این دانشنامه در حال تصحیح و تکمیل می باشد. از این رو محتوای آن قابل ارجاع نیست. پیشنهاد عناوین - ارتباط با ما
تفاوت میان نسخههای «بابا رکن الدین»
Kh1.Alizadeh (بحث | مشارکتها) |
جز (درج جعبه اطلاعات عالمان) |
||
(۲۲ نسخهٔ میانی ویرایششده توسط ۱۰ کاربر نشان داده نشده) | |||
سطر ۱: | سطر ۱: | ||
{{نیازمند تصویر}}{{جعبه اطلاعات عالمان|نام کامل=مسعود بن عبدالله بیضاوی|شهرت=بابا رکن الدین شیرازی|تاریخ وفات=۷۶۹ قمری|مدفن=[[تکیه بابا رکن الدین]]|اساتید=کمال الدین عبدالرزاق کاشانی، نعمان خوارزمی، شرف الدین داوود قیصری، و..|شاگردان=شاه نعمت الله ولى كرمانی، و..|آثار=قلندریه، کنوز الرموز درعلم حروف، مقدمه نصوص الخصوص، و..|اجتماعی=عارف ، نویسنده، و..}} | |||
'''مسعود بن عبدالله بیضاوی'''( متوفی 769ق)، معروف به '''بابا رکنالدین شیرازی'''، عالم و عارف قرن هشتم هجری قمری است. تاریخ دقیق ولادت او معلوم نیست، ولی اهل بیضای استان فارس بوده و مؤلفِ تاریخ اصفهان و ری، او را از خاندان جابری انصاری برشمرده است. درباره مذهب بابارکنالدین اختلاف است. برخی او را شیعه دانسته اند <ref>جابری انصاری، تاریخ اصفهان و ری، صص۳۲۶-۳۲۵؛ گزی اصفهانی، تذکرةالقبور، صص۴۴-۴۳؛ همایی، بابارکنالدین شیرازی، مقدمه نصوصالخصوص، صص ۴-۳.</ref>و عدهای دیگر او را از اهل سنت شمردهاند؛ <ref>گزی اصفهانی، تذکرةالقبور، صص ۴۴-۴۳؛ همایی، بابارکنالدین شیرازی، مقدمه نصوصالخصوص، صص ۱۰ و۱۳و ۱۴.</ref>اما سنگ نوشته قبرش حاکی از شیعه بودن اوست. از جهت مسلک عرفانی، از جمله در باور به وحدت وجود، او را از پیروان ابنعربی دانستهاند. | |||
از جهت مسلک عرفانی، او را از پیروان ابنعربی دانستهاند. | |||
==زندگینامه== | ==زندگینامه== | ||
او همچنین در شیراز به محضر | ===تحصیلات=== | ||
بابارکنالدین از اوان کودکی به عرفان و تصوف گرایش داشت و پس از آنکه با احوال عارفان آشنایی یافت، به طریق سیر و سلوک گام نهاد. او خود میگوید:<blockquote>« از زمان صباوت.. از خود ادراک معنایی از معانی و شأنی از شؤون توحید میکردم».<ref>بابارکن الدین شیرازی، نصوص الخصوص فی ترجمة الفصوص، ص۴.</ref></blockquote>بابارکنالدین ابتدا نزد عبدالرزاق کاشانی(۷۳۶ق/۱۳۳۶م) ، به تعلیم عرفان نظری و سلوک عملی پرداخت و پس از او از داوود قیصری( ۷۵۱ق/۱۳۵۰م) بهره برد و نزد آن دو، فصوص الحکم ''ابن عربی'' را خواند و نیز در حل مشکلات فصوص، از نعمان خوارزمی کمک گرفت.<ref>بابارکن الدین شیرازی، نصوص الخصوص فی ترجمة الفصوص، صص ۵و۲۳۳و۲۴۹.</ref> گویند درا صفهان نیز از مریدان [[بابا بیات]] بوده است.<ref>بابا رکن الدین شیرازی، مقدمه نصوص الخصوص، ص 10.</ref> او همچنین در شیراز به محضر امین بلیانی شتافته و از وی به بزرگی یاد کرده بود و او را «شیخ المشایخ» میخواند.<ref>بابارکن الدین شیرازی، نصوص الخصوص فی ترجمة الفصوص، صص ۲۲۳-۲۲۲.</ref> | |||
== | ===اساتید=== | ||
*کمال الدین عبدالرزاق کاشانی: بنابر اسناد موجود از زندگى استاد كاشانى، اين استاد تا حدود سال 699 ق در كاشان ، در سال 717 ق در بغداد و در سال 731 ق در ربع رشيدى شيراز بوده است<ref>کاشانی، مجموعه رسائل و مصنفات، صص 86-85.</ref>؛ لذا شاید بهره شيرازى از اين استاد را بتوان در شيراز، مسقط الرأس وى، مسلّم دانست. | |||
*شرف الدین داوود قیصری: او به قطع، ساكن مناطق روم و مصر بوده است و بر اساس عبارت قيصرى در آغاز شرح خود، مشعر است بر اهدای اثر خود به غياث الدين محمد، فرزند خواجه رشيد فضل الله.<ref>قیصری، شرح فصو ص الحکم، ص 6.</ref> وى حدود ساليان 724 تا 731 ق در منطقه تبريز بوده است. حال شايد بتوان گفت كه عارف شيرازى چه بسا در همين ايام اقامت قيصرى در تبريز، از او بهره برده است. | |||
*نعمان خوارزمی: متأسّفانه، تا حال تحرير هيچ اطلاع در خور توجّهی از نعمان خوارزمى به دست نيامده است ولى اگر عنوان« خوارزمى» در نام وى به رسم ساير اعلام، مُشعر بر محلّ زندگى يا تولد وى در خوارزم باشد و عدم ياد كرد او در تراجم صوفيان ايرانِ ميانى، اساسى تلقّى گردد؛ مى توان اذعان داشت كه شيرازى در سال 739 ق در منطقه خوارزم به خدمت اين استاد خود رسيده است. | |||
بابا ركن الدين علاوه بـر مقامـات | اگر تعابير شيرازى از استاد خود كاشانى به عنوان« شيخ » به معنى عرفانى تلقّى گردد كه اين امر با توجه به سياق عبارتهاى مكرّر وى تأئيد مى شود؛ نسب خرقه وى به كاشانى و از طريق او به عبدالصمد نطنزى مى رسد و به روايت نايب الصدر در طرائق الحقايق<ref>نايب الصدر، طرائق الحقايق، ج2، ص 302.</ref>، اين انتساب از آنِ طريقت سهرورديه است. البته، اين مقام در خور توجّه است كه اگر قيد« شطار » در سنگ نوشته او مورد ملاحظه قرارگيرد، به گونه ای انتساب وى به طريقت شطاريه، قوّت مى گيرد كه اين امر منافى انتساب يک سالک به دو طريقت در طول هم نيست. | ||
===شاگردان=== | |||
در ذيل شرح احوال بزرگ عارف زمان سده هشتم و نهم، شاه نعمت الله ولى كرمانی، به نام ركن الدين شيرازى بر مى خوريم<ref>فرزام، تحقيق در احوال و آثار شاه نعمت الله ولى كرمانى.</ref> كه با توجّه به تاريخ درگذشت شيرازى در 769 ق اين نقل قوّت مى يابد و با احتساب سال تولد كرمانى و سنين آموزشى، شاه كرمانى در حدود سال 750 ق به بعد بايستى محضر ركن الدين شيرازى را دريافته باشد و گويى ثمره اين شاگردى، انتقال معارف كاشانى از طريق شيرازى به كرمانى است كه در آثار وى همچون ترجمه اصطلاحات صوفيه كرمانى منعكس است. | |||
==جایگاه== | |||
===جایگاه اجتماعی=== | |||
وی اغلب سالهای زندگی را در اصفهان سپری ساخته و در بین حکّام و اعیان و بزرگان اصفهان صاحب احترام و نفوذ کلمه بسیار بوده است. میر عبدالحسین خاتون آبادی می نویسد: هنگامی که هلاکو پادشاه مغول قصد تصرف اصفهان و قتل عام مردم آنجا را داشته، خواجه نصیرالدّین طوسی او را نزد بابا رکن الدّین برد و به خواهش بابا رکن الدّین قتل عام اصفهان برطرف شد یا در آن تخفیف ایجاد شد.<ref>خاتون آبادی، وقایع السنین و الاعوام، ص ۳۶۴.</ref> | |||
==آثار== | |||
[[پرونده:Resale nosoosolkhosoos.jpg|بندانگشتی|513x513px|صفحه نخست و آخر رساله نصوص الخصوص]]آثار و تألیفات علمی وی عبارتند از: | |||
*نصوص الخصوص فی ترجمة الفصوص، که شرحی است بر فصوصالحکم ابن عربی و ظاهراً مهمترین اثر اوست. این کتاب در ۱۳۵۹ش در تهران به چاپ رسیده است. <ref>منزوی، قهرست نسخه های خطی فارسی، ج۲، ص ۱۳۱۹؛ دانش پژوه، نسخههای خطی نشریه کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران، ج۶، ص ۵۱۶؛ حاجی خلیفه، کشف الظنون، ج۱، ص ۲۶۶؛ بغدادی، ایضاح، ج۲، ص ۳۶۱.</ref> | |||
*کشف الضرفی نظم الدر، یا شرح التائیة الکبری اثر ابنفارض، که نسخهای از آن در کتابخانه مجلس شورای اسلامی موجود است. | |||
*کنوز الرموز درعلم حروف، به فارسی. | |||
*قلندریه. | |||
*مقدمه نصوص الخصوص: این مقدمه نیز به دلیل مفصل بودنش خود به گونهای تألیف مستقلی است.<ref>شیرازی، نصوص الخصوص فی ترجمة الفصوص، ص۷.</ref> | |||
*معلوم الخصوص من مفهوم الفصوص: اين نگاشته را گويى مؤلّف به سوداى فهم معانى فصوص پس از شرح خود به گونه اى ديگر نگاشته است.<br /> | |||
بابا ركن الدين علاوه بـر مقامـات عرفـانی، طبع شعر نيز داشته و شعر می سروده كه برخی از آنها در كتـاب نصـوص الخصـوص آمده است. از اشعار او كه در آغاز « نصوص الخصوص فی شرح الفصوص» آمده، ابيـات زيـر است: | |||
{{شعر}} | {{شعر}} | ||
{{ب | | {{ب | كمتری از هر كه هسـت انـدر انـام | بنده ی حق ركـن شـيرازی بـه نـام }} | ||
{{ب | معترف بر جرم و تقصيرات خويش | مغتــرف از بحــر عرفــان بــر دوام }} | {{ب | معترف بر جرم و تقصيرات خويش | مغتــرف از بحــر عرفــان بــر دوام }} | ||
{{ب | كــز اوان | {{ب | كــز اوان كــودكی تــا ايــن زمــان | بود و هستم عارفـان را مـن غـلام }} | ||
{{پایان شعر}} | {{پایان شعر}} | ||
تاريخ اختتام شرح فصوص را در آخر كتاب به نظم با حروف ابجد جيم و ميم و | تاريخ اختتام شرح فصوص را در آخر كتاب به نظم با حروف ابجد جيم و ميم و ذال، ۷۴۶ می گويد:{{شعر}} | ||
{{شعر}} | {{ب | محرّم بد ز سال جيم و ميم آنگـه بـه ذال انـدر | كــه تــوفيقم رفيــق آمــد رســانيدم بــه پايــانی }} | ||
{{ب | محرّم بد ز سال جيم و ميم آنگـه بـه ذال انـدر | كــه تــوفيقم رفيــق آمــد رســانيدم بــه | {{ب | كتابی كاو بظـاهر بحـر و بـاطن در همـی مانـد | چنين جوهر نيابد كس به عمر خود به هر كانی<ref>ناجی، مقاله بابا ركن الدين؛ عقیلی، دانشنامه تخت فولاد، ج ۱، ص ۲۶۶.</ref>}} | ||
{{ب | | |||
{{پایان شعر}} | {{پایان شعر}} | ||
==وفات== | ==وفات== | ||
[[پرونده:Maghbare Roknedin.jpg|بندانگشتی|283x283پیکسل|نمای بیرونی مقبره بابا رکنالدین]] | |||
بر اساس سنگ نوشته مزار بابا رکنالدین، وفات او در روز يكشنبه ۲۶ ربيع الاول ۷۶۹ قمری رخ داده است. پس از درگذشـت او بقعـه ای در عصـر صـفوی بـر مزارش ساخته شد كه گنبدی هرمی شكل با 12 ضلع بر روى پنج پايه، به عدد ماه هاى سال يا عدد ائمه دوازده گانه دارد كه در نوع خود اثر هنرى بس زيبا و در خور توجّهى را فراهم آورده است. این آرامگاه در ساحل جنوبی زایندهرود، در گورستان «تخت فولاد» واقع شده و به تکیه بابا رکنالدین معروف شده است.<ref>لطفی، تذكره شعرای تخت فولاد اصفهان، ص ۹۵؛ همایی، باباركن الدين شيرازى، مقدمه نصوص الخصوص، صص 9-6.</ref> در گذشته، حتی پس از دوره صفویه با توجه به شهرت بابا رکنالدین این گورستان را «بابا رکنالدین» مینامیدند. دامنه این شهرت تا آنجاست که پل خواجو را نیز که در معبر آن مقبره واقع شده، با همین نام میخواندند.<ref>شاردن، سفرنامه، بخش اصفهان، ص ۱۸۰؛ گزی، تذکرة القبور، ص ۱۵۳؛ جابری انصاری، تاریخ اصفهان و ری، ص ۳۲۵؛ قمی، هدیةالاحباب، ص ۱۰۲؛ همایی، بابارکنالدین شیرازی، مقدمه نصوصالخصوص فی ترجمة الفصوص، ص ۱۰؛ اقبال آشتیانی، بابارکن الدین و مقبره او، ص ۴۲؛ آقابزرگ تهرانی، الذریعه، ج۲۴، ص ۱۸۰.</ref> | |||
برخی از علمای بزرگ شیعه همچون [[شیخ بهایی|شیخ بهائی]] و [[محمدابراهیم کلباسی|حاج محمّد ابراهیم کلباسی]] و [[محمد تقی مجلسی|ملّا محمّد تقی مجلسی]] به زیارت او می رفته و به او اعتقاد داشته اند. تکیه بابا رکن الدّین از هنگام تأسیس تا امروز محل عبادت و ریاضت و چلّه نشینی عرفاء و اهل دل بوده و بسیاری از علماء و فضلاء در جوار مزار بابا رکن الدّین به خاک سپرده شده اند. از جمله [[محمد حسن آرندی نائینی|ملّا حسن آرندی نائینی]]، [[محمدعلی بن محمداسماعیل نوری مازندرانی|ملّا محمّد علی نوری مازندرانی]] و جمعی از وابستگان او و [[حسن جابری انصاری|میرزا حسن خان جابری انصاری]] و دیگران.<ref>مهدوی، اعلام اصفهان، ج۲، صص 32 - 33؛ همایی، بابارکنالدین شیرازی، مقدمه نصوصالخصوص فی ترجمة الفصوص، ص ۱۱؛ جابری انصاری، تاریخ اصفهان و ری، ص ۳۲۶.</ref> | |||
در زمان شاه سلیمان، [[میر معز اصفهانی|میر معزّ صوفی]] متولّی موقوفات [[تکیه بابا رکن الدین|تکیه بابا رکن الدّین]] بود و پل ساخته شده بر روی زاینده رود که تخت فولاد را به اصفهان مربوط می کند به پل بابا رکن الدّین معروف بوده و بعدها به پُل خواجو شهرت یافت. در سال 1200ق یکی از عرفاء به نام میرزا محمّد نصیر بایزیدی تکیه را مرمّت کرد و در زمان ریاست مرحوم جواد مجدزاده صهبا بر اداره باستان شناسی اصفهان تکیه بار دیگر مرمّت شد. در سالهای اخیر شهرداری اصفهان آن تکیه را مرمّت و زیباسازی و نورپردازی کرده است.<ref> نصرآبادی، تذکره نصرآبادی، ج۱، ص ۳۰۲؛ فقیه میرزایی، تخت فولاد یادگار تاریخ، خطی؛ میر، بزرگان نامی پارس، ج۱، صص ۴۱۱-۴۰۷؛ معین، فرهنگ معین، ج۵، ص ۱۱۹۵؛ همایی، مولوی نامه، ص ۲۲۰؛ مینوی طهرانی، نامه مینوی، صص ۵۸۰-۴۱۰؛ مجله یادگار، ش۴، صص ۴۶-۴۲؛ مهدوی، سیری در تاریخ تخت فولاد، ص ۷۱؛ مدرس تبریزی، ریحانه الادب، ج۱، ص ۲۱۳؛ میرسلیم، دانشنامه جهان اسلام، ذیل «بابا رکن الدّین»، صص ۴۳ -۴۴؛ جابری انصاری، تاریخ اصفهان ، صص ۱۷۹ - ۱۸۰.</ref> | |||
بر سنگ مزار ركن الدين شيرازى آمده است:[[پرونده:Katibe sang mazar babaroknedin.jpg|بندانگشتی|کتیبه سنگ مزار بابا رکن الدین|250x250پیکسل]]« الا انّ اولياء الله لاخوف عليهم ولا هم يحزنون، هذا قبر حجة الاُولياء والعارفين، قطب الاوتاد و الوالهين، برهان الاتقياء و الصّالحين، قدوةالعشّاق و الذاكرين، كهف الموحّدين والمحققّين، السالك [ لمسالك ] الائمةالمعصومين، والعارف بالحقايق الرّبانيه، الواقف بالدقايق الملكوتیة، الطائر بفضاء اللاهوتیة، مهبط الانوار و مخزن الاسرار و نفحةالعطار و مقام الشطّار و محل الاستغفار، ركن الشریعة و الطریقة و الحقیقة و الزمان، باباركن الدين مسعود بن عبدالله بيضاوى، و قد توفّى يوم الأحد السادس و العشرين من شهر ربيع الاوّل سنة تسع و ستيّن و سبعمائة» | |||
بنابر اين عبارت، نكات ذيل مستفاد است: | |||
1.بر خلاف ضبط نام ركن الدين شيرازى، در برخى از كتابهاى تراجم، نام« بابا » در آغاز نام وى به چشم مى خورد كه نشان دهنده مقام در خور توجّه عرفانى اوست و بنابرجستار نگارنده، اشاره به قدرت ملكوتى وى در شاگردان و مقام ارشاد او دارد. | |||
در | 2. قید« مسالک الائمةالمعصومين» نشان دهنده مقام علوى اوست كه دقيقاً اين قيدبا تحليل عرفانی اصطلاح « بابا » همخوان است. لذا، پاره اى از عبارات غير شيعيانه در آثارش را بايد حمل بر مقتضيات عصرى وی نمود. | ||
3.مزار وى محلِ اقامتِ اهل معرفت، به ويژه طايفه شُطّار بوده است. جالب توجّه آن است كه هيچ اطلاع در خور توجّهى از بقاياى طريقت شُطّار در عصر صفويه به چشم نمى خورد و اين قيد على القاعده اشارت به دوران قبل از سلطنت صفويان است. | |||
4.دقيقترين سند براى تاريخ وفات وى، يعنى روز يکشنبه 26 ربيع الاول سال 769 ق، همين سنگ نوشته است كه اين تاريخ مى تواند با تاريخ انجام شرح فصوص وى همخوان باشد. از اين رو، در مخدوش بودن گزارش برخى مورّخان در سال وفات وى در 946 ق و انتساب وى به استراباد جاى هيچ ترديدى باقى نمى ماند.<ref>حاجی خلیفه، کشف الظنون، ج2، ص 1264.</ref><ref>مجموعه فرهنگی و مذهبی تخت فولاد، دانشنامه تخت فولاد، ج1، صص 271-265.</ref> | |||
==پانویس== | ==پانویس== | ||
{{پانویس}} | {{پانویس}} | ||
== | ==منابع== | ||
[[رده: | *لطفی، علیرضا، (حامد اصفهانی)، تذكره شعرای تخت فولاد اصفهان: معرفی شعرای مدفون در تخت فولاد اصفهان، اصفهان: سازمان فرهنگی تفريحی شهرداری اصفهان، 1390. | ||
*[[سید مصلح الدین مهدوی|مهدوی]]، سید مصلح الدین، [[اعلام اصفهان (کتاب)|اعلام اصفهان]]، اصفهان: سازمان فرهنگی تفريحی شهرداری اصفهان، ۱۳۸۶. | |||
*مجموعه فرهنگی و مذهبی تخت فولاد: زيرنظر اصغر منتظرالقائم، [[دانشنامه تخت فولاد اصفهان (کتاب)|دانشنامه تخت فولاد اصفهان]]، ج1، اصفهان: سازمان فرهنگی تفريحی شهرداری اصفهان، چاپ اول، 1389. | |||
[[رده:کتاب تذکره شعرای تخت فولاد اصفهان]] | |||
[[رده:شعرای روحانی حوزه علمیه اصفهان]] | |||
[[رده:اعلام اصفهان،ج۲]] | |||
[[رده:مدفونین در تخت فولاد]] | |||
[[رده:علمای قرن 8]] | |||
[[رده:عرفا]] | |||
[[رده:نویسندگان]] |
نسخهٔ کنونی تا ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۲، ساعت ۱۶:۰۶
این نوشتا برای بهبود کیفیت نیازمند یک تصویر یا عکس است. |
اطلاعات فردی و علمی | |
---|---|
نام کامل | مسعود بن عبدالله بیضاوی |
شهرت | بابا رکن الدین شیرازی |
تاریخ وفات | ۷۶۹ قمری |
مدفن | تکیه بابا رکن الدین |
اساتید | کمال الدین عبدالرزاق کاشانی، نعمان خوارزمی، شرف الدین داوود قیصری، و.. |
شاگردان | شاه نعمت الله ولى كرمانی، و.. |
آثار | قلندریه، کنوز الرموز درعلم حروف، مقدمه نصوص الخصوص، و.. |
فعالیتهای اجتماعی-سیاسی | |
اجتماعی | عارف ، نویسنده، و.. |
مسعود بن عبدالله بیضاوی( متوفی 769ق)، معروف به بابا رکنالدین شیرازی، عالم و عارف قرن هشتم هجری قمری است. تاریخ دقیق ولادت او معلوم نیست، ولی اهل بیضای استان فارس بوده و مؤلفِ تاریخ اصفهان و ری، او را از خاندان جابری انصاری برشمرده است. درباره مذهب بابارکنالدین اختلاف است. برخی او را شیعه دانسته اند [۱]و عدهای دیگر او را از اهل سنت شمردهاند؛ [۲]اما سنگ نوشته قبرش حاکی از شیعه بودن اوست. از جهت مسلک عرفانی، از جمله در باور به وحدت وجود، او را از پیروان ابنعربی دانستهاند.
زندگینامه
تحصیلات
بابارکنالدین از اوان کودکی به عرفان و تصوف گرایش داشت و پس از آنکه با احوال عارفان آشنایی یافت، به طریق سیر و سلوک گام نهاد. او خود میگوید:
« از زمان صباوت.. از خود ادراک معنایی از معانی و شأنی از شؤون توحید میکردم».[۳]
بابارکنالدین ابتدا نزد عبدالرزاق کاشانی(۷۳۶ق/۱۳۳۶م) ، به تعلیم عرفان نظری و سلوک عملی پرداخت و پس از او از داوود قیصری( ۷۵۱ق/۱۳۵۰م) بهره برد و نزد آن دو، فصوص الحکم ابن عربی را خواند و نیز در حل مشکلات فصوص، از نعمان خوارزمی کمک گرفت.[۴] گویند درا صفهان نیز از مریدان بابا بیات بوده است.[۵] او همچنین در شیراز به محضر امین بلیانی شتافته و از وی به بزرگی یاد کرده بود و او را «شیخ المشایخ» میخواند.[۶]
اساتید
- کمال الدین عبدالرزاق کاشانی: بنابر اسناد موجود از زندگى استاد كاشانى، اين استاد تا حدود سال 699 ق در كاشان ، در سال 717 ق در بغداد و در سال 731 ق در ربع رشيدى شيراز بوده است[۷]؛ لذا شاید بهره شيرازى از اين استاد را بتوان در شيراز، مسقط الرأس وى، مسلّم دانست.
- شرف الدین داوود قیصری: او به قطع، ساكن مناطق روم و مصر بوده است و بر اساس عبارت قيصرى در آغاز شرح خود، مشعر است بر اهدای اثر خود به غياث الدين محمد، فرزند خواجه رشيد فضل الله.[۸] وى حدود ساليان 724 تا 731 ق در منطقه تبريز بوده است. حال شايد بتوان گفت كه عارف شيرازى چه بسا در همين ايام اقامت قيصرى در تبريز، از او بهره برده است.
- نعمان خوارزمی: متأسّفانه، تا حال تحرير هيچ اطلاع در خور توجّهی از نعمان خوارزمى به دست نيامده است ولى اگر عنوان« خوارزمى» در نام وى به رسم ساير اعلام، مُشعر بر محلّ زندگى يا تولد وى در خوارزم باشد و عدم ياد كرد او در تراجم صوفيان ايرانِ ميانى، اساسى تلقّى گردد؛ مى توان اذعان داشت كه شيرازى در سال 739 ق در منطقه خوارزم به خدمت اين استاد خود رسيده است.
اگر تعابير شيرازى از استاد خود كاشانى به عنوان« شيخ » به معنى عرفانى تلقّى گردد كه اين امر با توجه به سياق عبارتهاى مكرّر وى تأئيد مى شود؛ نسب خرقه وى به كاشانى و از طريق او به عبدالصمد نطنزى مى رسد و به روايت نايب الصدر در طرائق الحقايق[۹]، اين انتساب از آنِ طريقت سهرورديه است. البته، اين مقام در خور توجّه است كه اگر قيد« شطار » در سنگ نوشته او مورد ملاحظه قرارگيرد، به گونه ای انتساب وى به طريقت شطاريه، قوّت مى گيرد كه اين امر منافى انتساب يک سالک به دو طريقت در طول هم نيست.
شاگردان
در ذيل شرح احوال بزرگ عارف زمان سده هشتم و نهم، شاه نعمت الله ولى كرمانی، به نام ركن الدين شيرازى بر مى خوريم[۱۰] كه با توجّه به تاريخ درگذشت شيرازى در 769 ق اين نقل قوّت مى يابد و با احتساب سال تولد كرمانى و سنين آموزشى، شاه كرمانى در حدود سال 750 ق به بعد بايستى محضر ركن الدين شيرازى را دريافته باشد و گويى ثمره اين شاگردى، انتقال معارف كاشانى از طريق شيرازى به كرمانى است كه در آثار وى همچون ترجمه اصطلاحات صوفيه كرمانى منعكس است.
جایگاه
جایگاه اجتماعی
وی اغلب سالهای زندگی را در اصفهان سپری ساخته و در بین حکّام و اعیان و بزرگان اصفهان صاحب احترام و نفوذ کلمه بسیار بوده است. میر عبدالحسین خاتون آبادی می نویسد: هنگامی که هلاکو پادشاه مغول قصد تصرف اصفهان و قتل عام مردم آنجا را داشته، خواجه نصیرالدّین طوسی او را نزد بابا رکن الدّین برد و به خواهش بابا رکن الدّین قتل عام اصفهان برطرف شد یا در آن تخفیف ایجاد شد.[۱۱]
آثار
آثار و تألیفات علمی وی عبارتند از:
- نصوص الخصوص فی ترجمة الفصوص، که شرحی است بر فصوصالحکم ابن عربی و ظاهراً مهمترین اثر اوست. این کتاب در ۱۳۵۹ش در تهران به چاپ رسیده است. [۱۲]
- کشف الضرفی نظم الدر، یا شرح التائیة الکبری اثر ابنفارض، که نسخهای از آن در کتابخانه مجلس شورای اسلامی موجود است.
- کنوز الرموز درعلم حروف، به فارسی.
- قلندریه.
- مقدمه نصوص الخصوص: این مقدمه نیز به دلیل مفصل بودنش خود به گونهای تألیف مستقلی است.[۱۳]
- معلوم الخصوص من مفهوم الفصوص: اين نگاشته را گويى مؤلّف به سوداى فهم معانى فصوص پس از شرح خود به گونه اى ديگر نگاشته است.
بابا ركن الدين علاوه بـر مقامـات عرفـانی، طبع شعر نيز داشته و شعر می سروده كه برخی از آنها در كتـاب نصـوص الخصـوص آمده است. از اشعار او كه در آغاز « نصوص الخصوص فی شرح الفصوص» آمده، ابيـات زيـر است:
كمتری از هر كه هسـت انـدر انـام | بنده ی حق ركـن شـيرازی بـه نـام | |
معترف بر جرم و تقصيرات خويش | مغتــرف از بحــر عرفــان بــر دوام | |
كــز اوان كــودكی تــا ايــن زمــان | بود و هستم عارفـان را مـن غـلام |
تاريخ اختتام شرح فصوص را در آخر كتاب به نظم با حروف ابجد جيم و ميم و ذال، ۷۴۶ می گويد:
محرّم بد ز سال جيم و ميم آنگـه بـه ذال انـدر | كــه تــوفيقم رفيــق آمــد رســانيدم بــه پايــانی | |
كتابی كاو بظـاهر بحـر و بـاطن در همـی مانـد | چنين جوهر نيابد كس به عمر خود به هر كانی[۱۴] |
وفات
بر اساس سنگ نوشته مزار بابا رکنالدین، وفات او در روز يكشنبه ۲۶ ربيع الاول ۷۶۹ قمری رخ داده است. پس از درگذشـت او بقعـه ای در عصـر صـفوی بـر مزارش ساخته شد كه گنبدی هرمی شكل با 12 ضلع بر روى پنج پايه، به عدد ماه هاى سال يا عدد ائمه دوازده گانه دارد كه در نوع خود اثر هنرى بس زيبا و در خور توجّهى را فراهم آورده است. این آرامگاه در ساحل جنوبی زایندهرود، در گورستان «تخت فولاد» واقع شده و به تکیه بابا رکنالدین معروف شده است.[۱۵] در گذشته، حتی پس از دوره صفویه با توجه به شهرت بابا رکنالدین این گورستان را «بابا رکنالدین» مینامیدند. دامنه این شهرت تا آنجاست که پل خواجو را نیز که در معبر آن مقبره واقع شده، با همین نام میخواندند.[۱۶]
برخی از علمای بزرگ شیعه همچون شیخ بهائی و حاج محمّد ابراهیم کلباسی و ملّا محمّد تقی مجلسی به زیارت او می رفته و به او اعتقاد داشته اند. تکیه بابا رکن الدّین از هنگام تأسیس تا امروز محل عبادت و ریاضت و چلّه نشینی عرفاء و اهل دل بوده و بسیاری از علماء و فضلاء در جوار مزار بابا رکن الدّین به خاک سپرده شده اند. از جمله ملّا حسن آرندی نائینی، ملّا محمّد علی نوری مازندرانی و جمعی از وابستگان او و میرزا حسن خان جابری انصاری و دیگران.[۱۷]
در زمان شاه سلیمان، میر معزّ صوفی متولّی موقوفات تکیه بابا رکن الدّین بود و پل ساخته شده بر روی زاینده رود که تخت فولاد را به اصفهان مربوط می کند به پل بابا رکن الدّین معروف بوده و بعدها به پُل خواجو شهرت یافت. در سال 1200ق یکی از عرفاء به نام میرزا محمّد نصیر بایزیدی تکیه را مرمّت کرد و در زمان ریاست مرحوم جواد مجدزاده صهبا بر اداره باستان شناسی اصفهان تکیه بار دیگر مرمّت شد. در سالهای اخیر شهرداری اصفهان آن تکیه را مرمّت و زیباسازی و نورپردازی کرده است.[۱۸]
بر سنگ مزار ركن الدين شيرازى آمده است:
« الا انّ اولياء الله لاخوف عليهم ولا هم يحزنون، هذا قبر حجة الاُولياء والعارفين، قطب الاوتاد و الوالهين، برهان الاتقياء و الصّالحين، قدوةالعشّاق و الذاكرين، كهف الموحّدين والمحققّين، السالك [ لمسالك ] الائمةالمعصومين، والعارف بالحقايق الرّبانيه، الواقف بالدقايق الملكوتیة، الطائر بفضاء اللاهوتیة، مهبط الانوار و مخزن الاسرار و نفحةالعطار و مقام الشطّار و محل الاستغفار، ركن الشریعة و الطریقة و الحقیقة و الزمان، باباركن الدين مسعود بن عبدالله بيضاوى، و قد توفّى يوم الأحد السادس و العشرين من شهر ربيع الاوّل سنة تسع و ستيّن و سبعمائة»
بنابر اين عبارت، نكات ذيل مستفاد است:
1.بر خلاف ضبط نام ركن الدين شيرازى، در برخى از كتابهاى تراجم، نام« بابا » در آغاز نام وى به چشم مى خورد كه نشان دهنده مقام در خور توجّه عرفانى اوست و بنابرجستار نگارنده، اشاره به قدرت ملكوتى وى در شاگردان و مقام ارشاد او دارد.
2. قید« مسالک الائمةالمعصومين» نشان دهنده مقام علوى اوست كه دقيقاً اين قيدبا تحليل عرفانی اصطلاح « بابا » همخوان است. لذا، پاره اى از عبارات غير شيعيانه در آثارش را بايد حمل بر مقتضيات عصرى وی نمود.
3.مزار وى محلِ اقامتِ اهل معرفت، به ويژه طايفه شُطّار بوده است. جالب توجّه آن است كه هيچ اطلاع در خور توجّهى از بقاياى طريقت شُطّار در عصر صفويه به چشم نمى خورد و اين قيد على القاعده اشارت به دوران قبل از سلطنت صفويان است.
4.دقيقترين سند براى تاريخ وفات وى، يعنى روز يکشنبه 26 ربيع الاول سال 769 ق، همين سنگ نوشته است كه اين تاريخ مى تواند با تاريخ انجام شرح فصوص وى همخوان باشد. از اين رو، در مخدوش بودن گزارش برخى مورّخان در سال وفات وى در 946 ق و انتساب وى به استراباد جاى هيچ ترديدى باقى نمى ماند.[۱۹][۲۰]
پانویس
- ↑ جابری انصاری، تاریخ اصفهان و ری، صص۳۲۶-۳۲۵؛ گزی اصفهانی، تذکرةالقبور، صص۴۴-۴۳؛ همایی، بابارکنالدین شیرازی، مقدمه نصوصالخصوص، صص ۴-۳.
- ↑ گزی اصفهانی، تذکرةالقبور، صص ۴۴-۴۳؛ همایی، بابارکنالدین شیرازی، مقدمه نصوصالخصوص، صص ۱۰ و۱۳و ۱۴.
- ↑ بابارکن الدین شیرازی، نصوص الخصوص فی ترجمة الفصوص، ص۴.
- ↑ بابارکن الدین شیرازی، نصوص الخصوص فی ترجمة الفصوص، صص ۵و۲۳۳و۲۴۹.
- ↑ بابا رکن الدین شیرازی، مقدمه نصوص الخصوص، ص 10.
- ↑ بابارکن الدین شیرازی، نصوص الخصوص فی ترجمة الفصوص، صص ۲۲۳-۲۲۲.
- ↑ کاشانی، مجموعه رسائل و مصنفات، صص 86-85.
- ↑ قیصری، شرح فصو ص الحکم، ص 6.
- ↑ نايب الصدر، طرائق الحقايق، ج2، ص 302.
- ↑ فرزام، تحقيق در احوال و آثار شاه نعمت الله ولى كرمانى.
- ↑ خاتون آبادی، وقایع السنین و الاعوام، ص ۳۶۴.
- ↑ منزوی، قهرست نسخه های خطی فارسی، ج۲، ص ۱۳۱۹؛ دانش پژوه، نسخههای خطی نشریه کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران، ج۶، ص ۵۱۶؛ حاجی خلیفه، کشف الظنون، ج۱، ص ۲۶۶؛ بغدادی، ایضاح، ج۲، ص ۳۶۱.
- ↑ شیرازی، نصوص الخصوص فی ترجمة الفصوص، ص۷.
- ↑ ناجی، مقاله بابا ركن الدين؛ عقیلی، دانشنامه تخت فولاد، ج ۱، ص ۲۶۶.
- ↑ لطفی، تذكره شعرای تخت فولاد اصفهان، ص ۹۵؛ همایی، باباركن الدين شيرازى، مقدمه نصوص الخصوص، صص 9-6.
- ↑ شاردن، سفرنامه، بخش اصفهان، ص ۱۸۰؛ گزی، تذکرة القبور، ص ۱۵۳؛ جابری انصاری، تاریخ اصفهان و ری، ص ۳۲۵؛ قمی، هدیةالاحباب، ص ۱۰۲؛ همایی، بابارکنالدین شیرازی، مقدمه نصوصالخصوص فی ترجمة الفصوص، ص ۱۰؛ اقبال آشتیانی، بابارکن الدین و مقبره او، ص ۴۲؛ آقابزرگ تهرانی، الذریعه، ج۲۴، ص ۱۸۰.
- ↑ مهدوی، اعلام اصفهان، ج۲، صص 32 - 33؛ همایی، بابارکنالدین شیرازی، مقدمه نصوصالخصوص فی ترجمة الفصوص، ص ۱۱؛ جابری انصاری، تاریخ اصفهان و ری، ص ۳۲۶.
- ↑ نصرآبادی، تذکره نصرآبادی، ج۱، ص ۳۰۲؛ فقیه میرزایی، تخت فولاد یادگار تاریخ، خطی؛ میر، بزرگان نامی پارس، ج۱، صص ۴۱۱-۴۰۷؛ معین، فرهنگ معین، ج۵، ص ۱۱۹۵؛ همایی، مولوی نامه، ص ۲۲۰؛ مینوی طهرانی، نامه مینوی، صص ۵۸۰-۴۱۰؛ مجله یادگار، ش۴، صص ۴۶-۴۲؛ مهدوی، سیری در تاریخ تخت فولاد، ص ۷۱؛ مدرس تبریزی، ریحانه الادب، ج۱، ص ۲۱۳؛ میرسلیم، دانشنامه جهان اسلام، ذیل «بابا رکن الدّین»، صص ۴۳ -۴۴؛ جابری انصاری، تاریخ اصفهان ، صص ۱۷۹ - ۱۸۰.
- ↑ حاجی خلیفه، کشف الظنون، ج2، ص 1264.
- ↑ مجموعه فرهنگی و مذهبی تخت فولاد، دانشنامه تخت فولاد، ج1، صص 271-265.
منابع
- لطفی، علیرضا، (حامد اصفهانی)، تذكره شعرای تخت فولاد اصفهان: معرفی شعرای مدفون در تخت فولاد اصفهان، اصفهان: سازمان فرهنگی تفريحی شهرداری اصفهان، 1390.
- مهدوی، سید مصلح الدین، اعلام اصفهان، اصفهان: سازمان فرهنگی تفريحی شهرداری اصفهان، ۱۳۸۶.
- مجموعه فرهنگی و مذهبی تخت فولاد: زيرنظر اصغر منتظرالقائم، دانشنامه تخت فولاد اصفهان، ج1، اصفهان: سازمان فرهنگی تفريحی شهرداری اصفهان، چاپ اول، 1389.