این دانشنامه در حال تصحیح و تکمیل می باشد. از این رو محتوای آن قابل ارجاع نیست. پیشنهاد عناوین - ارتباط با ما
تفاوت میان نسخههای «بهاءالدین بن علی برهانی اصفهانی»
Kh1.Alizadeh (بحث | مشارکتها) (اصلاح جزئی) |
Kh1.ghorbani (بحث | مشارکتها) (تصحیح صفحه) |
||
سطر ۷: | سطر ۷: | ||
==اشعار== | ==اشعار== | ||
وی طبعـی روان داشـته و گاه گاهی اشعاری می سروده است.<ref>مهدوی، تذكره شعرای معاصر اصفهان، | وی طبعـی روان داشـته و گاه گاهی اشعاری می سروده است.<ref>مهدوی، تذكره شعرای معاصر اصفهان، ص۹۴. همو، سيری در تاريخ تخت فولاد اصفهان، ص ۱۹۱.</ref> | ||
[[سید مصلح الدین مهدوی|مرحوم مهدوی]] او را از واعظان و گويندگان طراز اول اصفهان معرفی مـی كنـد و می نويسد:<blockquote>«واعظی است متعظّ، پدرش از پيشه وران و صنعتگران بوده ذوق فطـری و استعداد ذاتی او را به سمت علوم كشانيده، در فقه و اصول و اخبار زحمت ها كشـيده، به قدر همت خود ذخيره ای اندوخته، گاهی به مقتضای حال، شعر می سرايد».</blockquote>از جمله اشعار اوست: | [[سید مصلح الدین مهدوی|مرحوم مهدوی]] او را از واعظان و گويندگان طراز اول اصفهان معرفی مـی كنـد و می نويسد:<blockquote>«واعظی است متعظّ، پدرش از پيشه وران و صنعتگران بوده ذوق فطـری و استعداد ذاتی او را به سمت علوم كشانيده، در فقه و اصول و اخبار زحمت ها كشـيده، به قدر همت خود ذخيره ای اندوخته، گاهی به مقتضای حال، شعر می سرايد».</blockquote>از جمله اشعار اوست: | ||
{{شعر}} | {{شعر}} | ||
سطر ۱۸: | سطر ۱۸: | ||
{{ب|شها به سوی تو دست گدای توسـت دراز |ببين به نالـه ی سـوزان و چشـم گريـانش }} | {{ب|شها به سوی تو دست گدای توسـت دراز |ببين به نالـه ی سـوزان و چشـم گريـانش }} | ||
{{ب|الــی جنابــك هــذا الفقيــر مــد يديــه |روا مــدار گرفتــار يــأس و حرمــانش }} | {{ب|الــی جنابــك هــذا الفقيــر مــد يديــه |روا مــدار گرفتــار يــأس و حرمــانش }} | ||
{{ب|ز شوق قرب جوارت طپد چو بسمل دل| كه تا حريم تو پرد به وسـع و عرفـانش<ref>مهدوی، تذكره شعرای معاصر اصفهان، ص ۹۴ </ref>}} | {{ب|ز شوق قرب جوارت طپد چو بسمل دل| كه تا حريم تو پرد به وسـع و عرفـانش<ref>مهدوی، تذكره شعرای معاصر اصفهان، ص ۹۴.</ref><ref>مهدوی، اعلام اصفهان، ج۲، ص ۱۸۱.</ref>}} | ||
{{پایان شعر}} | {{پایان شعر}} | ||
چنانكه مشاهده می شود در بيت پنجم اين قطعـه اشـاره ای بـه مـاجرای حـديث سلسلةالذهب دارد. | چنانكه مشاهده می شود در بيت پنجم اين قطعـه اشـاره ای بـه مـاجرای حـديث سلسلةالذهب دارد. | ||
سطر ۲۶: | سطر ۲۶: | ||
==منبع== | ==منبع== | ||
برگرفته از کتاب [[تذكره شعرای تخت فولاد اصفهان]]: معرفی شعرای مدفون در تخت فولاد اصفهان، عليرضا لطفی (حامد اصفهانی)، اصفهان: سازمان فرهنگی تفريحی شهرداری اصفهان، ۱۳۹۰. | برگرفته از کتاب [[تذكره شعرای تخت فولاد اصفهان]]: معرفی شعرای مدفون در تخت فولاد اصفهان، عليرضا لطفی (حامد اصفهانی)، اصفهان: سازمان فرهنگی تفريحی شهرداری اصفهان، ۱۳۹۰. | ||
[[ | |||
برگرفته از: [[سید مصلح الدین مهدوی|مهدوی]]، مصلح الدین، [[اعلام اصفهان]]، اصفهان: سازمان فرهنگی تفريحی شهرداری اصفهان، ۱۳۸۶. | |||
[[رده:شعرای روحانی حوزه علمیه اصفهان]] | [[رده:شعرای روحانی حوزه علمیه اصفهان]] | ||
[[رده:اعلام اصفهان،ج۲]] |
نسخهٔ ۲۹ شهریور ۱۴۰۱، ساعت ۰۹:۰۰
شيخ بهاءالدين(وهاب) برهانی، معروف به برهان الواعظين عالم، فاضل و اديب، فرزند ملّا علی معلم، از خطبا و شعرای قرن چهاردهم هجری قمری در اصـفهان اسـت .
معرفی
وی تحصيلات علوم دينی را در اصفهان طی نمود و از علمـای بزرگـی، همچـون آيـات عظام:سيد ابوالحسن اصفهانی و ميرزا محمدحسين نائينی، اجازه نقل حديث و روايت دريافت نموده و سپس به وعظ و خطابه پرداخت.
در اواخر عمر چندين سال در پی بيماری خانه نشين بود؛ اما هيچگاه از جاده صبر و شكيبايی خارج نشد، تا اينكـه در چهارم صفر ۱۳۹۳ ديـده از جهـان فـرو بسـت و در تكيـه آقـا سـيد محمـد لطيف خواجويی داخل اطاق آقا سيد محمد لطيف مدفون گرديد.
اشعار
وی طبعـی روان داشـته و گاه گاهی اشعاری می سروده است.[۱]
مرحوم مهدوی او را از واعظان و گويندگان طراز اول اصفهان معرفی مـی كنـد و می نويسد:
«واعظی است متعظّ، پدرش از پيشه وران و صنعتگران بوده ذوق فطـری و استعداد ذاتی او را به سمت علوم كشانيده، در فقه و اصول و اخبار زحمت ها كشـيده، به قدر همت خود ذخيره ای اندوخته، گاهی به مقتضای حال، شعر می سرايد».
از جمله اشعار اوست:
ضريح پاك رضا را ببـوس و شـيرين كـن | لــب از حــلاوت خلّــاق آب حيــوانش | |
ببين به چشم حقيقت كه هسـت در بـاطن | تمــام عــالم هســتی بــه زيــر فرمــانش | |
مقيم بارگهش همچـو حلقـه بـر در بـاش | كه بهـره يـاب شـوی از عمـيم احسـانش | |
يگانــه قبلــه هفــتم امــام هشــتم آنــك | خـدای كــرده بــه اقلــيم عشــق ســلطانش | |
قبـــول مـــی نشـــود لا الـــه الّـــا اللّـــه | مگر به شرط ولايت كـه اوسـت اركـانش | |
چه تاج های مكلّل چـه جبـه هـای عزيـز | رسد ز صـدق دمـادم بـه خـاك ايـوانش | |
شها به سوی تو دست گدای توسـت دراز | ببين به نالـه ی سـوزان و چشـم گريـانش | |
الــی جنابــك هــذا الفقيــر مــد يديــه | روا مــدار گرفتــار يــأس و حرمــانش | |
ز شوق قرب جوارت طپد چو بسمل دل | كه تا حريم تو پرد به وسـع و عرفـانش[۲][۳] |
چنانكه مشاهده می شود در بيت پنجم اين قطعـه اشـاره ای بـه مـاجرای حـديث سلسلةالذهب دارد.
پانویس
منبع
برگرفته از کتاب تذكره شعرای تخت فولاد اصفهان: معرفی شعرای مدفون در تخت فولاد اصفهان، عليرضا لطفی (حامد اصفهانی)، اصفهان: سازمان فرهنگی تفريحی شهرداری اصفهان، ۱۳۹۰.
برگرفته از: مهدوی، مصلح الدین، اعلام اصفهان، اصفهان: سازمان فرهنگی تفريحی شهرداری اصفهان، ۱۳۸۶.