این دانشنامه در حال تصحیح و تکمیل می باشد. از این رو محتوای آن قابل ارجاع نیست. پیشنهاد عناوین - ارتباط با ما
تفاوت میان نسخههای «شهید سید ابوالفضل موسوی»
(جایگزینی متن {{قلم رنگ۱|قرمز| |شهید}} و اصلاح رده) |
Sab00riyan (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - 'ى' به 'ی') |
||
سطر ۱: | سطر ۱: | ||
{{جعبه زندگینامه|تاریخ درگذشت=۱۳۶۰/۶/۱۵|مکان درگذشت= | {{جعبه زندگینامه|تاریخ درگذشت=۱۳۶۰/۶/۱۵|مکان درگذشت=خمينی شهر|پدر=سيد حسن|تاریخ تولد=۱۳۲۷|مکان تولد=خمينی شهر|از دانشگاه=[[حوزه علمیه صدر بازار اصفهان]] {{سخ}} [[حوزه علمیه قم]]|مدفن=گلزار شهدای اندان|عرض_تصویر=170|تصویر=Abolfazl Mousavi.jpg}} | ||
{{قلم رنگ۱|قرمز| |شهید}}'''سید ابوالفضل موسوی''' یکم فروردین ۱۳۲۷، در روستای اندان از توابع شهرستان خمینی شهر چشم به جهان گشود. پدرش سیدحسن و مادرش جهان سلطان نام داشت. تا پایان دوره ابتدایی درس خواند . سپس به فراگیری علوم دینی و حوزوی تا [[سطح مقدمات|(سطح مقدمات)]] پرداخت. سال۱۳۴۷ ازدواج کرد و صاحب چهار پسر و یک دختر شد. پانزدهم شهریور ۱۳۶۰، در زادگاهش توسط گروهک های ضدانقلاب بر اثر اصابت گلوله به شهادت رسید. مزار او در گلزار شهدای زادگاهش واقع است.<ref>[[کتاب فرهنگ اعلام شهدای روحانی]] ص،۶۳۳</ref> | {{قلم رنگ۱|قرمز| |شهید}}'''سید ابوالفضل موسوی''' یکم فروردین ۱۳۲۷، در روستای اندان از توابع شهرستان خمینی شهر چشم به جهان گشود. پدرش سیدحسن و مادرش جهان سلطان نام داشت. تا پایان دوره ابتدایی درس خواند . سپس به فراگیری علوم دینی و حوزوی تا [[سطح مقدمات|(سطح مقدمات)]] پرداخت. سال۱۳۴۷ ازدواج کرد و صاحب چهار پسر و یک دختر شد. پانزدهم شهریور ۱۳۶۰، در زادگاهش توسط گروهک های ضدانقلاب بر اثر اصابت گلوله به شهادت رسید. مزار او در گلزار شهدای زادگاهش واقع است.<ref>[[کتاب فرهنگ اعلام شهدای روحانی]] ص،۶۳۳</ref> | ||
==زندگی نامه== | ==زندگی نامه== | ||
سكوت بعد از ظهر همراه با خلوت خيابان ها، شهر را فراگرفته بود. او با خودرو پيكان خودآرام آرام از نماز جماعت دانشگاه | سكوت بعد از ظهر همراه با خلوت خيابان ها، شهر را فراگرفته بود. او با خودرو پيكان خودآرام آرام از نماز جماعت دانشگاه صنعتی به خانه بر می گشت كه گلوله منافقانه دو سرنشين موتورسيكلتی، مغزش را نشانه گرفت و او را به لقای پروردگارش رساند. | ||
[[طلبه]] مجاهد سيدابوالفضل | [[طلبه]] مجاهد سيدابوالفضل موسوی دو سال در حوزه اصفهان درس خواند. سپس به [[حوزه علميه قم]] رفت و بعد از واقعه۱۵ خرداد و تعطيلی حوزه به اصفهان برگشت. او علاوه بر تبليغ و كارهای فرهنگی و سياسی، خدمات متعدد و ماندگاری انجام داد از جمله: تشكيل هيئت حجتيه، كتابخانه و مدرسه علوم حجتيه و صندوق قرض الحسنه. | ||
وی مدت شش ماه مسئوليت كميته فرهنگی جهاد سازندگی خمينی شهر را به عهده داشت و به عضويت شورای مركزی شهر نيز در آمد. | |||
مجاهدت و ظلم | مجاهدت و ظلم ستيزی اين سيد بزرگوار موجب شده بود بارها او و خانواده محترمش را تهدید کنند. او به معراج عشق رفت كه "ا!ن ا لابرار لَفی عليين" و دشمنانش چه خسارتی ديدند که "اِن الفجار لَفی سِجين"!<ref>[[کتاب شاهدان روحانی]] ص،۴۰۴</ref> | ||
==منابع == | ==منابع == | ||
[[رده:شهدای حوزه علمیه اصفهان]] | [[رده:شهدای حوزه علمیه اصفهان]] |
نسخهٔ ۱۱ مرداد ۱۴۰۱، ساعت ۱۱:۳۸
شهید سید ابوالفضل موسوی | |
---|---|
![]() | |
زادهٔ | ۱۳۲۷ خمينی شهر |
درگذشت/شهادت | ۱۳۶۰/۶/۱۵ خمينی شهر |
مدفن | گلزار شهدای اندان |
محل تحصیل | حوزه علمیه صدر بازار اصفهان حوزه علمیه قم |
والدین |
|
شهیدسید ابوالفضل موسوی یکم فروردین ۱۳۲۷، در روستای اندان از توابع شهرستان خمینی شهر چشم به جهان گشود. پدرش سیدحسن و مادرش جهان سلطان نام داشت. تا پایان دوره ابتدایی درس خواند . سپس به فراگیری علوم دینی و حوزوی تا (سطح مقدمات) پرداخت. سال۱۳۴۷ ازدواج کرد و صاحب چهار پسر و یک دختر شد. پانزدهم شهریور ۱۳۶۰، در زادگاهش توسط گروهک های ضدانقلاب بر اثر اصابت گلوله به شهادت رسید. مزار او در گلزار شهدای زادگاهش واقع است.[۱]
زندگی نامه
سكوت بعد از ظهر همراه با خلوت خيابان ها، شهر را فراگرفته بود. او با خودرو پيكان خودآرام آرام از نماز جماعت دانشگاه صنعتی به خانه بر می گشت كه گلوله منافقانه دو سرنشين موتورسيكلتی، مغزش را نشانه گرفت و او را به لقای پروردگارش رساند.
طلبه مجاهد سيدابوالفضل موسوی دو سال در حوزه اصفهان درس خواند. سپس به حوزه علميه قم رفت و بعد از واقعه۱۵ خرداد و تعطيلی حوزه به اصفهان برگشت. او علاوه بر تبليغ و كارهای فرهنگی و سياسی، خدمات متعدد و ماندگاری انجام داد از جمله: تشكيل هيئت حجتيه، كتابخانه و مدرسه علوم حجتيه و صندوق قرض الحسنه.
وی مدت شش ماه مسئوليت كميته فرهنگی جهاد سازندگی خمينی شهر را به عهده داشت و به عضويت شورای مركزی شهر نيز در آمد.
مجاهدت و ظلم ستيزی اين سيد بزرگوار موجب شده بود بارها او و خانواده محترمش را تهدید کنند. او به معراج عشق رفت كه "ا!ن ا لابرار لَفی عليين" و دشمنانش چه خسارتی ديدند که "اِن الفجار لَفی سِجين"![۲]
منابع
- ↑ کتاب فرهنگ اعلام شهدای روحانی ص،۶۳۳
- ↑ کتاب شاهدان روحانی ص،۴۰۴