این دانشنامه در حال تصحیح و تکمیل می باشد. از این رو محتوای آن قابل ارجاع نیست. پیشنهاد عناوین - ارتباط با ما
سید علیاکبر واعظ
استاد گرامی مرحوم آیةالله سیّد علیاکبر واعظ یکی از محصّلین مدرسه چهارباغ در سال های پایانی حیات پر برکت مرحوم آیةالله سیّد محمّدرضا خراسانی بودند.[1]
این نوشتار نیازمند ویرایش فنی یا ادبی می باشد. |
تولد و خاندان
آیةالله سیّد علیاکبر واعظ در سال 1324 شمسی در یکی از محلههای اطراف اصفهان به نام «آفاران»، چشم به جهان گشود.
خانواده وی از اهل علم و از سادات اصیل حسینی ـ از نسل چهارمین پیشوای معصوم امام سجّاد علیهالسلام ـ بود.
پدر آیةالله واعظ مرحوم حجّةالاسلام والمسلمین حاج سیّد محسن ـ از علمای پرهیزکار، متواضع، خدوم و ارادتمند خاندان رسالت ـ بود.
ورود به حوزه اصفهان
مرحوم واعظ، دوران دبستان را در زادگاه خود به پایان رسانید و پس از گرفتن تصدیق ششم ابتدایی، چون دید پدرش موافق تحصیل او در مدارس آن روز نیست، بهقصد فراگیری علوم دینی عازم مدرسه صدر بازار اصفهان شد و در حجره برادر بزرگ خویش، سکونت گزید.
وی مدتی را در نزد یکی از طلّاب مدرسه صدر به فراگیری کتاب شرحامثله پرداخت؛ بینظمی استاد، نبود برنامه صحیح درسی و حرفهای برخی دیگر، باعث دلسردی این طلبه جوان شد و چندی را در مغازه بلورفروشی به کار مشغول شد.
پس از چندی یکی از طلّاب فاضل و کوشای اصفهان ـ که چند سالی از مرحوم واعظ بزرگتر بود ـ ایشان را تشویق به درس خواندن میکند و از همان درب مغازه بلورفروشی بهاتفاق هم به مدرسه صدر میآیند و تحولی دوباره در زندگی وی ایجاد میگردد.[2]
این طلبه فاضل آن روز و چهره خدوم و طلبه پرور امروز، شخصیتی دیرآشنا برای طلّاب و فضلای حوزه اصفهان است که در زاویه مدرسه صدر بازار، حجره دارد و همگان وی را با عنوان «آیةالله شیخ محمّدعلی ابراهیمی» میشناسند.
تحصیلات و اساتید
آیةالله واعظ در سه حوزه علمی اصفهان، قم و نجف اشرف از محضر اساتید مختلفی بهره برد و بر دامنه دانش خود افزود.
برخی از اساتید ایشان، عبارتند از حضرات آیات و حججاسلام:
ـ شهید سیّد اسدالله مدنی (نجف)
ـ شیخ حسن صافی اصفهانی (اصفهان)
ـ شیخ حسین راستی کاشانی (نجف)
ـ سیّد محمّدرضا موسوی گلپایگانی (قم)
ـ سیّد عباس خاتم یزدی (نجف)
ـ شیخ محمّدعلی اراکی (قم)
ـ شیخ محمّدعلی مدرّس افغانی (نجف)
ـ سیّد علیاصغر مدرّس برزانی (اصفهان)
ـ شیخ علی مشکاة سدهی (اصفهان)
ـ شیخ علی مشکینی (قم)
ـ شیخ غلامرضا باقری نجفآبادی (نجف)
ـ سیّد محمّد کلانتر (نجف)
ـ شیخ محمّدهادی معرفت (نجف)
ـ شیخ مرتضی حائری یزدی (قم)
ـ ملّا هاشم جنتی (اصفهان)
ـ میرزا یحیی انصاری شیرازی (قم).
معاشرین و مصاحبین
مرحوم آیةالله واعظ در ایام اقامت در نجف، قم و اصفهان توفیق همنشینی، مصاحبت و مباحثه علمی با جمعی از فضلا و فرزانگان را داشته که برخی از آنان عبارتند از حضرات آیات و حججاسلام:
ـ مرحوم حاجآقا طه کافی (1318 ـ 1365 ش)
ـ شیخ علیاکبر شمس سبزواری
ـ شیخ محمّدعلی ابراهیمی
ـ سیّد عیسی طباطبائی
ـ شیخ محسن قرائتی
ـ سیّد محمّد حسینی بهارانچی
ـ شیخ مرتضی فاضل کوهانی
ـ سیّد مرتضی هاشمی
ـ شهید سیّد مصطفی بهشتینژاد
از نگاه دیگران
آیةالله سیّد مرتضی هاشمی
دانشمند معظم آیةالله سیّد مرتضی هاشمی یکی از فضلا و مدرّسین حوزه علمیّه اصفهان و از هم بحثی های مرحوم آیةالله واعظ می باشند که قسمتی از کلام ایشان را در این باره نقل می نماییم:
«اینجانب حدود بیست سال است که با ایشان رفاقت دارم و مدتی افتخار مباحثه با ایشان را داشتم. ایشان، خیلی بزرگوار بودند و حقیر، غبطه حالات ایشان را میخوردم.
آقای واعظ در معاشرت با افراد، بسیار مؤدّب بودند و با چهره باز با افراد برخورد میکردند و نرمخو بودند. جلسات ایشان حتی به صورت تفریحی، خالی از فیض و بهره علمی و اخلاقی نبود؛ گاهی خیلی کوتاه، کلمات قصار امیرالمؤمنین7 را مطرح میکردند و گاهی یک فرع فقهی را عنوان مینمودند و جلسه، بدون یاد خدا و اولیاء دین، خاتمه نمییافت.
... ایشان، در ادعیه و اذکار دأبشان این بود که ذکر را با توجّه و دقت میگفتند و میخواستند در ذکر گفتن، قلب و زبانشان هر دو ذاکر باشد و دوست داشتند دعا را با نشاط روحی بخوانند؛ لذا میگفتند: "من دعای ابوحمزه را در ماه مبارک رمضان در چند شب میخوانم؛ هر شب مقداری از آن را".
ایشان، همواره در حال مراقبت بودند و مواظب احوال و کار خود بودند.
... اگر کتابی از کسی میگرفتند، در کتابخانهشان جایی بود مخصوص کتب امانی، آن کتابها را آنجا میگذاشتند و در کاغذ مینوشتند این کتاب را از فلان شخص گرفتهام.
از خصوصیات بارز اخلاقی ایشان، قدرت تحمّل و صبر ایشان بود که گاهی محسوس بود تحمّل ما برایشان دشوار است، ولی به رو نمیآوردند و خودشان را علیرغم میل باطنی با حال و کار ما تطبیق میدادند».[3]
حجّة الاسلام والمسلمین بهشتی نژاد
یکی از کسانی که توفیق همنشینی و مصاحبت حدود سی سال با آیةالله واعظ داشته، فاضل گرامی جناب حجّةالاسلام والمسلمین سیّد حسین بهشتینژاد میباشد؛ قسمتی از کلام ایشان درباره مرحوم آیةالله سیّد علیاکبر واعظ، چنین است:
«... اینجانب، از کسانی که در زندگی شناختم و با معاشرتهای نسبتاً فراوان ادراک نمودم و جز نقاط مثبت و برجستگیهای اخلاق و ظرائف معنوی از او مشاهده نکردم، عالم عامل، زاهد وارسته، مرحوم حضرت حجّةالاسلام والمسلمین آقای حاج سیّد علیاکبر واعظ رضوان الله تعالی علیه و حشره الله مع اجداده بود.
آغاز آشنایی حقیر با آن عزیز راحل، حدود سی سال قبل بود که آن مرحوم، پس از مراجعت از نجف اشرف، سالها در حوزه علمیّه قم اقامت داشتند. البته به حسب شرایط سنی و علمی در سالهای حدود 1350 نامبرده بیشتر با مرحوم شهید، اخوی (حاج آقا حسن بهشتی) و جناب آقای قرائتی همدوره و مأنوس بودند، لکن حقیر شاهد مزایا و برجستگیهای اخلاقی ایشان بودم.
اصولاً در محاسبه دینی و قرآنی سه شاخص، مبنا و محک ارزشگذاری انسانها در پیش خداوند است: تقوی، علم و جهاد و دارندگان این فضائل، در قلّه رفعت و کرامت هستند.
... این بنده معتقدم مرحوم آقای واعظ، انسان واصل و عالم عاملی بود که به سه ارزش فوق، آراسته و از آن حظّ وافری داشت. وی عالمی باتقوی، بصیری فاضل بود که با تفکّر جهادی و روشنبینی دینی زیست و از مزایای وراثت کریمه و انتساب به بیت شریف سیادت و علم و تقوی برخوردار، و از مزیت پدران و اجدادی که در ارادت و خدمتگزاری به دین و سرور شهیدان سهم بسزائی داشتند، بهرهمند بود. با این خاستگاه خانوادگی، مسیر علمی و معنوی خود را در انتخاب علوم حوزوی برگزید و در اوائل تحصیل، افتخار تحصیل در جوار مضجع شریف سیّد الاوصیاء امیرالمؤمنین7 را احراز نمود.
دیدن اساتید مبرّز و درک صحنههای باشکوه معنوی و علمای اخلاق و الگوهای شاخص، شالوده شخصیت آن عزیز را مستحکم نمود. وی پس از طی مراحل علمی و معنوی در نجف به ایران مراجعت و چند سالی در قم، محضر اساتید بزرگ را درک و سپس سالیان طولانی در اصفهان از محضر اساتید بزرگی همچون مرحوم آیةالله صافی1 بهرههای فراوان برد و مجموعاً این سیر طولانی از او شخصیتی ممتاز در علم و عمل، تبلیغ و تدریس و خدمت به جامعه در سطوح مختلف ساخت».[4]
ویژگیهای فردی ـ اخلاقی
حضرت حجّةالاسلام والمسلمین سیّد حسین بهشتینژاد ـ از دوستان نزدیک مرحوم آیةالله واعظ ـ برخی از ویژگیهای آن فقیه فرزانه را چنین بیان نموده اند:
«اینجانب مسائل و مواردی را که در ایشان یافتم و به آن معتقدم به شرح ذیل یادآور میشوم:
1 ـ شخصیتی بود که باورهای مذهبی را از بن دندان و با بصیرت و فهم بالا و درایت قوی معتقد بود و ذرّهای تزلزل در عقائد حقّه نداشت.
2 ـ متخلّق به اخلاق الهی بود و معمولاً با تبسم ملیح با قشرهای مختلف برخورد مینمود؛ و انصافاً با ادب و معاشرت جمیل و حسن سلوک رفتار مینمود.
3 ـ سخنهای ایشان همواره متین، گزیده، حساب شده و دارای عمق و جامعیت بود.
4 ـ دارای تأثیر نفس و قدرت تأثیرگزاری بالا در تربیت افراد بود.
5 ـ در امواج سیاسی و بحرانهای گوناگون در خط اصیل ولایت و دارای مواضع اصولی و متقن بود و با تصمیمگیریهای عاقلانه مردم را هدایت فکری و سیاسی مینمود.
6 ـ از لغزشهای غیبت، بدگویی و نظیر آن ـ که آفت خیلی از افراد است ـ مبرّی و از قدرت تحفّظ و نگهبانی زبان تا حد بالا برخوردار بود.
7 ـ در مسائل علمی، اجتماعی، سیاسی و فقهی دارای نظرات روشن و عالی بود و مطمئناً نسبت به اقران و همردیفان، تفوّق و برتری علمی و معنوی داشت.
8 ـ توفیقات فراوانی در عبادت، سفرهای متعدد معنوی حج، کربلا، مشهد و انس با ادعیه و توسلات به حضرات معصومین خاصّه حضرت فاطمه زهرا و حضرت سیدالشهداء: داشت و افتخار برافراشتن پرچم سوگواری را در منزل، سالیان متمادی داشت.
9 ـ محبوبیت فوقالعاده مردمی که نشان بارز عمق شناخت و ادراک مردم به ابعاد معنوی ایشان و تأثیرات تربیتی آن مرحوم در جامعه داشت که "إنَّما یسْتَدَلُّ عَلَی الصّالِحینَ بِما یجْرِی اللهُ عَلی أَلْسُنِ عِبادِه".[5]
10 ـ به رغم ضعف جسمانی و بیماری، در اشتغالات علمی حوزه، فعّال و در خدمتگزاری به جامعه از سنگر مسجد با پاسخگویی به مسائل، تبلیغ، حل مشکلات مردم، رسیدگی به ضعفاء، ارتباطات مردمی و انس با عامّه مردم، از هیچ فرصتی دریغ نمیورزید و در بین دوستان روحانی و اساتید، ایشان به عنوان یک فرد نمونه، مهذّب و وارسته، مشاور در محافل حوزوی و مورد علاقه بسیاری از طلّاب و قشرهای مردم بود».[6]
وفات و مدفن
سرانجام این انسان وارسته و فقیه فرزانه، نیمه بهمنماه 1382 شمسی برابر با دوازدهم ذیحجه 1424 قمری ـ در پی یک دوره کوتاه بیماری سرطان ـ در سن پنجاه و هشت سالگی چشم از جهان فروبست و جسم پاکش پس از اقامه نماز میت توسط آیةالله العظمی مظاهری ـ زعیم حوزه علمیّه اصفهان ـ و تشییعی باشکوه در جوار امامزاده عبدالله آفاران، در دل خاک آرام گرفت.
و سلام علیه یوم ولد و یوم مات و یوم یبعث حیاً.[7]
[1] ـ نگر: نوری از مصباح واعظ، ص 67.
[2] ـ مصاحبه نگارنده با آیةالله ابراهیمی در تاریخ 15 مرداد 1393 در حجره ایشان، مدرسه صدر بازار.
[3] ـ نگر: نوری از مصباح واعظ، ص 134 ـ 136؛ (با اندکی تلخیص و تصرّف).
[4] ـ نگر: نوری از مصباح واعظ، ص 138 ـ 139؛ (با اندکی تلخیص).
[5] ـ نهج البلاغه، ص 137، نامه 53؛ (عهد مالک اشتر نخعی).
[6] ـ نگر: نوری از مصباح واعظ، ص 138 ـ 139؛ (با اندکی تلخیص).
[7] ـ برای شرححال آیةالله استاد واعظ، افزون بر اطلاعات شخصی و مصاحبه با آیةالله شیخ محمّدعلی ابراهیمی، از کتاب «نوری از مصباح واعظ» بهره بسیار برده ام.
برگرفتهاز کتاب سیمای صالحان، ص 228-234.
پانویس