این دانشنامه در حال تصحیح و تکمیل می باشد. از این رو محتوای آن قابل ارجاع نیست. پیشنهاد عناوین - ارتباط با ما
محمدکاظم واله اصفهانی
آقا محمدكاظم واله اصفهانى(متوفی1229ق) متخلّص به واله، از جمله شعراى مشـهور مـدفون در تکیه واله واقع در تخت فولاد است. دوران زندگى او را مقارن با اواخر زنديـه و اوايـل قاجاريـه نقـل كرده اند. بنابراين بايد او را از دنباله هاى بلافصل نهضت بازگشت ادبى به شمار آورد.
زندگی نامه
از تاريخ ولادت او اطلاع دقيقى در دست نيست و اکثر تذكره نويسان از سن او سـخن به ميان نياورده اند. ولی دوره ى او همزمان با دوره نهضت ادبى، سبک بازگشت توسط سيد علـى مشـتاق اصفهانى و با همفكرى لطفعلى بيك آذر مؤلّف تذكره آتشـكده و آقـا محمـدعاشـق اصفهانى و سيدعبدالباقى طبيب اصفهانى و سيد احمد هاتف و ديگر شعراى انجمـن ادبى مشتاق بود. با اين حال واله و گروهى از شـاعران بـه زيـر بـار تقليـد سـبك اصفهانى بيرون نيامدند و اشعار خود را به صبغه ى سبك بازگشت درنياوردند.
در احوالات او به حسن معاش و زندگى راحت و بى مشقّت او اشاره شـده اسـت؛اما با اين حال ازدواج نكرد و از نعمت فرزند بى بهره ماند.
از جمله مرحوم همايى دراين خصوص مى نويسد:
«در ظرافت طبع و حسن سليقه و رعايت نظافت و پاكيزگى و تنوع در لباس و كتاب و اسباب درس و مشق و ساير لـوازم زنـدگى نـازک پسـند اديبانه چندان مشهور بود كه در اين قبيل امور بدو مثل مى زدند.» [۱]
ديوان بيگى در اين باب در حديقةالشعرا مى نويسد:
«چون از پدر مالى فراوان يافته بود بعد از آنكه قـدرى سـياحت كـرد و كسـب كمالات نمود خط خوبى هم به هم رسانيد، به وطن بازگشت و به واسطه ى زيادتى سليقه و پاگيزگى اسباب مجلس كه به اعتقاد فقير در آن باب افـراط كـرد . چنانكـه گويند سالى مبلغى اجرت مى داد كه ذغال سر غليان او را به قسمى بتراشـند كـه بـه ميزان سر غليان موافقت كند و از اين قبيل كارها بسيار از او گفته اند».[۲] در خصوص اينكه او ازدواج نكرد و از نعمت فرزند بى بهره بود، نگارنده را بـه ترديد نسبت به نوشته استاد همايى واداشت كه در مقدمه ديـوان طبـع شـده توسـط انتشارات تأييد و نيز در كتاب تاريخ اصفهان بخش تكايا و مقابر، او را داراى فرزند و اعقاب دانسته و نوشته است:
« در سال 1335 حدود نصف اراضى آن را(تكيه واله ) تدريجاً از ورثه ى واله خريده اند، قسمت باقيمانده فعلى كه حدود چهار جريب شاه يعنـى چهـار هـزار ذرع مربـع مى شود در تملك آقاى مشـهدى محمـد والهـى زاده سـلّمه اللّـه پشـت چهـارم آقـامحمدكاظم است كه همينجا با خانواده اش نشسته و با همت و سعى خستگى ناپـذير خود از عوايد كسب فقيرانه ى قهوه خانه اختصاصى همين باغ كه براى رفـاه معيشـت روزانه اش هم كافى نيست. در حفظ و تعمير آن كوشيد و بـا رنـج دسـت و بـازوى خود آن را تبديل به باغى منزّه و باصفا كردكه مجمع ارباب ذوق اسـت و قبر واله در وسط گلريز شكوفه ها زيارتگـاه اهـل دل واقـع شـده منظـره ى زيبـاى دل انگيز عاقبت بخيرى گرفته است. احسناللّه احوالنا و ختم اللّه عواقبنا بالخير».[۳] ولی در كتـاب تذكره دلگشا كه مؤلف آن حاج على اكبر نواب شيرازى متخلّص به «بسمل» مقارن و معاصر او بوده است مطلبى را كاملا مغاير با اين سخن استاد همايى نوشته است:
«واله اسم شريفش آقا محمدكاظم از جمله اعيان اصفهان خلدبنيان و مرجع اكابرو اصاغر آن سامان است ،در مدرسه جده اصفهان حجره داشـت . از خـاطر اصـدقاپاكيزه تر و به حسن معاش و السنه و افواه سمر در فن عروض و قـوافى بـا نصـيبى وافى و از ديگر علومش بهره كافى، شعر را خوب مـى فهميـد و نيـك مـى شـناخت. عمرى به سعادت و راحت گذران نمود و مـادام الحيـات عقـده عقـد مزاوجتـى بـه سرانگشت ماشطه خواهش نگشود و بى زن و فرزند زندگانى نمود و به ديدار فرزند كسان ديده گشود و از ملاقاتشان خاطر آسوده داشت».[۴]
به دنبال ديدن اين تفاوت و تناقض در نوشتار در تذكره ها با نوشته استاد همـايى براى كشف علّت اين اطلاعات از معاصران استاد همـايى جنـاب اسـتاد فضـل اللّـه اعتمادى متخلّص به «برنا» ماجرا را جويا گرديدم. ايشان شرح مفصلى پيرامون ايـن قضيه بيان كردند كه خلاصه گفتار ايشان را(با ملاحظه نسبت به حفظ برخـى اسـراركه مربوط به درگذشتگان مى شد و نويسنده را توان پاسخگويى به آن مرحومان و آن مرحومان را زبان دفاع از خود نيست نقل مى نمايم. استاد برنا نقل كردند:
«مرحوم واله شاعرى ظريف و نظيف و بسيار اهـل وسـواس بوده است. در پاكيزگى و خوش لباسى در تـذكره هـا پيرامـون شخصـيت او مطالـب متعددى نگاشته اند. پسر حاج محمدحسين خان صدر يعنى عبداللّه خان امـين الدولـه اين باغ را به واله واگذار نموده است
وى خطى بسيار نيكو داشته و در پى ابداع خطى پيوسته مانند خط به هم پيوسته لاتين بوده و نمونه ى تلاش او از خط نسبتاً به هم پيوسته سنگ مزارش كه خود بـر سنگ مرمر نوشته و حجارى شده اوست. اما اين ابداع با اقبال خطاطان مواجه نشد.
اما ماجراى تسامحى كه مرحوم همايى نموده در كتاب تكايـا و مقـابر و مقدمـه ديوان واله در خصوص آقا محمد والهى زاده و نسبت وى به مرحوم والـه بـه عنـوان اعقاب چهارم نوشته است، از اشتباهات مسلّم مرحوم همايى است زيرا مرحـوم والـه چنانكه در تذكره هاى معاصرش هم نوشته اند اصلاً ازدواج نكرد،پس بنابراين اعقابى نداشت »
سفرها
در كتاب انجمن خاقان به سفر او در ايام جوانى به عراق اشاره شده است:
«اسم شريفش آقا محمدكاظم در ايام شباب به عراق عرب رفته چندى به تجارت و زيارت، تحصيل اسباب دنيوى و تكميل ثواب اخروى كرده به وطن اصلى معاودت كرد».[۵]
جایگاه
جایگاه علمی
واله از خوشنويسان خط نسخ و شكسته و رقاع بود و عـلاوه بـر آن در سرودن اشعار اعم از غزل، قصيده و رباعى و قطعه و انشاء ماده تـاريخ و نيـز در فن بيان و صرف و نحو و علم عروض مهارتى وافر داشته است.[۶]
چنانكه در سفينةالمحمود درباره ى او آمده است:
«در علم عروض توانم گفت كه برتر از يوسف عروضى آمـده، در اداى قصـيده وغزل هر دو قادر و ماهر خاصه در غزل سرايى كه كمتر كسى از موزونان معاصرين بـه آن پايه و مايه هستند».[۷]
آثار
از آثار او مى توان به تذكره ى والـه اصـفهانى كـه در ذكر احوال 47 شاعر متقدم و متأخّر دوران اوسـت و بنظـر ناتمـام و بـدون مقدمـه مى آيد اشاره نمود كه در كتابخانه ى مركزى دانشگاه تهران بـه شـماره 2903 ضـبط گرديده است.
اثر ديگر ديوان اشعار اوست كه شامل 1320 بيت بر اسـاس نسـخه همايى و انتشارات تأييد است و بنابر نسخه ى عبدالغفار انصارى 1089 بيت است.
از اشعار اوست:
نــازت بــه نيــاز مــنِ محتــاج، بســاز اســت | اين قصـه ى مـا قصـى محمـود و ايـاز اسـت | |
*** | ||
گه بر در عجز است و گهى بـر سـر نـاز اسـت | چشـم تـو بـه دل بـردن مـا شـعبده بـاز اسـت[۸] [۹] |
وفات
بـه اسـتناد مـاده تاريخ هـاى سروده شده براى وفاتش وفات او 1229 قمرى بوده است. چنانكه آقا محمد طلعت اصفهانى و وامق اصفهانى دو تن از شعراى معاصر او مـاده تـاريخ وفـاتش را چنـين سروده اند:
نوشت خامـه ى طلعـت بـراى سـال كـه بـاد | دريــن ســپهر نهــان آفتــاب اوج كمــال |
وامق نيز سروده است:
«يارب بخلد گيرد مأوا جناب واله»
كه هردو مطابق با 1229 مى شود.
وى پيش از وفاتش براى خود سنگ مزارى از جنس مرمر سفيد تهيه نمود و بـاخط بسيار زيباى خود به تعليق ابياتى را كه خود سروده بود بر آن نوشـت.
در پـى كتابت اين بيت بر سنگ مزارش كه نوشته بود:
تو را خواهم نخواهم رحمتت گر امتحان خواهى | در رحمت به رويـم بنـد و درهـاى بـلا بگشـا |
سر جان ملكم سفير كبير انگليس كه با او مراوده داشته است درباره ى او مى نويسد:
«از كارهاى اواخر عمر واله تهيه ى محلى براى دفن خود بـود در چهاربـاغ (امـين آباد) اصفهان براى اين كار وى بناى كوچك ظريفى سـاخت و در وسـط آن قبـرى براى خود ترتيب داد».[۱۰]
اكنون مزار او در تکیه واله تخت فولاد، با كاشي كارى زيبا مرمت و بازسازى شده و مـورد اسـتفاده برخـى امور فرهنگى قرار گرفته است.
پانویس
- ↑ همايى، تاريخ اصفهان، تكايا و مقابر، دفتر دوم، ص199.
- ↑ ديوان بيگي، حديقةالشعرا، ج3 ،ص1962.
- ↑ همايى، تاريخ اصفهان، فصل تكايا و مقابر، ص198.
- ↑ نواب، تذكره دلگشا، صص9 و618.
- ↑ گروسى، انجمن خاقان، ص636.
- ↑ واله اصفهانى، ديوان واله، ص 29 و32.
- ↑ همان، ص53.
- ↑ واله اصفهانى، ديوان واله، ص366.
- ↑ لطفی، تذكره شعرای تخت فولاداصفهان، ص688.
- ↑ عبداللهي، ديوان واله اصفهاني، تصحيح و مقابله، ص85.
منبع
برگرفته از: لطفی،عليرضا (حامد اصفهاني)، کتاب تذكره شعرای تخت فولاد اصفهان، معرفی شعرای مدفون در تخت فولاد اصفهان، اصفهان: سازمان فرهنگی تفريحي شهرداری اصفهان، 1390.