این دانشنامه در حال تصحیح و تکمیل می باشد. از این رو محتوای آن قابل ارجاع نیست. پیشنهاد عناوین - ارتباط با ما

بهمن رافعی بروجنی

از دانشنامه حوزه علمیه اصفهان
نسخهٔ تاریخ ‏۲۴ شهریور ۱۴۰۱، ساعت ۲۱:۴۶ توسط Kh1.mirzaei (بحث | مشارکت‌ها) (ایجاد صفحه)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو

استاد بهمن رافعی فرزند عبداللَّه، شاعر، نویسنده و ادیب معاصر در سال 1315ش در بروجن متولّد شد. نیای مادری او ذوالفقار رفیعیان مردی ادیب، شاعر، خوشنویس دارای صدایی خوش بود. پدرش نیز باسواد و خوش خط بود و به کشاورزی و پیله وری و بُنَکداری امرار معاش می‌کرد.

معرفی

استاد بهمن رافعی پس از اخذ دیپلم ادبی به دانشگاه اصفهان رفته و از آنجا لیسانس ادبیات گرفت. از سال 1335 تا 1334 در دبیرستان‌های بروجن تدریس نمود و پس از آن در اصفهان در دبیرستان‌های آنجا به تدریس ادامه داد. پس از بازنشستگی، به تدریس فیلمنامه نویسی در انجمن سینمای جوان و داستان نویسی در حوزه‌های هنری و شعر در انجمن ادبی جوان آموزش پرورش پرداخت و در انتشار مجلّه ادبی «جوانه» (از انتشارات انجمن ادبی جوان) نقش بسیار مهمّی داشت. ایشان در سال‌های اخیر در شهر دولت آباد بُرخوار اصفهان سکونت گزیده است.

از نوجوانی قریحه و طبع شعر داشت و به پیشنهاد یکی از شاعران بروجن مرحوم اشراقی «جاوید» تخلّص می کرد. امّا کمی بعد از استفاده از آن در اشعار خود صرف نظر کرد. همچنین در این ایام به نوشتن داستان نیز می‌پرداخت و آثار او در مجلات: چاپ می‌شد. در سال 1343ش اولین مجموعه داستان او با نام «انتظار» به چاپ رسید.

استاد رافعی در تشویق شاعران و قصه نویسان و راهنمایی و اصلاح آثار آنان تلاش داشته و در مسابقات و جشنواره‌های مختلف آثار ادبی را داوری نموده و خود نیز به طور مستمر و پیگیر به خلق آثار ادبی ارزشمند ادامه داده‌است. شعر او از همان آغازبرخلاف اشعار اغلب سروده‌های شاعران اصفهان، دارای مضامین نو و فضاهای تازه بوده و به عقیده خودش مرهون کناره گیری از انجمن های ادبی و تلاش و مطالعه مستمر و خودجوش او بوده است.[۱]

آثار

این کتاب‌ها از او به چاپ رسیده است:

1. انتظار (داستان)

2. اگر این ماهیان رنگی نبودند (شعر)

3. بی عشق، ما سنگ ما هیچ (شعر)

4. سال‌های ابری (شعر به لهجه بروجنی)

5. گلجون و لیشمانیا (شعر کودک)

6. روشنی در قفس ماندنی نیست (شعر)


این ابیات از اشعار اوست:

آواز آب و عالم خاموش سنگ‌ها یعنی چکامه های من و گوش سنگ‌ها
تکرار تلخ خاطره جنگ سنگ و آب چون داغ مانده بر لب خاموش سنگ‌ها
****
آئینه ها شکست خود از یاد برده‌اند آسوده خفته اند در آغوش سنگ‌ها
نفریبدت که جامه سبز بهار نیست گلسنگ شانه های شِنِل پوش سنگ‌ها[۲].

پانویس

  1. مهدوی، اعلام اصفهان، ج2، ص189.
  2.  مصاحبه غلامرضا نصرالهی با استاد رافعی در خرداد ماه 1386ش، و بنگرید به: تذکره شعرای معاصر اصفهان، صص 138 و 139؛ تذکره شعرای استان اصفهان، ص287؛ نگین سخن، ج11، ص603؛ پارسی سرایان بام ایران، ج1، ص75.

منبع

برگرفته از: مهدوی، مصلح الدین، اعلام اصفهان، اصفهان: سازمان فرهنگي تفریحی شهرداری اصفهان،1386.