این دانشنامه در حال تصحیح و تکمیل می باشد. از این رو محتوای آن قابل ارجاع نیست. پیشنهاد عناوین - ارتباط با ما
تفاوت میان نسخههای «محمد حسین ضیاء اصفهانی»
Kh1.Alizadeh (بحث | مشارکتها) |
|||
سطر ۱: | سطر ۱: | ||
ملاّ محمّد حسین | '''ملاّ محمّد حسین ضیاء اصفهانی'''، متخلّص به "ضیاء"، عالم، فاضل، شاعر و خطاط بوده است. | ||
وی متولّد ۱۲۱۷ و متوفّى ۱۲۶۵، از نوادگان مرحوم [[محمداسماعیل خواجویی ثانی|ملا محمد اسماعيل خواجويى]] كه آن مرحوم، معاصر حكومت افاغنه و نادرشاه بودند.<ref>لطفی، تذکره شعرای تخت فولاد اصفهان، ص ۳۸۸.</ref> | |||
==زندگی نامه== | |||
سیّد احمد دیوان بیگی می نویسد: | |||
پدر در پدر از فضلا و علمای اخیار بوده و از طرف مادر به میرزا مهدی خان منشی "کوکب" تخلّص<ref>میرزا مهدی خان بن محمد نصیر استرآبادی، منشی مخصوص نادرشاه افشار بود که شعر خوب نیز می گفت. به سمت سفارت به استانبول رفت، در حین مراجعت در بغداد خبر قتل نادرشاه را که در شب یکشنبه ۱۱ جمادی الآخره سال ۱۱۶۰ ق بوده، شنید و از آن رو گوشه وحدت را اختیار کرده و منزوی گردید. سال وفاتش به دست نیامد. ریحانه الادب، ج ۵ ، ص ۱۰۵.</ref> صاحب "درّه نادری" می رسد.<ref>حدیقه الشعراء، ج ۲ ، ص ۱۰۷۳</ref> | |||
به نوشته دیوان بیگی: | |||
وی در علوم ظاهری سرآمد عصر، و در علم هیئت و نجوم و هندسه و حساب اعجوبه دهر بوده. | |||
هفت خط او اقالیم سبعه را سیار، شکسته را به درستی دو استاد، و نستعلیق را مثل "رشیدا" و "عماد"، و نسخ را چون "میرزای نیریزی" می نوشت.<ref>حدیقه الشعراء ،ج ۲، ص ۱۰۷۳.</ref> | |||
حجره ى آن مرحوم، هرگز از ادبا و شعرا و فضلاى عراق و فارس خالى نبود و از او كسب كمال و حال مى نمودند. | |||
شرح احوال آن مرحـوم در كتـاب شـمس التـواريخ از مصـنّفات مرحـوم ميـر زا عبدالوهاب قطره ى سامانى و كنز الدرر آمده است.<ref>لطفی، تذکره شعرای تخت فولاد اصفهان، ص ۳۸۸</ref> | |||
محمّد علی بهار در تذکره "مدایح معتمدیه" می نویسد:<blockquote>"ضیاء" باطنش چون ظاهرش مصفّا، صاحب اخلاق حمیده و احوال پسندیده. نامش ملّا محمّد حسین، و در طرز تغزّل ومدح "معزّی" را ثانی اثنین. از فضلا زادگان اصفهان و از نشو و نما یافتگان آن سامان است... | |||
در علوم باطن و ظاهر، فضلا را محسود اصاغر و اکابر، و در فنون رسایل و دفاتر، پیش فرد اوایل و اواخر. عروس صفحه از نگارش هفت قلمش هر هفت پرده، و مشاطّه خامه اش جمال صحایف را غیرت هشت بهشت کرده. | |||
طبعی مطبوع و رسمی مرغوب و شعری با نظم و نثری با اسلوب دارد، و در علم سیاق شهره آفاق، و در فن نجوم طاق است. در انواع سخن قادر و در اجناس هنر ماهر. قصاید چون آب روان و قطعات چون باغ جنان زیور صفحات جهان ساخته.<ref>تذکره مدایح معتمدیه، تصویر نسخه خطی کتابخانه مجلس شورای اسلامی.</ref></blockquote> | |||
هر که در او جوهر دانایی است | سیّد محمّد علی وفا زواره ای در "مآثر الباقریه" می نویسد:<blockquote>اسمش ملاحسین، از مستعدّین اصفهان ارم نشان است. جوانی است آسوده حال، خجسته خصال؛ با همه تلخ کامی، شیرین زبان است و با شکستگی، درست بیان. به تحصیل علوم، راغب، و انواع هنر را بالطبع، طالب است. انواع خطوط را خوش می نگارد، و نسخ را که ناسخ نسخ دیگر خطوط است خوش تر نگاشتن آرد. | ||
به مضمون: | |||
{{شعر}} | |||
{{ب|هر که در او جوهر دانایی است|برهمه کاریش توانایی است}} | |||
{{پایان شعر}} | |||
و به مقتضای طبع سلیم و سلیقه مستقیم، دراقسام شعر، ماهر و پرکار و صاحب حال و پیچش خیال است؛<ref>در نسخه دیگر چنین آمده: در اقسام شعر ماهر و با آن که کم کار و تازه خیال است در قصیده و غزل قادر است.</ref> و این معنی از قصیده ای که در مدیح سرکار شرایع مدار، قدوه الایام، مقتدی الانام، خلیفه الله، روح من یروح فداه، گفته، ظاهر است.<ref>مآثرالباقریه ، ص ۱۳۸.</ref></blockquote> | |||
==اشعار== | |||
== | |||
ضیاء دارای دیوان اشعاری است که تاکنون به چاپ نرسیده است. نسخه خطی دیوان ضیاء در کتابخانه ملک موجود است. | ضیاء دارای دیوان اشعاری است که تاکنون به چاپ نرسیده است. نسخه خطی دیوان ضیاء در کتابخانه ملک موجود است. | ||
نمونه هایی از اشعار مدح او در تذکره "مدایح معتمدیه" ثبت است. | نمونه هایی از اشعار مدح او در تذکره "مدایح معتمدیه" ثبت است. | ||
وفا زواره ای نیز در تذکره "مآثر الباقریه" قصیده زیر را از او در مدح فقیه و زعیم نامدار سیّد محمّد باقر شفتی حجه الاسلام آورده است: | وفا زواره ای نیز در تذکره "مآثر الباقریه" قصیده زیر را از او در مدح فقیه و زعیم نامدار [[سید محمدباقر شفتی|سیّد محمّد باقر شفتی حجه الاسلام]] آورده است: | ||
{{شعر}} | |||
مشکین نقاب زلف ز رخ برفکنده ای | {{ب|مشکین نقاب زلف ز رخ برفکنده ای|خورشید را ز رشک، در آذر فکنده ای}} | ||
{{ب|چنبر شده است پیکر من تا به دوش خویش|آن عنبرینه زلف چو چنبر فکنده ای}} | |||
خورشید را ز رشک، در آذر فکنده ای | {{ب|گر روز من سیاه نمی خواهی از چه رو|زلف سیه به روی منوّر فکنده ای}} | ||
{{ب|خال سیه به روی تو هر کس که دید گفت:|در بزم خلد، عود به مجمر فکنده ای}} | |||
چنبر شده است پیکر من تا به دوش خویش | {{پایان شعر}} | ||
آن عنبرینه زلف چو چنبر فکنده ای | |||
گر روز من سیاه نمی خواهی از چه رو | |||
زلف سیه به روی منوّر فکنده ای | |||
خال سیه به روی تو هر کس که دید گفت: | |||
در بزم خلد، عود به مجمر فکنده ای | |||
از ضیاء اشعار مرثیه و ماده تاریخ زیادی بر روی سنگ لوح های موجود در تخت فولاد به چشم می خورد که از اهمیت زیادی برخوردار است. | از ضیاء اشعار مرثیه و ماده تاریخ زیادی بر روی سنگ لوح های موجود در تخت فولاد به چشم می خورد که از اهمیت زیادی برخوردار است. | ||
نویسنده در | نویسنده در جستجو های مکرر خود اشعار وی را جمع آوری نموده است. برخی از کسانی که وی برای آنان مرثیه و ماده تاریخ سروده عبارتند از: | ||
علّامه شیخ محمّد تقی نجفی رازی | |||
[م: | [م: ۱۲۴۸]<ref>فقیه اصولی محقّق مدقّق و عابد زاهد عمیق الفکر و دقیق النظر، از اکابر فحول علمای امامیّه در اواسط قرن سیزدهم هجری و از شاگردان سیّد بحرالعلوم، سیّد علی طباطبایی صاحب ریاض، سیّد محسن کاظمینی و پدر زن خود شیخ جعفر کاشف الغطاء. جلالت علمی و عملی او بسیار مشهور و به فرموده صاحب روضات الجنات: در تمامی علوم معقول و منقول بر معاصرین خود مقدّم و بالخصوص در اصول فقه دارای تبحّری بی نهایت و گویی که طینت او از افکار دقیقه و انظار عمیقه سرشته بوده است. وی مشهورترین و مهم ترین مدرس اصول فقه در اصفهان بوده و نزدیک سیصد تن از اعیان فضلا در حوزه درس او حاضر می شده اند. وی در ظهر روز جمعه 15 شوّال 1248 ق وفات یافته و در تکیه ای مخصوص مدفون گردید. علّامه گزی در تذکره القبور می فرماید: مجاهدات و ریاضات و کمال نفس آن بزرگوار و بعضی استبصارات و ختومات از او در نزد اهل معرفت معروف است، و در مقام علمی او کتاب حاشیه معالم که نام او را هدایه المسترشدین قرار داده. بس است در بلندی تحقیق و بلندی و تبحر ذهن و فکر او که می توان گفت: اکثر تحقیقات اصولیه این زمان ها در پیش علما، ماخوذ از آن بزرگوار است. ر.ک: گلشن اهل سلوک نوشته رحیم قاسمی.</ref> صاحب کتاب "هدایه المسترشدین" سروده ضیاء به خط محمّد باقر سمسوری بر سنگ مزار او نقش بسته است: | ||
آه که در بزم دهر، ساقی ایام ریخت | آه که در بزم دهر، ساقی ایام ریخت |
نسخهٔ ۱۰ مرداد ۱۴۰۱، ساعت ۱۶:۲۷
ملاّ محمّد حسین ضیاء اصفهانی، متخلّص به "ضیاء"، عالم، فاضل، شاعر و خطاط بوده است. وی متولّد ۱۲۱۷ و متوفّى ۱۲۶۵، از نوادگان مرحوم ملا محمد اسماعيل خواجويى كه آن مرحوم، معاصر حكومت افاغنه و نادرشاه بودند.[۱]
زندگی نامه
سیّد احمد دیوان بیگی می نویسد: پدر در پدر از فضلا و علمای اخیار بوده و از طرف مادر به میرزا مهدی خان منشی "کوکب" تخلّص[۲] صاحب "درّه نادری" می رسد.[۳]
به نوشته دیوان بیگی: وی در علوم ظاهری سرآمد عصر، و در علم هیئت و نجوم و هندسه و حساب اعجوبه دهر بوده. هفت خط او اقالیم سبعه را سیار، شکسته را به درستی دو استاد، و نستعلیق را مثل "رشیدا" و "عماد"، و نسخ را چون "میرزای نیریزی" می نوشت.[۴]
حجره ى آن مرحوم، هرگز از ادبا و شعرا و فضلاى عراق و فارس خالى نبود و از او كسب كمال و حال مى نمودند. شرح احوال آن مرحـوم در كتـاب شـمس التـواريخ از مصـنّفات مرحـوم ميـر زا عبدالوهاب قطره ى سامانى و كنز الدرر آمده است.[۵]
محمّد علی بهار در تذکره "مدایح معتمدیه" می نویسد:
"ضیاء" باطنش چون ظاهرش مصفّا، صاحب اخلاق حمیده و احوال پسندیده. نامش ملّا محمّد حسین، و در طرز تغزّل ومدح "معزّی" را ثانی اثنین. از فضلا زادگان اصفهان و از نشو و نما یافتگان آن سامان است...
در علوم باطن و ظاهر، فضلا را محسود اصاغر و اکابر، و در فنون رسایل و دفاتر، پیش فرد اوایل و اواخر. عروس صفحه از نگارش هفت قلمش هر هفت پرده، و مشاطّه خامه اش جمال صحایف را غیرت هشت بهشت کرده.
طبعی مطبوع و رسمی مرغوب و شعری با نظم و نثری با اسلوب دارد، و در علم سیاق شهره آفاق، و در فن نجوم طاق است. در انواع سخن قادر و در اجناس هنر ماهر. قصاید چون آب روان و قطعات چون باغ جنان زیور صفحات جهان ساخته.[۶]
سیّد محمّد علی وفا زواره ای در "مآثر الباقریه" می نویسد:
اسمش ملاحسین، از مستعدّین اصفهان ارم نشان است. جوانی است آسوده حال، خجسته خصال؛ با همه تلخ کامی، شیرین زبان است و با شکستگی، درست بیان. به تحصیل علوم، راغب، و انواع هنر را بالطبع، طالب است. انواع خطوط را خوش می نگارد، و نسخ را که ناسخ نسخ دیگر خطوط است خوش تر نگاشتن آرد.
به مضمون:
هر که در او جوهر دانایی است برهمه کاریش توانایی است و به مقتضای طبع سلیم و سلیقه مستقیم، دراقسام شعر، ماهر و پرکار و صاحب حال و پیچش خیال است؛[۷] و این معنی از قصیده ای که در مدیح سرکار شرایع مدار، قدوه الایام، مقتدی الانام، خلیفه الله، روح من یروح فداه، گفته، ظاهر است.[۸]
اشعار
ضیاء دارای دیوان اشعاری است که تاکنون به چاپ نرسیده است. نسخه خطی دیوان ضیاء در کتابخانه ملک موجود است. نمونه هایی از اشعار مدح او در تذکره "مدایح معتمدیه" ثبت است.
وفا زواره ای نیز در تذکره "مآثر الباقریه" قصیده زیر را از او در مدح فقیه و زعیم نامدار سیّد محمّد باقر شفتی حجه الاسلام آورده است:
مشکین نقاب زلف ز رخ برفکنده ای | خورشید را ز رشک، در آذر فکنده ای | |
چنبر شده است پیکر من تا به دوش خویش | آن عنبرینه زلف چو چنبر فکنده ای | |
گر روز من سیاه نمی خواهی از چه رو | زلف سیه به روی منوّر فکنده ای | |
خال سیه به روی تو هر کس که دید گفت: | در بزم خلد، عود به مجمر فکنده ای |
از ضیاء اشعار مرثیه و ماده تاریخ زیادی بر روی سنگ لوح های موجود در تخت فولاد به چشم می خورد که از اهمیت زیادی برخوردار است.
نویسنده در جستجو های مکرر خود اشعار وی را جمع آوری نموده است. برخی از کسانی که وی برای آنان مرثیه و ماده تاریخ سروده عبارتند از:
علّامه شیخ محمّد تقی نجفی رازی [م: ۱۲۴۸][۹] صاحب کتاب "هدایه المسترشدین" سروده ضیاء به خط محمّد باقر سمسوری بر سنگ مزار او نقش بسته است:
آه که در بزم دهر، ساقی ایام ریخت
زهر اجل از جفا، فخر جهان را به جام
شیخ محمّد تقی آن که به گاه سخن
صیقل نطقش زدود زآینه دل ظلام
کاشف اسرار حق، هادی راه هدی
حامی شرع مبین، وارث خیر الانام
بود ز تقوای او، خانه عصیان خراب
داشت ز افکار او، دین پیمبر قوام
گوهر الفاظ او، زینت گوش سخن
رشحه اقلام او، زیب بدیع و کلام
بود ز علمش به ملک، جهل چو عنقا نهان
داشته از نظم او، کشور دین انتظام
بود فروع و اصول، ناقص اگر پیش از این
علم فروع و اصول فکرت او کرد تام
تا به ابد در جهان، زنده بود نام او
گرچه به زیر زمین خاک شد او را عظام
در دل سنگ از چه شد لعل درخشان نهان
لعل درخشان برون آید اگر از رخام
زان مه برج علوم تا که بیابد نشان
پویه بگردد زمین، چرخ کند صبح و شام
در بر فضلش نگفت کس ز فلاطون سخن
در گه درسش نبود هیچ ز ادریس نام
او به جنان شادمان باشد و اندر جهان
دست به سر می زنند از غم او خاص و عام
طایر روحش چو شد از قفس تن بری
رفت برون و نمود جای به دار السلام
خانه دین را خراب گر نه فلک خواستی
بهر خرابیّ او از چه نمود اهتمام
اشک فشان از غمش دیده احباب و او
گشته به صحن جنان شاد دل اندر خرام
بس به عزایش فتاد غلغله اندر جهان
کرد گمان آسمان کرده قیامت قیام
طایر روحش روان گشت به باغ جنان
چون ز جنانش رسید رایحه ای در مشام
از پی تاریخ آن کلک "ضیا" زد رقم:
"راهنمای امم کرد بجنّت مقام"
حرره محمّد حسین المتخلّص بضیاء ابن محمّد اسماعیل، صنعه محمّد رضا بن محمّد حجّار 1258.
2. شهربانو
دختر بافضیلت علّامه شیخ محمّد تقی نجفی رازی و نواده دختری شیخ الطائفه شیخ جعفر نجفی کاشف الغطاء[۱۰].
فغان زگردش گردون کج نهاد که دارد
همیشه پیر و جوان را دل از ستیزه پر از خون
هزار حیف که مهر سپهر مجد و حیا را
به زیر خاک نهان کرده است با قد موزون
اگر نه گوهر بحر حیا بدی ز چه کردش
به خاک تیره نهان از جفا به ساحت هامون؟
چو آن سپهر حیا زین جهان برفت، جهان را
بود ز ثابت و سیار، داغ غم به دل افزون
از این جهان چو برون شد، تمام خلق جهان را
به ماتمش شده جاری ز چشم چشمه جیحون
نوشت کلک "ضیا" از برای سال وفاتش:
"مه سپهر عفافی از این جهان شده بیرون" 1258
3. مادر شاهزاده[۱۱]
به دوران محمّد شاه غازی
که در زیر نگینش ملک عالم
شهنشاهی که آمد پشت در پشت
جهان بخش و جهان بان تا به آدم
فریدون فر منوچهر جم آیین
که آمد شاه را دستور اعظم
ظهیر ملک و ملّت معتمد آن
که باشد زیب بخش مسند جم
خدا کیهان جهانگیری که عزمش
بود در مملکت گیری مسلّم
ز سهمش باز شد همراز تیهو
ز سهمش یار شد با رنگ ضیغم
کَرَم اندر ضمیرش هست مضمر
سِتَم اندر زمانش هست مدغم
یکی از چاکران اوست قاآن
یکی از بندگان اوست حاتم
به دورانش اساس ظلم، ویران
در ایامش بنای عدل محکم
ز زر افشانی دستش تهی، کان
ز گوهر بخشی طبعش خجل، یم
به شوکت از شه ایران مؤخّر
به همّت از دگر شاهان مقدّم
ز یمن همّتش کار جهان راست
به پیش درگهش پشت فلک خم
به کار خیر، بانی هست دایم
به امر نیک، ساعی هست هر دم
از آن رو خواست در گیتی نماند
به عهدش کاری اندر ملک مبهم
یکی از محرمان پاک طینت
که بر فتحعلی شه بود محرم
چو در ماه صفر رخت سفر بست
به پا شد در صفر شور محرّم
چو تاریخ وفاتش بی نشان بود
بماندی بی نشان نامش به عالم
ز بعد از شانزده سال از وفاتش
به حکم محکم خان معظّم
"ضیا" از بهر تاریخش رقم زد
"بحوران همنشینی کرد مریم"
کتبه محمّد باقر 1246، صنعه محمّد حسین 1262
4. میرزا محمّد رحیم شیخ الاسلام
عالم عامل کامل باذل، م: 1249ق [۱۲] مدفون در بقعه تکیه علّامه آقا حسین خوانساری؛ این اشعار به خط "ضیاء" بر سنگ لوح مزار او حک شده است.
هزار حیف از آن نخل بوستان فضیلت
که تند باد حوادث فکند ناگهش از پا
در محیط سخاوت، ستوده فخر افاضل
که علم و سینه اش آمد نظیر گوهر و دریا
نموده اند چه آیا به او ز عالم باقی
که شد روانه به صد شوق و دیده بست ز دنیا؟
چه مرغ روح وی آمد به تنگ در قفس تن
پرید از چمن دهر سوی سدره و طوبی
ندای ارجعی اش چون به گوش هوش رسانید
سروش عالم غیبی ز سوی جنّت مأوی
نوشت کلک "ضیا" از برای سال وفاتش:
"رحیم را که کند رحم جز رحیم بعقبی"
کتبه محمّد حسین المتخلّص بضیاء. عمل استاد محمّد رضا حجار.
5. حوری نسا بیگم
[م: 1249] فرزند سیّد جلیلِ باذل، سیّد مهدی و همسر میرزا محمّد رحیم شیخ الاسلام، مدفون در بقعه تکیه علّامه آقا حسین خوانساری، سروده و خط ضیاء.
داد از ساقی گردن کاندرین بزم جهان
ریختی حوری نسا را زهر ناکامی به جام
آن که بودی روز و شب بهر عبادت در سجود
وان که بودی سال و مه از بهر طاعت در قیام
در مقام زهد بودی تابع خیر النسا
در طریق شرع بودی پیرو خیر الانام
از خسوف ظلم گردون ستم گستر نمود
روشنی اختر برج سیادت را تمام
چون ندای ارجعی آمد به گوش او ز شوق
کرد جان تسلیم جانان و ز جانان یافت کام
هم کلام حوریان چون گشت در باغ بهشت
همنشین فاطمه چون گشت در دارالسلام
بهر تاریخ وفاتش زد رقم کلک "ضیاء":
"در جنان حوری نسا را حوری آمد هم کلام" 1249
حرره حسین بن اسماعیل المتخلص بضیاء
6. میرزا محمّد باقر موسوی
(م: 1255ق) مدفون در تکیه خاتون آبادی:
صاحب جود، میرزا باقر
که نبودش به روزگار، قرین
رفت چون ازجهان "ضیا" می خواست
سال تاریخ او کند تعیین
با سر آه گفت پیر خرد:
جایگاهش بجو ز خلد برین 1255
7. میرزا علی نقی بن سیّد حسین حسنی
(م:1255ق) مدفون در حوالی مزار مطهّر فاضل هندی:
هزار حیف از آن سرو بوستان نبی
که سرنگون شده از صرصر اجل ناگاه
جهان جود و کرم میرزا علی نقی آن
که در جهان ز دل هر فقیر بود آگاه
کنند بهر جداییش دوستان افغان
کشند بی رخ او یاورانش از دل آه
سزد که مهر رخش چون نهفته شد در خاک
شود نهان به نقاب خسوف عارض ماه
ز بهر بندگی و خوف ایزدی به جهان
نکرده غیر ثواب و نبرده ره به گناه
فتاده الغرض از یک ندای عالم غیب
از این ... چون سوی جنانش راه
کشید آه "ضیا" و نوشت تاریخش
که" از جهان بجنان رفت و کرد منزلگاه"
8. میرزا محمّد باقر خاتون آبادی
فرزند حاجی علی محمّد حسینی خاتون آبادی (م: محرم 1251ق) مدفون در سمت شمال تکیه خاتون آبادی.
هزار حیف از آن سرو جویبار سیادت
که کند صرصر مرگش ز بوستان محمّد
چراغ محفل جان نبی محمّد باقر
که بود روشنی افزای دودمان محمّد
هنوز طائر پرناگشوده بود که ناگه
ز سنگ حادثه افتاد از آشیان محمّد
همین نه خلق جهان سوختند سوخت به عقبی
دل علی هم از این ماتم و روان محمّد
ز باد حادثه ناگه نهال قامتش از پا
فتاد چون ز گلستان خاندان محمّد
سرود بلبل کلک "ضیا" برای وفاتش:
"ز پا فتاد نهالی ز گلستان محمّد" 1251
9. میرزا محمّد کاظم خاتون آبادی
[م: 1262ق] مدفون در صحن تکیه خاتون آبادی.
دریغا که از دودمان نبی
مهی گشت پنهان به زیر زمین
چو شد میرزا کاظم نوجوان
به فردوس با حوریان همنشین
"ضیا" گفت از بهر تاریخ او:
"مکان آمد او را بخلد برین"
10. میرزا علی نقی زنجانی
مرثیه و ماده تاریخ وفات این عالم جلیل قبلا ذکر شد.
11. از دیگر اشعار ضیاء
مرثیه زیر است که بر سنگ لوحی واقع در مقبره سرقبر آقا حک شده بوده و اکنون از بین رفته است:[۱۳]
آه که ساقیّ جهان جای می
زهر الم ریخت به جام جواد
حیف که ضرّاب فلک عاقبت
سکّه زد از مرگ به نام جواد
آمده از گلشن جنت مگر
رایحه گل به مشام جواد
کز چمن دهر به خوان بهشت
لحم طیور است طعام جواد
نیست کسی تا که ز خلد آورد
جانب احباب پیام جواد
رونق بازار جوانی شکست
گشت تهی تا که مقام جواد
عاقبت از شربت شیرین مرگ
تلخ چو زهر آمده کام جواد
در چمن خلد بیفتد ز پا
قامت طوبی ز قیام جواد
او ز سخن بسته لب و خلق راست
گوش پیاپی به کلام جواد
کاش عظام همه گشتی رمیم
زان که رمیم است عظام جواد
لطف حقش داد به جنت مقام
چون ز پی عیش مدام جواد
کلک "ضیا" بهر وفاتش نوشت:
"جنت الاعلی است مقام جواد" 1252
12. اشعار بر سنگاب مقبره سیّد حجه الاسلام شفتی
اشعار زیر نیز بر سنگاب مقبره سیّد حجه الاسلام شفتی حک شده است:
چو حاجی کاظم قاری بنا کرد
به توفیق شه لب تشنه سنگاب
خداوند جهان از روی رحمت
به رویش باز کرد از جنت ابواب
به یاد تشنگان کربلا شد
روان سیل سرشک از چشم احباب
حسین بن علی را یاد آرد
بنوشد هر که از وی جرعه ای آب
به لعنت یاد آرد آل سفیان
ز فرط تشنگی شد هر که سیراب
"ضیا" بی دل شد و تاریخ بنوشت:
"که گردد تشنه از آب سیراب" 1249
وفات
ضیاء در سال 1265ق در سن 48 سالگی وفات نمود و در سمت شمال مقبره فاضل هندی مدفون گردید. بر سنگ نوشته مزار او این اشعار از "کفّاش" آمده است:
هزار دور زد این چرخ تا به روی زمین
ز برج علم چو خورشید شد مهی تابان
ز علم و حلم و کمال و جمال و دانش و فضل
به عصر خویش ز هر باب بود قطب زمان
به آن رسید کز ایران شکر برند به هند
ز بس که شد به سخن لعل او شکر افشان
ز بس رواج گرفتی جواهر سخنش
شکست رونق بازار لؤلؤ و مرجان
"ضیا" تخلص و نامش حسین و خُلق حسن
به خط او متحیّر قلمزنان جهان
غرض چو بلبل روحش ز آشیان بدن
گشود بال و به گلزار خلد کرد مکان
چنین نگاشت به تاریخ رحلتش "کفاش"
ضیاء ...نهاد پا بجنان
در حاشیه سمت راست و چپ سنگ نیز اشعاری از "تاراج"[۱۴] حک شده که بخشی از آن فرسوده شده و قابل خواندن نیست.
در بزم دهر آه که از صرصر فنا
فانوس مهر و شمع وفا را ضیا نماند
در سر شعاع دانش و در دل فروغ عقل
در تن ... نماند
چون شد ضیا ...
گفتند مرد و زن که به ما رهنما نماند
ناگه زبان خامه "تاراج" زان میان
کرد این بیان: "بدیده ضیا نماند"
فرزندان
میرزا محمّد باقر بهاء خواجوئی
فرزند ضیاء، ادیب شاعر دانشمند. به نوشته سیّد احمد دیوان بیگی در "حدیقه الشعراء": وی مردی با سواد و کمال بوده و از نجوم و ریاضی و هندسه بهره وافی برده و مکاتبات شرعیه اصفهان غالبا مرجوع به ایشان و در اصفهان در این امر منحصر بوده. از مسائل شرعیه و اصلاح و رفع اشکال معاملات نیز ربط کامل داشته؛ احوال و اخلاق و مصاحبت و معاشرتش هم بسیار خوب بوده. کتابی در مصائب آل اللّه، نظما و نثرا در دست تألیف داشته، موسوم به "بهار الجنان". اشعارش اغلب در مدایح و مراثی بوده و مدح حکّام و امرا هیچ نداشته است.[۱۵]
نمونه اشعار
از محمّد باقر بهاء چندین مرثیه و ماده تاریخ در دست است.
از جمله قصیده شیوایی که در وفات شاعر اهل بیت علیهم السلام مولانا ابراهیم بن محمد باقر مروی متخلّص به "جوهری"[۱۶] و تاریخ بنای مزار او سروده است. این مرثیه بدین شرح بر روی سنگ مزار جوهری واقع در فلکه شهداء حک شده است:[۱۷]
ای برادر، گر به چشم عبرت اندر روزگار
بر قبور مردگان آری گذار و بنگری
منکسف بینی هزاران آفتاب و ماهتاب
محترق بینی دو صد زهره، هزاران مشتری
پادشاهانی که با تاج و نگین می بوده اند
نه به سرشان تاج باقی، نه به کف انگشتری
عالمان بینی که اجزای وجود هریکی
خالی از شیرازه و اوراق و نظم و مسطری
شاعران بینی که نظم طبعشان گویاست یا
همچو نثر از جامه وزن است سر تا پا عری
غیر نام شاعران نکته سنج و نکته دان
نیست نامی در جهان جز ننگ، بین گر شاعری
همچو ابراهیم مروی کز عرض در روزگار
شد مجرد گوهر ذاتش که آمد جوهری
اصل دانش، شاخ حکمت، بار فضل و معرفت
بحر ذوق و کوه عشق و ابر طبع آذری
عنصری عنصر، نظامی نظم و خاقانی غلام
حافظی مشرب ظهیری طبع و چاکر انوری
محتشم حشمت، فرزدق فطرت و خاقان غلام
بر امامی او امام و مجد مجد همگری
خواجگی می خواست آمد چاکر شاه شهید
در دو عالم یافت شاهی بالله از این چاکری
آسیه خصلت، خجسته فطرتی احیا نمود
قبر آن مرحوم را از همت و نیک اختری
در نود بعد از هزار و دو صد هجری طلب
از "بهاء" تاریخ فوتش کرد از دانشوری
کلکل سحر انگیز او بنوشت این مصرع تمام:
"همره سلطان دین آید بمحشر جوهری"
2. مرثیه در وفات شیخ محمّد حسین واعظ شیرازی[۱۸] که بر مزار وی واقع در تکیه مادر شاهزاده حک شده است:
دهر جفا جو ز راه ستم و کین
نخل وجود جوان و پیر بریدی
پیرهن زندگی هر آن که به بر کرد
همچو قبایش زچنگ مرگ دریدی
شهد بقا هرکه نوش کرد همان دم
ساغر زهر فنا به عنف چشیدی
داغ چو لاله نمود پیر و جوان را
باد فنا تا به سرو قامتش بوزیدی
از پی تاریخ او بهای حزین گفت:
"شیخ حسین از زمانه کام ندیدی"1288
3. مرثیه و ماده تاریخ وفات حاج میرزا محمّد کاظم ولد مرحوم حاج محمّد تقی تاجر معروف به نقشینه فروش [م: یکشنبه 11 شعبان المعظم سنه 1284] که خود آن را کتابت نموده است.
این اشعار اکنون بر سنگ میرزا محمّد کاظم واقع در صحن تکیه آقا حسین خوانساری به شرح زیر با رقم: "کتبه بهاء بن ضیاء" موجود است.[۱۹]
در هزار و دوصد و هشتاد وچار
حاجی میرزا کاظم فرخنده خو
آن که بودی پاک طینت در جهان
زیر خاک تیره آخر کرد رو
در سلام مرگ آمد آن که بود
عمری از آب حیات او را وضو
با بزرگان شریعت ...
همنشین و راه پوی و راه جوی
در تجارت او امین و موتمن
در دیانت شهره اندر شهر و کو
باز خواهی گر "بها" تاریخ فوت
یک بیفزا مصرع آخر بجو:
"قصر فردوس و بهشت جاودان
جای حاجی میرزا کاظم" بگو 1284
4. بر روی سنگ مزار نفیس حاج میرزا محمّد تقی بن علی نقی نقشینه [م: صفر 1308] [۲۰] اشعاری از "بهاء" نوشته شده بود که همچون بسیاری از سنگ های نفیس دیگر این تکیه در دو دهه گذشته از بین رفت. ماده تاریخ آن چنین بود:
جای چون و چندانی نه "بها" به تاریخش:
"از ازل تقی را چون جنت آمده ماوی"
5. ماده تاریخ وفات میرزا رحیم کلانتر[۲۱]
این ماده تاریخ به خط میرزا فتح اللّه جلالی بر روی سنگ لوح کلانتر در مقبره لسان الارض نوشته شده بود:
سروش گفت "بها" را برای تاریخش:
"کلانتری جنان را رحیم داد بدو" 1295
6. ماده تاریخ وفات سیّد مؤمن بیدآبادی[۲۲]
شد از جهان برون به ماه صیام شاد
مهری که اوستاد فروع و اصول بود
تاریخ فوت او ز "بها" خواستم بگفت
این بیت را که جامع ردّ و قبول بود:
"ماه صیام نزد رسول آمد از جهان
آن سیّدی که مؤمن آل رسول بود" 1291
7. شعر کتیبه سنگاب مسجد رحیم خان
واقع در زیر ایوان جنوبی مسجد که به خط نستعلیق برجسته حک شده است:[۲۳]
از عنایات کردگار رحیم
یافت توفیق این ثواب عظیم
اسداللّه دبیر نیکو...
که ورا حسن خلق و طبع کریم
از برای حسین تشنه جگر
سنگ آبی چو کوثر و تسنیم
وقف بنمود بهر تشنه لبان
بی ریا از خلوص قلب و صمیم
دل آن سنگ را نمود چو آب
تا که بر تشنگان دهد تعلیم
لعن بر قاتل حسین کنند
بعد ذکر تحیت و تسلیم
بهر تاریخ او "بها" می گفت:
"جام ده سنگ آب فوز عظیم" 1299. [۲۴]
پانویس
- ↑ لطفی، تذکره شعرای تخت فولاد اصفهان، ص ۳۸۸.
- ↑ میرزا مهدی خان بن محمد نصیر استرآبادی، منشی مخصوص نادرشاه افشار بود که شعر خوب نیز می گفت. به سمت سفارت به استانبول رفت، در حین مراجعت در بغداد خبر قتل نادرشاه را که در شب یکشنبه ۱۱ جمادی الآخره سال ۱۱۶۰ ق بوده، شنید و از آن رو گوشه وحدت را اختیار کرده و منزوی گردید. سال وفاتش به دست نیامد. ریحانه الادب، ج ۵ ، ص ۱۰۵.
- ↑ حدیقه الشعراء، ج ۲ ، ص ۱۰۷۳
- ↑ حدیقه الشعراء ،ج ۲، ص ۱۰۷۳.
- ↑ لطفی، تذکره شعرای تخت فولاد اصفهان، ص ۳۸۸
- ↑ تذکره مدایح معتمدیه، تصویر نسخه خطی کتابخانه مجلس شورای اسلامی.
- ↑ در نسخه دیگر چنین آمده: در اقسام شعر ماهر و با آن که کم کار و تازه خیال است در قصیده و غزل قادر است.
- ↑ مآثرالباقریه ، ص ۱۳۸.
- ↑ فقیه اصولی محقّق مدقّق و عابد زاهد عمیق الفکر و دقیق النظر، از اکابر فحول علمای امامیّه در اواسط قرن سیزدهم هجری و از شاگردان سیّد بحرالعلوم، سیّد علی طباطبایی صاحب ریاض، سیّد محسن کاظمینی و پدر زن خود شیخ جعفر کاشف الغطاء. جلالت علمی و عملی او بسیار مشهور و به فرموده صاحب روضات الجنات: در تمامی علوم معقول و منقول بر معاصرین خود مقدّم و بالخصوص در اصول فقه دارای تبحّری بی نهایت و گویی که طینت او از افکار دقیقه و انظار عمیقه سرشته بوده است. وی مشهورترین و مهم ترین مدرس اصول فقه در اصفهان بوده و نزدیک سیصد تن از اعیان فضلا در حوزه درس او حاضر می شده اند. وی در ظهر روز جمعه 15 شوّال 1248 ق وفات یافته و در تکیه ای مخصوص مدفون گردید. علّامه گزی در تذکره القبور می فرماید: مجاهدات و ریاضات و کمال نفس آن بزرگوار و بعضی استبصارات و ختومات از او در نزد اهل معرفت معروف است، و در مقام علمی او کتاب حاشیه معالم که نام او را هدایه المسترشدین قرار داده. بس است در بلندی تحقیق و بلندی و تبحر ذهن و فکر او که می توان گفت: اکثر تحقیقات اصولیه این زمان ها در پیش علما، ماخوذ از آن بزرگوار است. ر.ک: گلشن اهل سلوک نوشته رحیم قاسمی.
- ↑ وی در 26 صفر 1258ق در سن جوانی از دنیا رفت و در جوار پدر و مادر خود در داخل بقعه مادر شاهزاده مدفون گردید.
- ↑ شاهزاده سیف الدوله سلطان محمّد میرزا، یکی از پسران فتحعلی شاه از همسری به نام طاووس خانم بود. وی در سال 1240ق به جای میرزا عبداللّه خان امین الدوله پسر حاج محمّد حسین خان صدر اصفهانی حاکم اصفهان شد و تا وفات پدرش فتحعلی شاه (سال 1250 ق) در این منصب استقرار داشت و سپس خسرو خان گرجی جانشین او گردید. در سال 1246ق دایه شاهزاده به نام مریم خاتون گرجی درگذشت. وی عالم بزرگ زمان علاّمه شیخ محمّدتقی رازی، را وصی خود قرار داد و بنا بر وصیت خود در این مکان به خاک سپرده شد. دو سال بعد علاّمه رازی نیز از دنیا رفت و در جلوی قبر مادر شاهزاده مدفون گردید و سپس تکیه ای زیبا بر مزار آنان بنا شد. پس از شانزده سال در سال 1262ق به عهد سلطنت محمّد شاه و حکومت معتمد الدوله منوچهر خان گرجی، محمّد حسین ضیاء اصفهانی قطعه ای استادانه در مادّه تاریخ وفات او در نوزده بیت سرود و استاد بزرگ خوشنویس آقا محمّد باقر سمسوری به خط نستعلیق آن را نوشت و استاد محمّد حسین حجّار اصفهانی آن را به طرزی بدیع حجاری کرد.
- ↑ فرزند شیخ مرتضی شیخ الاسلام ابن میرزا عبدالمطلب بن میرزا محمّد رحیم شیخ الاسلام ابن ملّا محمّد جعفر بن ملّا محمّد باقر سبزواری، از علمای معروف اصفهان در زمان خود که در روز جمعه 9 صفر 1249 ق وفات نموده و در تکیه خوانساری در پائین پای علامه خوانساری مدفون گردید. عموهای او میرزا عبدالمطلب (م: 13 رجب 1160ق) و میرزا عبداللّه (م: 1175ق) نیز در بقعه علّامه خوانساری مدفون اند.
- ↑ یادداشت های مرحوم سیّد مصلح الدین مهدوی.
- ↑ میرزا محمد حسین تاراج از شعرای معروف اصفهان است که در سال 1288ق وفات کرده و میرزا عباسعلی خرّم لنبانی در وفاتش چنین سروده است: حیف و صد حیف که تاراج فصاحت گفتار رفت از این منزل فانی به سوی دار بقا آن که یک عمر چهل سال و یا پنجه سال غزلیات و قصاید همه کردی انشا لشکر مرگ چنان غارت جان تاراج کرد کز هستی او نیست نشانی اصلا کلک خرّم پی تاریخ وفاتش بنوشت: روح تاراج بود شاد الی صبح جزا 1288.
- ↑ حدیقه الشعراء ، ج 1، ص 278.
- ↑ ادیب شاعر شهیر مولانا ابراهیم جوهری سراینده کتاب "طوفان البکاء" در مقتل حضرت سیّد الشهدأ علیه السلام است.به نوشته مرحوم شیخ احمد بیان الواعظین: ویاز نوادر وعّاظ روزگار و اکابر شعرای شیرین گفتار، و اشعار آبدارش شهره آفاق و قصاید و غزلیات و منشئاتش از شماره افزون بود. وی اصلا از اهالی مرو بود. چندی در قزوین سکونت نمود و کتاب "طوفان البکاء" را در آن جا تصنیف فرمود. در پایان عمر به اصفهان آمد و در سال 1253ق به رحمت ایزدی پیوست و در قبرستان آب بخشان مدفون شد. مرحوم بیان می نویسد: اهالی اصفهان به مزار مرحوم جوهری تبرک می جویند و کراماتی از مزار او در السنه و افواه مذکور است.
- ↑ خلد برین ، ص 89.
- ↑ فرزند حاج عبدالکریم شیرازی و نواده دختری علّامه شیخ محمّد تقی رازی. پدرش از محترمین شهر شیراز بوده که در اثر زلزله سختی که در آن شهر روی داده خویشان خود را از دست داده و به اصفهان مهاجرت کرده و دختر علّامه رازی از منقطعه یزدی او را به ازدواج خود درآورد و از او دو پسر و یک دختر یافت. وی در حدود یک صد سال عمر کرده و مردی نیک خواه و بی آزار و درویش مسلک و سحر خیز بوده است. (نسب نامه الفت، خطی) شیخ محمد حسین که در روز جمعه غره شوال 1288ق وفات یافته بر سنگ لوحش با القابی چون "علّام فهّام، شجره شریعت و طریقت و سالک منهاج طریقت، غره تابان جبهه فطانت و قره ناظره ذکاوت، قدوه المشایخ العظام" یاد شده است. وی فرزندی به نام شیخ علی افتخار الواعظین داشته است.
- ↑ تخت فولاد یادمان تاریخی اصفهان، ج 2 ، ص 120.
- ↑ علّامه گزی می نویسد: در این سنوات مرحوم حاجی میرزا محمّد تقی نقشینه تاجر را که قبرش در اطاق دم تکیه خوانساری هاست و با زینت است و گنبد کاشی کوچکی دارد بعضی خواب دیده و پرسش حال نموده، در جواب اشاره به تکیه و قبر مرحوم میرزا محمّد مهدی ]نایب الصدر [نموده و اظهار نموده که به برکت این بزرگوار و در پناه او آسوده ایم؛ و مرحوم حاجی میرزا محمّد تقی مردی بود که آثار خیر بسیار از او ظاهر شد، تعمیر دیوار مسجد مصلی نمود و شبستان آنجا را بنا نمود و با سخاوت بوده، هفته و ماه و عید غدیر و غیر اینها به فقرا احسان ها می کرده و صاحب سفره و اطعامات بوده، سیّما در ایام روضه خوانی و دهه عاشورا که وضع کاملی داشت. تذکره القبور ، ص 55.
- ↑ استاد همایی در مقدمه دیوان طرب (ص 157) می نویسد: میرزا رحیم کلانتر پدر حاج میرزا محمّد علی از رجال محترم و معروف اصفهان مردی بسیار نجیب و شریف و کریم الطبع بود چنانکه مشهور است در اثر اهانت و سوء ادب که از طرف ظل السلطان حاکم وقت در حق وی رفت از غصه هلاک شد. وفاتش جمعه غره رمضان 1295ق اتفاق افتاد. مرحوم حاج میرزا علی انصاری هم تاریخ وفات او را خوب گفته است: "درود رحمان برجان میرزای رحیم"
- ↑ عالم کامل، فرزند آیه اللّه العظمی سیّد محمّد باقر شفتی که بعد از برادرش سیّد اسداللّه، اعلم اولاد سیّد شفتی و مرجع ریاست محله بیدآباد و امام مسجد سیّد و پناه خلق و در علم و تقوا مشهور بوده است.
- ↑ گنجینه آثار تاریخی اصفهان ص 800.
- ↑ گلزار فضیلت، ص 130-153.
منبع
گلزار فضیلت: مشاهیر تخت فولاد اصفهان (تکیه فاضل هندی)، رحیم قاسمی، اصفهان، ناشر کانون پژوهش، چاپ اول، 1388.