۱: سطر ۱:
ابوالقاسم فِندِرسکی، معروف به میرفندرسکی <small>(حدود۹۷۰-۱۰۵۰ق)</small>، حکیم و دانشمند دوره صفوی و از استادان مکتب اصفهان و از معاصران میرداماد و شیخ بهائی بود. وی در هندسه، ریاضیات و کیمیا (شیمی) صاحب‌نظر بود.
'''مير ابوالقاسم بن ميرزا بيك بن مير صدرالدين حسينى موسوى''' که از اساطیر حکمت بود، حدود سال 970 هجرى قمرى در فندرسك از توابع استرآباد ديده به جهان گشود.


{{نیازمند درج یا بررسی منبع}}{{نیازمند تکمیل}}
==زندگی نامه==
جزوات كم‌حجم و تعليقه گونه‌اى كه از وى به دست رسيده همگى نشانگر ادراک فوق‌العاده مير و تبحر در تقريه مباحث حكمى است نثـرى روان و شـيوا دارد و بـه شدت از تصنع و تكلف گريزان است و متكلفين را فرومايه مى‌داند.


<br />
ميرفندرسكى ساليانى را در هندوستان به سير آفـاقى و انفسـى سـير مـى كـرد و سخت از عرفان هندى متأثر گشته بود شرح او بر كتاب «جوك باسشت» يادگار آن ايام است. وى در طول حيات خود مورد تكريم و تعظيم شاهان صـفوى و سـلاطين
هندوستان بود ولى هرگز روح بزرگش مسخر اعتباريات نگرديد و در كمـال اسـتغنا عمر شريفش را بسر برد.


==نسب==
او عالم عارف و اديب شـاعر، حكـيم فيلسـوف و از مفـاخر علمـى وادبـى و از بزرگان مشاهير و عرفاى عهد صفوى به شمار مـى آيـد و از جملـه شـعراى بـزرگ مدفون در [[تخت فولاد|تخت‌فولاد]] است.
پدران او از بزرگان سادات استرآباد بودند و جدش میرصدرالدین در ناحیه فِندِرسک از شهرهای استرآباد صاحب املاکی بود و بعد از جلوس شاه‌عباس اول (۹۶۶ق) به دربار او پیوست. پدرش میرزابیک نیز در دستگاه شاه‌عباس خدمت می‌کرد و مورد تکریم بود.


==ولادت و تحصیلات==
وفات وى در سال 1050 هجرى قمرى روى داده و بدين ترتيب حـدود هشـتاد سال عمر كرده است.
ابوالقاسم در شهر کوچکِ فندرسک به دنیا آمد و گویا مقدمات علوم را در همان نواحی فرا گرفت،‌ ولی بعداً برای تحصیل به اصفهان رفت و نزد علامه چلبی بیک تبریزی (درگذشت۱۰۴۱) که خود از شاگردان افضل‌الدین محمد ترکه اصفهانی بود به تحصیل حکمت و علوم پرداخت. وی سپس در همانجا به تدریس مشغول شد.


===در هندوستان===
در ماده‌تاريخ وفاتش چنين سروده‌اند:
ظاهراً محیط فکری و علمی آن روزگار با روحیه آزادی‌طلب و تقلیدناپذیر او سازگار نبود و او نیز چون استادش چلبی بیک تبریزی و بسیاری دیگر از اهل علم و ادب و عرفان و هنر عازم هندوستان شد.
{{شعر}}
{{م|'''«صد حيف از آفتاب اوج دانش»}}
{{پایان شعر}}


هندوستان در آن دوران به سبب روش و منش خاص اکبرشاه و سیاست «صلح کل او»، هم از لحاظ رونق اقتصادی و امنیت اجتماعی مردمان نقاط دیگر را به سوی خود می‌کشید و هم از لحاظ تنوع ادیان و آیینها و دوری از تعصبات مذهبی و فرقه‌ای برای مردمان آزاداندیش جایگاهی امن و دلخواه بود.
در كتاب رياض‌العلما و حياض‌الفضلا جلد پـنجم نوشـته ميـرزا عبداللّـه افنـدى اصفهانى به شرح احوال او پرداخته شده است و تذكرةالشعراى نصرآبادى و در مقدمه شرح رساله المشاعر ملاصدرا نوشته محمدجعفر لاهيجـى توسـط علامـه همـايى و بسيارى از كتب فلسفى عهد صفوى و بعد از آن به اين عالم وارسته اشاره نموده‌اند.


ظاهراً سفر اول میر به هند در ۱۰۱۵ق و به همراهی اوحدی بلیانی (مؤلف تذکره عرفات العاشقین و عرصات العارفین) بوده است،
از اساتيد او مى‌تـوان بـه علامـه كمــــال‌الــــدين چلبــــى‌بيــــک
تبريــزى(م1041ق.) و ميــر برهــان‌الــدين اشــراق اســترآبادى و ميــرمحمدباقر داماد اشاره نمود.


===بازگشت به ایران===
مير فندرسكى خود از اسـاتيد و حكماى بزرگ مكتـب اصـفهان بـه
به گفته اوحدی هنگامی که میر به هند رسید به دستگاه میرزا جعفر آصف خان (۹۵۸-۱۰۲۱ق) که خود از شاعران و ادیبان ایرانی بود و به هند مهاجرت کرده و در آنجا به صدارت و وزارت رسیده بود، نزدیک شد. آصف‌ خان با رعایت احوال او، وسایل بازگشت او را به ایران فراهم نمود.
شــمار مــى‌آيــد و از شــاگردان او ميتوان به [[حسین بن جمال‌الدین محمد خوانساری|آقا حسين بن جمال‌الدين محمد خوانسارى]]، ابوالقاسم مشهدى، عطاءاللّه رودسرى گيلانـى نگارنـده حواشـى بـر شـرح مطـالع و شـرح حكمةالعين و ابوجعفر كـافى مؤلـف التسهيل، محمدباقر خراسانى و ملا محمدباقر سبزوارى، ملا محمدصادق اردسـتانى و ميرزا رفيعا و... اشاره نمود.


===دومین سفر به هند===
او تحصيلات خود را در ايران و عراق و سپس در هندوستان كسب نمود.
ولی دیری نگذشت که میر دوباره عازم سفر هند شد نخست به گجرات و از آنجا به دکن رفت. اوحدی در هنگامی که مشغول نوشتن عرفات العاشقین بوده یعنی در فاصله سالهای ۱۰۲۱ تا ۱۰۲۴ق ـ می‌نویسد که میر فندرسکی بعد از این تاریخ نیز تا اواخر عمر همواره به هند سفر می‌کرده و ظاهراً یک بار در ۱۰۳۷ق و بار دیگر در ۱۰۴۶ق به معرفی ابوالحسن اصفهانی وزیر شاه جهان با آن پادشاه ملاقات کرده است.


===در ایران===
نكته‌ى بسيار قابل تأمل پيرامون اين عارف بزرگ حكايات و كراماتى است كه به او نسبت مى‌دهند و مشهورترين آن اكسير بودن بدن اوسـت كه ايـن اعتقـاد سـبب گرديده است سنگ مقبره‌ى او بزرگترين و سنگين‌ترين قبور تخت‌فولاد به شمار آيد
میرفندرسکی در دربار ایران نیز مورد تکریم بود و به گفته نصرآبادی هنگامی که از هند به اصفهان بازگشت شاه صفی به دیدنش رفت.
چنانكه مى‌گويند تمام بدنش اكسير بوده و هر فلزى كه مماس بدنش مـى شـده طـلا ‌مى‌گرديده به همين دليل شاه عباس دور قبرش سرب گداخته ريخته تا كسى به قبر او نقب نزند و استخوانش را نبرند.
سر در تکیه میرفندرسکی در اصفهان
از اينگونه حكايات هنوز در بين مردم متداول و رايج است از جمله اينكـه نقـل مى‌كنند فلان مهندس يا بازرگان جناب ميـر را در خـواب ديـده كـه بـه او فرمـان مى‌دهد:<blockquote>«قبر مرا محكم كن تا كسى به استخوان‌هاى من دستبرد نزند».</blockquote>[[عبدالکریم گزی|علامه عبدالكريم گزى]] در تذكرةالقبور اين نظريـه را بـا ترديـد نگريسـته اسـت. <ref>تحفةالمراد، شرح قصيده ميرفندرسكى، عباس شريف دارايـى بـه ضـميمه شـرح خلخـالى و گيلانـى، محمدحسين اكبرى ساوى، انتشارات الزهرا، 1372.</ref>(براى اطلاع بيشـتر پيرامـون ايـن نظريـه بـه كتـاب راهنمـاى پـژوهش دربـاره ى ميرفندرسكى و پژوهش و نگارش محمدرضا زادهوش مراجعه كنید). <ref>زادهوش، محمدرضا، راهنماى پژوهش درباره‌ى ميرفندرسكى، ص39.</ref>


==درگذشت==
==آثار==
وفات او در ۱۰۵۰ق در اصفهان روی داد و در همانجا در مقبره بابا رکن الدین در محلی که امروز به تخت فولاد و تکیه میر معروف است به خاک سپرده شد.
در مورد آثار و نگارش‌هاى او فاصله‌ى آرا و عقايد و گزارش‌هـا بسـيار اسـت .  برخى او را از شمار كم‌نويسان و برخى آثار او را فراوان دانسته‌اند. اما بر اساس نظر آنان كه او را كم‌نويس مى‌دانند دست كم بيش از سـى اثـر را بـه او نسـبت داده‌انـد . شايان ذكر است كه برخى از آثار نوه‌ى او يعنى [[ابوطالب فندرسکی|سيد ابوطالب بن جلال‌الـدين ميـرزا بيك بن ميرفندرسكى]] را به نام او ذكر كرده و برخى نگارش‌هاى مشهور او را به نـام سيد ابوطالب ضبط كرده‌اند مانند كتاب الصناعيه از آثار مشهور ميـر اسـت . بـا ايـن اوصاف مى‌توان به آثار زير اشاره نمود:


مقبره میر همیشه در اصفهان حرمت خاصی داشته و زیارتگاه مردم بوده است.
1 ـ بندى در صفت حل در كيميا(فارسى)


گفته‌ شده که پس از مرگ وی طبق وصیتش کتابهایش به کتابخانه سلطنتی شاه صفی منتقل شد.
2 ـ پرسش و پاسخ(پرسش‌هايى از مظفر حسين كاشى) درباره‌ى ذات و تشكيک و عدم تشكيک


==نوادگان==
3 ـ تاريخ صفويه
از زندگانی شخصی او چیزی نمی‌دانیم و معلوم نیست که بازماندگان وفرزندان او چه کسانی بوده‌اند. از نوادگان او تنها میر ابوطالب بن میرزابیک معروف است که از شاگردان علامه مجلسی و مردی فاضل و شاعر بوده است و آثار فراوان دارد و بازماندگان این خاندان تا همین اواخر از سادات محترم منطقه استرآباد بوده‌اند.
4 ـ تحقيق الزله
5 ـ مخمريه
6 ـ رساله‌ى صناعيه(فارسى)


==معاصران و شاگردان==
7 ـ شرح كتاب المهابارة معروف به شرح جوک(از كتب هندى به فارسى)
میرفندرسکی از معاصران میرداماد و شیخ بهائی بوده و چندین تن از مدرسان علوم حکمای آن عصر چون ملا صادق اردستانی، محمدباقر سبزواری، آقاحسین خوانساری، میرزا رفیعای نائینی و ملارجب علی تبریزی از شاگردان او بوده‌اند.
8 ـ ديوان اشعار


بعضی از مؤلفان صدرالدین شیرازی، حکیم بزرگ عصر صفوی را نیز در شمار شاگردان او آورده‌اند، ولی صدرالدین در هیچ یک از آثار خود از او نامی نبرده است، در صورتی که در مقدمه شرح بر اصول کافی از دو استاد دیگر خود میرداماد و شیخ بهائی با تجلیل و تکریم فراوان یاد می‌کند.
9 ـ كشف‌اللغات....
هرچند به ديوان اشعار او اشاره گرديده است اما تنها اثر نظم و شعر او كه بسـيار اشتهار دارد قصيده‌ى يائيه او با استقبال از قصيده‌اى از ناصرخسرو سـروده اسـت و الحق كه از عهده برآمده است و مضامين بلند و فلسفى و عرفانى او به حدى است كه شرح‌هاى متعددى بر آن نگاشته شده كه از جمله مى‌توان به كتاب تحفـة المـراد كـه حكيم عباس شريف دارابى در آن به شرح اين قصيده پرداخته است اشاره نمود.


==تاثیرپذیری از فرهنگ هند==
قصیده یائیه معروف میرفندرسکی<span> </span>:
برخی معتقدند بعید نیست که افکار میرفندرسکی متأثر از محیط فکری و فرهنگی هند بوده باشد. به نظر می‌رسد برخی تأملات فلسفی او، در گیر و‌دار مباحث و مباحثات علمی آن دورۀ هند، شکل گرفته باشد.
{{شعر}}
{{ب|صــورت زيــرين اگــر بــا نردبــان معرفــت | بــر رود بــالا همــان بــا اصــل خــود يكتاســتی}}
{{ب|هركــه فــانى شــد در او يابــد حيــات جــاودان | ور به خـود افتـاد كـارش بـى شـك از موتاسـتى}}
{{ب|نفــــس را ايــــن آرزو در بنــــد دارد دائمــــاً | تـــا ببينـــد آرزويـــى بنـــد انـــدر پاســـتى}}
{{ب|خواهشى اندر جهان هر خواهشى را در پى اسـت | خواهشى بايد، كـه بعـد از وى نباشـد خواسـتى<ref>تحفةالمراد، شرح قصيده ميرفندرسكى، عباس شريف دارابى، صص 5 ـ 21.</ref>}}
{{پایان شعر}}


به گفته نویسنده کتاب دبستان مذاهب، میر با شاگردان آذرکیوان (زادهٔ ۹۱۴ ش/۹۴۲ق در فارس - درگذشتهٔ ۹۹۷ ش. /۱۰۲۷ ق. در هند) مصاحبت داشت و ترک آزار جاندار از صحبت شاگردان کیوان پیش گرفته بود. در این کتاب چند تن از آذرکیوانیان نیز از دوستان و نزدیکان میرفندرسکی شمرده شده‌اند. اما این ارتباط میان میرفندرسکی شاگردان آذرکیوان، از دو جهت قابل رد است چرا که:
==پانویس==
<references />


#در آثاری که از وی دردست است هیچ‌گونه تأثیری از افکار آذرکیوان و از اصطلاحات واژگان خاص آن گروه دیده نمی‌شود.
==منبع==
#در هیچ یک از آثار و تألیفات دیگر این گروه اشاره‌ای به نام میرفندرسکی نیامده است.
برگرفته از کتاب [[تذکره شعرای تخت فولاد اصفهان]]: معرفی شعرای مدفون در تخت فولاد اصفهان، پژوهش و تألیف علیرضا لطفی(حامد اصفهانی)،اصفهان:سازمان فرهنگی تفريحی شهرداری اصفهان، 1390. ص 631
 
[[رده:کتاب تذکره شعرای تخت فولاد اصفهان]]
==خصوصیات==
هرچند که از میر آثار فراوانی دردست نیست لیکن عبارات و القابی که بر کتیبه سنگ مزار او دیده می‌شود حکایت از آن دارد که وی در دوران حیات در نظر خواص و عوام حرمت و عزت خاص داشته است و نه تنها در حکمت و علوم رسمی، بلکه در معارف الهی و سیر و سلوک عرفانی نیز او را دارای مقامی بس بلند می‌دانسته‌اند.
 
دلیل دیگر بر شهرت و منزلت او نزد مردم آن روزگار داستان‌های غریب و کرامت‌های گوناگونی است که به او نسبت داده‌اند.
 
حکایاتی که درباره تیزهوشی، عزت نفس، حاضر جوابی و بی‌پروایی او در پاسخ گفتن به خرده‌گیری‌های امیران و شاهان نقل کرده‌اند نیز حاکی از دقت نظر، قوت ذهن، شجاعت اخلاقی، وارستگی وآزادمنشی اوست. گفته‌اند که روزی در مجلس او مسأله‌ای از علم هندسه بنا بر نظر خواجه نصیرالدین طوسی مطرح شد. میر، برهانی در باب آن آورد و پرسید که آیا خواجه این برهان را ذکر کرده است؟ گفتند: نه! سپس چندین برهان دیگر در همان باب اقامه و در پی هر برهان همان پرسش را تکرار کرد و جواب همان بود که اول شنیده بود. از اشارات کوتاهی که در تذکره‌ها و کتب رجال به احوال او شده است. معلوم می‌شود که وی در عین آنکه از لحاظ کمالات علمی و عرفانی مورد تکریم بوده در زندگانی شخصی بسیار ساده و بی‌تکلف می‌زیسته است. از شهرت و مقامات صوری گریزان بوده به ظواهر امور اعتنایی نداشته و از همراهی و همنشینی با مردم کوچه و بازار، حتی اجامر(اراذل) و اوباش، پرهیز نمی‌کرده است.
 
==صاحب نظر در علوم مختلف==
میر در علوم زمان خود خصوصاً در هندسه، ریاضیات و کیمیا صاحب‌نظر بوده و در پاره‌ای از این موضوعات آثاری به او منسوب است. از آثاری که از او دردست است و نیز از روش و دیدگاه‌های فکری و فلسفی شاگردان او و تألیفات آنان معلوم می‌شود که میر در کار تعلیم از استادان حکمت مشاء بوده و کتب ابن سینا را تدریس می‌کرده است. ولی ظاهراً گه‌گاه از اشارات طعن‌آمیز و تعریضات تلخ دربارۀ ابن سینا و خواجه نصیرالدین طوسی -که هردو از بزرگان این مکتب بوده‌اند- خودداری نمی‌کرده است.
 
==تالیفات==
از میرفندرسکی چند رساله مختصر در موضوعات علمی و فلسفی، مقداری حواشی و توضیحات بر ترجمه جوگ بسشت هندویی و بعضی اشعار و قطعه‌های منظوم برجای مانده است:
 
#رساله فارسی صناعیه معروف به حقایق الصنایع؛ مهم‌ترین اثر میر است. وی در این رساله صناعت را به مفهومی بسیار گسترده و به معنی هر چیز که از قوای عاقله و عامله آدمی به ظهور و حصول پیوندد، گرفته و در ۲۴ باب و یک خاتمه به بیان حد صناعت انواع آن ارتباط صناعات مختلف با هم فایده و غایت هریک درجات سودمندی و شرف و خست آنها و سهم و محل هریک از اهل حرف و صنایع در جامعه پرداخته ترتیب و ترتیب صنایع را برحسب شرف و غایت تا صناعتی که خود غایت غائی است و برای آن غایتی نیست تعیین نموده است.
#رسالة فی الحرکة؛ نوشته مختصری است به زبان عربی در ۵ فصل در تعریف حرکت و اقسام آن و بیان آنکه هر حرکتی محتاج محرکی است و حرکات کلاً باید از محرکی واحد آغاز شوند که محرک اول است و خود محرکی ندارد. میر این رساله را از دیدگاه طریقه مشاء نوشته و در آن به رد و انکار نظریه مُثل افلاطونی پرداخته است. منتخباتی از این رساله با حواشی مفید به کوشش جلال الدین آشتیانی در ''منتخباتی از آثار حکمای الهی ایران'' طبع و نشر شده است.
#رساله در تشکیک؛ نامه‌ای است رساله مانند که میر در پاسخ به سؤالی که آقامظفر کاشانی درباره مسأله تشکیک در ذاتیات از او کرده بود، نوشته است. میر در این نامه به شیوه مشائیان سخن می‌گوید و برخلاف اشراقیان که به تشکیک در ذاتیات قائلند. وی ذاتیات را مقول به تشکیک نمی‌داند. این نامه نیز با تعلیقات جلال الدین آشتیانی در همان منتخبات انتشار یافته است.
#رساله در کیمیا؛ به فارسی ظاهراً رساله‌هایی که به نام‌های ارکان اربعه رساله در زیبق و کبریت و باب الاصغر در کتابخانه‌ها موجود است که باید نسخه‌ها یا تحریرهایی از همین رساله باشد. منظومه‌ای به زبان عربی نیز در کیمیا به او نسبت داده شده است.
#حواشی بر جوگ بسشت؛ متنی که میر بر آن حاشیه نوشته کتابی است در عرفان و حکمت هندی که در زمان اکبرشاه به فارسی ترجمه شد. اصل کتاب به نام لگهویوگه و اسیشتهه. خلاصه‌ای است از منظومه بزرگ‌تری به نام یوگه واسیشتهه که به نام‌های مهار اماینه و واسیشتهه راماینه نیز معروف است. این منظومة طولانی، در حقیقت گفت‌وگویی است میان واسیشتهه، حکیم باستانی و افسانه‌ای هند با شاهزاده معروف «راما» یا «راماچندره» ـ که حماسه دینی بزرگ هند، راماینه، شرح کارها و جنگ‌های اوست ـ و در سراسر آن، استاد حکیم در ضمن بیان داستان‌هایی پندآمیز تعلیمات اخلاقی و فلسفی خود را برای شاگرد خویش بیان می‌کند. فلسفه‌ای که در این کتاب مطرح است کلاً همان تفکر توحید وجودی مطلق است که از مکاتب مهم فلسفی و عرفانی هند به شمار می‌رود و نماینده برجسته آن شنکره (فیلسوف واندیشمند هندو) است. میرفندرسکی برای کتاب جوگ بسشت ( از متون عرفانی هندو ) فرهنگ‌نامه‌ای نیز به نام کشف اللغات جوک ترتیب داده بود که نسخه‌هایی از آن هم به ضمیمه آن کتاب و هم به‌طور جداگانه موجود است.
 
===آثار دیگر===
در بعضی از تذکره‌ها و کتب تراجم تألیفات دیگری چون تاریخ صفویه، تحقیق المزله و برخی رسالات و نوشته‌های دیگر به نام میر ذکر کرده‌اند که تاکنون اثری از آنها به دست نیامده است.
 
==اشعار==
دراغلب تذکره‌ها اشعاری از میرفندرسکی نقل کرده‌اند. آنچه از او بر جای مانده، دو قصیده، چند رباعی و چند قطعه است. مطلع معروف‌ترین شعر وی، این گونه است:
 
میر فندرسکی:
{| class="wikitable"
|چرخ با این اختران نغز و خوش و زیباستی
|
|صورتی در زیر دارد آنچه در بالاستی
|-
|صورت زیرین اگر با نردبان معرفت
|
|بررود بالا همان بااصل خود یکتاستی
|-
|این سخن را در نیابد هیچ فهم ظاهری
|
|گر او بونصر استی و گر بوعلی سیناستی<br />
|}

نسخهٔ ‏۲۲ مرداد ۱۴۰۱، ساعت ۰۳:۰۸

مير ابوالقاسم بن ميرزا بيك بن مير صدرالدين حسينى موسوى که از اساطیر حکمت بود، حدود سال 970 هجرى قمرى در فندرسك از توابع استرآباد ديده به جهان گشود.

زندگی نامه

جزوات كم‌حجم و تعليقه گونه‌اى كه از وى به دست رسيده همگى نشانگر ادراک فوق‌العاده مير و تبحر در تقريه مباحث حكمى است نثـرى روان و شـيوا دارد و بـه شدت از تصنع و تكلف گريزان است و متكلفين را فرومايه مى‌داند.

ميرفندرسكى ساليانى را در هندوستان به سير آفـاقى و انفسـى سـير مـى كـرد و سخت از عرفان هندى متأثر گشته بود شرح او بر كتاب «جوك باسشت» يادگار آن ايام است. وى در طول حيات خود مورد تكريم و تعظيم شاهان صـفوى و سـلاطين هندوستان بود ولى هرگز روح بزرگش مسخر اعتباريات نگرديد و در كمـال اسـتغنا عمر شريفش را بسر برد.

او عالم عارف و اديب شـاعر، حكـيم فيلسـوف و از مفـاخر علمـى وادبـى و از بزرگان مشاهير و عرفاى عهد صفوى به شمار مـى آيـد و از جملـه شـعراى بـزرگ مدفون در تخت‌فولاد است.

وفات وى در سال 1050 هجرى قمرى روى داده و بدين ترتيب حـدود هشـتاد سال عمر كرده است.

در ماده‌تاريخ وفاتش چنين سروده‌اند:

«صد حيف از آفتاب اوج دانش»

در كتاب رياض‌العلما و حياض‌الفضلا جلد پـنجم نوشـته ميـرزا عبداللّـه افنـدى اصفهانى به شرح احوال او پرداخته شده است و تذكرةالشعراى نصرآبادى و در مقدمه شرح رساله المشاعر ملاصدرا نوشته محمدجعفر لاهيجـى توسـط علامـه همـايى و بسيارى از كتب فلسفى عهد صفوى و بعد از آن به اين عالم وارسته اشاره نموده‌اند.

از اساتيد او مى‌تـوان بـه علامـه كمــــال‌الــــدين چلبــــى‌بيــــک تبريــزى(م1041ق.) و ميــر برهــان‌الــدين اشــراق اســترآبادى و ميــرمحمدباقر داماد اشاره نمود.

مير فندرسكى خود از اسـاتيد و حكماى بزرگ مكتـب اصـفهان بـه شــمار مــى‌آيــد و از شــاگردان او ميتوان به آقا حسين بن جمال‌الدين محمد خوانسارى، ابوالقاسم مشهدى، عطاءاللّه رودسرى گيلانـى نگارنـده حواشـى بـر شـرح مطـالع و شـرح حكمةالعين و ابوجعفر كـافى مؤلـف التسهيل، محمدباقر خراسانى و ملا محمدباقر سبزوارى، ملا محمدصادق اردسـتانى و ميرزا رفيعا و... اشاره نمود.

او تحصيلات خود را در ايران و عراق و سپس در هندوستان كسب نمود.

نكته‌ى بسيار قابل تأمل پيرامون اين عارف بزرگ حكايات و كراماتى است كه به او نسبت مى‌دهند و مشهورترين آن اكسير بودن بدن اوسـت كه ايـن اعتقـاد سـبب گرديده است سنگ مقبره‌ى او بزرگترين و سنگين‌ترين قبور تخت‌فولاد به شمار آيد چنانكه مى‌گويند تمام بدنش اكسير بوده و هر فلزى كه مماس بدنش مـى شـده طـلا ‌مى‌گرديده به همين دليل شاه عباس دور قبرش سرب گداخته ريخته تا كسى به قبر او نقب نزند و استخوانش را نبرند.

از اينگونه حكايات هنوز در بين مردم متداول و رايج است از جمله اينكـه نقـل مى‌كنند فلان مهندس يا بازرگان جناب ميـر را در خـواب ديـده كـه بـه او فرمـان مى‌دهد:

«قبر مرا محكم كن تا كسى به استخوان‌هاى من دستبرد نزند».

علامه عبدالكريم گزى در تذكرةالقبور اين نظريـه را بـا ترديـد نگريسـته اسـت. [۱](براى اطلاع بيشـتر پيرامـون ايـن نظريـه بـه كتـاب راهنمـاى پـژوهش دربـاره ى ميرفندرسكى و پژوهش و نگارش محمدرضا زادهوش مراجعه كنید). [۲]

آثار

در مورد آثار و نگارش‌هاى او فاصله‌ى آرا و عقايد و گزارش‌هـا بسـيار اسـت . برخى او را از شمار كم‌نويسان و برخى آثار او را فراوان دانسته‌اند. اما بر اساس نظر آنان كه او را كم‌نويس مى‌دانند دست كم بيش از سـى اثـر را بـه او نسـبت داده‌انـد . شايان ذكر است كه برخى از آثار نوه‌ى او يعنى سيد ابوطالب بن جلال‌الـدين ميـرزا بيك بن ميرفندرسكى را به نام او ذكر كرده و برخى نگارش‌هاى مشهور او را به نـام سيد ابوطالب ضبط كرده‌اند مانند كتاب الصناعيه از آثار مشهور ميـر اسـت . بـا ايـن اوصاف مى‌توان به آثار زير اشاره نمود:

1 ـ بندى در صفت حل در كيميا(فارسى)

2 ـ پرسش و پاسخ(پرسش‌هايى از مظفر حسين كاشى) درباره‌ى ذات و تشكيک و عدم تشكيک

3 ـ تاريخ صفويه

4 ـ تحقيق الزله

5 ـ مخمريه

6 ـ رساله‌ى صناعيه(فارسى)

7 ـ شرح كتاب المهابارة معروف به شرح جوک(از كتب هندى به فارسى)

8 ـ ديوان اشعار

9 ـ كشف‌اللغات....

هرچند به ديوان اشعار او اشاره گرديده است اما تنها اثر نظم و شعر او كه بسـيار اشتهار دارد قصيده‌ى يائيه او با استقبال از قصيده‌اى از ناصرخسرو سـروده اسـت و الحق كه از عهده برآمده است و مضامين بلند و فلسفى و عرفانى او به حدى است كه شرح‌هاى متعددى بر آن نگاشته شده كه از جمله مى‌توان به كتاب تحفـة المـراد كـه حكيم عباس شريف دارابى در آن به شرح اين قصيده پرداخته است اشاره نمود.

قصیده یائیه معروف میرفندرسکی :

صــورت زيــرين اگــر بــا نردبــان معرفــت بــر رود بــالا همــان بــا اصــل خــود يكتاســتی
هركــه فــانى شــد در او يابــد حيــات جــاودان ور به خـود افتـاد كـارش بـى شـك از موتاسـتى
نفــــس را ايــــن آرزو در بنــــد دارد دائمــــاً تـــا ببينـــد آرزويـــى بنـــد انـــدر پاســـتى
خواهشى اندر جهان هر خواهشى را در پى اسـت خواهشى بايد، كـه بعـد از وى نباشـد خواسـتى[۳]

پانویس

  1. تحفةالمراد، شرح قصيده ميرفندرسكى، عباس شريف دارايـى بـه ضـميمه شـرح خلخـالى و گيلانـى، محمدحسين اكبرى ساوى، انتشارات الزهرا، 1372.
  2. زادهوش، محمدرضا، راهنماى پژوهش درباره‌ى ميرفندرسكى، ص39.
  3. تحفةالمراد، شرح قصيده ميرفندرسكى، عباس شريف دارابى، صص 5 ـ 21.

منبع

برگرفته از کتاب تذکره شعرای تخت فولاد اصفهان: معرفی شعرای مدفون در تخت فولاد اصفهان، پژوهش و تألیف علیرضا لطفی(حامد اصفهانی)،اصفهان:سازمان فرهنگی تفريحی شهرداری اصفهان، 1390. ص 631