این دانشنامه در حال تصحیح و تکمیل می باشد. از این رو محتوای آن قابل ارجاع نیست. پیشنهاد عناوین - ارتباط با ما

تفاوت میان نسخه‌های «احمد عرفان»

از دانشنامه حوزه علمیه اصفهان
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(ویرایش جزئی)
جز (درج جعبه اطلاعات عالمان)
 
(۳ نسخه‌ٔ میانی ویرایش‌شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشده)
سطر ۱: سطر ۱:
'''احمد عرفان،''' فرزند عبدالصمدخان بن میرزا عبدالله مراغه ای، معروف و مشهور به '''عرفان''' است.
{{جعبه اطلاعات عالمان|تصویر=[[پرونده:Erfan ahmad.jpg|300px|وسط]]|نام کامل=احمد عرفان|شهرت=عرفان|زادروز=۱۳۱۱قمری|تاریخ وفات=۱۳۷۱قمری|مدفن=[[تخت فولاد]]، [[تکیه جهانگیرخان قشقایی]]|آثار=محله عرفان|اجتماعی=مدرس، روزنامه نگار}}


==زندگی نامه==
'''احمد عرفان'''( 1311ق-1371ق) فرزند عبدالصمدخان بن میرزا عبدالله مراغه ای، معروف و مشهور به '''عرفان'''، نویسنده، ادیب و روزنامه نگار فاضل است. وی از شخصیت های نیک نام و از خدمت گزاران به عالم علم و ادب و فرهنگ و از جمله ادبا و روزنامه نگاران مشهور اصفهان در دوران معاصر بود.  
وی از شخصیت های نیک نام و از خدمت گزاران به عالم علم و ادب و فرهنگ و از جمله ادبا و روزنامه نگاران مشهور اصفهان در دوران معاصر بود.


==زندگی‌نامه==
===ولادت===
===ولادت===
احمد در 15 شعبان 1311ق در اصفهان متولد شد و در همان کودکی پدر خود را از دست داد. با سپری شدن دوران کودکی، به خاطر علاقه ای که داشت در جمله سپاهیان شریعت وارد شد.
او در 15 شعبان 1311ق در اصفهان متولد شد و در همان کودکی پدر خود را از دست داد.  


===خاندان===
===خاندان===
جدش میرزا عبدالله، از اهل مراغه آذربایجان، مسجدی در آنجا ساخته که تاکنون به نام وی معروف است. پدرش عبدالصمد، در مراغه از آبرو و شهرت زیادی برخوردار بود. برای انجام اموراتی به اصفهان سفر کرد و با اختیار کردن عیال از این شهر، در اصفهان ساکن شد.
پدر وی، عبدالصمد در مراغه از آبرو و شهرت زیادی برخوردار بود. او برای انجام اموراتی به اصفهان سفر کرد و با اختیار کردن عیال از این شهر، در اصفهان ساکن شد. جد وی، میرزا عبدالله از اهل مراغه آذربایجان، مسجدی در آنجا ساخته که تاکنون به نام وی معروف است.  


===تحصیلات===
===تحصیلات===
وی در مدرسه علمیه مشغول به تحصیل شد و در همان ایام علوم قدیمه از عربی و غیره را در [[حوزه علمیه صدر بازار اصفهان|مدرسه صدر]] و مدرسه میرزاحسین، فراگرفت.<ref>روزنامه عرفان، شماره3237، جناب، ص392</ref> رفته رفته در کنار علوم حوزوی به تکمیل و تحصیل علوم جدیدی چون زبان انگلیسی، پرداخت و آن را نیکو و بسیار مسلط آموخت. چندی هم علوم ریاضیات را در خدمت «محاسب الدوله» به تحصیل پرداخت و رسالة جبر و مقابله وی را در نزد آن مرحوم کامل ساخت. همچنین تسلط و آگاهی او بر ادبیات فارسی باعث شد که مدارس جدید آموزش و پرورش او را برای تدریس دعوت به همکاری کند؛ لذا سال ها در دبیرستانهای اصفهان ادبیات فارسی تدریس می نمود و از دبیران دانشمند و صدیق این اداره محسوب می شد .<ref>مهدوی، سیری در تاریخ تخت فولاد، ص63، روزنامه عرفان </ref>
با سپری شدن دوران کودکی به خاطر علاقه ای که داشت در جمله سپاهیان شریعت وارد شد. وی در مدارس علمیه اصفهان مشغول به تحصیل شد و در همان ایام علوم قدیمه از عربی و غیره را در [[حوزه علمیه صدر بازار اصفهان|مدرسه صدر]] و مدرسه میرزاحسین فراگرفت.<ref>روزنامه عرفان، ش3237؛ جناب، رجال و مشاهیر اصفهان، ص392.</ref> رفته رفته در کنار علوم حوزوی به تکمیل و تحصیل علوم جدیدی چون زبان انگلیسی پرداخت و آن را نیکو و بسیار مسلط آموخت. چندی هم علوم ریاضیات را در خدمت «محاسب الدوله» به تحصیل پرداخت و رساله جبر و مقابله وی را در نزد آن مرحوم کامل ساخت.
 
==آثار و فعالیت ها==
در همین سالها بود که اقدام به انتشار «مجلة عرفان» و پس از آن «روزنامة عرفان» نمود و به مناسبت همین روزنامه نام خانوادگی خود را هم عرفان نهاد. مجلة عرفان در 20 آبان 1303ش در شانزده صفحه، به قطع کوچک در اصفهان منتشر شد. این مجله که به صورت ماهیانه بود، مشتمل بر مطالب علمی، ادبی، اخلاقی، اجتماعی می شد که به خاطر درج مقالات علمی و اجتماعی و ادبی آن از محبوبیت و طرفداری خاصی در بین مردم برخوردار بود. سال اول مجله در دوازده شماره خاتمه یافت و سال دوم نیز به همین صورت با مقالات علمی بهتری به پایان رسید، اما سال سوم به صورت مرتب و منظم منتشر نشد تا اینکه نهایتاً در تاریخ تیرماه 1306ش عمر مجلة عرفان به پایان رسید.<ref>صدر هاشمی، تاریخ جراید و مجلات ایران، ج4، ص12</ref>


استقبال زیادی که از مجله می شد، عرفان را وادار و تشویق به انتشار روزنامه کرد. لذا بلافاصله بعد از پایان کار مجله، در همان سال «روزنامة عرفان» را در اصفهان منتشر نمود. اولین شمارة این روزنامه در پنجشنبه چهارم ربیع الاول 1346ش در چهار صفحه به قطع متوسط منتشر شد. روزنامة عرفان در سال اول هفتگی، ولی در سال دوم تا پنجم هفته ای دو نوبت و از سال ششم به صورت یومیه و هفته ای سه نوبت منتشر می شد. عرفان این کار را تا پایان عمر ادامه داد و آخرین شمارة آن 3231 از سال بیست و هشتم در بیست و هفت آبان 1330ش، سه روز قبل از وفاتش منتشر شد.
==فعالیت ها==
تسلط و آگاهی او بر ادبیات فارسی باعث شد که مدارس جدید آموزش و پرورش، او را برای تدریس دعوت به همکاری کند؛ لذا سال ها در دبیرستانهای اصفهان ادبیات فارسی تدریس می نمود و از دبیران دانشمند و صدیق این اداره محسوب می شد.<ref>مهدوی، سیری در تاریخ تخت فولاد، ص63؛ روزنامه عرفان، ش3237. </ref> وی پس از اتمام تحصیلات و در همین سالهای تدریسش بود که اقدام به انتشار«مجله عرفان» در سال1301ش کرد و پس از آن  از سال 1306ش آن را به«روزنامه عرفان»  تبدیل نمود و به مناسبت همین روزنامه، نام خانوادگی خود را هم عرفان نهاد. مجله عرفان در 20 آبان 1303ش در شانزده صفحه، به قطع کوچک در اصفهان منتشر شد. این مجله که به صورت ماهیانه بود، مشتمل بر مطالب علمی، ادبی، اخلاقی، اجتماعی می شد که به خاطر درج مقالات علمی و اجتماعی و ادبی آن از محبوبیت و طرفداری خاصی در بین مردم برخوردار بود. سال اول مجله در دوازده شماره خاتمه یافت و سال دوم نیز به همین صورت با مقالات علمی بهتری به پایان رسید، اما سال سوم به صورت مرتب و منظم منتشر نشد تا اینکه نهایتاً در تاریخ تیرماه 1306ش عمر مجله عرفان به پایان رسید.<ref>صدر هاشمی، تاریخ جراید و مجلات ایران، ج4، ص12.</ref>
[[پرونده:Ruzname Erfan.png|بندانگشتی|200x200پیکسل|روزنامه عرفان]]
استقبال زیادی که از مجله می شد، عرفان را وادار و تشویق به انتشار روزنامه کرد. لذا بلافاصله بعد از پایان کار مجله، در همان سال «روزنامه عرفان» را در اصفهان منتشر نمود. اولین شماره این روزنامه در پنجشنبه چهارم ربیع الاول 1346ش در چهار صفحه به قطع متوسط منتشر شد. روزنامه عرفان در سال اول هفتگی، ولی در سال دوم تا پنجم هفته ای دو نوبت و از سال ششم به صورت یومیه و هفته ای سه نوبت منتشر می شد. عرفان این کار را تا پایان عمر ادامه داد و آخرین شماره آن 3231 از سال بیست و هشتم در بیست و هفت آبان 1330ش، سه روز قبل از وفاتش منتشر شد.


این جریده که از روزنامه های متین و وزین اصفهان بود، دارای مندرجاتی از قبیل اخبار محلی و داخلی شهر اصفهان و سایر شهرها و ممالک خارجه و مطالبی علمی و ادبی و اخلاقی و تاریخی و گاهی ترجمه بعضی کتابهای معتبر می شد. مطالب این روزنامه با قلمی عفیف و شیوا بود و هیچ وقت از حدود عفت قلم و حفظ حدود حقوق افراد و طبقات و متانت وقار روزنامه نگاری خارج نشد.
این جریده که از روزنامه های متین و وزین اصفهان بود، دارای مندرجاتی از قبیل اخبار محلی و داخلی شهر اصفهان و سایر شهرها و ممالک خارجه و مطالبی علمی و ادبی و اخلاقی و تاریخی و گاهی ترجمه بعضی کتابهای معتبر بود. مطالب این روزنامه با قلمی عفیف و شیوا بود و هیچ وقت از حدود عفت قلم و حفظ حدود حقوق افراد و طبقات و متانت وقار روزنامه نگاری خارج نشد.<ref>روزنامه عرفان، ش3237.</ref> چرا که خود عرفان چنین بودو هرگز از جاده عفت قلم خارج نمی شد.<ref>روزنامه چهلستون، سال اول، ش11.</ref>


ماده تاریخ زیر از طرف یکی از دوستانش جهت روزنامه عرفان سروده شده است:<ref>روزنامه چهلستون، سال اول، شماره11</ref>
ماده تاریخ زیر از طرف یکی از دوستانش جهت روزنامه عرفان سروده شده است:<ref>جناب، رجال و مشاهیر اصفهان، ص 393.</ref>  
{{شعر}}
{{شعر}}
{{ب|جویی تو اگر فلسفة ایمان را| می خوان همه سرمجلة عرفان را}}
{{ب|جویی تو اگر فلسفه ایمان را| می خوان همه سرمجله عرفان را}}


{{ب|شیرین سخنی از اول هر مصرع| غارت بنمود و گفت تاریخ آن را}}
{{ب|شیرین سخنی از اول هر مصرع| غارت بنمود و گفت تاریخ آن را}}
{{پایان شعر}}


{{ب|چرا که خود عرفان چنین بود| و هرگز از جادة عفت قلم خارج نمی شد.}}
{{پایان شعر}}


===فعالیت ها===
عرفان در کنار این کار فرهنگی بزرگ به امور دیگری چون حضور در« انجمن ادبی کمال» که مجموعه ای از فضلا و فرهیختگان و اربابان جراید در آن حضور داشتند، می پرداخت و چون مورد اعتماد و وثوق مردم قرار گرفته بود، در اکثر محافلی که در رابطه با امور شهری و مردمی بود، از او دعوت به عمل می آمد. وی همچنین پانزده سال در انجمن شهر اصفهان صادقانه خدمت و یاری کرد و با عضویت در انجمن نظارت انتخابات مجلس شورای ملی خدمات خود را کامل نمود. او بسیار مورد توجه عموم مردم بود و به درستی و متانت معروف بود .<ref>روزنامه سپنتا ، سال اول ، ش8.</ref>
عرفان در کنار این کار فرهنگی بزرگ به امور دیگری چون حضور در «انجمن ادبی کمال» که مجموعه ای از فضلا و فرهیختگان و اربابان جراید در آن حضور داشتند، می پرداخت و چون مورد اعتماد و وثوق مردم قرار گرفته بود، در اکثر محافلی که در رابطه با امور شهری و مردمی بود، از او دعوت به عمل می آمد. وی همچنین پانزده سال در انجمن شهر اصفهان صادقانه خدمت و یاری کرد و با عضویت در انجمن نظارت انتخابات مجلس شورای ملی خدمات خود را کامل نمود. ایشان بسیار مورد توجه عموم مردم بود و به درستی و متانت معروف بود .<ref>روزنامه سپنتا ، سال اول ، شماره8</ref>


==وفات==
==وفات==
عرفان هر چند عمر طولانی نداشت، ولی از همین مقدار بهره های وافری برد و خدمات شایانی از خود برجای گذاشت. او در پایان عمر مدتها دچار مریضی و عارضة قلبی شد، به حالی که توان خارج شدن از خانه نیز از او گرفته شده بود و رفته رفته چنان بر او اثر کرد که چراغ فروزان حیاتش را به خاموشی گرایاند و در 29 آبان 1330ش/21 صفر 1371ق به سرای باقی شتافت. پیکرش را در [[تخت فولاد]] اصفهان، [[تکیه جهانگیرخان قشقایی]] دفن کردند.<ref>مجموعه فرهنگی و مذهبی تخت فولاد، دانشنامه تخت فولاد، ج3، صص223-224</ref>
عرفان هر چند عمر طولانی نداشت، ولی از همین مقدار بهره های وافری برد و خدمات شایانی از خود برجای گذاشت. او در پایان عمر مدتها دچار مریضی و عارضه قلبی شد، به حالی که توان خارج شدن از خانه نیز از او گرفته شده بود و رفته رفته چنان بر او اثر کرد که چراغ فروزان حیاتش را به خاموشی گرایاند و در شب پنجشنبه 29 آبان 1330ش/21 صفر 1371ق به سرای باقی شتافت. پیکرش را در [[تخت فولاد]] اصفهان در [[تکیه جهانگیرخان قشقایی]] دفن کردند.<ref>مجموعه فرهنگی و مذهبی تخت فولاد، دانشنامه تخت فولاد، ج3، صص223-224.</ref>
 
شاعر دانشمند، [[سید علی بدیع‌زادگان|سیّدعلی بدیع زاده]] متخلص به«هور» مادّه تاریخ وفات او را چنین گفته است:<ref>مهدوی، دانشمندان و بزرگان اصفهان، ج2، صص803- 804؛ صدر هاشمی، تاریخ جراید و مجلاّت ایران، ج1، صص12- 17؛ مهدوی، سیری در تاریخ تخت فولاد، ص63؛ مهدوی، اعلام اصفهان، ج 1، ص 423.</ref>
{{شعر}}
{{ب|نوشت« هور» از برای تاریخش|بسوی قرب کند رو، روان احمد عرفان}}
{{پایان شعر}}


==پانویس==
==پانویس==
<references />
<references />


==منبع==
==منابع==


*مجموعه فرهنگی و مذهبی تخت فولاد: زيرنظر اصغر منتظرالقائم، [[دانشنامه تخت فولاد اصفهان (کتاب)|دانشنامه تخت فولاد اصفهان]]، ج3، اصفهان: سازمان فرهنگی تفريحی شهرداری اصفهان، چاپ اول، ۱۳۸۹.
*مجموعه فرهنگی و مذهبی تخت فولاد: زيرنظر اصغر منتظرالقائم، [[دانشنامه تخت فولاد اصفهان (کتاب)|دانشنامه تخت فولاد اصفهان]]، ج3، اصفهان: سازمان فرهنگی تفريحی شهرداری اصفهان، چاپ اول، 1392.
*[[سید مصلح الدین مهدوی|مهدوی]]، سید مصلح الدین، [[اعلام اصفهان (کتاب)|اعلام اصفهان]]، اصفهان: سازمان فرهنگی تفريحی شهرداری اصفهان، ۱۳۸۶.


[[رده:اعلام اصفهان،ج 1]]
[[رده:مرداد ماه 1401]]
[[رده:مدفونین در تخت فولاد]]
[[رده:مدفونین در تخت فولاد]]
[[رده:نیازمند درج الگو اطلاعات عالم]]
[[رده:روزنامه نگاران]]
[[رده:روزنامه نگاران]]
[[رده:مدرسین]]
[[رده:معاصرین درگذشته]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۲، ساعت ۲۳:۲۵

Erfan ahmad.jpg
اطلاعات فردی و علمی
نام کاملاحمد عرفان
شهرتعرفان
زادروز۱۳۱۱قمری
تاریخ وفات۱۳۷۱قمری
مدفنتخت فولاد، تکیه جهانگیرخان قشقایی
آثارمحله عرفان
فعالیت‌های اجتماعی-سیاسی
اجتماعیمدرس، روزنامه نگار


احمد عرفان( 1311ق-1371ق) فرزند عبدالصمدخان بن میرزا عبدالله مراغه ای، معروف و مشهور به عرفان، نویسنده، ادیب و روزنامه نگار فاضل است. وی از شخصیت های نیک نام و از خدمت گزاران به عالم علم و ادب و فرهنگ و از جمله ادبا و روزنامه نگاران مشهور اصفهان در دوران معاصر بود.







زندگی‌نامه

ولادت

او در 15 شعبان 1311ق در اصفهان متولد شد و در همان کودکی پدر خود را از دست داد.

خاندان

پدر وی، عبدالصمد در مراغه از آبرو و شهرت زیادی برخوردار بود. او برای انجام اموراتی به اصفهان سفر کرد و با اختیار کردن عیال از این شهر، در اصفهان ساکن شد. جد وی، میرزا عبدالله از اهل مراغه آذربایجان، مسجدی در آنجا ساخته که تاکنون به نام وی معروف است.

تحصیلات

با سپری شدن دوران کودکی به خاطر علاقه ای که داشت در جمله سپاهیان شریعت وارد شد. وی در مدارس علمیه اصفهان مشغول به تحصیل شد و در همان ایام علوم قدیمه از عربی و غیره را در مدرسه صدر و مدرسه میرزاحسین فراگرفت.[۱] رفته رفته در کنار علوم حوزوی به تکمیل و تحصیل علوم جدیدی چون زبان انگلیسی پرداخت و آن را نیکو و بسیار مسلط آموخت. چندی هم علوم ریاضیات را در خدمت «محاسب الدوله» به تحصیل پرداخت و رساله جبر و مقابله وی را در نزد آن مرحوم کامل ساخت.

فعالیت ها

تسلط و آگاهی او بر ادبیات فارسی باعث شد که مدارس جدید آموزش و پرورش، او را برای تدریس دعوت به همکاری کند؛ لذا سال ها در دبیرستانهای اصفهان ادبیات فارسی تدریس می نمود و از دبیران دانشمند و صدیق این اداره محسوب می شد.[۲] وی پس از اتمام تحصیلات و در همین سالهای تدریسش بود که اقدام به انتشار«مجله عرفان» در سال1301ش کرد و پس از آن از سال 1306ش آن را به«روزنامه عرفان» تبدیل نمود و به مناسبت همین روزنامه، نام خانوادگی خود را هم عرفان نهاد. مجله عرفان در 20 آبان 1303ش در شانزده صفحه، به قطع کوچک در اصفهان منتشر شد. این مجله که به صورت ماهیانه بود، مشتمل بر مطالب علمی، ادبی، اخلاقی، اجتماعی می شد که به خاطر درج مقالات علمی و اجتماعی و ادبی آن از محبوبیت و طرفداری خاصی در بین مردم برخوردار بود. سال اول مجله در دوازده شماره خاتمه یافت و سال دوم نیز به همین صورت با مقالات علمی بهتری به پایان رسید، اما سال سوم به صورت مرتب و منظم منتشر نشد تا اینکه نهایتاً در تاریخ تیرماه 1306ش عمر مجله عرفان به پایان رسید.[۳]

روزنامه عرفان

استقبال زیادی که از مجله می شد، عرفان را وادار و تشویق به انتشار روزنامه کرد. لذا بلافاصله بعد از پایان کار مجله، در همان سال «روزنامه عرفان» را در اصفهان منتشر نمود. اولین شماره این روزنامه در پنجشنبه چهارم ربیع الاول 1346ش در چهار صفحه به قطع متوسط منتشر شد. روزنامه عرفان در سال اول هفتگی، ولی در سال دوم تا پنجم هفته ای دو نوبت و از سال ششم به صورت یومیه و هفته ای سه نوبت منتشر می شد. عرفان این کار را تا پایان عمر ادامه داد و آخرین شماره آن 3231 از سال بیست و هشتم در بیست و هفت آبان 1330ش، سه روز قبل از وفاتش منتشر شد.

این جریده که از روزنامه های متین و وزین اصفهان بود، دارای مندرجاتی از قبیل اخبار محلی و داخلی شهر اصفهان و سایر شهرها و ممالک خارجه و مطالبی علمی و ادبی و اخلاقی و تاریخی و گاهی ترجمه بعضی کتابهای معتبر بود. مطالب این روزنامه با قلمی عفیف و شیوا بود و هیچ وقت از حدود عفت قلم و حفظ حدود حقوق افراد و طبقات و متانت وقار روزنامه نگاری خارج نشد.[۴] چرا که خود عرفان چنین بودو هرگز از جاده عفت قلم خارج نمی شد.[۵]

ماده تاریخ زیر از طرف یکی از دوستانش جهت روزنامه عرفان سروده شده است:[۶]

جویی تو اگر فلسفه ایمان را می خوان همه سرمجله عرفان را
شیرین سخنی از اول هر مصرع غارت بنمود و گفت تاریخ آن را


عرفان در کنار این کار فرهنگی بزرگ به امور دیگری چون حضور در« انجمن ادبی کمال» که مجموعه ای از فضلا و فرهیختگان و اربابان جراید در آن حضور داشتند، می پرداخت و چون مورد اعتماد و وثوق مردم قرار گرفته بود، در اکثر محافلی که در رابطه با امور شهری و مردمی بود، از او دعوت به عمل می آمد. وی همچنین پانزده سال در انجمن شهر اصفهان صادقانه خدمت و یاری کرد و با عضویت در انجمن نظارت انتخابات مجلس شورای ملی خدمات خود را کامل نمود. او بسیار مورد توجه عموم مردم بود و به درستی و متانت معروف بود .[۷]

وفات

عرفان هر چند عمر طولانی نداشت، ولی از همین مقدار بهره های وافری برد و خدمات شایانی از خود برجای گذاشت. او در پایان عمر مدتها دچار مریضی و عارضه قلبی شد، به حالی که توان خارج شدن از خانه نیز از او گرفته شده بود و رفته رفته چنان بر او اثر کرد که چراغ فروزان حیاتش را به خاموشی گرایاند و در شب پنجشنبه 29 آبان 1330ش/21 صفر 1371ق به سرای باقی شتافت. پیکرش را در تخت فولاد اصفهان در تکیه جهانگیرخان قشقایی دفن کردند.[۸]

شاعر دانشمند، سیّدعلی بدیع زاده متخلص به«هور» مادّه تاریخ وفات او را چنین گفته است:[۹]

نوشت« هور» از برای تاریخشبسوی قرب کند رو، روان احمد عرفان

پانویس

  1. روزنامه عرفان، ش3237؛ جناب، رجال و مشاهیر اصفهان، ص392.
  2. مهدوی، سیری در تاریخ تخت فولاد، ص63؛ روزنامه عرفان، ش3237.
  3. صدر هاشمی، تاریخ جراید و مجلات ایران، ج4، ص12.
  4. روزنامه عرفان، ش3237.
  5. روزنامه چهلستون، سال اول، ش11.
  6. جناب، رجال و مشاهیر اصفهان، ص 393.
  7. روزنامه سپنتا ، سال اول ، ش8.
  8. مجموعه فرهنگی و مذهبی تخت فولاد، دانشنامه تخت فولاد، ج3، صص223-224.
  9. مهدوی، دانشمندان و بزرگان اصفهان، ج2، صص803- 804؛ صدر هاشمی، تاریخ جراید و مجلاّت ایران، ج1، صص12- 17؛ مهدوی، سیری در تاریخ تخت فولاد، ص63؛ مهدوی، اعلام اصفهان، ج 1، ص 423.

منابع

  • مجموعه فرهنگی و مذهبی تخت فولاد: زيرنظر اصغر منتظرالقائم، دانشنامه تخت فولاد اصفهان، ج3، اصفهان: سازمان فرهنگی تفريحی شهرداری اصفهان، چاپ اول، 1392.
  • مهدوی، سید مصلح الدین، اعلام اصفهان، اصفهان: سازمان فرهنگی تفريحی شهرداری اصفهان، ۱۳۸۶.