این دانشنامه در حال تصحیح و تکمیل می باشد. از این رو محتوای آن قابل ارجاع نیست. پیشنهاد عناوین - ارتباط با ما
محمدعلی پروانه
این نوشتار نیازمند جعبهٔ اطلاعات است. ممکن است بخواهید با افزودن یک جعبهٔ اطلاعات، به استانداردسازی نمایش موضوع کمک کنید. |
محمدعلی پروانه (1275ش -1355ش) فرزند عبدالوهاب، متخلص به «پروانه» و روزنامه نگار، ادیب و شاعر در اصفهان است.
زندگینامه
ولادت
وی در سال 1275ش در اصفهان متولد شد.
کودکی و نوجوانی
دوران کودکی تا سقوط قاجاریه - که آغاز عهد شباب و رشد و ظهور کمالات علمی و ادبی اوست - با یکی از تاریکترین و سخت ترین ادوار تاریخی ایران مصادف گردید. در این دوره که امنیت و آسایش و آرامش وجود نداشت و رشته امور مملکت و ملت از هم گسیخته بود و هرج و مرج همه جا را فراگرفته و اداره زندگی بر آنها سخت شده بود، او از تحصیل علم غافل نشد و این ایام عمر را به استغراق در تحصیل گذراند.
آثار و فعالیتها
آثار
وی چون طبع و ذوقی شاعرانه و علاقه وافری به ادبیات داشت، وارد عرصه شعر و ادب شد و در انجمنهای ادبی زمان خود حضوری فعال یافت و با قطعاتی از اشعارش که در روزنامه های آن زمان به چاپ می رساند، در بین مردم و عالمان ادب اشتهار یافت. او یکی از غزل سرایان اصفهان محسوب می شد.[۱]
از اشعار اوست:
چو من هر كس بهدل عكس رخ جانانه میجويد | ز راه معرفت درخانه صاحبخانه میجويد | |
دلم دارد هوای خال رخسار تو ای مهوش | مكن منعش اگر اين مرغ مسكين دانه میجويد | |
ز جان و دل فرو رفتم به درياي غم عشقت | چوغواصی كه در دريا به جان دردانه میجويد | |
نظــر بر دولــت قارون ندارد عاشــق بيدل | كه او گنج مراد انــدر دل ويرانه میجويد | |
نيابد زاهد خود بين به قاب قرب تو راهی | ولی عاشق در آنجا همچو عنقا لانه میجويد | |
چنان حيران شدم بر زلفو رخسار پريرويی | كه روز و شب دلم در كوی او كاشانه میجويد | |
نــه مــن تنهــا اســير طره طــراز دلــدارم | علاج خويش از زنجير هر ديوانه میجويد | |
به گرد شــمع جانبازی نباشد كار هر بيدل | مگر آن كس كه كام خويش چون «پروانه» میجويد[۲] |
فعالیتها
پروانه برای اعتلای فرهنگ اصفهان کوششهای فراوانی نمود. او بانی و مؤسس « انجمن ادبی پروانه » شد که مجمع و محفل گرمی برای ادب دوستان بود و همزمان با اداره انجمن ادبی، در سال 1330ش دست به انتشار روزنامه « شمع حقیقت » زد و با تمام سختیها و مشقّات، به اداره کردن هر دوی آ نها پرداخت.
روزنامه « شمع حقیقت » بر خلاف روزنامه بودنش، هفته ای یک بار و گاهی بیشتر از یک هفته، در چهار صفحه متوسط در اصفهان منتشر می شد. مندرجات آن شامل اخبار خارجی و داخلی ایران، مخصوصاً شهر اصفهان و بررسی اوضاع نابسامان آن، ارائه داستانهای کوتاه، چاپ اشعار، بویژه اشعار اجتماعی از مدیر روزنامه، بررسی مسائل سیاسی و روزمره و مقالات انتقادی نسبت به امور کشور بود؛ هر چند که وی اشعاری در مدح خاندان پهلوی نیز دارد. این روزنامه به مدت سه سال و تا سال 1333ش چاپ و منتشر می شد. [۳]
وفات
وی سرانجام در 5 مهرماه 1355ش دار فانی را وداع گفت. پیکرش را در تکیه مقدس تخت فولاد به خاک سپردند. از اشعار وی که بر سنگ مزارش حک شده است:
ای آنکه پا نهی سر آرامگاه من | افتد به تو ز عالم عِلوی نگاه من | |
کردم سفر به عالم عِلوی ز جان و دل | مدح علی و آل بود توش راه من | |
هستم امیدوار که در روز رستخیز | بخشد خدا به شافع محشر گناه من | |
اشعار من که هست به مدح علی و آل | دیوان شعر من بود آنجا گواه من | |
چون در دلم ولایت شاه ولایت است | باشد ولای آل علی دادخواه من | |
پروانه گفت در دم رفتن که در بهشت | بنگر به عزت و شرف و قدر و جاه من |
پانویس
منبع
- مجموعه فرهنگی و مذهبی تخت فولاد: زيرنظر اصغر منتظرالقائم، دانشنامه تخت فولاد اصفهان، ج۱، اصفهان: سازمان فرهنگی تفريحی شهرداری اصفهان، چاپ اول، ۱۳۸۹.