این دانشنامه در حال تصحیح و تکمیل می باشد. از این رو محتوای آن قابل ارجاع نیست. پیشنهاد عناوین - ارتباط با ما
تفاوت میان نسخههای «نجمالدین فاضل نوری»
Kh1.ghasemi (بحث | مشارکتها) |
Kh1.nazerian (بحث | مشارکتها) (درج عکس به همراه متن) |
||
سطر ۱: | سطر ۱: | ||
[[پرونده:N.f-noriiiiiii.jpg|بندانگشتی|'''نجمالدين فاضل نورى''' فرزند [[بهاءالدین نوری |حاج ميرزا بهاءالدين نورى]]، عالم فاضـل و اديب شاعر متخلّص به '''نجم''' و ملقّب به '''نجمالشريعه''' می باشد.]] | |||
'''نجمالدين فاضل نورى''' فرزند [[بهاءالدین نوری |حاج ميرزا بهاءالدين نورى]]، عالم فاضـل و اديب شاعر متخلّص به '''نجم''' و ملقّب به '''نجمالشريعه''' در روز پنجشنبه دهم شوال سـال 1310 قمرى در اصفهان ديده به جهان گشود. | '''نجمالدين فاضل نورى''' فرزند [[بهاءالدین نوری |حاج ميرزا بهاءالدين نورى]]، عالم فاضـل و اديب شاعر متخلّص به '''نجم''' و ملقّب به '''نجمالشريعه''' در روز پنجشنبه دهم شوال سـال 1310 قمرى در اصفهان ديده به جهان گشود. | ||
نسخهٔ ۲۲ مرداد ۱۴۰۱، ساعت ۰۲:۵۵

نجمالدين فاضل نورى فرزند حاج ميرزا بهاءالدين نورى، عالم فاضـل و اديب شاعر متخلّص به نجم و ملقّب به نجمالشريعه در روز پنجشنبه دهم شوال سـال 1310 قمرى در اصفهان ديده به جهان گشود.
زندگی نامه
وی تحصيلات خود را در اصفهان به پايان رسانيد و در علم فقه و دروس حوزه چنان پيشرفت نمود كه از برخى مراجع تقليـد مفتخر به دريافت اجازه روايت و اجتهاد شد.
پس از فوت پدرش در سال 1342 امامت مسجد دروازه نـو مسـتقلا بـه ايشـان محول گرديد.مرحوم مهدوى مینويسد:
در زمان پدرش نيز گاهى اقامهى جماعت و منبر وعـظ و ارشاد داشت. در پى دستور رضاخان در اجـراى قانون اتّحاد شكل لباس او نيز بـه اجبـار تغييـر لباس داد و شغل سردفتر اسناد رسمى را برگزيد.
مرحوم مهدوى اين تغيير لباس را صرفاً ظـاهرى میداند و مىنويسد:
از حيث اخلاق و عقايد تغييرى در وى ظاهر نشد و با عرفا و صوفيه معاشرت تام داشت و بـه آنان معتقد بود.
از شرح حالى كه مرحوم مهدوى در تذكره براى او نوشته اسـت چنـين برداشـت مىشود كه جدا شدن او از جمع و لباس روحانيت موجب انزواى او مـى گـردد . اما عدهاى از جوانان كه به اطلاعاتى اجمالى از او پى بـرده بودنـد محضـرش را مغتـنم مىشمارند و جلساتى را با موضوع اصول عقايـد و غيـره در برخـى شـب هـا برپـا مىنمايند و از علم او بهرهمند مىگردند. مهدوى مـى نويسـد :
فاضـل نـورى در ايـام جوانى علاوه بر آنكه شعر مىگفت به انجمن ادبى مرحوم شيدا نيـز مـى رفـت لكـن اكنون تقريباً منزوى است و با اشخاص كمتر مراوده و معاشرت دارد. [۱]
وى منظومهاى در توحيد سروده و ديوان اشعارى با تخلص نجم دارد.[۲]
وى در روز جمعه 23 بهمن سال 1349 برابر با 15 ذىالحجه سال 1390 قمرى فوت و در تكيه بابا ركنالدين به خاك سپرده شد.
از اشعار اوست :
تو را نجم اندر ايـن عـالم نگـاهى زان نگـارت بـس | نگـو از رونـق افتـاد اســت و كاسـد گشــته بـازارم | |
*** |
همه شب تا به سحر چشم بـه انجـم بگشـايم | تا ببينم رخ همچـون قمـرت گـاه بـه گـاهى | |
هركه در ميكده از مهر نهـد سـر بـه حقيقـت | عاقبت كوكب بخـتش بـه در آيـد ز سـياهى | |
نجم عاشق شـده بـر روى نكويـان و نـدارد | غيـــر آه دل پـــردرد و رخ زرد گواهی[۳] |
پانویس
منبع
برگرفته از کتاب تذکره شعرای تخت فولاد اصفهان: معرفی شعرای مدفون در تخت فولاد اصفهان، پژوهش و تألیف علیرضا لطفی(حامد اصفهانی)،اصفهان:سازمان فرهنگی تفريحی شهرداری اصفهان، 1390. ص 652