این دانشنامه در حال تصحیح و تکمیل می باشد. از این رو محتوای آن قابل ارجاع نیست. پیشنهاد عناوین - ارتباط با ما
تفاوت میان نسخههای «حسن فرمان آرا»
Mahdibabaii (بحث | مشارکتها) (ویرایش) |
Mahdibabaii (بحث | مشارکتها) |
||
سطر ۳۳: | سطر ۳۳: | ||
=='''اوصاف'''== | =='''اوصاف'''== | ||
میرزا حسن خان شرح حال مختصری از خود در پایان عمر نگاشته است که خلاصه ای ازآن ذکر می شود: وی در ده سالگی پدر خود را از دست داد و تحت کفالت برادرش میرزا محمد علی خان مشغول تحصیل شد. | میرزا حسن خان شرح حال مختصری از خود در پایان عمر نگاشته است که خلاصه ای ازآن ذکر می شود: | ||
وی در ده سالگی پدر خود را از دست داد و تحت کفالت برادرش میرزا محمد علی خان مشغول تحصیل شد. | |||
مقدمات عربی را نزد حاجی آخوند که یکی از فضلا و علمای عصر خود و مورد توجه عموم حجج اسلام بلکه تمام اعیان و اشراف و اهالی شهر بود آموخت. | مقدمات عربی را نزد حاجی آخوند که یکی از فضلا و علمای عصر خود و مورد توجه عموم حجج اسلام بلکه تمام اعیان و اشراف و اهالی شهر بود آموخت. | ||
سطر ۷۴: | سطر ۷۶: | ||
<references /> | <references /> | ||
== '''منبع''' == | =='''منبع'''== | ||
برگرفته از : گلشن اهل سلوک ، رحیم قاسمی، ناشر: کانون پژوهش؛ مجموعه فرهنگی مذهبی تخت فولاد، چاپ دوم 1387. | برگرفته از<span> </span>: گلشن اهل سلوک ، رحیم قاسمی، ناشر: کانون پژوهش؛ مجموعه فرهنگی مذهبی تخت فولاد، چاپ دوم 1387. |
نسخهٔ ۳ مرداد ۱۴۰۱، ساعت ۱۲:۳۱
میرزا حسن فرمان آرا معروف به رأفت الملک،ادیب شاعر خطاط.
خاندان
وی فرزند میرزا اسداللّه خان و نواده ابراهیم خان بلوچ است. گویند:
ابراهیم خان سرکرده قشون نادرشاه افشار و مأمور تعقیب اشرف افغان هنگام فرار به طرف زرقان فارس بوده که با کشتن اشرف و فرستادن سر او به درگاه نادر، مورد ملاطفت او قرار گرفته و به سرداری بلوچستان منصوب شده و اولاد او نیز بعدها همین منصب را عهده دار بوده اند.[۱]
پدرش میرزا اسداللّه خان مردی کریم و بخشنده بوده و پس از وفات در صحن تکیه مدفون شده و بر سنگ مزارش اشعاری از میرزا شکر اللّه «منعم» بدین شرح آمده است:
فریاد از جفای سپهر ستیزه کار
کز خون خلق خوردنش از اصل نیست بیم
رفت از جفای او اسد اللّه خان راد
کز زادن چو اوست عجوز جهان عقیم
وه وه عجب بلند نظر بود او که بود
گاه سخا به پیشش چون خاک زرّ و سیم
قدرش ز بس که بود عظیم از وفات او
کاندر میان سلسله محشر شدی عظیم
در این زمان ندیدم مردی چو او جواد
در این اوان نیامد شخصی چو او کریم
باری خطاب ارجعی از حق چو آمدش
وز این جهان برفت به صد شوق در نعیم
«منعم» بگفت از پی تاریخ فوت او:
«اندر بهشت پاک اسداللّه شد مقیم»
اوصاف
میرزا حسن خان شرح حال مختصری از خود در پایان عمر نگاشته است که خلاصه ای ازآن ذکر می شود:
وی در ده سالگی پدر خود را از دست داد و تحت کفالت برادرش میرزا محمد علی خان مشغول تحصیل شد.
مقدمات عربی را نزد حاجی آخوند که یکی از فضلا و علمای عصر خود و مورد توجه عموم حجج اسلام بلکه تمام اعیان و اشراف و اهالی شهر بود آموخت.
حاجی آخوند در اخلاق و صفات حمیده و روش زندگانی و معاشرت با نوع و طی کردن اوقات خود میانه جامعه و توده، نظیر نداشت، بلکه به حدی مورد توجه عامه بود که او را هیچ وقت، آسوده نمی گذاشتند.
سپس جهت امرار معاش مشغول کار شد و در اصفهان و تهران و رشت به کارهای دولتی پرداخت.
در دوران اقامت در رشت به مدت دو سال از محضر آقا سید علی خدا که از علمای معمر و گوشه نشین بوده و قبلا در اصفهان مدرسه صدر تحصیل حکمت نموده و با پدر میرزا حسن خان دوستی کامل داشته بهره برد.
پس از وفات او و شروع انقلاب مشروطه به فعالیت و همراهی با مشروطه خواهان پرداخت و در رشت کتابخانه و قرائتخانه ای نیز دایر نموده و به انجام وظایف ملی پرداخت. پس از حمله روس ها به اصفهان آمد و به ریاست مالیه گلپایگان و کمره و خوانسار رسید.
وی مدت 15 سال سمت منشی باشی کنسول گری انگلیس را در اصفهان برعهده داشت. پس از جنگ جهانی و ورود آلمان ها به اصفهان وی نیز متواری شد و پس از بازگشت دوباره به اصفهان به ریاست دفتر شهرداری منصوب شده و سپس در فرمانداری مشغول به کار شد.
وی مردی فاضل، خوش بیان، گشاده دست و به حسن سلوک مشهور و خانه اش همواره مجمع شعرا و نویسندگان و اهل ذوق و ادب بود.
او از اعضای انجمن ادبی شیدا بوده و چند نمونه از اشعارش در دوره اوّل «مجله دانشکده» به چاپ رسیده است. خود نیز انجمنی به نام انجمن محبّت را تأسیس کرد.
چند نمونه از اشعار فرمان آرا در کتاب «کارنامه خاندان قائنی» ذکر شده است.
وفات
وی در دوم ذی القعده 1358ق درگذشت و در یکی از اطاق های شمالی تکیه دفن شد. سنگ نوشته مزارش چنین است:
حسن بن اسداللّه چو رفت
با ولای اسداللّه ز جهان
هاتفی گفت که فرمان آرا
رفت از دار فنا سوی جنان
کرد بیرون سر از جنّت و گفت
پی تاریخ وفات: «الغفران»[۲]
پانویس
منبع
برگرفته از : گلشن اهل سلوک ، رحیم قاسمی، ناشر: کانون پژوهش؛ مجموعه فرهنگی مذهبی تخت فولاد، چاپ دوم 1387.