این دانشنامه در حال تصحیح و تکمیل می باشد. از این رو محتوای آن قابل ارجاع نیست. پیشنهاد عناوین - ارتباط با ما
تفاوت میان نسخههای «شهید محمد رضا قاصر»
Kh1.javani (بحث | مشارکتها) |
جز (اصلاح لینک) |
||
(۸ نسخهٔ میانی ویرایششده توسط ۴ کاربر نشان داده نشده) | |||
سطر ۱: | سطر ۱: | ||
{{جعبه زندگینامه|تاریخ درگذشت=۱۳۶۴/۱۱/۲۵|مکان درگذشت=منطقه عملیاتی فاو-والفجر۸|پدر=قاسم|تاریخ تولد=۱۳۴۷|مکان تولد=مبارکه|از دانشگاه=[[حوزه علمیه امام محمد تقی (ع) مبارکه|حوزه علمیه امام محمد تقی مبارکه]]|مدفن=گلستان شهدای مبارکه|تصویر=محمد رضا قاصر.jpg|عرض_تصویر=170}} | |||
{{قلم رنگ۱|قرمز| |شهید}} '''محمد رضا قاصر''' یکم فروردین ۱۳۴۷، در شهرستان مبارکه چشم به جهان گشود. پدرش قاسم، فروشنده بود و مادرش سلطنت نام داشت. تا پایان دوره راهنمایی درس خواند. سپس سپس به فراگیری علوم دینی و حوزوی تا سطح [[مقاطع تحصیلی حوزه های علمیه|(مقدمات)]] پرداخت. به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت. بیست و پنجم بهمن ۱۳۶۴، در فاو عراق بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید. مزار او در گلزار شهدای زادگاهش واقع است.<ref>واحد تحقیقات امام زاده شاه جمال با همكاری سازمان بنیاد شهید و امور ایثارگران، فرهنگ اعلام شهدای روحانی ، ص، ۵۴۰.</ref> | |||
{{ | |||
من مانده بودم و غم بی خبری از دو جگر گوشه ام ! پسر بزرگم علیرضا مجروح شده بود و از محمدرضا هم خبری نداشتم به صدای درب حیاط را شنیدم، علیرضا بود. پس از بهبود به خانه آمد، خبر برادرش را از او گرفتم، سرش را پایین انداخت. گذشت تا با سبدی از گل های انتظار به استقبالش بروم اما.... بعدها فهمیدم در عملیات والفجر ۸ مجروح شده، در حالی که جسم مجروح او را برای مداوا به پشت جبهه انتقال می دادند خودروی آنها زیر رگبار آتش دشمن قرار می گیرد و محمدرضا به شهادت می رسد. | ==خاطرات شهید== | ||
من مانده بودم و غم بی خبری از دو جگر گوشه ام ! پسر بزرگم علیرضا مجروح شده بود و از محمدرضا هم خبری نداشتم به صدای درب حیاط را شنیدم، علیرضا بود. پس از بهبود به خانه آمد، خبر برادرش را از او گرفتم، سرش را پایین انداخت. گذشت تا با سبدی از گل های انتظار به استقبالش بروم اما.... بعدها فهمیدم در عملیات والفجر ۸ مجروح شده، در حالی که جسم مجروح او را برای مداوا به پشت جبهه انتقال می دادند خودروی آنها زیر رگبار آتش دشمن قرار می گیرد و محمدرضا به شهادت می رسد. | |||
== | پیکر ناشناس او را به مشهد می برند و گرد حریم قدسی امام هشتم طواف می دهند و از روی شماره تلفن همرزمش که در جیبش پیدا می شود، موطن او را شناسایی می کنند. بیست و پنج روز بعد به مبارکه انتقال می یابد و اکنون من هستم و داغ بحران اوکه تنها تسکین جانم، سفر به آرامگاه نورانیش و تلاوت آیه های قرآن بر مزار اوست. <ref>کنگره شهدای طلبه و روحانی استان اصفهان، شاهدان روحانی ،ص۴۱۲.</ref> | ||
==پانویس== | |||
<references /> | <references /> | ||
==منابع== | |||
*واحد تحقیقات امام زاده شاه جمال با همكاری سازمان بنیاد شهید و امور ایثارگران، [https://www.ghbook.ir/index.php?name=%D9%81%D8%B1%D9%87%D9%86%DA%AF%20%D8%A7%D8%B9%D9%84%D8%A7%D9%85%20%D8%B4%D9%87%D8%AF%D8%A7%DB%8C%20%D8%B1%D9%88%D8%AD%D8%A7%D9%86%DB%8C%20:%20%D8%A8%D9%87%20%D9%87%D9%85%D8%B1%D8%A7%D9%87%20%D8%B2%D9%86%D8%AF%DA%AF%D9%8A%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87%20%D8%B4%D9%87%D8%AF%D8%A7%DB%8C%20%D8%B1%D9%88%D8%AD%D8%A7%D9%86%DB%8C&option=com_dbook&task=readonline&book_id=15516&page=1&chkhashk=18A0AD00E3&Itemid=218&lang=fa&tmpl=component فرهنگ اعلام شهدای روحانی: به همراه زندگينامه شهدای روحانی]، قم: معاونت پژوهش و ارتباطات فرهنگی امام زاده شاه جمال ، ۱۳98. | |||
*کنگره شهدای طلبه و روحانی استان اصفهان، [[شاهدان روحانی (کتاب)|شاهدان روحانی: یادنامه کنگره شهدای طلبه و روحانی استان اصفهان]]، اصفهان: وسپان، 1388. | |||
[[رده:شهدای حوزه علمیه اصفهان]] | [[رده:شهدای حوزه علمیه اصفهان]] | ||
[[رده:شهدای مبارکه]] | [[رده:شهدای طلبه و روحانی (شهرستان مبارکه)]] |
نسخهٔ کنونی تا ۲۲ بهمن ۱۴۰۱، ساعت ۱۲:۵۳
شهید محمد رضا قاصر | |
---|---|
![]() | |
زادهٔ | ۱۳۴۷ مبارکه |
درگذشت/شهادت | ۱۳۶۴/۱۱/۲۵ منطقه عملیاتی فاو-والفجر۸ |
مدفن | گلستان شهدای مبارکه |
محل تحصیل | حوزه علمیه امام محمد تقی مبارکه |
والدین |
|
شهید محمد رضا قاصر یکم فروردین ۱۳۴۷، در شهرستان مبارکه چشم به جهان گشود. پدرش قاسم، فروشنده بود و مادرش سلطنت نام داشت. تا پایان دوره راهنمایی درس خواند. سپس سپس به فراگیری علوم دینی و حوزوی تا سطح (مقدمات) پرداخت. به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت. بیست و پنجم بهمن ۱۳۶۴، در فاو عراق بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید. مزار او در گلزار شهدای زادگاهش واقع است.[۱]
خاطرات شهید
من مانده بودم و غم بی خبری از دو جگر گوشه ام ! پسر بزرگم علیرضا مجروح شده بود و از محمدرضا هم خبری نداشتم به صدای درب حیاط را شنیدم، علیرضا بود. پس از بهبود به خانه آمد، خبر برادرش را از او گرفتم، سرش را پایین انداخت. گذشت تا با سبدی از گل های انتظار به استقبالش بروم اما.... بعدها فهمیدم در عملیات والفجر ۸ مجروح شده، در حالی که جسم مجروح او را برای مداوا به پشت جبهه انتقال می دادند خودروی آنها زیر رگبار آتش دشمن قرار می گیرد و محمدرضا به شهادت می رسد.
پیکر ناشناس او را به مشهد می برند و گرد حریم قدسی امام هشتم طواف می دهند و از روی شماره تلفن همرزمش که در جیبش پیدا می شود، موطن او را شناسایی می کنند. بیست و پنج روز بعد به مبارکه انتقال می یابد و اکنون من هستم و داغ بحران اوکه تنها تسکین جانم، سفر به آرامگاه نورانیش و تلاوت آیه های قرآن بر مزار اوست. [۲]
پانویس
منابع
- واحد تحقیقات امام زاده شاه جمال با همكاری سازمان بنیاد شهید و امور ایثارگران، فرهنگ اعلام شهدای روحانی: به همراه زندگينامه شهدای روحانی، قم: معاونت پژوهش و ارتباطات فرهنگی امام زاده شاه جمال ، ۱۳98.
- کنگره شهدای طلبه و روحانی استان اصفهان، شاهدان روحانی: یادنامه کنگره شهدای طلبه و روحانی استان اصفهان، اصفهان: وسپان، 1388.