این دانشنامه در حال تصحیح و تکمیل می باشد. از این رو محتوای آن قابل ارجاع نیست. پیشنهاد عناوین - ارتباط با ما
تفاوت میان نسخههای «شهید احمدرضا علیرضایی»
جز |
جز (اصلاح لینک) |
||
(۱۱ نسخهٔ میانی ویرایششده توسط ۴ کاربر نشان داده نشده) | |||
سطر ۱: | سطر ۱: | ||
{{جعبه زندگینامه|تاریخ درگذشت=۱۳۶۴/۱۲/۱۲|مکان درگذشت=فاو -کارخانه نمک|پدر=محمد|تاریخ تولد=۱۳۴۳|مکان تولد=اصفهان|از دانشگاه=حوزه علمیه اصفهان | {{جعبه زندگینامه|تاریخ درگذشت=۱۳۶۴/۱۲/۱۲|مکان درگذشت=فاو -کارخانه نمک|پدر=محمد|تاریخ تولد=۱۳۴۳|مکان تولد=اصفهان|از دانشگاه=[[حوزه علمیه اصفهان]] {{سخ}}[[حوزه علمیه قم]]|مدفن=گلستان شهدای اصفهان|تصویر=احمدرضا علیرضایی.jpg|عرض_تصویر=170}} | ||
{{قلم رنگ۱|قرمز| |شهید}} ''' احمدرضا علیرضایی''' بیست و سوم اسفند ۱۳۴۳، در شهرستان اصفهان چشم به جهان گشود. پدرش محمد، در کارخانه دخانیات کار می کرد و مادرش صدیقه نام داشت. تا اول متوسطه درس خواند. سپس به فراگیری علوم دینی و حوزوی تا [[مقاطع تحصیلی حوزه های علمیه|(سطح مقدمات)]] پرداخت. به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت. دوازدهم اسفند ۱۳۶۴، در فاو عراق به شهادت رسید. پیکرش مدت ها در همان منطقه بر جا ماند و بیست و هشتم خرداد ۱۳۷۶، پس از تفحص در گلستان شهدای زادگاهش به خاک سپرده شد.<ref>واحد تحقیقات امام زاده شاه جمال با همكاری سازمان بنیاد شهید و امور ایثارگران، فرهنگ اعلام شهدای روحانی ، ص۴۹۸. </ref> | |||
==زندگی نامه== | ==زندگی نامه== | ||
سطر ۸: | سطر ۸: | ||
بار اول دو ماه در سیستان و بلوچستان خدمت کرد؛ بعد هم عملیات محرم، بیت المقدس رمضان، والفجر مقدماتی و والفجر هشت. سه مرتبه جسم پاکش مورد اصابت گلوله و ترکش قرار گرفت و در پایان هم در حوالی کارخانه نمک در عملیات والفجر هشت که در آنجا ماند و ماندو دوازده سال میهمان خاک های گرم جنوب بود. | بار اول دو ماه در سیستان و بلوچستان خدمت کرد؛ بعد هم عملیات محرم، بیت المقدس رمضان، والفجر مقدماتی و والفجر هشت. سه مرتبه جسم پاکش مورد اصابت گلوله و ترکش قرار گرفت و در پایان هم در حوالی کارخانه نمک در عملیات والفجر هشت که در آنجا ماند و ماندو دوازده سال میهمان خاک های گرم جنوب بود. | ||
طلبه ای فاضل بود و درس خوان، برای رفتن به جبهه ها هم از روی ادب از استادانش اجاره کسب می کرد. قاری قرآن بود و خوش الحان، شور داشت و عشق و همواره به مادرش می گفت: دوست دارم چیزی از من به جای نماند. حتی یک وجب از خاک گلستان شهدا را اشغال نکنم .<ref> | طلبه ای فاضل بود و درس خوان، برای رفتن به جبهه ها هم از روی ادب از استادانش اجاره کسب می کرد. قاری قرآن بود و خوش الحان، شور داشت و عشق و همواره به مادرش می گفت: دوست دارم چیزی از من به جای نماند. حتی یک وجب از خاک گلستان شهدا را اشغال نکنم .<ref>کنگره شهدای طلبه و روحانی استان اصفهان، شاهدان روحانی ،ص ۴۲۶</ref> | ||
<br /> | <br /> | ||
==پانویس== | |||
<references /> | |||
==منابع== | ==منابع== | ||
*واحد تحقیقات امام زاده شاه جمال با همكاری سازمان بنیاد شهید و امور ایثارگران، [https://www.ghbook.ir/index.php?name=%D9%81%D8%B1%D9%87%D9%86%DA%AF%20%D8%A7%D8%B9%D9%84%D8%A7%D9%85%20%D8%B4%D9%87%D8%AF%D8%A7%DB%8C%20%D8%B1%D9%88%D8%AD%D8%A7%D9%86%DB%8C%20:%20%D8%A8%D9%87%20%D9%87%D9%85%D8%B1%D8%A7%D9%87%20%D8%B2%D9%86%D8%AF%DA%AF%D9%8A%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87%20%D8%B4%D9%87%D8%AF%D8%A7%DB%8C%20%D8%B1%D9%88%D8%AD%D8%A7%D9%86%DB%8C&option=com_dbook&task=readonline&book_id=15516&page=1&chkhashk=18A0AD00E3&Itemid=218&lang=fa&tmpl=component فرهنگ اعلام شهدای روحانی: به همراه زندگينامه شهدای روحانی]، قم: معاونت پژوهش و ارتباطات فرهنگی امام زاده شاه جمال ، ۱۳98. | |||
*کنگره شهدای طلبه و روحانی استان اصفهان، [[شاهدان روحانی (کتاب)|شاهدان روحانی: یادنامه کنگره شهدای طلبه و روحانی استان اصفهان]]، اصفهان: وسپان، 1388. | |||
[[رده:شهدای حوزه علمیه اصفهان]] | [[رده:شهدای حوزه علمیه اصفهان]] | ||
[[رده:شهدای طلبه | [[رده:شهدای طلبه و روحانی (شهرستان مبارکه)]] | ||
[[رده:شهدای حوزه علمیه قم]] |
نسخهٔ کنونی تا ۱۲ اسفند ۱۴۰۱، ساعت ۱۷:۴۸
شهید احمدرضا علیرضایی | |
---|---|
![]() | |
زادهٔ | ۱۳۴۳ اصفهان |
درگذشت/شهادت | ۱۳۶۴/۱۲/۱۲ فاو -کارخانه نمک |
مدفن | گلستان شهدای اصفهان |
محل تحصیل | حوزه علمیه اصفهان حوزه علمیه قم |
والدین |
|
شهید احمدرضا علیرضایی بیست و سوم اسفند ۱۳۴۳، در شهرستان اصفهان چشم به جهان گشود. پدرش محمد، در کارخانه دخانیات کار می کرد و مادرش صدیقه نام داشت. تا اول متوسطه درس خواند. سپس به فراگیری علوم دینی و حوزوی تا (سطح مقدمات) پرداخت. به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت. دوازدهم اسفند ۱۳۶۴، در فاو عراق به شهادت رسید. پیکرش مدت ها در همان منطقه بر جا ماند و بیست و هشتم خرداد ۱۳۷۶، پس از تفحص در گلستان شهدای زادگاهش به خاک سپرده شد.[۱]
زندگی نامه
«سه شب قبل از پیدا شدن جسد احمد، خواب شهید رجایی را دیدم ، در کوچه ای بن بست سراغ احمد را گرفت. گفتم بی خبرم. سه عدد سنگریزه به من داد. بعد. هم از طرف در بزرگی به سوی بانی پر از گل رفت و اتفاقا سه روز بعد، بود که خبر پیدا شدن جسد پسرم را شنیدم ....»
بار اول دو ماه در سیستان و بلوچستان خدمت کرد؛ بعد هم عملیات محرم، بیت المقدس رمضان، والفجر مقدماتی و والفجر هشت. سه مرتبه جسم پاکش مورد اصابت گلوله و ترکش قرار گرفت و در پایان هم در حوالی کارخانه نمک در عملیات والفجر هشت که در آنجا ماند و ماندو دوازده سال میهمان خاک های گرم جنوب بود.
طلبه ای فاضل بود و درس خوان، برای رفتن به جبهه ها هم از روی ادب از استادانش اجاره کسب می کرد. قاری قرآن بود و خوش الحان، شور داشت و عشق و همواره به مادرش می گفت: دوست دارم چیزی از من به جای نماند. حتی یک وجب از خاک گلستان شهدا را اشغال نکنم .[۲]
پانویس
منابع
- واحد تحقیقات امام زاده شاه جمال با همكاری سازمان بنیاد شهید و امور ایثارگران، فرهنگ اعلام شهدای روحانی: به همراه زندگينامه شهدای روحانی، قم: معاونت پژوهش و ارتباطات فرهنگی امام زاده شاه جمال ، ۱۳98.
- کنگره شهدای طلبه و روحانی استان اصفهان، شاهدان روحانی: یادنامه کنگره شهدای طلبه و روحانی استان اصفهان، اصفهان: وسپان، 1388.