این دانشنامه در حال تصحیح و تکمیل می باشد. از این رو محتوای آن قابل ارجاع نیست. پیشنهاد عناوین - ارتباط با ما

تفاوت میان نسخه‌های «شهید مصطفی عمو نبی»

از دانشنامه حوزه علمیه اصفهان
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(ویرایش رده)
(ویرایش رده)
سطر ۹: سطر ۹:
==منابع==
==منابع==
<references />
<references />
[[رده:شهدای حوزه علمیه اصفهان]]
[[رده:شهدای طلبه و روحانی (شهرستان خوانسار)]]
[[رده:شهدای طلبه و روحانی (شهرستان خوانسار)]]

نسخهٔ ‏۱۲ تیر ۱۴۰۱، ساعت ۱۱:۳۳

شهید مصطفی عمو نبی
زادهٔ۱۳۴۴
خوانسار
درگذشت/شهادت۱۳۶۱/۸/۳۰
عین خوش
مدفنگلزار شهدای خوانسار
محل تحصیلحوزه علمیه خوانسار
والدین
  • محمد (پدر)

شهید مصطفی عمو نبی هجدهم مرداد۱۳۴۴ تحصيلاتش را تا سيوطى ادامه داد و شور و شوق جبهه ها او را به ديار نور و روشنايى كشاند. مصطفى در عمليات محرم، هفده سال بيشتر نداشت اما اين جوان پر شور، از ثواب مجاهدت در راه خدا بسيار شنيده بود. اينجا جاى جهاد و جانفشانى است؛ چرا كه پس از غروب عاشورا، حضور مأجور نخواهد شد. مصطفى در اين عمليات جانش را تقديم دوست نمود و به لقاى پروردگارش رسيد. گفته اند چنان پر شور و حرارت بود كه يك بار وقتى به نماز جمعه تهران مى رود از مسئولان حفاظت مى خواهد اجازه دهند او نيز جزو تفتيش كنندگان باشد و به اصرار كنار يكى از افراد تفتيش كننده قرار مى گيرد. در آنجا به يك روحانى نما كه عازم نماز بود سوء ظن پيدا مى كند و به اجبار او را تفتيش مى كند و داخل عمامه او يك كلت مى يابد و پس از معرفى مورد تشويق امام جمعه وقت تهران قرار مى گيرد. ، در شهرستان خوانسار چشم به جهان گشود. پدرش محمد و مادرش زهرا نام داشت. تا پایان دوره راهنمایی درس خواند. سپس به فراگیری علوم دینی و حوزوی تا سطح (مقدمات) پرداخت.به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت. سی ام آبان ۱۳۶۱ ، در عین خوش توسط نیروهای عراقی بر اثر اصابت ترکش به کتف، شهید شد. مزار او در گلستان شهدای زادگاهش واقع است.[۱]

زندگی نامه

تحصيلاتش را تا سيوطى ادامه داد و شور و شوق جبهه ها او را به ديار نور و روشنايى كشاند. مصطفى در عمليات محرم، هفده سال بيشتر نداشت اما اين جوان پر شور، از ثواب مجاهدت در راه خدا بسيار شنيده بود. اينجا جاى جهاد و جانفشانى است؛ چرا كه پس از غروب عاشورا، حضور مأجور نخواهد شد. مصطفى در اين عمليات جانش را تقديم دوست نمود و به لقاى پروردگارش رسيد. گفته اند چنان پر شور و حرارت بود كه يك بار وقتى به نماز جمعه تهران مى رود از مسئولان حفاظت مى خواهد اجازه دهند او نيز جزو تفتيش كنندگان باشد و به اصرار كنار يكى از افراد تفتيش كننده قرار مى گيرد. در آنجا به يك روحانى نما كه عازم نماز بود سوء ظن پيدا مى كند و به اجبار او را تفتيش مى كند و داخل عمامه او يك كلت مى يابد و پس از معرفى مورد تشويق امام جمعه وقت تهران قرار مى گيرد.[۲]

منابع

  1. کتاب فرهنگ اعلام شهدای روحانی،ص۵۰۵
  2. کتاب شاهدان روحانی ،ص۴۸۲