این دانشنامه در حال تصحیح و تکمیل می باشد. از این رو محتوای آن قابل ارجاع نیست. پیشنهاد عناوین - ارتباط با ما
تفاوت میان نسخههای «شیخ بهائی»
A.mozafari (بحث | مشارکتها) (ایجاد) |
A.mozafari (بحث | مشارکتها) |
||
سطر ۷: | سطر ۷: | ||
== زندگی نامه == | ==زندگی نامه== | ||
=== ولادت === | ===ولادت=== | ||
بهاءالدین عاملی در ۱۷ محرم سال ۹۵۳ق در بعلبک به دنیا آمد.<ref>قمی، وقایع الایام، ۱۳۸۹ش، ص۲۴۲.</ref> محل زندگی وی جُبَع یا جُباع، از روستاهای جبل عامل بوده است. <ref>مجلسـی، محمدباقر، ج۱۰۴، ص۱، ۱۴، ۲۰، ۲۴، ۲۷، ۳۴، ۴۷، ۲۰۸، ۲۱۱؛ مهاجر، ص۱۴۵؛ مدنی، الحدائق، ص۳؛ بحرانی، ص۱۶؛ برهان آزاد، ص۱۴۳ ـ ۱۴۴.</ref> | بهاءالدین عاملی در ۱۷ محرم سال ۹۵۳ق در بعلبک به دنیا آمد.<ref>قمی، وقایع الایام، ۱۳۸۹ش، ص۲۴۲.</ref> محل زندگی وی جُبَع یا جُباع، از روستاهای جبل عامل بوده است. <ref>مجلسـی، محمدباقر، ج۱۰۴، ص۱، ۱۴، ۲۰، ۲۴، ۲۷، ۳۴، ۴۷، ۲۰۸، ۲۱۱؛ مهاجر، ص۱۴۵؛ مدنی، الحدائق، ص۳؛ بحرانی، ص۱۶؛ برهان آزاد، ص۱۴۳ ـ ۱۴۴.</ref> | ||
=== خاندان === | ===خاندان=== | ||
پدرش، عزّالدین حسین بن عبدالصمد حارثی (متوفی ۹۸۴ق)، از شاگردان و دوستان شهید ثانی (متوفی ۹۶۶ق) بود. | پدرش، عزّالدین حسین بن عبدالصمد حارثی (متوفی ۹۸۴ق)، از شاگردان و دوستان شهید ثانی (متوفی ۹۶۶ق) بود. | ||
نسب وی به حارث هَمْدانی (متوفی ۶۵ق) از اصحاب امیرالمومنین(ع) میرسد؛ از این رو به حارثی هَمْدانی نیز شهرت دارد. | نسب وی به حارث هَمْدانی (متوفی ۶۵ق) از اصحاب امیرالمومنین(ع) میرسد؛ از این رو به حارثی هَمْدانی نیز شهرت دارد. | ||
=== کودکی و نوجوانی === | ===کودکی و نوجوانی=== | ||
یک سال بعد از تولد او در بعلبک، خانوادهاش به جبل عامل رفتند اما پس از شهادت شهید ثانی و احساس عدم امنیت در این شهر و نیز به دعوت و تشویق شاه طهماسب اول و علی بن هلال کرکی معروف به شیخ علی مِنشار، شیخ الاسلام اصفهان، از جبل عامل به ایران نقل مکان و در اصفهان ساکن شدند. خانواده او از نخستین علمای شیعه در جبل عامل بودند که در پی استقرار حکومت شیعی صفوی، به ایران مهاجرت کردند. <ref>مهاجر، ص۹۵، ۱۴۶؛ افندی اصفهانی، ریاض العلماء، ج۲، ص۱۱۹؛ عاملی، ص۳۰؛ امین، ج۸، ص۳۶۹؛ اسکندر منشی، ج۱، ص۱۵۵؛ میراحمدی، ص۵۴.</ref> | یک سال بعد از تولد او در بعلبک، خانوادهاش به جبل عامل رفتند اما پس از شهادت شهید ثانی و احساس عدم امنیت در این شهر و نیز به دعوت و تشویق شاه طهماسب اول و علی بن هلال کرکی معروف به شیخ علی مِنشار، شیخ الاسلام اصفهان، از جبل عامل به ایران نقل مکان و در اصفهان ساکن شدند. خانواده او از نخستین علمای شیعه در جبل عامل بودند که در پی استقرار حکومت شیعی صفوی، به ایران مهاجرت کردند. <ref>مهاجر، ص۹۵، ۱۴۶؛ افندی اصفهانی، ریاض العلماء، ج۲، ص۱۱۹؛ عاملی، ص۳۰؛ امین، ج۸، ص۳۶۹؛ اسکندر منشی، ج۱، ص۱۵۵؛ میراحمدی، ص۵۴.</ref> | ||
=== همسر و فرزندان === | ===همسر و فرزندان=== | ||
همسر شیخ بهائی، دختر علی منشار عاملی، زنی دانشمند بود که پس از درگذشت پدر، کتابخانه نفیس ۴ هزار جلدی او را به ارث برد و شیخ بهائی آن را در ۱۰۳۰ق وقف کرد. این کتابخانه پس از وفات شیخ بهایی، به سبب اهمال در نگهداری از بین رفت. <ref>نوری، خاتمه، ج۲، ص۲۳۱ ـ ۲۳۲؛ قمی، فوائد الرضویه، ج۲، ص۵۱۰.</ref>برخی بر این عقیدهاند از این که بهائی مدت زیادی از عمر خود را به تنهایی در سفر گذرانده، میتوان حدس زد که فرزندی نداشته است. بیشتر منابع نیز فرزندی برای او معرفی نکرده و بعضی او را عقیم دانستهاند. <ref>امین، ج۹، ص۲۴۲.</ref> | همسر شیخ بهائی، دختر علی منشار عاملی، زنی دانشمند بود که پس از درگذشت پدر، کتابخانه نفیس ۴ هزار جلدی او را به ارث برد و شیخ بهائی آن را در ۱۰۳۰ق وقف کرد. این کتابخانه پس از وفات شیخ بهایی، به سبب اهمال در نگهداری از بین رفت. <ref>نوری، خاتمه، ج۲، ص۲۳۱ ـ ۲۳۲؛ قمی، فوائد الرضویه، ج۲، ص۵۱۰.</ref>برخی بر این عقیدهاند از این که بهائی مدت زیادی از عمر خود را به تنهایی در سفر گذرانده، میتوان حدس زد که فرزندی نداشته است. بیشتر منابع نیز فرزندی برای او معرفی نکرده و بعضی او را عقیم دانستهاند. <ref>امین، ج۹، ص۲۴۲.</ref> | ||
=== '''تحصیلات و اساتید''' === | ==='''تحصیلات و اساتید'''=== | ||
بیشتر تحصیلات ایشان، در قزوین بود که آن زمان حوزه علمی فعّالی داشت. پس از قزوین، در اصفهان به تحصیل خود ادامه داد. | بیشتر تحصیلات ایشان، در قزوین بود که آن زمان حوزه علمی فعّالی داشت. پس از قزوین، در اصفهان به تحصیل خود ادامه داد. | ||
بخی ااساتید شاخص ایشان از این قرار است؛ | بخی ااساتید شاخص ایشان از این قرار است؛ | ||
* [[حسین بن عبدالصمد حارثی|عزّالدین حسین بن عبدالصمد حارثی]] ( ادبیات عرب، تفسیر، حدیث، و علوم معقول)؛ شیخ از پدر اجازه نقل روایت نیز دریافت نموده است. | *[[حسین بن عبدالصمد حارثی|عزّالدین حسین بن عبدالصمد حارثی]] ( ادبیات عرب، تفسیر، حدیث، و علوم معقول)؛ شیخ از پدر اجازه نقل روایت نیز دریافت نموده است. | ||
* ملاّ عبدالله یزدی؛ | *ملاّ عبدالله یزدی؛ | ||
* ملاّ علی مُذَهّب؛ | *ملاّ علی مُذَهّب؛ | ||
* ملا علی قائنی؛ | *ملا علی قائنی؛ | ||
* ملا محمد باقر یزدی؛ | *ملا محمد باقر یزدی؛ | ||
* شیخ احمد گچایی؛ | *شیخ احمد گچایی؛ | ||
* شیخ عبدالعالی کرکی (درگذشت ۹۹۳ق) فرزند محقق کرکی؛ | *شیخ عبدالعالی کرکی (درگذشت ۹۹۳ق) فرزند محقق کرکی؛ | ||
* محمود دهدار (درگذشت۱۰۱۶ق)؛ | *محمود دهدار (درگذشت۱۰۱۶ق)؛ | ||
* محمّد بن محمّدبن ابی اللّطیف مقدسی شافعی. | *محمّد بن محمّدبن ابی اللّطیف مقدسی شافعی. | ||
=== شاگردان === | ===شاگردان=== | ||
برای ایشان تا ۹۷ شاگرد نام برده شده است که مشهورترین آنها عبارتاند از: | برای ایشان تا ۹۷ شاگرد نام برده شده است که مشهورترین آنها عبارتاند از: | ||
* [[محمد تقی مجلسی|محمدتقی مجلسی]] | *[[محمد تقی مجلسی|محمدتقی مجلسی]] | ||
* [[محسن فیض کاشانی|محمد محسن فیض کاشانی]] | *[[محسن فیض کاشانی|محمد محسن فیض کاشانی]] | ||
* صدرالمتألهین شیرازی | *صدرالمتألهین شیرازی | ||
* سید ماجد بحرانی، که بر الاثناعشریة بهائی تعلیقه نگاشته است. | *سید ماجد بحرانی، که بر الاثناعشریة بهائی تعلیقه نگاشته است. | ||
* شیخ جواد بن سعد بغدادی معروف به فاضل جواد، شارح خلاصة الحساب و زبدة الاصول شیخ بهائی. | *شیخ جواد بن سعد بغدادی معروف به فاضل جواد، شارح خلاصة الحساب و زبدة الاصول شیخ بهائی. | ||
* ملا حسنعلی شوشتری که در ۱۰۳۰ق از بهائی اجازه روایت دریافت داشته است. | *ملا حسنعلی شوشتری که در ۱۰۳۰ق از بهائی اجازه روایت دریافت داشته است. | ||
* ملا خلیل بن غازی قزوینی (متوفی ۱۰۸۹ق) | *ملا خلیل بن غازی قزوینی (متوفی ۱۰۸۹ق) | ||
* شیخ زین الدّین بن محمد نواده شهید ثانی | *شیخ زین الدّین بن محمد نواده شهید ثانی | ||
* ملا صالح مازندرانی | *ملا صالح مازندرانی | ||
* رفیع الدین محمد نائینی مشهور به میرزا رفیعا | *رفیع الدین محمد نائینی مشهور به میرزا رفیعا | ||
=== سفرها === | ===سفرها=== | ||
به نوشته شیخ بهائی<ref>بهائی، الاربعون ص۶۳.</ref> ، وی در سال ۹۷۱ق همراه با پدرش در مشهد بوده است. <ref>بهائی، کلیات، مقدمه نفیسی، ص۲۶.</ref> بعدها پدرش برای مدتی شیخ الاسلام هرات شد، اما وی در قزوین ماند و در ۹۷۹ق و ۹۸۱ق اشعاری در اشتیاق به دیدار پدر و شهر هرات برای او فرستاد. <ref>مدنی، سلافة، ص۲۵۹، ۲۹۶؛ بهائی، کشکول، ج۱، ص۲۸ ـ ۲۹، ۴۶.</ref> در سال ۹۸۳ق پدر شیخ به قزوین آمد و برای سفر حج از شاه اجازه خواست، شاه به خود او اجازه داد اما از همراهی بهاءالدین عاملی با پدر ممانعت و او را به ماندن در قزوین و تدریس علوم مکلف کرد.<ref>افندی اصفهانی، ریاض، ج۲، ص۱۲۰؛ بحرانی، ص۲۶ ـ۲۷؛ بهائی، کلیات، مقدمه نفیسی، ص۲۹.</ref> | به نوشته شیخ بهائی<ref>بهائی، الاربعون ص۶۳.</ref> ، وی در سال ۹۷۱ق همراه با پدرش در مشهد بوده است. <ref>بهائی، کلیات، مقدمه نفیسی، ص۲۶.</ref> بعدها پدرش برای مدتی شیخ الاسلام هرات شد، اما وی در قزوین ماند و در ۹۷۹ق و ۹۸۱ق اشعاری در اشتیاق به دیدار پدر و شهر هرات برای او فرستاد. <ref>مدنی، سلافة، ص۲۵۹، ۲۹۶؛ بهائی، کشکول، ج۱، ص۲۸ ـ ۲۹، ۴۶.</ref> در سال ۹۸۳ق پدر شیخ به قزوین آمد و برای سفر حج از شاه اجازه خواست، شاه به خود او اجازه داد اما از همراهی بهاءالدین عاملی با پدر ممانعت و او را به ماندن در قزوین و تدریس علوم مکلف کرد.<ref>افندی اصفهانی، ریاض، ج۲، ص۱۲۰؛ بحرانی، ص۲۶ ـ۲۷؛ بهائی، کلیات، مقدمه نفیسی، ص۲۹.</ref> | ||
سطر ۶۵: | سطر ۶۵: | ||
<br /> | <br /> | ||
== جایگاه == | ==جایگاه== | ||
=== جایگاه اجتماعی === | |||
شیخ بهائی پس از مرگ پدرش در ۹۸۴ق، در بحرین <ref>بحرانی، ص۲۶ ـ ۲۷؛ بهائی، کلیات، مقدمه نفیسی، ص۲۹.</ref> به امر شاه طهماسب به هرات رفت و به جای او به شیخ الاسلامی هرات منصوب شد. این اولین منصب رسمی وی بود. <ref>مهاجر، ص۱۵۶؛ بهائی، کلیات، مقدمه نفیسی، ص۳۴؛ خوانساری، ج۷، ص۵۸.</ref> | شیخ بهائی پس از مرگ پدرش در ۹۸۴ق، در بحرین <ref>بحرانی، ص۲۶ ـ ۲۷؛ بهائی، کلیات، مقدمه نفیسی، ص۲۹.</ref> به امر شاه طهماسب به هرات رفت و به جای او به شیخ الاسلامی هرات منصوب شد. این اولین منصب رسمی وی بود. <ref>مهاجر، ص۱۵۶؛ بهائی، کلیات، مقدمه نفیسی، ص۳۴؛ خوانساری، ج۷، ص۵۸.</ref> | ||
سطر ۷۳: | سطر ۷۵: | ||
اقامه نماز جمعه اصفهان نیز از جمله مسئولیتهای شیخ در دوران سکونت در اصفهان بوده است.<ref>اسکندر منشی، ج۱، ص۱۵۶.</ref> | اقامه نماز جمعه اصفهان نیز از جمله مسئولیتهای شیخ در دوران سکونت در اصفهان بوده است.<ref>اسکندر منشی، ج۱، ص۱۵۶.</ref> | ||
=== جایگاه علمی === | |||
شیخ بهایی در تمام علوم رسمی زمان خود مهارت داشت و در شماری از آنها منحصر به فرد بود. او در حوزه معارف دینی و علوم اسلامی استاد بود. در سلسله اجازات روایی، از محدثان امامی برجسته قرن یازدهم است و طرق بسیاری از اجازات محدّثین در قرون اخیر به او و از او به پدرش و شهید ثانی منتهی میشود. <ref>خوانساری، ج۷، ص۶۰؛ بهائی، الاربعون حدیثا، ص۶۳ ـ ۶۵.</ref> | |||
وی از ۲۵ سالگی شروع به مطالعه و تحقیق در تفسیر قرآن پرداخت و آن را اشرف علوم دانسته است. <ref>بهائی، العروة الوثقی، ص۴۲ ـ ۴۳.</ref>مهمترین کوشش ایشان، ارائه توجیه و تعلیلی در مورد وضع معانی جدید برای تقسیمبندی احادیث از سوی متأخران است. به گفته وی، وقوع فاصله زمانی بین متأخرین و سلف صالح و احتمال از میان رفتن کتب اصول اخبار، و اشتباه بین احادیث مورد اعتماد قدما با غیر آن، و به طور خلاصه انسداد طرق تشخیص احادیث مورد وثوق قدما، باعث شد تا متأخران به وضع معانی جدید برای اصطلاحاتی چون صحیح، حَسَن و موثّق دست زده و ملاک جدیدی برای تمیز اخبار ارائه دهند. وی همچنین به ریشههای تقسیمبندی قدما و تعریف آنان از صحیح و حسن و موثق اشاره میکند. <ref>بهائی، مشرق الشمسین، ص۲۴، ۳۵؛ نوری، خاتمه، ج۳، ص۴۸۱ ـ ۴۸۲.</ref> | |||
گذشته از علوم و معارف اسلامی، مهمترین حوزه فعالیت علمی شیخ بهائی، ریاضی و سپس معماری و مهندسی بوده و در جغرافیا و نجوم نیز تبحر داشته است.[[پرونده:نگارهای از شیخ بهایی اثر محمدعلیبیک نقاشباشی- نقاش قرن سیزدهم قمری.png|بندانگشتی|211x211پیکسل]] | |||
=='''مذهب'''== | |||
شیعه بودن شیخ بهایی را باتوجه به تعلق او و خانوادهاش به شیعیان جبل عامل و نیز تالیفهای بسیارش در فقه و معارف شیعی غیر قابل تردید دانستهاند. از شاخصترین این آثار قصیده معروف «وسیلة الفوز و الامان» او در مدح امام زمان(عج) و نیز صلوات مشهوری است که برای ۱۴ معصوم ساخت و با عبارت «اللهم صل و سلم و زد و بارک علی صاحب الدعوة النبویة» شروع میشود و آن را خدام بقاع متبرکه در مراسم اعیاد در آستان قدس رضوی و حضرت معصومه(س) و مذکّران شیعه در دیگر مجالس مذهبی میخوانند. <ref>امین، سید حسن، شیخ بهایی عالم بزرگ ذوفنون، ص۱۶-۱۷.</ref> بهاءالدین عاملی در اشعار عربی خود علاوه بر اظهار ارادت و اخلاص کامل به ائمه شیعه و اشتیاق به زیارت قبور ایشان<ref>خوانساری، ج۷، ص۷۰ ـ ۷۱؛ حرّ عاملی، امل، ج۱، ص۱۵۹؛ امینی، ج۱۱، ص۲۷۳ ـ ۲۷۹.</ref>، در مواردی از مخالفان آنها تبری جسته است. <ref>جزایری، ج۱، ص۱۲۴ ـ ۱۲۵؛ خوانساری، ج۷، ص۷۲.</ref> | شیعه بودن شیخ بهایی را باتوجه به تعلق او و خانوادهاش به شیعیان جبل عامل و نیز تالیفهای بسیارش در فقه و معارف شیعی غیر قابل تردید دانستهاند. از شاخصترین این آثار قصیده معروف «وسیلة الفوز و الامان» او در مدح امام زمان(عج) و نیز صلوات مشهوری است که برای ۱۴ معصوم ساخت و با عبارت «اللهم صل و سلم و زد و بارک علی صاحب الدعوة النبویة» شروع میشود و آن را خدام بقاع متبرکه در مراسم اعیاد در آستان قدس رضوی و حضرت معصومه(س) و مذکّران شیعه در دیگر مجالس مذهبی میخوانند. <ref>امین، سید حسن، شیخ بهایی عالم بزرگ ذوفنون، ص۱۶-۱۷.</ref> بهاءالدین عاملی در اشعار عربی خود علاوه بر اظهار ارادت و اخلاص کامل به ائمه شیعه و اشتیاق به زیارت قبور ایشان<ref>خوانساری، ج۷، ص۷۰ ـ ۷۱؛ حرّ عاملی، امل، ج۱، ص۱۵۹؛ امینی، ج۱۱، ص۲۷۳ ـ ۲۷۹.</ref>، در مواردی از مخالفان آنها تبری جسته است. <ref>جزایری، ج۱، ص۱۲۴ ـ ۱۲۵؛ خوانساری، ج۷، ص۷۲.</ref> | ||
محمدامین محبّی <ref>محبی، خلاصة الاثر، ج۳، ص۴۴۰ ـ ۴۴۱.</ref>و احمد خَفاجی <ref>ص۱۰۴.</ref> بر این باورند که بهائی تسنّن خود را از شاه عباس اول که شیعه بود، پنهان | محمدامین محبّی <ref>محبی، خلاصة الاثر، ج۳، ص۴۴۰ ـ ۴۴۱.</ref>و احمد خَفاجی <ref>ص۱۰۴.</ref> بر این باورند که بهائی تسنّن خود را از شاه عباس اول که شیعه بود، پنهان کرده است و او را تنها به سبب افراطی که در محبت ائمه شیعه داشته است، شیعه شمردهاند.<ref>بستانی، ج۱۱، ص۴۶۳؛ امینی، ج۱۱، ص۲۵۲.</ref> احتمالا مهمترین سبب این اشتباه، مشی و سلوک شیخ بهائی است که وی در سفرهای خود تقیه کرده است و به سبب مشرب عرفانی خود، با هر ملتی به اقتضای مذهب ایشان رفتار مینمود. | ||
بعضی علمای شیعه بر تسامح بهائی در برخورد با مذاهب دیگر ایراد گرفته و در توثیق او تردید کردهاند<ref>امین، ج۹، ص۲۴۲ ـ ۲۴۳.</ref>، ولی مسلم است که شیخ بهائی فقیه شیعی معتدلی بوده و به شیوه قدما، به اقوال و آثار عامّه نظر داشته است؛ برای نمونه، بر کشاف زمخشری حاشیه نوشته و حاشیهاش بر تفسیر بیضاوی علیرغم ناتمام ماندن، از بهترین حواشی این تفسیر شمرده شده است. <ref>امین، ج۹، ص۲۴۴؛ خوانساری، ج۷، ص۵۹.</ref> | بعضی علمای شیعه بر تسامح بهائی در برخورد با مذاهب دیگر ایراد گرفته و در توثیق او تردید کردهاند<ref>امین، ج۹، ص۲۴۲ ـ ۲۴۳.</ref>، ولی مسلم است که شیخ بهائی فقیه شیعی معتدلی بوده و به شیوه قدما، به اقوال و آثار عامّه نظر داشته است؛ برای نمونه، بر کشاف زمخشری حاشیه نوشته و حاشیهاش بر تفسیر بیضاوی علیرغم ناتمام ماندن، از بهترین حواشی این تفسیر شمرده شده است. <ref>امین، ج۹، ص۲۴۴؛ خوانساری، ج۷، ص۵۹.</ref> | ||
سطر ۸۷: | سطر ۹۳: | ||
از سوی دیگر، بهائی در کسوت فقر و درویشی بوده و علیرغم آمد و شد به دربار صفوی، مشرب تصوف و عرفان داشته و به همین خاطر مورد توجه منابع صوفیه قرار گرفته و گاه یک صوفی تمام عیار معرفی شده است. معصوم علیشاه<ref>ج ۱، ص۱۸۳ و ج۲، ص۳۲۲ و ج۳، ص۲۱۵.</ref>، بهائی را همراه با بسیاری از بزرگان شیعه چون میرداماد، میرفندرسکی، ملا صدرا، مجلسی اول و فیض کاشانی، به سلسله نوربخشیه و نعمت اللهیه منتسب کرده است. آنچه بیش از هر چیز تصوف بهائی را قوت بخشیده، کلمات و اشعار خود اوست. او در آثار خود از محیی الدین ابن عربی با عباراتی مانند جمال العارفین، شیخ جلیل، کامل، عارف و واصل صمدانی تجلیل کرده است.<ref>کشکول، ج۱، ص۴۷؛ ج۲، ۳۳۵، ۳۴۹؛ ج۳، ص۵۶، ۳۲۱؛ بهائی، الاربعون حدیثاً، ص۱۱۴، ۱۱۶، ۴۳۴.</ref> از این رو، بعضی علمای شیعه نیز بر او به دلیل تمایلش به تصوف و بعضی موارد دیگر ایراد گرفتهاند. <ref>تنکابنی، ص۲۴۰ ـ ۲۴۲.</ref> | از سوی دیگر، بهائی در کسوت فقر و درویشی بوده و علیرغم آمد و شد به دربار صفوی، مشرب تصوف و عرفان داشته و به همین خاطر مورد توجه منابع صوفیه قرار گرفته و گاه یک صوفی تمام عیار معرفی شده است. معصوم علیشاه<ref>ج ۱، ص۱۸۳ و ج۲، ص۳۲۲ و ج۳، ص۲۱۵.</ref>، بهائی را همراه با بسیاری از بزرگان شیعه چون میرداماد، میرفندرسکی، ملا صدرا، مجلسی اول و فیض کاشانی، به سلسله نوربخشیه و نعمت اللهیه منتسب کرده است. آنچه بیش از هر چیز تصوف بهائی را قوت بخشیده، کلمات و اشعار خود اوست. او در آثار خود از محیی الدین ابن عربی با عباراتی مانند جمال العارفین، شیخ جلیل، کامل، عارف و واصل صمدانی تجلیل کرده است.<ref>کشکول، ج۱، ص۴۷؛ ج۲، ۳۳۵، ۳۴۹؛ ج۳، ص۵۶، ۳۲۱؛ بهائی، الاربعون حدیثاً، ص۱۱۴، ۱۱۶، ۴۳۴.</ref> از این رو، بعضی علمای شیعه نیز بر او به دلیل تمایلش به تصوف و بعضی موارد دیگر ایراد گرفتهاند. <ref>تنکابنی، ص۲۴۰ ـ ۲۴۲.</ref> | ||
بهائی بیش از سایر علما و فقهای امامیه تمایل به عرفان داشته است. به گفته علامه مجلسی، وی اهل چله نشینی و ریاضات شرعی بوده و به شاگرد خود محمدتقی مجلسی تعلیم ذکر داده است.<ref>جعفریان، دین، ص۲۶۶؛ جعفریان، رویارویی، ص۱۲۵؛ معصوم علیشاه، ج۱، ص۲۸۴.</ref> با این همه، در بعضی منابع به بیزاری بهائی از صوفیان و دراویش زمان خود و آداب و عقاید ایشان اشاره شده است. <ref>کشمیری، ص۳۳؛ کرمانشاهی، ج۲، ص۳۹۷.</ref>خود | بهائی بیش از سایر علما و فقهای امامیه تمایل به عرفان داشته است. به گفته علامه مجلسی، وی اهل چله نشینی و ریاضات شرعی بوده و به شاگرد خود محمدتقی مجلسی تعلیم ذکر داده است.<ref>جعفریان، دین، ص۲۶۶؛ جعفریان، رویارویی، ص۱۲۵؛ معصوم علیشاه، ج۱، ص۲۸۴.</ref> با این همه، در بعضی منابع به بیزاری بهائی از صوفیان و دراویش زمان خود و آداب و عقاید ایشان اشاره شده است. <ref>کشمیری، ص۳۳؛ کرمانشاهی، ج۲، ص۳۹۷.</ref>خود اونیز در داستان رمزی گربه و موش <ref>مینوی، موش، ص۴۹ ـ ۵۵؛ منزوی، ج۲، ص۱۷۲۶.</ref>و در اشعارش، از صوفیان ریاکار انتقاد شدیدی کرده است. از این رو از بعضی علمای شیعه در دفاع از شیخ بهائی و عدم انتساب او به تصوف اصطلاحی، شواهدی نقل شده است. <ref>حرّ عاملی، الاثناعشریة، ص۱۶، ۳۴، ۵۳؛ کشمیری، ص۳۲ ـ ۳۳؛ امین، ج۹، ص۲۴۲؛ قمی، سفینة البحار، ج۲، ص۵۸؛ بهاءالدین عاملی، کلیات، مقدمه نفیسی، ص۴۶ ـ ۴۷؛ امینی، ج۱۱، ص۲۸۳ ـ ۲۸۴.</ref> | ||
== آثار و فغالیتها == | |||
=== آثار مکتوب === | |||
==پانویس== | ==پانویس== | ||
<references /> | <references /> |
نسخهٔ ۲۱ آبان ۱۴۰۱، ساعت ۱۱:۲۲
محمد بن عزّالدین حسین معروف به بهاءالدین عاملی و شیخ بهایی؛ حکیم، شاعر، منجم، ریاضیدان، فیلسوف و فقیه نامدار عصر صفویه است. از ایشان علاوه بر آثار علمی و ادبی، شاهکار های مهندسی و عجایب معماری متعددی به یادگار مانده است.
زندگی نامه
ولادت
بهاءالدین عاملی در ۱۷ محرم سال ۹۵۳ق در بعلبک به دنیا آمد.[۱] محل زندگی وی جُبَع یا جُباع، از روستاهای جبل عامل بوده است. [۲]
خاندان
پدرش، عزّالدین حسین بن عبدالصمد حارثی (متوفی ۹۸۴ق)، از شاگردان و دوستان شهید ثانی (متوفی ۹۶۶ق) بود.
نسب وی به حارث هَمْدانی (متوفی ۶۵ق) از اصحاب امیرالمومنین(ع) میرسد؛ از این رو به حارثی هَمْدانی نیز شهرت دارد.
کودکی و نوجوانی
یک سال بعد از تولد او در بعلبک، خانوادهاش به جبل عامل رفتند اما پس از شهادت شهید ثانی و احساس عدم امنیت در این شهر و نیز به دعوت و تشویق شاه طهماسب اول و علی بن هلال کرکی معروف به شیخ علی مِنشار، شیخ الاسلام اصفهان، از جبل عامل به ایران نقل مکان و در اصفهان ساکن شدند. خانواده او از نخستین علمای شیعه در جبل عامل بودند که در پی استقرار حکومت شیعی صفوی، به ایران مهاجرت کردند. [۳]
همسر و فرزندان
همسر شیخ بهائی، دختر علی منشار عاملی، زنی دانشمند بود که پس از درگذشت پدر، کتابخانه نفیس ۴ هزار جلدی او را به ارث برد و شیخ بهائی آن را در ۱۰۳۰ق وقف کرد. این کتابخانه پس از وفات شیخ بهایی، به سبب اهمال در نگهداری از بین رفت. [۴]برخی بر این عقیدهاند از این که بهائی مدت زیادی از عمر خود را به تنهایی در سفر گذرانده، میتوان حدس زد که فرزندی نداشته است. بیشتر منابع نیز فرزندی برای او معرفی نکرده و بعضی او را عقیم دانستهاند. [۵]
تحصیلات و اساتید
بیشتر تحصیلات ایشان، در قزوین بود که آن زمان حوزه علمی فعّالی داشت. پس از قزوین، در اصفهان به تحصیل خود ادامه داد.
بخی ااساتید شاخص ایشان از این قرار است؛
- عزّالدین حسین بن عبدالصمد حارثی ( ادبیات عرب، تفسیر، حدیث، و علوم معقول)؛ شیخ از پدر اجازه نقل روایت نیز دریافت نموده است.
- ملاّ عبدالله یزدی؛
- ملاّ علی مُذَهّب؛
- ملا علی قائنی؛
- ملا محمد باقر یزدی؛
- شیخ احمد گچایی؛
- شیخ عبدالعالی کرکی (درگذشت ۹۹۳ق) فرزند محقق کرکی؛
- محمود دهدار (درگذشت۱۰۱۶ق)؛
- محمّد بن محمّدبن ابی اللّطیف مقدسی شافعی.
شاگردان
برای ایشان تا ۹۷ شاگرد نام برده شده است که مشهورترین آنها عبارتاند از:
- محمدتقی مجلسی
- محمد محسن فیض کاشانی
- صدرالمتألهین شیرازی
- سید ماجد بحرانی، که بر الاثناعشریة بهائی تعلیقه نگاشته است.
- شیخ جواد بن سعد بغدادی معروف به فاضل جواد، شارح خلاصة الحساب و زبدة الاصول شیخ بهائی.
- ملا حسنعلی شوشتری که در ۱۰۳۰ق از بهائی اجازه روایت دریافت داشته است.
- ملا خلیل بن غازی قزوینی (متوفی ۱۰۸۹ق)
- شیخ زین الدّین بن محمد نواده شهید ثانی
- ملا صالح مازندرانی
- رفیع الدین محمد نائینی مشهور به میرزا رفیعا
سفرها
به نوشته شیخ بهائی[۶] ، وی در سال ۹۷۱ق همراه با پدرش در مشهد بوده است. [۷] بعدها پدرش برای مدتی شیخ الاسلام هرات شد، اما وی در قزوین ماند و در ۹۷۹ق و ۹۸۱ق اشعاری در اشتیاق به دیدار پدر و شهر هرات برای او فرستاد. [۸] در سال ۹۸۳ق پدر شیخ به قزوین آمد و برای سفر حج از شاه اجازه خواست، شاه به خود او اجازه داد اما از همراهی بهاءالدین عاملی با پدر ممانعت و او را به ماندن در قزوین و تدریس علوم مکلف کرد.[۹]
وی پس از مدتی برای سفر حج، از شیخ الاسلامی کناره گرفت و مسافرت طولانی خود را آغاز کرد و در ۱۰۲۵ق به اصفهان بازگشت و از آن پس تا آخر عمر همراه شاه عباس بود. وی در این سفر، به عراق و حلب، شام و مصر و سَراَندیب (سِیلان)، حجاز و بیت المقدس رفته است.[۱۰]
ایشان در سفرهای خود، ناشناس و در کسوت فقر و درویشی سیر کرده و با ارباب ادیان و مذاهب اسلامی به بحث و احتجاج پرداخته و در بعضی موارد تقیه کرده است.
او در راه بازگشت از حج به تبریز رفت و حدود یک سال در آنجا ماند. وی سفری نیز به کَرْک نوح در جبل عامل داشته و در آنجا با شیخ حسن صاحب معالم (متوفی ۱۰۱۱ق) دیدار کرد. از آثار وی چنین برمی آید که وی به شهرهای دیگری چون کاظمین، هرات، آذربایجان و قم و شیروان نیز مسافرت کرده است. [۱۱]
از سفرهای تاریخی شیخ بهائی، سفر پیاده او به مشهد است. بار اول، در ۲۵ ذیالحجه ۱۰۰۸ق بود. در این زمان، شاه عباس به شکرانه فتح خراسان، از طوس تا حرم امام رضا (ع) را پیاده رفت و شیخ بهایی نیز او را همراهی کرد. سه سال بعد، شاه عباس به سبب نذری كه داشت دوباره با پای پياده از اصفهان به مشهد رفت و ۳ ماه در اين شهر ماند كه در اين سفر نيز شيخ بهائی همراه او بود.
جایگاه
جایگاه اجتماعی
شیخ بهائی پس از مرگ پدرش در ۹۸۴ق، در بحرین [۱۲] به امر شاه طهماسب به هرات رفت و به جای او به شیخ الاسلامی هرات منصوب شد. این اولین منصب رسمی وی بود. [۱۳]
پس از وفات پدر همسرش (شیخ علی منشار) در همان سال، شیخ الاسلام اصفهان شد. حکم شیخ الاسلامی او را شاه اسماعیل دوم (حک: ۹۸۴ ـ ۹۸۵) یا شاه محمد خدابنده (حک: ۹۸۵ ـ ۹۹۵) صادر کرد. عدهای گفتهاند شاه عباس اول که در ۹۹۶ق به حکومت رسید، فرمان شیخ الاسلامی او را صادر کرده است. [۱۴]
این منصب مورد رضایت و علاقه او نبود و همچنان گرایش به عزلت داشت و در زهد و درویشی به سر میبرد. [۱۵] ایشان منزلت و قرب خاصی در دربار صفوی داشت و در دانش، تقوا، کفایت و کاردانی مورد اعتماد شاه عباس اول و طرف مشورت او قرار میگرفت. به نوشته اسکندر منشی[۱۶]، شاه از محضر بهائی بهره میبرد و وجود او را بسیار مغتنم میشمرد، تا آنجا که پس از بازگشت بهائی از سفر طولانی، به استقبال او آمد و ریاست علمای ایران را به او پیشنهاد کرد که نپذیرفت.[۱۷] شاه در امور شرعی خانوادگی نیز به وی رجوع میکرد. [۱۸]
اقامه نماز جمعه اصفهان نیز از جمله مسئولیتهای شیخ در دوران سکونت در اصفهان بوده است.[۱۹]
جایگاه علمی
شیخ بهایی در تمام علوم رسمی زمان خود مهارت داشت و در شماری از آنها منحصر به فرد بود. او در حوزه معارف دینی و علوم اسلامی استاد بود. در سلسله اجازات روایی، از محدثان امامی برجسته قرن یازدهم است و طرق بسیاری از اجازات محدّثین در قرون اخیر به او و از او به پدرش و شهید ثانی منتهی میشود. [۲۰]
وی از ۲۵ سالگی شروع به مطالعه و تحقیق در تفسیر قرآن پرداخت و آن را اشرف علوم دانسته است. [۲۱]مهمترین کوشش ایشان، ارائه توجیه و تعلیلی در مورد وضع معانی جدید برای تقسیمبندی احادیث از سوی متأخران است. به گفته وی، وقوع فاصله زمانی بین متأخرین و سلف صالح و احتمال از میان رفتن کتب اصول اخبار، و اشتباه بین احادیث مورد اعتماد قدما با غیر آن، و به طور خلاصه انسداد طرق تشخیص احادیث مورد وثوق قدما، باعث شد تا متأخران به وضع معانی جدید برای اصطلاحاتی چون صحیح، حَسَن و موثّق دست زده و ملاک جدیدی برای تمیز اخبار ارائه دهند. وی همچنین به ریشههای تقسیمبندی قدما و تعریف آنان از صحیح و حسن و موثق اشاره میکند. [۲۲]
گذشته از علوم و معارف اسلامی، مهمترین حوزه فعالیت علمی شیخ بهائی، ریاضی و سپس معماری و مهندسی بوده و در جغرافیا و نجوم نیز تبحر داشته است.
مذهب
شیعه بودن شیخ بهایی را باتوجه به تعلق او و خانوادهاش به شیعیان جبل عامل و نیز تالیفهای بسیارش در فقه و معارف شیعی غیر قابل تردید دانستهاند. از شاخصترین این آثار قصیده معروف «وسیلة الفوز و الامان» او در مدح امام زمان(عج) و نیز صلوات مشهوری است که برای ۱۴ معصوم ساخت و با عبارت «اللهم صل و سلم و زد و بارک علی صاحب الدعوة النبویة» شروع میشود و آن را خدام بقاع متبرکه در مراسم اعیاد در آستان قدس رضوی و حضرت معصومه(س) و مذکّران شیعه در دیگر مجالس مذهبی میخوانند. [۲۳] بهاءالدین عاملی در اشعار عربی خود علاوه بر اظهار ارادت و اخلاص کامل به ائمه شیعه و اشتیاق به زیارت قبور ایشان[۲۴]، در مواردی از مخالفان آنها تبری جسته است. [۲۵]
محمدامین محبّی [۲۶]و احمد خَفاجی [۲۷] بر این باورند که بهائی تسنّن خود را از شاه عباس اول که شیعه بود، پنهان کرده است و او را تنها به سبب افراطی که در محبت ائمه شیعه داشته است، شیعه شمردهاند.[۲۸] احتمالا مهمترین سبب این اشتباه، مشی و سلوک شیخ بهائی است که وی در سفرهای خود تقیه کرده است و به سبب مشرب عرفانی خود، با هر ملتی به اقتضای مذهب ایشان رفتار مینمود.
بعضی علمای شیعه بر تسامح بهائی در برخورد با مذاهب دیگر ایراد گرفته و در توثیق او تردید کردهاند[۲۹]، ولی مسلم است که شیخ بهائی فقیه شیعی معتدلی بوده و به شیوه قدما، به اقوال و آثار عامّه نظر داشته است؛ برای نمونه، بر کشاف زمخشری حاشیه نوشته و حاشیهاش بر تفسیر بیضاوی علیرغم ناتمام ماندن، از بهترین حواشی این تفسیر شمرده شده است. [۳۰]
از سوی دیگر، بهائی در کسوت فقر و درویشی بوده و علیرغم آمد و شد به دربار صفوی، مشرب تصوف و عرفان داشته و به همین خاطر مورد توجه منابع صوفیه قرار گرفته و گاه یک صوفی تمام عیار معرفی شده است. معصوم علیشاه[۳۱]، بهائی را همراه با بسیاری از بزرگان شیعه چون میرداماد، میرفندرسکی، ملا صدرا، مجلسی اول و فیض کاشانی، به سلسله نوربخشیه و نعمت اللهیه منتسب کرده است. آنچه بیش از هر چیز تصوف بهائی را قوت بخشیده، کلمات و اشعار خود اوست. او در آثار خود از محیی الدین ابن عربی با عباراتی مانند جمال العارفین، شیخ جلیل، کامل، عارف و واصل صمدانی تجلیل کرده است.[۳۲] از این رو، بعضی علمای شیعه نیز بر او به دلیل تمایلش به تصوف و بعضی موارد دیگر ایراد گرفتهاند. [۳۳]
بهائی بیش از سایر علما و فقهای امامیه تمایل به عرفان داشته است. به گفته علامه مجلسی، وی اهل چله نشینی و ریاضات شرعی بوده و به شاگرد خود محمدتقی مجلسی تعلیم ذکر داده است.[۳۴] با این همه، در بعضی منابع به بیزاری بهائی از صوفیان و دراویش زمان خود و آداب و عقاید ایشان اشاره شده است. [۳۵]خود اونیز در داستان رمزی گربه و موش [۳۶]و در اشعارش، از صوفیان ریاکار انتقاد شدیدی کرده است. از این رو از بعضی علمای شیعه در دفاع از شیخ بهائی و عدم انتساب او به تصوف اصطلاحی، شواهدی نقل شده است. [۳۷]
آثار و فغالیتها
آثار مکتوب
پانویس
- ↑ قمی، وقایع الایام، ۱۳۸۹ش، ص۲۴۲.
- ↑ مجلسـی، محمدباقر، ج۱۰۴، ص۱، ۱۴، ۲۰، ۲۴، ۲۷، ۳۴، ۴۷، ۲۰۸، ۲۱۱؛ مهاجر، ص۱۴۵؛ مدنی، الحدائق، ص۳؛ بحرانی، ص۱۶؛ برهان آزاد، ص۱۴۳ ـ ۱۴۴.
- ↑ مهاجر، ص۹۵، ۱۴۶؛ افندی اصفهانی، ریاض العلماء، ج۲، ص۱۱۹؛ عاملی، ص۳۰؛ امین، ج۸، ص۳۶۹؛ اسکندر منشی، ج۱، ص۱۵۵؛ میراحمدی، ص۵۴.
- ↑ نوری، خاتمه، ج۲، ص۲۳۱ ـ ۲۳۲؛ قمی، فوائد الرضویه، ج۲، ص۵۱۰.
- ↑ امین، ج۹، ص۲۴۲.
- ↑ بهائی، الاربعون ص۶۳.
- ↑ بهائی، کلیات، مقدمه نفیسی، ص۲۶.
- ↑ مدنی، سلافة، ص۲۵۹، ۲۹۶؛ بهائی، کشکول، ج۱، ص۲۸ ـ ۲۹، ۴۶.
- ↑ افندی اصفهانی، ریاض، ج۲، ص۱۲۰؛ بحرانی، ص۲۶ ـ۲۷؛ بهائی، کلیات، مقدمه نفیسی، ص۲۹.
- ↑ محبّی، خلاصة الاثر، ج۳، ص۴۴۰؛ اسکندر منشی، ج۱، ص۱۵۶ـ ۱۵۷؛ مدرس تبریزی، ج۳، ص۳۰۳.
- ↑ بهائی، مشرق، ص۴۸۰؛ بهائی، الاربعون، ص۵۰۷؛ بهائی، کشکول، ج۱، ص۲۹، ۷۰، ۲۳۶ و ج۲، ص۳۳؛ بهائی، الحدیقة، ص۱۵۶؛ بهائی، مفتاح، ص۸۰۰.
- ↑ بحرانی، ص۲۶ ـ ۲۷؛ بهائی، کلیات، مقدمه نفیسی، ص۲۹.
- ↑ مهاجر، ص۱۵۶؛ بهائی، کلیات، مقدمه نفیسی، ص۳۴؛ خوانساری، ج۷، ص۵۸.
- ↑ اسکندر منشی، ج۱، ص۱۵۶؛ افندی اصفهانی، ریاض، ج۵، ص۹۴؛ حبیب آبادی، ج۳، ص۸۲۲؛ امین، ج۸، ص۳۶۹؛ آقابزرگ طهرانی، طبقات، ص۱۶۳.
- ↑ مدرّس تبریزی، ج۳، ص۳۰۳؛ مدنی، سلافة، ص۲۹۰ ـ ۲۹۱؛ محبّی، نفحة الرّیحانة، ج۲، ص۲۹۲؛ امین، ج۹، ص۲۳۷.
- ↑ ج ۱، ص۱۵۷.
- ↑ طوقان، ص۴۷۴.
- ↑ فلسفی، ج۲، ص۵۶۳، ۵۷۴؛ منجم یزدی، ص۱۰۹، ۲۶۸، ۳۰۱، ۳۴۷.
- ↑ اسکندر منشی، ج۱، ص۱۵۶.
- ↑ خوانساری، ج۷، ص۶۰؛ بهائی، الاربعون حدیثا، ص۶۳ ـ ۶۵.
- ↑ بهائی، العروة الوثقی، ص۴۲ ـ ۴۳.
- ↑ بهائی، مشرق الشمسین، ص۲۴، ۳۵؛ نوری، خاتمه، ج۳، ص۴۸۱ ـ ۴۸۲.
- ↑ امین، سید حسن، شیخ بهایی عالم بزرگ ذوفنون، ص۱۶-۱۷.
- ↑ خوانساری، ج۷، ص۷۰ ـ ۷۱؛ حرّ عاملی، امل، ج۱، ص۱۵۹؛ امینی، ج۱۱، ص۲۷۳ ـ ۲۷۹.
- ↑ جزایری، ج۱، ص۱۲۴ ـ ۱۲۵؛ خوانساری، ج۷، ص۷۲.
- ↑ محبی، خلاصة الاثر، ج۳، ص۴۴۰ ـ ۴۴۱.
- ↑ ص۱۰۴.
- ↑ بستانی، ج۱۱، ص۴۶۳؛ امینی، ج۱۱، ص۲۵۲.
- ↑ امین، ج۹، ص۲۴۲ ـ ۲۴۳.
- ↑ امین، ج۹، ص۲۴۴؛ خوانساری، ج۷، ص۵۹.
- ↑ ج ۱، ص۱۸۳ و ج۲، ص۳۲۲ و ج۳، ص۲۱۵.
- ↑ کشکول، ج۱، ص۴۷؛ ج۲، ۳۳۵، ۳۴۹؛ ج۳، ص۵۶، ۳۲۱؛ بهائی، الاربعون حدیثاً، ص۱۱۴، ۱۱۶، ۴۳۴.
- ↑ تنکابنی، ص۲۴۰ ـ ۲۴۲.
- ↑ جعفریان، دین، ص۲۶۶؛ جعفریان، رویارویی، ص۱۲۵؛ معصوم علیشاه، ج۱، ص۲۸۴.
- ↑ کشمیری، ص۳۳؛ کرمانشاهی، ج۲، ص۳۹۷.
- ↑ مینوی، موش، ص۴۹ ـ ۵۵؛ منزوی، ج۲، ص۱۷۲۶.
- ↑ حرّ عاملی، الاثناعشریة، ص۱۶، ۳۴، ۵۳؛ کشمیری، ص۳۲ ـ ۳۳؛ امین، ج۹، ص۲۴۲؛ قمی، سفینة البحار، ج۲، ص۵۸؛ بهاءالدین عاملی، کلیات، مقدمه نفیسی، ص۴۶ ـ ۴۷؛ امینی، ج۱۱، ص۲۸۳ ـ ۲۸۴.