این دانشنامه در حال تصحیح و تکمیل می باشد. از این رو محتوای آن قابل ارجاع نیست. پیشنهاد عناوین - ارتباط با ما
تفاوت میان نسخههای «ابوشجاع ابوبکر محمد بن عبداللطیف خجندی»
(ویرایش) |
جز (جایگزینی متن - 'اعلام اصفهان' به 'اعلام اصفهان (کتاب)') |
||
(۱ نسخهٔ میانی ویرایششده توسط ۱ کاربر دیگر نشان داده نشده) | |||
سطر ۲: | سطر ۲: | ||
==معرفی== | ==معرفی== | ||
او مردی فقیه خطیب، ادیب و شاعر بوده، نزد سلاطین و خلفاء منزلت بالا داشت. در اصفهان دانش آموخته، و سپس در نظامیّه بغداد تدریس نمود، آن گاه به اصفهان آمد، و ریاست شافعیان اصفهان را بر عهده گرفت. | او مردی فقیه خطیب، ادیب و شاعر بوده، نزد سلاطین و خلفاء منزلت بالا داشت. در اصفهان دانش آموخته، و سپس در نظامیّه بغداد تدریس نمود، آن گاه به اصفهان آمد، و ریاست شافعیان اصفهان را بر عهده گرفت. | ||
یکی خار پای یتیمی بکند به خواب اندرش دید صدر خجند<ref>بوستان سعدی. </ref> | هنگامی که سلطان مسعود سلجوقی دریافت که صدرالدّین و برادرش جمال الدّین محمود با امیر بوزابه حاکم فارس رابطه دارند، قصد جان آن ها را کرد؛ امّا دو برادر به موصل گریخته، و به خدمت جمال الدّین جواد اصفهانی درآمدند. پس از مدّتی سلطان او را بخشید، و صدرالدّین خجندی با کمال احترام به اصفهان بازگشت، و به همراه برادرش ریاست شافعیان را بر عهده گرفت. | ||
صدرالدّین خجندی، شاعر و ادیب توانایی بود که به عربی و فارسی شعر می سرود، سعدی در بوستان درباره او سروده است: | |||
{{شعر}} | |||
{{ب|یکی خار پای یتیمی بکند| به خواب اندرش دید صدر خجند<ref>بوستان سعدی. </ref>}} | |||
{{پایان شعر}} | |||
از اشعار او است: | از اشعار او است: | ||
{{شعر}} | {{شعر}} | ||
{{ب|زلف سیهت که مشک با او کم| زد مشّاطه فطرتش خم اندر خم زد }} | {{ب|زلف سیهت که مشک با او کم| زد مشّاطه فطرتش خم اندر خم زد }} | ||
{{ب|یک ره به منش سپار تا یک باری بر هم| زنمش که عالمی بر هم زد<ref>تاریخ اصفهان، جابری، چاپ اوّل، ص135.</ref>}} | {{ب|یک ره به منش سپار تا یک باری بر هم| زنمش که عالمی بر هم زد<ref>تاریخ اصفهان، جابری، چاپ اوّل، ص135.</ref>}} | ||
{{پایان شعر}} | {{پایان شعر}} | ||
درباره اصفهان نیز سروده است: | درباره اصفهان نیز سروده است: | ||
{{شعر}} | {{شعر}} | ||
{{ب|اصفهانا در آروزی توام| گشته انده فزای و شادی کم}} | {{ب|اصفهانا در آروزی توام| گشته انده فزای و شادی کم}} | ||
{{ب|عکس شکلت به خواب می جویم | زنده رودت در آب می جویم}} | {{ب|عکس شکلت به خواب می جویم | زنده رودت در آب می جویم}} | ||
{{ب|ای چو سیم مذاب زرّین رود| اصفهان پر شده ز تو رود<ref>ترجمه محاسن اصفهان، ص104.</ref>}} | {{ب|ای چو سیم مذاب زرّین رود| اصفهان پر شده ز تو رود<ref>ترجمه محاسن اصفهان، ص104.</ref>}} | ||
{{پایان شعر}} | {{پایان شعر}} | ||
او سرانجام در یکی از سفرهایش که از بغداد به اصفهان بازمی گشت، در یکی از روستاهای بین همدان و کرج شب را در سلامت خفت، و صبح روز بعد او را در بسترش مرده یافتند. این واقعه در 22 شوّال 552ق اتّفاق افتاد، و باعث آشوب در اصفهان شد که عدّه بسیاری در آن کشته شدند. وی در قبرستان سنبلان اصفهان مدفون شد.<ref>لباب الالباب (تعلیقات)، صص798 و 614؛ مدارس نظامیّه، ص148؛ ثقات العیون، ص268؛ دائره المعارف بزرگ اسلامی، ج1، ص695؛ دانشنامه ادب فارسی در آسیای مرکزی، ص17؛ دانشمندان و بزرگان اصفهان، ج1، ص65؛ مجلّه یادگار، سال سوم، شماره اوّل، شهریور 1325، صص17 18.</ref> <ref>مصلح الدین مهدوی، [[اعلام اصفهان]]، ج 1 ، ص 68- 69</ref> | او سرانجام در یکی از سفرهایش که از بغداد به اصفهان بازمی گشت، در یکی از روستاهای بین همدان و کرج شب را در سلامت خفت، و صبح روز بعد او را در بسترش مرده یافتند. این واقعه در 22 شوّال 552ق اتّفاق افتاد، و باعث آشوب در اصفهان شد که عدّه بسیاری در آن کشته شدند. وی در قبرستان سنبلان اصفهان مدفون شد.<ref>لباب الالباب (تعلیقات)، صص798 و 614؛ مدارس نظامیّه، ص148؛ ثقات العیون، ص268؛ دائره المعارف بزرگ اسلامی، ج1، ص695؛ دانشنامه ادب فارسی در آسیای مرکزی، ص17؛ دانشمندان و بزرگان اصفهان، ج1، ص65؛ مجلّه یادگار، سال سوم، شماره اوّل، شهریور 1325، صص17 18.</ref> <ref>مصلح الدین مهدوی، [[اعلام اصفهان (کتاب)]]، ج 1 ، ص 68- 69</ref> | ||
<br /> | <br /> | ||
سطر ۳۲: | سطر ۳۵: | ||
==منبع== | ==منبع== | ||
برگرفته از: [[سید مصلح الدین مهدوی|مهدوی]]، [[اعلام اصفهان]]، اصفهان: سازمان فرهنگي تفريحي شهرداري اصفهان، ۱۳۸۶ . | برگرفته از: [[سید مصلح الدین مهدوی|مهدوی]]، [[اعلام اصفهان (کتاب)]]، اصفهان: سازمان فرهنگي تفريحي شهرداري اصفهان، ۱۳۸۶ . | ||
[[رده:شعرای روحانی حوزه علمیه اصفهان]] | [[رده:شعرای روحانی حوزه علمیه اصفهان]] |
نسخهٔ کنونی تا ۳۰ آبان ۱۴۰۱، ساعت ۱۷:۲۴
صدرالدّین ابوشجاع ابوبکر محمّد بن عبداللطّیف بن محمّد بن ثابت خجندی، یکی از مهم ترین بزرگان آل خجند است، و در قرن ششم هجری می زیسته است.
معرفی
او مردی فقیه خطیب، ادیب و شاعر بوده، نزد سلاطین و خلفاء منزلت بالا داشت. در اصفهان دانش آموخته، و سپس در نظامیّه بغداد تدریس نمود، آن گاه به اصفهان آمد، و ریاست شافعیان اصفهان را بر عهده گرفت.
هنگامی که سلطان مسعود سلجوقی دریافت که صدرالدّین و برادرش جمال الدّین محمود با امیر بوزابه حاکم فارس رابطه دارند، قصد جان آن ها را کرد؛ امّا دو برادر به موصل گریخته، و به خدمت جمال الدّین جواد اصفهانی درآمدند. پس از مدّتی سلطان او را بخشید، و صدرالدّین خجندی با کمال احترام به اصفهان بازگشت، و به همراه برادرش ریاست شافعیان را بر عهده گرفت.
صدرالدّین خجندی، شاعر و ادیب توانایی بود که به عربی و فارسی شعر می سرود، سعدی در بوستان درباره او سروده است:
یکی خار پای یتیمی بکند | به خواب اندرش دید صدر خجند[۱] |
از اشعار او است:
زلف سیهت که مشک با او کم | زد مشّاطه فطرتش خم اندر خم زد | |
یک ره به منش سپار تا یک باری بر هم | زنمش که عالمی بر هم زد[۲] |
درباره اصفهان نیز سروده است:
اصفهانا در آروزی توام | گشته انده فزای و شادی کم | |
عکس شکلت به خواب می جویم | زنده رودت در آب می جویم | |
ای چو سیم مذاب زرّین رود | اصفهان پر شده ز تو رود[۳] |
او سرانجام در یکی از سفرهایش که از بغداد به اصفهان بازمی گشت، در یکی از روستاهای بین همدان و کرج شب را در سلامت خفت، و صبح روز بعد او را در بسترش مرده یافتند. این واقعه در 22 شوّال 552ق اتّفاق افتاد، و باعث آشوب در اصفهان شد که عدّه بسیاری در آن کشته شدند. وی در قبرستان سنبلان اصفهان مدفون شد.[۴] [۵]
پانویس
- ↑ بوستان سعدی.
- ↑ تاریخ اصفهان، جابری، چاپ اوّل، ص135.
- ↑ ترجمه محاسن اصفهان، ص104.
- ↑ لباب الالباب (تعلیقات)، صص798 و 614؛ مدارس نظامیّه، ص148؛ ثقات العیون، ص268؛ دائره المعارف بزرگ اسلامی، ج1، ص695؛ دانشنامه ادب فارسی در آسیای مرکزی، ص17؛ دانشمندان و بزرگان اصفهان، ج1، ص65؛ مجلّه یادگار، سال سوم، شماره اوّل، شهریور 1325، صص17 18.
- ↑ مصلح الدین مهدوی، اعلام اصفهان (کتاب)، ج 1 ، ص 68- 69
منبع
برگرفته از: مهدوی، اعلام اصفهان (کتاب)، اصفهان: سازمان فرهنگي تفريحي شهرداري اصفهان، ۱۳۸۶ .