این دانشنامه در حال تصحیح و تکمیل می باشد. از این رو محتوای آن قابل ارجاع نیست. پیشنهاد عناوین - ارتباط با ما

سید محمد صدرالواعظین

از دانشنامه حوزه علمیه اصفهان
نسخهٔ تاریخ ‏۲۱ تیر ۱۴۰۱، ساعت ۰۱:۳۰ توسط Mahdibabaii (بحث | مشارکت‌ها) (ایجاد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو

واعظ خبیر و ذاکر بااخلاص، سیّد محمّد طباطبایی معروف به «صدر الواعظین» وی از سادات طباطبایی و نوادگان امام حسن مجتبی علیه السلام بود.

خاندان

پدرش: سیّد محمّد رضا صدرالذاکرین از روضه خوانان معروف اصفهان بود.

وی در شب 19 ماه مبارک رمضان 1310ق وفات یافت و در مقبره سرقبر آقا (خاندان امام جمعه) محلّه باب الدشت مدفون گردید.

میرزا ابوالقاسم طرب (پدر استاد جلال الدین همایی) در وفات او مرثیه ای سروده که در دیوان او بدین شرح آمده است:[۱]

دریغ و افسوس از صدر ذاکران زمانه

که از وجود شریفش زمانه بود مزیّن

نخست منزل او شاخ سدره بودی و اکنون

نمود طایر روحش به شاخ سدره نشیمن

جهان چو گلخن و او بود مرغ گلشن جنت

به سوی گلشن کشید رخت ز گلخن

سمیّ قبله هشتم سلیل دوده احمد

که چشم چرخ به مرگش ستاره ریخت به دامن

شگفت نیست ز داغش اگر زمانه کند

رخ عجب مدار ز مرگش اگر سپهر زند تن

به صدر محفل و آرامگاه میر زمان شد

ز حادثات شد ایمن در آن مبارک مأمن

قدم چو موسی عمران در این خجسته مکان زد

که این مکان شریف است طور و وادی ایمن

همین نه جامه مردم کبود شد به عزایش

که در عزاش به بر کرد چرخ جامه ادکن

به روز بیستم ماه روزه و شب احیا

نهان به حفره ظلمات شد چو چشمه روشن

چو رخت بست ز دار فنا به عالم باقی

ز مرگ او ز«طرب»خاست شور و ناله و شیون

نوشت خامه مشکین برای سال وفاتش:

«بصدر محفل جنت نمود منزل و مسکن»

1310

مرحوم حاج محمّد کاظم «غمگین» نیز در وفات او چنین سروده است:[۲]

افسوس که آن محقّق با تحقیق

آن کو که به واعظان بُدی پیرِ طریق

بنهاد برون پای از این خرگه و هین

ماندند به تیهِ غمِ او اهل طریق

آن سیّد محترم، رضا نام، که داشت

همواره ابر رضای ایزد تصدیق

بر جمله اهل علم، او بود استاد

بر زمره اهل فضل، او بود شفیق

بعد از سلمان نشد چه او کس با زهد

بعد از بوذر نبُد چو او کس صدّیق

اندر شب قتل مرتضی بود که او

از دار فنا رفت، زهی این توفیق

چون شوق لقای حق ورا بود به سر

با شیر خدا درین سفر گشت رفیق

چون رفت برون ازین جهان، اهل جهان

کردند ز خونِ مژه، رخ، رشکِ عقیق

گفت از پی تاریخ وفاتش «غمگین»:

«اندر یمِ رحمتِ خدا گشت غریق»

فرزندان

وی دارای پنج نفر اولاد ذکور بود که عبارتند از:

  1. سیّد محمّد صدر الواعظین
  2. سیّد مهدی رئیس الواعظین
  3. سیّد علی سجّاد الواعظین ؛ [۳]
  4. سیّد ابراهیم ملقّب به بکأ ؛ [۴]
  5. سیّد خلیل.


اوصاف

مرحوم سیّد محمّد از رؤسای اهل منبر اصفهان و صاحب نفسی قدسی بود.

مرحوم سیّد مصلح الدین مهدوی درباره او می نویسد:

«واعظ کامل، مورد ستایش و احترام عموم طبقات مردم اصفهان بود و مردم این شهر ارادت خاصی به ایشان و فامیل آن ها داشته و دارند و نفس آنان را در استجابت دعا و ذکر مصیبت بسیار مؤثر می دانند و به کرّات امتحان شده است»[۵]

مرحوم سید مرتضی ظهیر الاسلام که خود از وعاظ معروف بود فنون منبر را از او آموخته بود.[۶] فرزند گرامی ایشان جناب حجّه الاسلام حاج آقا رضا صدرالحسنی به درخواست نگارنده شمّه ای از اوصاف پدر بزرگوار خود را بدین شرح نگاشته است:

«حاج سیّد محمّد حسنی الحسینی ملقّب به صدر، از اساتید منبر اصفهان در زمان خود بود. گذشته از معلوماتی که برای منبر لازم است مانند آیات شریفه قرآنی و تفسیر و حدیث و تاریخ و شعر، دارای سجایای اخلاقی و خصوصیات روحی و روحانیی بود که مایه فضیلت او می گردید، از آن جمله باز بودن در خانه که همیشه به روی واردین گشوده بود. از خصوصیات اخلاقی او این بود که بی میهمان غذا نمی خورد و برای او تنها غذا خوردن گوارا نبود و اگر روزی کسی به منزل او نیامده بود از منزل خارج می شد و هر کس به او می رسید او را دعوت می نمود و با او هم سفره می شد. تاریخ اسلام را کاملا می دانست و به مناسبت، چه در منبرو چه در مجالس انس ذکر می نمود.

در عین مهابت، شیرینی و لطافت خاصّی در چهره او بود که افراد را مجذوب می کرد و زیارت او مایه سرور بیننده می شد. اگر دو نفر اختلافی در کاری داشتند و حل نمی شد به حضور او می آمدند و بعد از گزارش، هر چه ایشان حکم می کرد طرفین رضایت می دادند و دیگر جرأت مخالفت نمی کردند و گذشته از این که اجر و مزدی نمی خواست از آن ها پذیرایی هم می نمود. وی نزد همه طبقات، از کاسب و تاجر و روحانی و دستگاه حکومتی مورد احترام بود. مسعود میرزا ظل السلطان ارادت خاصّی به او داشت. روزی در باغ نو وقتی که او از منبر فرو می آید ظلّ السلطان عمامه سبز رنگی به دست خودش بر سر او می گذارد و می گوید من دوست دارم عمامه شما سبز رنگ باشد. بعدا ایشان می خواهد که همان عمامه سیاه رنگ خود را بر سر بگذارد ولی دوستان ایشان از او خواهش می کنند که این کار را نکند چرا که توهین به ظلّ السلطان است و ممکن است او ناراحت شود. به این جهت عمامه ایشان تا آخر عمر سبز رنگ بود».

برادرش: سیّد مهدی رئیس الواعظین نیز از منبریان مشهور اصفهان بود که در دوره منحوس پهلوی با وجود همه مشکلات و آزار و اذیّت مأمورین حکومت پهلوی به اقامه مجالس حسینی و ترویج دین اهتمام می ورزید.

وی در سال 1363ق وفات یافت و در این تکیه به خاک سپرده شد.

فرزند ایشان: سیّد مصطفی رئیس الواعظین نیز از خطبا و وعّاظ محترم اصفهان بود که عمر کوتاه 51 ساله خود را در راه زنده نگهداشتن دین و شعائر حسینی و ارشاد و هدایت مردم صرف کرد و مشکلات این راه را به جان خرید.

وی چندین سال نیز در تهران ساکن بود و سرانجام در سال 1347ش دار فانی را وداع گفت و در جوار پدر و عمویش به خاک رفت. فرزند دیگرش سید حسین رئیس الواعظین نیز از وعاظ محترم اصفهان بود.

وفات

مرحوم صدر الواعظین در تاریخ 19 آبان 1318ش در سنّ متجاوز از هشتاد سالگی وفات یافت و در صحن تکیه مدفون شد.

فرزندش: حجّه الاسلام حاج آقا رضا صدر الحسنی (متولّد 1300ش) از وعّاظ نامی اصفهان بوده و اکنون سال ها است بر اثر بیماری خانه نشین شده و در کنج تنهایی به خطّاطی پرداخته، از خوش نویسان توانای معاصر به شمار می رود.[۷]

ایشان از شاگردان حضرات آیات: شیخ محمد حسن عالم نجف آبادی و میرزا علی آقا شیرازی بوده است.[۸]

پانویس


  1. دیوان طرب، ص 715.
  2. با تشکر از جناب حجّه الاسلام حاج آقا رضا صدر الحسنی که این مرثیه را در اختیار نگارنده گذاشت.
  3. سیّد علی طباطبایی از مشاهیر و محترمین اهل منبر، و در بین عوام و خواص اصفهان در کمال عزت و احترام و مقبول القول بود. منبرهای او مشتمل بر مواعظ شافیه بود و در ذکر مصیبت، سلیقه ای مخصوص داشت که مردم را شدیداً منقلب می نمود. وی در سال 1357ق وفات یافت و در تکیه فاضل سراب مدفون گردید. او پدر سیّد فضل اللّه سجاد الواعظین و سیّد علی نقی از وعاظ اصفهان بود.
  4. به گفته جناب حجّه الاسلام حاج آقا رضا صدرالحسنی: وی سیدی زاهد و باتقوا و اهل ذکر بود و در محله مسجد مصری به وعظ و مرثیه خوانی می پرداخت.
  5. دانشمندان و بزرگان اصفهان، ج 2، ص 689.
  6. واعظ شهیر، در حدود سال 1317ق متولّد گردید. پدرش: حاج سیّد علی معروف به زنجیره باف از اساتید فنّ قرائت بود که در تدریس "شرح شاطبی" که از کتب مهمّ علم تجوید است مهارت داشت و شاگردان زیادی تربیت نمود. وی نزد پدر خود و اساتیدی چون: شیخ ابوالقاسم زفره ای، شیخ علی مدرّس یزدی، شیخ غلامرضا خوراسکانی، سیّد میرزا اردستانی، شیخ علی مفید، شیخ محمود مفید، شیخ محمّد حکیم خراسانی و علّامه محمّد رضا نجفی مسجد شاهی به تحصیل پرداخته و نزد مرحوم صدر الواعظین فنون وعظ و خطابه را فرا گرفت. وی خطیبی فصیح و مشهور بود و متجاوز از پنجاه سال با نقل اخبار و احادیث ائمه اطهار به ارشاد و هدایت مردم اشتغال داشت. او در شب شنبه 4جمادی الثانی 1401ق وفات یافت و در تخت فولاد تکیه میرزا حبیب اللّه روضاتی مدفون گردید.
  7. مصاحبه نگارنده با ایشان، و نیز ر.ک: مجله حوزه اصفهان دفتر دوم ، ص 179.
  8. شرح مجموعه گل، ص 293-284.