این دانشنامه در حال تصحیح و تکمیل می باشد. از این رو محتوای آن قابل ارجاع نیست. پیشنهاد عناوین - ارتباط با ما

تفاوت میان نسخه‌های «شهید احمد ملکی ریزی»

از دانشنامه حوزه علمیه اصفهان
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(صفحه‌ای تازه حاوی «{{جعبه زندگینامه|تاریخ درگذشت=۱۳۶۳/۱۲/۲۹|مکان درگذشت= شرق دجله عملیات بدر|پدر=حسن|تاریخ تولد=۱۳۴۶|مکان تولد=زرین شهر|از دانشگاه=مدرسه علمیه امام خمینی (ره) زرین شهر|بناهای یادبود=اصفهان|مدفن=گلزار شهدای زرین شهر}} == زندگینامه == ساز در خانه که آم...» ایجاد کرد)
 
(ایجاد صفحه شهید با تمام جزییات)
سطر ۱: سطر ۱:
{{جعبه زندگینامه|تاریخ درگذشت=۱۳۶۳/۱۲/۲۹|مکان درگذشت= شرق دجله عملیات بدر|پدر=حسن|تاریخ تولد=۱۳۴۶|مکان تولد=زرین شهر|از دانشگاه=مدرسه علمیه امام خمینی (ره) زرین شهر|بناهای یادبود=اصفهان|مدفن=گلزار شهدای زرین شهر}}
{{جعبه زندگینامه|تاریخ درگذشت=۱۳۶۳/۱۲/۲۹|مکان درگذشت= شرق دجله عملیات بدر|پدر=حسن|تاریخ تولد=۱۳۴۶|مکان تولد=زرین شهر|از دانشگاه=مدرسه علمیه امام خمینی (ره) زرین شهر|بناهای یادبود=اصفهان|مدفن=گلزار شهدای زرین شهر}}


== زندگینامه ==
==زندگینامه==
ساز در خانه که آمد در پوست خود نمی گنجید. دوید کنار مادر و خواهرش و با صدای بلند گفت: مادر می خواهم به جبهه بروم. بالاخره موفق شده بود اجازه استادش را برای جبهه رفتن بگیرد. به استادش گفته بود برای آنکه مدرسه از طلبه خالی نماند. من پسر خاله ام را به جای خودم به حجره می فرستم، او را فرستاد که بعدها او هم آسمانی شد.  
ساز در خانه که آمد در پوست خود نمی گنجید. دوید کنار مادر و خواهرش و با صدای بلند گفت: مادر می خواهم به جبهه بروم. بالاخره موفق شده بود اجازه استادش را برای جبهه رفتن بگیرد. به استادش گفته بود برای آنکه مدرسه از طلبه خالی نماند. من پسر خاله ام را به جای خودم به حجره می فرستم، او را فرستاد که بعدها او هم آسمانی شد.  
شهید احمد پر از صداقت بود و پاکی و متواضع و خاکی، رفتارش خوب و اخلاقش مطلوب... .  
شهید احمد پر از صداقت بود و پاکی و متواضع و خاکی، رفتارش خوب و اخلاقش مطلوب... .  
مادرش که می خواست از اتاق خارج شود، می پرید و کفش های مادر را در ایوان جفت می کرد و رو به رویش می گذاشت...
مادرش که می خواست از اتاق خارج شود، می پرید و کفش های مادر را در ایوان جفت می کرد و رو به رویش می گذاشت...
احمد اول دبیرستان را خواند و به حوزه رفت، سه سال در محضر استادان حوزه تلمذ کرد و بعد هم نظر آنها را برای اعزام به دیار نور و روشنایی فراهم ساخت.
احمد اول دبیرستان را خواند و به حوزه رفت، سه سال در محضر استادان حوزه تلمذ کرد و بعد هم نظر آنها را برای اعزام به دیار نور و روشنایی فراهم ساخت.
احمد ملکی ریزی، شهید عزیزی که در عملیات بدر در شرق دجله شربت شهادت نوشید و همراه اولین گروه طلبه های شهید تشیع گشت.
احمد ملکی ریزی، شهید عزیزی که در عملیات بدر در شرق دجله شربت شهادت نوشید و همراه اولین گروه طلبه های شهید تشیع گشت.<ref>کتاب شاهدان روحانی، ص۵١۵</ref>
 
 
== منبع ==
<references />
[[رده:شهدای حوزه علمیه اصفهان]]
[[رده:لنجان]]

نسخهٔ ‏۱ تیر ۱۴۰۱، ساعت ۰۹:۲۲

شهید احمد ملکی ریزی
زادهٔ۱۳۴۶
زرین شهر
درگذشت/شهادت۱۳۶۳/۱۲/۲۹
شرق دجله عملیات بدر
مدفنگلزار شهدای زرین شهر
یادمان‌هااصفهان
محل تحصیلمدرسه علمیه امام خمینی (ره) زرین شهر
والدین
  • حسن (پدر)

زندگینامه

ساز در خانه که آمد در پوست خود نمی گنجید. دوید کنار مادر و خواهرش و با صدای بلند گفت: مادر می خواهم به جبهه بروم. بالاخره موفق شده بود اجازه استادش را برای جبهه رفتن بگیرد. به استادش گفته بود برای آنکه مدرسه از طلبه خالی نماند. من پسر خاله ام را به جای خودم به حجره می فرستم، او را فرستاد که بعدها او هم آسمانی شد. شهید احمد پر از صداقت بود و پاکی و متواضع و خاکی، رفتارش خوب و اخلاقش مطلوب... . مادرش که می خواست از اتاق خارج شود، می پرید و کفش های مادر را در ایوان جفت می کرد و رو به رویش می گذاشت... احمد اول دبیرستان را خواند و به حوزه رفت، سه سال در محضر استادان حوزه تلمذ کرد و بعد هم نظر آنها را برای اعزام به دیار نور و روشنایی فراهم ساخت. احمد ملکی ریزی، شهید عزیزی که در عملیات بدر در شرق دجله شربت شهادت نوشید و همراه اولین گروه طلبه های شهید تشیع گشت.[۱]


منبع

  1. کتاب شاهدان روحانی، ص۵١۵