این دانشنامه در حال تصحیح و تکمیل می باشد. از این رو محتوای آن قابل ارجاع نیست. پیشنهاد عناوین - ارتباط با ما

تفاوت میان نسخه‌های «میرزا علی آقا شیرازی»

از دانشنامه حوزه علمیه اصفهان
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(ایجاد)
 
(ایجاد)
سطر ۱: سطر ۱:
حاج میرزاعلی آقا شیرازىمرحوم آیةالله حاج میرزاعلی آقا شیرازی یکی از فرزانگانی است که در جهت احیای نهج‌البلاغه بسیار کوشید و معارف بلند نهفته در این کتاب ارزشمند را با بیانی زیبا و الهی تا اعماق دل مشتاقان رسانید.وی به دعوت مرحوم آیةالله سیّد محمّدرضا خراسانی در مدرسه چهارباغ برای جمعی از فضلا و طلاب، کتاب نهج‌البلاغه را تدریس می‌کرد.
حاج میرزاعلی آقا شیرازىمرحوم آیةالله حاج میرزاعلی آقا شیرازی یکی از فرزانگانی است که در جهت احیای نهج‌البلاغه بسیار کوشید و معارف بلند نهفته در این کتاب ارزشمند را با بیانی زیبا و الهی تا اعماق دل مشتاقان رسانید.وی به دعوت مرحوم آیةالله سیّد محمّدرضا خراسانی در مدرسه چهارباغ برای جمعی از فضلا و طلاب، کتاب نهج‌البلاغه را تدریس می‌کرد.<ref>ر.ک: گلزار فضیلت، ص ۲۷۵.</ref>


== سخنی درباره نهج‌البلاغه ==
==سخنی درباره نهج‌البلاغه==
سخنان امیرمؤمنان علیه‌السلام را «فوق کلام مخلوق و دون کلام خالق» دانسته‌اند. قسمت‌هایی از این سخنان در کتاب‌هایی چون «مأئة کلمة» جاحظ (متوفّای ۲۵۵ ق)، «عیون¬الحکم و المواعظ» علی بن محمّد لیثی واسطی و «نثراللئالی» ابوعلی طبرسی (متوفّای ۵۴۸ ق) گردآوری شده است.البته در این سه کتاب، تعدادی محدود از سخنان کوتاه حضرت ذکر گردیده است.در مرحله بعد، کتاب «غررالحکم و دررالکلم» عبدالواحد بن محمّد تمیمی‌آمدی، به‌صورت گسترده‌تر به این مهم پرداخته است. امّا تمام فضل در این میدان از آن سیّد رضی رضوان‌الله علیه با تألیف کتاب ارزشمند «نهج‌البلاغه» می‌باشد؛ وی منتخبی از خطبه‌ها، نامه‌ها و سخنان کوتاه حضرت علی را در این مجموعه گردآورده است.نهج‌البلاغه پس از نشر، مورد استقبال اندیشمندان بزرگ قرارگرفته و بر آن، شروح و حواشی متعدد ـ به زبان عربی و فارسی ـ نگاشته شده است.
سخنان امیرمؤمنان علیه‌السلام را «فوق کلام مخلوق و دون کلام خالق» دانسته‌اند. قسمت‌هایی از این سخنان در کتاب‌هایی چون «مأئة کلمة» جاحظ (متوفّای ۲۵۵ ق)، «عیون¬الحکم و المواعظ» علی بن محمّد لیثی واسطی و «نثراللئالی» ابوعلی طبرسی (متوفّای ۵۴۸ ق) گردآوری شده است.البته در این سه کتاب، تعدادی محدود از سخنان کوتاه حضرت ذکر گردیده است.در مرحله بعد، کتاب «غررالحکم و دررالکلم» عبدالواحد بن محمّد تمیمی‌آمدی، به‌صورت گسترده‌تر به این مهم پرداخته است. امّا تمام فضل در این میدان از آن سیّد رضی رضوان‌الله علیه با تألیف کتاب ارزشمند «نهج‌البلاغه» می‌باشد؛ وی منتخبی از خطبه‌ها، نامه‌ها و سخنان کوتاه حضرت علی را در این مجموعه گردآورده است.نهج‌البلاغه پس از نشر، مورد استقبال اندیشمندان بزرگ قرارگرفته و بر آن، شروح و حواشی متعدد ـ به زبان عربی و فارسی ـ نگاشته شده است.<ref>سیمای صالحان، ص ۲۱۱.</ref>


== تدریس نهج‌البلاغه در حوزه اصفهان ==
==تدریس نهج‌البلاغه در حوزه اصفهان==
یکی از تلاش‌هایی که در جهت زنده نگاه‌داشتن این اثر فاخر و ارزشمند صورت گرفته، تدریس آن بوده و دو تن از شخصیت‌هایی بزرگی که در حوزه علمیّه اصفهان در این جهت کوشیده‌اند، یکی مرحوم سیّد محمّدرضا خراسانی است با قرار دادن آن در شمار درس‌های رسمی مدرسه امام صادق علیه‌السلام و دیگری مرحوم حاج میرزاعلی آقا شیرازی با تدریس آن در دو مدرسه صدر بازار و نیز امام صادق اصفهان. آیةالله حاج میرزاعلی آقا شیرازی به دعوت مرحوم آیةالله سیّد محمّدرضا خراسانی تدریس نهج‌البلاغه و نیز بیان اخلاق را در مدرسه امام صادق علیه‌السلام شروع می‌نماید.
یکی از تلاش‌هایی که در جهت زنده نگاه‌داشتن این اثر فاخر و ارزشمند صورت گرفته، تدریس آن بوده و دو تن از شخصیت‌هایی بزرگی که در حوزه علمیّه اصفهان در این جهت کوشیده‌اند، یکی مرحوم سیّد محمّدرضا خراسانی است با قرار دادن آن در شمار درس‌های رسمی مدرسه امام صادق علیه‌السلام و دیگری مرحوم حاج میرزاعلی آقا شیرازی با تدریس آن در دو مدرسه صدر بازار و نیز امام صادق اصفهان. آیةالله حاج میرزاعلی آقا شیرازی به دعوت مرحوم آیةالله سیّد محمّدرضا خراسانی تدریس نهج‌البلاغه و نیز بیان اخلاق را در مدرسه امام صادق علیه‌السلام شروع می‌نماید.


== شهید مدرّس و نهج‌البلاغه ==
==شهید مدرّس و نهج‌البلاغه==
در شمار اساتید مرحوم حاج میرزاعلی آقا شیرازی از مجاهد خستگی‌ناپذیر شهید آیةالله سیّد حسن مدرّس نام‌برده‌اند و شاید آن شهید والامقام اولین کسی است که حضور در درس او، شوق انس با نهج‌البلاغه را در دل میرزاعلی آقا شیرازی برانگیخت.  
در شمار اساتید مرحوم حاج میرزاعلی آقا شیرازی از مجاهد خستگی‌ناپذیر شهید آیةالله سیّد حسن مدرّس نام‌برده‌اند و شاید آن شهید والامقام اولین کسی است که حضور در درس او، شوق انس با نهج‌البلاغه را در دل میرزاعلی آقا شیرازی برانگیخت.  


گفته‌اند:
گفته‌اند:


«شهید مدرّس اولین کسی بود که تدریس نهج‌البلاغه را در حوزه‌های علمیّه رسمی ‌کرد و نخستین مجتهدی بود که این کتاب را جزو متون درسی طلّاب قرار داد. شخصیتی چون حاج میرزاعلی آقا شیرازی و آیةالله العظمی حاج‌آقا حسین بروجردی، نهج‌البلاغه را نزد شهید مدرّس آموختند».  
«شهید مدرّس اولین کسی بود که تدریس نهج‌البلاغه را در حوزه‌های علمیّه رسمی ‌کرد و نخستین مجتهدی بود که این کتاب را جزو متون درسی طلّاب قرار داد. شخصیتی چون حاج میرزاعلی آقا شیرازی و آیةالله العظمی حاج‌آقا حسین بروجردی، نهج‌البلاغه را نزد شهید مدرّس آموختند».<ref>گلشن ابرار، ج ۲، ص ۵۶۵ و نیز ر.ک: الرسائل الفقهیة، شهید مدرّس، ص ۳۳.</ref>


== تحصیلات و استادان ==
==تحصیلات و استادان==
این عالم ربّانی در سال ۱۲۹۴ هجری قمری در شهر نجف به دنیا آمد  و در زمانی كه تنها بیست سال از عمرش گذشته بود، ساكن اصفهان شد.
این عالم ربّانی در سال ۱۲۹۴ هجری قمری در شهر نجف به دنیا آمد<ref>دانشمندان و بزرگان اصفهان، ج ۲، ص ۸۱۶.</ref>  و در زمانی كه تنها بیست سال از عمرش گذشته بود، ساكن اصفهان شد.


این فقیه اخلاقی در طول عمر خود در دو حوزه نجف و اصفهان از محضر عالمان بزرگی بهره برد که برخی از آنان، عبارتند از حضرات آیات:
این فقیه اخلاقی در طول عمر خود در دو حوزه نجف و اصفهان از محضر عالمان بزرگی بهره برد که برخی از آنان، عبارتند از حضرات آیات:


ـ میرزا ابوالهدی کلباسی  
ـ میرزا ابوالهدی کلباسی<ref>ر.ک: ستارگان درخشان حوزه علمیّه اصفهان، ص ۱۳۸.</ref>


ـ سیّد محمّدباقر درچه ای  
ـ سیّد محمّدباقر درچه ای  
سطر ۳۳: سطر ۳۳:
ـ میرزا فتح‌الله نمازی شیرازی، معروف به «شیخ الشریعه اصفهانی»
ـ میرزا فتح‌الله نمازی شیرازی، معروف به «شیخ الشریعه اصفهانی»


ـ شهید شیخ فضل‌الله نوری ؛
ـ شهید شیخ فضل‌الله نوری ؛<ref>رجال اصفهان (دکتر کتابی)، ج ۱، ص ۲۲۵.</ref>


ـ آخوند ملّا محمّدکاظم خراسانی
ـ آخوند ملّا محمّدکاظم خراسانی
سطر ۴۳: سطر ۴۳:
ـ سیّد محمّد نجف‌آبادی
ـ سیّد محمّد نجف‌آبادی


حاج میرزا محمّدباقر حکیم‌باشی که از درس طب وی بهره برد.  
حاج میرزا محمّدباقر حکیم‌باشی که از درس طب وی بهره برد.<ref>ر.ک: دانشمندان و بزرگان اصفهان، ج ۲، ص ۸۱۶.</ref>


== شاگردان ==
==شاگردان==
مرحوم حاج میرزاعلی آقا شیرازی در فقه، فلسفه، اخلاق و دیگر علوم اسلامی و نیز طب، استاد بود و در اصفهان و قم، شاگردان بسیاری از محضر وی بهره‌مند شدند؛ بزرگانی چون حضرات آیات و حجج‌اسلام:ـ شیخ ابراهیم امینی نجف‌آبادی دام‌ظلّه¬العالی. ـ شیخ ابوالفضل نجفی خوانساری (۱۳۳۴ ـ ۱۴۲۲ ق). ـ سیّد ابوالقاسم موسوی خوئی (۱۳۱۷ ـ ۱۴۱۳ ق). ـ شیخ محمّدباقر شریعتی دهاقانی (۱۳۲۲ ـ ۱۴۰۶ ق). ـ شیخ محمّدتقی نجفی مسجدشاهی (۱۲۹۵ ـ ۱۳۵۷ ش). ـ سیّد حسن میربد قمشه‌ای (م ۱۳۵۷ ش). ـ شیخ رمضان¬علی املائی (۱۲۹۰ ـ ۱۳۸۵ ش). ـ شیخ عبدالجواد جبل¬عاملی سدهی (۱۲۸۳ ـ ۱۳۶۸ ش). ـ سیّد محمّدعلی موحّد ابطحی اصفهانی (۱۳۴۹ ـ ۱۴۲۳ ق). ـ شیخ کاظم کلباسی. ـ سیّد مرتضی ظهیرالاسلام. ـ شهید مرتضی مطهری.ـ سیّد مرتضی موحّد ابطحی اصفهانی (۱۳۲۰ ـ ۱۴۱۳ ق). و دکتر محمّدباقر کتابی.
مرحوم حاج میرزاعلی آقا شیرازی در فقه، فلسفه، اخلاق و دیگر علوم اسلامی و نیز طب، استاد بود و در اصفهان و قم، شاگردان بسیاری از محضر وی بهره‌مند شدند؛ بزرگانی چون حضرات آیات و حجج‌اسلام:  


== وفات و مدفن ==
ـ شیخ ابراهیم امینی نجف‌آبادی (ره)<ref>ر.ک: خاطرات آیةالله ابراهیم امینی، ص ۶۱.</ref>
سرانجام این عالم بزرگ و فقیه اخلاقی در شب بیست و چهارم ماه جمادی‌الاولی سال ۱۳۷۵ قمری در اصفهان، چشم از جهان فروبست و طبق وصیت او، جسم مطهرش با احترامات لازم به قم منتقل و در قبرستان شیخان در دل خاك آرام گرفت.  


== استاد در کلام دیگران ==
ـ شیخ ابوالفضل نجفی خوانساری (۱۳۳۴ ـ ۱۴۲۲ ق). <ref>اختران فضیلت، ج ۱، ص ۳۴۹.</ref>


=== <big>1) سخن شهید مطهری:</big> ===
ـ سیّد ابوالقاسم موسوی خوئی (۱۳۱۷ ـ ۱۴۱۳ ق).<ref>اختران فقاهت، ج ۲، ص ۱۰۲۴.</ref>
 
ـ شیخ محمّدباقر شریعتی دهاقانی (۱۳۲۲ ـ ۱۴۰۶ ق).<ref>أعلام اصفهان، ج ۲، ص ۸۹.</ref>
 
ـ شیخ محمّدتقی نجفی مسجدشاهی (۱۲۹۵ ـ ۱۳۵۷ ش).<ref>ر.ک: گلزار فضیلت، ص ۲۱۲.</ref>
 
ـ سیّد حسن میربد قمشه‌ای (م ۱۳۵۷ ش). <ref>بزم قدسیان، ص ۱۲۳.</ref>
 
ـ شیخ رمضان علی املائی (۱۲۹۰ ـ ۱۳۸۵ ش). <ref>ر.ک: ستارگان درخشان حوزه علمیّه اصفهان، ص ۳۳.</ref>
 
ـ شیخ عبدالجواد جبل عاملی سدهی (۱۲۸۳ ـ ۱۳۶۸ ش).<ref>ر.ک: ستارگان درخشان حوزه علمیّه اصفهان، ص ۵۹.</ref>
 
ـ سیّد محمّدعلی موحّد ابطحی اصفهانی (۱۳۴۹ ـ ۱۴۲۳ ق). <ref>ر.ک: حیاة المرجع الدینی آیةالله العظمی الموحد الأبطحی، ص ۷.</ref>
 
ـ شیخ کاظم کلباسی. <ref>افادات شفاهی آن مرحوم.</ref>
 
ـ سیّد مرتضی ظهیرالاسلام. <ref>گلزار مقدّس، ص ۱۲۳.</ref>
 
ـ شهید مرتضی مطهری.
 
ـ سیّد مرتضی موحّد ابطحی اصفهانی (۱۳۲۰ ـ ۱۴۱۳ ق)؛<ref>اختران فضیلت، ج ۱، ص ۸۲۲.</ref>
 
-دکتر محمّدباقر کتابی.<ref>افادات شفاهی دکتر کتابی.</ref>
 
==وفات و مدفن==
سرانجام این عالم بزرگ و فقیه اخلاقی در شب بیست و چهارم ماه جمادی‌الاولی سال ۱۳۷۵ قمری در اصفهان، چشم از جهان فروبست و طبق وصیت او، جسم مطهرش با احترامات لازم به قم منتقل و در قبرستان شیخان در دل خاك آرام گرفت.<ref>دانشمندان و بزرگان اصفهان، ج ۲، ص ۸۱۶ و رجال اصفهان (دکتر کتابی)، ج ۱، ص ۲۲۵.</ref>
 
==استاد در کلام دیگران==
 
===<big>1) سخن شهید مطهری:</big>===
استاد مطهری میرزاعلی آقا شیرازی را مصداق واقعی «عالم ربّانی» برشمرده و شاگردی در محضر او را از «ذخایر گران‌بهای عمر خود» می‌داند و در مقدمه کتاب «سیری در نهج‌البلاغه» دراین‌باره چنین می‌نویسد:
استاد مطهری میرزاعلی آقا شیرازی را مصداق واقعی «عالم ربّانی» برشمرده و شاگردی در محضر او را از «ذخایر گران‌بهای عمر خود» می‌داند و در مقدمه کتاب «سیری در نهج‌البلاغه» دراین‌باره چنین می‌نویسد:


سطر ۶۶: سطر ۹۴:
او با نهج‌البلاغه می‌زیست، با نهج‌البلاغه تنفّس می‌کرد، روحش با این كتاب همدم بود، نبضش با این كتاب می‌زد و قلبش با این كتاب می‌تپید. جمله‌های این كتاب، ورد زبانش بود و به آن‌ها استشهاد می‌نمود. غالباً جریان كلمات نهج‌البلاغه بر زبانش با جریان سرشك از چشمانش بر محاسن سپیدش همراه بود.
او با نهج‌البلاغه می‌زیست، با نهج‌البلاغه تنفّس می‌کرد، روحش با این كتاب همدم بود، نبضش با این كتاب می‌زد و قلبش با این كتاب می‌تپید. جمله‌های این كتاب، ورد زبانش بود و به آن‌ها استشهاد می‌نمود. غالباً جریان كلمات نهج‌البلاغه بر زبانش با جریان سرشك از چشمانش بر محاسن سپیدش همراه بود.


برای ما درگیری او با نهج‌البلاغه، كه از ما و هر چه در اطرافش بود می‌برید و غافل می‌شد، منظره‌ای تماشایی و لذت‌بخش و آموزنده بود. سخن دل را از صاحب دلی شنیدن، تأثیر و جاذبه و كشش دیگری دارد. او نمونه‌ای عینی از سلف صالح بود. سخن علی علیه‌السلام درباره‌اش صادق می‌نمود:"ولولا الأجل الذی كتب لهم لم¬تستقرّ أرواحهم فی أجسادهم طرفة عین، شوقاً إلی الثواب و خوفاً من العقاب، عظم الخالق فی أنفسهم فصغر ما دونه فی أعینهم".
برای ما درگیری او با نهج‌البلاغه، كه از ما و هر چه در اطرافش بود می‌برید و غافل می‌شد، منظره‌ای تماشایی و لذت‌بخش و آموزنده بود. سخن دل را از صاحب دلی شنیدن، تأثیر و جاذبه و كشش دیگری دارد. او نمونه‌ای عینی از سلف صالح بود. سخن علی علیه‌السلام درباره‌اش صادق می‌نمود:"ولولا الأجل الذی كتب لهم لم¬تستقرّ أرواحهم فی أجسادهم طرفة عین، شوقاً إلی الثواب و خوفاً من العقاب، عظم الخالق فی أنفسهم فصغر ما دونه فی أعینهم".<ref>نهج البلاغه، ص ۹۵، خطبه ۱۹۳.</ref>


ادیب محقّق، حكیم متألّه، فقیه بزرگوار، طبیب عالی‌قدر، عالم ربّانی مرحوم آقای حاج میرزا علی آقا شیرازی اصفهانی قدّس¬سرّه راستی مرد حق و حقیقت بود. از خود و خودی رسته و به‌حق پیوسته بود. با همه مقامات علمی و شخصیت اجتماعی، احساس وظیفه نسبت به ارشاد و هدایت جامعه و عشق سوزان به حضرت اباعبدالله الحسین علیه‌السلام موجب شده بود كه منبر برود و موعظه كند. مواعظ و اندرزهایش چون از جان برون می‌آمد، لاجرم بر دل می‌نشست. هر وقت به قم می‌آمد، علمای طراز اول قم با اصرار از او می‌خواستند كه منبر برود و موعظه نماید. منبرش بیش از آن‌که "قال" باشد "حال" بود.
ادیب محقّق، حكیم متألّه، فقیه بزرگوار، طبیب عالی‌قدر، عالم ربّانی مرحوم آقای حاج میرزا علی آقا شیرازی اصفهانی قدّس¬سرّه راستی مرد حق و حقیقت بود. از خود و خودی رسته و به‌حق پیوسته بود. با همه مقامات علمی و شخصیت اجتماعی، احساس وظیفه نسبت به ارشاد و هدایت جامعه و عشق سوزان به حضرت اباعبدالله الحسین علیه‌السلام موجب شده بود كه منبر برود و موعظه كند. مواعظ و اندرزهایش چون از جان برون می‌آمد، لاجرم بر دل می‌نشست. هر وقت به قم می‌آمد، علمای طراز اول قم با اصرار از او می‌خواستند كه منبر برود و موعظه نماید. منبرش بیش از آن‌که "قال" باشد "حال" بود.


... تا آنجا كه من اطلاع دارم مردم اصفهان عموماً او را می‌شناختند و به او ارادت می‌ورزیدند، همچنانکه حوزه علمیّه قم به او ارادت می‌ورزید. هنگام ورودش به قم، علمای قم با اشتیاق به زیارتش می‌شتافتند. ولی او از قید "مریدی" و "مرادی" مانند قیود دیگر آزاد بود؛ رحمةالله علیه رحمةواسعة و حشره¬الله مع أولیائه».  
... تا آنجا كه من اطلاع دارم مردم اصفهان عموماً او را می‌شناختند و به او ارادت می‌ورزیدند، همچنانکه حوزه علمیّه قم به او ارادت می‌ورزید. هنگام ورودش به قم، علمای قم با اشتیاق به زیارتش می‌شتافتند. ولی او از قید "مریدی" و "مرادی" مانند قیود دیگر آزاد بود؛ رحمةالله علیه رحمةواسعة و حشره¬الله مع أولیائه».<ref>سیری درنهج البلاغه، صفحه نه تا دوازده، مقدمه.</ref>


=== <big>2) آیةالله ابراهیم امینی:</big> ===
===<big>2) آیةالله ابراهیم امینی:</big>===
آیت الله امینی می گوید:
آیت الله امینی می گوید:


«حاج میرزاعلی¬ آقا شیرازی، مدرّس اخلاق بود. اخلاق را ضمن درس نهج‌البلاغه یا تدریس کتاب ریاض¬السالکین ـ شرح صحیفه سجادیه سیّد علی¬خان ـ بیان می‌کرد. بر نهج‌البلاغه تسلط کامل داشت و حقایق نورانی نهج‌البلاغه با جسم و جانش عجین شده بود. هنگامی که لب به سخن می‌گشود گویا حقایق را در جهان دیگری مشاهده می‌کند و از آن جهان خبر می‌دهد. سخنان او بر دل می‌نشست و در عمق جان نفوذ می‌کرد. ساده می‌زیست و اسیر تجملات زندگی نبود. لباسی ساده و گیوه می‌پوشید. خوش‌اخلاق و متواضع بود. از قبول منصب رسمی امام جماعت امتناع داشت ولی گاهی که در مدرسه‌ صدر یا جای دیگر به نماز می‌ایستاد، ارادتمندان به وی اقتدا می‌کردند.
«حاج میرزاعلی¬ آقا شیرازی، مدرّس اخلاق بود. اخلاق را ضمن درس نهج‌البلاغه یا تدریس کتاب ریاض¬السالکین ـ شرح صحیفه سجادیه سیّد علی¬خان ـ بیان می‌کرد. بر نهج‌البلاغه تسلط کامل داشت و حقایق نورانی نهج‌البلاغه با جسم و جانش عجین شده بود. هنگامی که لب به سخن می‌گشود گویا حقایق را در جهان دیگری مشاهده می‌کند و از آن جهان خبر می‌دهد. سخنان او بر دل می‌نشست و در عمق جان نفوذ می‌کرد. ساده می‌زیست و اسیر تجملات زندگی نبود. لباسی ساده و گیوه می‌پوشید. خوش‌اخلاق و متواضع بود. از قبول منصب رسمی امام جماعت امتناع داشت ولی گاهی که در مدرسه‌ صدر یا جای دیگر به نماز می‌ایستاد، ارادتمندان به وی اقتدا می‌کردند.


در نجف اشرف از درس فقه و اصول سیّد محمّدکاظم یزدی و آخوند خراسانی و در اصفهان از درس سیّد محمّدباقر درچه‌ای و آخوند کاشی بهره گرفته بود. با طب قدیم نیز آشنا بود. بعضی طلاب و مردم عادی در معالجه به او مراجعه می‌کردند و بهره‌مند می‌شدند. گاهی به قم می‌آمد و در جمع محدود علاقه‌مندان درس اخلاق می‌گفت که یکی از آن‌ها شیخ مرتضی مطهری بود.
در نجف اشرف از درس فقه و اصول سیّد محمّدکاظم یزدی و آخوند خراسانی و در اصفهان از درس سیّد محمّدباقر درچه‌ای و آخوند کاشی بهره گرفته بود. با طب قدیم نیز آشنا بود. بعضی طلاب و مردم عادی در معالجه به او مراجعه می‌کردند و بهره‌مند می‌شدند. گاهی به قم می‌آمد و در جمع محدود علاقه‌مندان درس اخلاق می‌گفت که یکی از آن‌ها شیخ مرتضی مطهری بود.<ref>خاطرات آیة الله ابراهیم امینی، ص۷۲-۷۱.</ref>


=== <big>3) دکتر محمّدباقر کتابی:</big> ===
===<big>3) دکتر محمّدباقر کتابی:</big>===
«ادیب اریب و فقیه و طبیب عالی‌مقام و عارف زاهد بزرگوار، حاج میرزاعلی -آقا شیرازی یکی از معاریف اهل دانش و زهد و عرفان معاصر بود که در اصفهان، مظهر قدس و تقوی و فضیلت به‌شمار می‌رفت و همگان او را از جان‌ودل می‌ستودند و به ارادتش تبرک می‌جستند.
«ادیب اریب و فقیه و طبیب عالی‌مقام و عارف زاهد بزرگوار، حاج میرزاعلی -آقا شیرازی یکی از معاریف اهل دانش و زهد و عرفان معاصر بود که در اصفهان، مظهر قدس و تقوی و فضیلت به‌شمار می‌رفت و همگان او را از جان‌ودل می‌ستودند و به ارادتش تبرک می‌جستند.


سطر ۸۸: سطر ۱۱۶:
روزها در مدرسه‌ صدر اصفهان علوم چندی تدریس می‌فرمود از آن جمله قانون بوعلی سینا، همچنین درس فقه و اخلاق و ادب و معمولاً یکی از درس‌های او تحلیل و شرح نهج‌البلاغه بود، خطب نهج‌البلاغه را به بهترین وجهی تشریح می‌نمود و به مناسبت اشعار و روایات و آیات می‌آورد. در ادب عربی و فارسی در بین متأخرین بی‌نظیر بود و توجه او از معارف اسلامی بیشتر به اخلاق مصروف می‌گشت و در فقه و حدیث و رجال و کلام نیز استادی مسلّم، و نیز عارفی وارسته و زاهد و دانشمندی بزرگوار بود هیچ‌گونه تکبر علمی ـ که معمولاً دانشمندان و اهل هنر را عارض می‌شود ـ در او دیده نمی‌شد. با همگان از وضیع و شریف یکسان معاملت می‌نمود. افعال و اطوار او واقعاً نمونه‌ یک انسان را تداعی می‌کرد. من کسی را چون او ندیدم که همگان از هر صنف چه از اهل دانش و بینش و چه از اهل ریاست و مال و هنر در مقابل او خاضع و خاشع باشند. گاهی به منبر می‌رفت و سیمای ملکوتی او، بیانات گرم و آتشین او که از دل باصفای او برمی‌خاست، اشک‌های او که بر محاسن سپیدش سرازیر می‌گردید، شوری که از روح گرم و پر از یقین او جوش می‌زد، قلق و اضطراب را از بین می‌برد و شک و ناامیدی را می‌سوزاند و فروغی از اطمینان به مستمعین می‌بخشید که تا مدت‌ها از آن شور و احساس گرم بودند و همه را با خود به دریای نور می‌برد آنجا که از پلیدی‌ها، طمع‌ها، حسدها، خبری نیست همه‌جا امید و فروغ تابناک انسانی تجلی می‌کند.
روزها در مدرسه‌ صدر اصفهان علوم چندی تدریس می‌فرمود از آن جمله قانون بوعلی سینا، همچنین درس فقه و اخلاق و ادب و معمولاً یکی از درس‌های او تحلیل و شرح نهج‌البلاغه بود، خطب نهج‌البلاغه را به بهترین وجهی تشریح می‌نمود و به مناسبت اشعار و روایات و آیات می‌آورد. در ادب عربی و فارسی در بین متأخرین بی‌نظیر بود و توجه او از معارف اسلامی بیشتر به اخلاق مصروف می‌گشت و در فقه و حدیث و رجال و کلام نیز استادی مسلّم، و نیز عارفی وارسته و زاهد و دانشمندی بزرگوار بود هیچ‌گونه تکبر علمی ـ که معمولاً دانشمندان و اهل هنر را عارض می‌شود ـ در او دیده نمی‌شد. با همگان از وضیع و شریف یکسان معاملت می‌نمود. افعال و اطوار او واقعاً نمونه‌ یک انسان را تداعی می‌کرد. من کسی را چون او ندیدم که همگان از هر صنف چه از اهل دانش و بینش و چه از اهل ریاست و مال و هنر در مقابل او خاضع و خاشع باشند. گاهی به منبر می‌رفت و سیمای ملکوتی او، بیانات گرم و آتشین او که از دل باصفای او برمی‌خاست، اشک‌های او که بر محاسن سپیدش سرازیر می‌گردید، شوری که از روح گرم و پر از یقین او جوش می‌زد، قلق و اضطراب را از بین می‌برد و شک و ناامیدی را می‌سوزاند و فروغی از اطمینان به مستمعین می‌بخشید که تا مدت‌ها از آن شور و احساس گرم بودند و همه را با خود به دریای نور می‌برد آنجا که از پلیدی‌ها، طمع‌ها، حسدها، خبری نیست همه‌جا امید و فروغ تابناک انسانی تجلی می‌کند.


من خود در هیچ کلامی از سخنوران نامی این عصر که حتّى متکی به استدلال فلسفی و منطقی باشد، آن نور و گرمی را نیافتم و از هیچ گوینده‌ای چون او گرم نشدم و مطمئن نگشتم، افسوس که سیزده  سال است که تا او سر در نقاب خاک تیره کشیده و هنوز هیاهوی بیانات او، احساسات پرشور او از یقین و معنویت زبان او در نعت باری‌تعالی، تحلیل کلمات نهج‌البلاغه، زمزمه‌های عاشقانه‌ او، جذبه‌های معنوی و سجایا و صفات عالی انسانی او، در خاطره‌ها مانده و حکایت از ایمان مردی می‌کند که حقیقت دیانت را باز دانسته و از فلسفه‌ رسالت پیامبران و تعالیم آن‌ها مطلع بوده و می‌خواسته مردم را به جوهر دستورهای رسول اکرم۹ که تهذیب نفس و آراسته شدن به صفات کمالیه و سجایای عالی انسانی است، هدایت نماید. من که خود، شیفه‌ او بودم چگونه می‌توانم از او دم زنم؛ ولی به قول مولانا جلال‌الدین:
من خود در هیچ کلامی از سخنوران نامی این عصر که حتّى متکی به استدلال فلسفی و منطقی باشد، آن نور و گرمی را نیافتم و از هیچ گوینده‌ای چون او گرم نشدم و مطمئن نگشتم، افسوس که سیزده <ref>اين شرح حال در سال ۱۳۴۷ شمسي نگارش يافته است.</ref> سال است که تا او سر در نقاب خاک تیره کشیده و هنوز هیاهوی بیانات او، احساسات پرشور او از یقین و معنویت زبان او در نعت باری‌تعالی، تحلیل کلمات نهج‌البلاغه، زمزمه‌های عاشقانه‌ او، جذبه‌های معنوی و سجایا و صفات عالی انسانی او، در خاطره‌ها مانده و حکایت از ایمان مردی می‌کند که حقیقت دیانت را باز دانسته و از فلسفه‌ رسالت پیامبران و تعالیم آن‌ها مطلع بوده و می‌خواسته مردم را به جوهر دستورهای رسول اکرم صلی الله علیه و آله که تهذیب نفس و آراسته شدن به صفات کمالیه و سجایای عالی انسانی است، هدایت نماید. من که خود، شیفه‌ او بودم چگونه می‌توانم از او دم زنم؛ ولی به قول مولانا جلال‌الدین:


این زمان جان دامنم برتافته¬ست بوی پیراهان یوسف یافته ست  
این زمان جان دامنم برتافته¬ست بوی پیراهان یوسف یافته ست  
سطر ۱۰۲: سطر ۱۳۰:
حجره‌ای در مدرسه‌ صدر اصفهان داشت که معمولاً روزها در همان حجره می‌ماند و تدریس او در کمال بی‌پیرایگی برگزار می‌گشت. گاه در باغچه‌ مدرسه روی خاک‌ها و در مقابل گل‌ها به تدریس مشغول می‌شد. در تعلیم نیز جنبه‌های اخلاقی و تربیتی، بیشتر ملحوظ نظر او بود، از امامت جماعت پرهیز داشت؛ ولی هر وقت و هر گوشه که به نماز می‌ایستاد، جمعی به او اقتدا می‌کردند. سالی در ماه مبارک رمضان با اصرار زیاد او را وادار کردند که در مدرسه صدر اقامه‌ جماعت کند، جمعیت بی‌سابقه‌ای برای اقتداء به او شرکت می‌نمودند ولی بعد از چند روز، جماعت را ترک نمود، چون فهمیده بود جماعت‌های اطراف، خلوت شده است. در اینجا شعر مولانا، تداعی می‌شود که:
حجره‌ای در مدرسه‌ صدر اصفهان داشت که معمولاً روزها در همان حجره می‌ماند و تدریس او در کمال بی‌پیرایگی برگزار می‌گشت. گاه در باغچه‌ مدرسه روی خاک‌ها و در مقابل گل‌ها به تدریس مشغول می‌شد. در تعلیم نیز جنبه‌های اخلاقی و تربیتی، بیشتر ملحوظ نظر او بود، از امامت جماعت پرهیز داشت؛ ولی هر وقت و هر گوشه که به نماز می‌ایستاد، جمعی به او اقتدا می‌کردند. سالی در ماه مبارک رمضان با اصرار زیاد او را وادار کردند که در مدرسه صدر اقامه‌ جماعت کند، جمعیت بی‌سابقه‌ای برای اقتداء به او شرکت می‌نمودند ولی بعد از چند روز، جماعت را ترک نمود، چون فهمیده بود جماعت‌های اطراف، خلوت شده است. در اینجا شعر مولانا، تداعی می‌شود که:


وقت خشم و وقت شهوت، مرد کو؟ طالب مردی چنینم کو به کو»
وقت خشم و وقت شهوت، مرد کو؟ طالب مردی چنینم کو به کو»؟<ref>رجال اصفهان (دکتر کتابی)، ج ۱، ص ۲۲۲ ـ ۲۲۵، و سیمای صالحان، ص ۲۲۰-۲۱۱.</ref>


== پانویس ==
==پانویس==

نسخهٔ ‏۱۱ خرداد ۱۴۰۱، ساعت ۱۰:۱۵

حاج میرزاعلی آقا شیرازىمرحوم آیةالله حاج میرزاعلی آقا شیرازی یکی از فرزانگانی است که در جهت احیای نهج‌البلاغه بسیار کوشید و معارف بلند نهفته در این کتاب ارزشمند را با بیانی زیبا و الهی تا اعماق دل مشتاقان رسانید.وی به دعوت مرحوم آیةالله سیّد محمّدرضا خراسانی در مدرسه چهارباغ برای جمعی از فضلا و طلاب، کتاب نهج‌البلاغه را تدریس می‌کرد.[۱]

سخنی درباره نهج‌البلاغه

سخنان امیرمؤمنان علیه‌السلام را «فوق کلام مخلوق و دون کلام خالق» دانسته‌اند. قسمت‌هایی از این سخنان در کتاب‌هایی چون «مأئة کلمة» جاحظ (متوفّای ۲۵۵ ق)، «عیون¬الحکم و المواعظ» علی بن محمّد لیثی واسطی و «نثراللئالی» ابوعلی طبرسی (متوفّای ۵۴۸ ق) گردآوری شده است.البته در این سه کتاب، تعدادی محدود از سخنان کوتاه حضرت ذکر گردیده است.در مرحله بعد، کتاب «غررالحکم و دررالکلم» عبدالواحد بن محمّد تمیمی‌آمدی، به‌صورت گسترده‌تر به این مهم پرداخته است. امّا تمام فضل در این میدان از آن سیّد رضی رضوان‌الله علیه با تألیف کتاب ارزشمند «نهج‌البلاغه» می‌باشد؛ وی منتخبی از خطبه‌ها، نامه‌ها و سخنان کوتاه حضرت علی را در این مجموعه گردآورده است.نهج‌البلاغه پس از نشر، مورد استقبال اندیشمندان بزرگ قرارگرفته و بر آن، شروح و حواشی متعدد ـ به زبان عربی و فارسی ـ نگاشته شده است.[۲]

تدریس نهج‌البلاغه در حوزه اصفهان

یکی از تلاش‌هایی که در جهت زنده نگاه‌داشتن این اثر فاخر و ارزشمند صورت گرفته، تدریس آن بوده و دو تن از شخصیت‌هایی بزرگی که در حوزه علمیّه اصفهان در این جهت کوشیده‌اند، یکی مرحوم سیّد محمّدرضا خراسانی است با قرار دادن آن در شمار درس‌های رسمی مدرسه امام صادق علیه‌السلام و دیگری مرحوم حاج میرزاعلی آقا شیرازی با تدریس آن در دو مدرسه صدر بازار و نیز امام صادق اصفهان. آیةالله حاج میرزاعلی آقا شیرازی به دعوت مرحوم آیةالله سیّد محمّدرضا خراسانی تدریس نهج‌البلاغه و نیز بیان اخلاق را در مدرسه امام صادق علیه‌السلام شروع می‌نماید.

شهید مدرّس و نهج‌البلاغه

در شمار اساتید مرحوم حاج میرزاعلی آقا شیرازی از مجاهد خستگی‌ناپذیر شهید آیةالله سیّد حسن مدرّس نام‌برده‌اند و شاید آن شهید والامقام اولین کسی است که حضور در درس او، شوق انس با نهج‌البلاغه را در دل میرزاعلی آقا شیرازی برانگیخت.

گفته‌اند:

«شهید مدرّس اولین کسی بود که تدریس نهج‌البلاغه را در حوزه‌های علمیّه رسمی ‌کرد و نخستین مجتهدی بود که این کتاب را جزو متون درسی طلّاب قرار داد. شخصیتی چون حاج میرزاعلی آقا شیرازی و آیةالله العظمی حاج‌آقا حسین بروجردی، نهج‌البلاغه را نزد شهید مدرّس آموختند».[۳]

تحصیلات و استادان

این عالم ربّانی در سال ۱۲۹۴ هجری قمری در شهر نجف به دنیا آمد[۴]  و در زمانی كه تنها بیست سال از عمرش گذشته بود، ساكن اصفهان شد.

این فقیه اخلاقی در طول عمر خود در دو حوزه نجف و اصفهان از محضر عالمان بزرگی بهره برد که برخی از آنان، عبارتند از حضرات آیات:

ـ میرزا ابوالهدی کلباسی[۵]

ـ سیّد محمّدباقر درچه ای

ـ میرزا جهانگیرخان قشقایی

ـ شهید سیّد حسن مدرس

ـ حاج‌آقا حسین طباطبائی بروجردی

ـ شیخ عبدالحسین محلاتی

ـ میرزا فتح‌الله نمازی شیرازی، معروف به «شیخ الشریعه اصفهانی»

ـ شهید شیخ فضل‌الله نوری ؛[۶]

ـ آخوند ملّا محمّدکاظم خراسانی

ـ سیّد محمّدكاظم یزدی؛

آخوند ملّا محمّد كاشانی

ـ سیّد محمّد نجف‌آبادی

حاج میرزا محمّدباقر حکیم‌باشی که از درس طب وی بهره برد.[۷]

شاگردان

مرحوم حاج میرزاعلی آقا شیرازی در فقه، فلسفه، اخلاق و دیگر علوم اسلامی و نیز طب، استاد بود و در اصفهان و قم، شاگردان بسیاری از محضر وی بهره‌مند شدند؛ بزرگانی چون حضرات آیات و حجج‌اسلام:

ـ شیخ ابراهیم امینی نجف‌آبادی (ره)[۸]

ـ شیخ ابوالفضل نجفی خوانساری (۱۳۳۴ ـ ۱۴۲۲ ق). [۹]

ـ سیّد ابوالقاسم موسوی خوئی (۱۳۱۷ ـ ۱۴۱۳ ق).[۱۰]

ـ شیخ محمّدباقر شریعتی دهاقانی (۱۳۲۲ ـ ۱۴۰۶ ق).[۱۱]

ـ شیخ محمّدتقی نجفی مسجدشاهی (۱۲۹۵ ـ ۱۳۵۷ ش).[۱۲]

ـ سیّد حسن میربد قمشه‌ای (م ۱۳۵۷ ش). [۱۳]

ـ شیخ رمضان علی املائی (۱۲۹۰ ـ ۱۳۸۵ ش). [۱۴]

ـ شیخ عبدالجواد جبل عاملی سدهی (۱۲۸۳ ـ ۱۳۶۸ ش).[۱۵]

ـ سیّد محمّدعلی موحّد ابطحی اصفهانی (۱۳۴۹ ـ ۱۴۲۳ ق). [۱۶]

ـ شیخ کاظم کلباسی. [۱۷]

ـ سیّد مرتضی ظهیرالاسلام. [۱۸]

ـ شهید مرتضی مطهری.

ـ سیّد مرتضی موحّد ابطحی اصفهانی (۱۳۲۰ ـ ۱۴۱۳ ق)؛[۱۹]

-دکتر محمّدباقر کتابی.[۲۰]

وفات و مدفن

سرانجام این عالم بزرگ و فقیه اخلاقی در شب بیست و چهارم ماه جمادی‌الاولی سال ۱۳۷۵ قمری در اصفهان، چشم از جهان فروبست و طبق وصیت او، جسم مطهرش با احترامات لازم به قم منتقل و در قبرستان شیخان در دل خاك آرام گرفت.[۲۱]

استاد در کلام دیگران

1) سخن شهید مطهری:

استاد مطهری میرزاعلی آقا شیرازی را مصداق واقعی «عالم ربّانی» برشمرده و شاگردی در محضر او را از «ذخایر گران‌بهای عمر خود» می‌داند و در مقدمه کتاب «سیری در نهج‌البلاغه» دراین‌باره چنین می‌نویسد:

«... دریغ است از آن بزرگواری كه مرا اولین بار با نهج‌البلاغه آشنا ساخت و درك محضر او را همواره یكی از "ذخایر" گران‌بهای عمر خودم- كه حاضر نیستم با هیچ‌چیز معاوضه كنم- می‌شمارم و شب و روزی نیست كه خاطره‌اش در نظرم مجسم نگردد، یادی نكنم و نامی نبرم و ذكر خیر ننمایم.

به خود جرأت می‌دهم و می‌گویم او به حقیقت، یك "عالم ربّانی" بود؛ امّا چنین جرأتی ندارم كه بگویم من "متعلّّم علی سبیل نجاة" بودم. یادم هست كه در برخورد با او همواره این بیت سعدی در ذهنم جان می‌گرفت:

عابد و زاهد و صوفی همه طفلان رهند مرد اگر هست به‌جز عالم ربّانی نیست

او هم فقیه بود و هم حكیم و هم ادیب و هم طبیب. فقه و فلسفه و ادبیات عربی و فارسی و طب قدیم را كاملاً می‌شناخت و در برخی، متخصص درجه اول به شمار می‌رفت. قانون بوعلی را ـ كه اكنون مدرّس ندارد ـ او به‌خوبی تدریس می‌کرد و فضلا در حوزه درسش شركت می‌کردند، امّا هرگز نمی‌شد او را دربند یك تدریس مقید ساخت. قیدوبند به هر شكل با روح او ناسازگار بود. یگانه تدریسی كه با علاقه می‌نشست، نهج‌البلاغه بود. نهج‌البلاغه به او حال می‌داد و روی بال‌وپر خود می‌نشاند و در عوالمی كه ما نمی‌توانستیم درست درك كنیم، سیر می‌داد.

او با نهج‌البلاغه می‌زیست، با نهج‌البلاغه تنفّس می‌کرد، روحش با این كتاب همدم بود، نبضش با این كتاب می‌زد و قلبش با این كتاب می‌تپید. جمله‌های این كتاب، ورد زبانش بود و به آن‌ها استشهاد می‌نمود. غالباً جریان كلمات نهج‌البلاغه بر زبانش با جریان سرشك از چشمانش بر محاسن سپیدش همراه بود.

برای ما درگیری او با نهج‌البلاغه، كه از ما و هر چه در اطرافش بود می‌برید و غافل می‌شد، منظره‌ای تماشایی و لذت‌بخش و آموزنده بود. سخن دل را از صاحب دلی شنیدن، تأثیر و جاذبه و كشش دیگری دارد. او نمونه‌ای عینی از سلف صالح بود. سخن علی علیه‌السلام درباره‌اش صادق می‌نمود:"ولولا الأجل الذی كتب لهم لم¬تستقرّ أرواحهم فی أجسادهم طرفة عین، شوقاً إلی الثواب و خوفاً من العقاب، عظم الخالق فی أنفسهم فصغر ما دونه فی أعینهم".[۲۲]

ادیب محقّق، حكیم متألّه، فقیه بزرگوار، طبیب عالی‌قدر، عالم ربّانی مرحوم آقای حاج میرزا علی آقا شیرازی اصفهانی قدّس¬سرّه راستی مرد حق و حقیقت بود. از خود و خودی رسته و به‌حق پیوسته بود. با همه مقامات علمی و شخصیت اجتماعی، احساس وظیفه نسبت به ارشاد و هدایت جامعه و عشق سوزان به حضرت اباعبدالله الحسین علیه‌السلام موجب شده بود كه منبر برود و موعظه كند. مواعظ و اندرزهایش چون از جان برون می‌آمد، لاجرم بر دل می‌نشست. هر وقت به قم می‌آمد، علمای طراز اول قم با اصرار از او می‌خواستند كه منبر برود و موعظه نماید. منبرش بیش از آن‌که "قال" باشد "حال" بود.

... تا آنجا كه من اطلاع دارم مردم اصفهان عموماً او را می‌شناختند و به او ارادت می‌ورزیدند، همچنانکه حوزه علمیّه قم به او ارادت می‌ورزید. هنگام ورودش به قم، علمای قم با اشتیاق به زیارتش می‌شتافتند. ولی او از قید "مریدی" و "مرادی" مانند قیود دیگر آزاد بود؛ رحمةالله علیه رحمةواسعة و حشره¬الله مع أولیائه».[۲۳]

2) آیةالله ابراهیم امینی:

آیت الله امینی می گوید:

«حاج میرزاعلی¬ آقا شیرازی، مدرّس اخلاق بود. اخلاق را ضمن درس نهج‌البلاغه یا تدریس کتاب ریاض¬السالکین ـ شرح صحیفه سجادیه سیّد علی¬خان ـ بیان می‌کرد. بر نهج‌البلاغه تسلط کامل داشت و حقایق نورانی نهج‌البلاغه با جسم و جانش عجین شده بود. هنگامی که لب به سخن می‌گشود گویا حقایق را در جهان دیگری مشاهده می‌کند و از آن جهان خبر می‌دهد. سخنان او بر دل می‌نشست و در عمق جان نفوذ می‌کرد. ساده می‌زیست و اسیر تجملات زندگی نبود. لباسی ساده و گیوه می‌پوشید. خوش‌اخلاق و متواضع بود. از قبول منصب رسمی امام جماعت امتناع داشت ولی گاهی که در مدرسه‌ صدر یا جای دیگر به نماز می‌ایستاد، ارادتمندان به وی اقتدا می‌کردند.

در نجف اشرف از درس فقه و اصول سیّد محمّدکاظم یزدی و آخوند خراسانی و در اصفهان از درس سیّد محمّدباقر درچه‌ای و آخوند کاشی بهره گرفته بود. با طب قدیم نیز آشنا بود. بعضی طلاب و مردم عادی در معالجه به او مراجعه می‌کردند و بهره‌مند می‌شدند. گاهی به قم می‌آمد و در جمع محدود علاقه‌مندان درس اخلاق می‌گفت که یکی از آن‌ها شیخ مرتضی مطهری بود.[۲۴]

3) دکتر محمّدباقر کتابی:

«ادیب اریب و فقیه و طبیب عالی‌مقام و عارف زاهد بزرگوار، حاج میرزاعلی -آقا شیرازی یکی از معاریف اهل دانش و زهد و عرفان معاصر بود که در اصفهان، مظهر قدس و تقوی و فضیلت به‌شمار می‌رفت و همگان او را از جان‌ودل می‌ستودند و به ارادتش تبرک می‌جستند.

سال‌ها در نجف، خدمت استادان بزرگ به تعلّم پرداخت و آن‌گاه به اصفهان آمد و تا آخر عمر در اصفهان به تعلیم و ارشاد مبادرت نمود.

ازنظر فضیلت اخلاقی، بسیار کم‌نظیر بود، قیافه‌ متبسّم و در عین حال با ابهت داشت. پیوسته از ریاست و تشریفات دنیا به‌دور بود. مال نمی‌اندوخت و در کمال قناعت زندگی می‌کرد، بااینکه مرجع بسیاری از وجوهات بود ولی خود دیناری نداشت و همه را در اسرع وقت به مستحقین می‌رساند. بازیچه‌های دنیوی و مال و متاع آن او را نمی‌فریفت. به محراب و القاب علمی، دل‌خوش نکرده بود. وجود مبارکش در اصفهان منبع خیرات و برکات، و سیمای او مصداق حدیث (من یذکّرکم الله رؤیته) بود، بیان او در کمال شیوایی و فقط درراه دین و فضیلت به‌کار می‌رفت.

روزها در مدرسه‌ صدر اصفهان علوم چندی تدریس می‌فرمود از آن جمله قانون بوعلی سینا، همچنین درس فقه و اخلاق و ادب و معمولاً یکی از درس‌های او تحلیل و شرح نهج‌البلاغه بود، خطب نهج‌البلاغه را به بهترین وجهی تشریح می‌نمود و به مناسبت اشعار و روایات و آیات می‌آورد. در ادب عربی و فارسی در بین متأخرین بی‌نظیر بود و توجه او از معارف اسلامی بیشتر به اخلاق مصروف می‌گشت و در فقه و حدیث و رجال و کلام نیز استادی مسلّم، و نیز عارفی وارسته و زاهد و دانشمندی بزرگوار بود هیچ‌گونه تکبر علمی ـ که معمولاً دانشمندان و اهل هنر را عارض می‌شود ـ در او دیده نمی‌شد. با همگان از وضیع و شریف یکسان معاملت می‌نمود. افعال و اطوار او واقعاً نمونه‌ یک انسان را تداعی می‌کرد. من کسی را چون او ندیدم که همگان از هر صنف چه از اهل دانش و بینش و چه از اهل ریاست و مال و هنر در مقابل او خاضع و خاشع باشند. گاهی به منبر می‌رفت و سیمای ملکوتی او، بیانات گرم و آتشین او که از دل باصفای او برمی‌خاست، اشک‌های او که بر محاسن سپیدش سرازیر می‌گردید، شوری که از روح گرم و پر از یقین او جوش می‌زد، قلق و اضطراب را از بین می‌برد و شک و ناامیدی را می‌سوزاند و فروغی از اطمینان به مستمعین می‌بخشید که تا مدت‌ها از آن شور و احساس گرم بودند و همه را با خود به دریای نور می‌برد آنجا که از پلیدی‌ها، طمع‌ها، حسدها، خبری نیست همه‌جا امید و فروغ تابناک انسانی تجلی می‌کند.

من خود در هیچ کلامی از سخنوران نامی این عصر که حتّى متکی به استدلال فلسفی و منطقی باشد، آن نور و گرمی را نیافتم و از هیچ گوینده‌ای چون او گرم نشدم و مطمئن نگشتم، افسوس که سیزده [۲۵] سال است که تا او سر در نقاب خاک تیره کشیده و هنوز هیاهوی بیانات او، احساسات پرشور او از یقین و معنویت زبان او در نعت باری‌تعالی، تحلیل کلمات نهج‌البلاغه، زمزمه‌های عاشقانه‌ او، جذبه‌های معنوی و سجایا و صفات عالی انسانی او، در خاطره‌ها مانده و حکایت از ایمان مردی می‌کند که حقیقت دیانت را باز دانسته و از فلسفه‌ رسالت پیامبران و تعالیم آن‌ها مطلع بوده و می‌خواسته مردم را به جوهر دستورهای رسول اکرم صلی الله علیه و آله که تهذیب نفس و آراسته شدن به صفات کمالیه و سجایای عالی انسانی است، هدایت نماید. من که خود، شیفه‌ او بودم چگونه می‌توانم از او دم زنم؛ ولی به قول مولانا جلال‌الدین:

این زمان جان دامنم برتافته¬ست بوی پیراهان یوسف یافته ست

در میان این دنیای مادی و این لجن‌زار غرب‌زدگی و این آبشخور آلوده و این جهنم سوزان زندگی قرن بیستم که همه‌جا، فکر ثروت و مقام رسوخ کرده و ظاهر فریبای زندگی همه را شیفته ساخته و درست در (به‌اصطلاح) عالی‌ترین مجامع مترقی و آزاد ملت‌ها لهیب سوزان جنگ و آدمکشی زبانه کشیده و فکر تجاوز به حقوق همه‌جا سرایت کرده است، در این زمان، وجود مردی که ایمان او در جان او ریشه دارد، از روح پر از یقین او بیرون می‌آید، ذره‌ای ریب و ریا و شکّ در عقلیت او راه ندارد، به انسان‌ها مهر می‌ورزد، ارشاد می‌کند؛ آن‌هم نه از روی مطامع دنیوی و از پشت دکان زرق و ریا، بسیار مغتنم است.

نگارنده سال‌ها گاه‌وبیگاه در خدمت او بودم و از بیانات و احساسات پرشور او مستفیض می‌گشتم با بنده‌اش، بنده‌نوازی‌ها بود.

تولدش، هفدهم شعبان ۱۲۹۲ یا ۱۲۹۴ قمری و وفاتش، بیست و سوم جمادی‌الثانی ۱۳۷۵ در اصفهان رخ داد و ماتمی برپا ساخت، جنازه‌ او را برحسب وصیتش به قم حمل نمودند و در مقبره‌ باغ ملی مقابل صحن حضرت معصومه علیها السلام دفن کردند.

تقریرات او در شرح نهج‌البلاغه اگر در یکجا جمع شود مسلّماً از بهترین شروح نهج‌البلاغه خواهد بود.از کارهای دیگر او تصحیح و طبع تفسیر تبیان شیخ طوسی و الذریعه راغب اصفهانی است.

حجره‌ای در مدرسه‌ صدر اصفهان داشت که معمولاً روزها در همان حجره می‌ماند و تدریس او در کمال بی‌پیرایگی برگزار می‌گشت. گاه در باغچه‌ مدرسه روی خاک‌ها و در مقابل گل‌ها به تدریس مشغول می‌شد. در تعلیم نیز جنبه‌های اخلاقی و تربیتی، بیشتر ملحوظ نظر او بود، از امامت جماعت پرهیز داشت؛ ولی هر وقت و هر گوشه که به نماز می‌ایستاد، جمعی به او اقتدا می‌کردند. سالی در ماه مبارک رمضان با اصرار زیاد او را وادار کردند که در مدرسه صدر اقامه‌ جماعت کند، جمعیت بی‌سابقه‌ای برای اقتداء به او شرکت می‌نمودند ولی بعد از چند روز، جماعت را ترک نمود، چون فهمیده بود جماعت‌های اطراف، خلوت شده است. در اینجا شعر مولانا، تداعی می‌شود که:

وقت خشم و وقت شهوت، مرد کو؟ طالب مردی چنینم کو به کو»؟[۲۶]

پانویس

  1. ر.ک: گلزار فضیلت، ص ۲۷۵.
  2. سیمای صالحان، ص ۲۱۱.
  3. گلشن ابرار، ج ۲، ص ۵۶۵ و نیز ر.ک: الرسائل الفقهیة، شهید مدرّس، ص ۳۳.
  4. دانشمندان و بزرگان اصفهان، ج ۲، ص ۸۱۶.
  5. ر.ک: ستارگان درخشان حوزه علمیّه اصفهان، ص ۱۳۸.
  6. رجال اصفهان (دکتر کتابی)، ج ۱، ص ۲۲۵.
  7. ر.ک: دانشمندان و بزرگان اصفهان، ج ۲، ص ۸۱۶.
  8. ر.ک: خاطرات آیةالله ابراهیم امینی، ص ۶۱.
  9. اختران فضیلت، ج ۱، ص ۳۴۹.
  10. اختران فقاهت، ج ۲، ص ۱۰۲۴.
  11. أعلام اصفهان، ج ۲، ص ۸۹.
  12. ر.ک: گلزار فضیلت، ص ۲۱۲.
  13. بزم قدسیان، ص ۱۲۳.
  14. ر.ک: ستارگان درخشان حوزه علمیّه اصفهان، ص ۳۳.
  15. ر.ک: ستارگان درخشان حوزه علمیّه اصفهان، ص ۵۹.
  16. ر.ک: حیاة المرجع الدینی آیةالله العظمی الموحد الأبطحی، ص ۷.
  17. افادات شفاهی آن مرحوم.
  18. گلزار مقدّس، ص ۱۲۳.
  19. اختران فضیلت، ج ۱، ص ۸۲۲.
  20. افادات شفاهی دکتر کتابی.
  21. دانشمندان و بزرگان اصفهان، ج ۲، ص ۸۱۶ و رجال اصفهان (دکتر کتابی)، ج ۱، ص ۲۲۵.
  22. نهج البلاغه، ص ۹۵، خطبه ۱۹۳.
  23. سیری درنهج البلاغه، صفحه نه تا دوازده، مقدمه.
  24. خاطرات آیة الله ابراهیم امینی، ص۷۲-۷۱.
  25. اين شرح حال در سال ۱۳۴۷ شمسي نگارش يافته است.
  26. رجال اصفهان (دکتر کتابی)، ج ۱، ص ۲۲۲ ـ ۲۲۵، و سیمای صالحان، ص ۲۲۰-۲۱۱.